۰
سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۵۹
بخش دوم و پایانی

تبیین ژئوپلیتیکی الگو های اسلام گرایی در جهان اسلام(2)

تبیین ژئوپلیتیکی الگو های اسلام گرایی در جهان اسلام(2)
الگوی اسلام گرایی لیبرال

نگارندگان در این بخش سعی در تبیین الگویی از اسلام گرایی دارند که قرائتی لیبرالی از اسلام ارائه می دهد. در قسمت اول به توضیح نوعی از اسلام گرایی می پردازیم که در ابتدا با رویکرد و هدف تشکیل حکومت اسلامی شروع شد ولی در ادامه به قرائت لیبرالی از اسلام روی آورد و در قسمت دوم به بررسی الگوی اسلام گرایی می پردازیم که از ابتدا با تفسیری لیبرالی از اسلام ظهور کرد.

1. اسلام گرایی اخوان المسلمین


قبل از هر چیز باید گفت که جمعیت اخوان المسلمین ابتدا با هدف بیداری اسلامی در بین مسلمانان در مصر شکل گرفت، اما در ادامه و تحت فضاهای غرب و حکومت های داخلی و شرایط کلی جامعه دچار استحاله در مسیر دموکراسی غربی و سکولاریزم شد. بنابراین ما در اینجا اخوان المسلمین را تحت عنوان الگوی اسلام گرایی لیبرال مطرح کرده ایم.

حسن البنا از سال 1928 میلادی (1307 ش مصادف با 1347 ق) در شهر اسماعیلیه مصر مهم ترین تشکیلات مخفی اسلامی، یعنی جمعیت اخوان المسلمین را در مصر بنیان گذاشت؛ جمعیتی که پس از گذشت چندسال میلیون ها طرفدار گرد آن جمع آمدند. جمعیت اخوان المسلمین به زودی به شکل دولتی در دولت مصر درآمد. امام حسن البنا در مصر هم تراز سلطان مصر بود. در مصر برنامه این جمعیت بر این بود که هر زمانی امکان داشته باشد، حکومتی بر پایه قرآن و سنت محمد(ص) به وجود آورد. (دیتل، 1376: 24 و 25) پس از حسن البنا، سید قطب مسئولیت این جمعیت را بر عهده گرفت. سید قطب متفکر و رهبر ایدئولوژیکی جمعیت اخوان المسلمین در مصر بود و مدت زیادی نیز کلیه تشکیلات را از نظر فکری رهبری می کرد. از دید سید قطب:

اخوان المسلمین می خواهند سراسر جهان اسلام که وطن بزرگ ما است، از قید و بند هرگونه استعماری رهایی یابد. البته مردم هر سرزمینی نخست از نظر اسلامی وظیفه دارند که سرزمین خود را از یوغ استعمار نجات بخشند و آنگاه به کمک همدیگر بشتابند. (سید قطب، 1389 ق: 71)

اخوان المسلمین برای رسیدن به اهداف کاملاً روشن و مشخصی تأسیس شده است که عبارتند از:

1. رهایی جهان اسلام از زیر هر نوع سلطه و نفوذ غرب؛

2. جلوگیری از اضمحلال آداب و رسوم اصیل اسلامی؛

3. بازگشت به مکتب و سنت پیامبراکرم(ص)؛

4. تأسیس یک حکومت اسلامی در روی زمین که لازمه آن، طبق نظریه اخوان المسلمین، بازگشت خلافت به عنوان بالاترین مقام سیاسی و مذهبی حکومت می باشد،که برای اولین بار به دستور آتاتورک منع گردید؛

5. بهبودی و سامان دادن به قوانین مردمی.

در سال 2011 میلادی اخوان المسلمین به هدف درازمدت خود یعنی برکناری اعقاب جمال عبدالناصر دست یافت. طی انقلابی که در مصر و با مشارکت اخوان المسلمین شکل گرفت، حسنی مبارک رئیس جمهور مصر توسط مردم مسلمان و انقلابی مصر برکنار شد و مصر پس از ایران دومین نقطه از جهان اسلام بود که انقلابی مردمی و اسلامی را شکل دادند.

اخوان المسلمین از زمان شروع کار خود به نبرد مسلحانه روی آورد ولی با ترور حسن البنا آنها رویکرد خود را تغییر دادند و به مبارزات فرهنگی و سیاسی روی آوردند. اخوان المسلمین به عنوان جنبشی بزرگ و در سطح جغرافیای جهان اسلام سعی کرد مسلمانان را از خواب غفلت در برابر استعمار و استحاله فرهنگی توسط غربی ها بیدار کند و هویت سیاسی ـ مذهبی گذشته مسلمانان را بازتولید نماید.

از منظر برساخت گرایی این جریان به دلیل تعامل منفی غرب با مسلمانان و مناسبات نابرابر آنها با جهان اسلام ظهور کرد. در اینجا نقش نخبگان فکری به عنوان کارگزاران بیداری اسلامی کاملاً واضح است. در جریان نهضت اخوان المسلمین نخبگانی همچون حسن البنا و سید قطب به عنوان کارگزاران این جریان شناخته شده اند که با آگاهی از ساختار نامتعادل رابطه غرب و جهان اسلام سعی در بیداری مسلمانان مصر و جهان داشتند.

در ابتدا این جنبش سعی در احیای خلافت اسلامی و حاکمیت قوانین اسلامی داشت، اما با گذر زمان آنان در تعامل با واقعیات عرصه ژئوپلیتیک جهانی متوجه هزینه های بسیار این هدف شدند و کم کم در آراء خود تجدید نظر کردند. در زمان حکومت جمال عبدالناصر و بعد از آن، به دلیل دستگیری و اعدام بسیاری از رهبران جنبش و نیز آگاهی آنان از واقعیت های نظم لیبرالی حاکم بر جهان امروز، خود را از مبارزه سرسختانه علیه حاکمیت جاهلی عصر مدرن ـ که سید قطب نظریه پرداز آن بود ـ کنار کشیدند و به تلاش برای ایجاد جامعه ای با مرجعیت قوانین اسلامی روی آوردند. آنان در طول زمان در هویت مبارز گذشته خود دگرگونی هایی ایجاد نمودند و خود را به شکلی نزدیک تر با نظم لیبرالی حاکم تعریف کردند.

نمونه بارز این دگرگونی هویتی را می توان در اعلامیه رهبران ارشد اخوان المسلمین مشاهده کرد. در نشست خبری رهبران ارشد حزب در 9 فوریه 2012 اعلام شد که «اخوان با حکومت مذهبی مخالف است؛ چون آن را مغایر اسلام می داند و خواسته آن برپایی حکومت مدنی با مرجعیت اسلام است». آنان در مورد اظهار نظرهای مقامات کشورهای دیگر در مورد حوادث مصر نیز اعلام کردند: «اخوان مسئول اظهارات خارجی ها چه ایرانی، چه لبنانی و چه دیگران نیست و مخالف دخالت دیگران در امور داخلی مصر است». اخوان المسلمین همچنین اعلام کرده بود که خواسته آنها خواسته معترضان متحصن در میدان التحریر و جمعیت میهنی برای تغییر است که اعضای اخوان نیز در تأسیس آن شرکت داشته اند. (الاخوان المسلمون، 2011)

اخوان المسلمین به عنوان یک جریان اسلامی در زمان شروع به کار، جنبشی با هدف تشکیل حکومت اسلامی بود، اما با تغییرات بطئی ناشی از تعامل با جهان بیرون و فضای اجتماعی جامعه خود، موضع اسلامی خود را با موضعی لیبرالی جایگزین کردند و همان طور که در اعلامیه سران ارشد اخوان المسلمین می بینیم سکولاریزم و لیبرالیزم را در اداره جامعه پذیرفتند.

حکومت برآمده از اخوان المسلمین امروزه با عنوان یک حکومت اسلامی معتدل و به عبارت مشخص تر با یک الگوی اسلامی ـ لیبرالی شناخته شده است و سیاست های روزانه دولتمردان اخوانی نشان از تأکید آنها بر منافع ملی و الویت های این دنیایی است و اسلام را نیز به عنوان مرجعیتی در نظر دارند، لیکن اسلام را مبنای تشکیل حکومت خود قرار نداده اند. این الگوی اسلام گرایی به رغم پذیرش برخی مفاهیم اسلامی و طرح بحث عدالت اسلامی، از پذیرش مفاهیمی مانند پیوند دین و سیاست دوری می کند و سکولاریزم را اساس کار حکومتی خود قرار داده است. لازم به ذکر است که الگوی اخوانی حداقل در مصر بسته به ساز و کار دموکراسی غربی دارد و احتمال دارد طی انتخابات آینده یا بعد از آن حزب اخوان المسلمین از قدرت کنار گذاشته شوند. الگوی اسلام اخوانی با ترویج اسلام گرایی منطبق بر دموکراسی غربی سبب جذب برخی از مسلمانان و کشورهای اسلامی به سمت مواضع غربی می گردد و زمینه را برای همکاری با غرب به منظور حضور در منطقه فراهم می کند.

غربی ها همان طور که به واسطه شعار مبارزه با تروریزم سلفی وارد جهان اسلام می شوند، از طریق اسلام گراهای لیبرال و سکولار نیز به جهان اسلام نزدیک می شوند و باز در پی سیاست انشقاق بین ژئوکالچر اسلامی با ژئواکونومی هستند. غربی ها در نهایت به دنبال خاورمیانه ای سکولار برای هویت زدایی از مسلمانان هستند تا به واسطه آن، کنترل ژئواکونومیکی جهان اسلام را در دست بگیرند؛ یعنی مبارزه با امری که با انطباق هارتلند فرهنگی و هارتلند انرژی در جهان اسلام سبب بحران در سیاست های غرب می شود.

2. الگوی اسلامی ـ ترکی


ترکیه کشوری اسلامی است که در محل پیوند سه قاره آسیا، اروپا و تا حدودی آفریقا قرار گرفته و ازاین رو متأثر از جریانات این سه قاره است. ترکیه از سه جهت شرق، جنوب و تا حدودی غرب با جهان اسلام همسایه است و در معرض رخدادهای جهان اسلام نیز قرار دارد. ترکیه به واسطه قرارگیری در جغرافیای پیوسته جهان اسلام و سازه های جغرافیای اجتماعی ـ فرهنگی مشترک با کشورهای اسلامی، پتانسیل پذیرش رخداد ها و پدیده های وقوع یافته را در جهان اسلام دارد. بنابراین، ترکیه به واسطه جغرافیای فرهنگی ـ اجتماعی و استقرار در جغرافیای جهان اسلام و متأثر شدن از پدیده انتشار فضایی اسلام گرایی، با رویداد اسلام گرایی مواجه شده است و پیوند این عوامل با عواملی که در ادامه بدان ها اشاره خواهد شد، زمینه اسلام گرایی را در سیاست خارجی کشور ترکیه از سال 1995 تاکنون (2012 م)، فراهم کرده است. (متقی، 1390: 251)

بازیگران عرصه سیاست خارجی ترکیه با شناختی که از موقعیت و جایگاه ژئوپلیتیکی کشور خود به دست آورده بودند و با توجه به محدودیت ها و فرصت هایی که فراروی آنها قرار داشته است، سعی بر دستیابی حداکثری به منافع خود داشته اند. این شخصیت خاص دیپلماسی ترکی سبب ارائه درکی واقع گرایانه از محیط بیرونی بر اساس امنیت و منافع ملی ترکیه گشته است که به نوبه خود سبب نوعی محافظه کاری و تسامح در برخورد با بازیگران بزرگی مانند روسیه، اتحادیه اروپا، ایالات متحده یا بازیگران استراتژیکی مانند ایران و اسرائیل گشته است که سبب برساختگی نوعی تعادل در سیاست خارجی ترکیه گشته است. این مسئله در دوران بیداری اسلامی نیز با نوع پذیرش اسلام سیاسی معاصر در هم آمیخته شد و نوعی اسلام اعتدالی را در سیاست خارجی ترکیه قوام بخشید. به طور کل، نوعی انگاره ژئوپلیتیکی با خصیصه تسامح و محافظه کاری به نوعی از اسلام اعتدالی تکوین بخشید. (افضلی و متقی، 1390: 182)

کشور ترکیه در حد واسط کشورهای غربی و جهان اسلام واقع گشته است. این کشور نه مانند کشورهای اسلامی همچون ایران، عراق، عربستان و غیره در قلب جهان اسلام واقع شده و نه مانند کشورهای اروپای غربی و ایالات متحده در عمق استراتژیک جهان غرب استقرار یافته است. کشور ترکیه به دلیل تفاوت در موقعیت ژئوپلیتیکی اش با کشورهای حوزه جهان اسلام و غرب، طبعاً خصیصه های متفاوت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره در داخل و شخصیت متفاوتی نیز در عرصه سیاست خارجی از خود دارا است.

بنابراین ترکیه براساس این وضعیت به خصوص ژئوپلیتیکی و استقرار در حدفاصل جهان غرب و اسلام با مسائل دو قلمرو به صورت همزمان درگیر است و ناگزیر از مشارکت در دو جبهه است. هم فضایی ترکیه با جهان غرب و اسلام سبب شده تا به طور همزمان متأثر از دو جبهه باشد و شخصیتی که برآیند این آمیزش ژئوپلیتیکی اسلام و غرب است را از خود به نمایش بگذارد. (همان: 183) بنابراین، ارائه الگوی معنایی در حد وسط اسلام گرایی و غربی گرایی توسط وضعیت ژئوپلیتیکی این کشور و نیاز ژئوپلیتیکی دو سویه این کشور به جبهه غرب لیبرال و شرق اسلامی توجیه پذیر است.

این وضعیت را در بطن جامعه ترکیه و در سیاست های بزرگ ترین جنبش و شبکه اجتماعی اسلام گرا توسط روشنفکر دینی مشهور ترکیه، فتح الله گولن نیز می توان مشاهده نمود. هدف اصلی جنبش گولن، ایجاد جامعه اسلامی متعهد و در عین حال، برخوردار از علم و معرفت، فناوری جدید و مترقی است تا دوران تفوق جهان غرب بر جهان اسلام به سر آید. امروزه نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک گره خورده است؛ زیرا وی و هوادارانش، جنبش دینی ـ مدنی مدرنی را تأسیس کرده اند که مدرنیته را با دین ورزی، ناسیونالیزم، تسامح و مردم سالاری پیوند داده و اسلام، ناسیونالیزم و آزادی خواهی را در یک کانون واحد گرد آورده است. (لطفی، 1388)

گولن و جماعتش چیزی را در جامعه ترکیه ارائه می دهند که می توان آن را «اسلام میانه رو» نامید. او در گفته هایش از کلماتی مانند اجماع، مصالحه و گفتگو استفاده می کند. گولن از تمرکز بحث ها پیرامون مسائل جزئی انتقاد می کند. او به روند جهان گرایی اشاره می کند و معتقد است که باید گفتگو و مذاکره بین اسلام و نمایندگان دیگر ادیان جهان وجود داشته باشد. (افضلی، 1383: 364)

بنابراین، الگوی اسلامی ـ ترکی، برخلاف الگوی اسلام اخوانی ـ که در گذر زمان هویت خود را بازتعریف کردند و به گفتمان لیبرال دموکراسی نزدیک شدند ـ از همان ابتدا با آگاهی از وضعیت ژئوپلیتیکی ترکیه به ارائه مدلی پرداخت که به نام های اسلام اعتدالی، اسلام محافظه کار، اسلام میانه رو و در نهایت به عنوان اسلام لیبرالی یا غربی شناخته شده است.

این الگوی اسلام گرایی بر مبنای مصلحت اندیشی ژئوپلیتیکی و با تأکید بر منافع ملی طراحی شده است و نوعی از الگوی اسلامی به شدت بازاندیشی شده در هویت اسلامی را ارائه می دهد. در این نوع از اسلام گرایی مفاهیمی مانند جهاد، شهادت، نفی سبیل جایگاهی ندارند و به واسطه حفظ ساختار لائیک در این کشور مسئله اصلی پیوند دین با سیاست نیز مورد توجه نیست و با تسامح به پذیرش همان سبک کمالیستی مبتنی بر سکولاریزم و جدایی دین از سیاست رضایت داده اند.

در کل، الگوی اسلام لیبرالی نیز به واسطه پذیرش جدایی دین از سیاست و به رسمیت شناختن قالب های ژئوپلیتیکی غربی مانند دولت ـ ملت و سیاست گذاری براساس الگوهای غربی، نمی تواند نماینده واقعی الگوی اسلام گرایی باشد. در زمینه وحدت جهان اسلام نیز این الگوی اسلام لیبرالی با پذیرش الگوهای غربی مانند منطقه گرایی و همگرایی دولت ـ ملت های اسلامی در جهت منافع ملی کشورهای اسلامی و بدون توجه به مسائل هویتی و معنایی گفتمان اسلامی عمل می کنند. در صورتی که مبنای وحدت اسلامی در صدر اسلام منافع دنیوی صرف نبوده و هدف اصلی، اتحاد برای حراست از آرمان ها و ارزش های اسلامی بوده است.

در نهایت باید گفت که این الگوی اسلامی سعی در ارائه خوانشی لیبرالی و سکولار از اسلامی دارد که در اصل و ریشه با لیبرالیزم و سکولاریزم منافات دارد. همان طور که قبلاً نیز گفته شد، الگوی اسلام لیبرالی سبب جدایی دین از سیاست و در نتیجه سبب انشقاق ژئوکالچر اسلامی و ژئواکونومی جهان اسلام از یکدیگر می شود که منتهی به تضعیف کشورهای جهان اسلام در برابر غرب می گردد. به نوعی می توان گفت اسلام لیبرالی سبب شکنندگی در ژئوپلیتیک جهان اسلام می گردد.

نتیجه

در بررسی و تحلیل ژئوپلیتیکی که از الگوهای اسلام گرایی در جهان اسلام شد، ابتدا الگوی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفت. این الگوی اسلامی به واسطه ارائه چارچوب هایی مانند حکومت اسلامی امت محور به جای مفهوم دولت ـ ملت غربی و وحدت جهان اسلام در ورای مرزهای جغرافیایی که از زمان پیمان وستفالیا در 1648 میلادی بین ملل ترسیم شد، به ارائه مدلی ژئوپلیتیکی از مفاهیم اسلامی پرداخت.

انقلاب اسلامی همچنین در برابر سکولاریزم غربی در گفتمان لیبرال دموکراسی بر پیوند دین و سیاست که از سنت های صدر اسلام است به ارائه ای الگویی کاملاً اسلامی در برابر الگوی لیبرال دموکراسی پرداخت. این الگوی اسلامی با نزدیکی به کشورهای اسلامی و کشورهای غیر معارض و نیز با تعامل با کشورهای غربی منهای آمریکا و نفی سرزمینی و معنایی رژیم صهیونیستی، موضع سیاست خارجی خود را نیز مشخص کرد و بر اساس هویت اسلامی به پیگیری منافع خود که ریشه در همین هویت دینی داشت اقدام نمود.

گرچه این رویه انقلاب اسلامی سبب زایش تهدید ها و چالش هایی برای جمهوری اسلامی شد، لیکن این دولت سعی کرد با حفظ هویت اسلامی خود و برنامه ریزی در جهت تعیین نوع تعاملاتش، به تنش زدایی در حوزه هایی که هویت و آرمان های انقلاب اسلامی را دچار آسیب نمی کند بپردازد. با توجه به این واقعیت، باید گفت الگوی انقلاب اسلامی با تکیه بر مفاهیم و اصول و چارچوب های ژئوپلیتیکی اسلامی که ذکر شد توانسته است الگویی اسلامی و در عین حال موفق را در جهان اسلام ارائه دهد.

در ادامه به الگوی اسلام گرایی سلفی می رسیم که خوانشی انحرافی و افراطی از اسلام دارد. این الگوی اسلام گرایی در حوزه شکل سرزمینی و ایجاد حکومت، طرح خاصی را ارائه نمی دهد. سلفی های سنتی در سایه حکومت آل سعود حرکت می کنند و نظام دیکتاتوری شیوخ عربی را تأیید می کنند و طرحی اسلامی برای آن ندارند و سلفی های انقلابی نیز به دنبال ایجاد حکومتی جهانی هستند که در آن بسیاری از مذاهب اسلامی از جمله تشیع جایگاهی ندارد.

سلفی ها و وهابی ها با تفسیر افراطی ای که از اسلام دارند، بسیاری از مذاهب اسلامی را رد می کنند و گروندگان به سلفی گری و وهابیت را مسلمان می دانند. بنابراین، این خوانش از اسلام جایی را برای وحدت اسلامی و گذار از مفهوم مرز و دولت ـ ملت در گفتمان لیبرال دموکراسی غرب نمی گذارد. در حوزه هویت اسلامی و پیگیری منافع مسلمانان نیز با توجه به آنچه از افراط گری سلفی ها گفته شد و نیز حمایت غربی ها از آنها برای تفرقه افکنی در جهان اسلام، عملاً جز هزینه زایی و ایجاد چالش برای کشورهای اسلامی چیز دیگری به همراه ندارند.

این الگوی افراطی در نوع سنتی خود توسط آل سعود اداره می شود و حتی مفهوم حکومت سکولار عربستان کنونی را پذیرفته اند و شکل افراطی آن نیز به صورت برنامه ریزی شده به واسطه خود غرب کنترل می شود و ابزاری برای مفهوم سازی اسلام هراسی، تظاهر غربی ها به بنیادگرایی و رادیکالیزم و تروریزم اسلامی است.

الگوی اسلام گرایی لیبرالی نیز چه در میان اخوان المسلمین که بعداً و در یک سیر تکوینی به گفتمان لیبرال دموکراسی نزدیک شدند و چه در نوع ترکی آن که از همان ابتدا ترک ها با مصالح ژئوپلیتیکی بنیان آن را بر لیبرال دموکراسی غربی گذاشتند، در اصل نوعی اسلام گرایی سکولار است که از اسلام به عنوان روبنایی در جهت کنترل بحران های به وجود آمده در اواخر قرن بیستم و قرن حاضر در جهان اسلام استفاده می کند.

این الگو، وحدت اسلامی را در قالب اتحاد ها و سازمان های همکاری منطقه ای و براساس دولت ـ ملت های غرب بنیاد ترویج می کند و نیز به جدایی دین از سیاست معتقد است. تفاوت اندک آنها با لیبرال دموکراسی غربی استفاده از هویت دینی در سطح اجتماع و نیز در شعارهای سیاسی و مذاکرات با کشورهای اسلامی است.

در این نوع الگو، مفاهیم شهادت، جهاد، نفی سبیل و مقابله با استکبار جایگاهی ندارد و به دفاع از مستضعفان و مسلمانان تحت ظلم نیز بر اساس منافع ملی نگریسته می شود. این الگوی اسلام گرایی ذاتاً دارای هویتی با هسته لیبرالی و پوششی اسلامی است که برخی مفاهیم اسلامی را از دریچه منافع ملی وارد عرصه سیاست کرده اند.

در ادامه باید گفت که الگوی انقلاب اسلامی به دنبال انطباق حوزه های فرهنگی (ژئوکالچر)، اقتصادی (ژئواکونومی)، سیاسی، امنیتی و غیره جهان اسلام با یکدیگر است. این امر سبب شکل گیری مقاومت محور ژئوپلیتیکی اسلام در برابر غرب می گردد. درحالی که الگوی اسلام گرایی سلفی با افراط گرایی زمینه را برای دخالت و حضور غرب در جهان اسلام فراهم می کند و سبب شکنندگی در ژئوپلیتیک جهان اسلام می گردد. الگوی اسلام لیبرالی نیز با رویکرد سکولاریستی سبب جدایی ژئوکالچر اسلامی از ژئواکونومی جهان اسلام و در نهایت تسهیل استیلای غرب بر جهان اسلام می گردد.

از مجموع تحلیل هایی که درباره الگوهای اسلام گرایی در جهان اسلام شد، بر اساس اصول و چارچوب های ژئوپلیتیکی اسلامی و میزان قرابت این الگوها به مفاهیم اصلی جغرافیای فرهنگی و گفتمانی اسلام، می توان الگوی انقلاب اسلامی را سازگار تر با اسلام معیار در جهت بازسازی هویت و منافع جهان اسلام و مسلمانان قلمداد کرد.


افشین متقی: استادیار دانشگاه خوارزمی.
مصطفی رشیدی: دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی.


منابع و مآخذ

الإخوان المسلمون: نرفض الدوله الدینیه لأنها ضد الإسلام، (9 فوریه 2011، وب سایت رسمی عربی اخوان المسلمین: http://www.ikhwanonline.com/Article.aspx?artid=78885&secid=211.
اسماعیلی، حمید رضا، 1385، «پیامد سلفی گری القاعده در جهان اسلام»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال هفتم، شماره 28، زمستان85 .
افضلی، رسول، 1383، چشم انداز جامعه مدنی در خاورمیانه، تهران، انتشارات بشیر علم و ادب.
ــــــــــــــ ، 1387، «جغرافیای فرهنگی دولت سرزمینی در ایران»، پژوهش های جغرافیای انسانی، شماره 66.
افضلی، رسول و افشین متقی، 1390، «بررسی و تبیین ژئوپلیتیکی اسلام گرایی اعتدالی در سیاست خارجی ترکیه از سال 1995 تا 2011، با رویکرد برساخت گرایی»، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره چهارم.
امام خمینی، سید روح الله، 1362، در جستجوی راه از کلام امام: از بیانات و اعلامیه های امام از سال 1343 تا 1361، تهران، امیرکبیر.
ج‍ردن، ت‍ری ول‍س‍ت‍ر راونتری ، 1380، م‍ق‍دم‍ه ای ب‍ر جغرافیای ف‍ره‍نگی ، ترجمه س‍ی‍می‍ن ت‍ولایی و م‍ح‍م‍د س‍لی‍م‍انی، پ‍ژوهشگاه ف‍ره‍ن‍گ ، ه‍ن‍ر و ارت‍ب‍اطات .
حیدری، محمد شریف، 1388، «سلفی گری نوین در تقابل با راهبرد وحدت اسلامی»، مجله طلوع، سال هشتم، شماره 27.
دکمیجان، هرایر، 1377، جنبش های اسلامی معاصر در جهان عرب، ترجمه دکتر حمید احمدی، تهران، کیهان.
دیتل، ویلهلم، 1376، جهاد در راه خدا (بررسی روند خیزش های اسلامی معاصر)، ترجمه جواد کرمانی و سکینه کرمانی، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان.
رشیدی، مصطفی، 1390، کردارهای جغرافیایی و تبیین سیاست خارجی به عنوان کرداری ژئوپلیتیکی، پایان نامه کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی، دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهران.
سلیمی، حسین، 1386، «نگرشی سازه انگارانه به هویت ملی در ایران»، فصلنامه مطالعات ملی، سال هشتم، شماره 3.
سیدقطب، 1389 ق، ما چه می گوئیم؟، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، قم، شفق.
فاضلی نیا، نفیسه، 1385، «علل نگرانی غرب از انقلاب اسلامی (با تأکید بر عنصر ژئوپلیتیک شیعه)»، مجله علوم سیاسی، سال نهم، شماره سی و ششم، زمستان85 .
فلاح، رحمت الله، 1386، «سایه القاعده در ترکیه»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال هشتم، شماره های 31 ـ 30.
قائمی نیک، محمدرضا، 1391، «شرح کتاب اروپا مداری: نظریه فرهنگی سرمایه داری مدرن»، نوشته سمیر امین، با ترجمه موسی عنبری، کتاب ماه علوم اجتماعی، خرداد و تیر91.
کاظمی، علی، 1382، «شبکه تروریستی القاعده، تبلیغات سیاه» چالش امنیت ملی ایران، ماهنامه نگاه، سال 4، شماره 35.
کرمانی، ناظم الاسلام، 1363، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعدی سیرجانی، ج 2، تهران، نشر آگاه.
کرنگ، مایک، 1390، جغرافیای فرهنگی، ترجمه مهدی قرخلو، تهران، سمت.
الگار، حامد، 1369، دین و دولت در ایران، نقش علما در دوره قاجاریه، ترجمه ابواقاسم سری، تهران، قومس.
لطفی، منا، 1388، «جنبش گولن؛ اسلام اجتماعی با اسلام سیاسی تقیه جو»، سایت راسخون، 3 تیر 1388، موجود در: http://rasekhoon.net/article/print-31704.aspx
متقی، ابراهیم و حجت کاظمی، 1386، «سازه انگاری، هویت، زبان و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره 37، شماره 4.
متقی، افشین، 1390، تبیین ژئوپلیتیکی اسلام گرایی در سیاست خارجی ترکیه با رویکرد برساخت گرایی، رساله دکتری جغرافیای سیاسی، دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهران.
مشیرزاده، حمیرا، 1386، تحول در نظریه های روابط بین الملل، تهران، سمت.
نبوی، عبدالامیر، 1389، «ظهور و دگرگونی جرین های اسلام گرا؛ مروری بر رویکردها و نظرات»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال یازدهم، شماره 42، تابستان89 .
هانتر، شیرین، 1381، «اسلام گرایی: نقش سیاسی جنبش های اسلام گرا در خاورمیانه معاصر»، ترجمه پرویز کریمی ناصری و مریم سلمان یزدی، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال نهم، شماره 1.

Fischer, Michael, 1980, Iran from Religious Dispute to Revolution, Cambridge, Harvard University press.

فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی
کد مطلب : ۴۶۵۶۹۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما