در پايان سال 1935، بريتانيا تصميم گرفت كه بار ديگر از بولارد در عربستان استفاده كند. اين نخستين باري بود كه اين انگليسي زيرك كه در ايران نيز بعدها به عنوان جاسوس و مامور بريتانيا انجام وظيفه كرد، پس از عزلش از سمت نيابت كنسول در سلطاننشين حجاز در دوره شريف حسين، دوباره به عربستان بازميگشت. بولارد در واقع همان كسي بود كه وقتي عبدالعزيز تصميم گرفت تا به حجاز حمله كند، با دادن خبر بيمصرف بودن «نيروي هوايي حجاز» خيال انگلستان را از بابت ضعف شريف حسين در مقابل عبدالعزيز و اطمينان از نقشه تغيير وضعيت قدرت در حجاز آسوده كرد.
***
سال 1938 براي عبدالعزيز، سال بسيار خوبي بود. آمريكاييها سرانجام به نفت رسيدند اما حمله هيتلر به لهستان، اجازه نداد تا طعم ثروت در كام پادشاه بماند. براي مدت 6 سال كشورها درگير جنگ شدند و در عمل عربستان و عبدالعزيز در برزخ نفت ماندند.
در طول اين مدت عربستان مانند بسياري از كشورهاي منطقه اعلام بيطرفي در جنگ را كرد و به ظاهر نه به متفقين و نه متحدين گرايش داشت اما واقعيت اين بود كه سلطان سعودي در پايان جنگ ميتوانست به خاطر اطاعت مداوم، بدون تغيير و بيمضايقهاش از بريتانيا و متفقين مورد تقدير و همزمان به خاطر روابط سياسياش با آلمان مورد ستايش قرار گيرد.
سلطان سعودي در حالي كه قرارداد خريد اسلحه با موسوليني را امضا كرده بود، در ژوئيه 1939 قرارداد خريد 4000 قبضه تفنگ آلماني و ساختن يك كارخانه اسلحهسازي را امضا كرد. با ژاپن پيمان دوستي و تجارت بست و در همه اين احوالات مراقب بود تا با نمايندگان بريتانيا در جده به بهترين شكل رفتارشود. بيچاره فيلبي! باورش بسيار سخت بود كه دوست ديرينهاش به او خيانت كند. در حالي كه فيلبي متهم به جاسوسي از انگلستان براي عبدالعزيز هم بود، شاه سعودي در سال 1940 زماني كه شنيد دوست انگليسياش قصد انجام سخنرانيهايي ضد جنگ و اعتراف به شكست آمريكا را دارد، به بريتانيا هشدار داد و آنها توانستند او را در بمبئي دستگير و براي مدتي زنداني كنند.۱۲۱
***
عبدالعزيز تلاش ميكرد تا خودش را دشمن يهوديان نشان دهد، اما در واقع اين گونه نبود. او در سال 1937 بههارولد ديكسون گفته بود كه تنفر ما از يهوديها از آن جا ناشي ميشود كه پروردگار آنها را به دليل نپذيرفتن و آزار رسانيدن به عيسي محكوم كرد و همچنين بعدا آن قوم از شناسايي پيامبر برگزيده خداوند، يعني محمد، سر باز زدند. ... كلام خداوند۱۲۲ به يقين به ما ميآموزد كه اگر مسلماني يك يهودي را در جنگ بكشد يا به دست او كشته شود، آن مسلمان بلافاصله به بهشت و به بارگاه پرجلال پروردگار توانا ميرود و اي ديكسون ما اين گفته را كاملا باور داريم.
حتي اگر بپذيريم كه در آن زمان عبدالعزيز اين نفرت قلبي را از يهوديان داشت، اين مرثيه براي فلسطين تجزيه شده ديگر دير بود. عربستان در منطقه بيش از هر كشور ديگري دست انگليسيها را فشرده بود. او بيش از هر كسي مطلع بود كه هدف بريتانيا از همدستي با صهيونيستها چيست؟
در سال 1938 به مناسبت افتتاح اولين سرويس خبري شبكه بي. بي. سي، به زبان عربي، ريدر بولارد ضيافتي ترتيب داد. در طول ضيافت گوينده اخبار، خبر اعدام يك عرب را كه تعدادي اسلحه با خود داشت، توسط بريتانياييها در فلسطين اعلام كرد. روز بعد وقتي عبدالعزيز و وزير مختار بريتانيا با هم ديدار كردند، سلطان سعودي گفت: «اگر به خاطر سياست موافق صهيونيستي دولت بريتانيا نبود، آن عرب امروز زنده بود.»۱۲۳
اما اين سخنان هرگز از گفتوگوي آن دو فراتر نرفت. عبدالعزيز حكومتش را مديون بريتانيا بودند. پس اگر قرار بود ساكنان عرب فلسطين كفاره بربريت هيتلر و ساير اروپاييان را بدهند – اگر همانطور كه گفته ميشد، واقعا هيتلر از آنها بسيار كشته بود – وظيفه عبدالعزيز سكوت در قبال مسئله فلسطين بود.
تازه اگر بريتانيا تصميم ميگرفت تا نسبت به عربستان ديگر سخاوتمند نباشد، او چگونه ميتوانست قبايل را راضي نگاه دارد؟
تا سال 1943 كه دولت آمريكايي فرانكلين روزولت با تقاضاي وام عربستان موافقت كرد، در عمل عربستان حامي مالي ديگري غير از بريتانيا نداشت. ۱۲۴ عايدي عربستان از قرارداد با شركت نفت كاليفرنيا «كوساك» هم اگرچه كم نبود اما اين دولت بريتانيا بود كه درخواستهاي مستمر ارز را از عبدالعزيز دريافت ميكرد.
سلطان سعودي هرگز از درخواست و پذيرش پول كه به قدرت او مشروعيت ميبخشيد، امتناع نميكرد. حتي در دوران قحطي ناشي از جنگ، وضع او و خانوادهاش در مقايسه با ديگران خوب بود. او توانست، كاخي با پنجرههاي هلالي كه در بدنه آن تيرآهن و بتون به كار رفته بود، بسازد. فرزندان سلطان هم از بذل و بخشش پدر برخوردار بودند، تا جايي كه اگر يكي از آنها به آمريكا ميرفت، بايد منتظر ورود اتومبيلي لوكس پس از ورودش ميبودند. در يك مورد شاهزادهها، فيصل و خالد در پاييز 1943 وقتي از آمريكا به عربستان بازميگشتند، تقاضاي ارسال چهارده اتومبيل لوكس جديد را براي خانواده سلطنتي كردند، هرچند تنها اجازه ترخيص دو اتومبيل به آنها داده شد اما خواستههاي اين چنيني در بين شاهزادگان بسيار معمول بود.
از اين زمان به بعد رقابت دوستانهاي كه بين انگلستان و آمريكا بر سر تسلط بر نفت عربستان آغاز شده بود، شدت گرفت.
در طول سالياني كه از دوستي آمريكا و عربستان ميگذشت. آمريكاييها دريافته بودند كه هرگاه پاي پول در ميان باشد، به راحتي خاندان سعود با مسايل كنار ميآيند. از طرفي خود آمريكاييها هم در روابطشان فقط در پي پول بودند و اين انگيزهاي بود كه اعراب ـ كه خودشان به طور ذاتي تاجرمسلك بودند ـ خيلي زود آن را دريافته و درك و ستايش كردند.
شايد ميشد كمكهاي پنهاني عبدالعزيز را در سالهاي نخستين به فلسطينيها در بدو امر، دليلي براي اعتناي قلبي او نسبت به سرنوشت فلسطين تلقي كرد اما موضعگيريهاي بعدي او مشخص ميكند كه در واقعيت اين گونه نبود.
پادشاه عربستان تا حدود زيادي از الحاق فلسطين به سرحدات خاندان هاشمي در ماوراي اردن نگران بود. كمك به فلسطين و ارسال اسلحه براي جنگجويان آزاديبخش فلسطين درست به همان اندازه كه هدفش كمك به فلسطينيها براي جنگيدن با بريتانياييها و يهوديان بود، ميخواست آرزوهاي خانواده هاشمي را بر باد دهد.
در اولين حمله مشترك اعراب به اسراييل در سالهاي 9-1948 نمونهاي از رفتارهاي خودخواهانه اعراب و عدم اعتماد نسبت به يكديگر بروز كرد. مصر نوارغزه را به خود ملحق و عبدالله هم كه به جاي كمك به فلسطين وجوه دريافتي از هواداران عرب را به نفع خودش استفاده ميكرد، منطقه تحت كنترلش در ساحل غربي را 4500 كيلومتر مربع گسترش داد. چه دليلي وجود داشت كه خاندان هاشمي نخواهد همه فلسطين را به خودش اختصاص دهد؟ و چه دليلي وجود داشت كه عربستان نخواهد از اين موقعيت به نفع خودش استفاده كند.
در 14 فوريه 1945 زماني كه رئيسجمهور روزولت در درياچه بزرگ مُر، روي عرشه كشتي آمريكايي «كويين سي» به عبدالعزيز خوشآمد ميگفت، در اين انديشه بود كه مسايل فلسطين و سرزمين براي يهوديان را به طور جديتر پيگيري كند. به باور روزولت بريتانياييها امور را به شيوه نادرستي اداره ميكردند و اكنون زمان آن بود كه در ارتباط با مشكل فلسطين از كمكهاي سعودي برخوردار شوند.
ديدار پنج ساعته آن دو در نهايت احترام به عقايد شاه وهابي كه شامل نكشيدن سيگار و نخوردن مشروب بود، برگزار شد. رئيسجمهور باور داشت كه پس از چند ساعت خوش و بش شخصي و پرداخت مقادير سخاوتمندانهاي وام و كمك ميتواند سلطان عربستان را با خودش موافق كند.
سه روز بعد نيز وينستون چرچيل نخست وزير بريتانيا، در مقابل عبدالعزيز بر سر ميز مذاكره نشست. چرچيل به عبدالعزيز گفت كه بريتانياي كبير مدت 20 سال به او كمك مالي نموده است تا برقراري ثبات در ناحيه تحت حكومتش را ممكن كند. نخستوزير چنين استدلال ميكرد كه بريتانيا او را در شرايط سخت ياري كرده است و اكنون حق دارد كه در مورد مشكل فلسطين درخواست كند. او بايد به عنوان يك رهبر پرقدرت عربي مقابل اعراب مخالف بايستد و از شوراي اعراب بخواهد تا ميانهروي را پيشه كنند و به يك تعديل واقعگرايانه در قبال صهيونيسم دست يابند.
پس از اين ديدارها عبدالعزيز به اين نتيجه رسيد كه بريتانيا و آمريكا هر دو در خصوص فلسطين نظري مشترك دارند و حتي سياستهاي آمريكا در قبال صهيونيستها به مراتب قاطعتر و سرسختانهتر است.
«هري ترومن» كه به دليل مرگ ناگهاني روزولت رئيسجمهور آمريكا شده بود، اين مسئله را به او ثابت كرد. ترومن به وضوح به نمايندگان كشورهاي عربي گفت: «آقايان من متاسفم! ولي من بايد در مقابل صدها هزار نفري كه نگران موفقيت صهيونيسم هستند، نيز پاسخگو باشم. من صدها هزار عرب در ميان رايدهندگان خود ندارم.»۱۲۵