۰
شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۲۷

بازتاب جهانی انقلاب اسلامی

بازتاب جهانی انقلاب اسلامی
مقاله حاضر تلخیصی از کتاب «بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، انفجار نور» تألیف دکتر منوچهر محمدی است

کتاب بازتاب جهانی انقلاب اسلامی که چهار گفتار پیرامون اثرات انقلاب در نظام بین الملل، جهان اسلام، نظریه های انقلاب و الگوهای نظام سیاسی است، اثریست که در سیزده فصل به ویژگی های انقلاب اسلامی، علل و عوامل پیروزی انقلاب، تفاوت انقلاب اسلامی با سایر تحولات سیاسی و اجتماعی دوران معاصر، ساختارشکنی نظریه های انقلاب در اندیشه های غربی، استراتژی های جهانی شدن انقلاب اسلامی، بازتاب انقلاب اسلامی در نظام بین الملل، بازتاب انقلاب اسلامی بر جهان اسلام علی الخصوص کشورهای حوزه خلیج فارس، منطقه شامات، آفریقا، آسیای مرکزی و قفقاز، آسیای صغیر، شبه قاره هند و خاور دور می پردازد. نویسنده با ارائه اسناد و مدارک و تحلیل متون و منابع موجود، در سطح گسترده ای بازتاب عمومی انقلاب اسلامی در دولت ها، ملت ها، نظام بین المللی و نظریه های سیاسی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.

ضمن تقدیر و تشکر از دکتر محمدی، بخشی از مقدمه و نتیجه گیری این اثر را تقدیم خوانندگان می کنیم. به امید اینکه با این گونه آثار و نقد عالمانه آنها توسط دانش پژوهان، به غنای مبانی نظریه های سیاسی متفکران مسلمان در دوران معاصر و دیدگاه های پیرامون انقلاب اسلامی، افزوده گردد.


جهان در قرن بیستم، تحولات گسترده و وقایع متنوع، متضاد، تأثیرگذار و در عین حال خیره کننده ای را شاهد بود. سرعت و ابعاد گسترده این تحولات در قرن بیستم به تنهایی با آنچه در قرون پیشین بر جهان گذشته، برابری می نماید. جنگ های جهانی، انقلاب ها و تعارضات و درگیری های میان جوامع، بخش قابل توجهی از تحولات قرن گذشته را به خود اختصاص دادند. برخی از این رخدادها با تمامی اهمیت آنها دامنه اثر محدودی از خود به جای نهاده و برخی پویایی جریانات درونی خود را حفظ نموده و گستره کلانی از ساختارها و فرآیندهای نظام بین الملل را تحت تأثیر قرار دادند. وقوع انقلاب اسلامی در کنار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از جمله حوادثی است که تأثیر فوق العاده و شگفت آوری در ورای مرزها و نظام بین الملل بر جای گذارده است. تحولات و وقایع فوق، عناصر درونی نظام بین الملل را به شکل عمیقی تحت تأثیر قرار داده اند.

حیرت و نگرانی غرب از وقوع انقلاب اسلامی در ایران در سال1357 (1979)، نه تنها ناشی از عدم درک و آشنایی صحیح آنها با جریان ها و تحرکات داخلی، فرهنگ سیاسی و فکری درون جامعه ایران بود بلکه بروز چالش در منافع سرشار سیاسی و اقتصادی آنها نیز بر ابعاد این نگرانی می افزود. ایران به عنوان یکی از بزرگ ترین دارندگان منابع گاز و نفت، مرز مشترک2500 کیلومتری با یکی از پایه های نظام دو قطبی در دوران جنگ سرد، جایگاه ایران در کمربند اسلامی به عنوان یکی از قوی ترین مراکز فکری و فرهنگی اسلامی و همچنین موقعیت بی نظیر استراتژیک آن در حساس ترین منطقه در گردونه منافع حیاتی و امنیتی غرب و بویژه قدرت های بزرگ قرار داشت. پیچیدگی رفتار متقابل غرب و ایران فارغ از عنصر زمان، ناشی از عواملی از این دست بوده است. شدت و ضعف برخورد و تعامل غرب با ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب تابع و وابسته به همین گونه عوامل می باشد.

در تاریخ مدرن ایران، این نخستین مرتبه ای نبوده که در آن تحول عمده ای رخ داده که مرکز دغدغه بین المللی شده است. تاریخ رقابت روسیه تزاری با انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی با امریکا در ایران از اواخر قرن 19 میلادی، به خوبی منافع و دغدغه های غرب را در این کشور نمایان می سازد. با وجود تمام رخدادهای تاریخ معاصر در ایران، آن طور که وقوع انقلاب اسلامی غرب را نگران ساخته و به عبارت بهتر به هراس واداشته و متحیر و متأثر ساخته، هیچ حادثه دیگری تا این حد اثرگذار نبوده است.

مطالعه تحولات پیشین و بررسی تاریخ معاصر ایران، خود مؤید این واقعیت است که پس از پیروزی انقلاب، غرب و قدرت های بزرگ عملا امتیاز حضور و دخالت مستقیم در جریانات جاری جامعه ایران را از دست دادند. در این بین حتی بازیگران حاشیه ای را نیز به شدت متأثر ساخت. برای مثال بیش از 80 درصد واردات نفت رژیم صهیونیستی از ایران تأمین می شد که هر گونه خللی در این امر، ضربه سنگینی را به اقتصاد این رژیم وارد می ساخت. از سوی دیگر این رژیم؛ هم پیمان نظامی نیرومندی را از دست داد و با سیاست های جدید ایران در قبال فلسطین و حمایت آنها تا سر حد حذف «اسرائیل» عملا منجر به درهم ریختگی برنامه ها و سیاست های آنها شد. «ژروسالم پست» در همین زمینه می نویسد:

«سقوط شاه نه تنها بر وضعیت جغرافیایی و سیاسی خلیج فارس تأثیر خواهد داشت؛ بلکه بر موازنه نیروها به طور اعم تأثیر خواهد گذاشت».

انقلاب اسلامی در شرایطی در ایران به وقوع پیوست که به نظر کمتر کسی ایران را در شرایط انقلابی تصور می نمود. اکثر برآوردها از توان نظام موجود در ایران در نهایت به ثبات نسبی ختم می شد. به عبارت دیگر این انقلاب خاستگاه و بستری غیرمنتظره داشت. چرا که حکومت پهلوی دوم در خاورمیانه برای نظام بین الملل دو قطبی به سرکردگی امریکا و شوروی، جزیره ای کاملا آرام و امن محسوب می شد. قبل از کنفرانس گوادلوپ، کشورهای بزرگ صنعتی و در رأس آنها امریکا، انگلیس و فرانسه هنوز انتظار فروپاشی حکومت پهلوی را نداشتند و به همین دلیل جیمی کارتر رئیس جمهور وقت امریکا چند ماه قبل از آن ایران شاهنشاهی را «جزیره امن»[2] خواند و از سوی دیگر دیوید اوون وزیر امور خارجه وقت انگلیس با صدور بیانیه ای صراحتا موضع کشورش را در برخورد با حرکت انقلابی مردم در ایران جانبداری رسمی از محمد رضا پهلوی و ادامه حکومت سلسله پهلوی اعلام نمود. آنها بر این باور بودند که پیروزی انقلابیون در ایران در نهایت به تأسیس نظام کمونیستی منجر خواهد شد. تقابل غرب لیبرال در مقابل شرق کمونیست تمام ذهنیت قدرت های رقیب را منحصر به خود ساخته بود؛ به طوری که تحلیل ها و برداشت های مزبور آنها را به شدت تقلیل گرا نموده و منجر به سیاستگذاری ها و تصمیم های متناقضی از سوی آنها در قبال بسیاری از مسائل جاری در نظام دو قطبی شد.

با وجود چنین شرایطی در نظام بین الملل هرگز احتمال نمی رفت که چنین دولت به اصطلاح جاه طلب و مدرن گرا که در تعامل با هر دو قطب نظام بین الملل کنار آمده و پشتیبانی هر دو را همراه داشت به آسانی و در مدت کوتاهی در مقابل جریان انقلاب به زانو درآید. حضور فعال انگلیس و امریکا در ایران پس از کودتای 28 مرداد 1332، تصور هر گونه انقلاب را برای حاکم شدن نظام بلشویکی در جهت گسترش نفوذ شوروی و یا هر نوع دیگری از جریانات ضد غربی با یأ س مواجه می ساخت.

حضور و نمود دو ایدئولوژی مارکسیسم و لیبرالیسم در سیستم نظام دو قطبی و سلطه و استحکام روز افزون بر این سیستم، اکثر کشورها خصوصا کشورهای کوچک و آسیب پذیر را ناگزیر از پیوستن به یکی از این دو قطب نموده بود. هر تحول و تغییری در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی در سایه حضور و پشتیبانی یکی از این دو قطب را محقق می داشت و تقریبا وجهه قانونمند به خود گرفته بود.

به عبارت دیگر نه فقط یکی از دو ابرقدرت در پشت این تغییر و تحولات حضور فعال و نقشی عمده داشتند بلکه آشکارا از یکی از دو طرف حمایت و به آن کمک می کردند. مواردی همچون جنگ ویتنام، بحران کوبا، جنگ دو کره و تحولات اروپای شرقی و بسیاری موارد در رقابت و بعضا رویارویی دو قطب و حمایت آشکار آنها از طرفین منازعه قابل ذکر است.

سیاست های غرب و در رأس آنها امریکا در منطقه خاورمیانه و همچنین خلیج فارس به واسطه وجود منابع غنی انرژی و مهم تر از آنها ویژگی های بارز ژئوپلتیک این منطقه، ایران را به عنوان کشوری با موقعیت استراتژیک منحصر به فرد در شرایطی استثنایی قرار داده بود. همسایگی با قدرتی چون اتحاد جماهیر شوروی و برخورداری از پتانسیل های یک قدرت منطقه ای و همچنین سیاست ها و گرایش های غرب گرایانه، ایران را به گزینه ای مناسب برای اعمال سیاست های امریکا در منطقه مبدل کرده بود. امریکا علاوه بر پیگیری اهدافی همچون مقابله با نفوذ کمونیسم، تضمین تداوم صدور نفت ارزان از منطقه غرب و همچنین دفاع از رژیم های محافظه کار و متحدین غرب در منطقه، در پی انتخاب برخی از دولت های منطقه ای به عنوان تکیه گاه اصلی سیاست های خود در راستای ایجاد توازن قوا در منطقه و تأمین منافع غرب و شریک استراتژیکی همچون رژیم صهیونیستی بود.

رهیافت دولتمردان امریکا برای نیل به اهداف خود در منطقه در طول دهه 1350 به دلیل درگیری این کشور در بحران ویتنام و امکان تشدید احساسات ناسیونالیستی در منطقه به دلیل حضور مستقیم امریکا بر اساس استراتژی جنگ به دست دیگران برای امریکا شکل گرفته بود. این راهکار در قالب دکترین معروف نیکسون یا گوام تجلی یافت و دو کشور ایران و عربستان، هر کدام به دلایلی خاص محورهای بنیادین اجرای این مأموریت شدند. در رقابت بین این دو کشور، توان و مزیت های ایران بر عربستان تفوق یافت و مأموریت اصلی در چارچوب دکترین مذکور به ایران واگذار شد. این سیاست در دوران جرالد فورد و کارتر نیز ادامه یافت و پیروزی انقلاب خط بطلان و انتهای این استراتژی بود.

شکی نیست که پس از فرار محمد رضا پهلوی از ایران و بازگشت امام خمینی به کشور، بازیگران صحنه سیاست بین الملل (اعم از دولت ها، سازمان های بین المللی، شرکت های چند ملیتی و رسانه ها)، همه مجبور بودند این واقعه بسیار بزرگ را در ساخت راهبردی و سیاسی، به مثابه واقعیتی انکار ناپذیر باور نمایند. موضع گیری ها و عملکرد متفاوت و بعضا متناقض قدرت های بزرگ، حاکی از سردرگمی و عدم صحت محاسبات آنها بوده و حساسیت آنها در موضع گیری های اولیه نشان از تأثیرگذاری انقلاب در چنین ابعادی داشت. رویکرد ایدئولوژیک انقلاب اسلامی بر فرهنگ دینی و ارزش های سنتی و بومی برای جهان غرب کاملا غیر منتظره بود. کشورهای غربی، ایدئولوژی های بسیاری نظیر امپریالیسم، نازیسم، رئالیسم، لیبرالیسم، سوسیالیسم، ناسیونالیسم، کمونیسم و … را در روابط بین الملل تجربه کرده بودند؛ اما در قرون اخیر رویکرد دینی یا احیای سنت سیاسی اسلام و یا به قولی اصول گرایی اسلامی و مضامینی همچون جهاد، فتوا، شهادت، امت و امام به هیچ وجه برای غرب قابل هضم نبود. تا آن زمان بیشترین دغدغه غرب در جهان اسلام و کشورهای مسلمان، حرکت های ناسیونالیستی و جنبش های روشنفکری بود.

در این بین نظام سیاسی و اقتصادی اروپا، به طور انفرادی و اشتراکی بی آنکه از این جایگزینی احساس نارضایتی چندانی نماید، در صدد برآمد با دولت موقت به منزله جانشین حکومت پیشین رابطه ای معقول و منطقی ایجاد نماید تا منافع اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتیکی خود را در ایران حفظ نماید. این در حالی بود که دولت های انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا نسبت به اوضاع سیاسی داخلی ایران حساسیت بسیاری نشان می دادند. با وجود تمام تقابل های نظری، نظام بین الملل دو قطبی باز هم در مقام حفظ منافع دراز مدت خود جویای ادامه روابط بازرگانی و سیاسی با ایران بودند.

هر چند این خود ناشی از عدم درک درست شرایط و تحلیل واقعی از وقایع داخلی در ایران بود. مجموعه ای از عوامل همچون شرایط خاص و ویژگی های منحصر به فرد جامعه ایران، ویژگی های خاص حرکت مردم در جریان انقلاب و سرعت تحولات درون جامعه، غلظت بیش از حد رقابت در نظام دو قطبی، کیفیت و مشخصه های خاص رهبری انقلاب، درک ناظران و بازیگران مستقیم بین المللی از انقلاب اسلامی را مشوش ساخته بود. تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، برخی دولت های اسلامی محافظه کار روی کار آمده بودند. هر چند حرکت های ناسیونالیستی تندرو و سکولار نیز در جهان اسلام قابل ملاحظه بود. اما این فقط ایران بود که نخستین جمهوری اسلامی را در جهان تأسیس نمود. به عبارت دیگر این انقلاب نخستین حرکت توده ای مردم در طول تاریخ بود که یک دولت دینی اسلامی به وجود آورد و به لحاظ نظری و اعتقادی با ارائه سیاست ها و راهکارهای خاص خود از همان آغاز تضاد و تقابل خود را با سیستم و نظام بین الملل نمایان ساخت.

تصرف سفارت امریکا و مسئله گروگان گیری نخستین تقابل انقلاب با نظام بین الملل بود که با نقض حقوق و عرف دیپلماتیک دستمایه غرب از سوی ایران، چالش های جدی بین ایران اسلامی و نظام بین الملل آغاز شد. تا آنکه تقابل نظری و عملی جمهوری اسلامی در دوران تکوین و تکامل خود با نظام بین الملل که بر پایه سلطه غرب شکل گرفته بود، بارها نمود یافته و طیف گسترده ای را از سیاست های حمله به ساختار موجود نظام بین الملل با استراتژی صدور انقلاب و تقویت و تجهیز امت اسلامی و نیروهای مستضعف جهان از طریق صدور انقلاب تا بهره گیری از راهبردهای ظریف تر در جهت اصلاح و تغییر نظام بین الملل به سود خود، شامل می شد.

پیروزی انقلاب اسلامی در ایران پیامدهای مستقیم و غیر مستقیمی برای نظام بین الملل و عناصر و فرآیندهای درونی آن داشت. خروج ایران از اردوگاه غرب و تقابل اساسی با نظام بین الملل، تأثیرات عمیقی بر معادلات منطقه ای وارد نمود. عامل بسیاری از این تأثیرات را می بایست در ویژگی های منحصر به فرد این انقلاب، چه در بعد نظری و چه در بعد اجرایی جستجو نمود. اگر چه قرن بیستم شاهد تحولات و وقایع متنوعی از این جنس و در این سطح بود اما هیچ کدام از این وقایع در چنین گستره ای بازتاب نداشتند و تأثیرگذار نبوده اند.

نخستین سؤالی که در مقایسه پدیده هایی از این دست به ذهن متبادر می شود اینست که ویژگی های این پدیده چه بوده و تفاوت های عمده آن با نمونه های مشابه در راستای تأثیر گذاری بر عناصر و فرآیندهای سیستم و نظام بین الملل کدامند؟ به عبارت دیگر باید وجه تشابه و تمایز انقلاب اسلامی در ایران با وقایع همسطح و همجنس خود استخراج شود و آن دسته از ویژگی های انقلاب اسلامی که ظرفیت تأثیر گذاری آن بر نظام بین الملل را تقویت می نمایند استخراج نمود. در این راستا، تبیین آرمان های مطرح و کلی انقلاب، درک ابعاد و گستره تأثیر گذاری را تسهیل خواهد نمود.

از منظر میشل فوکو نظریه پرداز فرانسوی، انقلاب سال 9 1978 متضمن امتناع کل یک فرهنگ و یک ملت از رفتن زیر بار یک جور نوسازی است که در نفس خود کهنه گرایی است. چنین انقلابی به مثابه انقلابی بدون تشکیلات، غیر حزبی و در نوع خود بی نظیر است.[3] در تحلیل خصایص و ویژگی های انقلاب اسلامی می بایست به عناصری همچون جایگاه ایران در نظام بین الملل، وضعیت و سطح توسعه جوامع، مفاهیم و ادبیات مرتبط با آن توجه خاص نمود.

انقلاب اسلامی در برهه ای از زمان به وقوع پیوست که به اعتقاد فوکو در قرن بیستم برای سرنگونی یک رژیم بیش از این که احساسات تند لازم باشد، اسلحه لازم است، ستاد فرماندهی تدارکات و... آنچه در ایران اتفاق میفتد باعث سردرگمی ناظران امروزی است. نه نشانی از چین در آن می بینند، نه از کوبا و نه از ویتنام، بلکه زلزله ای بدون دستگاه و نظام، بدون پیشرو و بدون حزب.

در فرآیند این انقلاب انسان تهی از هر طبقه و صنف، در سلسله ای سازواره با مشتی واحد (بدون توسل به مبارزه مسلحانه) در مقابل رژیمی کاملا مسلح صف آرایی کرد. به تعبیر دیگری از فوکو، این پدیده انقلابی با دست های تهی[4] بود که ویژگی های متضاد را در دل خود جای داده بود. نخست تناقض منازعه مردمی پابرهنه با دست های خالی با یکی از مجهز ترین رژیم های عالم است. دوم فقدان هر گونه تضاد و تعارض در شبکه های مختلف اجتماع در تدبیر تحرک انقلابی است; چرا که در خلال توسعه و بسط منازعات، هیچ گونه مخالفتی بین نهادهای واپسگرا و پیشرو و عناصر درونی جامعه تظاهر ننمود. در این میان اسلام به عنوان کنش مردم در صحنه در شکل دهی آگاهی ملی و جمعی و تبدیل آن به یک منبع تحریک و تهییج و تغییر و دگرگونی نقش مهمی ایفا نموده است.

از جمله ویژگی های تأثیرگذار و حیرت آور انقلاب اسلامی برای غرب و حتی جهان اسلام، احیای افکار و اندیشه های اسلامی در سراسر جهان بود. تلاش و برنامه های غرب تا آن روز صرف این شده بود تا ریشه های اسلام در جوامع مختلف خشکانده شده و مفاهیم و آموزه های آن تقلیل یابد. بر همین اساس دائما بر این نکته تأکید می شد که باید اسلام را در صفحات تاریخ جستجو نمود چرا که دیگر اثری از آن در جوامع باقی نمانده است. البته در این راه تلاش های آتاتورک نهایت بهره وری را در راستای حذف اسلام از جوامع برای غرب ارائه نمود و تمام امیدها را برای بازگشت اسلام از میان برده بود.

مهم ترین تأثیر انقلاب اسلامی بر احیای ارزش ها و آگاهی های اسلامی، القای تفکر اسلام سیاسی بود. اسلامی که به زعم بسیاری در صفحات کهن تاریخ فرتوت شده و از اذهان رخت بر بسته بود، اینک با هسته ای قدرتمند و امواجی فراتر از مرزهای ملی بازگشته و به جریان افتاده بود. در واقع پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که ادیان بویژه دین اسلام با گذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون نه تنها به پایان راه نرسیده است بلکه مجددا به عنوان مهم ترین راه نجات بشریت از ظلم و بیدادگری احیای شده و دنیای مادی گرای معنویت گریز را متوقف ساخته و دریچه ای از معنویات و اعتقادات مذهبی را در راستای رستگاری و رهایی بشریت از قید قدرت های استعمارگر گشوده است.

در این میان نقش امام خمینی (ره) به عنوان نظریه پرداز و احیاگر تفکر دینی از انظار دور نمانده و به اعتقاد و اعتراف بسیاری از اندیشمندان و شرق شناسان، اسلام شناسان و جامعه شناسان غربی، ایشان بزرگ ترین احیاگر تفکر و ارزش های اسلامی می باشند که آنچه اصلاح گران، تجدیدگرایان، متجددها و بیدارگرایان اسلامی از قرن 19 میلادی تا زمان آغاز نهضت در ایران صرفا به عنوان یک آرمان تبلیغ می کردند، امام خمینی (ره) در صحنه عمل پیاده کرد و دوران جدید رنسانس را آغاز نمود.

تلاش های چندین دهه ای استعمارگران چنان برنامه های مذهب زدایی را پیش برده بود که ظهور و بروز اسلام، آن هم به مثابه نیروی بالقوه فرهنگی و اجتماعی در صحنه جوامع در باور کمتر کسی می گنجید که آنچنان از نظر سیاسی احیا گردد که چنین ابعاد مستحکم و فراگیری یابد. انقلاب اسلامی ایران نیز در ردیف بزرگ ترین انقلاب های جهان با برنامه سیاسی خاص به منظور تأسیس نهاد و نظام برخاسته از انقلاب و پیاده سازی اصول اسلامی در حکومت و تشکیل حکومت اسلامی واقعی و همچنین تغییر ساختار نظام بین الملل با صدور انقلاب اسلامی همگان را در تحیر فرو برد و حساسیت بسیاری را برانگیخت.

سلسله تحولاتی که در ایران رخ می داد علاوه بر تغییرات بنیادین در نظام سیاسی و جامعه ایران فراسوی مرزها نیز حرکت می کرد و بقای خود را در گسترش ایدئولوژی در ابعاد جهانی می دید. به اعتراف دوستان و دشمنان، مخالفین و موافقین انقلاب، بیشترین تأثیر این انقلاب در جهان اسلام و عرب مشهود است. در بخشی از این منطقه انقلاب منبع الهام و تحرک بوده و برای برخی دیگر انقلاب اسلامی ایران و امواج حاصل از آن منبع تهدید جدی ثبات بوده است. هراس دولت های خاورمیانه و عرب ناشی از احساس جنبه های تهدیدی انقلاب اسلامی بوده است.

تمام کسانی که از مادی گرایی افراطی در رویکرد به غرب نفرت و انزجار پیدا کرده بودند، با پیروزی انقلاب اسلامی شادمان گشته، تشویق شده و روحیه و هویت جدیدی یافتند. در حقیقت انقلاب اسلامی برای آنها الهام بخش بوده و موجب حرکت های نوین و قابل ملاحظه ای در جهان اسلام شد که تفاوت های عمده شکلی و محتوایی با آنچه در گذشته رخ می داد، می توان یافت. در گذشته جوامع اسلامی و رهبران آنها در مقابل امواج تجدد گرایی و غرب زدگی حالتی منفعلانه داشتند. پیروزی انقلاب اسلامی آموزه های جدیدی در بعد نظری و عملی در اختیار آنها قرار داد که از موضع انفعال خارج شده و خود را در حالت تهاجمی و دارای نقش بازیگری یافتند.

شاید مهم ترین سؤالی که در اذهان مسلمین جهان وجود داشت نحوه پیروزی انقلاب اسلامی بود و اینکه چه مؤلفه هایی در مکتب انقلاب و تاکتیک های به کار برده شده آن وجود داشت که ملتی با دست خالی بر رژیم تا دندان مسلح پهلوی فائق آمد. بر همین اساس مؤلفه های خاص انقلاب اسلامی برجستگی یافت و مسئله الگو قرار دادن قیام عاشورای حسینی و مقایسه شاه با یزید و امام خمینی با امام حسین، عنصر شهادت، ویژگی های مشروعیت رهبران انقلاب به عنوان جانشین امام غایب، موضوع اجتهاد و تقلید، مکتب تشیع و اصل ولایت فقیه همه از مؤلفه هایی بود مختص مکتب تشیع و ایران که به خودی خود افکار مسلمانان و بویژه اندیشمندان جهان اسلام را به خود جلب نمود.

این در حالی بود که از دید جهان غرب انقلاب اسلامی نماد تروریسم، گروگان گیری، حمله به سفارتخانه ها و منبع تهدید و همچنین حمایت از اعمال و رفتار انقلابی به شمار می رفت. برای مثال دولت ریگان، رئیس جمهوری وقت امریکا، انقلاب اسلامی را مترادف با تروریسم به کار می گرفت. هر چه پیام های انقلاب و گفتمان غالب ارائه شده از سوی امام و همچنین وقایع انقلابی سایر گفتمان ها همچون جهت گیری های ضد امپریالیستی و ضد سرمایه داری و طبقه مرفه تمایلات و گرایش های مردمی، تکیه بر مردم تهیدست و پابرهنه، نوید جامعه عاری از سلسله مراتب اشرافی، نشاندن کار به جای سرمایه و ترجیح مالکیت عمومی بر مالکیت خصوصی و تأکید بر آزادی و استقلال، تأکید بر رهایی تمامی ملت های دربند، محترم شمردن حقوق انسان ها و … و همچنین مصادیق به مراتب مترقی تر، کاربردی تر، با روح تر و البته بومی تر در بین جوامع اسلامی مورد پذیرش واقع می شد، بالعکس غرب دچار هراس شده و در موضع انفعالی قرار گرفته و تمامی برداشت های غرب کانالیزه می گردید. فهم و درک واقعیات انقلاب و شرایط جامعه ایران به شدت تحت تأثیر این گونه تنگ نظری ها و سوء برداشت های غرب و بویژه امریکا قرار داشت.

در واقع پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که ادیان بویژه دین اسلام با گذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون نه تنها به پایان راه خود نرسیده اند بلکه مجددا به عنوان مهم ترین راه نجات بشریت از ظلم و بیدادگری مطرح می باشند. قرآن و آیات آن در دنیای بعد از انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد. پیروزی انقلاب اسلامی چون داروی شفابخشی موجب احیای افکار و اندیشه های اسلامی در سراسر جهان گردید و موجب افزایش روحیه و تقویت بنیادهای فکری گردید، به طوری که از حالت تدافعی در آمده و حالت تهاجمی به خود گرفته است.

اینکه چگونه بدون دخالت نهادها و سازمان ها و تشکیلات سیاسی، حزبی و انجمنی، انسجامی به حرکت توده ای و مردمی داده شده و نظم برخاسته از آن تابع چه ضوابط و معیارهایی بود، همه این موارد سؤال برانگیز بود. نقش مسجد، استقلال ائمه جماعات و روحانیون از دولت و وجود نوعی حاکمیت دوگانه در کشور ایران به صورت بالقوه زمینه لازم را برای چنین انقلابی فراهم کرد.

مسلمانان جهان با پیروزی انقلاب اسلامی و احیای ارزش های اسلامی که تجربه شکست از رویکرد به غرب را به همراه داشته و قبل از آن با تحریم نفتی سال 1351، احساس قدرت، غرور و موفقیت نمودند. در عین حال انقلاب ایران اولین انقلاب سیاسی اجتماعی اسلامی موفق را به جهان ارزانی داشت؛ انقلابی که با نام اسلام تحت شعار الله اکبر و بر پایه این ایدئولوژی و سمبل های اسلامی و شیعی و تحت رهبری روحانیتی که با مفاهیم اسلامی پرورش یافته بود، مبارزه کرده و پیروز شد.

در نتیجه مسلمانان در سراسر جهان توانستند به هویت اسلامی خود و از تجدید حیات اسلامی در جایی که برای مدت طولانی تحت سلطه قدرت های بزرگ خارجی قرار داشتند، احساس غرور و قدرت نموده و به خود ببالند.

از طرف دیگر امام خمینی به صورت روشنی تجربه ایران را به عنوان راهی به گذار سیاسی و ایدئولوژیک جامعه جهانی از اسلام ارائه داد. دستور کار او اتحاد همه مسلمانان در تلاش های فرهنگی و سیاسی در مقابل شرق و غرب بود. با پیروزی در این تلاش ها ایران به اثبات رساند که در اجرای اصول و آرمان هایش در کشور و گسترش آن در خارج موفق بوده است. فعالان اسلامی در سراسر جهان توانستند خودشان را با بسیاری از اصول ارزشی انقلاب اسلامی همخوان و هم آواز ببینند.

در میان این اصول چندی را می توان نام برد:

1. طرح مجدد اسلام به عنوان مجموعه کاملی از شیوه زندگی

2. اعتقاد بر این اصل که مدل غربی جدایی دین از سیاست موجب همه مشکلات و نابسامانی ها ی اجتماعی، اقتصادی، نظامی و سیاسی جوامع اسلامی بوده است.

3. این عقیده که قدرت و موفقیت مسلمانان در بازگشت به اسلام که بر اساس وعده و تضمین الهی می باشد، تنها جایگزین مناسب برای سرمایه داری غربی و سوسیالیسم و مارکسیسم شرقی است.

4. طرح مجدد شریعت به عنوان قوانین الهی برای ایجاد جامعه مطلوب و برقراری جامعه ای بر پایه عدالت اجتماعی و اخلاقیات.

5. طرح مجدد جهاد مقدس علیه همه بت ها و آمادگی برای شهادت در راه خدا به عنوان تنها راه مبارزه و پیروزی.

استقبال اولیه از پیروزی انقلاب اسلامی توسط نخبگان و فرهیختگان جوامع اسلامی در سراسر جهان، نگرانی دولت های حاکم بر کشورهای اسلامی را نیز فراگرفت. این رهبران و نمایندگان از سراسر جهان از امریکای شمالی تا آسیای جنوب شرقی برای عرض تبریک به امام به تهران سفر کردند. شیعیان در کشورهای حاشیه خلیج فارس که تحت حاکمیت امرای سنی بودند در حالی که اقلیت جمعیت آن شیخ نشینان را تشکیل می دادند با احساس قدرت و غرور در صدد کسب هویت مجدد، قدرت و اجرای اعمال مذهبی بوده و عدم رضایت خود را نسبت به حکام ارتجاعی بروز دادند. گروه های شیعه و سنی از مصر همچون اخوان المسلمین و جهاد اسلامی تا جنبش مسلمانان مجاهد و حزب سلمانه اسلامی در مالزی، الهامات زیادی از انقلاب اسلامی گرفتند.

یاسر عرفات، سرخورده از گرایش انور سادات به آشتی با رژیم صهیونیستی و آغاز مذاکرات کمپ دیوید با عجله هر چه بیشتر و در رأس یک گروه از ساف به تهران آمده و سفارت فلسطین را در مقر دفتر تجاری رژیم اشغال گر فلسطین در تهران افتتاح نمود. در همین حال حکام اسلامی به طور فزاینده ای مخالفین اسلامی خود را به عنوان طرفداران جنبشی خارجی متهم کردند و یا اینکه ایران را متهم به دخالت در امور داخلی کشور خود نمودند.

یکی از تصورات و ذهنیات غلطی که در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی بر علاقه مندان و حتی مخالفین انقلاب در داخل و خارج حاکم بوده اینکه بر اساس تئوری دومینو با پیروزی انقلاب اسلامی دولت های حاکم بر جوامع اسلامی در اثر الگوبرداری آن جوامع و قیام مردمی یکی پس از دیگری سقوط کرده و نظام های مشابهی بر سایر کشورهای اسلامی حاکم خواهد شد. در حالی که اگر لحظه ای در شرایط ویژه تاریخی سیاسی ایران و تفاوت آن با سایر جوامع اسلامی درنگ می کردند، متوجه این ذهنیت نادرست می شدند، زیرا که یک انقلاب تمام عیار مانند انقلاب اسلامی در ایران نه تنها از نظر تئوریک بلکه از نظر واقعی ساز و کارهای مناسب خود را می طلبد.

کشوری مانند ایران دارای قدرت و فرهنگ و تمدن دیرینه می باشد و متجاوز از یکصد سال سابقه مبارزاتی علیه حکام وقت داشته و تجربه حداقل دو پیروزی را بر حکام عصر خود در نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت داشته و از دوران صفویه با اقتدار فزاینده علمای شیعه، نوعی قدرت اجتماعی به موازات قدرت سیاسی تحمل گردیده و رشد یافته است و بهتر از آن برخورداری از رهبری بی نظیری همچون امام خمینی در این دوران دست به دست هم داده و کمک کرده است تا این انقلاب به پیروزی برسد مجموعه چنین شرایطی حداقل در حال حاضر در سایر کشورها و جوامع اسلامی به چشم نمی خورد و بنابراین تکیه به تئوری دومینو نباید به معنای عدم موفقیت انقلاب اسلامی در صدور انقلاب تلقی گردد.

حوادث و اتفاقاتی که بلافاصله و آن هم به حالت عکس العملی در بیشتر کشورهای اسلامی رخ داده خود بر این امید و تصور نابجا افزود. حوادث کربلا، نجف و کوفه در سال 1358 و حادثه اشغال مسجد الحرام در 1357 و به دنبال آن آتش زدن سفارت امریکا در اسلام آباد و تظاهرات و شورش های منطقه نفت خیز الحصا در عربستان، جریان کودتای نافرجام در بحرین و... همه از جمله حوادثی بوده که بر احتمال تحقق نظریه دومینو می افزود.

اما از دیدگاه غرب و رسانه های غربی انقلاب اسلامی و پیام های این انقلاب بر پایه بنیادهای شیعه شکل گرفت. هر چند با وجود روحیه قوی غرب ستیزی و بویژه مخالفت با امریکا و پیگیری اصل؛ نه شرقی نه غربی؛ این امر کاملا طبیعی می نمود. در عین حال از همان نخستین روزهای انقلاب، یک تصویر جهانی از انقلاب ارائه شد که در آن آمال و آرزوهای جهانی ملت ها نیز ترسیم شده بود. از دیدگاه امام، انقلاب اسلامی ریشه در اعتقادات مشترک اسلام داشته و مربوط به تمام مستضعفان عالم بود. اصل یازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بر همین اساس نگاشته شده است.

غرب در تحلیل انقلاب اسلامی گرفتار بررسی های تک ساحتی و محدود و غرض آلود شده است. رویکردهای تئوریک در غرب جهت تبیین ابعاد پیچیده انقلاب مناسب نبوده و باید بر آن امر اشاره داشت که غرب از زوایای خاص و کاملا یک سویه به انقلاب اسلامی نگریسته و آن ر ا به یک حرکت فرقه ای تندرو و تروریستی تقلیل داده است. انقلاب اسلامی بر این نکته تأکید نمود که سوء برداشت ها تا چه حد می تواند مشکلات ناخوشایندی را در بر داشته باشد. کمبود اطلاعات قابل اعتماد، تکیه بر رفتارهای قالبی از سوی ایران و دشمنان خارجی اش سناریوهایی که بر اساس بدترین شرایط طراحی شده بودند؛ تکیه بر شهادت و ادعاهای یک جانبه تبعیدشدگان پناهندگان و دلالان و … به استحکام این دیوار بی اعتمادی و شکننده تر شدن شرایط می افزود. نتیجه تمام این بزرگ نمایی ها و احساس خطر؛ میل شدید به بهره گیری از زور علیه ایران و دستپاچگی و عدم تلاش در جهت بهبود شرایط و روابط بوده است.

انقلاب اسلامی با تکیه بر توانمندی ها و ویژگی های شخصی امام (ره) و با پشتوانه مردمی، بهره مندی از اندیشه مذهبی و ایدئولوژی اسلامی، ایدئولوژی های غرب و شرق و همچنین سیطره فرهنگی غرب را به چالش کشید. اساسا بحث از انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی جدای از امام (ره) ناقص خواهد بود. برخی از نویسندگان پیشتر رفته اند و انقلاب اسلامی را با واژه خمینیسم[5] به طور یکسان به کار برده اند.آبراهامیان بر این اعتقاد است که یکی از نکات قابل توجه در خصوص انقلاب اسلامی ایران، توانایی بالای گفتمان اسلام گرایی در خلق یک ذهنیت جدید بود. یعنی پرورش یک مسلمان به عنوان یک عنصر سیاسی ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی. اصولا مسلمان بودن به معنای ضدیت با پهلوی، امریکا، صهیونیسم و در نهایت حمایت از امام (ره) و جمهوری اسلامی بود.

نوع انقلاب ایران بیانگر استقرار و تثبیت یک ذهنیت سیاسی اسلامی بود. با استقرار جمهوری اسلامی ایران که ماحصل تفکرات سیاسی امام و پشتیبانی توده مردم بوده و ریشه در برداشت های سیاسی از اسلام داشت، به شکلی بی نظیر در مأموریت سیاسی اسلام نهادینه شد. برای نخستین بار یک نظام سیاسی برخاسته از اسلام گرایی به شیوه ای انقلابی جایگزین یک رژیم سکولار غرب گرا و متحد استراتژیک غرب گردید و به اعتقاد بسیاری از مسلمانان این تحول؛ پیروزی اسلام بر سلطه جویی قدرت های استعماری بویژه ابرقدرت امریکا بود.

پیروزی انقلاب اسلامی و بیداری مسلمانان (در سراسر جهان) فصل جدیدی از تقابل اسلام و غرب فراهم کرد. هر چند، این روند امر جدیدی نبود و جهان اسلام چندین نوبت در طول تاریخ با غرب مواجه شده بودند. بسیاری حوادث اخیر (11 سپتامبر) در امریکا و حمله تروریستی به این کشور را اوج تقابل اسلام و غرب می دانند. اما بدون شک، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تبعات ناشی از آن تا انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی توسط سلمان رشدی اوج تقابل اسلام و غرب بود.

هراس غرب از اسلام ناشی از ریشه های مذهبی آن نبوده بلکه از ریشه های سیاسی اسلام بود که غرب را به وحشت افکنده است. مذهب همیشه بوده است اما این برداشت سیاسی از مذهب است که برای غرب مشکل آفرین گردید. آنچه امروز ادبیات اسلام در بردارد، منبع مهمی برای مرعوب ساختن کسانی است که با اسلام خصومت دارند.

جهاد به عنوان یکی از واژگان بنیادین در ادبیات اسلام باعث وحشت غرب در طرح ریزی سیاست خارجی خود با جهان اسلام شده است. کاربرد این واژه امروزه در بحران افغانستان و کمک برخی طرفداران سلفی گری در پاکستان به گروه تندرو طالبان و شبکه القاعده، تحت عنوان جهاد علیه غرب و نماد آن امریکا، مؤید همین امر است. طلاب حوزه های پاکستان برای حمایت از اندیشه سلفی گری طالبانی عملا در جبهه طالبان علیه غرب و امریکا به جهاد پرداختند. در حقیقت بیشترین وحشت غرب از اسلام ناشی از تحمیل احکام و دستورات سیاسی اسلام بر دیگران است اما باید پذیرفت که نه برداشت یک دستی از اسلام وجود دارد و نه اسلام سیاسی یک دستی که بتوان چنین حکمی را عمومیت بخشید. نگاه مختصری به آثار خاورشناسان این امر را روشن می سازد که ایشان در تحقیقات خود همیشه در پی القای این عقیده بودند که باید با اسلام مبارزه شود.[6]

در همین زمینه ماکسیم رودینسون خاور شناس معروف فرانسوی در کتاب جاذبه اسلام ضمن انتقاد تلخ از خطوط فکری ناصواب خاورشناسان می نویسد.… البته همیشه هدف از تحقیقات خاورشناسی درباره اسلام این بود که با اسلام مبارزه شود.

عموما دیدگاه غرب نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی بسیار محدود و تنگ نظرانه بوده است. حتی در جریان پیروزی انقلاب، تمرکز رسانه ها و نمایندگی های غرب نسبت به کلیت حرکت اسلامی و انقلابی در ایران صرفا بر تأثیرات آن بر منافع سیاسی و بازرگانی بریتانیا و امریکا متمرکز شده بود.[7] همین دیدگاه تنگ نظرانه و تک بعدی گفتمان اسلام سیاسی ایران را ستیزه جو و افراطی می دانست. از این منظر آنچه از دولت جدید انقلابی در ایران برداشت می شد، نه تنها ناشی از ستیزه جویی گفتمان اسلام سیاسی بلکه ناشی از تمایلات ایران برای گسترش نفوذ در منطقه بود و اینکه انقلاب اسلامی بقا و هویت خود را در صدور انقلاب می دید. هر چند در خصوص راهکارهای عملی و شیوه های صدور انقلاب اختلاف نظرهایی در داخل مشاهده می شد و حتی برخی کلا با این نظر مخالفت می نمودند، اما به هر حال کلام امام(ره) به عنوان مرکزیت گفتمان مسلط این استراتژی را به خوبی نمایان می سازد. به اعتقاد امام (ره):

ما باید سعی کنیم انقلابمان را صادر کنیم. تمام ابرقدرت ها و قدرت های دیگر در صدد نابودی ما هستند، اگر ما در یک محیط بسته بمانیم عاقبت با شکست مواجه خواهیم شد.[8]

ما بر این اعتقادیم که:

نهضتی را که امام خمینی آغاز کرد، تأثیر جهانی داشت و بسیاری از مسلمانان جهان را در مسیر بازیابی هویت اسلامی خویش قرار داد.

برداشت های غرب از جهان اسلام سیاسی است. علاوه بر این عدم وجود آگاهی و اطلاعات کافی و مستدل از دولت های انقلابی و شرایط پیرامونی و درونی آنها و همچنین عدم برآورد دقیق از جایگاه و توان خود و شرایط نظام بین الملل از سوی رهبران کشورهای انقلابی، سوء برداشت ها افزایش یافته و منجر به اعمال افراطی، جنون آمیز و جنگ گردید.

بر همین اساس هراس غرب از اسلام سیاسی، درک و فهم تنگ نظرانه و تک بعدی رهبران غربی را در پی داشته که خود منشأ بسیاری از تحولات و برخوردها شده است.

در تعیین بازتاب های انقلاب اسلامی چه از سوی موافقین و چه از سوی مخالفین برداشت های غلط و انحرافی صورت گرفته است.

اسلام سیاسی در حرکت های اسلامی هویت خود را در تعارض با فرهنگ حاکم بر غرب تعریف می کند.

برداشت های یکدست و یکسانی از انقلاب اسلامی وجود ندارد. فاکتور قدرت، عموما، نوع برداشت ها را تعیین کرده است. برداشت های جهان اسلام نیز بر همین اساس بوده است.

روند بازتاب های انقلاب اسلامی با تحولات درونی و فراز و نشیب های داخلی و همچنین تحولات نظام بین الملل دچار تحول شده است.

با عنایت به موارد فوق:

پژوهش حاضر بر انگاره هایی استوار است که در پیوستگی درونی با یکدیگر قرار دارند.

1. با وجود تمام سوء برداشت ها، برآوردها و برخوردهای غرب به عنوان مرکزیت نظام بین الملل انقلاب اسلامی با به چالش کشیدن این گفتمان بسیاری از عناصر مرکز محوریت غرب را تحت تأثیر قرار داده است. بازیگران نظام بین الملل (قدرت های بزرگ و ابرقدرت ها)، محیط بازی و قواعد نظام بین الملل تحت تأثیر این انقلاب قرار گرفته و عکس العمل نشان داده اند. غرب ستیزی و گفتمان رقیبی که اسلام سیاسی ارائه داده، بنیادهای نظام وستفالیایی را هدف قرار داده و در پی ستیز با نظم کهن به دنبال ایجاد نظمی جدید برای اسلام و بر اساس اصول اسلامی می باشد.

2. انقلاب اسلامی با احیای تفکر اسلامی، نقش اسلام و مسلمانان را در عرصه های مختلف اجتماعی برجسته ساخته و عنصر هویت اسلامی را به عنوان واقعیتی پذیرفته شده در برابر هویت غربی جهان شمولی که اندیشه غرب ارائه می دهد قرار داده است.

3. هر چند انقلاب اسلامی ایران با احیای اسلام و تفکر اسلام سیاسی خود را در مقابل غرب و فشارهای شدید نظام بین الملل قرار داد، اما همین امر غرب را در شناخت بهتر و جامع تر اسلام ترغیب نمود. بر همین اساس مطالعات اسلامی و اسلام شناسی به سرعت جای شرق شناسی را گرفت.

4. گفتمانی که انقلاب اسلامی ایجاد نموده؛ قادر به تبیین یک نظریه کلان سیاسی می باشد.

اکنون با گذشت یک ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی و متعاقب آن تحولات و دگرگونی های عظیم در نظام بین الملل، زمان آن رسیده تا با دیدی واقع بینانه و بدون افراط و تفریط به بررسی بازتاب و تأثیرات انقلاب اسلامی بپردازیم. نقاط قوت و ضعف و روندهای تداوم متغیر در این جریان را بازشناسیم. بی شک نتایج حاصل تصمیم سازان و سیاستگذاران نظام را در ارزیابی دقیق تر برنامه ها و راهبردها و همچنین اتخاذ راهکارهای مناسب تر یاری خواهد رساند. فهم و شناخت ابعاد مختلف و روندهای جاری در این خصوص، برآورد دقیق و علمی دیگران از خود به شکلی قانع کننده هزینه های تصمیم گیری را کاهش داده و آستانه های امنیتی را بالا خواهد برد. امکان بهره گیری از فرصت ها و کاهش تهدیدات در گرو همین شناخت و فهم است.

اساسا ایدئولوژی ماهیتی جهان شمول دارد. انقلاب های ایدئولوژیک نیز با بهره گیری از همین خصیصه در پی گسترش و همه گیر شدن خویشند و آمال خود را در گسترش دامنه نفوذ و جهان گستری جستجو می کنند و از این طریق در پی کسب مشروعیت و پیشبرد برنامه و اهداف خود می باشند. اما در این راه عوامل و شرایط بسیاری مانع از تسلط آنها می شوند. مقاومت گفتمان یا گفتمان های غالب عوامل محیطی، ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی، قدرت و توان موتور محرک ایدئولوژی از جمله عوامل مؤثر در روند جهان شمولی ایدئولوژی ها می باشند. به عبارت دیگر اثرات پدیده ها جدای از ویژگی های خود پدیده، شرایط پیرامونی و همچنین خصوصیات موضوع، اثرپذیرنده نخواهد بود و تمام این عوامل در یک پیوستگی درونی با یکدیگر تعامل خواهند داشت.

بر همین اساس بازشناسی بازتاب های انقلاب اسلامی بر نظام بین الملل بدون توجه به ویژگی های انقلاب، شرایط و تحولات نظام بین الملل، جایگاه و نقش قدرت های بزرگ و شناسایی روند های جاری نظام بین الملل تلاشی بی ثمر خواهد بود.

بدیهی است بازتاب های انقلاب اسلامی در طول این ربع قرن با تغییر و تحولات داخلی و سیستمی دچار تحول و دگرگونی شده است. برای مثال می توان به برخورد غرب با پیام صدور انقلاب در دهه اول انقلاب و اثرات و تحولات ناشی از تغییرات درونی و پیرامونی بر برداشت غرب اشاره کرد.

درک و برداشت اندیشمندان غرب از اسلام دچار تحول عمیقی شد و متوجه عدم وجود برداشت های یکدست، حتی در جهان اسلام، از مفاهیم اسلامی شده اند و اکنون سعی می کنند بین اسلام به عنوان یک دین با ابعاد سیاسی اجتماعی به اسلام نظیر بنیادگرایی اسلامی، ستیزه جویی اسلامی، تروریسم و اسلام سیاسی تفاوت قائل شوند. در همین خصوص رشد تولید ادبیات در مورد اسلام و ابعاد گوناگون آن (که بی شک از جمله بازتاب های اساسی انقلاب اسلامی است) قابل توجه است.

ابعاد وسیع انقلاب اسلامی در ایران و امواج ناشی از آن اندیشمندان بسیاری را به خود معطوف ساخته است. هر چند برخی با دغدغه های دولتی بر آن نگریسته اند و محدودیت های نگاه های سیاسی قدرت های ریز و درشت را در نوشته ها و تحلیل های خود اعمال نموده اند؛ اما بسیاری نیز از دریچه نگاه تحلیل گرانه و عالمانه به کنکاش در جوانب امر برآمده اند. بهت و شگفت زدگی نه تنها در بین سیاستمداران بلکه عرصه های دانشگاهی و پژوهشی را نیز در بر گرفته و اکثر پژوهندگان در پی ریشه یابی این تحول شگرف و حرکت انقلابی برآمدند. بخش عمده ای از ادبیات مطالعات انقلاب اسلامی به بررسی ابعاد نظری و علل پیدایش و ظهور انقلاب معطوف شده است.

نوشته های پژوهش گرانی همچون اولیور روا، جیمز دو فرونزو، بری روزن[9]، اسکاچ پل[10]، اسپوزیتو[11]، همایون کاتوزیان، فرهاد کاظمی، سعید امیر ارجمند، حامد الگار[12]، … در این مجموعه قرار می گیرند. بخش عمده ای از نوشته ها نیز به سیاست های ایران و تحولات داخلی ایران پس از انقلاب پرداخته و روابط جمهوری اسلامی ایران را با قدرت های بزرگ بررسی نموده اند. غالب پژوهش ها به رفتار خارجی ایران و اعمال سیاست خارجی پرداخته اند. که این بخش با بیشترین تنگ نظری و نقد مواجه شده است. برای مثال نوشته های خلیل زاد و فرد هالیدی؛ به وضوح تحلیل های یک جانبه ای از انقلاب را ارائه نموده اند.

علاوه بر انتشار کتب و مقالات بسیار فراوان در خصوص انقلاب اسلامی ریشه های بروز تحولات؛ روابط با قدرت ها؛ نقش عوامل مختلف در پیروزی و …. کنفرانس ها و میزگردهای بسیار فراوانی در سراسر جهان برگزار گردیده تا جوانب گوناگون این پدیده منحصر به فرد را بررسی نماید. نخستین همایش بین المللی در این خصوص در ایالات متحده امریکا و از سوی کالج بروکلین[13] در سال 1361 و پس از خاتمه بحران گروگان گیری دیپلمات های امریکایی در ایران؛ برگزار شد و مجموعه مقالات آن نیز با تلاش بری روزن[14] در سال 1363 منتشر شد. تمرکز عمده این مقالات بر جنبه های ملموس و مشخص این پدیده؛ ابعاد ایدئولوژیک و آینده روابط ایران با کشورهای همسایه و قدرت های بزرگ می باشد.

البته برداشت های قدرت های بزرگ و برخی از همسایگان ایران در خصوص انقلاب اسلامی نیز مورد بحث قرار گرفته است. اندیشمندان و پژوهش گران مشهوری همچون نیکی کدی[15]؛ بری رابین؛ خلیل زاد و ریچارد کاتام تحولات ایران را در این همایش بررسی کرده اند. مهم ترین تلاش دیگر در خصوص بررسی بازتاب های انقلاب اسلامی بر جهان از سوی جان اسپوزیتو؛ جیمز پیسکاتوری؛ و کریستوفر ون هالن در سال 1367 انجام شد که نتیجه این کنفرانس که پس از اوج تقابل اسلام و غرب در جریان انتشار کتاب آیات شیطانی بود؛ در مجموعه ای به چاپ رسید. در این همایش سعی شد تا مقالات بر اساس چهار حوزه جغرافیایی و یک جمع بندی پایانی بر اساس بازتاب های جهانی انقلاب اسلامی طراحی شود. هر چند اسپوزیتو در دو فصل پایانی این کتاب سعی نموده تا به ابعاد جهانی این بازتاب ها بپردازد اما صرفا به بیان کلیات اکتفا نموده و بررسی بیشتر آن را به بعد موکول کرده است.

یک بررسی کلی در متون موجود در این خصوص نشان می دهد که تا کنون در موضوع مورد نظر (بازتاب جهانی انقلاب اسلامی) پژوهش قابل توجهی صورت نگرفته و به شکل منسجم به این موضوع پرداخته نشده است. این در حالیست که متون فارسی نیز بیشتر به ابعاد داخلی انقلاب پرداخته اند.

غالب متون غیر فارسی با دیدی غرض ورزانه به شکلی افراطی با این موضوع برخورد کرده اند. علی رغم همه اینها نباید تحولات عمده ای را که در سال های اخیر در بخش مطالعات اسلامی و مطالعات ایران صورت پذیرفته نادیده گرفت ...

¿ جمع بندی و نتیجه گیری

در این پژوهش تلاش گردید تا یک بررسی همه جانبه ای از آثار و بازتاب جهانی انقلاب اسلامی به عمل آید. در گفتار اول اهمیت بررسی آثار و ویژگی های برون مرزی انقلاب اسلامی، علل و عوامل پیروزی و تداوم آن و تفاوتی که این انقلاب با سایر انقلاب های بزرگ جهان دارد که آن را به عنوان یک پدیده سیاسی اجتماعی و فرهنگی منحصر به فرد در تاریخ مشخص می کند پرداختیم و در عین حال به موضوع پر اهمیت صدور انقلاب و تفاوت آن با بازتاب انقلاب پرداخته و نشان دادیم که صدور انقلاب یک برنامه و اقدام و یا سیاستی است که ازطرف دست اندرکاران انقلاب در جهت تأثیر گذاری بر سایر جوامع اتخاذ می گردد در حالی که بازتاب انقلاب اسلامی به نتیجه و آثار بر جای مانده در بیرون مرزهای کشور انقلاب کرده پرداخته و لزوما نمی تواند حاصل و نتیجه برنامه ریزی و اعمال سیاست های اتخاذ شده در صدور انقلاب باشد بلکه عموما در اثر مشاهدات و وجود ارتباطات میان جامعه انقلاب کرده و جوامع دیگر آثار مهمی را بر جای گذارده که نه تنها برای آن برنامه ریزی نشده بلکه حتی پیش بینی چنین آثاری هم نمی گردید.

در گفتار دوم و سوم با استفاده از نظریه سطوح مختلف تحلیلی و با شیوه ای استقرایی به بررسی نزدیک از آثار انقلاب اسلامی بر جامعه جهانی و جهان اسلام پرداخته و با تفکیک میان دولت ها و ملت ها و با پرداختن به تفاوت های اساسی که جوامع مختلف در اثر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران پیدا کرده اند دقت لازم در شناسایی این اثر گذاری و عمومیت دادن آنها به عمل آورده و به یک جمع بندی کلی رسیده ایم که می توان حداقل این نتایج را در سه بخش کلی، نظام جهانی و جهان اسلام مورد توجه قرار داد.

ناگفته نماند که به خاطر عظمت انقلاب اسلامی و ویژگی های منحصر به فرد و همچنین حوزه وسیع اثر گذاری آن، آنچه را که در این پژوهش انجام شده است نه کافی و وافی به مقصود می باشد و نه در توان یک مؤلف خواهد بود بلکه ضرورت دارد مطالعات وسیع تر و گسترده تری و حتی الامکان به صورت میدانی توسط محققان و پژوهش گران متعدد صورت گرفته و به صورت یک مجموعه در اختیار دانش پژوهان وعلاقه مندان قرار گیرد و این حرکت باید آغازی بر انجام چنین پروژه کلانی تلقی گردد.

¿ بازتاب عمومی انقلاب اسلامی
1. در دولت ها

مطالعات ما از عکس العمل دولت های جهان که همگی عضو سازمان ملل هستند اعم از دولت های غربی، شرقی، جهان سوم و حتی دولت های اسلامی نشان می دهد که در مجموع دولت های معاصر با پیروزی انقلاب اسلامی عموما از این تحول و رخداد عظیم تاریخی استقبال به عمل نیاورده و با نوعی حیرت، سرگردانی و حتی شگفتی به این پدیده نوظهور که برای هیچ کدام از آنها قابل پیش بینی و تصور نبود نظر می افکندند.

از طرف دیگر هر کدام از آنها به طریقی نگران اثرات انقلاب بر جامعه خود و آینده ثبات نظام حاکم بر کشورشان بودند، اصولا از آنجا که دولت ها بیش از هر چیز به بقا و دوام خود می اندیشند و هر حرکت مردمی و رهایی بخش می تواند برای آنها نگران کننده و حتی خطرناک باشد، تمایل چندانی به این نوع حرکت ها و انقلاب ها که می تواند برای قوام و ثبات آنها خطرناک باشد، ندارند. بویژه در شرایطی که این دولت ها عموما دارای نظام های سکولار بوده و جدایی دین از سیاست را به عنوان یک اصل ثابت و پابرجا پذیرفته بودند. این انقلاب که خمیرمایه آن از ایدئولوژی و مکتب دینی و اسلامی گرفته بود، طبیعتا نمی توانست برای آنها نگران کننده نباشد زیرا که وضع موجود[16] را در هم ریخته و نظام و ارزش های جدیدی را مطرح می کرد و به طور طبیعی رغبتی به استقبال از چنین پدیده ای مشاهده نگردید و اگر موارد بسیار معدودی نیز دیده شد که انقلاب و نظام برخاسته از آن را به رسمیت شناختند، ناشی از نگرانی آنها از عواقب آن و یا فشارهای مردمی و اجتماعی بوده است.

همان طور که ملاحظه گردید دولت های غربی به طور اعم و ایالات متحده امریکا به طور اخص نسبت به فرآیند انقلاب اسلامی با خصومت و کینه برخورد نموده و تلاش زیادی در ناکام گذاشتن آن و حتی تزلزل و سرنگونی نظام برخاسته از آن کردند که این امر ناشی از دو اصل بود یکی وابستگی مطلق رژیم گذشته به غرب و بویژه امریکا و در واقع به خطر افتادن منافع غرب در ایران بود و دوم اینکه اصولا انقلاب های بر پایه ارزش های دینی و اسلامی، نظام های فکری سکولار لیبرال غرب را به چالش کشیده و پیش بینی ها و تئوری های آنها را مخدوش می کرد.

در جریان تحولات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، امریکا و غرب نه تنها حمایت بی چون و چرای خود را از رژیم شاه آشکارا اعلام می کردند بلکه با حمایت بی چون و چرا از رژیم شاه تلاش زیادی برای تحقق نیافتن چنین واقعه ای از خود بروز دادند و زمانی به سقوط رژیم شاهنشاهی به شرطی که انقلاب اسلامی پیروز نشود هم رضایت دادند، چاره ای جز مشاهده سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی نداشتند تلاش خود را در منحرف و کم رنگ کردن آثار انقلاب به کار بردند که این تلاش ها علی رغم گذشت یک ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی و استحکام روزافزون آن همچنان ادامه دارد.

اگر چه بعد از فروپاشی نظام دو قطبی یکپارچگی و سیاست واحد دنیای غرب نیز دچار تزلزل گردیده است و اروپای متحد راه خود را در بسیاری از موارد من جمله در پذیرش واقعیت های انقلاب اسلامی از امریکا جدا کرده و سیاستی جداگانه و به قول خودشان تماس و گفتگوی انتقادی را در عین همکاری تجاری پیشه کرده اند ولی نباید فراموش کرد که از لحاظ فکری، فرهنگی و ایدئولوژیک همچنان در میان دولت های غربی وحدت نظری نسبت به واقعیت های انقلاب اسلامی به خصوص از نظر حاکمیت ارزش ها و اصول اسلامی وجود دارد و همین نکته است که ساموئل هانتینگتون را ترغیب کرده که با ارائه تئوری برخورد تمدن ها و طرح ستیز تمدن اسلام با تمدن غرب اعلام دارد که گسل میان این دو تمدن خونِین است و بدین وسیله اشتراک نظر اروپا و امریکا را در تقابل فرهنگی با انقلاب اسلامی تقویت بخشد.

پیروزی انقلاب اسلامی که با بهت و حیرت اغلب دولت ها مواجه شده بود برای کشورهای بلوک شرق نیز دو مشکل اساسی به وجود آورد: اول اینکه با توجه به چارچوبه های تحلیل مارکسیستی چگونه می توان این انقلاب را تحلیل نموده و چرایی و چگونگی آن ر ا توجیه کرد، انقلابی که نه بر پایه معیارهای اقتصادی قابل تبیین بوده و نه انگیزه ها و ارزش های دینی مسلط بر آن در آن چارچوبه تحلیل قابل توجیه و استدلال می باشد و از طرف دیگر با توجه به روابط حسنه ای که اغلب آنها با رژیم شاه داشتند به چه ترتیبی روابط خود را با رژیم انقلاب تنظیم نمایند. این انقلاب علاوه بر این دو مشکل مسئله دیگری نیز برای اتحاد جماهیر شوروی به وجود آورد و آن نگرانی که از بازتاب انقلاب اسلامی بر جمهوری های مسلمان نشین آسیای مرکزی و قفقاز احساس می گردید.

در مورد دولت های اسلامی می توان گفت که بازتاب انقلاب اسلامی بر این دولت ها که عموما پایگاه مردمی نداشته و وابستگی جدی به جهان غرب و بویژه امریکا داشتند به طور کلی اثر منفی داشت. به عبارت دیگر می توان گفت هر دولتی که در اثر این تحول در ایران برای آینده خود احساس خطر بیشتری می کرده است، بازتاب منفی انقلاب اسلامی بر آن دولت بیشتر بوده و عکس العمل های فوری این دولت ها را نیز بر همین اساس می توان مشاهده کرد و جالب اینکه هر دولتی که از اکثریت قوی تر شیعیان برخوردار بوده و یا دارای اقلیت نسبتا چشمگیری از شیعیان بوده است، به خاطر هراس از شورش و خیزش مردمی در این کشورها عکس العمل این دولت ها تندتر بوده است به طوری که رژیم بعثی عراق که بر ملتی که دارای اکثریت شیعه هستند، حکومت می کرد با یک خصومت وصف ناپذیری با انقلاب اسلامی برخورد کرد و نهایتا هم جنگ بیرحمانه و بی امانی را علیه این نظام نوپا آغاز نمود که نه تنها طولانی ترین جنگ قرن بیستم شناخته شد بلکه خسارات جانی و مالی هنگفتی هم برای هر دو ملت بر جای گذارد.

این شرایط با درجه کمتری در مورد بحرین و لبنان صادق است. البته حتی دولت های اسلامی که دارای اقلیت شیعه هم بودند یا اصولا شیعیان از موقعیت چشمگیری برخوردار نبودند. مع هذا به خاطر ترس از نفوذ انقلاب اسلامی بر همه مسلمانان مواضع منفی اتخاذ نمودند در عین حال با توجه به حاکمیت دولت های گوناگون بر این کشورها می توان چنین نتیجه گیری کرد که هر چقدر این دولت ها سیاست مستقل تری از غرب داشتند و به عبارت دیگر نوعی روش انقلابی در پیش گرفته بودند مانند دولت های لیبی، الجزایر و یمن که در اوان پیروزی انقلاب اسلامی سیاستی دوستانه تر با ایران انقلابی اتخاذ کردند در عین حال این اتخاذ مواضع به معنای استقبال از انقلاب نباید تلقی گردد. حتی این دولت ها نیز به تدریج با رشد اسلام گرایی در میان جوامع خود نه تنها رابطه خود را با ایران انقلابی محدود کردند بلکه بعضا به خصومت و دشمنی هم گرایش پیدا کردند.

از طرف دیگر نباید وضعیت جغرافیایی این دولت ها دوری و نزدیکی آنها با ایران انقلابی را نادیده گرفت بدین معنا که هر چقدر از نظر جغرافیایی به ایران نزدیک تر بودند و خطر صدور انقلاب و نفوذ آن ر ا از طریق مرزهای خود در میان مردم بیشتر احساس می کردند مواضع سخت تری را اتخاذ می نمودند. در جمع بندی از بازتاب انقلاب اسلامی بر دولت های اسلامی می توان به جرأت ادعا کرد که این دولت ها از انقلاب اسلامی نه تنها استقبال به عمل نیاوردند بلکه با نوعی برخورد منفی با این پدیده مواجه گردیدند و این شرایط علی رغم گذشت یک ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی البته با درجات متفاوت همچنان ادامه دارد.

2. در ملت ها

از آنجا که انقلاب اسلامی، انقلابی مردمی و در واقع مردمی ترین انقلاب ها بوده است طبیعتا توجه ملت ها را بیشتر به خود جلب نموده و آنها را تحت تأثیر قرار داده است و با نگرشی مثبت از آن استقبال کرده اند.

این استقبال و عطف توجه با درجاتی متفاوت عمومیت داشته است و بر خلاف دولت های حاکم بر کشورها که برخوردی منفی با انقلاب اسلامی داشته اند، با یک نسبت معکوسی نسبت به دولت ها انقلاب اسلامی مورد استقبال ملت ها قرار گرفته است. هر اندازه که ملت ایران در نیل به اهداف انقلابی خود با ملت های دیگر وجه اشتراک داشته اند به همان نسبت استقبال گسترده تر بوده است. از آنجا که اغلب دولت های حاکم نه بر اساس خواست عمومی ملت ها بلکه بنا به خواست صاحبان قدرت و طبقات خاص بر اریکه قدرت تکیه زده بودند و شباهت زیادی میان رژیم شاهنشاهی و سایر دولت های حاکم بر جوامع دیگر وجود داشته و دارد بنابراین بر اساس نوعی همدردی خوشحالی خود را در عین شگفتی و به صورت عموم ابراز می داشتند. از طرف دیگر با توجه به غلبه بعد فرهنگی انقلاب اسلامی ملت ها و جوامعی که دارای وجوه مشترک فرهنگی بیشتری با ملت ایران بوده اند، تأثیر پذیری مثبت بیشتری داشته اند، بدین ترتیب که ملت های مسلمان بویژه شیعیان عموما از پیروزی انقلاب اسلامی خوشحالی خود را ابراز داشته و در واقع انقلاب را متعلق به خود می دانستند. شاید بتوان گفت انقلاب اسلامی کمترین تأثیر بر جوامعی گذارده باشد که ارتباط بسیار کمتری با ایران و انقلاب اسلامی داشته و در واقع آگاهی لازم را از آنچه که در ایران اتفاق افتاد کسب نکردند و یا اینکه امواج منفی تبلیغات رسانه های جمعی در غرب و کشورهای وابسته اجازه رسیدن واقعیت های انقلابی را به آنها نمی داد بلکه حتی عموما واقعیت ها را نیز تحریف می کردند..

بازتاب انقلاب اسلامی بر ملت ها در مجموع از گرایش و پذیرش ارزش ها و آرمان های انقلاب تا اتخاذ شیوه ها و روش های اتخاذ شده من جمله گسترش تظاهرات عمومی علیه نظام های حاکم را می توان مشاهده نمود که در جای خود به آنها خواهیم پرداخت.

3. در نظام بین الملل

انقلاب اسلامی در زمانی شکل گرفت که نظام جهانی بر پایه غرب محوری به مدت نزدیک به چهار قرن به عنوان یک امر بدیهی و تثبیت شده توسط جامعه جهانی پذیرفته شده بود. هر نوع تحولی که در این نظام در ابعاد گوناگون فکری، فرهنگی، اقتصادی و گفتمان های جدید مطرح می گردید، نشأت گرفته از غرب بوده و هیچ گاه غرب محوری را به چالش نکشیده بود. حتی انقلاب های بزرگ جهان که در خارج از جهان غرب به وقوع پیوست مانند آنچه که در چین در 1327 و یا کوبا در 1337 رخ داد تابعی از نظام های فکری و قانونمندی های برخاسته از غرب بوده است در حالی که انقلاب اسلامی به عنوان یک تحول جدید توانست نظام جهانی غرب محور را در ابعاد مختلف به چالش بکشاند که بر اساس آنچه که در گفتار دوم ارائه شد به طور اجمال می توان نتیجه گرفت که پیروزی انقلاب اسلامی موجب تحولات عمیقی در جامعه جهانی و نظام بین الملل در ابعاد زیر گردید:

الف. احیای اسلام؛ به عنوان یک مکتب جامع و جهانی

مهم ترین تأثیر انقلاب اسلامی بر احیای ارزش ها و آگاهی های اسلامی بوده است. در واقع پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که ادیان بویژه دین اسلام با گذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون نه تنها به پایان راه خود نرسیده اند بلکه مجددا به عنوان مهم ترین راه نجات بشریت از ظلم و بیدادگری مطرح می باشند و دنیایی را که به سوی مادیات با سرعتی زیاد در حرکت بود به ناگهان متوقف نموده و دریچه ای از قدرت معنویات و اعتقادات دینی و مذهبی گشوده و بویژه نسل جوان رویگردان از ایدئولوژی های ماتریالیستی را به آغوش اسلام باز می گرداند. قرآن و آیات آن در دنیای بعد از انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد.

ب. فروپاشی نظام دو قطبی و ایجاد چالش برای نظام های طراحی شده در غرب

علی رغم اینکه انقلاب اسلامی در اوج تحکیم و تثبیت نظام دو قطبی ظهور کرد در اولین گام های خود نظام دو قطبی را به چالش کشاند و نه تنها قانونمندی آن ر ا رعایت نکرد بلکه علیه آن قیام کرد و در نتیجه دو ابرقدرت بزرگ رقیب در رابطه با این پدیده نوظهور خصومت و تضادهای فیمابین را کنار گذاشته و به تقابل با انقلاب اسلامی پرداختند. حتی پس از فروپاشی نظام دو قطبی همه تلاش های غرب را در ایجاد و شکل گیری نظام های غرب محور مانند نظام تک قطبی، جهانی سازی، برخورد تمدن ها و... به چالش کشانده و خود طراح نظام جدیدی گردید که با معیارهای غربی نه تنها همخوانی نداشت بلکه در تضاد بود.

ج. تغییر گفتمان منازعات جهانی

عموما منازعات جهانی بر پایه منازعه میان دولت ها و تشکیل اتحادیه ها و ائتلاف میان دولت های متخاصم شکل گرفته به جریان افتاده و خاتمه می یافت. اگر چه بعضا عوامل ایدئولوژیک مانند آنچه که در قرن بیستم میان دنیای کمونیسم و جهان سرمایه داری مطرح بود در این منازعات نقش بالقوه پیدا می کرد ولی عموما منازعات بین المللی بر سر تقسیم منافع اقتصادی شکل می گرفت.

انقلاب اسلامی نه تنها گفتمان این نوع منازعات را تغییر داده بلکه بازیگران اصلی را در مخاصمات بین المللی از حوزه دولت ملت خارج نمود. بر اساس گفتمان جدید منازعه اساسی نه میان دولت ها با منافع و اهداف متفاوت است بلکه میان صاحبان قدرت و زور از یک طرف با توده های مردم بوده و جنگ واقعی میان مستکبرین از یک طرف و مستضعفین جهان از طرف دیگر می باشد. با این گفتمان مرزبندی های جغرافیایی، نژادی، قومی و حتی مذهبی را در تخاصمات بین المللی در هم ریخته و جنگ دولت ها را به عنوان مستکبرین از یک طرف، با ملت ها به عنوان مستضعفین از طرف دیگر منازعه واقعی و نهایی مطرح نمود که تلاش غرب بر اینست که این نوع منازعات را در پوشش مبارزه با تروریسم بعد از 20 شهریور 1379 و یا برخورد تمدن ها تئوریزه نماید.

د. خیزش جهانی مستضعفین علیه مستکبرین

به تبع تغییر گفتمان منازعات جهانی صف بندی جهانی هم تغییر کرد از یک طرف دولت های حاکم عموما رقابت ها و تخاصمات موجود میان خود را کنار گذاشته و در مصاف با خیزش عمومی ملت ها که مرزهای جغرافیایی را هم در نوردیده و یکدل و یکصدا به مبارزه با صاحبان قدرت و زور برخاسته اند و در قالب حرکت های فردی و یا جمعی وارد عرصه منازعات جهانی گردیده، موجودیت پیدا کرده و به نوعی مورد شناسایی قرار گرفته اند. نمونه آن حزب الله لبنان می باشد که امروز به عنوان یک قدرت مطرح غیر دولتی در چنان جایگاهی قرار گرفته است که در واقع حرف اول را و بالاتر از دولت متبوع خود در منازعه با صهیونیسم بین الملل و دولت اشغال گر اسرائیل می زند.

ه . طرح اسلام سیاسی به عنوان گفتمان جدید

پیروزی انقلاب اسلامی بر پایه ارزش ها و معیارهای اسلامی برای اولین مرتبه در تاریخ مدرن گفتمان اسلام سیاسی را در علوم سیاسی و روابط بین الملل مطرح نمود که خواهان بخش یا تمامی از قدرت سیاسی می باشد. این گفتمان در دنیای لائیسم و سکولاریسم مطرح می گردد که دین را نه تنها جدا از سیاست دانسته و به اعتبار گفته مارکس افیون ملت ها تلقی می شده بلکه مدعی بودند که دوره آن گذشته و به تاریخ تعلق دارد و چیزی هم برای ارائه به دنیای مدرن ندارد. گفتمان اسلام سیاسی دریچه ای جدید به روی اندیشمندان و صاحب نظران سیاست باز نمود که نه تنها دین اسلام می تواند سیاسی باشد بلکه حرف های جدید و تازه ای برای ارائه به جهان مدرن امروز دارد که با گفتمان موجود در تقابل و تضاد هم می باشد و می توان آن ر ا به عنوان گفتمان برتر در دوران پسامدرن تلقی نمود.

و. نفی نظام غرب محور

انقلاب اسلامی در عمل استراتژی غرب را به چالش کشید. خطر بزرگ در واقع از آنجا نشأت گرفت که این انقلاب در سرزمینی که در حوزه نفوذ غرب بود در کمال عظمت پیروز شده و سیطره گفتمان غرب محور را به چالش کشید. در گفتمان نوظهور و قدرتمند انقلاب اسلامی رابطه تنگاتنگ غرب با رهبری جهان تحت فشار قرار می گیرد و با ایده غرب مداری به عنوان مدلی پایدار از توسعه و پیشرفت با مخالفت جدی روبه رو می شود. از این منظر می توان ظهور اسلام گرایی را در تخریب و فرسایش اروپا مداری و غرب مرکزی مورد توجه قرار داد. از این رو گسترش اسلام گرایی مانعی بنیادین و اساسی در برابر افزون خواهی غرب در جهان محسوب گردید. در عصر پست مدرنیسم اسلام گرایی، یک هسته در دنیای چند هسته ای است و این تصور که اروپا (غرب) مدار حرکت عالم است به تزلزل گرایید.

در گفتمان مدرن، غرب در مرکز بود و تمدن های غیر غربی در پیرامون، اما با مرکز زدایی غرب تمدن های غیر غربی از حاشیه به متن آمده اند. در گفتمان بعد از انقلاب اسلامی و در این تقابل نه تنها غرب را از مرکز به حاشیه می کشاند بلکه مدعی پیرامون زدایی غرب نیز می گردد. به عبارت دیگر گفتمان اسلام سیاسی و اسلام گرایی، گفتمان جهانی را که در طول دویست سال سازماندهی شده بود اینک زائد به حساب می آورد.

در این گفتمان جدید در عین حال که غرب را به لحاظ فنی و صنعتی بر جهان اسلام برتر می داند اما آن ر ا از نظر اخلاقیات در انحطاط و در پرتگاه نابودی می بیند... این نبرد نفی فن آوری و پیشرفت مادی نیست بلکه پاسخ نه گفتن به روحیه منحطی است که خروش فراگیر علیه غرب عصیان کنید، در مغز و جان انسان ها نفوذ می کند. در جهان اسلام، اسلام گرایان به نحو کاملا بارزی امکانات و تسهیلات ارتباطی و هنری دولتی را به خدمت می گیرند. اما بلافاصله از آنها برای مقابله با جریان های فکری که مبدع آن امکانات و تسهیلات بوده اند، استفاده می کنند.

این فرصت ها در عصر ارتباطات و جهانی شدن نمود بیشتری یافته است و بارزترین نمونه این نوع به کارگیری ابزار تمدنی غرب علیه غرب فعالیت و عملکرد شبکه های تلویزیونی ماهواره ای منطقه ای در جریان حملات امریکا و انگلیس به مواضع طالبان پس از حملات تروریستی به این کشور و تهاجم امریکا به عراق می باشد.

ز. جهان اسلام به عنوان یک قدرت مطرح در نظام جهانی

با پیروزی انقلاب اسلامی و بیداری و همبستگی که میان ملت های مسلمان به وجود آمده و به نوعی آرمان و اهداف مشترک، منافع همگن، و مهم تر از همه احساس قدرت و توانمندی فوق العاده در ابعاد گوناگون تدریجا جهان اسلام به عنوان یک بازیگر مستقل و یک قدرت مهم چه به صورت بالفعل و چه به صورت بالقوه در ابعاد فرهنگی، جغرافیایی و اقتصادی مطرح گردیده که در گفتمان سیاسی قبل از انقلاب وجود نداشت و جالب اینکه ویژگی های این بازیگر جدید با سایر بازیگران که در قالب اتحادیه ها همچون اتحادیه اروپا شکل گرفته تفاوت اساسی دارد. در این سیستم با آنچه را که قبلا به عنوان معیارهای قدرت مطرح بود تفاوت ماهوی دارد بلکه چیزی به عنوان وجدان عمومی ملت های مسلمان و ارزش ها و آرمان های مشترک میان گروه های اجتماعی و توده های مردم پیوند مستحکمی را به وجود آورده است که مرزبندی های سنتی جغرافیایی، نژادی و قومی را در نوردیده و بعضا تا اعماق سایر جوامع نفوذ می کند حتی از آنچه را که هانتینگتون تمدن اسلامی می نامد گسترده تر بوده و غیر قابل ارزیابی و محاسبه می باشد.

ح. تغییر معیارهای قدرت در نظام بین الملل

اساس پذیرفته شده برای سنجش و تقسیم بندی کشورها از نظر قدرت برتر ولی مهم تر همانا عوامل مادی قابل اندازه گیری همچون عامل نظامی، اقتصادی، جمعیتی، جغرافیایی و سیاسی بوده که در تقسیم بندی کشورها به ابرقدرت ها، قدرت های بزرگ و قدرت های کوچک مورد استفاده قرار می گرفت. انقلاب اسلامی که توسط جنبشی مردمی با دست تهی بر یک قدرت تا دندان مسلح و با حمایت همه جانبه قدرت های بزرگ جهانی غلبه کرد و شکستی که نیروهای حزب الله بر پنج قدرت بزرگ جهانی در لبنان وارد آورد موجب مطرح شدن معیارهای جدیدی از قدرت همچون ایمان، جهاد و شهادت گردید که نه تنها بر قدرت های مادی غلبه کرده بلکه امکان اندازه گیری و مواجهه با این معیارها را برای غرب مشکل کرده است. شرایطی که رژیم صهیونیستی اکنون با آن مواجه می باشد نشانه ناکامی غرب در برخورد با این پدیده نوظهور از قدرت می باشد.

ط. طرح سه عنصر معنویت، اخلاق و عدالت در نظام بین المللی

در نظام بین الملل شکل گرفته بعد از عهدنامه وستفالیا و به رسمیت شناختن نهاد دولت ملت به عنوان بازیگران اصلی و رقابت بر پایه منافع مادی کشورها و همچنین آغاز دوره جدایی دین از سیاست معیار محاسبات در تخاصمات و توافقات بین المللی تنها عناصر مادی در تعریف از منافع ملی مطرح بوده است. انقلاب اسلامی که بر پایه ارزش های دینی شکل گرفت و به پیروزی رسید عناصر جدید غیر مادی همچون معنویت، اخلاق و عدالت را به عنوان چارچوبه جدیدی در نظام بین الملل مطرح نموده است که سازش و تفاهم در قبال گذشت از آنها برای بازیگران صحنه جهانی مشکل تر شده است و به همین علت در محاسبات خود و در برخورد با جمهوری اسلامی و جهان اسلام دچار اشتباهات فاحش گردیده و شکست های پی در پی را تحمل کرده اند، من جمله غربی ها در حمایت نظام اسلامی ایران از حقوق حقه مردم فلسطین دچار مشکل شده اند و نتوانسته اند در اتخاذ مواضع محکم آن خللی ایجاد کنند و اغلب پیش بینی های آنها غلط از آب درآمده است.

ی. آغاز تهاجم جهان اسلام

بعد از ظهور و غلبه نهضت رنسانس در اروپا که نقطه عطف مهمی در تاریخ تمدن غرب تلقی می گردد، غرب حالتی تهاجمی به خود گرفته بود که در ابعاد مختلف نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حرف اول را در دنیا مطرح و جوامع دیگر را بویژه جهان اسلام را در دوران قبل از رنسانس که از تمدن عظیم و شکوفای اسلامی برخوردار بودند وادار به دفاع و انفعال و تبعیت از خود کرده و امیدی هم به تغییر شرایط نمی رفت. انقلاب اسلامی به ناگهان شرایط را تغییر داده برگی دیگر از تاریخ جهان را ورق زده و به دوران انفعال و حالت تدافعی جهان اسلام پایان بخشیده و آن ر ا در حالتی تهاجمی قرار داد، به طوری که امروزه این غرب است که از خود دفاع می کند و نگران فرهنگ و تمدن و آینده خود می باشد. تهاجم جهان اسلام را در مسئله درگیری دختران محجبه در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی با نظام سکولاریستی غرب و عکس العمل انفعالی آنها می توان مشاهده کرد.

ک. بازگشت به شکوه و عظمت تمدن اسلامی

تاریخ قرون وسطی یادآور شکوه و عظمت تمدن اسلامی می باشد. در عین حال که غرب سعی می کرد آن دوره را به فراموشی سپرده و حتی الامکان نادیده بگیرد و از آن دوران به عنوان عصر تاریکی[17] یاد کند و اگر احتمالا از آن دوران شکوفایی تمدن اسلامی یادی می کرد، آن ر ا مربوط به دوران گذشته و تاریخ می دانست و با توجه به سرعت پیشرفت تمدن غرب با تکیه بر صنعت، تکنولوژی و فن آوری امکان تجدید حیات تمدن اسلامی را تقریبا غیر ممکن بلکه محال می دانست. پیروزی انقلاب اسلامی که علی رغم میل و خواسته غرب صورت گرفت و بیداری اسلامی و آثار و تبعات آن حداقل برای مسلمان ها این باور را به وجود آورده است که امکان احیای تمدن اسلامی و تجدید دوران با شکوه و عظمت آن امری ممکن بوده بلکه می رود که به صورتی اجتناب ناپذیر و قهری واقعیت یابد. این باور که فساد و تباهی اخلاقی در غرب همه جا گیر شده و بروز و ظهور استعدادهای درخشان در جهان اسلام که در سایه اخلاق و تعالیم اسلامی در حال شکل گیری است، اساس این باور را شکل می دهد.

ل. تغییر گفتمان انقلاب

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی عموم نظریه پردازان انقلاب نگرشی ناشی از فروپاشی نظام های حاکم نه به خاطر قدرت انقلابیون بلکه به خاطر ضعف ساختاری و کاهش توانمندی های رژیم های حاکم می دانستند و اصولا معتقد نبودند که می شود علیه یک نظام قدرتمند و مستحکم قیام کرده و آن ر ا شکست داد و به قول اسکاچوپول انقلاب ها می آیند و ساخته نمی شوند. با پیروزی انقلاب اسلامی علیه رژیم قدرتمند شاه در حالی که همه ابزار قدرت را در اختیار داشت و مورد حمایت همه قدرت های بزرگ جهان هم بود تعجب و حیرت اندیشمندان و نظریه پردازان انقلاب را برانگیخت و موجب تغییر گفتمان انقلاب گردید. از این جهت نظریه پردازان به عامل بسیج نیروهای مردمی، سازماندهی انقلاب، ایدئولوژی و رهبری انقلاب عطف توجه نموده و در واقع انقلاب اسلامی به عنوان پدیده جدیدی مورد بررسی آنها قرار گرفت و به عبارت دیگر اعتراف نمودند که دسته دیگری از انقلاب ها نیز می تواند وجود داشته باشد که نمی آیند بلکه ساخته می شوند.

م. جمهوری اسلامی به عنوان یک الگو از نظام سیاسی اسلامی و قدرت منطقه ای

اصولا در دنیای مدرن اواخر قرن بیستم این اعتقاد و باور اساسی وجود داشت که امکان تشکیل و تداوم حکومت بر پایه معیارهای دینی و اسلامی و با رعایت اصول و ارزش های مطرح شده در چهارده قرن قبل وجود ندارد و کشورهای اسلامی راهی جز الگو گرفتن از غرب و نظام های سکولار ندارند و این باور حتی در بسیاری از دولتمردان و رهبران دلسوز جهان اسلامی هم وجود داشت که مگر می شود نظامی به وجود آورد که بر پایه ارزش های اسلامی ارائه شده در چهارده قرن قبل قرار گرفته باشد. پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی بر پایه ارزش های مذهبی و با استفاده از نهادهای تأسیسی و تداوم آن به مدت 25 سال و توفیق آن در برقراری روابط متعادل با سایر دول و حتی اداره هوشمندانه و قدرتمندانه هشت سال جنگ کلاسیک مدرن حیرت همه نظاره گران سیاسی و اندیشمندان درس حکومت و دولت را برانگیخت و ناچار فصل جدیدی در تقسیم بندی حکومت ها برای جمهوری اسلامی باز نموده که به عنوان الگو قابل بهره برداری و تکرار می باشد که مشابهی برای آن در تاریخ مدرن نمی توان یافت.

ن. رهبران انقلاب اسلامی به عنوان الگوهای جدید رهبری

در قاموس علوم سیاسی غرب و با تکیه بر نظریات ماکیاولی ویژگی های رهبران سیاسی و برجستگی آنها در توانمندی ایشان در غلبه بر رقیبان و پیشبرد اهداف خود با استفاده از هر نوع تدبیر، مکر و دغل خلاصه می گردید و چیزی که مطلقا برای آنها به عنوان یک ویژگی ضروری و لازم مطرح نبود، رعایت اصول و معیارهای اخلاقی، انصاف و صداقت بود.

ظهور رهبران انقلاب اسلامی بویژه امام خمینی (ره) که متعلق به باورها و اخلاق اسلامی بوده و بیش از هر چیز و قبل از آنکه به پیروزی بیندیشند به ادای تکلیف الهی توجه داشتند در صحنه سیاست امری بدیع و استثنایی بود بویژه آنکه این نوع رهبران بتوانند در انجام مأموریت های سیاسی خود توفیق نهایی هم کسب نمایند. امروزه مطالعه زندگی و سیره این نوع رهبران مورد توجه خاص و عام قرار گرفته و قانونمندی قبلی مربوط به رهبران سیاسی را زیر سؤال برده است و به همین دلیل غرب تا کنون در پیش بینی های خود در رابطه با تصمیم گیری و عملکرد رهبران سیاسی و انقلاب دچار اشتباه و گمراهی شده است.

س. طرح الهیات رهایی بخش

پیروزی انقلاب اسلامی حتی در جوامع مذهبی غیر مسلمان هم آثار خود را بر جای گذاشت. کلیسای مسیحیت که خود را بر این باور ثابت قدم و پایدار می دید که نه حق دارد و نه ضرورت دارد وارد صحنه مبارزات سیاسی علیه رژیم های خودکامه شود و تنها می تواند به پند و اندرز و نصیحت بسنده کند، با پیروزی انقلاب اسلامی که به رهبری علمای دینی شکل گرفت، بعضی از رهبران مسیحیت را بویژه در امریکای لاتین به فکر انداخت که به علت این بی توجهی به نیازهای عمومی جایگاه خود را در میان گروه های اجتماعی از دست می دهند، بنابراین با خروج از اصول و معیارهای پذیرفته شده کلیسای واتیکان به انقلابیون پیوسته و اولین تجربه را در انقلاب نیکاراگوئه کسب کردند و فصل جدیدی در نظام کلیسایی به نام الهیات رهایی بخش برای خود باز نمودند و رهبری بخش مهمی از نهضت های آزادی بخش امریکای لاتین را علی رغم مخالفت واتیکان بر عهده گرفتند.

¿ بازتاب انقلاب اسلامی بر جهان اسلام

انقلاب اسلامی ایران به دلیل جاذبیت در شعارها، اهداف، روش ها، محتوا و نتایج حرکت ها و سابقه مشترک دینی و تاریخی و شرایط محیطی منطقه ای و بین المللی، پدیده ای اثرگذار در جهان اسلام بوده است. این مایه های اثربخش به طور طبیعی و یا ارادی و برنامه ریزی شده و از طریق کنترل هایی چون ارگان های انقلابی سازمان های رسمی دولتی و اداری، ارتباط علمی و فرهنگی، مبادلات تجاری و اقتصادی، در کشورهای مسلمان بازتاب یافته و دولت ها و جنبش ها و سازمان های دینی را در آن جوامع به درجات مختلف متأثر نموده است.

امروزه نه تنها بر علاقه مندان و شیفتگان انقلاب اسلامی بلکه حتی بر دشمنان و مخالفین این انقلاب تردیدی باقی نگذاشته و به آن معترف هستند که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سقوط رژیم 2500 ساله شاهنشاهی در سال 1357 (1979) نقطه عطف مهمی نه تنها در تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران بلکه جهان اسلام و حتی جهان بشریت بوده است.

این انقلاب از یک طرف به نظام مستبد و وابسته شاهنشاهی در ایران پایان داد و علی رغم پیش بینی هایی که می شد که احیانا به جای این نظام یک نظام لیبرال دموکرات مشابه آنچه که در غرب وجود دارد و یا در کشورهای جهان سوم مانند هندوستان، شکل خواهد گرفت، و یا به دیکتاتوری های مستبده کمونیستی تبدیل خواهد گردید. در کمال شگفتی ناظران و اندیشمندان جهانی نظامی بر پایه ارزش های اسلامی و مذهبی و آن هم بعد از گذشت 1400 سال از ظهور اسلام و نداشتن هیچ گونه نمونه و سابقه ای در اعصار گذشته دور و نزدیک مستقر گردید و توانست به مدت یک ربع قرن علی رغم همه مشکلات و توطئه ها و فشارهای خارجی و داخلی دوام آورده، استحکام یافته و کارایی خود را در دنیای مدرنیسم متکی بر سکولاریزم و لائیزم به اثبات برساند.

از طرف دیگر به چند قرن خمودگی و انحطاط تمدن اسلامی خاتمه داده و موجب بروز نوعی بیداری و احیاگری اسلامی آن هم بر پایه بازگشت به ایدئولوژی و مکتب اسلام گردد و بازار همه ایسم های وارداتی اعم از ناسیونالیزم، لیبرالیزم، سوسیالیزم و... را کساد نموده و به جای آن و بویژه در نسل جوان نوعی شیفتگی و بازگشت به افکار و اندیشه های اسلامی به وجود آورد. پس از انقلاب اسلامی، دولت های اسلامی، به درجات متفاوتی احساس کرده اند که برای بقا و دوام خود نیازمند نوعی مشروعیت دینی و مردمی هستند و هر دولت، به شکلی برای رفع این نیاز واکنش نشان داده است.[18] ملت های مسلمان نیز نوعا به این نتیجه رسیده اند، که نقشی در قدرت و مشروعیت دارند. لذا هر کدام به فراخور درک خویش، تلاش کرده اند تا از حقوق و مزایای این توانمندی بهره مند شده و مطالبات بیشتری مطرح نمایند. امروزه نهضت های آزادی بخش غیر اسلامی در جهان اسلام رنگ باخته و در عوض نهضت های اسلامی اصول گرا به سرعت رشد کرده، قدرت یافته و در واقع حرف اول را در تحولات سیاسی اجتماعی معاصر منطقه می زنند.

بلاتردید احیاگری و بیداری جهان اسلام با پیروزی انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد و از مرحله نظر به عمل و واقعیت رسید. اگر چه از حدود یک قرن قبل اندیشمندانی همچون سید جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده در جهان اسلام ظهور کردند که ندای بازگشت به اسلام و تقابل با فرهنگ غرب را سر می دادند و در این مسیر نهضت ها و گروه هایی نیز شکل گرفت ولی پیروزی انقلاب اسلامی به همه مسلمانان به اثبات رساند که مسئله بازگشت به اسلام تنها یک خیال و نظر نبوده بلکه می تواند واقعیت هم داشته باشد. می توان ادعا کرد که اولین بازتاب پیروزی انقلاب اسلامی ناشی از شکل گیری نظام جمهوری اسلامی و تداوم اقتدار آن در مواجهه با بحران ها و توطئه های گوناگون و به خصوص در تقابل با دنیای قدرتمند غرب بود که روز به روز بر امید و اعتماد مسلمانان جهان افزوده و آنها را نسبت به بازگشت به عصر طلایی اسلام امیدوارتر کرد.

در واقع آنچه را که آرنولد توین بی در سال 1949 در کتاب تمدن در بوته آزمایش پیش بینی کرده بود با پیروزی انقلاب اسلامی عینیت یافت.

پان اسلامیسم خوابیده است ، با این حال ما باید این امکان را در نظر داشته باشیم که اگر پرولتاریای جهان (مستضعفین) بر ضد سلطه غرب به شورش برخیزد و خواستار یک رهبری ضد غربی شود، این خفته بیدار خواهد شد. بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلام و حتی اگر این روح به قدر خفتگان هفتگانه در خواب بوده باشد اثر روحی محاسبه ناپذیری داشته باشد؟ زیرا ممکن است پژواک های یک عصر قهرمانی را منعکس سازد. اگر وضع کنونی بشر به یک جنگ نژادی منجر شود اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.[19]

البته میزان تأثیر و بازتاب انقلاب اسلامی بر همه جوامع اسلامی یکسان و یکنواخت نبود بلکه با توجه به قرابت های فکری، فرهنگی و جغرافیایی درجه تأثیرآن متفاوت بوده است و از آنجا که این انقلاب بر پایه تعالیم دین اسلام و مکتب اهل بیت به پیروزی رسید، زمینه تأثیر گذاری آن با توجه به همین امر متفاوت بود.

¿ بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان

این انقلاب بر مسلمانانی که پیرو مکتب اهل بیت بودند یعنی بر شیعیان جهان تأثیر فوق العاده و شگفتی داشت و می توان ادعا کرد که جایگاه شیعیان جهان را از حاشیه و پیرامون به مرکز ثقل تحولات جهان اسلام منتقل نمود. شیعیانی که در طول چندین قرن نه تنها همواره در اقلیت بوده و آماج حملات شدید تبلیغاتی بویژه توسط حکام و خلفای بلاد اسلامی قرار می گرفتند و الزاما با تکیه بر اصل تقیه حتی از بروز افکار و اندیشه های خود هراس داشتند با این پیروزی جانی دوباره گرفته و در صف اول مبارزه با امپریالیسم و استکبار قرار گرفتند.

شرق شناسان و اسلام شناسان غربی که تا این زمان توجه چندانی به مکتب تشیع نداشته و اسلام را از دریچه اکثریت می دیدند و مطالعات و تحقیقات خود را بیشتر بر پایه شناخت اسلام از دیدگاه اهل سنت و جماعت قرار داده بودند، ناگهان متوجه این غفلت بزرگ خود گردیده و احساس کردند که از نظر شناخت مکتب تشیع در تاریکی و ابهام شدیدی به سر می برند و در همین راستا بود که مسیر تحقیقات خود را تغییر داده و با تشکیل کنفرانس ها و سمینارهای مختلف و متعدد و انتشار مقالات و کتب گوناگون در جهت شناخت بهتر این مکتب تلاش وسیعی را آغاز کردند.

حتی می توان به جرأت ادعا کرد که شناخت اسلام از دید غیر مسلمانان که قبلا معطوف به شناخت تعالیم اسلامی با تعبیر اهل سنت و جماعت بود تحول اساسی پیدا کرده و گرایش به درک اسلام از دیدگاه مکتب تشیع بیشتر گردید. اگر چه آمار دقیقی در دسترس نمی باشد ولی اطلاعات موجود بیانگر این واقعیت است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تعداد کسانی که از دریچه مکتب اهل بیت به دین اسلام گرویده اند به طور چشمگیری افزایش یافته است در حالی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی صرفا کسانی از این مسیر اسلام را انتخاب می کردند که در اثر آشنایی و برخورد تصادفی با ایرانی ها و یا شیعیان تحت تأثیر قرار می گرفتند.

این امر حتی در مورد تغییر مکتب از مکاتب چهارگانه اهل سنت به مکتب جعفری هم صدق می کند. بدین معنا که شمار قابل توجهی از اهل سنت در اثر پیروزی انقلاب اسلامی علاقه جدی به شناخت واقعیت های مکتب تشیع پیدا کرده و به دنبال یافتن رمز و رموز و ساز و کاری بودند که در اثر آنها انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و توانست در اواخر قرن بیستم بر قدرت مستبده شاهنشاهی که با حمایت قدرت های بزرگ تقویت می گردید غلبه نموده و نظامی را تأسیس نماید که در آن ارزش های اسلامی حاکم باشد. طبق اطلاعات به دست آمده تنها در نیجریه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی متجاوز از 10 میلیون نفر به پیروان مکتب تشیع افزوده شده است و در بسیاری از جوامع اسلامی همچون مالزی، اندونزی در خاور دور که قبل از پیروزی انقلاب نامی و اثری از مکتب تشیع دیده نمی شد به تدریج اقلیت شیعه شکل گرفته و جایگاه مطلوبی در میان مکتب های مختلف اسلامی پیدا نمودند.

مهم تر از همه تأثیر و بازتاب عظیمی که انقلاب اسلامی در میان شیعیان لبنان به وجود آورد و آنها را که با وجود داشتن اکثریت نسبی در گذشته در شرایط سیاسی، اجتماعی اسفناکی به سر می بردند، ناگهان زنده و بیدار کرده و در جامعه لبنان آنها را که به عنوان محرومین می شناخت[20] از آنها بمب های متحرکی ساخت که توانستند در تقابل با اشغال گران در مدت کوتاهی پنج قدرت بزرگ غربی[21] را بدون دادن کوچک ترین امتیازی وادار به فرار از این کشور بنمایند و امروز در حقیقت حزب الله لبنان به عنوان نماد خارجی بازتاب انقلاب اسلامی همچون ستاره ای بر سینه این انقلاب تلألو می نماید.

لبنان نه تنها کانال حضور انقلاب اسلامی در کل جهان عرب است، بلکه مهم ترین کانال برای اثر گذاری بر مسئله قدس، فلسطین و منازعه اعراب و رژیم صهیونیستی شده است. این سر پل همچنان فعال و پویا بوده و با خروج رژیم اشغال گر فلسطین از جنوب لبنان پس از 22 سال محرز گردید که حزب الله و مقاومت اسلامی که بازوی انقلاب اسلامی به حساب می آیند، نقش کلیدی در این امر داشتند.

چنانچه در تقارن یا توالی انقلاب اسلامی ایران، حرکت سیاسی اسلامی متشابهی در هر یک از کشورهای اسلامی اتفاق افتاده باشد، می توان این فرضیه را با قوت بیشتری بیان کرد. که این امر معلول انقلاب اسلامی بوده است. برای نمونه هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مردم عراق علی الخصوص شیعیان به صورت توده ای یا تشکیلاتی هیجانات و واکنش های وسیعی، مشابه مردم ایران نشان دادند که می توانست ناشی از تأثیر انقلاب اسلامی باشد.[22]

عراق به عنوان یک کشور مهم عربی با اکثریت شیعی و قدرت نفتی، کانال مناسب دیگری برای حضور و صدور انقلاب اسلامی در جهان عرب بود. چنانچه تحولات انقلاب اسلامی ایران، عراق را متأثر سازد، رنگ عجمی و دافعه آن، در بین اعراب کم شده و از طریق این کشور، انقلاب اسلامی توانایی آن را می یابد که به سراسر ممالک عربی گسترش یابد. چنین ظرفیتی می تواند یکی از دلایلی باشد که توسط کانال های مختلف، موجب ترغیب صدام حسین برای حمله به ایران گردید.

در واقع مسلمانان و شیعیان عراق از دیر باز، با حکومت آن کشور به خصوص بعثیون درگیر بودند اما شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در واقع این زمینه را تشدید نمود و آن ر ا نهادینه تر کرد، صدام حسین نیز این نکته را دریافت و آن را بزرگ ترین فرصت و تهدید برای نظام خود تلقی نمود و سرانجام با تمام قوا به ایران حمله کرد و مشروعیت این عمل غیر قانونی و تجاوز کارانه را این گونه توجیه کرد. به نظر می رسد اینک با توجه به سقوط دولت خشن و مستبد بعثی در اثر اشغال عراق توسط نیروهای امریکایی و آزادی های نسبی که در مقایسه با دوران قبل به وجود آمده است، زمینه اثر گذاری و بازتاب انقلاب اسلامی به طور جدی فراهم گردیده است و این مشکل بزرگی است که امریکایی ها در تشکیل دولت جایگزین با آن مواجه هستند.

در بحرین نیز با توجه به اکثریت شیعه در این جزیره انقلاب اسلامی تأثیر عمیقی بر مردم آن گذارد به طوری که امیر بحرین موقعیت خود را به شدت متزلزل دیده و بر فشار دولت علیه شیعیان افزود و محیط خفقان آور تر از گذشته به وجود آورد تا اینکه اخیرا پادشاه جدید بحرین با درک از قابل دوام نبودن شرایط خفقان آور و انفجار آمیز گذشته آزادی های نسبی برقرار نمود و به شیعیان نقش بیشتری در ساختار سیاسی دولت داده است.

در افغانستان، پاکستان و عربستان سعودی اگر چه شیعیان در اقلیت می باشند ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سهم بیشتر و در عین حال سازنده تری نسبت به گذشته در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه خود پیدا کرده اند.

در مجموع می توان این طور نتیجه گرفت که بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان در ابعاد زیر بوده است:

انتقال از حاشیه به مرکز ثقل جهان اسلام

گرایش محققین و کارشناسان و اسلام شناسان به شناخت بیشتر تشیع

گرایش غیر مسلمانان و حتی مسلمانان اهل سنت به مکتب تشیع

ایجاد روحیه انقلابی و در واقع الگوبرداری از انقلاب اسلامی در تقابل با استکبار جهان.

پیدایش امواجی از اسلام سیاسی در میان شیعیان که خواهان بخش یا تمامی قدرت و حکومت هستند.

بازتاب انقلاب اسلامی بر اهل سنت

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران انتظار می رفت جوامعی که از نظر بنیادهای عقیدتی و سوابق تاریخی زمینه مناسب تری برای تحقق انقلاب دارند به پا خاسته و قیام کنند بویژه کشورهایی مانند مصر، الجزایر و ترکیه از این لحاظ که هم سابقه مبارزاتی داشتند و هم اینکه در تاریخ گذشته خلافت های اسلامی را تجربه کرده بودند در این مسیر پیشگام شوند ولی چنین چیزی اتفاق نیفتاد و اولین حرکت در کشوری که دارای قومیت های متعدد بوده و کمترین درصد مسلمانان را دارد همچون لبنان و آن هم در میان شیعیان بیشترین بازتاب را بر جای گذاشت.

اینکه چرا و چگونه انقلاب اسلامی بیشتر در میان شیعیان تأثیر خود را بر جای گذارده و در میان اهل سنت آن طور که پیش بینی می شد بازتاب انقلابی بر جای نگذاشته است مسأله ای است که ضرورتا به افکار و اندیشه های بنیادین اسلامی بر نمی گردد بلکه به طور عمده به ابزار و ساز و کاری مربوط است که شیعیان در طول تاریخ از آنها بهره برده آنها را شکل داده و توانسته بودند نظامی مستقل از ساختار سیاسی، حکومتی ایجاد کنند و همین نظام مستقل بود که در طول یک قرن گذشته در زمان های مقتضی در مقابل نفوذ بیگانگان و ستم و بیدادگری حکام ایستادگی نموده و نقش خود را ایفا نمودند. در اینجا به طور مختصر به این ساز و کارها که در مکتب تشیع وجود داشته و جوامع اهل سنت فاقد آن می باشند، می پردازیم:

1. تفسیر و تعبیر از ویژگی ها و صفات حاکم (اولی الامر)

از دیدگاه اهل تشیع، حاکم بر جوامع اسلامی نه تنها باید قادر و مسلمان باشد بلکه عدالت هم جزو شرایط و صفات اصلی و تفکیک ناپذیر حاکم اسلامی است و گرنه اطاعت از آن حاکم غیر عادل نه تنها ضروری نیست بلکه باید علیه او نیز قیام کرد. در حالی که برای فقهای اهل سنت و جماعت شرط مسلمان بودن و قاهر بودن برای حاکم اسلامی کفایت می کند و اطاعت از وی بر همه مسلمانان واجب است. بدیهی است با توجه به این نظریه فقهی قیام علیه حکام مسلمان کشورهای اسلامی که در عین حال فاسد و دیکتاتور هم هستند را مشکل می سازد و به همین علت نهضت های اسلامی در جوامع اهل سنت عموما در فکر براندازی این نوع ازحکومت ها نبوده بلکه به شیوه اصلاحی با آنها برخورد می کردند.

2. مفتوح بودن باب اجتهاد

در مکتب تشیع باب اجتهاد همواره مفتوح بوده و در زمان غیبت نیز فقهای جامع الشرایط به عنوان نواب امام زمان (عج) وظیفه و رسالت هدایت و راهنمایی پیروان خود را داشته اند و بدین ترتیب یک مسلمان شیعه می بایست یا مجتهد باشد و یا اینکه از یک مجتهد جامع الشرایط تقلید نماید در حالی که در مکتب اهل سنت و جماعت باب اجتهاد بعد از ائمه چهار گانه مکتب های اهل سنت کلا مسدود شده و پیروان اهل سنت را به حال خود واگذاشته اند.

وجود این نهاد در مکتب تشیع نه تنها به پیروان این مکتب کمک می کند که همواره مسائل روز و مستحدثه را با استفاده از فتاوای مراجع تقلید حل و فصل کنند بلکه به خودی خود یک رابطه دائمی و طبیعی میان رهبران مذهبی که از مشروعیت لازم نیز برخوردارند و پیروان آنها ایجاد نموده و شرایط مقتضی بهره برداری سیاسی برای حضور در فعالیت های سیاسی، اجتماعی و قیام در مقابل حکام جور را فراهم آورده است.

3. استقلال علمای دینی از دولت

در مکتب تشیع علما و روحانیون در هر مرتبه و درجه ای که باشند چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ سلسله مراتب از دولت مستقل بوده و هیچ گونه وابستگی به دولت ندارند. این گروه عموما از محل پرداخت وجوهات شرعی و نذورات مردمی ارتزاق نموده و حتی حوزه های علمیه هم از این لحاظ مستقل می باشند در حالی که علمای اهل سنت به طور عموم از نظر اقتصادی وابسته به دولت بوده، ائمه جمعه و جماعات را دولت منصوب کرده و طبیعتا وابستگی تام و تمامی به حکام وقت دارند و طبیعی است که این وابستگی خود مانعی بر سر راه روحانیت اهل سنت خواهد بود که به سادگی قادر به جدا شدن از ساختار نظام سیاسی نبوده و نمی توانند با حفظ جایگاه و موقعیت خود علیه حکام وقت قیام کنند. در حالی که روحانیت اهل تشیع به علت رابطه تنگاتنگی که با مردم دارند خود را جزئی از توده های مردم دانسته و به تبع خواست آنها که در چارچوب موازین دینی و شرعی می باشد، عمل می کنند.

البته ذکر موانع فوق به این معنا نیست که انقلاب اسلامی ایران بر مسلمانان تابع مکاتب اهل سنت تأثیر لازم را بر جای نگذاشته است بلکه این گروه نتوانسته اند به علت فقدان ساز و کارهای موجود در جوامع اهل تشیع شیوه ای انقلابی را در پیش گرفته و جوامع خود را به همان صورت که در ایران اتفاق افتاد تحت تأثیر قرار دهند. در عین حال اثری که انقلاب اسلامی ایران در این جوامع گذاشت تقویت روش های اصلاحی بود. بدین معنا که در این جوامع مردم سعی کردند با استفاده از ساختارهای سیاسی موجود گرایش های اسلامی خود را نفوذ داده و قدرت را با حفظ نظام سیاسی در اختیار گیرند.

روشی که اسلام گرایان هم در الجزایر و هم در ترکیه اعمال کردند حرکت های رفورمیستی و اصلاحی بود که گام به گام با حضور فعالانه در انتخابات شهرداری ها و به دنبال آن در انتخابات پارلمان زمینه کسب قدرت را فراهم نمودند.

اگر چه در عمل این روش در الجزایر با حضور خشن و بی رحمانه ارتش سرکوب گردید و در ترکیه با استفاده از قوانین حاکم حداقل سه مرتبه جلوی کسب قدرت کامل اسلام گرایان گرفته شد و آینده دولت فعلی ترکیه که در واقع با نوعی ظرافت و تفاهم با نظام سعی می کند موقعیت خود را در قبال ارتش لائیک ترکیه حفظ کند روشن نیست، با این وجود تردیدی نیست که این گرایش های اسلامی مرهون بازتاب انقلاب اسلامی ایران می باشد. ترکیه که خود وارث امپراطوری و خلافت عثمانی بود می تواند سر پل نفوذ اسلام سیاسی و اسلام گرایی به قفقاز و بالکان باشد. این مورد به دلیل هم جواری جغرافیایی و نیز به خاطر اشتراکات قومی و زبانی و مذهبی است.

چند هفته قبل از حمله صدام حسین به ایران، در ترکیه کودتای نظامی صورت می گیرد که تقارن و توالی چنین امری هم زمان با انقلاب اسلامی می تواند این فرضیه را تقویت کند که روی کار آمدن نظامیان در ترکیه بخشی از استراتژی مهار انقلاب اسلامی و کور کردن یکی از سر پل ها بوده است، با این ترتیب مسائل کلان سیاسی ترکیه در سال های بعد را می توان، همواره از این منظر نظاره کرد، از جمله ورود و خروج حزب اسلام گرای رفاه، حزب فضیلت و نهایتا حزب توسعه و عدالت به صحنه سیاسی آن کشور که می تواند نوعی چالش جدی برای نظام لائیک ترکیه و آن هم ناشی از انقلاب اسلامی تلقی شود.

در شبه قاره هند نیز انقلاب اسلامی ایران بی تأثیر نبوده است. افغانستان سر پل مهمی برای بازتاب انقلاب اسلامی در آسیای مرکزی بود. در دهه نخست انقلاب، این کشور تحت اشغال بود و سربازانی از ممالک آسیایی شوروی، در افغانستان می جنگیدند که به نوعی با مجاهدین تماس داشتند.[23] در دهه دوم که شوروی فروپاشید و آن کشورها مستقل شدند و ضعف ها و آسیب های خاص این دوران را داشتند، تأثیرپذیری آنان از تحولات افغانستان و افکار مذهبی احزاب و مجاهدین افزایش یافته بود، ظهور طالبان تقریبا این سر پل را قطع کرد.

به فاصله 9 ماه پس از وقوع کودتای مارکسیستی در کابل، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید و به سرعت، تأثیراتی در ابعاد مبارزاتی و سیاسی افغانستان بر جای گذارد. در کنار اثرات عمیق معنوی بر روند جهاد مردم افغانستان، تاکتیک های مبارزاتی مردمی که در جریان مبارزات گسترده مردم مسلمان ایران علیه رژیم شاه به کار گرفته شده بود، بر شیوه مبارزاتی افغان ها نیز تأثیر بسزایی داشت.

قیام های مردمی در شهرهای هرات (17 مارس 1979) و کابل در (ژوئن 1979) نمونه های اولیه و مهم از شیوه های جهادی مردم مسلمان ایران بود که فضای مبارزه مردم مسلمان افغانستان را دچار تحولی بنیادین کرد. شوسیا سفیر جمهوری دموکراتیک آلمان معتقد بود که نفوذ ایران در افغانستان برای حکومت کابل خطرناک تر از نفوذ پاکستان است زیرا که نفوذ مذهبی ایران بر جمعیت شیعه و اینکه عنصر مذهب در ایالات هم مرز با ایران و ایالاتی که قسمت اعظم منطقه کوهستانی مرکز را تشکیل می دهند، مسلط می باشد.

پاکستان نیز در توالی و تقارن انقلاب اسلامی، هیجانات مردمی و تخیلات اجتماعی در تأسی از انقلاب در پاکستان چشمگیر بود. اما در این کشور نیز تقریبا به طور هم زمان با انقلاب اسلامی نظامیان به رهبری ضیاء الحق به وسیله کودتا بر اوضاع مسلط می شوند و او خود سردمدار احیای اسلامیت می گردد. این امر می تواند هم ناشی از الزامات تاریخی و انگیزه های شخصی بوده و هم تاکتیکی برای کنترل اسلام گرایی و انقلاب گرایی برخاسته از تحولات ایران تلقی گردد. نگرانی از نفوذ و تأثیر وسیع و عمیق انقلاب اسلامی، سبب بروز عکس العمل هایی گردید. تأسیس و توسعه سپاه صحابه و ترور مسئولان ایرانی از جمله این عکس العمل ها بود.

انقلاب اسلامی ایران برای مسلمانان جنوب شرقی آسیا پس از گذشت سال های اولیه پیش از آنکه به عنوان الگویی اجتماعی و قابل تکرار مطرح باشد به مثابه منبعی الهام بخش تلقی گردید و موجب تجدید توان حرکت انقلاب اسلامی در این جوامع شد.

پیروزی انقلاب اسلامی و انعکاس رسانه ای آن در جنوب شرقی آسیا، موجب تقویت احساس هویت مذهبی در میان مسلمانان و نیز تسریع روند تجدید حیات اسلام آن هم در این جوامع که وجه بارز آن افزایش تقاضا برای مشارکت در مسائل جهانی امت اسلامی بود، در شئون مختلف جامعه گردید.

ولی دولت های این مناطق سعی کرده اند که برخوردی محتاطانه با انقلاب اسلامی داشته باشند و بنا به ملاحظات داخلی و خارجی (ناآرامی همسویی با غرب) تلاش کرده اند که ضمن حفظ روابط رسمی سیاسی، از طرق مختلف، مانع گسترش و تعمیق مفاهیم انقلاب اسلامی در جامعه خویش شوند. هر چند در مقاطعی نیز ناگزیر از اصلاح و تعدیل مشی خود به نفع مسلمانان شده اند.[24]

دولت مالزی علی رغم اهمیتی که در کنار قومیت، برای اسلام، در حیات سیاسی کشور قایل می باشد، نگرانی خود را از بروز حرکت های اسلامی پنهان نکرده است و معمولا رفت و آمد رهبران اسلامی به ایران را زیر نظر دارد، و چندی پیش نیز فرقه اسلامی الارقم را به عنوان جریانی انحرافی معرفی کرده و از ادامه فعالیت هایش جلوگیری به عمل آورده است. اگر چه ماهاتیر محمد نخست وزیر سابق این کشور در اتخاذ مواضع ضد غربی خود می تواند ملهم از انقلاب اسلامی باشد.

مرام دولتی اندونزی نیز علی رغم اکثریت جمعیت مسلمان ایدئولوژی سکولار است و در بین مقامات دولتی، نوعی بدبینی نسبت به مسلمانان وجود دارد. از این روست که دولت از مدت ها قبل، به دنبال سیاست زدایی از اسلام بوده است و از تهدید گرایشات اسلامی نام می برد و بعضا از آن به نام اسلام ترسی هم تعبیر می شود. در عین حال در دو دهه اخیر شاهد بر افتادن حکومت سوهارتو و روی کار آمدن اسلام گراها در کنار سکولارها در اندونزی هستیم.

پیروزی انقلاب ایران بر تایلند نیز بی تأثیر نبوده و راهپیمایی عظیم آنها در سال 1369 برای برپایی مسجد تاریخی کروزه، نمونه ای از تلاش های مسلمین برای ابراز هویت اسلامی خویش بوده است. دولت تایلند نیز با توجه به سیاست های داخلی، روابط متعادل و متعارفی را با ایران دنبال کرده است.

در باب بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان آفریقا که در توالی انقلاب اسلامی، با گذشت یک دهه، شاهد پیشرفت جبهه نجات الجزایر می باشیم. این توالی و برخی تشابهات که در شکل، محتوا، اهداف و شعارهای اسلام گرایان الجزایر با انقلاب اسلامی وجود دارد، پژوهش گران را در طرح این فرضیه که انقلاب اسلامی در برخی بلاد چون عراق و لبنان اثر فوری گذاشته و اما در برخی از کشورها در دهه اول بذرهایی پاشید که در آغاز دهه دوم و سوم نمود پیدا کرد جدی تر می نماید. در مصر در دوران پیروزی انقلاب اسلامی موقعیت اخوان المسلمین در میان مردم و جوانان تضعیف شد و شاخه هایی از آن نیز تجزیه گردیده به گروه های جهادی و مسلحانه منشعب گشت. البته این امر سبب شد که اخوان نزد دولت مصر تقرب بیشتری یابد. با گسترش مبارزات انقلابی در لوای اسلام به عنوان هدف و ابزار مبارزه، برخی از جنبش ها و سازمان های سیاسی و مبارزاتی مجهز به ایدئولوژی های کمونیسم، ناسیونالیسم و لیبرالیسم رنگ باخت و توان اثر گذاری خود را از دست داده و عملا متلاشی و یا متحول شدند. برخی از جنبش ها نیز به انگیزه های متفاوت و به درجات مختلفی صرف نظر از تأثیرپذیری، راه تنافر و دوری و واگرایی از تز انقلاب اسلامی را پیش گرفتند. برای مثال می توان از گروه طالبان در افغانستان نام برد.

در دهه دوم انقلاب اسلامی، عمر البشیر در سودان به قدرت رسید و اقدامات و گرایشات اسلامی مشابه ایران از خود نشان داد. اخبار و اطلاعات، حکایت از ظرفیت و پذیرش بالای جامعه سودان نسبت به انقلاب اسلامی دارد. همین امر دستاویزی برای کشورهایی چون مصر و امریکا شده است تا بتوانند همچنان از تداوم تهدید صدور انقلاب و به خطر افتادن منافع آنان سخن گفته و برخی تبلیغات و فشارهای خود بر ایران را توجیه نمایند. در حال حاضر حزب اسلام گرای سودان دچار انشقاق شده و دکتر حسن الترابی که ریاست پارلمان را به عهده داشت[25] منزوی گشته است و این کشور نیز درگیر فشار واقعیات و الزامات داخلی بوده و میدان مانوری برای آرمان گرایی و اصول گرایی و انقلاب خواهی می باشد.

در اینجا نکته ای که ضرورت دارد به عنوان یک استثنا در جوامع اهل سنت به آن پرداخت مسئله بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان سرزمین فلسطین اشغالی است. از آنجا که حکام صهیونیستی غیر مسلمان بوده و عنوان اولی الامر حتی در تعبیر اهل سنت بر آنها اطلاق نمی گردد. بنابراین بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان این سرزمین متفاوت بوده است. بدین معنا که مسلمانان سرزمین فلسطین نه تنها شیوه های اصلاحی و رفورمیستی را اتخاذ نکرده اند بلکه بر عکس از شیوه های اصلاحی و سازش کارانه دوری جسته و راه و روش انقلابی را در پیش گرفتند.

ایران که پیش از انقلاب اسلامی یکی از کشورهای حافظ منافع رژیم صهیونیستی بود پس از پیروزی انقلاب کانون مبارزه با آن رژیم گردید و این کشور قلب تپنده مقاومت اسلامی علیه اشغال گران فلسطین شد و پرچم مبارزه ای که سران کشورهای عربی با امضای پیمان کمپ دیوید به زمین گذارده بودند، امام با ابهت و شهامت تمام به دست گرفتند و به مبارزات ملت فلسطین هویت اسلامی بخشیدند.[26]

بدین ترتیب سفارت رژیم اشغال گر تعطیل و سفارت فلسطین تشکیل شد و امام (ره) جهت انسجام بخشیدن حرکت های اسلامی طرفدار انقلاب فلسطین، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را روز قدس نامیدند.

اگر چه حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفی نبود و سال هاست که مردم فلسطین با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیست ها مقاومت می کردند، اما واقعیت این است که پس از انقلاب اسلامی، حرکت نوینی در مبارزات مردم فلسطین آغاز شد و جوانان بی شماری به اسلام روی آوردند و تعداد مساجد در کرانه باختری و نوار غزه افزایش یافت.[27] و حزب الله فلسطین که از فرزندان انقلاب اسلامی هستند در زندان غزه به عنوان یک گروه مبارز اعلام موجودیت کردند و دیری نگذشت که تحت عنوان انتفاضه اسلامی مبارزه با رژیم اشغال گر فلسطین را متحول نمودند.

در حقیقت انتفاضه با آموختن درس های تاریخی از انقلاب اسلامی ایران بهترین راه حل را در نجات ملت فلسطین با تکیه برآرمان اسلامی می دانند.

جهاد اسلامی به عنوان فرزند انقلاب اسلامی ایران، در فلسطین به رهبری شیخ عبدالکریم عوده و با همکاری شهید دکتر فتحی شقاقی که تا سال 1365 در سیاهچال های اسرائیل زندانی بود، به عنوان رهبر شاخه نظامی جهاد تأسیس شد و فتحی شقاقی در سال 1367 با تألیف کتابی تحت عنوان «خمینی راه حل اسلامی»، نظرات سیاسی و ایدئولوژی خود و جهاد اسلامی را بیان نمود.[28]

در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین) دچار انشعابات متعدد شد به طوری که موتور محرکه قیام علیه موجودیت «اسرائیل» از کار افتاد و مقاومت اسلامی در ضعیف ترین حالت خود بود. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، صحنه عمل نیروها و گروه های مبارز و قیام در برابر تهاجم صهیونیزم سیاسی را به نفع نیروهای اسلامی تغییر داد و یأس مفرطی که بر جهان عرب در زمینه مبارزه با اسرائیل مستولی شده بود، با ظهور انقلاب تبدیل به امید و پایداری شد.[29]

گروه دیگری که در جریان قیام در سرزمین های اشغالی اعلام موجودیت کردند و در حال حاضر طرفداران زیادی نیز دارند، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حرکه المقاومه الاسلامیه فی فلسطین) ملقب به حماس می باشد و جالب توجه اینکه به همان روش که شیعیان جنوب لبنان با انتخاب شیوه مبارزه با استفاده از عملیات استشهادی عرصه را بر دولت صهیونیستی تنگ نموده و موفق به اخراج صهیونیست ها شدند مسلمانان فلسطینی نیز به چیزی کمتر از آزادی سرزمین های خود تسلیم نشده و دست از مبارزه انقلابی خود به همان شیوه بر نداشته اند. اگر بخواهیم بازتاب انقلاب اسلامی را در میان جوامع اهل سنت فهرست وار بیان کنیم موارد زیر را می توان به تفکیک بر شمرد:

الف. بیداری و احیاگری اسلامی

اگر چه بیداری و احیاگری اسلامی در میان علما و اندیشمندان اسلامی اهل سنت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمی گردد در عین حال گسترش و عمومیت یافتن این احیاگری مدیون و مرهون پیروزی انقلاب اسلامی است. امروز موضوع جدایی دین از سیاست برای همه مسلمانان امری مردود و غیر قابل قبول شناخته شده و بازگشت به اسلام به عنوان یک اصل پذیرفته شده نه تنها در زندگی فردی و اجتماعی آنها بلکه در زندگی سیاسی همه مسلمین تقویت و تثبیت گردیده است.

ب. تقویت روحیه ضد استکباری و ضد سلطه بیگانه

در این رابطه هم می توان گفت با مقاومت و تقابل موفقیت آمیزی که انقلاب اسلامی در مقابل قدرت های بزرگ بویژه امریکا صورت داد به همه جوامع اسلامی که طعم حقارت و سلطه استعمار و استکبار را چشیده بودند اثرات خود را بر جای گذاشت و امروز روحیه ضد استکباری بویژه ضد امریکایی در جهان اسلام عمومیت و گستردگی کافی پیدا کرده است و این امر نیز مرهون اثرات و بازتاب انقلاب اسلامی است.

ج. ایجاد احساس غرور

مسلمانان در گذشته هم به خاطر دوران سلطه غرب بر جوامع اسلامی و هم به خاطر سرعت ترقی و پیشرفت علمی و تکنولوژیک غرب نوعی احساس حقارت و خود کم بینی می کرده و سعی عمومی بر این بوده است که گذشته اسلامی خود را نادیده گرفته و کورکورانه از روش ها و شیوه های زندگی غربی الگو برداری کنند. انقلاب اسلامی موجب گردید که این احساس حقارت و خود کم بینی از بین رفته و مسلمانان به طور اعم به گذشته خود و به هویت اسلامی خود افتخار کنند و در صدد بازگشت به ارزش های اسلامی باشند و به همین دلیل مشاهده می گردد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسلمانان و بویژه جوانان به حضور در مساجد و مجامع مذهبی رغبت فزاینده ای پیدا کرده و حتی پوشش و ظاهر خود را نیز به شکل و شمایل اسلامی درآورند. استفاده از حجاب اسلامی در میان زن ها نه تنها دیگر یک عقده و کمبود تلقی نمی گردد بلکه به عنوان یک افتخار و یک حرکت سیاسی و سمبل مقاومت تلقی می گردد و این امر تا آنجا پیشرفته است که زنان متعهد حتی به قیمت محرومیت از تحصیل و از دست دادن شغل خود از پوشش اسلامی دست برنمی دارند.

د. مساجد به عنوان کانون فعالیت های سیاسی

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دیگر فعالیت های سیاسی در چارچوبه حوزه های حزبی و مکان های سیاسی شکل نمی گیرد بلکه مساجد به عنوان کانون اصلی مبارزات و فعالیت های سیاسی عمومیت یافته و هر زمان که با مشکل سیاسی مواجه می گردند به مساجد روی آورده و فعالیت های خود را در این مکان مقدس برنامه ریزی کرده و شکل می دهند و به همین دلیل نه تنها مساجد موجود در جهان اسلام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رونق فوق العاده ای یافته است بلکه روز به روز بر تعداد مساجد نیز افزوده می گردد و مساجد نه تنها به عنوان محلی برای انجام فرایض عبادی گستردگی وسیع تری یافته است بلکه به عنوان مرکزی برای فعالیت های سیاسی، اجتماعی نیز تثبیت شده است.

ه . گسترش نهضت های آزادی بخش اسلامی در جوامع اهل سنت

ما شاهد دو اثر و بازتاب مهم بر نهضت های آزادی بخش در جوامع اهل سنت و جماعت هستیم. یکی اینکه نهضت های آزادی بخش که بر پایه ایدئولوژی های غیر اسلامی مانند سوسیالیزم، لیبرالیزم و ناسیونالیزم شکل گرفته بود موقعیت خود را در میان مسلمانان و بویژه جوانان از دست داده و دیگر آن اعتبار و اقتدار گذشته را مانند آنچه را که پان عربیزم و ناصریزم داشت، ندارد و دوم اینکه حتی نهضت های آزادی بخش اصلاح طلب اسلامی مانند اخوان المسلمین که از گذشته دور دارای محبوبیت و معروفیت بودند به علت عدم توانایی در پاسخگویی به نیازهای جوامع خود به خصوص به خواست های نسل جوان دچار تشتت و انشعاب گردیده و گروه های جهادی و انقلابی جدید حتی به صورت مسلحانه و زیر زمینی شکل گرفتند که از این میان می توان از جهاد اسلامی و التفکیر و الهجره در مصر، جبهه نجات اسلامی در الجزایر و... نام برد.

بحث از ویژگی های انقلاب اسلامی و ارتباط آن با نهضت های رهایی بخش از آنجا ناشی می شود که ملت های جهان سوم و زیر سلطه استعماری، با مشاهده وقوع این انقلاب بسیار کنجکاو شدند که انقلاب اسلامی را بشناسند و ویژگی معنویت محوری انقلاب اسلامی، مردم کشورهای جهان سوم را با این واقعیت مواجه ساخت که می توان بدون کمک از ایدئولوژی های وارداتی و غیر اصیل، در صدد ایجاد یک نظام مردمی برآمد. بنابراین خودباوری و بیگانه ستیزی، بزرگ ترین تأثیر انقلاب اسلامی بر شکل گیری جنبش ها و یا فعال تر شدن نهضت هایی بود که از قبل وجود داشتند.

و. رفتار مذهبی

گرایش بیشتر زنان به حفظ حجاب، افزایش استقبال عمومی در انجام فرایض دینی، مثل برگزاری نمازهای جمعه و جماعت، گسترش جلسات آموزش های دینی من جمله آموزش قرائت و تفسیر قرآن و حضور گسترده تر در مجالس و محافل مذهبی از جمله مواردی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسعه بیشتری یافته است.

ز. حساسیت اسلامی

گرایش به استفاده از نام ها و عناوین اسلامی برای اشخاص و مؤسسات و نیز دوری از به کار بردن عناوین و نام های غربی از جمله آثار انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب می باشد، به طوری که حتی رژیم بعثی عراق تحت تأثیر این حساسیت شعار الله اکبر را زیب پرچم کشور عراق می نماید.

ح. حمایت از مقدسات دینی

حمایت از فتوای امام (ره) در مورد سلمان رشدی. پس از صدور فتوای امام خمینی(ره) انتشار کتاب مزبور در تمامی کشورهای اسلامی ممنوع اعلام گردید. تقریبا در تمامی کشورهای اسلامی تظاهراتی بزرگ علیه سلمان رشدی و حامیانش بر پا شد. من جمله در کشورهایی چون هند، پاکستان و.. که در پاکستان منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از مسلمانان گردید. ورود شارون به مسجد الاقصی آنچنان احساسات مسلمانان فلسطینی را برانگیخت که موجب آغاز انتفاضه قدس گردید که هنوز هم ادامه دارد.

ط. مطالبات سیاسی

افزایش تقاضا برای اسلامی تر شدن قوانین و شئون جامعه و وادار نمودن دولت به واکنش های مثبت و اقناعی در اغلب کشورهای اسلامی به عنوان خواست عمومی مطرح می باشد و این امر نظام های لائیک را به چالش کشانده است.

ی. مشارکت بین المللی

تقویت احساس تعلق به امت اسلامی و ابراز حساسیت نسبت به تحولات جهان اسلام. تظاهرات عمومی و گسترده ای که به دنبال حمله امریکا به افغانستان و عراق صورت گرفت نشان از احساس مشارکت عمومی و بهره وری در جهان اسلام می باشد.

به جرأت می توان پیش بینی کرد که تهاجم امریکا به جهان اسلام و راه اندازی جنگ های بی رحمانه در افغانستان و عراق بلاتردید موجب شورش و طغیان های وسیعی در جهان اسلام و تحت لوای اسلام خواهی خواهد شد که نه دولت های موجود قادر به کنترل و سرکوب آنها خواهند بود و نه امریکا و غرب قادر به خاموش کردن آن خواهند شد. این تهاجم از طرف امریکا و غرب در حقیقت واکنشی است که امریکا برای تداوم سلطه خود بر جهان اسلام و ثروت های عظیم این منطقه آغاز کرده است که می تواند موجب گسترش روح مبارزه جویی و قیام های مردمی و اسلامی گردیده و در واقع پیشگویی آرنولد توین بی را در آینده نزدیک عینیت بخشید، آنجا که می گوید ... اگر وضع کنونی بشر به یک جنگ نژادی منجر شود اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.[30]

¿ انفجار نور

در رابطه با پیروزی انقلاب اسلامی و شگفتی ها و آثار جهانی آن تعابیر و تمثیل های مختلفی همچون آتشفشان، زلزله، طوفان و سیل توسط دوستان، دشمنان و یا ناظران حیرت زده انقلاب به کار برده شده است که عموما بیانگر قدرت تخریبی انقلاب می باشد. ولی هیچ تعبیر و تمثیلی زیباتر، مناسب تر و واقع بینانه تر از آنچه را که منتسب به رهبر انقلاب، امام خمینی (ره) می باشد نیست، آنجا که اظهار می دارند انقلاب ما انفجار نور بود چرا که نور در اثر انفجار خود:

با تشعشعات خود تا فضای وسیعی را روشنایی بخشیده و تاریکی ها را به ناگهان به روشنایی تبدیل می کند.

به همه اقشار عالم بالسویه می رسد، غنی و فقیر نمی شناسد و با گرمای خود بویژه به طبقات محروم و مستضعف تحرک و امید بیشتری می بخشد.

از آنجا که تاریکی ها و جهالت ها را به روشنایی تبدیل می کند امکان یافتن حقیقت و تشخیص حق از باطل و راه از چاه را بیشتر و بهتر میسر می سازد.

همان قدر که برای محرومین و مستضعفین برکت و قدرت می آورد برای کوردلان و خفاشان ترس و وحشت می آفریند و بیهوده به جنگ آن بویژه کانون نور روی می آورند.

خفتگان را از خواب طولانی در شب تار بیدار نموده و به قیام و حرکت دعوت مینماید.

هر آنکه به کانون نور نزدیک تر باشد اثرپذیری و احساس گرمایش بیشتری احساس می نماید.

آنها که در کانون انفجار نور هستند آنچنان در آن ذوب می گردند که خود تبدیل به نور گردیده و در واقع جزء لاینفک آن می گردند.

منازعه میان نور و تاریکی، آگاهی و جهل، حق و باطل به مرحله نوینی می رسد که در آن نور که سمبل حق و حقیقت می باشد بر تاریکی غلبه کرده و به مرحله پیروزی قطعی و نهایی نزدیک می گردد.

و تا زمانی که این کانون فعال باشد و از خود انرژی ساطع کند تابش نور ادامه یافته و اثر گذاری آن قوی تر گردیده و بر سرعت آن می افزاید و پایان شب سیه سپید است.

بلاتردید انقلاب اسلامی در آغاز قرن بیست و یکم و هزاره سوم میلادی آن چنان اثرات عمیقی بویژه در ابعاد فرهنگی، برگشت ناپذیر تغییر جهت داده است به طوری که بنا به اعتراف اغلب اندیشمندان قرن جدید دیگر در برگیرنده مداوم سلطه غرب در همه ابعادش نخواهد بود و می رود که عصر و دورانی جدید را رقم بزند که در آن اسلام و مسلمانان نقش برجسته تری ایفا خواهند کرد.




[1]. استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران.

[2]. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه ، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، 1369، ص 6 155.

[3]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه مراجعه شود به کتاب میشل فوکو، ایران: روح یک جهان بی روح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، تهران: 1379.

[4]. میشل فوکو، ایرانی ها چه رویائی در سر دارند، ترجمه حسین معصومی همارانی، انتشارات هرس، تهران: 1377، ص43.

[5]. Khomeinism.

[6]. میر محمد حسین هدی، نسخ شناسی آرای خاورمیانه شناسان درباره انقلاب اسلامی، ماهنامه اسلام و غرب، شماره 30، اردیبهشت 1378، صفحه 8.

[7]. Vanes Martin, Creating an Islamic State: Khomeini and The Making New Iran, New York , P..

[8]. صحیفه امام، جلد 12، صفحه 202.

[9]. Barry Rosen (ed) , Iran, since the Revolution: Internal Dynamics, Regional Conflicts and the Super Powers, New York, Brooklyn College

[10]. Skocopol, Theda, “ Rentier State and Shia Islam in theIranian Revolution, “ Theory & .Society, USA, Vol II, No., p.

[11]. Sposito, John, The Iranian Revolution: Its Global Impact, Florida International University Press .

[12]. حامد الگار، انقلاب اسلامی در ایران، ترجمه مرتضی اسعدی.

[13]. Brooklyn colledge

[14]. Barry M. Rosen

[15]. نیکی کدی، ریشه های انقلاب ایران، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، ناشر قلم، 1375.

[16]. Status quo

[17]. Dark Ages

[18]. رابین رایت، شیعیان مبارزان راه خدا، ترجمه علی اندیشه، قومس، تهران: بی تا، ص 174، 175.

[19]. آرنولد توین بی تمدن در بوته آزمایش، ترجمه یعقوب آژند، مولی، تهران: 1362، ص 117.

[20]. امام موسی صدر اولین تشکل ایجاد شده از شیعیان لبنان را حرکت المحرومین نامید.

[21]. در سال 1356 و به دنبال حمله گسترده اسرائیل به خاک لبنان و اشغال بخش هایی از بیروت، چهار قدرت غرب همچون امریکا، انگلیس، فرانسه و ایتالیا در لبنان نیرو پیاده کرده و پایگاه هایی در آنجا برای خود ایجاد کرده بودند که در سال 1361 و به دنبال عملیات استشهادی نیروهای مقاومت اسلامی ناچار به ترک خاک لبنان گردیدند.

[22]. ملت های عربی و انقلاب اسلامی، وزارت ارشاد اسلامی، دفتر برنامه ریزی و هماهنگی تبلیغات خارجی، بی تا، ص 12.

[23]. ابوالحسن شیرازی، ملیت های آسیای میانه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران: 1370، ص 229.

[24]. هفته نامه بعثت، ش23، ص 5.

[25]. فصلنامه خاورمیانه، سال هفتم، شماره 4، زمستان 1379، ص303، 304.

[26]. اسناد لانه جاسوسی، ج5. افغانستان آغاز بحران. سند شماره 23 ص 110.

[27]. فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، س 5، ش13 ،بهار 1375، ص 284.

[28]. هفته نامه بعثت، ش 23، ص 5.

[29]. محمود اسماعیل نیا، مسلمانان جنوب شرقی آسیا و انقلاب اسلامی (مقاله)، اطلاعات 14/4/ 1377.

[30]. آرنولد توین بی، همان.
مرجع : حوزه
کد مطلب : ۵۱۴۴۴۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما