۰
سه شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۲۲

روابط ریاض و تل‌آویو در بستر تحولات غرب آسیا

روابط ریاض و تل‌آویو در بستر تحولات غرب آسیا
نزدیکی عربستان و رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر با انتشار خبری در مورد سفر ولیعهد سعودی به تل‌آویو در هفته‌های اخیر، منجر به بالفعل شدن بسیاری از نیات سعودی‌ها در نزد افکار مردم غرب آسیا شده است (البته این خبر در رسانه‌ها منتشر شده و تاکنون به صورت رسمی تایید نشده است). منحنی معادلات امنیتی غرب آسیا در دهه‌های اخیر پیش از هر چیز به سمت تقابل مثلث «تهران- دمشق- بیروت» و «ریاض- تل آویو- واشنگتن» سوق یافته است. پس از بیداری اسلامی در جهان عرب ما شاهد همسویی و همگرایی منافع ریاض و تل‌آویو بوده‌ایم. این همسویی در سه موضوع بسیار هویدا بوده است: همگامی در حمله به یمن، تلاش برای امنیتی نمودن پرونده هسته‌ای و خلط نمودن آن با قدرت نظامی ایران و دست آخر اشتراک در جنگ 51 روزه. ما در این گفتار به بررسی روابط رژیم صهیونیستی و عربستان پرداخته و در آن موضوعات مطرح فوق را در این ارتباط تحلیل می‌نماییم.


1- روابط عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی

1-1- بستر تاریخی روابط؛ مشروعیت یافتن رژیم صهیونیستی


از اواخر دهه 1970، رژیم سعودی به علت ناکامی‌های سياست‌هاي ضد اسراييلي جمهوري‌هاي انقلابي دنياي عرب حاضر به پذیرش حق حیات برای رژیم صهیونیستی شد و سعی نمود موضعی هماهنگ را بین دولت‌های عربی نسبت به این رژیم پدید آورد. ملک فهد در آگوست 1981 طرح صلح خویش را مطرح نمود. اين طرح با توجه به قطعنامه‌هاي ملل متحد تدوين شده بود. رژیم صهیونیستی از پذيرش طرح خودداري نمود و عربستان شكل بازبيني شده طرح را بار ديگر در 1982 تقديم نشست اتحاديه عرب كرد. اتحاديه عرب نيز طرح را تاييد كرد. پس از گذشت دو دهه از ارايه طرح ابتكاري ملك فهد، پادشاهي سعودي در بستر تحولات جديد طرحي نو براي خاتمه دادن به مسايل اعراب با رژیم صهیونیستی ارايه داد. ملك عبدالله در 2003 خواستار حمايت بین‌المللی از طرح ابتكار صلح عربي شد. وی شوراي امنيت، روسيه، آمريكا و اتحايه اروپا را فراخواند كه به رژیم صهیونیستی براي عقب‌نشيني به مرزهاي ژوئن فشار وارد کنند و در آوريل 2003 در طي نشستي ابتكارات طرح ملك عبدالله كه در نشست بيروت تاييد شده بود، به عنوان پايه‌اي براي حل‌وفصل نهايي مساله فلسطین پذیرفته شد.[1]

رد پای همکاری‌های استراتژیک رژیم صهیونیستی و آل سعود را باید در زمان معمار این همکاری یعنی بندر بن سلطان جست. خوی ماجراجو، روابط نزدیک با محافل افراطی و صهیونی آمریکا و نیز ضدیت افراطی وی با تشیع انقلابی و ایران و محور مقاومت، موجب شد که وی با دیپلماسی پنهان، روابط نامقدسی بین این دو پدید آورد. اگرچه نخستین ارتباطات میان آل سعود و رژیم صهیونیستی از دوران کمال ادهم، رئیس سرویس امنیتی پیش از ترکی، آغاز شده بود، اما این روابط تحت نظارت ترکی تداوم یافت. یوسی کوهن و بندر بن سلطان پروژه‌های امنیتی مشترکی را تدارک دیدند که می‌توان به مواردی نظیر پروژه ترور رفیق حریری، جنگ 33 روزه ، ترور حاج عماد مغنیه، ترور دانشمندان هسته‌ای ایران، پروژه گروهک ریگی، پروژه سراوان، عملیات بیروت و جنگ سوریه اشاره کرد.[2] این اتحاد نامشروع در زمینه‌های تسلیحاتی و تجاری نیز در دهه‌های اخیر افزایش یافته است. روزنامه یدیعوت در 27/ 09/ 2006 نوشت که در طول پنج سال 2001 تا 2006 شاهد افزایش 30درصدی تعامل تجاری با عربستان بودیم و ده‌ها شرکت اسرائیلی امروز در پروژه‌های عربستان شرکت دارند.[3]

1-2- غزه و راهبردهای همسو با تل‌آویو


در جریان جنگ‌های 51 و 33 روزه، عربستان سعودي و اردن با اتخاذ يا موضعي همراه و همدرد با رژيم صيهونيستي ادعای اسلامی- عربی خود را رها کرده و ضمن حمایت از تل‌آویو عملاً همکاری‌های امنیتی خویش را استحکام بخشیدند که از دو بعد، آینده هر کدام را تحت شعاع خویش قرار داد:


نخست
جایگاه نخبگان سعودی را در نزد افکار عمومی جهان اسلام و حتی مردم عربستان به شدت به مخاطره کشاند؛

دوم ماهیت قدرت نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی در جنگ‌های غزه آشکار شده و ضعف‌های عمیق این رژیم نامشروع هویدا گشت.

جاشوا گلرنتر در جروزالم‌پست بیان می‌دارد که تعدادی از شخصیت‌های برجسته سعودی، از جمله شخص ملک عبدالله به صورتی آشکار از اینکه تمام تقصیر جنگ را به گردن اسرائیل بیاندازند، خودداری کردند، حتی ترکی الفیصل رئیس اسبق استخبارات عربستان از این هم پا را فراتر گذاشت و گفت که حماس مسئول کشتار در نوار غزه است.[4] روزنامه «ماکور ریشون» رژیم صهیونیستی در مقاله‌ای به قلم آریئیل کهانا نوشت: «یکی از مهم‌ترین دلایل این گام غیرمنتظره سران عرب، این است که آمریکا متحدان دیروز خود در غرب آسیا مانند حسنی مبارک و معمر قذافی را تنها گذاشت. از همین رو برخی کشورهای خلیج فارس به ویژه عربستان به طور پنهانی در صدد تقویت روابط با رژیم صهیونیستی برآمدند.»[5] مواضع سعودی‌ها در برابر جنایات رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه به حدی بود که شبکه العربیه به تمجید نخست‌وزیر وقت صهیونیست‌ها پرداخت، تقدیری که آینده افکار جهان عرب و مسلمان را نسبت به عدم مشروعیت خاندان آل سعود سامان می‌دهد.

2- معادله جزایر سعودی و تعاملات پنهانی


موضوع جزایر سعودی‌ها که در اختیار رژیم صهیونیستی می‌باشد نیز حکایت از پیوندها و تعاملات پنهانی بین سعودی‌ها و رژیم صهیونیستی دارد. در زمان جنگ رژیم صهیونیستی با مصر که ملک فیصل کنترل دو جزیره تیران و صنافیر را به علت آنکه از نظر راهبردی و جغرافیایی اهمیت زیادی داشته و می‌توانستند مانع حرکت کشتی‌های رژیم صهیونیستی به بندر ایلات شوند، به مصر واگذار کرد، اما رژیم صهیونیستی با شکست مصر این دو جزیره را در سال 1967 میلادی به اشغال خود درآورد.

بر اساس پیمان کمپ دیوید در سال 1979 موضوع اشغال جزایر در اختیار نیروهای ناظر بین‌المللی وابسته به سازمان ملل متحد قرار گرفت. انور سادات معتقد بود که جزایر جزئی از سرزمین حجاز به شمار می‌روند و به همین دلیل سعودی‌ها باید برای بازپس‌گیری آن اقدام کنند. جالب‌تر آنکه حتی قبل از حوادث غزه، تصمیم آل‌سعود مبنی بر احداث پلی میان منطقه راس‌الشیخ حمید در عربستان و شرم‌الشیخ در مصر با واکنش شدید رژیم صهیونیستی مواجه شد تا جایی که دبکا تاکید کرد که این عمل زمینه یک نزاع بزرگ مسلحانه در غرب آسیا را فراهم می‌کند.[6]

3- اشتراکات عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در مقابل جمهوری اسلامی ایران


از دست دادن نقش منطقه‌ای سعودی‌ها در جهان اسلام و تاثیرات هویتی انقلاب 1979 ایران منجر به همکاری‌های امنیتی سعودی‌ها و نخبگان رژیم صهیونیستی در موضوعات متعدد بالاخص موضوع هسته‌ای تهران شده است.

کشورهای عربستان، اردن، مصر و چند کشور حاشیه خلیج فارس با شک و تردیدها در مورد توافقات و مذاکره­ ها خواهان آن هستند که فعالیت‌های هسته ­ای ایران به هر نحوی حتی از طریق حمله نظامی باید متوقف شود.[7] در همین رابطه سعود الفیصل در نوامبر 2007 با تشویق کشورهای خلیج فارس، اعلام کرد که ایران باید برنامه خود را متوقف کند و آن‌ها به ایران پیشنهاد دادند که برای راه حل کشورهای منطقه یک کنسرسیوم در این بخش از غرب آسیا ایجاد کنند.[8] عربستان در سال 2009 با اصرار و ترغیب ایالات متحده فعالانه چین را تحریک به کاهش روابط با ایران نمود و اعلام کرد که برنامه هسته ­ای ایران ثبات غرب آسیا را بر هم می­زند. سعودی­ها در برابر کاهش روابط به چین پیشنهاد دادند که نفت را به قیمت پایین­ تری به آن‌ها می­دهد.[9] در ادامه در سال 2011 ملک عبدالله پادشاه عربستان و حامدبن­ عیسی، برای از
بین بردن تأسیسات هسته­ ای ایران از آمریکا خواهان آن بودند که اقدام نظامی تنها راه مقابله با برنامه ایران است.[10]

گلوبال ریسرچ در این مورد بیان می‌دارد که در روند موضوع ایران ما شاهد اتحاد نامقدس رژیم صهیونیستی و عربستان هستیم، در همین راستا ما شاهد تلاش این دو برای عدم توافق هسته‌ای با ایران و مبارزه با قدرت‌یابی نیروهای پراکسی و نقش ایران در غرب آسیا هستیم. نگرانی عربستان از توافق احتمالی با ایران تا حد زیادی به موقعیت آن‌ها در منطقه، پتانسیل سیاسی، نظامی و اقتصادی ایران برای بر هم زدن تعادلات در منطقه و برداشتن محدودیت‌ها و تهاجمی‌تر شدن ایران پس از توافق وابسته است. اتحاد تل‌آویو و ریاض علیه تهران به حدی است که در فوریه سال 2015، عربستان سعودی بنا به گزارش‌ها موافقت کرد که به رژیم صهیونیستی اجازه استفاده از حریم هوایی خود را برای حمله به ایران در ازای "نوعی از پیشرفت" در مسئله فلسطین را خواهد داد. بر اساس این گزارش اگر چه در ظاهر روابط دیپلماتیک بین این دو نبوده اما مذاکرات دیپلماتیک در راستای تعمیق هماهنگی‌ها برای مقابله با برنامه غنی‌سازی ایران وجود داشته که یکی از آن بررسی طرح احتمالی حمله به ایران و همکاری در این زمینه می‌باشد.[11]

سخن پایانی

بعد از تحولات منتج به بیداری اسلامی و عدم موفقیت واشنگتن و متحدان منطقه‌اش به ویژه عربستان و رژیم صهیونیستی در سوریه، معادله امنیتی غرب آسیا به سمت اتحادها و پیمان‌های پنهانی نامشروع بین سعودی‌ها و رژیم صهیونیستی سوق یافت. ناکامی در اهدافی نظیر به وجود آوردن داعش در عراق، موازنه‌سازی‌های بی‌نتیجه منطقه‌ای منجر به نزدیکی رژیم صهیونیستی و سعودی‌ها در دو جبهه حمله به یمن و انصارالله و مقابله با هسته‌ای شدن ایران و حتی در سرپروراندن حمله نظامی به ایران شده است. سعودی‌ها در این سیر آگاهانه آمال رژیم صهیونیستی را برآورده نمودند؛ از یکسو سعودی‌ها با شانه خالی کردن از مسئولیت عربی- اسلامی به شیوه‌های متعدد این رژیم را به رسمیت شناخته و در راهبردهای خویش در منطقه همسو با آن حرکت می‌کنند و از سوی دیگر نه تنها در جنگ‌های غزه در کنار امت اسلامی نماندند بلکه عملاً در صف رژیم صهیونیستی ایستادند. بی شک روند تحولات غرب آسیا بستر خون‌باری از نتایج این اتحاد نامقدس خواهد شد که در آن استبداد سعودی‌ها و پادگان صهیونیست‌ها را از صحنه غرب آسیا حذف خواهد نمود.

مظفر حسن‌وند

منابع:

[1] - بهرامی مقدم، سجاد (1390)، تحول رویکرد عربستان به کشمکش اعراب- اسراییل، فصلنامه مطالعات منطقه ای، آمریکا شناسی- اسراییل شناسی، سال دوازدهم، صص 130- 115.

[2] - خبرگزاری فارس ، گروه مقاومت و حماسه، طراحی و هدایت جنگ پنهان علیه ایران با کیست؟(2)، 17 / 09 / 1392:

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920913001234

[3] - نزدیک شدن روابط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، 05 / 09 / 1390:

http://www.bashgah.net/fa/content/show/92002

[4] - خبرگزاری فارس، جروزالم پست: آغاز روابط دیپلماتیک رسمی اسرائیل و عربستان دور از واقعیت نیست، 27 / 12 / 1393:

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931227000026

[5] - نگرانی اعراب از علنی کردن ارتباط با رژیم اسراییل، پیشین.

[6] - وقتی سید حسن نصرالله سعودی ها را تحقیر کرد؛ 25 / 07 /1391:

http://www.sedayeshia.com/showdata.aspx? HYPERLINK "http://sedayeshia.com/showdata.aspx?dataid=9136&siteid=1"9136HYPERLINK "http://sedayeshia.com/showdata.aspx?dataid=9136&siteid=1"

[7] - Bowen, Q.W & Brewer, J. (2011). Iran’s Nuclear Challenge: Nine years and Counting, The Royal Institute of International Affairs, No 87(4).p:240

[8] - Khaitous,T.(2009). Arab Reaction to a Nuclear Armed Iran, The Washington Institute for Near East Policy.pp: 11-12

[9] - Hunter,T,S.(2010). Iran’s Foreign Policy in the Post-Soviet Era, Greenwood, Santa Barbara,California., p: 126

[10] - Bowen, Q.W & Brewer, Ibid.p:240

[11] - http://www.globalresearch.ca. 5439349, Unholy Alliance” between Saudi Arabia and Israel, March 29, 2015
مرجع : اندیشکده راهبردی تبیین
کد مطلب : ۴۶۴۵۰۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما