۰
پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۴۵

نقش سياست‌هاي خزنده انگلستان در انحراف انقلاب‌هاي اسلامي-عربي

نقش سياست‌هاي خزنده انگلستان در انحراف انقلاب‌هاي اسلامي-عربي
نقش سياست‌هاي خزنده انگلستان در انحراف انقلاب‌هاي اسلامي-عربي/ استعمار پير زنده است!
انگلستان کشوری است با قدمتی دیرینه در استعمارگری. تاريخ نگاران؛ شاه بیت سیاست­های استعماگری انگلستان در حافظه‌ي تاریخ را، سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» مي‌دانند. سیاستی که در طول تاریخ بارها و بارها به اجرا درآمد تا منافع این قدرت اروپایی را تأمین نماید. نمونه‌هاي بسيار از اجراي اين سياست در تاریخ سیاسي­ انگلیس به ثبت رسيده است. یکی از جوامعی که این سیاست را تجربه کرده و محلی برای آزمون و خطای آن بوده، جامعه‌ي مسلمانان خاورمیانه است. ایجاد فرقه­های بابیت و بهاییت، تلاش در جهت تأسیس رژیم صهیونیستی اسرايیل و مرزهایی که در تاریخ منطقه سرمنشأ اختلافات بسیار بوده‌اند، تنها نمونه‌هايي از عملیاتی نمودن این سیاست است. سیاستی که پیامدهای آن در منطقه جز آشوب و بلوا نبوده و نیست. هر چند به مرور و با ورود به دوران پسا استعماری، استعمار شکل نوینی به خود گرفت و انگلیس به تدریج از ورطه‌ي سیاست­های سنتی خود عقب کشید اما سیاست­های استعماری آن با حالتی زیرپوستی تداوم یافت.

در وقایع اخیر کشورهای عربی، هرچند آمریکا به عنوان اصلي‌ترين عامل مؤثر، شناخته می­شود اما نقش سياست‌هاي خزنده‌ي انگلستان نيز محل مداقه است. کیفیت نقش استعمار پير در وضعیت فعلی و اثرگذاری «سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن» در جغرافیای اعتراض‌هاي اخیر كشورهاي مسلمان، محور اصلی این نوشتار است.

سابقه‌ي سیاست تفرقه‌ي استعماگر پیر

بررسی سبقه‌ي استعماری انگلیس، خود مجالی گسترده می­طلبد اما آن­چه در این جا محل بحث است بررسی نمونه‌هايي است که در طی تاریخ از اجرای خواسته‌هاي انگلیس در راستای تفرقه افكني میان مسلمانان ثبت و ضبط شده است.

نمونه­ای از این امر، پیوندی است که میان این کشور و بهاییت و بابیت موجود است. پيوند بهاييت‌ با دولت‌ انگليس‌ در سده‌ي اخير، از مسايلي‌ است‌ كه‌ مي‌توان‌ گفت‌ بين‌ مورخان‌ و مطلعان‌ رشته‌ي تاريخ‌ و سياست، بر روي‌ آن‌ نوعي‌ «اجماع» وجود دارد و در اين‌ زمينه، نمونه‌وار، مي‌توان‌ به‌ اظهارنظرهاي‌ «مهدي‌ بامداد، اسماعيل‌ رائين، احمد كسروي، فريدون‌ آدميت، خان‌ ملك‌ ساسانی، محمود محمود، دكتر جواد شيخ‌ الاسلامي، دكتر عبدالهادي‌ حائري، محمدرضا فشاهي، احسان‌ طبري، دكتر يوسف‌ فضايي، دكتر سيد سعيد زاهد زاهداني، عبدالله‌ شهبازي، بهرام‌ افراسيابي و ...» استناد كرد كه‌ بر نكته‌ي مورد نظر‌ انگشت‌ تأكيد مي‌گذارند.

دكتر «شيخ‌الاسلامي»‌ مترجم‌ كتاب‌ خاطرات‌ سياسي‌ «سر آرتور هاردينگ» ‌- آن‌جا كه‌ هاردينگ‌ در بخشي‌ از خاطرات‌ خود با لحني‌ جانب‌دارانه‌ از بابيان‌ و بهاييان‌ ياد مي‌كند- مي‌نويسد: «در عرض‌ 100 سال‌ اخير، بابيان‌ و بهاييان‌ ايران‌ هميشه‌ از خط‌ مشي‌ سياسي‌ انگلستان‌ در شرق‌ پيروي‌ كرده‌اند و ستايش‌ وزير مختار انگليس‌ از آن‌ها امري‌ است‌ كاملاً‌ طبيعي.»[1]

در واقع استعمار پير انگليس از دير زمان براي تفرقه و ايجاد مسلک­هاي ساختگي در خاورميانه به ويژه هندوستان و سپس ايران تلاش مي‏کرد و در اين راستا کمک شاياني به شکل‏گيري و ادامه‌ي حيات سياسي و اجتماعي بهاييان کرده است. از بين بردن صفوف متحد و يک‌پارچه‏ي امت اسلامي، روشن کردن شعله‏هاي آتش تفرقه و نفاق در ميان مسلمانان، کمک به حرکت‌هاي مخرب عليه تعاليم اسلامي - که از جمله‏ي اهداف انگلیس بود که - با ایجاد فرقه­های جدید به کسب و تأمین آن­ها دست می­یافت.

ایجاد فرقه­های جدید موجب هدر رفتن انرژی انباشته جامعه مسلمین شد. این امر باعث شد تا دشمن از جایگاه خارج از مذهب به جایگاه درون مذهب راه یابد و از نیروهای داخل دین به عنوان صف‌بندی علیه جبهه اسلامی یارگیری نماید؛ بدین ترتیب دشمن با نمایی نوین هویدا شد.

اما از نگاه استعمار این شکاف داخلی کافی به نظر نرسید و نیاز به یک شکاف درون منطقه­ای بود که میان منافع امت اسلامی آتش انداز شود. در واقع به موازات شکاف درون مذهب، شکاف از طریق ایجاد یک سرزمین جعلی به عنوان شکاف استراتژیک در میان کشورهای اسلامی دنبال شد. این شکاف استراتژیک نمونه‌ي دیگری از سیاست­های تنش­زای این کشور بود که در مساعدت و حمایت در تأسیس رژیم جعلي اسرايیل در سال (1954م) عیان گردید. در (1219ش/1840م)، روزنامه‌ي تايمز لندن اعتراف کرد که پيشنهاد استقرار يهوديان در سرزمين فلسطين مورد حمايت پنج قدرت بزرگ جهاني است. سپس «هرتزل» (بنيان‌گذار سازمان جهاني صهيونيسم و پدر صهيونيسم) فاش کرد: «بازگشت به سرزمين پدران‌مان ... از بزرگ‌ترين مسايل سياسي مورد علاقه‌ي قدرت‌هايي است که در آسيا چيزي مي‌جويند.»[2] اما «انگليس گوي سبقت را از قدرت‌هاي ديگر اروپايي ربود و با ابداع انديشه‌ي صهيونيسم زمينه‌ي تأسيس رژيم غاصب اسراييل را فراهم آورد. به بيان ديگر پس از يک درگيري طولاني ميان صهيونيست‌ها، سرانجام صهيونيست‌هاي انگلوفيل، جناح وابسته با وايزمن به تثبيت فلسطين- مکان مورد نظر انگليس- به عنوان جايگاه نهايي يهوديان موفق شدند.»[3] چرا که در ابتداي قرن بيستم ميلادي در حالي كه هدف سياست استعمار انگليس تثبيت وجود خود در هند، مصر و بخش‌هاي بزرگي از آفريقا و نيز حمايت از راه‌هاي مهم منتهي به اين مستعمره­ها بود، اوضاع جديدي در صحنه‌ي سياست جهاني پديدار شد. استعمار انگليس، اهميت فراوان و ارزش سوق الجيشي فلسطين و نقش بزرگي كه مي‌توانست به ياري موقعيت خويش در آينده‌ي استعماري آن ايفا كند را درك كرد. «اعلامیه‌ي بالفور» و در نهایت حمایت و تأسیس رژیم صهیونیستی اسرايیل از سوی انگلیس از یک سو باعث شد تا امنیت و ثبات منطقه به چالش کشیده شود و از سویی نیز، مسلمانان را درگیر تفرقه­ای سازد که به دلیل نوع رویکرد آن­ها با این رژیم ایجاد شده بود.

به جز نمونه‌هاي بيان شده، نمونه‌ي دیگر سیاست­های تفرقه‌افکنانه‌ي انگلیس، چگونگی تشکیل مرزهای جغرافیایی کشورهایی هم‌چون افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، بحرین، آذربایجان، ارمنستان، عراق، ترکیه، کویت، قطر و امارات متحده‌ي عربی است که به وضوح نشان می­دهد قسم‌بندی‌های این کشورها براساس هیچ معیار حقیقی نیست و در بسیاری موارد چندین کشور بخشی از یک ملت هستند که تکه تکه شده­اند تا در نهايت موجبات تنش فراهم کنند. با نگاهی گذرا به تشکیل این کشورها، پراکندگی و قومیت‌های مختلف این مناطق مشخص می­گردد که اساس آن­ها بر پایه‌ي استعمار سیاسی، چپاول نفت و گاز، چپاول آثار باستانی و تسلط بر مناطق استراتژیک بنا نهاده شده است. امروزه درگیری­ها، جنگ­های داخلی، قومی و مذهبی در این مناطق از اثرات همین مرزبندی­های غیرواقعی است که اتحاد مسلمانان را به چالش کشیده است. برای نمونه به موارد زير دقت كنيد:

1 – اختلافات ارضی و درخواست تجزیه‌ي کردها از ترک­های ترکیه (این تنش‌ها در نهايت منجر به جنگ‌های مسلحانه‌ي حزب کارگران کردستان ترکیه از سال (1984) تاکنون و کشته شدن بیش از 40000 تن گردیده است.)

2- درگيري ده­ها ساله‌ي عربستان و يمن در مورد استان­هاي نفت خيز مرزي، جزان، نجران و آثيه .

3- اختلاف ارضي عربستان و قطر بر سر يك باريكه‌ي 25 كيلومتري در نزديكي مرز بين‌المللي خود با امارات متحده‌ي عربي.[4]

این تنها شواهدی اندک از نمونه‌هاي بسيار اختلافات مرزی است که ریشه در سیاست انگلیس دارد. اگرچه با قدرت یافتن آمریکا، انگلیس اندكي به حاشیه رفت اما حمله‌ي آمریکا به افغانستان و عراق نشان داد ردپای این پیر سیاست به موازات آمریکا قابل ارزیابی است. وقایع و تحولات پیش­آمده در کشورهای عربی نیز به گونه­ای دیگر عرصه را برای سنجش سیاست این کشور فراهم مي‌سازد.

انگلستان و بهار اعراب

با پايان تنش‌ها و اعتراض‌ها در کشورهايى مثل مصر و تونس و محقق شدن خواسته‌ي بيش‌تر مخالفان که سرنگونى نظام‌هاى تماميت خواه و ديکتاتورهاى در رأس آن­ها بود، هنوز کار تشکيل دولت و ساختارسازى سياسى آغاز نشده كه دولت‌هاى قدرتمند منطقه و جهان تلاش مى‌کنند يا آرزومندند که ساختارهايى متمايل به خود را در اين کشورها روى کار بياورند. اين درحالي است كه مصادره‌ي اعتراض‌هاي اخیر از سوی کشورهای غربی محور اصلی اظهارنظرهاي مقام‌ها و کارشناسان غربی قرار دارد. به خصوص سعی در جداسازی این اعتراض‌ها از آن­چه صدور انقلاب اسلامی ایران ناميده مي‌شود خود بخشی از سیاست­های تفرقه افکنانه‌ي غرب و به‌ويژه انگلیس است. این امر در تلاش وافر شبکه‌ي «بی.بی.سی» فارسی در برجسته کردن سخنان «راشد الغنوشی» نمایان شد که بر تمایز سلوك سياسي وي از امام خمینی(ره) تأکید داشت و اينان راه نفاق را به‌وسيله‌ي تمایز اسلام ترکیه از ایران، دنبال کردند.

«بي.بي.سي» در تحليل‌ها و مواضع دو ماه اخير خود، سياست تفرقه‌ي جامعه‌ي اسلامي را با القاي سناريو دنبال كرده كه کشورهاى شمال آفريقا در مسير حرکت به جانب دموکراسی راه يافته‌اند و دشوارى و ناهموارى اين مسير نظير همان روندى است که 20 سال پيش کشورهای اروپای شرقی طى کردند.

شبيه خواندن تحولات خاورميانه و شمال آفريقا با فروريختن ديوار برلين و برداشته شدن مرز شرق و غرب، از ميل به تکميل پروژه‌ي دموکراسى سازى و يک‌پارچه کردن نظام‌هاى سياسى و اقتصادى و به نوعى زايش خاورميانه‌ي جديد خبر مى‌دهد. در همین راستا می­توان به سفر «ويليام هيگ» وزير خارجه‌ي انگليس به تونس اشاره کرد که در جهت حمایت از جریان دموکراسی خواه رخ داد.

هیگ، در جريان سفر به تونس، علاوه بر وعده‌ي کمک 5 ميليون پوندى به تونس، خواستار برقرارى آزادى‌هاى سياسى بيش‌تر در اين کشور شد. وي اولين مقام بلند پايه‌ي اروپايى بود که پس از ناآرامى‌هاى تونس به اين کشور سفر کرد تا درباره‌ي اعطاى آزادى‌هاى سياسى و توسعه‌ي اقتصادى خاورميانه، صحبت کند. دولت بريتانيا مكرر با طرح شعارهايي كه روح انقلاب زدايي در آن موج مي‌زند. آزادى، قانونمندى، ‌آزادى بيان و انتخابات آزاد را در صدر فهرست مطالبات كشورهاي عربي درگير بحران بيان مي‌كند. هم‌چنين درخواست آزادسازى اقتصاد و نقش آفرينى خاورميانه در تجارت جهانى، ديگر خطوط رواني اين كشور را شامل شده و اين‌ها يعنى همه‌ي آن‌چه زيربناى جوامع آزاد و حکومت‌هاى مردمى ‌به سبک ليبرال دموکراسى به شمار مى‌رود.

سناريوي جديد استحاله‌ي انقلاب‌هاي عربي با ابزارهايي هم‌چون القا و تطميع با عامل قرار گرفتن مستقيم انگلستان به جريان افتاده است. تاريخ سراسر رذالت استعمار پير «مصادره انقلاب‌ها» و چيدن ثمره‌ي خيزش‌هاي مردمي را به عنوان اصلي‌ترين اركان سياست ورزي انگليسي برجسته مي‌نمايد. نمونه‌ي اين تكرار تاريخي را اكنون و در سياست دوگانه‌ي انگليس در قبال كشورهاي عربي در حال تحول مي‌توان، يافت. درحالي كه منابع گوناگون خبري از فروش چند ميليون پوندي گاز اشك آور به حاكمان ديكتاتور منطقه براي مقابله با مردم معترض خبر مي‌دهند. سياست ورزان بريتانياي پير از در صلح و گفت‌وگو با مردم معترض وارد مي‌شوند. شايد مرور اين خبر كه چندي قبل خبرگزاري‌ها نقل كردند، جالب باشد. وزير خارجه‌ي انگليس خطاب به مقام‌هاى تونسى گفت: «انگليس آماده‌ي حمايت از کسانى در منطقه است که الهام بخش توسعه‌ي اقتصادى بيش‌تر و نظام‌هاى سياسى آزادتر هستند. يک انتقال قدرت قابل ملاحظه در تونس در راه است و دولت رشد دل‌گرم کننده‌اى در پاسخ به خواسته‌هاى مردم داشته است. اکنون تنها بايد مطمئن شد که اين تغيير، سريع، جامع و غيرقابل بازگشت است. به اين ترتيب انگليس خود را همراه و دوست تونسى‌هايي دانسته که ساختن آينده‌اى روشن‌تر را دنبال مى‌کنند.»

حمايت 5 ميليون پوندى بريتانيا نيز براى اطمينان از تغيير ساختار و حرکت در مسير مورد نظر غرب به بهانه‌ي حمايت از پيش برد اصلاحات دموکراتيک در خاورميانه، انجام شده است. هم‌چنین یکی از سخنگوهای وزارت امور خارجه‌ي‌ انگلیس، دوران کنونی را «فرصت طلایی در منطقه»‌ توصیف و اظهار کرد، مذاکرات هیگ بر روی آزادی سیاسی گسترده‌تر و توسعه‌ي اقتصادی در خاورمیانه متمرکز خواهد شد. ویلیام هیگ هم‌چنین با عناصر اصلی دولت موقت از جمله «محمد الغنوشی» نخست وزیر تونس و «محمد نوری» وزیر همکاری بین‌المللی تونس دیدار کرد. هیگ در این باره در صفحه‌ي تويیتر خود نوشت:‌ «سفر به تونس با هدف نشست با دولت موقت و اعلام حمایت از مردم تونس برای برقراری دموکراسی در آن‌جاست.»[5]

خبرهاى تحولات مصر بعد از سقوط ديکتاتورى مبارک اين ارزيابى را شفاف‌تر مي‌سازد. روند انتقال قدرت در اين کشور به گونه‌اى بوده که طى مدت 18 روز اعتراض مردم مصر، ارتش خود را داخل دعواى حکومت و مردم نکرد و آمريکا و متحدانش نيز ضمن تمجيد از حرکت‌هاى مردمى ‌به نقد عملکرد مبارک و اصلاحات نيم بند او مى‌پرداختند.

پس از استعفاى مبارک نيز قدرت در راستاى انتقال و ايجاد زيرساخت‌هاى لازم براى دگرگونى‌هاى عميق به شوراى نظامى ‌واگذار شد و اکثر منابع خبرى، از دست‌هاى «عمر سليمان» و آمريکايى‌ها در هدايت امور، خبر مى‌دهند. نگرانى از ورود امواج اسلامى ‌به عرصه‌ي انتخابات آزاد و قبضه‌ي کامل حکومت توسط اسلام‌گراها و سپس احتمال پياده کردن تئورى‌هاى حکومت اسلامى‌ که منجر به حذف قواعد دموکراتيک خواهد شد، غرب را متحد کرد تا از همه‌ي توانش براى محافظت از آن‌چه دموکراسى مى‌نامد، استفاده کند.

نقش آفرينى و نفوذ آمريکا و قدرت‌هاى اروپايى هم‌چون انگلیس، در کشورهايى که بستر اعتراض‌ها و انقلاب‌ها واقع مى‌شوند، در راستاى تداوم هدفى صورت مى‌گيرد که به فرو ريزى ديوار برلين و فروپاشى شوروى سابق انجاميد و پس از آن با سرعت اروپاى شرقى و آسياى شرقى را درنورديد.[6] به نظر مى‌رسد در همین راستا «دیوید کامرون» نخست وزیر انگلیس در سفری پيش‌بيني نشده وارد قاهره، پایتخت مصر شد. اهمیت این سفر هنگامی روشن می­شود که بدانیم کامرون اولین مقام خارجی بود که پس از سقوط حسنی مبارک دیکتاتور مصر، به آن کشور سفر کرد. خبرگزاری رویترز نیز از لندن گزارش داد، کامرون قبل از عزیمت به قاهره گفته است: «این سفر فرصت خوبی برای گفت‌وگو با اداره کنندگان مصر و اطمینان از واقعی بودن روند انتقال حکومت نظامیان به غیرنظامیان است.»[7]

در واقع انگلستان در وقایع اخیر به عنوان متحد آمریکا در جهت تمایز و ایجاد تفرقه میان مسلمانان مصر و تونس با ایران تلاش می­کند. سیاست­های انگلیس هنوز هم در عرصه‌ي شفاف بازی رخ نمی­نمایاند بلکه قاعده‌ي بازی و سیاست او پنهان است. سیاست این کشور در جهت مصادره‌ي وقایع این کشورها در راستای آرمان لیبرال دموکراسی است. سیاست پسا استعماری انگلیس این بار «تفرقه بینداز و حکومت کن» را در عرصه‌ي کشورهای اسلامی با تقابل تعریف اين کشورها از اسلام و پیوند دین و سیاست نمايان كرده است.

بررسی وقایع اخیر نشان می­دهد استعمارگر پیر هنوز هم کهنه سیاست دیرین خود را در جهت تضعیف مسلمین با شعار مد روز «دموکراسی» دنبال می­کند. دموکراسیِ سوار بر سیاست تفرقه‌افكن انگلیسی!



[1] . سر آرتورهاردينگ، خاطرات سياسي سر آرتور هاردينگ وزير مختار بريتانيا در ايران در عهد سلطنت مظفرالدين شاه قاجار، ترجمه‌ي دكتر جواد شيخ الاسلامي، تهران: كيهان، 1370، ج1، ص102

[2] noorportal.net/90/150/151/30914.aspx

[3] www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?...4849&id

[4] http://ariarman.org/Khorasan-bozorg.htm

[5] http://www.fararu.ir/vdcgnn93.ak97w4prra.html

[6] www.irdiplomacy.ir/?Lang=fa&Page=24&Action...1

[7] www.hamshahrionline.ir/news-128829.aspx
کد مطلب : ۵۰۹۰۸۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما