به گزارش
اسلام تایمز، پاسخ یک منبع نظامی بلند پایهی اسرائیلی در تاریخ هفتم بهمن ۹۴ به سوال واشنگتن پست دربارهی سیاست اسرائیل در مقابل داعش، باعث بروز علامت سوالهای فراوانی شده و میطلبد که موضع واقعی اسرائیل دربارهی داعش (فارغ از تمام تصریحات مسئولین تل آویو دربارهی تروریسم داعشی و تهدیدات ناشی از آن) بازخوانی جدی شود.
به نوشتهی یحیی دبوق (کارشناس مسائل رژیم صهیونیستی) در نشریهی الاخبار، این منبع نظامی در این مصاحبه ادعا کرده است که اسرائیل میتواند داعش را تنها ظرف چند ساعت «با خاک یکسان کند» (چه در جنوب سوریه و چه در شبه جزیرهی سینا) اما در مقابل، باید پاسخ این سوال هم پیدا شود که «فردای آن روز چه؟» این منبع نظامی در توضیح موضع فعلی اسرائیل گفته تهدیدات مابعد آن روز [یعنی روز نابودی فرضی داعش] از تهدیدات ماقبلش بزرگتر خواهد بود. به همین جهت است که اسرائیل سیاست «بازدارندگی» و «مهار و کنترل» را در قبال داعش در پیش گرفته، و البته در کنار این دو، «ارتباطات آرام و بی سر و صدا» هم در جریان است.
البته این منبع بلندپایهی نظامی اسرائیلی دربارهی ماهیت این «ارتباطات آرام و بی سرو صدا» و اینکه چگونه و در چه سطحی در جریان است توضیحی ارائه نکرده، هرچند سیاق صحبتهایش نشانگر آن است که یک «کانال» ارتباطی (حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم) بین ارتش اسرائیل و داعش وجود دارد که حداقل کارکرد آن، این است که از «به وجود آمدن سوء تفاهم» در دو طرف نسبت به اقدامات و تحرکات طرف مقابل در مرزها جلوگیری کند. مسئلهای که به نوبهی خود نشانگر توافقات ضمنی بین طرفین و اتفاق نظر دربارهی «حاشیهی مانور» مجاز و ممنوع هر کدام از دو طرف است، وگرنه این ارتباطات بیمعنی میبود.
صریحتر از این عبارات، صحبتهایی بود که چندی پیش موشه یعلون (وزیر جنگ رژیم صهیونیستی)، در نشست موسسهی بررسیهای امنیت ملی در تل آویو ایراد کرد. یعلون در آن صحبتها، تهدیداتی که از میدان سوریه متوجه اسرائیل است را برشمرده و تهدید موجود را منحصر دانست به «محور رادیکال» موجود که متشکل است از ایران، سوریهی بشار اسد و حزبالله.
یعلون در صحبتهای خود به روشنی تصریح کرد که تهدید اصلیای که از اراضی سوریه متوجه اسرائیل است، تنها از مناطقی است که نظامی سوریه بر آنها سیطره دارد نه مناطقی که مسلحین کنترل آن را در اختیار دارند. از این بالاتر، صحبتهای صریح یعلون در همان سخنرانی بود که گفت: «اگر قرار به انتخاب بین داعش و ایران باشد، به شما میگویم که من داعش را ترجیح میدهم.»
مطلب شایان توجه دیگر، گزارش نظامی اسرائیل بود که در تاریخ ششم بهمن منتشر شده و در آن هشدار داده شده بود که جریانات میدانی سوریه نشان میدهد که امکان دارد داعش شکست بخورد، و این یعنی «پیروزی محور رادیکال متشکل از ایران و سوریهی اسد و حزب الله.» و از نظر افسران اسرائیلی [تهیهی کنندهی آن گزارش]: «این نتیجهی خوبی برای اسرائیل نیست، و همین امر بر اسرائیل واجب میسازد که در صحنه دخالت کرده و با تغییر مسیر جریانات از سیر فعلیاش، باعث تغییر نتایج پیش رو شود.»
پس میبینیم اسرائیل تنها به توصیف منافعش، و اعلام ترجیح دادن داعش (و آنچه با آن گروه در جریان است) به تهدید ایران و حزبلله و «پیروزی محور رادیکال» بسنده نکرده ، بلکه از این بالاتر، از زبان مسئولین نظامی ردهبالای تل آویو میشنویم که اسرائیل خواستار جلوگیری از شکست داعش است.
در همین چارچوب روزنامهی یدیعوت آحرونوت در شمارهی هفتم بهمن ماه خود به دلیل و عامل نگرانی و ترس اسرائیل پرداخته و مینویسد: «نابودی داعش در سوریه باعث خواهد شد محور حزب الله و ایران و سوریه، قویتر در مقابل اسرائیل [و در همینجا] باقی بماند. اما دنیا که در آن زمان مأموریتش ضد داعش به پایان رسیده، بار دیگر از منطقه خواهد رفت و ائتلاف [محور] شر به صورت مشکلِ تنها اسرائیل باقی خواهد ماند.» این یعنی آنکه کنار رفتن داعش از میدان سوریه، به خودی خود از نظرگاه تل آویو یک تهدید به شمار میرود. کمااینکه کنار رفتن داعش از یک جهت دیگر هم تهدید به شمار میرود و آن اینکه دیگر در آن صورت نمیتوان داعش را در مقابل دشمنان اسرائیل به کار گرفت.
ضمنا میتوان گفت تهدید ناشی از شکست داعش، از نظرگاه اسرائیل، فقط به پیروزی «محور رادیکال» و پیامدهای این پیروزی محدود نمیشود، بلکه این امکان هم وجود دارد که داعش در صورت شکست خوردن، اقدام به عملیات ضد اسرائیل در یکی از میدانها یا کل میدانهای ممکن (جولان، شبهجزیرهی سینا و مناطق داخلی فلسطین) نماید. بله، در حال حاضر داعش نه منفعتی در این کار دارد و نه تصمیمی برای آنجام آن، اما انجام آن در آینده محال نیست، خصوصا اگر این گروه شکست بخورد یا به شکست نزدیک شود.
در همین چارچوب در گزارش نظامی اسرائیلی که در هفتهی اول بهمن منتشر شد آمده است: این امکان وجود دارد که داعش در میدان سوریه شکست بسیار سنگینی بخورد، امری که موجب خواهد شد سلاح خود را به سمت اسرائیل گرفته و دست به عملیات بزند تا به این وسیله برای خود مشروعیت کسب کند. البته منابع اسرائیلی (از جمله روزنامهی معاریو) میگویند اسرائیل «در مرحلهی فعلی در سیبل شلیک داعش قرار ندارد.»
میتوان چنین جمعبندی کرد که اسرائیل خواستار باقی ماندن داعش و جلوگیری از شکست آن (مشخصا در میدان سوریه) است چراکه این را به منفعت اسرائیل میبیند. اما اسرائیل چطور میتواند این کار را بکند؟ سوالی که تعداد زیادی از گزینههای روی کاغد را پیش روی آنان میگذارد، اگرچه «در عمل» و کف میدان، گزینههای اسرائیل در این راستا قریب به صفر است. این مسئله برمیگردد به شرایط میدان سوریه و پیچیدگیهای آن و درهمتنیدگی و همپوشانی و تداخل منافع چندین طرف مختلف در آن که میتواند از تحرک عملی اسرائیل جلوگیری کند.
این مسئله هم به نوبهی خود همان مشکلی را یادآوری میکند که نشست امنیت ملی اسرائیل چند روز پیش به آن رسیده و آن را «معضل راهبردی پیش روی اسرائیل» نامیده بود. در آن نشست هم به ضرورت فعالیت برای ایجاد گزینههای جایگزین (در میدان سوریه) برای ایجاد صحنهی عملی جدید و عدم اکتفا به ناظر صرف بودن تأکید شده بود، ولی در عین حال بر این هم تأکید شده بود دربارهی آن گزینههای جایگزین هم (چه از لحاظ امکان انجام آن و چه از نظر نتایج حاصل از آن) شک و تردید وجود دارد. [به عبارت دیگر معضل استراتژیک اسرائیل آن است که میداند در سوریه شرایط به نفعش پیش نمیرود و باید کاری کند، ولی در عین حال به دلیل عدم اطمینان به نتایج فعالیت احتمالیاش و اساسا نداشتن گزینههای کافی در مقابل محور مقاومت، عملا نمیتواند کاری کند.]