۰
چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۱۴

رويكرد آمريكا به روابط ايران و عربستان؛ تنش زدايي يا مديريت تنش؟

رويكرد آمريكا به روابط ايران و عربستان؛ تنش زدايي يا مديريت تنش؟
رويكرد آمريكا به روابط ايران و عربستان؛ تنش زدايي يا مديريت تنش؟
رحمان نجفی سیار/ دانشجوي دكتري روابط بين‌الملل سه شنبه, 20 بهمن 1394 ساعت 13:44

اضافه کردن دیدگاه جدید
چاپ

به نظر می‌رسد یکی از اهداف آمریکا از مدیریت تنش بین ایران و عربستان در این برهه کنونی، به سرانجام رساندن اهداف منطقه‏‌ای خاص خصوصاً در خصوص بحران سوریه باشد. به باور آمریکایی‌ها، تداوم رفتار عربستان یعنی رفتار پرخاش‌گرایانه آن در منطقه، به روند صلح سوریه آسیب می‌رساند و این اقدام، تنها در راستای منافع رقباي كاخ سفيد از جمله ايران و روسیه است که آن‌ها را به تنها بازیگران مؤثر و فعالِ عرصه سوریه تبدیل می‌کند.

روابط آمریکا و عربستان سعودی در طول هشت دهه اخیر بر محور معادلات راهبردي نفت- امنیت شکل گرفته و تکامل پیدا كرده است؛ عربستان حدود یک‌چهارم از ذخاير اثبات شده نفت جهان (حجم 262 ميليارد بشكه) را در اختيار دارد و از اين منظر، شرايط سياسي و ثبات يا ناامني اين كشور از اهميت زيادي براي قدرت‌هاي بزرگ به‌ويژه آمريكا برخوردار است؛ هرگونه مشکلات درون‌منطقه‌ای برای رژيم سعودي يا تعاملات راهبردي اين كشور با آمريكا، به‌عنوان يك تهديد فوري و راهبردي محسوب مي‌شود. در حال حاضر، نفوذ سياسي، ايدئولوژيك و ژئوپليتيكي جمهوري اسلامي ايران در حوزه‌هاي نفوذ آمريكا- عربستان در منطقه، به‌عنوان مسئله اصلي اين دو كشور در تداوم تعاملات راهبردي‌شان محسوب مي‌شود. از اين‌رو، هدف مشترك رياض- واشنگتن در اين خصوص، مهار ايران است. ايالات متحده پس از چرخش دكتريني خود در دوره اوباما، براي مهار ايران از اهرم فشار منطقه‌اي با بهره‌گيري از برخي بازيگران خصوصاً عربستان استفاده نموده است. اين يكي از دلايل اصلي افزايش تنش‌هاي ميان عربستان و ايران در چند سال اخير بوده است. با اين حال، بعد از شعله‌ور شدن تنش‌ ميان تهران- رياض، كاخ سفيد ظاهراً اعلام كرد كه درصدد مهار تنش و ميانجيگري بين اين دو قدرت منطقه‌اي است. بر اين اساس، اين سؤال مطرح مي‌شود كه آيا راهبرد واقعي آمريكا با توجه به ‌ترتيبات عميق سياسي- امنيتي- اقتصادي بين رياض- واشنگتن، تنش‌زدايي در روابط ايران و عربستان خواهد بود يا اينكه تداوم تنش و مديريت آن بهترين گزينه براي منافع كاخ سفيد است؟ نوشتار حاضر پس از بررسي ابعاد مختلفِ روابط آمريكا- عربستان، درصدد پاسخگويي به اين پرسش است.


1- ابعاد مختلف روابط آمريكا و عربستان

اصولاً روابط کشورها و از جمله میزان دوستی و دشمنی آن‌ها در سه سطح قابل بررسی‌اند:

1. ماهیت روابط؛

2. رفتار؛

3. مواضع مقامات سیاسی.



مهم‌ترین سطح از این سطوح سه‌گانه، ماهیت روابط است كه چارچوب كلي روابط كشورها را تشكيل مي‌دهد. سطح دوم، سطح رفتاري است که به معنی هماهنگی یا ناهماهنگی در رفتار و خشنودی یا ناخشنودی از رفتار طرف مقابل در برخی موضوعات خاص است. سطح سوم، مواضع و سیاست‏های اعلامی است. در برخی مواقع، اختلاف سلیقه و رفتار کشورها، به سطح مواضع رسمی و اعلامی کشیده می‌شود اما در زمان‏های دیگر، اختلافات رفتاری به طور رسمی و علنی بیان نمی‏شود. مثلاً در ماجرای اعدام آیت‌‏الله شیخ نمر از سوی عربستان، هرچند مواضع اعلامی آمریکا به نوعی تقبیح ظاهری این اقدام سعودی‏ها بود اما در واقع، این اقدام، حاصل نوعی هماهنگی رفتاری و عملکردی عربستان و آمریکا بوده است.



به هر حال، اولین و مهم‌ترين سطح از روابط آمريكا و عربستان، ماهیت روابط ميان آن‌ها است؛ ماهیت روابط این دو کشور به‏عنوان دو متحد راهبردی، از دهه 1930 تاکنون کمابیش ثابت بوده و عمدتاً از «معادله نفت در برابر امنیت» تبعیت کرده است. معادله نفت در برابر امنیت، به‌طور عملی در سال 1932 با تأسیس شرکت آرامکو (شرکت نفتی عربستان- آمریکا) آغاز شد. این رابطه در سال 1945 و پس از امضای توافقی بین ملک عبدالعزیز و روزولت رسمیت یافت. اساس این معادله، به این صورت تعریف شده است که عربستان نفت وارداتی آمریکا را تضمین می‌کند و در مقابل آمریکا امنیت و مشروعيت عربستان را تأمین می‌نماید. آمریکا در اجرای این معادله، حضور در جهان اسلام و حمایت افراطی از عربستان را برای تأمین منافع اقتصادی و سیاسی خود در دستورکار قرار داد که منجر به برانگیختن سعودی‏ها به ایفای نقش‏های منفی و مداخله‏جویانه در منطقه خاورمیانه گردیده است. معادله نفت در برابر امنیت در دهه‌های گذشته دچار تحولاتی شده است که عمدتاً شامل اختلافاتی در نحوه اجرای آن بوده است و به گلایه‌ها یا اختلاف دیدگاه‌هایی در مورد نحوه رفتار کشور مقابل انجامیده است. در سال 1960 با تأسیس اوپک، روابط عربستان و آمریکا
دچار تنش شد و به تعطیلی پایگاه هوایی آمریکا در ظهران در سال 1961 انجامید. متعاقب آن تحریم نفتی ۱۹۷۴-۱۹۷۳ در پی جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی و همین‌طور در اختیار گرفتن کنترل کامل آرامکو توسط عربستان این معادله را با چالش‌هایی مواجه کرده است. هرچند بعد از سال 1975 تنش‌های دو کشور در عرصه انرژی به قوّتِ دهه شصت و هفتاد نبوده است، اما این رابطه عاری از تنش‌های سیاسی نبوده و به همین خاطر، استقلال انرژی همواره یکی از اولویت‌های امنیت ملی آمریکا محسوب شده است. به عنوان مثال، مؤسسه «رَند»، وابسته به نیروی دریایی آمریکا، در سال 2009 گزارش جامعی در این رابطه تهیه کرده و علاوه بر تنش‌های سیاسی بر نقش احتمالی تروریست‌ها در توانایی به خطر انداختن جریان نفت وارداتی آمریکا در مناطق مختلف جهان و به‌ویژه خاورمیانه و عربستان پرداخته است. (ديپلماسي ايراني، 30/10/1394)

همین تنش‌ها و نگرانی‌ها باعث شده است آمریکا به فکر تغییراتی در راهبرد سیاست خارجی خود در خاورمیانه بیفتد که تغییر نسبی در ماهیت روابط با عربستان و معادله نفت در برابر امنیت یکی از موارد آن است. به همین خاطر، آمريكا در سال‌هاي اخير، سرمايه‌گذاري‌هاي زيادي بر روي صادرات نفت شيل و موضوع استقلال آمریکا از واردات نفت خام عربستان انجام داده است. در اين راستا، بر اساس لايحه بودجه 2016 آمريكا، كنگره اين كشور پس از ٤٠ سال به دولت اين كشور مجوز صادرات نفت را داد كه اين امر حاكي از كاهش تدريجي جايگاه عربستان و كشورهاي حاشيه خليج فارس در معادلات امنيت انرژي آمريكا است. (بنگريد به U.S National Security Strategy 2016) با اين حال، تغيير در معادلات انرژي ايالات متحده به دليل ملاحظات امنيتي و موازنه‌ قواي منطقه‌اي در غرب آسيا، در كوتاه‌مدت اثر چنداني بر ماهيت روابط واشنگتن و رياض ندارد اما با اين حال، باعث بروز برخي نگراني‌ها و دغدغه‌ها در ميان مقامات آل‌سعود شده كه همين امر، به تشديد رفتارهاي تهاجمي عربستان در منطقه خصوصاً در قبال جمهوري اسلامي ايران انجاميده است.


2- اختلاف مواضع و رفتارهاي رياض- واشنگتن

علي‌رغم ماهيت راهبردي روابط آمريكا و عربستان، بي‌ترديد اين دو كشور داراي اختلافاتي زيادي در سطح رفتار و نیز مواضع اعلامي با يكديگر هستند كه اين موضوع بر رفتارهاي منطقه‌اي عربستان به‌شدت تأثيرگذار بوده است. اختلاف‌ سليقه و مواضع آمریکا و عربستان به‌ويژه بعد از بيداري اسلامي و دومینوی انقلاب‌های عربی منطقه از سال 2011 شدت يافت.


با وجود اينكه رياض و واشنگتن در تحولات بيداري مذكور هدف مشترك و واحدي داشتند- مبني بر جلوگيري از تكرار ظهور انقلاب‌ اسلامي ايران در كشورهاي منطقه- اما شيوه كنشگري و رفتار آن‌ها در اين تحولات تفاوت زيادي با يكديگر داشت. عربستان از همان ابتدا به سياست مشت آهنين در خصوص بيداري اسلامي اعتقاد داشت اما متحدان غربي رياض بويژه آمريكا نسبت به اين سياست به ديده ترديد مي‌نگريستند و آن را در بلندمدت مشكل‌زا مي‌دانستند؛ اين همان چيزي است كه از آن به اختلاف مواضع و رفتاري تعبير مي‌شود. به عبارت ديگر، رياض و واشنگتن در شرايط كنوني در سطح رفتاري با يكديگر دچار اختلاف هستند. اينكه اين دو كشور در تا چه اندازه‌اي با يكديگر اختلاف دارند را مي‌توان در اين اظهارنظر سفير عربستان در انگلستان ملاحظه كرد كه در دهم دسامبر ٢٠١٣ در روزنامه «نيويورك تايمز» نوشته بود: «عربستان از اين زمان به بعد به‌تنهايي منافعش را در منطقه دنبال خواهد كرد و ديگر منتظر آمريكا نخواهد ماند.» او در آن مقاله ادعا كرد كه آمريكا اجازه داد حسني مبارك سقوط كند و هيچ اقدامي نكرد. همچنين آمريكايي‌ها را متهم كرد كه برخلاف خطوط قرمزي كه در قبال سلاح‌هاي شيميايي ادعايي سوريه ترسيم كرده بودند، وارد جنگ با دولت سوريه نشدند و خود را از اين منازعه كنار كشيدند و اكنون هم به‌دنبال توافق هسته‌اي با ايران هستند. سفير سعودي، آمريكا و غرب را تهديد كرد كه رياض از آن روز سياست متفاوتي اتخاذ خواهد كرد. پس از اين موضع‌گيري، دور تازه‌اي از سياست‌هاي تنش‌آميز رياض در منطقه شروع شد كه در اين راستا، به سفارت ايران در بيروت تعرّض شد، موصل سقوط كرد و داعش و ديگر جريانات تروريستي با قدرت و حمايت بيشتري دست به اقدامات تروريستي زدند و محمد مرسي هم با حمايت عربستان و امارات متحده عربي در مصر به‌وسيله كودتا ساقط شد. (خبر آنلاين، 26/10/94: 499670)


رژيم عربستان بعد از اين وقايع نيز به سياست‌هاي تنش‌آميز خود خصوصاً عليه ايران ادامه داد؛ در روند اجراي مذاكرات هسته‌اي ايران و غرب، كارشكني‌هاي بسياري انجام داد كه به‌
جايي نرسيد؛ سياست تنبيه اقتصادي ايران مبني بر كاهش قيمت نفت را در دستوركار قرار داد كه به‌جاي تنبيه ايران، خودش تنبيه شد و با كسري بودجه عظيم (98 ميليارد دلاري) روبرو گرديد. بعد از آن دست به فرقه‌گرايي خطرناك زد و رهبر شيعيان عربستان، آيت‌الله شيخ نمر باقرالنمر را به شهادت رساند تا جمهوري اسلامي را وارد درگيري‌هاي خطرناك فرقه‌اي نمايد. عربستان ضمن قطع روابط خود با ايران به‌‌صورت يكجانبه، اتحاد نامقدسي با برخي قدرت‌هاي نامشروع منطقه، البته با پشتوانه ديپلماسي پول‌، ايجاد كرد. بكارگيري تمام اين ابتكارات از سوي رژيم آل‌سعود- از سياست‌هاي تنبيه اقتصادي گرفته تا تنش‌آفريني فرقه‌اي عليه ايران- به اين خاطر بوده تا به‌زعم خود، انقطاعي در روند سياست تنش‌زدايي و عادي‌سازي ايران با جامعه بين‌المللي ايجاد نمايد. اما اعمال اين سياست‌ها از سوي عربستان به‌دليل عقلانيت سياست خارجي ايران و اراده قوي مسئولين جمهوری اسلامی در ايجاد تعامل هوشمند با جامعه بين‌المللي، به نتيجه‌اي نرسيد و برعكس بر انزواي ژئوپلييتكي آل‌سعود در منطقه افزود. رژیم سعودی بعد از شهادت رساندن آيت‌الله نمر با انتقادات فراواني حتي از سوي كشورهاي غربي و مقامات آمريكايي روبرو شد. با این حال، آمريكا و غرب علي‌رغم اين نگراني‌هاي ظاهري، همچنان به‌دنبال حفظ روابط راهبردي خود با عربستان و مديريت تنش اين کشور با ايران هستند. در ذيل به راهبرد مديريت تنش و اهداف آن پرداخته مي‌شود.


3- آمريكا و مديريت تنش؛ اهداف و واقعیت‌ها

راهبرد مدیریت تنش از راهبردهاي مهم آمريكا است كه در بحران‌هاي مهم بين‌المللي خصوصاً در سال‌هاي اخير مورد توجه مقامات اين كشور قرار گرفته است. در بحران افغانستان و پس از آنکه سیاست حذف کامل طالبان و سیطره آمریکا بر این کشور به بن‌بست رسید، «هنری کیسینجر» وزیر خارجه اسبق آمریکا (1350-1353) طی مقاله‌ای در «نیویورک تایمز» عنوان کرد: «آمریکا وظیفه ندارد تا بحران‌ها را حل کند، بلکه نیروهای آمریکایی موظفند تا تلاش‌های خود را به مدیریت بحران‌ها معطوف نمایند.» (فردانيوز، 20/10/94: 480761)


اين راهبرد به‌طور رسمي در سال 1386 و به‌دنبال «توافق امنیتی آمریکا و عراق» مبني بر خروج نیروهای آمريكايي از عراق، به عنوان راهبرد اصلي كاخ سفيد در مواجهه با بحران‌هاي خاورميانه مورد توجه قرار گرفت. راهبرد مديريت تنش به‌نوعي تداوم تنش‌ها در منطقه به‌شمار می‌آید، به‌گونه‌اي كه منافع آمريكا و متحدان اصلي آن را به خطر نيندازد و موجب كاهش توان رقبا و مخالفان كاخ سفيد گردد و آن‌ها را در بحران‌های داخلی نیز روبرو نمايد. بحران‌های یمن، عراق، سوریه، لیبی و بعضی دیگر از کشورهای مسلمان آفریقا دقیقاً مؤيد اين موضوع است. به‌طور مثال، آمریکایی‌ها نه تنها کمکی به کاهش بحران یمن نکردند، بلکه به طور اساسی مجوز حمله عربستان به این کشور را داده‌اند كه اين امر موجب تداوم بحران و پيچيدگي آن شده است. نقش آمریکا در آغاز و تداوم بحران سوریه و عراق هم علنی‌تر از آن است که نیاز به بحث داشته باشد. آمریکایی‌ها در منازعه میان عربستان و ایران نيز وانمود می‌کنند كه به‌دنبال کاهش تنش‌ها هستند اما واقعیت چیز دیگری است. خبرهای موثق زیادی حکایت از آن دارند که در حین مذاکرات هسته‌ای میان ایران و 5+1، وزیر خارجه آمریکا در سفرهای متعدد به کشورهای عربی و به‌خصوص عربستان، توجه آنان را به لزوم یکپارچه‌سازی صفوف در مقابل ایران جلب کرد. آمریکایی‌ها با صراحت به مقامات سعودی گفته‌اند که ایران پسابرجام به مهار بیشتر نیاز دارد و این مسئولیتی است که آمریکا و کشورهای عرب منطقه به طور مشترک و همزمان برعهده دارند. (Mohammed & McDowall, Mar 3, 2015)


وزیر خارجه و وزیر دفاع آمریکا در ماه‌های اخیر بارها به طور رسمی اعلام کرده‌اند که کشورهای عرب منطقه در معرض تهدید جدی از سوی ایران هستند و آمریکا سرگرم توانمندسازی آنان در برابر تهدیدات ایران است. جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، در تنش جديد میان عربستان و ایران، در حالی که هيچ اقدامي برای بازداشتن رژیم سعودی از به شهادت رساندن آیت‌الله شیخ نمر انجام نداده است، در تماس با دکتر محمدجواد ظریف خواسته است که ایران دست به اقدامی علیه عربستان نزند. این موضعگیری‌ها نشان مي‌دهد که سیاست مهار تنش در واقع، سیاست مهار واکنش و کنترل ایران به حساب می‌آید. تماس موگرینی رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا با دکتر ظریف نیز از همین جنس است. (سايت قطره، 15/10/94: ۴۷۹۴۰۴)


به نظر می‌رسد یکی از اهداف آمریکا از مدیریت
تنش بین ایران و عربستان در این برهه کنونی، به سرانجام رساندن اهداف منطقه‌ای خاص خصوصاً در خصوص بحران سوریه باشد. جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا در سفر اخیر خود به ریاض در این خصوص، یادآور شد: «تنش ایران و عربستان برای مذاکرات صلح سوریه بسیار مضر است و دو کشور باید خویشتن‌داری بیشتری از خود به خرج دهند.» به باور آمریکایی‌ها، تداوم رفتار عربستان یعنی رفتار پرخاشگرایانه آن در منطقه، به روند صلح سوریه آسیب می‌رساند و این اقدام، تنها در راستای منافع رقباي كاخ سفيد از جمله ايران و روسیه است که آن‌ها را به تنها بازیگران مؤثر و فعالِ عرصه سوریه تبدیل می‌کند.


در اين راستا، یکی از اهداف مهم جان کری از سفر به عربستان پیگیري توافق و تهیه لیستی برای شرکت گروه‌های مخالف بشار اسد در فرایند مذاکرات صلح بوده است. در حال حاضر، شناسایی و اجماع بر گروه‌های مخالف برای شرکت در مذاکرات به یکی از چالش‌های جدی تبدیل شده است. با این حال، اختلافات همچنان ادامه دارد و روسیه و عربستان هرکدام روی فهرستی تأکید دارند که دیگری آن را قبول ندارد. ریاض خواهان شرکت گروه‌هایی نظیر جیش‌الإسلام و احرارالشام در مذاکرات است که از گروه‌های تروریستی فعال در سوریه هستند و از زیرشاخه‌های القاعده به حساب می‌آیند. (سايت الف،‌ 4/10/94: 326740) بنابراين در اين مقطع كنوني، آمريكايي‌ها به‌دنبال پيگيري ابزار ديپلماتيك براي رسيدن به اهداف خودشان در سوريه هستند و چه‌بسا تداوم رفتارهاي تنش‌آميز عربستان به اين اهداف آسيب بزند.


جمع‌بندی

به‌طور كلي و در يك جمع‌بندي كلي مي‌توان گفت: سیاست مديريت تنش آمریکا در روابط ايران و عربستان بر سه پايه اساسی استوار ‌است:



1- افزودن بر تنش در قالب تشویق عربستان به تداوم تنش‌آفريني از طریق مذاکرات محرمانه؛ (هرچند در فضای فعلی مذاکرات سیاسی سوریه، کاخ سفید روی این گزینه تأکید زيادي نمی‏کند) اما احتمالاً در صورت به بُن‏بست رسیدن مذاکرات، آمریکا بار دیگر اين گزينه را از سر گيرد. در این خصوص، می‌توان به تحریک عربستان مبنی بر حمله زمینی به سوریه اشاره کرد که این موضوع تنش‌های میان تهران- ریاض را افزون‌تر خواهد کرد. منابع خبری از ائتلاف «ریاض، دوحه، آنکارا» در عملیات احتمالی زمینی به سوریه نام می‌برند. (Durden on 02/04/2016) که این یکی از مصادیق تحریک تنش‌آفرينی آمریکا در منطقه است.



2- مهار رفتار مقابله‌جويانه ایران در قبال اقدامات سعودی؛ به‌گونه‌ای که در نهایت ایران طرف ضعیف دیده شود. هدف اصلی مقامات آمریکایی از تماس‌های مکرر با مقامات ایران بعد از به شهادت رسیدن آيت‌الله نمر توسط مأموران آل‌سعود، همین هدف، يعني بازداشتن ایران از ارتكاب عملي تقابل‌جویانه و در موضع ضعف نشان دادن جمهوری اسلامی ایران بوده است.


3- مدیریت افکار عمومي خصوصاً افكار ایرانی‌ها؛ به گونه‌ای که گمان کنند آمریکا موضع بی‌طرفی دارد و یا حتی مشغول جمع‌بندی برای انتخاب بین ایران و عربستان است و چه‌بسا به دلیل منطقی‌تر بودن رفتار ایران، تهران را بر ریاض ترجیح دهد.


به هر حال، نوع رفتار آمریکایی‌ها و نگاه راهبردی آنان به منطقه، بيانگر تمایز دقيق آن‌ها بين ایران و عربستان، به‌نفع سعودي‌ها است و نشان‌دهنده اين موضوع است كه آن‌ها به‌دنبال مدیریت صحنه منازعات براي تحقق منافع راهبردي خود در منطقه مهم غرب آسيا هستند؛ خواه اين موضوع با كنترل تنش در يك برهه‌ خاص (نظير برهه كنوني) انجام شود و خواه با تشديد تنش در برهه‌اي ديگر صورت گيرد. تاريخ سياسي منطقه در سال‌هاي اخير اين دوگانگي‌هاي رفتاري آمريكا را بارها اثبات كرده است.


رحمان نجفی سیار/ دانشجوي دكتري روابط بين‌الملل

منابع:

1- ديپلماسي ايراني (30/10/1394)؛ تنش در روابط عربستان و ایران و جعبه سیاه آمریکا، آدرس:

http://www.yjc.ir/fa/news/5468737

2- سايت الف (4/10/1394)؛ اهداف سفر هم‌زمان جان کری و جوبایدن به عربستان و ترکیه، آدرس:

3- http://alef.ir/vdcjxmetyuqe8az.fsfu.html?326740

4- خبر آنلاين (26/19/1394)؛ آمریکا از اقدامات تنش‌زای عربستان نگران است، آدرس:

http://www.khabaronline.ir/detail/499670

5- سايت قطره (15/10/1394)؛ تنش‌های عربستان-ایران و منافع غرب، آدرس:

http://www.ghatreh.com/news/nn29633046

6- فردا نيوز (20/10/1394)؛ نقش آمريكا در خصومت عربستان عليه ايران، آدرس:

http://www.fardanews.com/fa/news/480761

7- U.S National Security Strategy 2016: Address:

https://www.dhs.gov/xlibrary/assets/dhs-strategic-plan-fy-2012-2016.pdf

8- Arshad, Mohammed and Angus, McDowall; Kerry visits Riyadh to soothe fears of stronger Iran under nuclear deal, Address:

http://www.reuters.com/article/us-iran-nuclear-usa-saudi-idUSKBN0LZ0O220150303

9- Durden, Tyler (2016); Saudi Arabia :Ready To Send Ground Troops To Syria:

http://www.zerohedge.com/news/2016-02-04/saudi-arabia-ready-send-ground-troops-syria
مرجع : اندیشکده راهبردی تبیین
کد مطلب : ۵۱۹۶۷۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما