هدف این پژوهش تبیین نگاه امام خمینی(ره) به مسائل و چالشهاي جهان اسلام و تمدن اسلامی در نیم قرن اخیر است. پژوهش حاضر ضمن بررسي نگاه امام(ره) به مشکلات جهان اسلام از بعد نظری و عملی، چگونگي اوضاع جهان اسلام بعد از انقلاب اسلامي را تبيين کرده و الهامبخشي انقلاب در آينده تحولات کشورهاي اسلامي را نشان ميدهد. سؤال اصلی مقاله این است که چالشهای اساسی جهان اسلام از دیدگاه امام خمینی(ره) کداماند؟ و انقلاب اسلامی چه تأثیری در فرآیند کنونی و آینده جهان اسلام خواهد گذاشت؟ بر اساس برخي يافتههاي پژوهش توسعه تمدن اسلامی در عصر حاضر از طريق توليد و بازتوليد هنجارهاي فرهنگي صورت ميگيرد. به نظر میرسد تحولات امروزين غرب آسيا و شمال آفريقا متأثر از حرکت و انديشه امام خمینی(ره) است.
مسئلهشناسي چالشهای اساسی جهان اسلام از نظرگاه امام خمینی(ره)
(با نگاهي به مسائل کنوني خاورميانه)
بهزاد قاسمي[۱]
چکیده
هدف این پژوهش تبیین نگاه امام خمینی(ره) به مسائل و چالشهاي جهان اسلام و تمدن اسلامی در نیم قرن اخیر است. پژوهش حاضر ضمن بررسي نگاه امام(ره) به مشکلات جهان اسلام از بعد نظری و عملی، چگونگي اوضاع جهان اسلام بعد از انقلاب اسلامي را تبيين کرده و الهامبخشي انقلاب در آينده تحولات کشورهاي اسلامي را نشان ميدهد. سؤال اصلی مقاله این است که چالشهای اساسی جهان اسلام از دیدگاه امام خمینی(ره) کداماند؟ و انقلاب اسلامی چه تأثیری در فرآیند کنونی و آینده جهان اسلام خواهد گذاشت؟ بر اساس برخي يافتههاي پژوهش توسعه تمدن اسلامی در عصر حاضر از طريق توليد و بازتوليد هنجارهاي فرهنگي صورت ميگيرد. به نظر میرسد تحولات امروزين غرب آسيا و شمال آفريقا متأثر از حرکت و انديشه امام خمینی(ره) است. چون امام به خوبی نشان داد امت اسلامی با تکیه بر فرهنگ ديني خود، ساز و کاری مناسب در عرصه جهان در اختیار دارد. امروزه تجسم واقعي از تأثير و الگوگيري از مدل انقلاب اسلامي در خيزشهاي مردمي منطقه بيانگر اين موضوع بوده، و نشان از اين دارد که بار ديگر تلاش براي تعيين سرنوشت بهدست مردم صورت گرفته است؛ جنبشهاي اخير ملتهاي خاورميانه را بايد به مثابه درخواستهاي سياسي دانست که در انقلاب مردم ايران در سال ۱۳۵۷ تجلي کرد. ولي امروزه علاوه بر اين که مسائل و مشکلات جهان اسلام وجود دارد بلکه از پيچيدگي خاصي نيز برخوردار است. اين مسائل نياز به شناخت دقيق و عميق از واقعيتها دارد تا راهبردي مناسب در اين باره ارایه شود.
كليدواژهها: مسئلهشناسی، امام خمینی(ره)، جهان اسلام، تمدن اسلامی، انقلاب اسلامي، خیزشهای خاورمیانه.
مقدمه
بر اساس نگاه و اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، تغییر و تحول بنیادین در جوامع اسلامی و آزاد کردن مسلمانان از واگرایی، بدون برنامهریزی اساسی، بنیادین و ریشهدار امکانپذیر نیست؛ زیرا وضعیت کنونی جهان اسلام، معلول شرایط و عوامل بسیاری از جمله انحطاط فکری، فرهنگی و اعتقادی مسلمانان و سلطه قدرتهای استعمارگر بر آنان است؛ استعمارگرانی که همواره در جهت مسخ هویت فکری و فرهنگی امتهای اسلامی و نیز غارت منابع زیرزمینی آنان گام برمیدارند. رهایی از این وضعیت و نیل به وضعیت مطلوب و آرمانی تنها در پرتو زدودن ریشههای انحطاط فکری، فرهنگی و عقیدتی امکانپذیر است. این امر، بیش از پیش، ضرورت بسیج همه امکانات ملتها و دولتهای اسلامی را تحت یک استراتژی مشخص و فراگیر روشن میسازد. بنابراین جهان اسلام به عنوان مجموعهای واحد، که دارای سوابق تاریخی، فرهنگی، عقیدتی و سیاسی مشترک هستند میباید بازگشت به اصالت تاریخی و فرهنگی را سرلوحه حرکت خود قرار داده، و مؤلفههای هویت دینی و ملی را به خوبی شناسایی و درونی نمایند. امام خمینی(ره) اثبات نمودند که اسلام، به معنای واقعی کلمه، جهانی است، ولی از نظر بعضی اسلامشناسان غربی، جهانی بودن اسلام، بیشتر ابهامانگیز و پر از مسائل پیچیده و حتی ترسناک است؛ تا حاکم بودن یک تفکر منسجم بر آن. با وجود این مشخص است که جهانی بودن اسلام پدیدهای بدون وابستگی به زمان و مکان است. این تفکر از آن برهه نقش محوری یافت که انقلاب ایران را از صحنه جدالهای تعصبی و تجارب تئوریهای سیاسی نظریهپردازان، خارج نموده و به راه و رسالت تاریخی خود، که بهرهمندی از تمدن اسلامی است هدایت نمود؛ تا آنجا که مسلمانان توانستند انقلاب مردمی خود تحت رهبری دینی را به مرحله حقیقی در رهایی از سلطه حکومت برسانند.[۲] یکی از اساسیترین نیازهای نظام اسلامی امروز تبدیل کردن مفاهیم کلی برگرفته از قرآن کریم و سنت به مفاهیم کاربردی و عملیاتی است. به بیان دیگر مفاهیم نظری باید امکان تبدیل به ضرایب کمی را پیدا کنند تا بتوان از کارآمدی مدلسازی اسلامی برای برپایی تمدن نوین اسلامی نوید داده شود. بنابراین برای طراحی تمدن اسلامی وجود یک مدل کارآمد بسیار ضروری است. کارویژههای اصلی برای تحقق فرمان الهی درباره طراحی مدل و چهارچوب نظام اسلامی بر پایه سه مؤلفه در آرمانشهر اسلامی بنا نهاده شده، که عبارتاند از مدل تولید، معادلات کاربردی و مدل طراحی برنامههای اجرایی.[۳] حضرت امام(ره) راه جلوگیری از انحراف و از بین رفتن اسلام و از بین بردن اتهامها از اسلام ناب را در مرحله اول، روشنگری نسلها و سپس تشکیل حکومت اسلامی و در نهایت اجرای احکام اسلام و صدور آن به جای جای دنیا میداند. امام در این مورد میفرمایند:
ما موظفایم ابهامی را که نسبت به اسلام به وجود آوردهاند برطرف سازیم، تا این ابهام را از اذهان پاک نکردهايم هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم. ما باید خود و نسل آینده را وادار کنیم و به آنها سفارش کنیم که نسل آتیه خویش را نیز مأمور کنند این ابهامی را که بر اثر تبلیغات سوء چند ساله نسبت به اسلام در اذهان حتی بسیاری از تحصیلکردههای ما پیدا شده رفع کنند. جهانبینی و نظامات اجتماعی اسلام را معرفی کنند، حکومت اسلامی را معرفی نمایند تا مردم بدانند اسلام چیست و قوانین آن چگونه است.[۴]
امام خمینی(ره) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی همواره ملتهای اسلامی را به اتحاد و برادری و به استقلال و بازگشت به هویت دینی و اسلامی دعوت میکردند و در عمل نیز برای حرکت جنبشی در احیای تفکر اسلامی برای تشکیل حکومت تردیدی نداشتند و در سال ۵۷ حکومت ظالم ستمگر را در ایران با حمایت ملت از صحنه سیاسی سرنگون کردند و به تشکیل حکومت اسلامی اقدام نمودند. جمهوری اسلامی اکنون توانسته است در همه احوال ملجأ مظلومان عالم و به عنوان امالقرای جهان اسلام الگویی مدرن از حکومت اسلامی با پیام وحدت برای مسلمانان، استقامت و پایداری در مقابل استکبار باشد. بر اين اساس براي حل بسياري از مسائل و مشکلات جهان اسلام در انديشه امام و قانون اساسي به آنها برميخوريم. در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بر پايه يکسري اصول و مباني بنا شده است که اين اصول و مباني راهنماي رفتار و کنش سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در عرصه بينالمللي قرار ميگيرند. برخی از مهمترين اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران عبارتاند از: نفي سلطهگري و سلطهپذيري، حمايت از مستضعفان و جنبشهاي آزاديبخش، حمايت و دفاع از مسلمانان، عدم دخالت در امور داخلي کشورها و احترام متقابل به دیگر کشورها.
در اين باره گفتني است اندیشه شکلگیری و تحقق امت واحده اسلامی بر بنیان اعتقادی و ایدئولوژی اسلامی، از دیرباز مورد اهتمام و تأکید مصلحان دینی و پیشگامان نهضت اسلامی قرار داشته است. استراتژی وحدت حول محوریت امت واحده اسلامی، در اندیشه سیاسی- دینی حضرت امام(ره) از جایگاه بلندی برخوردار بوده است. رابطه عمیق و همهجانبه اعتقادی و دینی میان نهضتهای اسلامی موجب شد که حضرت امام(ره) از طریق ترویج و اشاعه دکترین امت واحده اسلامی، انقلاب اسلامی ایران را با نهضتهای اسلامی جهان پیوندی استوار و ناگسستنی بخشیده و تحقق این ایده را کارسازترین استراتژی در مبارزه با جهانخواران و نیل به پیروزی عنوان نماید. میتوان گفت به هر میزان وحدت و انسجام اجتماعی، سیاسی، وحدت و همبستگی ملی درونی و نیز اتحاد جهان اسلام در برابر دشمنان بیشتر باشد، جهان اسلام با داشتن آرمان و اهداف مشترک، در مسیری واحد به سوی اهداف مورد نظر حرکت خواهد کرد. ملتی که دارای همبستگی ملی است و از وحدت و یکدلی بهره میبرد به سادگي به اهداف متعالی نظام سیاسی خویش دست خواهد يافت.[۵]
نابساماني و چالشهاي اساسي کشورهاي اسلامي
مهمترين و اولين ويژگي تمدن اسلامي اصالت و غناي فرهنگ اسلام است. در اين تمدن قرآن مركز و نقطه اساسي علم و علمآموزي است. در مرتبه پس از قرآن، سخنان و تعاليم پيامبر كه از آن به سنت تعبير ميشود، قرار دارد. پس از آن نیز تعاليم ائمه و بزرگان دين قرار دارد. در این قسمت به برخی از مشکلات و نابسامانیهای موجود که گریبانگیر جهان اسلام و تمدن اسلامی شده، اشاره میشود.
۱. فرقه گرایی
شیوه سنتی بهرهکشی از ملتها پراکندن تخم نفاق میان آنهاست. در قرآن نیز به این موضوع اشاره شده که فرعون نیز از همین شیوه برای به برده کشیدن مردم دوره خود استفاده میکرد. فرعون و فرعونیان زمان نیز از همین شیوه در به بردگی کشاندن مسلمانان بهره میجویند. امروزه فرقههای متفاوتی از جمله شیعه و سنی، حنفی و مالکی، وديوبندی و... در میان مسلمانان دیده میشود. گرایش به مسئله فرقهگرایی از خواستههای امپریالیسم است که از این طریق جهان اسلام را مجبورکند هویت اساسي خود را از دست داده و به فرقههای مختلف گرایش پیدا کند. فرقهگرایی در پاکستان موجب کشته شدن صدها شخصیت مهم گردیده، شدت این فرقهگراییها، به حدی رسیده که به انفجار بمب، آتشسوزی و حملات انتحاری در مساجد به هنگام خواندن نماز انجامیده است و دولتمردان در مهار این خطر ناتوان ماندهاند و اگر چه بعضی از اعضای سازمانهای فرقهگرا را دستگیر و بعضی از این سازمانها از فعالیت منع و تعدادی از عاملان، به اعدام محکوم شدهاند اما تا به حال کسی در ارتباط با این جرایم محاکمه نشده است. امام خمینی(ره) حامی اصلی اتحاد و دوستی میان مسلمانان و ایجاد برادری میان مکتبهای فکری مختلف بودند:[۶]
تفرقه موجود در بین کشورهای مسلمان یا از خیانت سران ممالک اسلامی و یا از جهل و بیاطلاعی آنان است. سنی و شیعه مطرح نیست، در اسلام کرد و فارس مطرح نیست، در اسلام همه برادر و با هم هستیم. یک دسته از مسلمانان سنی، یک دسته حنفی و دستهای حنبلی و دستهای اخباری هستند، در یک جامعهای که همه میخواهند به اسلام خدمت کنند و برای اسلام باشند، این مسائل نباید مطرح شود. ما همه برادر و با هم هستیم... اینها دلیل اختلاف نیست، ما نباید با هم اختلاف و یا یک تضادی داشته باشیم. برادران شیعه و سنی باید از هر اختلافی احتراز کنند. امروز اختلاف بین ما تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فرق. آنها میخواهند نه این باشند و نه آن. ما باید توجه به این معنی بکنیم که همه ما مسلمان هستیم و همه ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم و باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت کنیم.[۷]
به عقیده امام خمینی(ره) وحدت، از جمله عناصر مهم در نظام اسلامی با وجود گوناگونی نژادی و قومیتی ملتهای مسلمان است؛ چراکه تحقق پروژه عمومی و بزرگ اسلامی با وجود اختلافهای مذهبی و قومی و نژادی میسر نیست در حالی که شایسته است اسلام تمام ویژگیهای اختصاصی این ملتها را در خود ذوب کرده، آنان را زیر پرچم توحید، متحد ساخته، به وحدت کلمه برساند تا مسلمانان همدل، یکدل و یکزبان و با یک موضع یکسان، رو در روی دشمنان به مقاومت بپردازند. زیرا تداوم تفرقه و جدایی بین مسلمانان تهدید داخلی پیش روی مسلمانان قرار داده، و آنان را در رویارویی با دشمنان خارجی ضعیف میسازد. در جایی دیگر حضرت امام(ره) میفرمایند:
... اگر مسلمین وحدت کلمه داشتند، امکان نداشت اجانب بر آنها تسلط پیدا بکنند. این تفرقه در بین مسلمین است که باعث شده است که اجانب بر ما تسلط پیدا بکنند...[۸]
و یا میفرمایند:
... آنچه که بر سر مسلمین آمده است، از این قدرتهای بزرگ است و آنچه که باید این مشکلات را حل بکند، وحدت کلمه مسلمین است...[۹]
امروزه نيز مقام معظم رهبری تأکيد دارند در دنیای اسلام مهمترین خطری که ما را تهدید میکند تفرقه است. این درست همان نقطهای است که صهیونیستها و امریکاییها از آن زیان میبینند و همه تلاش خود را علیه آن به کار انداختهاند. اختلافات قومی، مذهبی، طایفهای، سیاسی و ارضی، همه تحریکشده دشمنان است. زمینههای اینگونه اختلافها در بین خود ما وجود داشته، منتها ما غفلت کردهایم و آن زمینهها را از بین نبردهایم، آنها هم آمدهاند از غفلت امت اسلامی استفاده کردهاند و این اختلافات را تشدید کردهاند، و ما را به جان هم انداختهاند.[۱۰] امروزه دنیای اسلام از افراطگرایی دينی رنج میبرد. زيرا اسلام دین صلح، دوستی و گفتوگو است و با خشونت و ترور و افراطگرایی مخالف است. افراطگرایی موجب تفرقه و تشتت بین مسلمانان خواهد شد؛ نمونه آن را در گروههاي تکفيري در سوريه شاهد هستيم؛ و يا ميتوان به جريانهاي القاعده، سپاه صحابه، لشکر جهنگوي و... اشاره کرد.
۲. نابسامانیها و چالشهای ناشی از جهانی شدن
جهانی شدن چه در سطوح تولید و چه در سطح ابزار و روشها، چالشهای بیشماری را برای فرهنگ اسلامی با خود به همراه آورده است. در این زمینه باید اعتراف کنیم که ما در روشهاي آموزشی و برخورد با مشکلات و پدیدههای نوین جهانی، هنوز هم به طور انفعالی عمل میکنیم. در مسئله جهانی شدن ابتکار عمل را در دست نداریم؛ روش پرداختن ما به مسائل، تکراری، سنتی و کند است و نوآوری در آن دیده نمیشود. ملتها و جوامع اسلامی از نفوذ فرهنگی غرب در رنج به سر میبرند. چنانچه این نفوذ و این هجوم فقط فرهنگی بود ما میتوانستیم چهارچوب آن را مشخص کنیم و گونههای آن را ثبت نماییم، ولی علاوه بر آن، شاهد نفوذ تبلیغاتی و رسانهای هستیم که از طریق سینما، تلویزیون و ماهواره در هر خانه رخنه کرده است و اگر چنانچه تاکنون دست آن به همه خانه و خانوادهها نرسیده چیزی نخواهد گذشت که اکثریت خانوادهها را نیز در بر میگیرد. این نفوذ رسانهای میتواند به طور جدی افکار نسل آینده را دستخوش تغییر قرار دهد. با اینکه جهان اسلام هنوز نتوانسته خود را با رسالت و گفتمان جهانی دین اسلام به طور کامل وفق دهد و اختلافهای فرقهای، مذهبی و جغرافیایی هنوز هم در رفتار و روش ملتهای مسلمان و جنبشهای اسلامی تأثیرگذار است، باز هم میبینیم که هر گاه مسئله حمله به جهان اسلام صورت میگیرد همه به یکباره متحد شده و موضع مشترکی از خود نشان میدهند، ولی این امر متأسفانه زاییده یک لحظه آنی است و به مرحله برنامه استراتژیک مشترک و تأثیرگذار نمیرسد. برای مقابله با چالشها و توطئه جهانی شدن فرهنگی، ملتهای مسلمان و نیروها و جنبشهای اسلامی، باید سطح گفتمان خود را با هوشیاری ارتقا بخشند تا به گفتمانی زیرکانه و متناسب با حجم و سطح چالشها و خطرات پیش روی آنها تبدیل گردد. با توجه به واقعیتهای کنونی جهان اسلام، به وضوح میتوان دریافت که نقشه و توطئه امریکا و جهان غرب برای تبدیل جهان اسلام به دولتهای کوچک و رژیمهای ساختگی دارای اختلاف با یکدیگر با موفقیت همراه بوده است. در همین راستا، امام خمینی(ره) پروژه اسلامی و متمدنانهای را برای مقابله فراگیر با آنان ارائه دادهاند که بر پایه اصولي استوار است. وحدت کلمه مسلمانان و برشمردن اتحاد به عنوان هدفی دائمی، مسئولیتی شرعی و آرمانی که امام خمینی(ره) به آن چشم دوخته بود، عبارتاند از:
- ایجاد اتحاد محکم از طریق گامهای حسابشدهای که از همکاری اقتصادی و همبستگی سیاسی آغاز شده و به تأسیس بازار مشترک اسلامی و انجام بالاترین درجه هماهنگی برای رویارویی با استکبار امریکا و صهیونیسم جهانی منتهی میگردد.
- همگرایی حکومتهای کشورهای اسلامی بر اساس برادری اسلامی و یاری مظلومان و مخالفت با روشهای استکباری و سلطهگرانه قدرتهای بزرگ.
- توزیع عادلانه ثروتها به گونهای که اختلاف طبقاتی از میان برود. این اصل خود، شکل پیشرفتهای از مبارزه با شرکتهای احتکارگر و قدرتهای استکباري و استعمارگر میباشد.
- برپاسازی روابط انسانی متعادل و عادلانه، بر اساس پرستش خدا و مساوات میان انسانها در راستای عمل به دیدگاههای قرآن. رساندن پیام اسلام به جهان با حکمت، پند و اندرز نیکو و باز کردن راه گفتوگو میان ادیان و فرق، فرهنگها و اندیشههای مختلف، بدون پیشفرضهای نادرست و نفاق و وابستگی، با توجه به اصول و پایههای یادشده که امام خمینی(ره) همیشه آنها را مورد تأکید قرار داده و رهبری انقلاب اسلامی ایران، بر اساس آن عمل نموده است.[۱۱]
امروزه مسئله جهاني شدن خود را در قالب جهانی شدن فرهنگ به مثابه «کثرتگرایی فرهنگی» نشان داده است. از مهمترين آسیبپذیریهای فرهنگی جهانی شدن در رویکرد «امپریالیسم فرهنگی» ميتوان به: ارائه بدیلهای متنوع و جذاب در برابر ارزشهای مسلط دینداران و انقلابیون (غلبه نسبیگرایی و اباحهگرایی)، ایجاد اختلال در فرایند انتقال ارزشهای نسلهای پیشین به نسلهای جدید جامعه انقلابی (شکاف نسلی)، گسترش شبهات دینی و ابتذال اخلاقی - اجتماعی از طریق بهرهگیری از فناوریهای اطلاعاتی - ارتباطی جدید (ماهواره، اینترنت و...)، تبلیغ نامناسب و عدم توجه به زمینهپروردگی و زمانهپروردگی ارزشها از سوی برخی دینداران و مبلغان دینی، کاهش مقبولیت و مشروعیت گروههای مرجع سنتی نزد مسلمانان، ناکامی متولیان رسمی و مروجان ارزشهای انقلاب اسلامی در تبدیل آنها به هنجارهای اجتماعی (ناکامی در جامعهپذیر کردن ارزشهای انقلابی) و تبلیغ پلورالیسم دینی تحت عناوینی مانند صراطهای مستقیم اشاره کرد. همچنین عواملی مانند فقر تولید آثار فاخر فرهنگی در عرصههای رسانهای (تئاتر، تلویزیون، سینما)، تفردگرایی، گسست نسلی و مسائل دیگری که در این مختصر نمیگنجد، وجود دارد. به نظر میرسد رویکرد غالب نسبت به مسئله جهانی شدن در بعد فرهنگی، در متن و بطن جهان اسلام و انقلاب اسلامی ایران، به منزله نوعی «امپریالیسم فرهنگی» است. که خواهان تحمیل فرهنگ و سبک زندگی اجتماعی غربی- لیبرالیستی بر فرهنگ دینی- ملی ایرانیان میباشد. و از آن به «هجمه فرهنگی» تعبیر و تفسیر میگردد.
۳. رهبری امت اسلام
با تأمل در انديشه امام(ره) درمييابيم که ریشه بسياري از مشکلات و مسائل امت اسلام، نبود رهبری يا خلأ تئوريک رهبري است. این کمبود، موجب تضعیف سازمانهای اسلامی از جمله سازمان کنفرانس اسلامی شده است. یک فرد در مقام رهبری باید جهت حل مسائل امت اسلام بینش سیاسی داشته و برای رویارویی با نیروهای استثمارگر، از شهامت و شجاعت کافی برخوردار باشد. امام خمینی(ره) رهبری با این خصوصیات برای ملت ایران بودند و تمام رهبران جنبشهای اسلامی از ایشان الهام گرفته و دنبالهرو راه ایشان میباشند.[۱۲] اصلیترین مشکل امت اسلامی در ارتباط با موضوع رهبری است. فقدان رهبری درست و وفادار به اسلام و مسلمین علت تمام مشکلات عصر حاضر است. امت اسلام نیاز به رهبری واقعی دارد که بینش عمیق سیاسی و شهامت رویارویی با دشمنان را داشته باشد و در اصول اسلام به مصالحه نپردازد و ایمان و اعتقاد راسخی به خداوند داشته باشد.
با مطالعه نقش و جايگاه رهبري در انقلاب اسلامي و جنبشهاي اخير در کشورهاي اسلامي و بهویژه در مصر درمييابيم که از جمله عوامل مهم پيروزي و تداوم انقلاب اسلامی ایران، رهبری حضرت امام بود؛ در واقع رهبری انقلاب اسلامی در لباس مرجعیت و نمایندگی از ناحیه امام زمان(عج) ظهور کرده بود که رد حکم او رد حکم امام زمان(عج) و رد حکم امام زمان(عج)، رد حکم خداست و آن هم موجب کفر و خروج از اسلام است.[۱۳] لذا عمل به بیانیههای امام از طریق شبکههای اطلاعرسانی و رسانه سنتی در طول انقلاب به عنوان عمل به دستورات اسلام تلقی میشد؛ در انقلاب اسلامی ایران رهبر پیش از وقوع انقلاب در تحولات بوده و رهبری و هدایت مردم و انقلاب را بر عهده داشت، ولی در انقلاب مصر پس از وقوع انقلاب بحث خلأ رهبری و جبران و تقویت این نقیصه پیش میآید. این خود موجب کند شدن روند انقلاب در مصر شد.
رهبري یکی از مهمترین مشخصات انقلاب اسلامی ایران است؛ به حدي که انقلاب اسلامی ایران بدون«رهبري» به پیروزي نمیرسید. در واقع، مهمترین منبع بسیجکننده در انقلاب ایران و سمتوسودهنده به این بسیج، رهبري امام خمینی(ره) بوده است. دلیل این امر، از یک سو به مرجعیت مذهبی امام(ره) در میان گروههاي اسلامگرا و سازشناپذیري ایشان در برابر شاه باز میگشت. و از سوي دیگر، ناشی از پذیرش رهبري ایشان در میان دیگر گروهها بود. در واقع، نیروها و استراتژي گروههاي غیراسلامی یا چریکی (اعم از مذهبی و غیر مذهبی)، پس از دو دهه مبارزه، سرکوب شده یا به بنبست رسیده بودند. امام و سبک رهبري و شیوه مبارزاتی تجویزي ایشان بود که توانست جنبش انقلابی را عام و فراگیر کند و انقلاب را به پیروزي برساند. مهمترین فرصتی که عامل رهبري براي جنبش انقلابی مردم ایران فراهم میکرد، جلوگیري از انحراف و مصادره انقلاب از سوي قدرتهاي بزرگ و عوامل رژیم و هشدارهاي بهنگام در این خصوص تا دستیابی به موفقیت کامل بود. برای نمونه «رهبري»، در جنبش انقلابی مصر در مقایسه با جنبش انقلابی ایران، بیشتر به جنبشهاي نوین اجتماعی شبیه است تا جنبشهاي کلاسیک. از جمله تفاوتهاي جنبشهاي جدید اجتماعی و جنبشهاي کلاسیک یا قدیم، نبود رهبری در رأس جنبش است. در این جنبشها رهبري صفتی جمعی و غیرمتعین در شخص خاص میباشد و جنبش اجتماعی، پیش از آنکه حول یک فرد جمع شود، حول ایدهاي خاص مثل برابريخواهی، حقوق بشر یا دموکراسیخواهی، بسیج و جمع میشود. این وضعیتی است که در انقلابهاي مصر و تونس، به وضوح قابل مشاهده بود. در این انقلابها، رهبري کاریزماتیک، جایش را به رهبري جمعی داد که بعضاً در فضاي مجازي شکل میگیرد، و پس از آن عمل میکند. انقلاب مصر، هیچ رهبري نداشت و هیچ حزب یا گروه خاصی، آن را هدایت نمیکرد، خود مردم بودند که از طریق رسانههاي جدید و در رأس آنها اینترنت، به سازماندهی و مدیریت جریان اعتراضات اقدام میکردند. این ویژگی، سبب شده است انقلاب مصر در برابر وروديهاي آشوبساز همچون دخالت خارجی، عوامل رژیم پیشین و گروههاي مصادرهکننده انقلاب، آسیبپذیري بیشتري نسبت به انقلاب ایران داشته باشد و نیاز به فعالیت و حضور جنبش انقلابی، پس از سقوط مبارك، همچنان احساس شود.
۴. حاکمیت حکام ظالم و فاسد
از نگاه امام خمینی(ره) بخش عظیمی از نابسامانیهای موجود در جهان اسلام ناشی از وجود حکام جور است. اصولاً بخشی از گرفتاریها از قبیل وابستگی به قدرتهای ظالم، احساس حقارت در برابر قدرتهای سیاسی و اقتصادی از ناحیه حاکمیت طاغوت و قدرتهای غیر مشروع در جوامع اسلامی میباشد. حضرت امام در این خصوص میفرماید:
شرع و حق حکم میکند که باید نگذاریم وضع حکومت ما به همین صورت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ادامه پیدا کند؛ دلایل این کار واضح است، چون برقراری نظام سیاسی غیر اسلامی، نظامی شرکآمیز است، چون حاکمش طاغوت است و ما موظفایم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم. باز به این دلیل که موظفایم شرایط اجتماعی مساعدی برای تربیت افراد مؤمن و با فضیلت فراهم سازیم و این شرایط درست ضد شرایط حاکمیت طاغوت و قدرتهای ناروا است. شرایط اجتماعی که ناشی از حاکمیت طاغوت و نظام شرکآمیز است، لازمهاش همین فسادی است که میبینید. این همان فساد فیالارض است که باید از بین برود و مسببین آن به سزای اعمال خود برسند. ما چارهای نداریم جز اینکه دستگاههای حکومتی فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیئتهای حاکمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنیم. این وظیفهای است که همه مسلمانان در یکایک کشورهای اسلامی باید انجام دهند و انقلاب اسلامی را به پیروزی برسانند.
در فرازی دیگر میفرمایند:
این حکومتها هستند که به واسطه روابطشان با ابرقدرتها و سرسپردگیشان با ابرقدرتهای چپ و راست مشکلات را برای ما و همه مسلمین ایجاد کردند.[۱۴]
با وجود حاکمان مستبد در کشورهای اسلامي حاشیه خلیج فارس و بهویژه در عربستان بايد اشاره کرد که شهروندان عربستان حتي در زمينه حقوق و آزاديهاي اجتماعي با محدوديت مواجه هستند. بهویژه جامعه زنان و اقليت شيعيان بيشترين محدوديتها و تبعيضهاي اجتماعي که به عرصههاي سياسي نيز کشيده ميشود را متحمل ميشوند. در عرصه محدوديتهاي زنان، نداشتن کارت شناسايي و هويتي مستقل تا سالهاي گذشته، همچنين ممنوعيت رانندگي، از تبعيضهاي بارز محسوب ميشود. با اين حال به برخي نابرابريها در عرصههاي حقوقي، سياسي و اقتصادي نيز ميتوان اشاره کرد. علاوه بر آن ميتوان به تبعيضها و اهانتهاي به شيعيان در نظام آموزشي و... اتفاق ميافتد، اشاره کرد.[۱۵] بر اين اساس بهرغم پيشبينيهاي اوليه مبني بر عدم سرايت جنبشهاي مردمي به حوزه خليج فارس، اين جنبشها به بحرين و عربستان نيز سرايت کرد. اما اعتراض در عربستان به قشري خاص محدود شد همچنین پس از سال ۲۰۱۱ تاکنون جنبشهاي مردمي در ميان شيعيان تداوم داشته و حتي گسترش يافته است.
۵. اسلام امریکایی
بازخوانی گفتارهای امام خمینی(ره) نشان میدهد که ایشان همواره از برداشتهای سوء و نادرست از اسلام نگران بود. مهمترین نگرانی درباره روایتی از اسلام بود که بعدها در گفتار ایشان با عنوان اسلام امریکایی از آن نام برده شد. جالب است که در مسیر انحراف جامعه ایران، اسلام نیز دستخوش تعابیر سوء قرار گرفته بود؛ به طوری که یا اسلام به حاشیه رانده شده؛ یا از آن چهرهای غیرسیاسی ارائه شده بود.[۱۶] بنابراین از منظر امام خمینی(ره) مذهب نه تنها میبایست در زندگی سیاسی وارد شود، بلکه هم به عنوان ابزار قدرت و هم راه و روش در حوزه سیاست باید جدی گرفته شود. بحث اسلام ناب در اندیشه امام خمینی(ره) منظومه و مجموعه فکری و عملی جامعهای است که از غنای مطلق برخوردار بوده و در ارتباط با زندگی انسان برنامههای دقیق و همهجانبه به همراه دارد. اسلام ناب، در قرائت امام، به دلیل جامعیت، جذابیت، جهانشمولیت و بهرهمندی از زمینههای اعتقادی در درون ملتها، از استعداد و توان و قدرت کافی برخوردار است. اگر اسلام خوب عرضه شود، قادر است مجد و عظمت دوباره جهان اسلام را به مسلمانان برگرداند.[۱۷] در یک بیان از عمق باور امام(ره) اسلام ناب را این گونه معرفی میکنند:
اسلام ناب محمدی، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگان، تاریخ تلخ و شرمآور محرومیت، کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام، نابودکننده اسلام رفاه و تجمل و اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه اسلام امریکایی...[۱۸]
در حالي که امروزه اسلام مدنظر عربستان، ترکيه و قطر متفاوت است. درباره گروههای افراطي اسلامگرا بايد به گروههاي تکفيري، سلفيه سنتي، القاعده و ساير گروههاي افراطي اشاره کرد. سازمانيافتهترين و کارآمدترين جريان تکفيري معاصر را ميتوان در سازمان القاعده سراغ گرفت. رهبران القاعده از تکفير براي توجيه اعمال خشونتآميز خود عليه ديگران بهره ميبرند و تلاش دارند به طور گسترده از اين واژه و مفهوم فقهي براي توجيه جنایات خود عليه مسلمانان و غير مسلمانان بهرهبرداري کنند. کشورهايي چون عراق، پاکستان و بهویژه سوريه قرباني فتاواي تکفير شده و شاهد کشتارهاي فراواني بودهاند.[۱۹]
۶. مشکل وابستگی
بزرگترین وابستگی ملتهای مستضعف به ابرقدرتها و مستکبرین، وابستگی فکری و درونی است که سایر وابستگیها از آن سرچشمه میگیرد. تا زمانی که استقلال فکری برای ملتی حاصل نشود، استقلال در ابعاد دیگر حاصل نخواهد شد. امام خمینی(ره) شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» را سر داده و در این زمینه گفتهاند:
... وظیفه ماست که در مقابل ابرقدرتها بایستیم و قدرت ایستادن هم داریم، به شرط اینکه روشنفکران دست از شرق و غرب و غربزدگی و شرقزدگی بردارند و صراط مستقیم اسلام و ملیت را دنبال کنند. ما با کمونیسم بینالملل به همان اندازه در ستیزیم که با جهانخواران غرب به سرکردگی امریکا، و با صهیونیسم و اسراییل شدیداً مبارزه میکنیم...[۲۰]
امام خمینی(ره) خطاب به ملتهای مسلمان میفرمایند:
ملتها خودشان باید در فکر اسلام باشند، مأیوسایم ما از سران اکثر قریب به اتفاق مسلمین، لکن ملتها خودشان باید به فکر باشند و از آنها مأیوس نیستیم.[۲۱]
از ویژگیهای رهبری امام خمینی(ره) پایبندی به منافع و مصالح اسلام و مسلمین و خلاف جریان حاکم حرکت کردن است؛ پیامبران الهی نیز در هدایت و رهبری جامعه اینگونه بودهاند. توضیح اینکه اوج و عمق این کلام را زمانی درک میکنیم که بدانیم جامعه آن روزی که مقارن بروز انقلاب و جریانهای انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام(ره) بود، بدنه روشنفکری کشور ما به گونهای بود که گویی سرسپرده دو جریان غرب یا شرق بود که سرکردگی غرب را امریکا که به تعبیر حضرت امام(ره)، شیطان بزرگ بود به عهده داشت و سرکردگی شرق را شوروی سابق عهدهدار بود. در چنین جامعه غربزده به تعبیر جلال آلاحمد یا شرقزده، عظمت رهبری امام خمینی(ره)، در دفاع از منافع ملی و عدم سرسپردگی به هیچ کدام از جریانهای فوق بود و همین مسئله، اوج رهبری امام(ره) را میرساند که بعدها در قالب شعار بسیار حساس و سرنوشتساز « نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» تجلی یافت. اوضاع جامعه روشنفکری ایران آن عصر را این گونه ترسیم کردند: نخبگان ایران یا مروج تمدن غربی بودند یا بخش عمده دیگری به قطب مخالف جهان سرمایهداری وابسته بودند.[۲۲] در این رابطه هم میتوان گفت با مقاومت و تقابل موفقیتآمیزی که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی در مقابل قدرتهای بزرگ به ویژه امریکا صورت داد و بر همه جوامع اسلامی که طعم حقارت و سلطه استکبار و استعمار را چشیده بودند، اثرات خود را بر جای گذاشت؛ این امر نیز مرهون اثرات و بازتابهای انقلاب اسلامی است.[۲۳]
نابساماني و مشکلات تمدن اسلامي
در بررسی عوامل ضعف و انحطاط مسلمانان از منظر امام خمینی(ره)، فاصله گرفتن از اسلام اصیل و خودباختگی در مقابل غرب مطرح است. از دیدگاه امام، فاصله گرفتن از اسلام اصیل و تعالیم عزتبخش آن، افزون بر مشکلات گذشته، روزهای بسیار غمانگیزتر و نکبتبارتری برای جامعه اسلامی در پی خواهد داشت:
چنانکه کراراً اعلام خطر کردهام اگر ملت اسلام بیدار نشوند و اگر اسلام واقعی که... ضامن سیادت و استقلال ملل مسلمان و کشورهای اسلامی میباشد، به دست عوامل و ایادی اجانب همین طور در زیر پرده سیاه استعماری پوشیده بماند روزهای سیاهتر و نکبتبارتری برای جامعه اسلامی در پیش است.[۲۴]
هنگامی که مسلمانان، اسلام و تعالیم آن را عامل عزت و رشد و تعالی خود ندانند، به یقین، مکتبها و اندیشههای دیگر برایشان با اهمیت جلوه میکند، و این آغاز انحطاط مسلمانان در طول تاریخ بوده است. حضرت امام منشأ بیشتر بدبختیهای مسلمانان، بلکه همه ملتها را خودباختگی در برابر غرب و وابستگی فکری به غرب میداند و میفرماید:
کمال تأسف است که کشور ما که حقوق اسلامی و قضای اسلامی و فرهنگ اسلامی دارد، این فرهنگ را، این حقوق را نادیده گرفته است و دنبال غرب رفته است. غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است؛ که گمان میکنند غیر از این غرب هیچ خبری در هیچ جا نیست و این وابستگی فکری، وابستگی عقلی، وابستگی مغزی به خارج، منشأ اکثر بدبختیهای ملتهاست و ملت ماست.
جدایی دین از سیاست و ملیگرایی: از جمله مسائلی که سبب شده است اداره جوامع اسلامی به دست عدهای از وابستگان غربی و شرقی باشد و متعهدان و دلسوزان از آن کنارهگیری کنند تفکر جدایی دین از سیاست است. حضرت امام میفرمایند:
در ذهن بسیاری، بلکه اکثری، بیشتر از اهل علم... این است که اسلام به سیاست چه کار دارد... آخوند چه کار دارد به سیاست.[۲۵]
متحجر نشان دادن اسلام: یکی از نقشههای پلید استعمار متحجر نشان دادن اسلام است؛ به گونهای که میکوشد از نظر فکری و فرهنگی و در پی آن، اقتصادی، بر جوامع اسلامی سیطره یابد. «از بدبختیهایی که بر دول اسلامی پیش آمده است، از جمله آنها این است که یک مدت زیادی دول استعمارطلب مشغول شدهاند پیغمبر اسلام را کوچک کنند... بعدش دنبال این رفتند که احکام اسلام یک احکامی است که مال هزار سال پیش است و حالا چه و چه شده است، و مملکت مترقی شده است و امثال ذلک و اسلام نمیتوانند اشباع کنند آن خواستههای ملل را»؛ همچنین «دست استعمار در ممالک اسلامی یکی از فعالیتهایی که [اسلام را] میکند این است که یک طریقت عقبافتاده کهنهشده معرفی کند.»[۲۶]
توقعات و انتظارات امام از مسلمانان و کسانی که خواهان عدالت هستند بدین قرار است:
۱. حفظ تقویت انقلاب اسلامی، وظیفه همه مسلمانان است. مبارزه جهت استقرار حکومت عدل، بخشی از وظایف مسلمانان میباشد.
۲. وحدت بین توده امت اسلام واجب است. مسلمانان نباید به تقسیمات ملی و فرقهای اهمیت بدهند.
۳. مسلمانان به ایدئولوژی که آنها را از خود بیگانه میکند احتیاج ندارند و باید به استعداد و توانایی خودشان اعتماد داشته باشند.
۴. عدالت شاخصه اسلام است و باید در بین افراد و جامعه مشهود باشد.
۵. حاکمان و مسئولان انقلاب اسلامی باید به مستضعفین خدمت کنند، زیرا خدمت به مستضعفین و فقرا باعث خشنودی خدای سبحان و تعالی است.
۶. با رعایت صحیح اصول اسلامی، مسلمانان باید بدانند که امریکا به عنوان یک کشور تروریستی، میخواهد با خودخواهی اراده خود را بر اراده دیگران تحمیل کند. تنها کسانی میتوانند در برابر استیلای تروریستهایی چون امریکا بایستند که ایمان قوی، شجاعت و بصیرت داشته باشند.[۲۷]
راهکارهای مقابله با مسائل و مشکلات جهان اسلام از نگاه امام(ره)
۱.ضرورت وحدت
به نظر میرسد امام خمینی(ره) طرح راهبردی تحقق «وحدت سیاسی جهان اسلام» را در قالب یک نظریه سیاسی و تلقی وحدت به عنوان امری راهبردی و استراتژیک طی چند فرایند و مرحله به تصویر میکشد که شامل ایجاد بستر و شرایط مناسب برای تحقق وحدت، فعال شدن نخبگان سیاسی و مذهبی به عنوان مجریان وحدت، به کارگیری ابزارهای لازم برای حرکت در مسیر اتحاد سیاسی مسلمانان و در نهایت تشکیل دولت بزرگ اسلامی میشود.[۲۸] اما امروزه، بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نباید از تهدیدها و چالشهایی که استکبار جهانی برای نظام اسلامی ما به وجود آورده غفلت کرد. جالب اینکه، با دقت در کلام امام راحل(ره)، دو رویکرد (تقريب و وحدت) به وضوح به دست میآید.[۲۹] وحدت امت اسلامی به معنای تحقق وحدت اسلامی در مجموعه امت اسلام و سراسر جهان اسلام است، به گونهای که در نهایت نویدبخش تشکیل امت واحد اسلامی باشد:
و ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاتقون.[۳۰]
همانا این امت شماست، امتی یگانه، و من پروردگار شما هستم، از من پروا کنید.
در تفکر دینی هرگز مراد از وحدت کنار نهادن سایر مذاهب نیست. وحدت اسلامی بکارگیری ابزار تحقق امت واحد، به عنوان یک آرمان نهایی، در سطوح جوامع در جهان اسلامی خواهد بود. اسلام آماده است تا تمام ملل دنیا را، عرب، عجم، ترک، فارس، همه را با هم متحد کند و یک امت بزرگ به نام امت اسلام در دنیا برقرار کند.[۳۱]
۲.ضرورت خودباوری
با تحليل و بررسي آثار امام(ره) چارهای برای ما نیست، جز به راه انداختن جنبش و حرکت فراگیری که طی آن امت به خود آید تا بتواند داشتهها و امکانات مادی و تواناییهای معنوی خود را در جهت تجدید اعتبار در میان امتهای دیگر، به کار گیرد. تکیه بر دیگران و وابستگی به آنها در هر صورتی که باشد، با تعالیم اسلام که بر استقلال شخصیت مسلمانان، چه در مسائل اعتقادی و حوزه اندیشه و چه در مسائل ظاهری و چه در رفتار و کردار، تأکید فراوان دارد، سازگار نیست؛ بنابراین پیروی و اطاعت از دیگران در مسائل اعتقادی و رفتاری، جز با ضعف ایمان و یا عدم اعتقاد و وفاداری به خدا توجیهپذیر نیست.[۳۲] تفکر و طرح امام خمینی(ره) در واقع تلفیقی از هویت و توسعه بود. در حالی که رهبران پیشین جنبش بیداری اسلامی چون سیدجمال به دنبال توسعه و تجدد بودند؛ برخی هم به صورت کمرنگی بر هویت تأکید داشتند.[۳۳] توجه به ارزشهای سنتی، فرهنگی و خوداتکایی باعث نوعی خودباوری در بین ملل اسلامی و آزادیخواه میگردد. یکی از مدافعان جنبش الهیات رهاییبخش امریکای جنوبی، مفاهیم تازهای از نوگرایی ارائه کردند که در آنها با تأکید بر راههای مختلف موجود برای توسعه، به ارزشهای سنتی، فرهنگی و خوداتکایی در این فرایند توجه ویژهای میشود. به این ترتیب در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ مجموعه سومی از الگوها در واکنش علیه الگوهای پیشین مطرح شد که آن را وحدتگرا و رهاییبخش نامیدند.[۳۴]
۳. ضرورت احیای تفکر اسلامی از منظر امام(ره)
امروزه در جهان اسلام بهویژه در خلیج فارس فعالیتهای دینی مجدداً سازمان یافتند و روند احیاگری اسلامی به عنوان یک حرکت اجتماعی وسیع در مقابله با بحران نوسازی غربی ظهور یافته است. در بسیاری از این کشورها اکثر جوانان مسلمان بهویژه کسانی که عضو طبقات متوسط و پایین میباشند اسلام را به عنوان فرهنگی که آنان را از خودبیگانگی و ناامیدیهای مفرط نجات میدهد، و مدل عملی حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در جهان تحت سلطه غرب ارائه میکند، پذیرفتهاند. در یک کلام امروز اسلام همچنان نیروی قدرتمند فرهنگی در جوامع اسلامی و در خاورمیانه است؛ در دورانی که دولتهای سکولار با پیروی از اندیشههای غربی تلاش داشتند نوسازی را در کشورهای خود پیگیری کنند ولی در عمل با ناکامی مواجه شدهاند.[۳۵]
۴. ضرورت استمرار بیداری اسلامی
بیداری اسلامی برخلاف تنوع گرایشها و زیرمجموعههای متفاوت، منادی پیام واحدی در تاریخ بدین مضمون است: ما دوباره برگشتیم تا دین را به عرصه زندگی فردی و اجتماعی انسان بازگردانیم. این احساس و خودآگاهی، ترکیبی از دو حالت شرمندگی و قصد بازگشت به ارزشهای ناب و راستین گذشته است. شرمندگی در برابر عزتی که خداوند به مؤمنین وعده داده است و امروز مسلمانان از آن بیبهرهاند و بازگشت به اسلام به این معنا که عقبماندگی ما ناشی از دور شدن از اسلام است. معنا و پیام بیداری اسلامی، این است که به اسلام ناب برگردیم تا عزت گذشته خویش را بازیابیم یا عزت به باد رفته خود را به دست آوریم. بدون شک احیاگری و بیداری جهان اسلام با پیروزی انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد و از مرحله نظر به عمل و واقعیت رسید؛ اگر چه از حدود یک قرن قبل اندیشمندانی همچون سیدجمالالدین اسدآبادی در جهان اسلام ظهور کردند، و ندای بازگشت به اسلام و تقابل با فرهنگ غرب را سر میدادند و در این مسیر نهضتها و گروههایی نیز شکل گرفت؛ ولی پیروزی انقلاب اسلامی به همه مسلمانان به اثبات رساند که مسئله بازگشت به اسلام تنها یک خیال و نظر نبوده است، بلکه میتواند واقعیت هم داشته باشد.[۳۶] در موج جدید بیداری اسلامی، امام خمینی و روحانیان همفکر وی کوشیدند که سیاست را بر محور مرجعیت بازگردانند. طیف مذهبی جنبش دانشجویی نیز به تحقق این هدف کمک کرد. برای تبیین این اندیشه، میتوان از «معنویتگرایی در سیاست» و «بازگشت به خویشتن انسان مسلمان ایرانی» استفاده کرد. امام خمینی برای تحقق این هدف به تقویت حوزه علمیه پرداخت.[۳۷] امروزه نيز اهداف مردم منطقه در خيزش بيداري اسلامي بر محور مبارزه با ساختار سیاسی مستبد و فاسد (استبداد و استکبارستيزي) که هیچ امیدی به اصلاح و تغییر آن نبوده، قرار دارد و استعمارستیزی و عدم وابستگی به کشورهای خارجی به خصوص امریکا و رژیم صهیونیستی به در خیزشهای مردمی به چشم میخورد. مردم معترض کشورهای اسلامی به دنبال استقلال سیاسی کشور خود هستند و میخواهند حق تعیین سرنوشت داشته باشند. از مهمترین دلایلی که موجب بروز چنین تظاهرات گستردهای در کشورهای اسلامی شده تعالیخواهی و هویتطلبی است. تحقق چنین مسئلهای در گرو احیای اسلام اصیل است. خیزش مردم با چنین درخواستی موجب کسب و حفظ کرامت و منزلت انسانی میشود.[۳۸]
تأثير انقلاب اسلامي در حل مشکلات برخي کشورهاي اسلامي
در راستاي تأثير رويکرد انقلاب اسلامي و انديشههاي امام خميني(ره) در خاورميانه ميتوان به تلاشها در زمينه برقراري اتحاد اسلامي، استکبارستيزي، مقابله با توسعهطلبي امریکا در منطقه، حمايت از مسلمانان منطقه به ويژه مردم لبنان و تلاش در جهت بازسازي عراق و برگرداندن ثبات به منطقه و همينطور تلاش در جهت برطرف کردن دغدغههاي امنيتي اشاره کرد و شاهد حل برخي مشکلات و مسائل بود. همچنین ميتوان به جهتگيريهاي ايران نسبت به خيزشهاي مردمي منطقه، استکبارستيزي و مقابله با زيادهخواهيهاي امریکا در منطقه، حمايت از مسلمانان لبنان و فلسطين و همچنين گفتارها و رفتارهاي ايدئولوژيک ايران در عراق اشاره کرد.[۳۹]
با اين وصف، رویکرد انقلاب اسلامی و در حقیقت دیپلماسی آن در قبال جایگاه مردم در خاورمیانه در اینجا اهمیت دارد. در رویکرد دیپلماتیک همیشگی جمهوری اسلامی به نقش مردم در تعیین سرنوشت خود در مسئله فلسطین تأکید شده و ضديت با رژيم صهيونيستي، رشد شيعه در عراق با احترام به جايگاه و نقش آنها، پيروزي حزبالله، مسئله سوریه (طرح راهحل سیاسی به جای راهحل نظامی که معنای آن دخالت دادن مردم برای تعیین آینده سیاسی سوریه است) و مسئله قیامهای مردمی در سالهای اخیر، مورد توجه قرار گرفته است.
انقلاب اسلامي ايران و جنبشهاي مردمي فلسطين
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و استقرار نظام جمهوري اسلامي، امام خميني(ره) همواره بر ضرورت دفاع از مستضعفين جهان و مردم مظلوم فلسطين تأکيد داشته و آن را يک تکليف ديني دانستهاند. در واقع حمايتهاي ايران از لبنان، فلسطين و جنبش حماس را ميبايست در راستاي عملياتي کردن اصول انقلاب اسلامي دانست. در اين راستا عربستان و ايالات متحده تلاش دارند با دخالت در مسئله حل و فصل بحران فلسطين، جمهوري اسلامي را به چالش بکشند و از قدرت نفوذ آن بکاهند.[۴۰] هدف ايران استقرار يک جامعه اسلامي با محوريت امت اسلامي است؛ حمايت ايران از حماس و گروههاي فلسطيني سنيمذهب موجب کم رنگ شدن نقش مذهب در رابطه با اين گروهها و جمهوري اسلامي ايران شده است. در مقابل، ايالات متحده و عربستان تلاش دارند با حمايت از گروههاي سني در مقابل ايران موازنهسازي کنند.[۴۱] اين در حالي است که جمهوري اسلامي ايران همواره در منطقه خاورميانه به جايگاه مردم در نقش تعيين سرنوشت خود چه از طريق انتخابات و چه دیگر سازوکارها، احترام گذاشته است.
موضعگیری رهبری نظام در خصوص راهحل مسئله فلسطین چنين بيان ميشود:
ما همهپرسى از ملت فلسطين را پيشنهاد ميكنيم. ملت فلسطين نيز مانند هر ملت ديگر حق دارد سرنوشت خود را تعيين كند و نظام حاكم بر كشورش را برگزيند. همه مردم اصلى فلسطين، از مسلمان و مسيحى و يهودى (نه مهاجران بيگانه) در هر جا هستند؛ در داخل فلسطين، در اردوگاهها و در هر نقطه ديگر، در يك همهپرسى عمومى و منضبط شركت كنند و نظام آينده فلسطين را تعيين كنند. آن نظام و دولت برآمده از آن، پس از استقرار، تكليف مهاجران غير فلسطينى را كه در ساليان گذشته به اين كشور كوچ كردهاند، معين خواهد كرد. اين يك طرح عادلانه و منطقى است كه افكار عمومى جهانى آن را به درستى درك ميكند و ميتواند از حمايت ملتها و دولتهاى مستقل برخوردار شود. البته انتظار نداريم كه صهيونيستهاى غاصب به آسانى به آن تن در دهند، و اينجاست كه نقش دولتها و ملتها و سازمانهاى مقاومت شكل ميگيرد و معنى مىيابد. مهمترين ركن حمايت از ملت فلسطين، قطع پشتيبانى از دشمن غاصب است؛ و اين وظيفه بزرگ دولتهاى اسلامى است.[۴۲]
این ایدهای است که بر اساس آن همه مردم فلسطین با هم برابر خواهند بود و همه از حقوق بشر و حقوق شهروندی خود در یک جامعه دموکراتیک استفاده خواهند كرد.
قدرتگيري شيعيان عراق به واسطه نقش مردم در حق تعيين سرنوشت
با حمله نظامي ايالات متحده در مارس ۲۰۰۳ به عراق، رژيم بعثي سرنگون شد و عراق به اشغال نظامي امریکا درآمد. با اشغال عراق و رشد محور شيعه در عراق، ايران نيز نفوذ قابل توجهي در عراق پيدا کرد. از یک طرف روي کار آمدن شيعيان آن هم از طريق الگوي مردمسالاري در عراق به قدرتگيري شيعيان و روي کار آمدن افراد و گروههاي غير همسو با ايالات متحده منجر شده است؛ و از منظر ديگر روي کار آمدن اکثريت شيعي در عراق که خود میتواند مسئله امنيتياي را براي منطقه شيعينشين شرقي عربستان سعودي بهوجود آورد؛ منافع عربستان و متحدش واشنگتن را به خطر انداخته است.[۴۳] ورود نظاميان شيعي به ارتش عراق (نيروي صدر و سپاه بدر) و همچنين روي کار آمدن حزبالدعوه و مجلس اعلي انقلاب اسلامي عراق در انتخابات ژانويه ۲۰۰۵ که از مدافعان ايران هستند، نگراني کشورهاي عربي و غربي و بهویژه واشنگتن را برانگيخته است؛[۴۴] چراکه اين امر به معناي سرآغاز نفوذ ايران در منطقه و قدرتگيري گروهها و تشکيل رژيمهاي غيرهمسو يا ضدغربي و امریکايي در منطقه خاورميانه خواهد شد.
مسئله سوريه
در مسئله سوريه واشنگتن راهکار سیاسی و نظامي را برای حل بحران سوریه مطرح ميکند؛ در حالي که نقش بشار اسد در مرحله انتقال قدرت را مردم سوریه تعیین خواهند کرد. جمهوري اسلامي ايران نیز دخالت دادن مردم برای تعیین آینده نظام سیاسی سوریه را همواره تأکيد ميکند.
تحلیلگر امریکایی درباره مسئله سوريه تشریح کرده است که:
امریکا با هر حرکت دموکراتیک در جهان مخالف است. علت آن نیز این است که امریکا تمایلی به ایجاد نظامهای دموکراتیک مخالف با سیاستهای خود ندارد. امریکا به علت سیاستهایش دشمنانی در تمام جهان دارد و به همین علت طبیعی است که از وجود نظامهای دموکراتیک که تمایل ملتها در رد سیاستهای امریکا را دنبال میکند، نگران باشد.
چامسکي معتقد است:
هنگامی که امریکا از رژیمهای دموکراتیک سخن میگوید، منظورش آن رژیمهایی است که از وی حمایت میکنند، اما اگر در همین کشورها انتخاباتی برگزار شود و دولتی با رویکرد مخالف امریکا روی کار بیاید، واشنگتن این انتخابات را دموکراتیک نخواهد خواند، به عنوان مثال این اتفاقی بود که در انتخابات فلسطین در سال ۲۰۰۶ روی داد و جنبش حماس در جریان آن پیروز انتخابات شد.
اشاره چامسکی به انتخاباتی است که نتیجه آن به نفع جنبش حماس تمام شد اما از آنجاییکه این نتیجه دلخواه امریکا نبود، کارشکنی کردند و این پیروزی را به رسمیت نشناختند. همین کار باعث شد، فلسطین دو پاره شود و بخشی از فلسطینیها در نوار غزه مستقر شوند.[۴۵] مجموعه این اتفاقات فقط یک معنا دارد؛ دموکراسیای مورد پسند امریکاییهاست که فرد دلخواه آنها از صندوق رأی بیرون آید. در غیر این صورت کشور هدف آنها متهم به تقلب در انتخابات میشود و فرد پیروز آماج حملات متعدد از جمله فشارهای اقتصادی قرار میگیرد و اگر هیچ کدام از این اقدامات به نتیجه منجر نشود، راهکار نظامی در دستور کارشان قرار میگیرد و این دقیقاً همان سناریویی است که در سوریه در حال اجرایی شدن است. تقابل موضعگیری جمهوری اسلامی ایران و امریکا در قضیه سوریه به نوعی نشاندهنده پایبندی ایران به راهحل سوری و نقش ملت سوری و عدم پایبندی امریکا به آن است.
مسئله قیامهای مردمی در سالهای اخیر
در مسئله قيامهاي مردمي کشورهاي عربي منطقه، جمهوري اسلامي ايران به موضوع مردمسالاري تأکيد کرده است. بر اين اساس، راهبرد واکنش ايالات متحده امریکا در دوران رياست جمهوري اوباما پس از شکست سياست مهار جنبشها و قيامهاي مردمي در کشورهای عربي، بر هدايت و کنترل قيامهاي مردمي با هدف روي کار آوردن رهبران همسو يا دستکم جلوگيري از روي کار آمدن رهبران انقلابي و غربستيز تعلق گرفته است. در حالي که شواهد عيني تحولات اخير منطقه بيانگر اين است که در طرح انقلاب اسلامی برای منطقه، پایبندی عملی به حق تعیین سرنوشت مردم وجود دارد اما در طرح «خاورمیانه بزرگ امریکایی»! چنين پايبندي وجود ندارد؛ بلکه تمامي اهداف امریکا در راستاي منافع ملي خود بوده است. اين شواهد نهايتاً پارادوکس عميق ميان آرمان و واقعيت را در سياست خارجي امریکا به نمايش ميگذارد. به عبارت ديگر، ناتواني واشنگتن در حل اين پارادوکس تاريخي ميان آرمانهاي دموکراتيک و محافظهکاري، مانعي در راه دموکراتيزاسيون واقعي و عملي دولتهاي عربي به شمار ميرود و نهايتاً موجب طرح مطالبات حقوقي و سياسي شهروندان در جوامع اسلامی در قالب مردمي و بيداري اسلامي شده است. همه اين شواهد گوياي عيني اين مسئله است که تحولات منطقه، غرب و امریکا را با چالش جدي مواجه کرده و نيز عدم پايبندي آنها به انديشه و رفتارشان را آشکار ساخته است. به اين ترتيب با افزايش نقش و جايگاه مردمي در منطقه و رشد و گسترش مردمسالاري اسلامي پيروزيهايي در آينده نصيب انقلابيون خواهد شد.
شاخصهاي عيني از خيزشهاي اخير منطقه (الهام بخشي انقلاب اسلامي)
پيروزي انقلاب اسلامي ايران تأثيرات عميقي بر معادلات منطقهاي بهويژه کشورهاي عربي حوزه خليج فارس بر جاي گذاشته است. همچنين الگوي انقلاب اسلامي تأثير عميقي بر مسلمانان جهان اسلام بهويژه مردم منطقه و شمال آفريقا داشته که امروزه در قالب بيداري اسلامي بروز و ظهور کرده است. خيزشهاي مردمي منطقه علاوه بر تهديد براي دولتهاي محافظهکار و غيردموکراتيک منطقه تهديدي براي غرب و امریکا به شمار ميرود. علاوه بر آن بيداري اسلامي منطقه و شمال آفريقا موجب تقويت جايگاه مردمسالاري ديني و الگوي انقلاب اسلامي شده و همواره فرصتي در راستاي افزايش قدرت منطقهاي ايران، و تقويت محور مقاومت اسلامي خواهد بود. گزارههاي عيني و نمونههايي از تغييرات و فرصتهاي ايجادشده در منطقه، نشان از تأثير الگوي مردم سالاري بوده و خود بستري براي تقويت جايگاه اسلام و نقش مردم را در آينده فراهم خواهد نمود. از جمله اين موارد عبارتاند از: سقوط برخي از رژيمهاي مستبد و وابسته به غرب و امریکا، همچنين تداوم مطالبات مردمي؛ افزايش حمايت مردمي و منطقهاي از فلسطين و تهديد جايگاه رژيم صهيونيستي؛ قدرتگيري اسلامگرايان يا حداقل قدرتگيري گروههاي غير همسو با غرب و امریکا؛ سقوط سران مرتجع همسو با غرب و مخالف انقلاب اسلامي؛ ادامه اعتراضات و به هم ريختن نظم موجود منطقه و تبعات منفي حاصل از آن براي غرب، امریکا و رژيم صهيونيستي و حضور تودههاي مردم، نخبگان، زنان، جوانان و همه قشرهاي مردم در خيزشهاي منطقه.
نتيجهگيري
دشمنان امت اسلامی همواره برای نابودی و عقب نگهداشتن مسلمانان به گسترش دامنه اختلافات مذهبی و قومی اقدامات مؤثری انجام دادهاند، و از تمام توان سیاسی و اقتصادی و حتی تهاجم فرهنگی برای به زانو درآوردن تمدن اسلامی بهره جسته و در برخی مواقع به اهداف خود نیز نائل گردیدهاند. کشتارهای مداوم مسلمانان در بسياري از کشورهاي اسلامي به دست عناصر و گروههای فریبخورده و جاهل (تکفيريها و افراطيها) نمونهای از به ثمر نشستن بذر تفرقه است. در هر برههای از زمان مصلحان و بزرگانی در جهان اسلام پیدا شدند تا در برابر نقشههای شوم دشمنان بایستند و به بیدارگری امت اسلامی بپردازند. طحطاوی و خیرالدین تونسی، سید جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده در یک قرن اخیر برای بیداری مسلمانان از خوابی که باعث افول تمدن اسلامی شده تلاش بسیاری کردند؛ و البته در عصر حاضر، امام خمینی(ره) هم به لحاظ نظری و تئوریک و هم در عمل توانستند قابلیتهای اسلام و مسلمانان را برای اداره جامعه به جهانیان نشان دهند. امام خمینی(ره) اسلام را تنها هویت امت اسلامی معرفی کرده، اما کشورهای غربی و دستنشاندگان آنان تشکیل دولتهای ملیگرا و تقسیم جهان اسلام را توصیه میکنند. امروزه نيز بيداري اسلامي را بايد به نوعي الگوگيري از انديشه سياسي امام و انقلاب اسلامي دانست. چون جمهوري اسلامي ايران به دنبال حفظ نظم عادلانه منطقه بوده و جهت استقرار عدالت به دنبال نظم نوين بوده و از طريق نقشآفريني مردم همانند انتخابات و ساير سازوکارها اهداف خود را دنبال ميکند. امروزه حرکت انحرافی سلفی تکفيري و وهابیت بزرگترین خطر و مشکل جهان اسلام است. چون برخي کشورهاي عربي، امریکا و اسرایيل از جريانهاي تکفيري حمايت و به آنها کمک ميکنند. علاوه بر اينکه گروههاي تکفيري در بسياري از کشورهاي اسلامي چالشی جدی و اساسی به وجود آوردهاند، در آينده نیز مسئلهاي براي به چالش کشيدن انقلاب و نظام جمهوري اسلامي به شمار ميروند.
[۱]. دانشجوي دوره دکتري تاريخ انقلاب اسلامي و پژوهشگر
[۲]. سفیر اختر، «به یاد امام خمینی»، گزیده مقالات همایش اندیشه امام خمینی(س) در نگاه اندیشمندان جهان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ۱۳۸۳، ص۴۸.
[۳]. عبدالعلی رضایی، مهندسی تمدن اسلامی؛ موانع و الزامات، قم، فجر ولایت، ۱۳۸۸، ص۱۲۳.
[۴]. مسعود معینیپور، «بررسی برخی علل و زمینههای بشری انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی(ره)»، مطالعات انقلاب اسلامی، س۴، ۱۳۸۷، ش۱۲، ص۱۳۵.
[۵]. داوود تارودیزاده و آذر تاجور، وحدت و همبستگی جهان اسلام در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، دانشگاه پیام نور، ۱۳۸۸، ج۱، ص۱۴۵.
[۶]. زاهد زاهدی، «اسلام و جهانيسازي»، گزیده مقالات همایش اندیشه امام خمینی(س) در نگاه اندیشمندان جهان، همان، ص۱۸۴.
[۷]. صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۵۹.
[۸]. همان، ج۶، ص۸۳.
[۹]. همان، ج۱۵، ص۵۱۸.
[۱۰]. محمدرحیم عیوضی، «چالشهای سیاسی جهان اسلام و آینده ایران»، دانش سیاسی، ۱۳۸۷، س۴، ش۲، ص۱۵۷.
[۱۱]. محمد خلفالجراد، «اسلام و جهانيسازي»، گزيده مقالات انديشه امام خميني(س) در نگاه دانشمندان جهان، ۱۳۸۳، ص۱۳۲.
[۱۲]. زاهد زاهدي، همان، ص۹۸.
[۱۳]. غلامرضا خواجه سروی، «نسبت انقلاب اسلامی ایران با بیداری اسلامی؛ وجوه تشابه و تمایز»، مطالعات انقلاب اسلامی، س۹، ۱۳۹۱، ش۲۸، ص۱۰۸.
[۱۴]. روحالله خمینی، ولایت فقیه در حکومت اسلامی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۰، ص۳۵.
[۱۵]. علياکبر اسدی، «جنبشهاي مردمي در جهان عرب و تأثيرات آن در عربستان»، خاورميانه ۹، تهران، ابرار معاصر، ۱۳۹۱، ص۴۳۳.
[۱۶]. حسين پوراحمدي، انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي ايران در بازتاب جهاني شدن (همسويي، تقابل يا تعامل)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، ۱۳۸۶، ص۱۱۵.
[۱۷]. محمد فولادی، «استراتژی وحدت جهان اسلام در اندیشه امام خمینی»، ۱۳۸۷، س۱۷، ش۱۲۶، ص۳۴.
[۱۸]. در جستوجوی راه از کلام امام، ۱۳۶۲، ص۳۴۰.
[۱۹]. فرزان شهيدي، «سلفيه سوريه بين اصلاح و تکفير»، مطالعات راهبردي جهان اسلام، ۱۳۹۲، س۱۴، ش۵۴، ص۱۵۸-۵۷.
[۲۰]. صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۰۲.
[۲۱]. در جستوجوی راه از کلام امام، همان، ص۱۷۹.
[۲۲]. محمدحسن حسنی، نوسازی جامعه از دیدگاه امام خمینی(ره)، تهران، عروج، ۱۳۷۷، ص۲۱۱.
[۲۳]. منوچهر محمدی، «بازتاب انقلاب اسلامی در جهان اسلام»، مجله دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، ۱۳۸۳، ش۲۱، ص۳۵.
[۲۴]. حسین ارجینی، «عوامل انحطاط و پویایی جوامع اسلامی از دیدگاه امام خمینی»، فصلنامه پژوهشی انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷، س۴، ش۱، ص۱۱۰.
[۲۵]. همان.
[۲۶]. همان.
[۲۷]. سفیر اختر، همان، ص۱۲۱.
[۲۸]. محمد فولادي، همان، ص۲۱۴.
[۲۹]. داود تاروديزاده و آذر تاجور، همان، ص۱۸۴.
[۳۰]. قرآن کریم، سوره مؤمنون، آيه۵۲.
[۳۱]. صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۴۳.
[۳۲]. محمد خلفالجراد، همان، ص۲۱۸.
[۳۳]. علیاکبر ولایتی، فرهنگ و تمدن اسلامی، قم، معارف، ۱۳۸۸، ص۲۵۱.
[۳۴]. ناصر باهنر، رسانهها و دین؛ از رسانههای سنتی اسلامی تا تلویزیون، تهران، مرکز تحقیقات صدا و سیما، ۱۳۸۷، ص۱۹۵.
[۳۵]. حسین پوراحمدي، همان، ص۱۸۷.
[۳۶]. مرتضي شیرودی، «انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی (تأثیرگذاری و نمونهها)»، مطالعات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸، س۵، ش۱۶.
[۳۷]. علیاکبر ولايتي، همان، ص۲۶۸.
[۳۸]. بهزاد قاسمي، «اجلاس جهاني استادان دانشگاهها و بيداري اسلامي»، مطالعات راهبردي جهان اسلام، ۱۳۹۱، س۱۳، ش۵۱، ص۲۰۵.
[۳۹]. کيهان برزگر، «سياست خارجي ايران از منظر رئاليسم تدافعي و تهاجمي»، روابط خارجي، تهران، ۱۳۸۸، س۱، ش۱، ص۱۱۵.
[۴۰]. پرويز نادرينسب، «چالشهاي روابط جمهوري اسلامي ايران و عربستان در منطقه»، سياست، مجله دانشکده حقوق و علوم سياسي، ۱۳۸۹، س۱۰، ش۱، ص۳۲۸.
[۴۱]. محمد جميري، «بررسي و تبيين نقش فرامنطقهاي ايالات متحده امريکا در روابط جمهوري اسلامي ايران و عربستان سعودي پس از ۱۱سپتامبر»، رهآورد سياسي، ۱۳۸۹، ش۲، ص۱۴۵.
[۴۲]. رک: www.khamenei.ir
[۴۳]. حميد صالحي، «مناسبات راهبردي امارات متحده عربي با جمهوري اسلامي ايران»، مطالعات راهبردي، ۱۳۹۰، س۱۴، ش۵۲، ص۱۶۰.
[۴۴]. نبيالله ابراهيمي، «شوراي همکاري خليج فارس و برنامه هستهاي ايران»، شرق، ۱۳۸۶، ش۶۲۲، ص۲۷۰.
[۴۵]. رک: www.farsnews.com