۰
سه شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۰۸
انتقاد کارتر از سیا برای عدم پیش‌بینی انقلاب در ایران (4 آذر)

چرا آمریکا سناریویی برای انقلاب در ایران نداشت؟

چرا آمریکا سناریویی برای انقلاب در ایران نداشت؟
وقتی طوفان انقلاب اسلامی ایران پایه‌های رژیم پهلوی را درنوردید و منجر به سرنگونی رژیم پهلوی گردید، بنیان بسیاری از نظریه‌های انقلاب نیز با چالش‌هایی اساسی مواجه شد، زیرا کمتر کسی وقوع چنین انقلابی را پیش‌بینی می کرد. این انقلاب در حالی رخ داد که علاوه بر نظریه‌پردازان، بسیاری از سیاست‌مداران و دستگاه‌های اطلاعاتی دنیا مانند سازمان اطلاعاتی سیا، که آشنایی نزدیکی با وقایع کشور داشتند، از وقوع آن متحیر شدند. در رأس سیاست‌مداران، می‌توان از کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا نام برد. وی به‌حدی به قدرت شاه و کشور و آرامش آن مطمئن بود که در جمله‌ای خطاب به شاه، ایران را «جزیره‌ی ثبات» نامید.

در میان نهادهایی که می‌توانستند انقلاب اسلامی را پیش‌بینی کنند، عملکرد سازمان سیا از همه بدتر بود، زیرا این نهاد اطلاعاتی علی‌رغم بهره‌مندی از وجود چندین هزار کارشناس و نیروی اطلاعاتی، در گزارشی اشتباه از تحولات ایران در سال 57 معتقد بود که شاه تا ده سال دیگر بر سر قدرت خواهد بود. با این توضیحات سؤال اساسی این است که «چرا نهادهای سازمان سیا، که مهم‌ترین نهاد اطلاعاتی-امنیتی آمریکا محسوب می‌شود، نتوانست تحولات انقلابی ایران را پیش‌بینی کند؟» در پاسخ به این سؤال می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که اولاً نهادهای مذکور بیش از حد به قدرت شاه و نیروهای نظامی و اطلاعات ساواک خوش‌بین بودند. ثانیاً سازمان سیا نتوانست قدرت و نفوذ واقعی امام در میان مردم و نظامیان را به‌خوبی درک کند. در ادامه‌ی مقاله، تلاش می‌کنیم تا محورهای ذکرشده را تبیین کنیم.

وقوع انقلاب و تحیر سیاست‌مداران و سازمان‌های اطلاعاتی


انقلاب ایران در شرایطی به وقوع پیوست که به نظر می‌رسید رژیم شاه به‌عنوان ژاندارم منطقه با بهره‌مندی از یک ارتش قوی، از موقعیت مناسبی در برخورد با مخالفین برخوردار است. همین موضوع باعث شده بود تا از دید بسیاری از صاحب‌نظران، وقوع انقلاب در ایران غیرمنتظره به نظر برسد. بنابراین با پیروزی انقلاب، اندیشمندانی چون تدا اسکاچپول اذعان داشتند که «انقلاب ایران موردی از انقلاب اجتماعی بود که غیرقابل انتظار و حیرت‌انگیز برای کلیه‌ی تئوری‌‌پردازان انقلاب بود.»[1] و یا میشل فوکو (فیلسوف و جامعه‌شناس فرانسوی) ضمن سفر به ایران، به این نتیجه می‌رسد که این انقلاب پدیده‌ای نو و منحصربه‌فرد است.[2]

این موضوع در میان سیاست‌مدارانی چون جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت آمریکا نیز صادق بود، زیرا وی در جمله‌ای معروف خطاب به شاه در سال 1356 گفت: «ایران تحت رهبری باعظمت شاه، جزیره‌ی ثبات در یکی از پرآشوب‌ترین مناطق جهان است.»[3] بنابراین از نظر کارتر نیز وقوع انقلاب در ایران غیرمحتمل به نظر می‌رسید.

البته عدم آگاهی از تحولات انقلاب تنها به صاحب‌نظران و سیاست‌مداران محدود نبود، بلکه بسیاری از نهادهای مهم دنیا نیز که در ارتباط نزدیک با ایران قرار داشتند، از پیش‌بینی انقلاب ناتوان ماندند. از جمله‌ی این نهادها می‌توان به سفارت آمریکا اشاره کرد. این سفارت در اولین روز خرداد 57، در گزارشی که به وزارت خارجه‌ی کشور آمریکا ارسال کرد، با ابراز رضایت و خوش‌بینی نسبت به آرامش نسبی در ایران، در بررسی وضعیت کشور نوشت: «...به‌رغم وقایع گاه‌وبیگاه اینجا و آنجا، یک آرامش نسبی جایگزین آشفتگی‌های اخیر در جبهه‌ی مخالفان ایران شده است، در حالی که در طول چند ماه گذشته، تقریباً روزانه یک واقعه یا بیشتر اتفاق می‌افتاد. شمار این وقایع اخیراً به سه یا چهار واقعه در هفته کاهش یافته است.»[4]

اما شاید در میان این نهادها، عملکرد سازمان سیا از همه بدتر بود، زیرا این سازمان ضمن اینکه یک نهاد اطلاعاتی قوی به‌شمار می‌رود، با شخص شاه و بسیاری از نهادهای امنیتی-اطلاعاتی ایران از جمله ساواک در ارتباط مستقیم بود. این سازمان سیا نیز در گزارشی که از وقایع ایران در سال 1978 به کاخ سفید مخابره کرد، بر این باور بود که «ایران دستخوش انقلاب یا حتی در مرحله‌ی پیش از انقلاب نیست... و شاه تا ده سال دیگر بر سر قدرت خواهد بود.»[5] اما این پیش‌بینی غلط از آب درآمد و درست پنج ماه بعد از این گزارش، انقلاب ایران به وقوع پیوست.

حال مسئله‌ی مهم این است که چرا سازمان سیا (که وظیفه‌ی جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات مهم درباره‌ی کشورها، حکومت‌ها، شرکت‌های اقتصادی و افراد خارجی را به‌عهده دارد) نتوانست وقوع انقلاب را به‌درستی پیش‌بینی کند! در پاسخ به این سؤال، می-توان به چند دلیل مهم اشاره کرد:

خوش‌بینی بیش از حد به قدرت شاه و ساواک


یکی از دلایل مهم در رابطه با شکست سیا در پیش بینی انقلاب ایران، ارزیابی خوش‌بینانه‌ی سیا از قدرت نظامی شاه بود. طبق آمارهای موجود، ایران از نظر هزینه‌های نظامی «در سال 1353ش/1974م، در بین 138 کشور، رتبه‌ی هفتم را در جهان به خود اختصاص داده بود.»[6] در واقع مهم‌ترین ابزار قدرت رژیم پهلوی، ابزار نظامی محسوب می‌شد که مرکب از نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوایی، سازمان گارد شاهنشاهی و... بود. شاه از این ابزار در سرکوب بسیاری از جنبش‌های آزادی‌خواهانه و اعتراضی مانند قیام 15 خرداد 1342 و... به‌خوبی استفاده کرد، اما در مورد انقلاب این اتفاق صورت نگرفت؛ چراکه واقعیت‌های نظامی کشور در آستانه‌ی انقلاب، متفاوت از سال‌های قبل از آن بود. در این سال‌ها، بسیاری از نظامیان به دلیل اختلافات داخلی، «اسلحه‌ی اصلی و اساسی خود، یعنی روحیه‌شان را از دست داده بودند.»[7] و مذهب به‌عنوان عامل اصلی در انقلاب و نیز همبستگی با امام، در روحیه‌ی بسیاری از نظامیان تأثیر مثبتی نهاده بود.

«در واقع تقید مذهبی در سال‌های نزدیک به انقلاب، در ارتش و بدنه‌ی آن مطرح بوده است. از 1352 تقید مذهبی در ارتش تقریباً همپای تقید مذهبی-ملی مردم ما دیده می‌شد.»[8] دلایل اثبات‌کننده‌ی این امر، اعترافاتی است که خود سران نیروهای نظامی داشته‌اند. «برابر اظهارات سپهبد جعفری، سرپرست شهربانی کشور، در شورای امنیت ملی (در دولت بختیار)، تعدادی از پرسنل شهربانی کتباً گزارش نموده بودند که از مقلدین آیت‌الله خمینی بوده، نمی‌توانند برخلاف دستورات آیت‌الله عمل نمایند.»[9] بنابراین زمانی که نظامیان احساس کردند شاه پایبندی چندانی به مذهب ندارد، او را تنها گذاشتند و در برهه‌ی انقلاب بی‌طرفی اختیار کرده و یا همگام با مردم در مبارزات شرکت کردند.

از طرفی ارتش در سال‌های مذکور، دچار اختلافات داخلی شده و اتحاد و یکپارچگی خود را از دست داده بود. دلیل این مدعا، «فرار سربازان از پادگان‌ها، خودداری تعداد قابل‌ توجهی از آن‌ها از تیراندازی به مردم و تمرد آنان از فرمان مافوق، اعلام همبستگی گروهی از نظامیان از جمله همافران نیروی هوایی با انقلاب و رهبری آن یعنی امام‌ خمینی ‌(ره)» است.[10] و این همان واقعیاتی است که سازمان اطلاعاتی سیا نتوانسته بود آن را درک کند. بنابراین زمانی که موج انقلاب کشور را در بر گرفت، بسیاری از نظامیان از محل خدمت خود فرار کرده و به مردم پیوستند.

بنابراین در حالی که ساواک نتوانسته بود واقعیات ارتش را درک کند و اطلاعات صحیح و دقیقی را از وضعیت نیروهای نظامی استخراج کند، سیا این اطلاعات را مبنای تحلیل خود قرار می‌داد؛ به‌طوری‌که رهبران سیا بعدها در پاسخ به انتقادات وارده به سیا مبنی بر عدم پیش‌بینی انقلاب، «حرف‌های استانفیلد ترنر، رئیس وقت سیا را بازگو می‌کردند که تنها منبع موثق اطلاعاتی سیا از اوضاع ایران، ساواک بوده و شکست سیا در پیش‌بینی حوادث ایران به‌خاطر اعتماد به ساواک بوده است.»[11]

عامل اشتباه محاسباتی دیگر سیا، تکیه‌ی بیش از حد به اطلاعات ساواک بود. ساواک و سازمان سیا ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشتند و سازمان برای اطلاع از شرایط کشور و مخالفین رژیم شاه، به اطلاعات داده‌شده توسط سازمان اطلاعات‌ و امنیت ایران (ساواک) اعتماد داشت.

عدم درک صحیح سازمان سیا از مردم و رهبری


سازمان سیا هیچ‌گاه نتوانست علل اعتراضات مردمی و خواسته‌های آنان را درک کرده و آن را جدی بگیرد. هوارد هارت (کفیل سرپرست ایستگاه سیا در تهران) می‌گوید: «ما هنوز این ملت را نشناخته بودیم و به افکار و عقایدشان‌ پی نبرده بودیم.»[12] در واقع سازمان در رابطه با مردم بر این باور بود که با اقداماتی که شاه در راستای توسعه و اصلاحات کشور انجام داده است، مردم از او رضایت داشته و به او وفادار خواهند بود. در حالی که «اصلاحات، بسیار کمتر از آن چه ادعا می‌شد برای دهقانان مفید واقع شده بود. مهاجرین روستایی در شهرها از لحاظ اجتماعی و اقتصادی، زندگی سختی را می‌گذراندند و اقتصاد متکی به نفت با انبوهی از مشکلات روبه‌رو بود...»[13]

تصورات اشتباه سازمان در رابطه با میزان قدرت و نفوذ امام خمینی نیز صادق بود. سیا هیچ‌گاه نتوانست قدرت رهبر انقلاب اسلامی و نفوذش بر مردم را به‌خوبی درک کند! ترنر در بخشی از کتاب خود، «پیش از خواندن بسوزانید»، در اعتراف به این اشتباه می‌نویسد: «ما از درک آیت‌الله خمینی رهبر انقلاب و میزان نفوذ او عاجز بودیم.»[14]

به همین دلیل، سیا هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد که مردم به رهبری امام خمینی (ره) بتوانند پایه‌های رژیم پهلوی را بلرزانند: «ما هرگز تصور نمی‌کردیم که همه‌ی گروه‌های ناراضی و مخالف شاه توسط یک روحانی 79ساله به نام آیت‌الله خمینی، که به حالت تبعید در فرانسه به سر می‌برد، به هم جوش داده شوند.»[15] بنابراین همین اشتباهات باعث گردید تا سازمان اطلاعاتی سیا به‌عنوان یک نهاد اطلاعاتی مهم نتواند تحولات انقلاب در ایران را پیش‌بینی کند و در نتیجه، با وقوع انقلاب، دچار تعجب و تحیر گردید.

در نهایت، بررسی مطلب فوق نشان داد علی‌رغم آنکه نارضایتی از رژیم پهلوی در میان مردم به اوج خود رسیده بود، اما بسیاری از صاحب‌نظران و نهادهای اطلاعاتی دنیا به‌خصوص سازمان سیا، با تکیه بر اطلاعات ناصحیح و عدم شناخت و درک واقعی قدرت رهبری و همبستگی مردم با امام خمینی، از پیش‌بینی انقلاب و تحولات آن عاجز ماندند. در واقع سازمان سیا با خوش‌بینی زیاد، قدرت شاه و ارتش را فراتر از واقعیات تصور می‌کرد و بر این باور بود که ارتش و نیروی نظامی توان مقابله با نیروی مخالف را دارد؛ غافل از آنکه شاکله‌ی نیروی نظامی کشور مدتها قبل، به علت همبستگی بسیاری از نظامیان با رهبر انقلاب و اختلافات درونی آن، از هم پاشیده بود.

زهره رحمانی، پژوهشگر انقلاب اسلامی


پی‌نوشت‌ها:
[1]. اسکاچپول، تدا، دولت­ها و انقلاب­های اجتماعی، ص 192.
[2]. تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر رهیافت­ها و نظریه­های انقلاب، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش­های سیاسی.
[3]. بیل، جیمز (1371)، عقاب و شیر، ترجمه‌ی مهوش غلامی، تهران، کوبه، ص 373.
[4]. امین‌آبادی، روح‌الله (1391)، «اپوزیسیون فرمایشی و سیاست گام‌به‌گام»، نشریه‌ی پاسدار اسلام، شماره‌ی‌ 366.
[5]. تیم واینر (1386)، «سیا و انقلاب ایران»، ترجمه­ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی، مجله‌ی اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره‌ی 243 و 244، ص 100.
[6]. لطفیان، سعیده (1380)، ارتش و انقلاب اسلامی ایران:بررسی ساختار ارتش ایران و تأثیر روند انقلاب در گرایش ارتش به انقلاب اسلامی، تهران، ص 160.
[7]. مظفری، آیت (1386)، «چرایی ناتوانی رژیم پهلوی در جلوگیری از وقوع انقلاب اسلامی ایران»، حصون، شماره‌ی 11، ص 132.
[8]. توکلی، یعقوب (1388)، «علل پیوستن ارتش به انقلاب اسلامی: کالبدشکافی یک واقعه»، سوره‌ی اندیشه، شماره‌ی 42، ص 168.
[9]. همان، ص 131.
[10]. صباغ جدید، جواد (1383)، «چرا ارتش نتوانست؟ علل عدم موفقیت ارتش شاه در سرکوب مردم»،زمانه،سال سوم، شماره‌ی 29، ص 52.
[11]. سازمان سیا و گونه‌های شنود در ایران، جاسوسی در صفی‌آباد بهشهر! پایگاه خبری-تحلیلی قدس آنلاین، کد خبر: 35361، 6 اسفند 1390.
[12]. واینر، همان، ص 100.
[13]. کدی، نیکی (1385)، «آیا انقلاب‌ها را می‌توان پیش‌بینی و علل‌شان را درک کرد»، ترجمه­ی احمد درستی، فصلنامه‌ی علوم سیاسی، شماره‌ی 38، ص 72.
[14]. امین‌آبادی، همان.
[15]. همان.
کد مطلب : ۴۹۹۹۴۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما