۰
شنبه ۶ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۴

برداشت‌های القاعده از افکار جهادی سید قطب

برداشت‌های القاعده از افکار جهادی سید قطب
پس از جریان 11 سپتامبر سال 2001 در آمریکا، در تمام رسانه­های جهان سخن از حمله تروریستی گروه اسلام‌گرای افراطی به نام القاعده بود که بعدها بهانه برای حمله آمریکا به افغانستان و عراق و برخی کشورهای دیگر شد که تا به امروز این حملات علیه این گروه در اقصی نقاط جهان ادامه دارد و خون­های بی­گناه بسیاری ریخته شد. سؤال جدی این است که پایه و اصول فکری و اعتقادی این گروه چیست و از کجا نشئت می‌گیرد؟ ما با بررسی اجمالی نحوه پدید آمدن القاعده و افکار و مبانی اعتقادی رهبران آن، اثبات خواهیم کرد که منشأ تفکرات و اعتقادات این گروه، سید قطب است که توانست برخی از جوانان عرب را بر ضد غرب، مخصوصاً علیه آمریکا بشوراند. البته افکار سید قطب علت تام نیست و اندیشه‌های سلفیه تکفیری نیز نقش به‌سزایی در شکل‌گیری افکار القاعده در این برهه از زمان داشته است؛ به‌طوری‌که امروزه شاهد حملات انتحاری و جنگ آنان علیه مسلمانان جهان مخصوصاً صوفیان و شیعیان نیز هستیم. القاعده توانست با تلفیق افکار سید قطب و وهابیت، اندیشه تکفیری را سامان دهد و امروزه بسیاری از مدافعان سید قطب با آن مخالف‌اند. گروه القاعده با سوء استفاده از افکار سید قطب توانست اهداف خود را پیگیری کند.

اخوان‌المسلمین پیش‌قراول تفکرات جهادی

بعد از مرگ حسن البناء[2] جوانان اخوانی به چاره‌اندیشی برای وضعیت موجود مصر افتادند، تا اینکه در میان جوانان رادیکالیسم اخوانی کتابی به نام معالم فی الطریق اثر سید قطب پخش شد که به سرعت مورد توجه قرار گرفت و به‌عنوان کتاب راهبردی مطرح گردید. زندان‌ها و شکنجه­ها و در نهایت اعدام سید قطب و دوستانش برای رسیدن به این آرمان‌ها، بهترین شاهد و مؤید بود بر اینکه نویسنده معالم فی الطریق خود به تمام آنچه در این کتاب نوشته، ایمان دارد و این امر باعث تحریک و ایمان جوانان اخوانی به کتاب و سخنان سید قطب شد. این کتاب پس از انحلال اخوان المسلمین در مصر، بهترین منبع و مرجع میان جوانان اخوانی بود و باعث شد گروه‌هایی چون جماعت الاسلامیة، الهجره و التکفیر و گروه الجهاد به‌وجود آید.[3]

ارکان تفکر جهادی سید قطب

سید قطب مهم‌ترین افکار جهادیش را در کتاب معالم فی الطریق خودش بیان کرده و این کتاب دارای ویژ­گی‌های منحصر به فردی است که می‌توان به انسجام مطالب به صورت زنجیروار و پیوسته با ادبیاتی بسیار زیبا و جذاب، خارج کردن مطالب عقیدتی از حالت نظری به حالت عملی و ارائه­ پشتیبان‌های مناسب از کتاب، سنت و سیره صحابه برای اثبات مطالب و عقاید خود اشاره کرد. این عوامل باعث شد که هر عرب زبانی به آسانی تفکر جهادی سید قطب را دریابد و از آن تأثیر پذیرد. ما در این مجال به مهم‌ترین ارکان تفکر جهادی وی می‌پردازیم.

الف) جاهلیت قرن بیستم

به نظر وی، اين دو جهان يعني جهان جاهليت و اسلام كاملاً با هم ناسازگارند و هيچ همزيستي و توافقي بين آنها وجود ندارد. حقيقت يكي است و قابل تقسيم نیست و همه چیز غير آن، نادرست و الزاماً غلط است و تركيب حقيقت با باطل امكان­پذير نيست. اسلام به معناي اطاعت و تسليم كامل در برابر خدا و احكام اوست؛ درحالی‌که نظام جاهلي از پرستش خداي يگانه و راه و روش الهي براي زندگي منحرف است.[4]

سید قطب جاهلیت جوامع امروز را به جاهلیت مدرن تعبير می‌کند و این جوامع را بسيار خطرناك‌تر از دوره جاهلي زمان پيامبر((صل الله علیه و آله و سلم)) می‌داند.[5] وی مهم‌ترین مشخصۀ جاهلیت را بندگي بشر براي بشر می‌داند و آن‌قدر اين صفت را توسعه می‌دهد كه به نظر می‌رسد به جز افراد اندكي، مسلماني بر روي زمين باقي نمی‌ماند. وی می‌گوید:

مهم‌ترين صفتي كه مشخص‌كنندۀ جاهليّت است، عبارت است از بندگي بشر براي بشر به هر رسم و شيوه‌اي كه باشد و همچنين پذيرفتن هوي و هوس به جاي خداپرستي و دور ساختن حاكميّت خداوند از زندگي مردم و امور مربوط به مسائل دنيوي آنها و كساني كه چنين وضعيتي دارند، از جاهليّت پيروي مي‌كنند؛ هر چند كه معترف به وجود خدا باشند يا آن را انكار كنند؛ زيرا وقتي كه يكي از صفات خاص ذات خداوند را كه همان الوهيّت و حاكميّت است، از او بگيرند و به شکل‌های مختلفی آن را براي بشر قائل شوند، در این صورت اگر چه نظام‌ها و اوضاعشان شكل‌هاي متعددي داشته باشد، ولی باز هم در اين صفت اساسي جاهليّت، شريك هستند. بر این اساس اسلام آن را نمی‌پذیرد و حقّ موجوديّت براي آنها قائل نيست.[6]

اگر بپذیریم جامعه معاصر می‌تواند به جاهلیت قبل از اسلام برگردد و مثل آن باشد، پس مسلمانان باید به جامعه جاهلی آن گونه بنگرند که پیامبر اسلام و اصحابش در زمان خود به آن می‌نگریستند؛ مثلاً وقتی که پیامبر((صل الله علیه و آله و سلم)) خود را در موقعیت ضعیفی می‌دید، تاکتیک کناره­گیری از جامعه خود و بر قراری تماس با جوامع اطراف و سپس هجرت از مکه به مدینه را برگزید و هنگام قدرت، تاکتیک جنگ علیه کفر و فتح جوامع جاهلی را داشت.[7]

ب) تقسیم حکومت‌ها به دارالاسلام و دارالحرب

سید قطب معتقد است که فقط يک دارالاسلام وجود دارد و آن همان است که دولتي اسلامي در آن برپا و شريعت خدا بر آن حاکم است و حدود خدا اقامه می‌شود و مسلمانان يار و دوست يکديگرند.[8] سيد قطب بر این عقیده است که لازم است جامعه‌ای به‌وجود آوریم که تمام اصول و فرمان‌های اسلام در آن اجرا شود و فقط قانون و شریعت خداوند در آن حاکم و داور باشد و بس.[9] جامعه‌ای دیگر جز اين، دارالحرب يا جامعۀ جاهلي است كه به نظر سيد قطب عبارت است از تمام جوامع بشري مگر جامعۀ اسلامي و به عبارتي جوامعی‌اند كه بندگی‌شان ويژۀ پروردگار يگانه نيست.[10] وی در تفسير خود مي­گويد:

جامعه‌اي كه در آن قوانين و فرامين خداي تعالي اجرا نمي­شود و فقط خداوند بندگي نشود، جامعۀ جاهلي است[11] و رابطه مسلمانان با آن، يا جنگ و پيکار است يا صلح است، بر مبناي امان دادن و جزیه گرفتن.[12]

ج) عبودیت و حاکمیت

در سراسر کتاب معالم في الطريق دو مفهوم وجود دارد: 1. العبودیه؛ 2. الحکمه. اصطلاح عبودیت از ریشه ستایش و عبادت گرفته‌شده و اصطلاح الحکمه از حکومت و قضاوت کردن است و از نظر سید قطب حکومت و حاکمیتی در یک جامعه اسلامی قانونی و مشروع است که حاکمیت خداوند باشد و به همین ترتیب، موضوع عبادت و پرستش هم فقط باید خداوند باشد.[13] وی با تفسیر معنای «اله» در «لا اله الا الله» می‌خواهد این نکته را بیان کند که در مسائل اعتقادی نیز مهم‌ترین مسئله، مسئله الوهیت و عبودیت است و الوهیت به معنای حاکمیت خداوند تفسیر می‌شود. لذا هیچ حاکمیتی جز حاکمیت خدا و هیچ شریعتی جز شریعت خدا مقبول نیست. وی در نهایت چنین نتیجه می‌گیرد که هیچ‌یک از انسان‌ها نباید بر یکدیگر سلطنت کنند و سلطنت آنها غاصبانه است؛ چرا که سلطنت مخصوص خداوند است.[14]

د) اسلام آمریکایی و مبارزه با صهیونیسم

یکی از معدود افرادی که از اسلام آمریکایی سخن گفته، سید قطب است. او قائل به دو نوع اسلام بود که یکی را به اسلام راستین و دیگری را به اسلام آمریکایی تعبیر می­کرد.[15] وی حقد و کینه یهود را دارای سابقه طولانی و از زمان مبعوث شدن پیامبر اسلام((صل الله علیه و آله و سلم)) می­داند و با آیاتی از قرآن دشمنی آنها را به اثبات می­رساند.[16] وی که بارها از خطر یهود و صهیونیسم صحبت کرده و معتقد بود که یهود به فکر سلطه جهانی است و باید همه مردم جهان مخصوصاً مسلمانان مراقب باشند، می­گوید: «این نویسنده معتقد است که هر جا دعوتی بر خلاف اخلاق و دعوت به بی‌عفتی و فحشا و ربا و جنگ است، دست یهود در کار است»[17]

هـ) جهاد

یکی از موضوعاتی که سید قطب بارها به آن تأکید کرده، تفکری است که در زمان ابن­تیمیه نظم منطقی و استدلالی به خود گرفت و بر علیه صلیبیان و مغول‌ها که هر کدام بخشی از دارالاسلام را غصب کرده بودند، به کار رفت.[18] سپس ابوالاعلی مودودی (1979-1903) به صورت هوشمندانه آن را وارد ادبیات سیاسی معاصر کرد. نوشته‌های آنها بر سید قطب تأثیر گذاشت و وی نیز آن را در مورد آمریکا و اسرائیل و صهیونیسم به کاربرد.[19] سید قطب جهاد را راهی برای رسیدن به جامعه اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی می‌پنداشت و مسلمان واقعی را کسی می‌دانست که در راه اعتلای اسلام جهاد کند؛[20] به‌طوری‌که وی بعد از تجزیه و تحلیل جامعه اسلامی و جامعه جاهلی در کتاب معالم في الطريق، بخشی از کتابش را به عنوان الجهاد في سبيل الله اختصاص می‌دهد. او راه رسیدن به حکومت اسلامی و نیز بهترین راه برای مقابله با یهود و صهیونیسم و کفار را فقط جهاد می‌داند و در کتاب معرکتنا مع الیهود به این نکته می‌پردازد.[21] وی معتقد بود که مفهوم جهاد را نباید تا حد جنگ دفاعي پايين آورد و يا آن را با مبارزه دروني مؤمن عليه تهديدها و هوس‌ها محدود ­کرد و می­گوید: «اگر چنین فکر کنیم که تنها با حرف و سخن می­توان به جهاد مبادرت ورزید، به بیراهه و سراب رفته‌ایم».[22]

سید قطب به طور ضمنی به تبلیغ اسلام از طریق شمشیر و کتاب اشاره می‌کند و هر دوی آنها را لازم و ملزوم و مکمل یکدیگر می‌خواند.[23] از طرفی دیگر می­بینیم به طور ضمنی حکم به جهاد علیه استعمار می­دهد[24] و یا جنگ با نیروهای متجاوز انگلیس و آمریکا و صهیونیسم و فرانسه را که به کشورهای مسلمان مثل فلسطین و کشورهای شمال آفریقا، تجاوز کرده‌اند، واجب می‌داند و از آن به جنگ دفاعی تعبیر می‌کند.[25]

هرایر دکمجیان پایه‌ها و اصول ایدئولوژیک سید قطب را چنین بیان کرده است:

1. سیستم اجتماعی غیر اسلامی، سیستم جاهلیت است.

2. وظیفه مسلمان با ایمان این است که برای تبدیل جامعه جاهلی، از طریق دعوت و جهاد پیکارجویانه به تجدید حیات اسلام بپردازند.

3. تبدیل جامعه جاهلی به جامعه اسلامی به عهده مسلمانان پیشتاز و فداکار است.

4. هدف نهایی باید استقرار حاکمیت خداوند در روی زمین باشد تا به این وسیله تمام گناهان، رنج‌ها و فشارها رفع گردد.[26]

عوامل درون‌متنی کتب سید قطب چون سادگی کلام او و جهت‌دهی جهاد فکری و نظری به جهاد عملی و تحریک جوانان به سمت جهاد ابتدایی، و از طرفی دیگر، عوامل بیرونی چون جنگ علیه رژیم نظامی مصر،[27] استقبال جوانان رادیکالیسم اخوانی از کتب و افکار سید قطب و ایجاد زمینه جهاد علیه کفر که پیش‌قراول آن در سازمان اخوان‌المسلمین با عنوان سازمان مخفی تشکیل یافته بود، توانست زمینه را برای جوانان عرب به سمت جهادگرایی افراطی سوق دهند. سید قطب به جوانان عرب این درس را آموخت که می‌توان برای رساندن صدای خود به حکومت کفر از طریق جهاد و اعمال خشونت‌آمیز اقدام کرد و جهادگرایی باید به‌عنوان یک انقلاب دائمی و جهانی و وسیله­ای برای مقاومت در برابر اشغال خارجی باشد،[28] لذا پس از انحلال اخوان المسلمین در مصر، فعالیت‌ها و تشکیلات دیگر اخوان المسلمین در کشورهایی دیگر تعطیل نشد بلکه باعث شد، اولاً، اخوان المسلمین از مصر به سوریه انتقال یابد[29] و سیاست خود را علیه امپریالیسم و استعمار و کمونیسم ادامه داد.[30] ثانیاً، گروه­های افراطی چون سازمان جماعت المسلمین یا همان سازمان «التکفیر و الهجره» به رهبری شکر مصطفی و یا سازمان جماعات الاسلامیه و یا گروه «الجهاد» به رهبری عبدالسلام فرج که بیشتر متأثر از فکر سید قطب بودند، به‌وجود آمدند.[31]

عوامل شکل­گیری القاعده

در سال 1979م، زمانی که کشور کمونیست شوروی وارد کشور مسلمان افغانستان شد،[32] ابتدا این نبرد صرفاً جهاد افغانی بود که رهبری آن را عبدالرسول سیاف، گلبدین حکمتیار، برهان‌الدین ربانی و احمد شاه مسعود بر عهده داشتند، اما این شروع آهسته جهاد، به محض انطباق منافع مجاهدین افغان با ایالات متحده و کشورهای محافظه‌کار عرب چون عربستان و قطر و کویت در آزادی کشورشان از کمونیست‌ها سرعت بیشتری گرفت[33] و این زمینه­ای برای تشکیل سازمان القاعده شد.

عبدالله عزّام که یکی از عالمان و سخنرانان توانمند سلفی بود و از عربستان به پاکستان مهاجرت کرده بود و مسلمانان را به جهاد تشویق می‌کرد، به انتشار مجله جهاد در سال 1984 و نوشتن کتاب‌هایی در این‌باره به نام دفاع از سرزمین‌های اسلامی و الحاق به کاروان پرداخت که موضوع اصلی این کتاب‌ها فراخوان مسلمانان جهان به جهاد در افغانستان بود و اینکه جهاد وظیفه هر فرد مسلمان است.[34] این امور او را به این واقعیّت نزدیک می‌کند که وی متأثر از افکار ابن‌تیمیه و سید قطب بوده است.[35] عبدالله عزّام با کمک اسامه بن‌لادن در اوایل دهه هشتاد مکتبة الخدمه را تأسیس کرد.[36] نقش دوم اسامه زمانی شکل گرفت که از عبدالله عزّام فاصله گرفت و در میانه سال‌های 1986 و 1987 در نزدیک پادگان شوروی‌ها در شرق افغانستان پایگاهی به نام المأسده یا همان کمین‌گاه شیران برای خود تأسیس کرد.[37] در پی پیروزی‌های وی در سال 1987، مطبوعات به وی عنوان مبارز پارسا دادند و موجبات شهرت او را فراهم کردند.[38] القاعده در پایان دهه 1980 و به طور مشخص در سال 1988 تأسیس شد که هدفش براندازی نظام‌های کمونیستی و عربی و نیز به دنبال تأسیس خلافت اسلامی بود.[39] افرادی که نقش زیادی در تأسیس القاعده داشتند، عبارت‌اند از: ابوایوب عراقی، ابوالفرج یمنی، ایمن الظواهری، دکتر فضل مصری، ابوبرهان الکبیر، ابوالحفص مصری، ابومصعب مصری و عزالدین.[40]

با بررسی فرایند تشکیل القاعده و حضور آن در منطقه و اهداف آن می‌توان به نکاتی از جمله متأثر بودن این گروه از افکار سید قطب اشاره کرد. پیترال برگن، تحلیلگر سیاسی و گزارشگر سی.ان.ان، معتقد است که تأسیس القاعده محصول جدایی بن‌لادن از عبدالله عزّام و آشنایی وی با ایمن الظواهری است؛ چرا که عزّام از ماهیت جهاد بر اساس بنیادگرایی سنتی حمایت می‌کرد، ولی ایمن الظواهری و مبارزان مصری از مفهومی افراطی‌تر حمایت می‌کردند. آنها قائل به سرنگونی توأم با خشونت حکومت‌های جهان اسلام شدند که از نظر آن‌ها کافر و مرتد بودند، ولی عزّام و یارانش این مفهوم را رد می‌کردند؛ چرا که نمی‌خواستند میان مسلمانان برخوردی پیش آید.[41]

برای اثبات تأثیرپذیری القاعده از افکار سید قطب، ما این بحث را در سه محور اساسی (مجاهدین عرب، رهبران القاعده، اهداف القاعده) بررسی کرده‌ایم که با بررسی هر محور به خوبی می‌توان ارتباط القاعده را با افکار سید قطب فهمید و باید این نکته نیز مورد توجه قرار گیرد که تمام افکار القاعده محصول افکار سید قطب نیست و می‌توان تأثیرگذاری افکار ابن­تیمیه را در القاعده به روشنی دید که بررسی آن از حوصله این مقاله خارج است. بنابراین بایستی تفکر القاعده را تلفیقی از افکار جهادی سید قطب و افکار سلفی وهابی دانست.

1. مجاهدین عرب

افرادی که از کشورهای عربی به منظور حمایت از کشور مسلمان افغانستان و جنگ علیه کمونیست وارد این کشور شدند، به مجاهدین عرب معروف بودند که پس از پایان یافتن جهاد در افغانستان و همزمان با مراجعت مجاهدین به کشورهای خود، اسامه بن‌لادن به منظور استفاده از آنها در کشورهای مختلف و برای ایجاد ارتش اسلامی برای مقابله با حکام مفسد و تشکیل حکومت اسلامی، آنها را تحت گروهی به نام «القاعده» سازمان داد. القاعده را می‌توان به چهار دسته کلی تقسیم کرد: 1.تشکیلات جهانی اخوان المسلمین؛ 2. سپاهیان توحید در عربستان؛ 3. گروه جهیمان العتیبی در عربستان؛ 4.سنی‌های بعثی در عراق.[42]

اینکه آیا همه مجاهدین عرب تحت تأثیر یک تفکر (قطبی) یا چند تفکر (قطبی و وهابی) قرار گرفته‌اند و یا اینکه حتی متأثر از افراد و یا گروهی بوده­اند،‌ خود بحث جداگانه‌ای را می‌طلبد که از حوصله این مقاله خارج است، ولی آنچه مسلم است، اینکه بسیاری از مجاهدان عربی که از سوی اخوان المسلمین برای جهاد به سمت افغانستان حرکت کرده بودند، برخاسته از گروه جهادی مصر و متأثر از افکار سید قطب بوده‌اند؛[43] به‌طوری‌که در یک سند مهم که از نخستین دقایق تأسیس القاعده حکایت دارد، به گروه الجهاد اشاره شده و آمده: «اما برادران مصری ما؛ آنها در تیره‌ترین شرایط در کنار ما بودند و این چیزی نیست که بتوان آن را فراموش کرد».[44] شواهد تاریخی نشان می‌دهد که در دهه 80 پس از ترور انور سادات در کشور مصر، دیگر جایی برای فعالیت مجاهدین در مصر نبود. لذا می‌بینیم افراد مهمی چون ایمن الظواهری و قبل از او سید امام مشهور به عبدالقادر بن‌عبدالعزیز و مهندس محمد برادر ایمن الظواهری، از جمله کسانی بودند که به افغانستان مهاجرت کردند.[45]

اخوان المسلمین که به یک سازمان جهانی تبدیل شده و بسیاری از گروه‌ها را در سرتاسر جهان تحت تأثیر خود قرار داده بود، در الجزایر نیز مجاهدان جنبش مصطفی بویعلی معروف به جنبش اسلامی را مسلح کرد و در تلاش اولیه در سال 1982 برای براندازی نظام حکومتی ناکام ماند و با کشته شدن بویعلی در سال 1987 کار این جنبش پایان یافت و بیشتر اعضای آن دستگیر شدند یا به افغانستان مهاجرت کردند. بیشتر اعضای این جنبش با شاخه محلی اخوان المسلمین به رهبری شیخ محفوظ نحناح مرتبط بودند و وی نیز در انتقال آنها به افغانستان مشارکت فعالانه‌ای داشت. مجاهدان سوری نیز در نیمه اول دهه 80 بر اثر وقایع حماه و ریشه‌کنی انتفاضه اخوان و پیشگامان مقاتله، شکست سختی خوردند و تلاش‌هایشان برای بازگشت به سوریه ناکام ماند. لذا در سال 1988 به افغانستان رفتند که ابومصعب سوری یکی از آنهاست. مجاهدین لیبیایی نیز از این قاعده مستثنا نبودند و بیشتر آنها در سال‌های 86- 89 بر ضد نظام فعالیت کرده و بارها با نیروهای امنیتی درگیر شده بودند و دولت‌مردان لیبیایی با زندانی کردن آنها جواب سختی به‌آنان دادند و فهمیدند که هنوز وقت جهاد نرسیده است. لذا به افغانستان مهاجرت کردند.[46]

بنابراین مجاهدین عرب غالباً از گروه‌هایی بودند که این گروه‌ها از سازمان اخوان المسلمین متأثر بودند و پس از شکست خوردن طرح‌ها و برنامه‌هایشان به افغانستان مهاجرت می‌کردند. پس از مهاجرت جوانان عرب به افغانستان، گروه‌های فعال دیگری چون اخوان المسلمین مصر و الجهاد و برخی از علمای سلفی وهابی سعی ‌کردند افکارشان را میان افغان‌های عرب منتشر کنند تا بتوانند از میان آنها کسانی را که تا کنون سازمان‌دهی نشده و خالی از هر گونه پشتوانه فکری بودند، صید کنند. در رأس این گروه‌ها، گروه‌های الجماعت و الجهاد مصر قرار داشتند که خط مشی خود را از کتاب‌های سید قطب و عبدالسلام فرج گرفته بودند. این دو گروه گروهی به نام جماعة الجهاد تشکیل دادند و کتاب امیرشان دکتر سید امام شریف را با عنوان العمده فی اعداد العده منتشر کردند که این کتاب به عنوان مرجعی اساسی در بین اردوگاه‌ها توزیع و تدریس می‌شد.[47]

2. رهبران القاعده

رهبران این گروه غالباً متأثر از افکار و اندیشه‌های سید قطب بودند. اسامه بن‌لادن که شخص اول القاعده و رهبر اصلی آن محسوب می‌شد، در ابتدا متأثر از پدرش محمد بود و او را بسیار دوست می‌داشت و الگوی خود قرار می‌داد. در ده سالگی پدرش را از دست داد. پدرش فوق‌العاده ضداسرائیلی و ضد یهودی بود؛ زیرا اعتقاد داشت که فلسطین متعلق به اعراب است.[48] جمال خلیفه، دوست هم­دانشگاهی بن‌لادن، می‌گوید که بن‌لادن از دوران دانش‌آموزی آثار سید قطب را می‌خواند. همچنین می‌گوید: کتاب‌های سید قطب (نقاط عطف و در سایه قرآن) را می‌خواندیم. محمد قطب برادر سید قطب که در اواخر دهه 1970 استاد دانشگاه ملک عبدالعزیز بود، معمولاً خطابه‌هایی به من و بن‌لادن می‌داد.[49]

تغییر رویکرد بن‌لادن پس از جدایی از عبدالله عزّام و آشنایی با ایمن ظواهری، می‌تواند خود سندی محکم در تأثیرپذیری بن‌لادن از سید قطب باشد؛ به‌طوری‌که طبق اسنادی که در نخستین لحظات تشکیل القاعده منتشر شد، بن‌لادن ضمن مخالفت با عبدالله عزّام تشکیل القاعده را مورد علاقه برادران مصری خود (یعنی گروه الجهاد و ایمن الظواهری) می‌داند.[50]

با بررسی کلمات و سخنان وی به روشنی می‌توان نشانه‌های تأثیر افکار سید قطب را دید. وی با صراحت به کلام سید قطب اشاره می‌کند و می‌گوید: باید اسلام محمد((صل الله علیه و آله و سلم)) در تمام زمین حاکم شود، نه اینکه در شعائر تعبدی باقی بماند.[51] وی با اشاره به آزادی فلسطین و غلبه بر یهود، پیروزی را از آن اسلام و مسلمان‌ها می‌داند.[52] وی همچنین کتاب مفاهیم التی ینبغي أن تصحح اثر محمد قطب را یکی از بهترین کتاب‌های عصر حاضر می‌خواند.[53]

الظواهری دومین رهبر القاعده از نظر رتبه به شمار می‌آید. وی در شرح‌حال خود در سال 2001 تحت عنوان «سلحشوران زیر پرچم پیامبر» روشن‌اندیشی خود را مدیون سید قطب می‌دانست.[54] وی در برخی از کلماتش برای کسانی که راه سید قطب را زنده نگه داشته‌اند، درود می‌فرستد و می‌گوید: قبل از اعدام سید قطب درخواست کردند که طلب عفو کند، ولی او در جواب گفت: انگشتانی که به وحدانیت خداوند در هر نماز شهادت داده‌اند، طلب رحم از ظالم نمی‌کنند.‌ سید قطب به عالم درباری که از طرف حکومت موظف بود تا وی را قبل از اعدام تلقین دهد، گفت: تو از غیر خدا اطاعت می‌کنی، ولی ما در راه خدا می‌میریم.[55] این عمل سید قطب باعث تشکیل قانون اساسی و منهجی شد تا بنیادگرایان مبادی قوانین خود را دوباره مورد بررسی قرار دهند.[56]

ایمن الظواهری در بخشی دیگر از کلماتش سید قطب را شهید اسلام و خواندن کتاب فی ظلال القرآن وی را باعث شفای انسان از مرض و تاریکی می‌داند.[57] وی از سید قطب نقل می‌کند که سید قطب بر جایگاه توحید در اسلام تأکید می‌کرد و توحید را معیار بین اسلام و کفر می‌دانست و قائل بود که باید حکم و قوانین حاکم و سلطان، بر مدار توحید باشد. آثار این کلمات در شناخت حرکت اسلامی برای دشمنان اسلام و کسانی که اسلام برای آنها تهدید به‌شمار می­رود، روشن بود و شناخت اسلام باعث می‌شود دریابیم خطر برخی از دشمنان داخلی کمتر از دشمنان خارجی نیست؛ چرا که این گروه‌ها افراد اجیر شدة‌ دشمنان خارجی‌اند تا در پشت سر آنها خود را مخفی کنند و به اسلام ضربه بزنند.[58]

ایمن الظواهری تأکید داشت گرچه عبدالناصر توانست سید قطب و یارانش را سرکوب کند، ولی هرگز نتوانست از تأثیر افکار سید قطب در میان جوانان مسلمان جلوگیری کند.[59]

ایمن الظواهری که رهبر گروه جماعة الجهاد مصر در سال 1993 بود، در سال 1998 با بن‌لادن ائتلاف کرد و جبهه واحدی به نام «جبهه جهانی اسلامی» را تشکیل دادند.[60] منتصر الزیات و وکیل ظواهری معتقدند که ایمن الظواهری نقشی کلیدی در سازمان القاعده داشت؛ به‌طوری‌که تحول فکری بن‌لادن پس از آشنایی‌اش با ظواهری آغاز شد. او در سال 1986 نخستین بار با ظواهری در پیشاور ملاقات کرد و به تدریج از یک سلفی صرف به یک سلفی رادیکال و دارای اندیشه‌های جهادی تبدیل شد.[61]

3. اعتقادات و اهداف القاعده

دین از نگاه القاعده یک نظام ساده و حقوقی است که خداوند وضع کرده است تا انسان‌ها با اجرای اوامر خداوند بتوانند علاوه بر نجات خود از عذاب اخروی، پاداش شایسته‌ای نیز در بهشت کسب کنند. آنها بر این عقیده‌اند که اگر انسان‌ها به قوانین خداوند با تفسیر سلفی و وهابی عمل کنند، می‌توانند در دنیا و آخرت سعادتمند باشند. آنها معتقدند کسب رضایت خداوند که پادشاه جهان است، به سادگی به دست نمی‌آید و بسیاری مواقع رسیدن به این مرحله بدون جان‌فشانی‌ها و خون‌فشانی­ها میسر نخواهد شد. لذا عنصر جهاد در تفکر القاعده اهمیت بسیار بالایی دارد و کارآمدترین ابزار و مهم‌ترین ایدئولوژی آنها به‌شمار می­آید؛ به‌طوری‌که رهبران القاعده آن را از سایر عبادات دینی چون نماز و روزه و حج مهم‌تر می‌دانند. آنها معتقدند مسلمانانی که در عمل و نظر به جهاد نپرداخته­اند، اسلام را درک نکرده‌اند.[62] بن‌لادن نجات و سعادت انسان‌ها را در دنیا و آخرت، عمل به اسلام و جهاد در راه خدا می­داند[63] و به‌همین جهت بود که در فوریه سال 1998 بن‌لادن به نام جبهه جهانی اسلام اعلام جهاد کرد و حکم جنگ مقدس علیه مرتدان را صادر کرد و به یارانش دستور داد تا مردم آمریکا و متحدانش را بکشند.[64]

مطابق ایدئولوژی القاعده اعتقاد یا عدم اعتقاد، مرز میان انسان‌ها را مشخص می‌کند[65] که هر کس پیرو مکتب فکری آنان باشد، دوست و مسلمان، و اگر مخالف آن باشد دشمن و کافر خوانده می‌شود، آنها سعی کردند با تفسیرهای خاص از برخی مفاهیم دینی مانند جهاد و شهادت، ایدئولوژی خود را برای مبارزه کارآمد کنند.[66] ایمن الظواهری در کتاب خود می‌نویسد:

حاکمان اسلامی هم به دستورات و شریعت الهی پشت پا زده‌اند و با یهودیان و مسیحیان دوست شده‌اند... آنها به رغم ادعای مسلمان بودنشان، بیش از سایر گروه‌ها از عقیده تولا و تبرا دور افتاده‌اند.

خطر این گروه برای امت اسلام به قدری وسعت یافته که بزرگ‌ترین عامل انحراف امت اسلامی از عقیده خود به حساب می‌آید وی اهل‌سنت را به چند گروه تقسیم می‌کند: 1. عامه: آنها اکثریتی حاضر و ساکت‌اند. 2. علما و نخبگان. 3. اخوان: وی به شدت اخوانی‌ها را مورد حمله قرار می‌دهد و آنها را افرادی سیاس و زیرک می‌خواند که می­خواهند با فریب دادن جوانان برای خود حکومت بسازند. 4. مجاهدان: مجاهدان را مخلصان اهل‌سنت و عصاره بهترین­های سرزمین اهل­سنت می­داند. 5.مهاجرین: آن‌ها نیز مسلمانان واقعی­اند، اگرچه تعدادشان بسیار اندک است.[67]

القاعده با استفاده از واژه‌های توحید و طاغوت، بیشتر مسلمانان را تکفیر می‌کند. ایمن الظواهری می‌گوید:

شما فکر می‌کنید که عبادت تنها نماز و روزه و زکات است، اما من به شما می­گویم عبادت آن‌گونه که شما درک محدودی از آن دارید نیست، بلکه گسترده­تر و فراگیرتر است. کلمه توحید که خداوند خلق را برای آن آفرید و پیامبر فرستاد و کتاب برای آن نازل کرد، عبارت است از کلمه «لااله‌الاالله» که به دو بخش تقسیم می­شود: 1. بخش نفی که هیچ معبودی به جز خداوند نیست که الوهیت از غیر خدا نفی می‌شود. 2. بخش اثباتی: همان «الا الله» است که الوهیت را فقط برای خداوند اثبات می­کند و اینکه در تمام امور کوچک و بزرگ غیر از او اطاعت نشود... . طاغوت در لغت به معنای این است که هر چیزی از حد خود بگذرد و در اصطلاح یعنی هر چیز غیر از خداوند که عبادت شود. طاغوت شکل‌های گوناگونی دارد: گاهی بت است، گاهی قبر و گاهی قانون و... همان‌طور که ابن­تیمیه می­گوید: شخصی که دانشی را که از کتاب خدا و رسولش فهمیده می­شود، ترک کند و از حکم حاکمی که مخالف حکم خدا و رسول اوست، اطاعت کند، مرتد و کافر در دنیا و آخرت و مستحق مجازات است.[68]

زرقاوی نیز چون سید قطب، توحید را از دو قسم «لااله» و «الاالله» می‌داند و سپس طاغوت را در معنای اصطلاحی، به هر چیزی تعریف می‌کند که به غیر خدا پرستش شود و در ادامه به اشکال مختلف آن اشاره می‌کند و می‌گوید: در جاهلیت اول مردم بت می‌پرستیدند و برای قبور و خدایان دروغین خود ذبح می‌کردند، ولی در عصر حاضر مردم همان خدایان را می‌پرستند و فقط شکل آنها با یکدیگر فرق کرده است.[69] از نگاه آنان عواملی همچون 1. کمک به کافر، 2. ناسزاگویی به صحابه پیامبر مخصوصاً به ابوبکر و عمر و عایشه، 3. وضع قانون، 4. گونه‌هایی از احترام به علما، مردگان و شخصیت‌ها، 5. تن دادن به حکومت کافران و ترس و بی‌غیرتی در برابر آنها، موجب کفر است.[70]

مبارزه با غرب و آمریکا، یکی از دغدغه‌های القاعده به شمار می‌رفت و همواره بن‌لادن از کسانی که به دنبال یک راهکار سیاسی برای حل مسائل با اروپا و غرب می‌گشتند، انتقاد می‌کرد و معتقد بود که مرگ بهتر از زندگی در اروپاست و یا ایمن الظواهری نیز بسیار نگران بود که فرزندان مجاهدان تحت تأثیر زندگی اروپایی قرار گیرند.[71] اسامه بن‌لادن درباره آمریکا می‌گوید: اگرچه آمریکا یک دولت بزرگ و صاحب ارتش نیرومندی است و دارای اقتصادی جهانی است، اما نقاطی شکننده‌ای دارد که باهدف قرار دادن آن نقاط ضعیف، ما می‌توانیم آن را از قدرت جهانی ساقط و ظلمش را خاموش کنیم.[72] و یا ایمن الظواهری در نامه‌ای به شیخ حسن ترکی می‌نویسد: در آمریکایی‌ها هیچ خیری نیست و هدف ما از اینکه در کنار هم تحت سازمان القاعده جمع شده‌ایم، جهاد علیه دشمنان است.[73]

بن‌لادن در نامه­ای به تاریخ 17/07/1415، بن‌باز، عالم سلفی عربستان، را که فتوای صلح با آمریکا را می‌دهد،‌ نصیحت می‌کند و آمریکا را کشور طاغوت می‌نامد و حکام آن را مرتد و کافر می‌خواند و به عواقب چنین فتوایی هشدار می‌دهد.[74]

از سخنان یادشده و بسیاری از شواهد دیگر، به خوبی واضح می‌گردد که رهبران القاعده به پیروی از سید قطب با استفاده از تعابیری چون توحید و طاغوت و جاهلیت، بسیاری از حکومت‌ها را غیر مشروع می‌خوانند. از طرفی دیگر، دشمن اسلام را در مرحله اول آمریکا و صهیونیسم می‌دانند و سعی می‌کنند با ترجمه‌های متفاوت، یگانه راه مقابله با آنها را جهاد معرفی کنند.

در دیدگاه القاعده فقه پویا همان فقه جهادی و عمل‌گراست. لذا زرقاوی به نقل از سید قطب می‌گوید:

شکوفایی فقه اسلامی تنها در عرصه حرکت و فعالیت صورت می‌گیرد و نباید آن را از فقیهی که هنگام پویایی و حرکت جامعه در گوشه‌ای نشسته، انتظار داشت. در این زمانه کسانی که سر در کتاب و دفتر دارند و برای استنباط احکام فقهی از آن منابع می‌کوشند و بر آن‌اند تا با استفاده از این احکام به تجدید فقه اسلامی بپردازند و از فعالیت‌های عملی دور بمانند، در حقیقت ماهیت و هویت این دین را نشناخته‌اند و در شناسایی فقه دین عاجزند. آنها عقاید را به‌گونه‌ای درهم آمیخته‌اند که بتوانند به بدترین شکل به افسارگسیختگی، وابستگی، و فساد و غارتِ حاکمِ مرتد و خارج از شریعت، مشروعیت دهند.[75]

باید توجه داشت که همه رهبران القاعده تفکر واحدی نداشتند؛ مثلاً زرقاوی تفکری خشنونت آمیز داشت و اولویت را جنگ بر علیه شیعیان می‌دانست، بر خلاف ظواهری که اولویت را به پیکار با آمریکا و غرب می‌داد و یا زرقاوی تمام حکومت‌های عربی را بدون استثنا کافر می‌خواند، اما بن‌لادن برخی از کشورها به خصوص عربستان را در مراحل آغازین استثنا می‌کرد،[76] ولی درعین‌حال سازمان القاعده دارای برنامه­ای واحد و بلندمدت بود و همواره چهار هدف کلی را برای فعالیّت‌های خود مطرح می‌کرد: 1. آمریکا بزرگ‌ترین مانع برای تشکیل حکومت اسلامی است؛ لذا باید نابود شود. 2.سرنگون کردن رژیم‌های کفرآمیز و دنباله­رو آمریکا در خاورمیانه. 3. نابودی دولت یهود در اسرائیل و جایگزینی آن با یک دولت مسلمان در فلسطین. 4. القاعده خواهان برقراری نظم اسلامی در جهان است که این کار به دست بنیادگرایان صورت گیرد و تحت رهبری یک خلیفه باشد.[77] در نهایت برنامه‌های آنها در جهت تشکیل یک حکومت اسلامی و به تعبیر سید قطب دارالاسلام بود. به‌همین دلیل سعی می­کردند در مقابل جامعه جاهلی یا دارالحرب بایستند و با آنها مبارزه کنند.

نتیجه

با توجه به فضا و شرایطی که برای اخوان المسلمین مصر به‌وجود آمده بود، مرگ سید قطب باعث شد که کتب و افکار وی مورد توجه بسیاری از جوانان رادیکال اخوانی قرار بگیرد؛ به‌طوری‌که کتب وی را مرجع برنامه‌های خود قرار دادند و اندیشه‌هایش باعث به‌وجود آمدن گروه‌های مختلف جهادی و تکفیری از درون اخوان شد. حمله شوروی به کشور افغانستان بهانه‌ای شد تا مجاهدین عرب گرد هم آیند و بن‌لادن آنها را تحت سازمان واحدی به نام القاعده قرار داد. آموزش‌هایی که مجاهدین عرب در دوره‌های آموزشی می‌دیدند و تعلیماتی که آنها از گروه الجماعت و الجهاد می‌آموختند، القاعده را به سمت افکار سید قطب سوق می‌داد و از طرفی، رهبران القاعده چون بن‌لادن و ایمن الظواهری متأثر از افکار سید قطب بودند. لذا هنگامی‌که به اعتقادات و اهداف القاعده نظر می‌کنیم، به روشنی می‌توان به این نتیجه رسید که این سازمان با برداشت‌هایی که از افکار سید قطب داشته، توانسته اهداف و مبانی را برای خود ترسیم کند، با اینکه ممکن است از نظر اعتقادی یا فقهی با سید قطب اختلاف نظر بسیار داشته باشند.

مجید فاطمی نژاد-- پژوهشگر مؤسسه تحقیقاتی دارالإعلام لمدرسة اهل‌البیت(علیهم السلام) و کارشناسی ارشد مؤسسه مذاهب اسلامی.

ma556261@gmail.com

[1]. عبدالرحیم علی، حلف الارهاب، ج1، ص22.

[2]. وی رهبر اخوان المسلمین مصر بود که در سال 1928 با برخی از برادران و دوستان خود این گروه را تشکیل دادند. شغلش معلمی بود و مواضع معتدلی داشت و سعی می­کرد که از خشونت و زور بپرهیزد.

[3]. برای اطلاع بیشتر به کتاب پیامبر و فرعون نوشته ژیل کوپل رجوع شود.

[4]. سيد قطب، ويژگی‌های ايدئولوژی اسلامی، ص130-137.

[5]. همو، معالم فی الطريق، ص83.

[6]. همو، مبانی تفكر اسلامی، ص31.

[7]. ژيل كوپل، پيامبر و فرعون، ص46.

[8]. سید قطب، معالم فی الطریق، ص247.

[9]. همان، ص261 و194؛ همو، تفسير فی ظلال القرآن، ج2، ص407.

[10]. همو، معالم في الطریق، ص169.

[11]. همو، في ظلال القرآن، ج4، ص18.

[12]. مرادی، مجيد، «تقرير گفتمان سيد قطب»، ص7.

[13]. ژيل كوپل، پیشین، ص62.

[14]. سید قطب، پیشین، ص25.

[15]. همان، ص102.

[16]. همو، ‌معرکتنا مع الیهود، ص30.

[17]. همو، ویژگی‌های ایدئولوژی اسلامی، ص386.

[18]. برگرفته از مقاله مهدی بخشی شیخ احمد، «جهاد از ابن‌تیمیه تا القاعده»، مجله راهبرد، ش39، بهار 1385، ص195؛ ابوالاعلی مودودی ، نظام سیاسی اسلام، علی رفیعی، تایپ قدس، 1359، ص 63.

[19]. همان، ص197.

[20]. سید قطب، ‌ما چه می گوییم، ص37.

[21]. همو، معرکتنا مع الیهود، ص56.

[22]. همو، معالم في الطريق، ص60.

[23]. همان، ص62.

[24]. همو، عدالت اجتماعی در اسلام، ص27.

[25]. همو، ما چه می گوئیم، ص114.

[26]. دکمجیان، هرایر، جنبش های اسلامی معاصر در جهان عرب، ص167.

[27]. خواجه سروی، غلامرضا، بیداری اسلامی در گستره سیاست جهانی ،ص32.

[28]. همان، ص35.

[29]. الحسینی، اسحاق، اخوان المسلمین بزرگ‌ترین جنبش اسلامی، ص267.

[30]. همان، ص268.

[31] : ژيل كوپل، پیشین، ص234.

[32]: برگن، پیترال، اسامه بن لادن، ص71.

[33]. کمیل طویل، القاعده و خواهرانش، ص34.

[34]. مستقیمی، بهرام، «مبانی و مفاهیم اسلام سیاسی القاعده»، فصلنامه سیاست، ص345.

[35]. عبدالله عزّام خود گفته که من در فکر از سید قطب، در فقه از نووی، در عقاید از ابن‌تیمیه و در روح از ابن‌قیم تأثیر پذیرفته­ام (عبدالرحیم علی، پیشین، ج1، ص22).

[36]. امیدی، یدالله، القاعده،‌ ص22.

[37]. ر.ک: برگن، پیترال، پیشین ، ص96- 100.

[38]. همان، ص108.

[39]. کمیل طویل، پیشین، ص61.

[40]. همان، 64.

[41]. برگن، پیترال، پیشین، ص127.

[42]. برگرفته از مجله راه‌نما، ماهنامه مطالعات بین الملل و تروریسم، ص13: www.rah-nama.ir

[43]. برگن، پیترال، پیشین، ص116.

[44]. همان، ص133.

[45]. کمیل طویل، پیشین، ص65.

[46]. همان، ص75.

[47]. همان، ص80.

[48]. برگن، پیترال، پیشین، ص51.

[49]. همان، ص64.

[50]. همان، ص132.

[51]. بن لادن، اسامه، ‌توجیهات المنهجیه، ج1، ص4.

[52]. همان، ج2، ص5؛ بن‌لادن، اسامه، ارشیف جامع الکلمات و خطابات شیخ اسامه، ص103.

[53]. همان، ص196.

[54]. برگن، پیترال، پیشین، ص65.

[55]. الظواهری، ایمن، نخبة الاعلام الجهادی، الکتاب الجامع لکلمات و رسائل الشیخ، ص67 و 314.

[56]. ‌عبدالرحیم علی، پیشین، ج3، ص14.

[57]. الظواهری، ایمن، پیشین، ص138.

[58]. ‌عبدالرحیم علی، پیشین، ج3، ص14.

[59]. همان، ج3، ص15.

[60]. کمیل طویل، پیشین، ص396.

[61]. اسماعیل، حمیدرضا، القاعده از پندار تا پدیدار، ص63.

[62]. زرقاوی، ابی‌مصعب، کلمات المضیئه، ص214.

[63]. بن‌لادن، اسامه، پیشین، ص199.

[64]. مستقیمی، بهرام، پیشین، ص348.

[65]. همان طور که سید قطب فصل نهم کتاب المعالم فی الطریق خود را به همین موضوع اختصاص داده و اثبات کرده است که عقیده ملاک و مرز انسان‌هاست.

[66]. اسماعیلی، حمیدرضا، پیشین، ص94.

[67]. ظواهری، ایمن، الولاء البراء، عقیدة منقولة و واقع مفقود، ص71.

[68]. همان، ص6 (شبیه این کلمات در کتاب معالم فی الطریق سید قطب در فصل دوم آمده که به تفسیر معنای لااله الاالله می پردازد).

[69]. زرقاوی، ابی‌مصعب، پیشین، ص7.

[70]. همان، ص495.

[71]. عطوان، عبدالباری، القاعده، ‌تنظیم السری، ص273.

[72]. بن‌لادن، اسامه، ارشیف جامع الکلمات و خطابات شیخ اسامه، ص116.

[73]. ظواهری، ایمن، نخبة الاعلام الجهادی، الکتاب الجامع لکلمات و رسائل الشیخ، ص51 و یا به ص552 همین کتاب رجوع شود که درباره امریکا از وی سؤال کرده‌اند و جواب داده است و ادعا می‌کند که هیچ خیری در آمریکا و صهیونیست نیست.

[74]. الازدی، ابی‌جندل، اسامه بن لادن مجدد الزمان، ص170. برگرفته از منبر و التوحید.

[75]. زرقاوی، ابی‌مصعب، پیشین، ص229.

[76]. اسماعیلی، حمیدرضا، پیشین، ص120.

[77]. مجله راه نما، ص14.
مرجع : پایگاه پژوهش تخصصی وهابیت شناسی
کد مطلب : ۴۶۹۵۲۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما