۰
دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۴۶

آیا بقای توأمان سرمایه داری و بشریت امکان پذیر است؟

آیا بقای توأمان سرمایه داری و بشریت امکان پذیر است؟
چندین دهه است که دانشمندان دریافته اند تغییرات آب و هوایی بحرانی است که موجودیت بشریت را به مخاطره انداخته است، اما رسانه های آمریکایی که با دل مشغولی خود ساخته شان مبنی بر دو قطبی کردن هر ماجرایی (حتی وقتی که تنها یک طرف وجود دارد)، خود را از کارآیی انداخته اند، صرفا شروع به درک عظمت موضوع کرده اند؛ بدون این که از چرایی آن سئوالی بپرسند و سئوالی مطرح کنند. اما در این میان مانع بزرگی وجود دارد که همچنان مانع از گزارش صادقانه مقوله تغییرات آب و هوایی می شود.

این مانع، ناتوانی حرفه ای روزنامه نگاران جریان اصلی (رسانه های مسلط مانند سی ان ان، بی بی سی،.....) برای پرداختن به نقش محوری است که سرمایه داری جهانی در به مخاطره انداختن تغییرات آب و هوایی ایفا می کند؛ ناتوانی از افشای نقش انکارناپذیر، موثر و معمولا به دقت پنهان شده سرمایه داری در به تنگنا انداختن اقدامات دولتی ژرفی که برای جلوگیری یا دست کم به تعویق انداختن این فاجعه لازم است.

ما در گزارش های خبری دلگرم کننده رسانه های گروهی، به وفور از «سبزتر شدن» شرکت ها و سرمایه گذاری هایشان روی فناوری های تولیدی «سازگار با محیط زیست» مثل صفحات خورشیدی و فناوری های کاهش دهنده اثرانگشت کربنی می شنویم. مثلا می فهمیم که غول های ثروتمندی چون بیل گیتس قصد دارند میلیاردها دلار را صرف تحقیقات پیرامون انرژی های جایگزین های عاری از کربن کنند؛ اما این رسانه ها گزارش های موجود پیرامون این مسائل را به کلی نادیده می گیرند که چگونه رشد اقتصادی و تامین تقاضای مصرف که بازار محرک آن است، آلودگی های کربنی را چنان افزایش داده و گرمایش زمین را تشدید می کنند که هر گام کوچکی از آن نوع را ناکارآمد می گذارد.

به فهرست سالانه سبزترین شرکت های آمریکا در نیوزویک نگاه کنید. این فهرست شامل بسیاری از شرکت های مالی است که هیچ چیزی جز کاغذ تولید نمی کنند و مشارکت آنها در تولید گازهای گلخانه ای، به ساختمان های اداری شان محدود می شود. هرچند دقیق تر که نگاه کنیم، روشن می شود که چنین شرکت هایی چه سازگار با محیط زیست باشند و چه نباشند، در هیچ فهرست «سبزی» جایی ندارند. مثلا در صدر این فهرست شرکت های مالی، دو موسسه بیمه ای متالایف و افلک اینک قرار دارند و در پی آنها شرکت اصلی مقصر در بحران مالی سال 2008 یعنی گلدمن ساچز می آید. هر سه این غول های مالی اگرچه شاید دفاتری سبز را اداره کنند، اما سرمایه گذاری های کلانی را در صنایعی انجام می دهند که نقش بسیار گسترده ای در تغییرات آب و هوایی دارند. برای مثال متالایف یکی از بزرگترین سرمایه گذاران بنیادین کشور است و تقریبا نیم تریلیون دلار سرمایه گذاری در سطح جهانی انجام داده است. این شرکت هدف خود برای عاری از کربن شدن عملیات های جهانی اش را مکرر تکرار می کند، اما در ارتباط با اداره اوراق بهادار سرمایه گذاری عاری از کربن هیچ چیز نمی گوید که دلیل روشنی دارد؛ چون چنین چیزی را اداره نمی کند. همین قضیه در مورد افلک نیز صدق می کند.

در همین حال بر اساس یکی از گزارش های بانک تراک، گلدمن ساچز یازدهمین سرمایه گذار بزرگ نیروگاه های سوخت زغال سنگ جهان در سال 2011 بوده است. این بانک جای گرفته در صدر فهرست «سبز» نیوزویک از این نظر تنها نیست؛ تمام بانک های بزرگ آمریکایی مصرف کنندگان بزرگ زغال سنگ هستند. معدودی از آنها در سال گذشته راه بازگشت از این مسیر را در پیش گرفته اند، اما دلیل اصلی این کار تنزل ارزش سهام شرکت های زغال سنگ بوده که عامل آن بیشتر نتیجه دسترسی موقتا گسترده تر به نفت و گاز طبیعی نسبتا ارزان بوده و نه هیچ دغدغه ای نسبت به تغییرات آب و هوایی.

گذشته از این، دو شرکت صنعتی بزرگ قرار گرفته در این فهرست «سبز» جنرال موتورز و کوکالا هستند! جنرال موتورز سخت سرگرم ساخت و بازاریابی اتومبیل های اس یو وی بسیار سنگین وزن و پر مصرف در چین است و وسایل نقلیه بزرگ پر مصرف را در آمریکا تولید می کند. شرکت دوم که بزرگ ترین هدر دهنده آب در سطح جهان است، موجودیت آن تنها برای تولید یک محصول - یعنی آب شکر دار- است و در خدمت هیچ هدف مفیدی قرار ندارد.

هر دوی این شرکت ها در صدر فهرست نیوزویک برای «کاهش اثر انگشت کربنی خود» قرار داده شده اند. اشکالی ندارد، اما روزنامه نگاری شرکتی از اشاره کردن به این موضوع قاصر است که اگر هدف بزرگ تر این شرکت ها تولید اتومبیل های بیشتر و بزرگتر یا فروش بطری های همواره بیشتری از آب شکردار کربن زا باشد یا شرکت های مالی آنها در کسب و کارهایی سرمایه گذاری کنند که کربن بیشتری را به هوا می فرستند، اقدامات سازگار با محیط زیست آنها هیچ محلی از اعراب ندارد.

گری ترودیوی، کاریکاتوریست این موضوع را به زیبایی در یکی از کاریکاتورهای خود در یکی از شماره های اخیر ساندی نشان داده است. در این کاریکاتور، مارک اسلکمایر مجری رادیو ملی با یک مدیر نفتی گفتگو می کند که درباره گسترش صنعت خودش لاف می زند. مجری از او می پرسد آیا نسبت به جهانی که برای نوه هایش بر جای می گذارد هیچ نگرانی ندارد، این مدیر اجرایی با خودبینی جواب می دهد:« اصلا و ابدا. من به بچه هایم گفته ام که بچه دار نشوند!»

ترودیو با این کاریکاتور تخیلی اش، کاری را انجام داده که روزنامه نگاران جریان اصلی هیچگاه انجام نمی دهند؛ یعنی مطرح کردن چنین سئوالی از مدیران شرکتی، از جمله آنهایی که در مقالات پر زرق و برق درباره برنامه های «پایداری زیست محیطی» خود سخن می گویند: «شب ها چگونه خوابتان می برد وقتی که می دانید شرکتتان در تخریب آب و هوا حتی برای اولاد خودتان نقش دارد؟» ما باید پاسخ های این سئوال را بشنویم، ولی نمی شنویم، انگاری که اصلا سئوالی از آنها نشده است.

آب و هوای زمین در حال نزدیک شدن به نقاط اوجی است که دیگر راه برگشتی ندارد. پنل بین دولتی سازمان ملل در موضوع تغییرات آب و هوایی علاوه بر کارهایی که انجام داده، باید احتمال تقریبا قطعی رها شدن فاجعه بار گاز متان از بستر دریاهای قطبی و لایه های یخ بسته توندراهای سیبری و آمریکای شمالی را در مدل های آب و هوایی خود لحاظ کنند؛ اتفاقی که این تهدید را به وجود می آورد که دمای هوای جهانی به سطوحی برسد که تاریخ بشر تاکنون تجربه نکرده است.

برخی دانشمندان هشدار می دهند که این اتفاق می تواند هر لحظه رخ بدهد؛ در واقع دهانه های عظیمی اخیرا در توندرای دورافتاده سیبری کشف شده که فوران های گاز متان آنها را به وجود آورده است. همچنین در دریاچه ها و دریاهای مناطق قطبی مناطقی وجود دارد که اکنون در حال «جوشیدن» در نتیجه آزاد شدن متان است که نشان می دهد این اتفاق هم اکنون در حال رخ دادن است. در همین حال ذوب شدن صفحه یخی گرینلند به گونه ای تسریع می شود که پیش بینی های زمان یخ زدایی این ناحیه را تحقق می بخشند.

با اینکه اوضاع به همان وخامتی است که به نظر می آید، اما وضعیت ممکن است بسیار وخیم تر از این نیز باشد، زیرا این فقط روزنامه نگاران نیستند که خاکروبه ها را زیر فرش می زنند. دانشمندان نیز با فشارهای مشابهی برای نه چندان جدی جلوه دادن تغییرات آب و هوایی رو به رو هستند. هر چه می گذرد، دانشگاه ها فشار بیشتری را بر اساتید به خصوص دانشمندان وارد می آورند تا امتیازهای پژوهشی را به عنوان بخشی از درآمدشان دریافت کنند؛ در حالی که تقریبا بودجه تمام این تحقیقات از سوی شرکت ها تامین می شود و این شرکت ها یا بنیادهای مورد حمایت شرکت ها حتی اگر نگویند که از نتیجه یک پژوهش خاص چه انتظاری دارند، مضایق خاصی را در روند اجرای آنها یا انتخاب موضوع مورد نظر تحمیل می کنند. همانطور که کوین اندرسون، استاد انرژی و تغییرات آب و هوایی در دانشگاه منچستر در انگلیس توضیح می دهد: «عملا در میان تمام دانشگاهیانی که با آنها سروکار دارم، چه مستقیم از طریق پروژه ها وچه صرفا از طریق گفتگوهای بعد از سمینارها و از این قبیل، درک بسیار روشنی وجود دارد که «رشد اقتصادی» مقوله مقدسی است. اقتصاد بر فیزیک غلبه دارد در نهایت زیر فشار تامین بودجه و امنیت شغلی، عاقلانه نیست که بگوییم نتیجه گیری های علمی ما، چهارچوب اقتصادی جامعه را به پرسش می گیرد، ما راه هایی را برای مصالحه بین این دو پیدا می کنیم. نه با تقلب در داده ها، بلکه بیشتر با در نظر گرفتن فرض های مصلحت آمیز.

تحقیقات دانشگاهی تحریف شده و رسانه هایی که شادمانه از کسب و کارهای سازگار با آب و هوا سخن می گویند، همگی واقعیتی ترسناک را مغشوش می کنند.

اگر پژوهشگران دانشگاهی که اکثر آنها جزو هیئت علمی اند و در نتیجه از اخراج شدن می ترسند، در زیر فشار تامین بودجه های پژوهشی در حال ملایم کردن یافته های خود یا اجتناب از پرداختن به موضوعاتی مشخص هستند- موضوعاتی چون نقش سرمایه داری مصرف محور و اقتصادهای بازار آزاد در تشدید آلودگی گازهای گلخانه ای – دیگر معلوم است روزنامه نگارانی که این امنیت شغلی را ندارند، تا چه اندازه آسیب پذیرتر هستند.

سازمان های خبری برای خود کسب و کار هستند و نظیر گلدمن ساچز و جی ام سی، یگانه نقش آنها افزایش دادن درآمدها و سودآوری است. آنها می خواهند حامیان مالی یا آگهی دهندگان تجاری شان نیز رونق اقتصادی داشته باشند تا آگهی های بیشتری به آنها بدهند. با توجه به این اجبار، گزارشگران چگونه می توانند بدون به مخاطره انداختن جایگاه شغلی شان، بگویند که کسب و کارها باید شروع به کاستن از تولید کنند؟ چگونه می توانند مدیران شرکت هایی را که می کوشند با فروش چیزهای آشغال و غیرمورد نیاز به مصرف کنندگان، درآمدهایشان را افزایش دهند به چالش بکشند؟ سئوالات دستپاچه کننده ای مثل این را بپرسید تا احتمالا یا شاهد اخراج شدن خود یا برکنار شدنتان از بخش محیط زیست و انتصاب تان در بخش مربوط به بررسی رستوران ها یا آگهی ترحیم باشید! اتفاقی که برای دوست و همکارم جان هس مرحوم افتاد، وقتی که در گزارش هایش در مقام خبرنگار خارجی نیویورک تایمز، پا را از حد خود فراترگذاشت.

تولید ناخالص ملی آمریکا 72 درصد هزینه های مصرف کننده را تشکیل می دهد. اگر این هزینه ها کاهش یابد اقتصاد از حال می رود. اگر شرکت ها کمتر بفروشند، سهامشان سقوط می کند، مدیر عامل ها جایشان را از دست می دهند و کارگران اخراج می شوند. با این حال اگر بخواهیم از وخامت وضعیت آب و هوایی اجتناب کنیم، باید تولید کالاهای غیرضروری کاهش یابد. خانه ها و ماشین ها کمتر، کوچک تر و کم مصرف تر شوند، پوشاک و البسه بیشتر کاربردی شوند، حمل و نقل عمومی بیشتر شود، کشاورزی به جایی که محصول تولیدی مصرف می شود نزدیک تر شود. به عبارت دیگر، در کل سیستم های اجتماعی-اقتصادی باید تغییراتی بنیادین به وجود آید، با تمرکز بسیار بیشتر بر استفاده مشترک، بر برابری و با دور شدن از تمرکز فعلی بر جنگ و کشمکش در سطح جهانی.

روزنامه نگاری آمریکایی این حرف ها را بر زبان نمی آورد. و قطعا آن سئوال بزرگ را مطرح نمی کند: آیا امکان بقای توأمان سرمایه داری و بشریت وجود دارد؟ دلیل مطرح نکردن این پرسش از سوی روزنامه نگاران، این است که خود پاسخ ناراحت کننده آن را می دانند.

با این حال اگر قرار است بشریت به قرن بعدی برسد، ما روزنامه نگاران باید این پرسش را مطرح کنیم. به علاوه باید پرسش دیگری را نیز در پی آن مطرح کنیم: اگر سرمایه داری جهانی مدرن موجب تغییرات آب و هوایی فاجعه بار می شود و از دست زدن به اقدام برای جلوگیری از آن نیز جلوگیری می کند، چه کاری باید انجام داد؟

نوشته: دیو لیندورف[1]

ترجمه: حسین گلزاری

منبع: http://www.counterpunch.org/2015/12/11/can-capitalism-and-mankind-both-survive/

[1] . Dave Lindorff عضو موسس «دیس کنت بی هپنیننگ» است که یک روزنامه مشارکتی آنلاین است و از نویسندگان «نومیدی: باراک اوباما و سیاست توهم» است.
کد مطلب : ۵۱۰۱۲۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما