کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

زوال امپراتوريهاي جهان اسلام و آغاز نفوذ استعمارگران

روزنامه رسالت , 1 شهريور 1394 08:43

اسلام تایمز: روي کار آمدن سه قدرت بزرگ مسلمان در قرون 15 و 16 ميلادي مقارن با 9 و 10 هجري در بخش هاي وسيعي از قلمرو اسلامي از حوادث بسيار مهم تاريخي به شمار مي رود که آبستن تحولات بسيار مهمي در صحنه روابط بين اللمل مي باشد. اين سه قدرت بزرگ عبارت بودند از ايران، عثماني و هند.


اقتدار سياسي مسلمانان با قدرت هاي سياسي متمرکز و وسعت قلمرو تحت کنترل هر يک، بخصوص پيشروي و قدرت نمايي عثماني ها در غرب، چهره سياسي ـ نظامي جهان اسلام را در قرن 10 هجري قدرتمند تر از هميشه به منصه ظهور رساند. از اين قرن به عنوان "بزرگ ترين قرن مسلمان ها" بعد از حمله مغول ها ياد مي شود.

قدرت نمايي مسلمان ها در اين دوره وحشتي عظيم در دل اروپايي ها انداخته بود به تعبير يکي از نويسندگان غربي "تخصص آنها در فن جنگ بوده؛ در قدرت و قوت از ساير کشور ها برتري داشتند. سوار و پياده آنها در آن اوقات بهترين سپاه دنيا بود؛ چنان که اروپا بي اندازه از آنها بيمناک و مي ترسيد. "‏

روابط جهان اسلام با دنياي غرب تا قرن 17م. / 11هـ. به دليل اقتدار سياسي ـ نظامي قدرت هاي مسلمان و نيز ضعف سياسي ـ اجتماعي اروپاييان از موضعي مستقل و رقابت آميز صورت مي گرفت و با کينه ها و حسد ها و برد و باخت هاي متقابل همراه بود. مسلمانان با معيار ها و ملاک هاي خود، با حالتي تهاجمي و از موضع قدرت با غرب برخورد مي کردند و در مقابل اروپاييان و دول غربي در موضع ضعف بودند و حالت دفاعي داشتند.

اما شگفت آنکه اين قدرت و اقتدار ديري نپاييد و بزودي در صحنه معادلات سياسي و نظامي جهان ورق برگشت و رابطه اي معکوس بر نظام بين الملل و به طور مشخص روابط مسلمان با دنياي غرب مستولي شد. قدرت هاي بزرگ حاکم بر امپراتوري هاي عثماني، ايران و هند از قرن 11 هجري به بعد به تدريج رو به زوال رفتند و کم و بيش با ماهيت ها، ساختارها و سرنوشت مشابهي مضمحل گشتند.

درست زماني که امپراتوري هاي مسلمان در سراشيب زوال افتاده بودند اروپاييان با پشت سر نهادن دوران قرون وسطي از خواب عميق بيدار شده و در ابعاد و زمينه هاي مختلف سياسي، نظامي و اقتصادي گام در مسير رشد و پيشرفت نهادند. در اروپا در اين زمان تحولات ذهني و علمي موجبات تغيير و تحولات فکري و جهان بيني اروپاييان را فراهم آورد. حاصل اين تغييرات ظهور دانشمندان و فلاسفه اي چون کپرنيک، دکارت، بيکن و... بود . همزمان با اين تحولات طبقه متوسط و بورژوازي در مخالفت با کليسا و فئوداليسم اروپايي شکل گرفت و دور جديدي از تاريخ تمدن اروپا را آغاز نمود. ‏

با اين تحولات و بنيان هاي جديد، اروپاييان در ورودشان به جهان اسلام و در برخورد با مسلمين ـ با توجه به کيفيت روابط گذشتة طرفين و نقش و جايگاه اسلام ـ طبيعتا خواستار از ميان برداشتن هر گونه مانعي، هر چند عميق و ريشه دار، از سر راه پيشروي و سلطه جهاني خود بودند، از اين رو آنها با وحشيگري به سبک جديد که تداعي کننده جنگ هاي صليبي گذشته بود، بلاد اسلامي را اشغال کردند و در اوج آن در قرن 19م. /13 هـ. بار ديگر هجومي ويرانگر و خانمان برانداز و تشديد کننده انحطاط داخلي را از ناحيه غرب متوجه مسلمانان کردند؛ آن هم درست زماني که اقشار و اقطار عالم اسلام آن گونه که بايد، آماده رويارويي و برخورد با چنين هجومي نبودند.

استعمار گران اروپايي در مراحل اوليه فعاليت خود و در ادامه سفر هاي اکتشافي و تجارتي، گذشته از کشف آمريکا، با دور زدن آفريقا و عبور از دماغه اميد به هندوستان رسيدند و در "گوا"ي هند اولين پايگاه هاي استعماري خود را ايجاد کردند و در اين مسير در سواحل آفريقا، خليج فارس، درياي عمان و جزيرة هرمز مستقر شدند.

پرتغال‌وهلندبه‌عنوان‌پيش‌قراولان استعمار غربي با خطوط جديد دريايي، ممالک اسلامي را محاصره کردند. پرتغال با هجوم به جزيره هرمز توانست از طريق خليج فارس، بهره برداري هاي بازرگاني و اقتصادي را به نفع خود دنبال کند و هلند به وسيله کمپاني هند شرقي در هند و سرزمين ماله ها (اندونزي و مالزي) به غارت منابع و ثروت هاي آن بلاد مشغول شد. انگليس و فرانسه نيز به تدريج به قلمرو اسلامي راه يافتند و نفوذ هاي بازرگاني، اقتصادي و بعد سياسي ـ نظامي خود را اعمال کردند.

با اين حال نقطه آغاز اين هجوم همه جانبه غرب به دنياي اسلام را بايد حمله ناپلئون به مصر در سال 1798م. /1213هـ. و اشغال نظامي و مستقيم اين سرزمين مسلمان نشين دانست. اهداف نخستين اين حمله مشخص بود: توسعه امپراتوري فرانسه و غارت آن مستعمره ثروتمند و محکم نمودن موضع فرانسه در آنجا در رقابت با انگليس و جهت گيري عليه عثماني و تسلط بر هند و به طور کلي ترويج الگوي هاي تمدن جديد غربي در مصر. ‏

حمله ناپلئون به مصر با آثار و عوارض فراوان آن، از نظر شدت تکان و ضربه روحي ـ رواني و سياسي ـ اجتماعي وارد شده به مصر و جهان اسلام با فتح قسطنطنيه به دست ترکان قابل مقايسه است؛ هر چند که اشغال بعدي بلاد اسلامي به دست فرانسه، انگليس و ديگر دول اروپايي نيز کم و بيش با همين تأثيرات سياست هاي فرهنگي و اجتماعي خاصي را براي تغيير و تبديل ساختار ها و بنيان هاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي آن کشور به الگو هاي اروپايي و تمدن جديد غربي در پيش گرفت. ناپلئون طي بيانيه ها و فعاليت هاي تبليغاتي خود با ياد آوري انحطاط و عقب ماندگي مصريان در سياست، اقتصاد و اجتماع و ترسيم و نمايش دادن صحنه هايي از پيشرفت هاي اداري، سياسي، اقتصادي ـ اجتماعي و علمي و آموزشي غرب در مصر با تأسيس نهاد هاي سياسي ـ اداري جديد، دادگاه ها، آموزشگاه ها، بيمارستان ها، راه ها و تأسيسات ديگر و نيز ترويج ناسيوناليسم و ديگر عناصر تفکر جديد غربي تأثيرات پايداري را در اذهان و افکار روشنفکران از هر قشري به جا نهاد که با توجه به نقش و جايگاه مهم مصر در جهان اسلام از آنجا به ساير بلاد اسلامي سرايت کرد و واکنش هاي مختلفي را بر انگيخت. ‏به هر حال رقابت هاي دول اروپايي در اشغال و غارت آسيا و آفريقاي مسلمان و ايجاد و گسترش بازار ها براي محصولات خود، جهان اسلام را در قرن 19م. /13هـ. صحنه تاخت و تاز هاي استعماري آنان قرار داد. از اوايل همين قرن با طرح "مسئله شرق" به منظور تعين تکليف امپراتوري عثماني که به مرد بيمار اروپا شهرت يافته بود، دول اروپايي بر سر چگونگي تقسيم آن و سهم هر يک، به رقابت با يکديگر برخاستند. ‏در هندوستان، انگليسي ها از اواسط قرن 19م. /13هـ. با درهم شکستن مقاومت مسلمانان هند اين سرزمين را به صورت يکي از مهم ترين و مستحکم ترين پايگاه هاي استعماري خود در شرق در آوردند؛ به حدي که ايران و افغانستان به عنوان سپر آن و حايل ميان هند و روسيه مورد توجه بودند. ‏در ايران مقارن قيام مسلمانان هند (1857م. / 1274هـ. ) انگليس در قضيه هرات وارد عمل شد و آن را از ايران جدا کرد و علاوه بر آن در طول قرن 19م / 13هـ. اين کشور اسلامي، صحنه رقابت هاي استعماري روسيه و انگلستان بود. ‏همچنين انگليس ها در خليج فارس، مناطق جنوبي ايران، شبه جزيرة عربستان، مالزي، مصر، سودان، افغانستان و فلسطين حضور مستقيم داشتند و آنها را به اشغال نظامي خود در آوردند و تحت سلطه گرفتند. فرانسه به بلاد اسلامي شمال آفريقا و آفريقاي غربي و طرابلس غرب لشکر کشي کرد و همچنين پس از مصر در الجزاير، تونس و مراکش اعمال سلطه کرد. همچنين هلند بعضي از جزاير آسياي جنوب شرقي از جمله اندونزي را اشغال کرد و ايتاليا، ليبي و اتيوپي را تصرف نمود. روسيه نيز به آسياي مرکزي، قفقار و نواحي شمال ايران وارد شد. هم اکنون نيز اشغال فلسطين به دست صهيونيست ها با حمايت همه جانبه انگليس و آمريکا و به طور کلي دنياي غرب، مظهر تهاجم استعماري سرمايه داري غرب عليه جهان اسلام و مسلمانان به شمار مي رود.

حجت الله كريمي


کد مطلب: 481418

آدرس مطلب :
https://www.islamtimes.org/fa/article/481418/زوال-امپراتوريهاي-جهان-اسلام-آغاز-نفوذ-استعمارگران

اسلام تايمز
  https://www.islamtimes.org