۰
سه شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۰۴

سنت گرایی

سنت گرایی
لازم است پیش از وارد شدن به مؤلفه های اصلی سنت گرایی، توضیحی درباره «سنت»[1] و اینکه مراد سنت گرایان از این واژه چیست، ارائه نماییم.

سنت گرایان سنت را به مجموعه ای از «حقایق همه جایی و همیشگی» که به گونه ای با عالم اله پیوند دارند، اطلاق کنند. به تعبیر دیگر سنت در اصطلاح سنت گرایان در معنای کلی آن، به اصولی اطلاق می شود که از عالم بالا وحی شده و انسان را به مبدأش پیوند می دهد.[2] و در معنای محدودترش، اطلاق و به کارگیری آن اصول است. به عبارت دیگر سنت گرایان معتقدند سنت عبارت است از اصولی که از مبدأ کلی که هر چیزی از آن شأن گرفته و به آن باز می گردد، می آید.[3] این است که سنت همه چیز را به مراحل بالاتر هستی و در نهایت به اصول غایی که مسایل کاملاً ناشناخته برای بشر جدید هستند ارجاع می دهد.[4]

بنابراین سنت گرایی یعنی تعلق خاطر و التزام نظری و عملی به آن اصول و حقایق همه جایی و همیشگی.

پس از تعریف «سنت» شرحی به اختصار درباره مؤلفه های آن که انسان سنتی به آن اعتقاد دارد و نیز مدعیات اصلی مربوط به جهان بینی سنت گرایی، ارائه و بحث را با مدعیات اصلی سنت گرایی شروع می کنیم. اگر بخواهیم نگاه انسان سنتی به عالم و آدم را به تماشا بنشینیم می توانیم این نگاه را در سه بخش ببینیم: فلسفی (مابعدالطبیعی)، انسان شناختی و اخلاقی.

مدعای اصلی سنت گرایی در حوزه مابعدالطبیعه را می توان چنین توضیح داد: 1. سنت گرایان هستی را دارای مراتب می دانند به گونه ای که رتبه ای از آن در حد اعلاترین درجه هستی و مراتب دیگر به تناسب مرتبه وجودیشان درجات پایین تری از موجودیت را دارا هستند و بدین سان هستی را حقیقتی که از سلسله مراتب برخوردار است می دانند که در رأس این سلسله موجودی قرار دارد که از اوصاف ویژه ای برخوردار است مانند اینکه: وجودش مطلق است و مشروط به هیچ قید و شرطی نیست. از قدرت بی نهایت برخوردار و از حیث زمان فرا زمان و به تعبیر دیگر سرمدی است، همه جا حاضر است و بسیط است یعنی وحدتی دارد که به هیچ وجه ترکیب و انقسامی را برنمی تابد. و در فاصله بین رأس هرم هستی تا دامنه آن را، موجودات ممکن الوجود یعنی چیزی که وجود یافتنش امتناع ندارد تشکیل می دهند و هر کدام در مرتبه ای از مراتب مختلف این هرم هستی قرار دارند.[5]

مدعای اصلی سنت گرایی در حوزه انسان شناختی را بدین گونه می توان توضیح داد که سنت گرایان انسان را به عنوان عالم اصغر، آینه ای برای عالم اکبر می دانند به بیان دیگر معتقدند که نشانه های جهان هستی را می توان در وجود انسان مشاهده نمود.

در حوزه اخلاق نیز سنت گرایی به مجموعه اصول و دستورالعمل هایی معتقد است که عمل به آنها باعث می شود در درون آدمی تحول و دگرگونی رو به کمال به وجود آید و این تحول و دگرگونی به نوبه خود باعث می شود جهان به گونه ای دیگر و نو احساس و تجربه شود. و به تعبیر دیگر انسان با عمل به این اصول خود را در وضع و حال جدیدی بیابد.

پس از توضیح مختصر درباره نگاه سنت گرایی درباره جهان هستی و انسان اینک درباره مؤلفه هایی که در زندگی انسان سنتی می توان مشاهده نمود، توضیحی ارایه می کنیم.

1. انسان سنتی بر این اعتقاد است که ورای عالم طبیعت، عالم یا عوالمی هست. به تعبیر دیگر جهان هستی منحصر به عالم طبیعت نیست. حال این عالم بالا یا عوالم بالا محل ظهور چه نوع حقایق و موجوداتی است مورد اختلاف سنت گرایان در طول حیات دراز دامن خود می باشد؛ از خدایان، الهه ها، رب النوع ها گرفته تا خدای واحد را ساکنان عالم یا عوالم یاد شده می دانند.

2. انسان را شاخص ترین و باارزش ترین موجود در میان موجودات عالم طبیعت می دانند.

3. انسان در عین حال که نسبت به موجودات عالم طبیعت باارزش تر و شاخص تر است اما نسبت به ساکنان عالم یا عوالم بالا در درجه پایین تر قرار دارد؛ زیرا ساکنان عالم یا عوالم بالا خدایان یا خدای یگانه است که انسان در نسبت به خدا یا خدایان[6] البته از ارزش و درجه پایین تری برخوردار است.

4. انسان مورد التفات و توجه خاص خدا یا خدایان می باشد. به عبارت دیگر خدا یا خدایان به انسان توجهی و التفاتی دارند که به موجودات دیگر آن توجه و التفات را ندارند؛ زیرا انسان در نسبت با خدا از موقعیتی برخوردار است که موجودات دیگر از آن برخوردار نیستند. بهترین و مناسب ترین عنوان این موقعیت را می توان در عنوان خلیفة اللهی دید. در نگاه انسان سنتی، انسان جانشین خدا بر روی زمین است.

5. از آنجا که انسان را جانشین خدا در زمین می دانند، بر این باورند که عالم طبیعت را نیز برای آنها آفریده اند. به عبارت دیگر موجودات در عالم طبیعت چون در زندگی انسان نقش آفرینی می کنند، لذا آفریده شده اند و از سوی دیگر انسان را بر آنها تسلط داده اند. و به قول یکی از سنت گرایان مسلمان در تعبیر اسلامی انسان جانشنین خداوند بر روی زمین است، برای اعمالش در پیشگاه خداوند مسئول بوده و قیم و حافظ زمین است، زمینی که سلطه آن به وی داده شده است.[7]

6. همانگونه که عالم طبیعت در خدمت انسان است انسان نیز خادم ساکنان عالم بالاست از این رو انسان به حکم خادم عالم بالا بودن باید به اوامر و نواهی ای که از عالم بالا می آید، گوش به فرمان و مطیع باشد. انسان نسبت به عالم بالا هیچ گونه حقی ندارد هر چه انسان دارد از عالم بالاست. اگر چه خدا عالم طبیعت را خادم انسان قرار داده ولی انسان را خادم خود خواسته است لذا انسان در برابر اوامر و نواهی خدا یا خدایان مکلف است.

و به تعبیر دینی انسان عبد است و خدا مولای او. و خدا این اوامر و نواهی را به کمک کسانی که از آنها با عنوان پیامبران یا بنیانگذاران ادیان و مذاهب یاد می شود، برای انسان می فرستد و انسان به عنوان عبد موظف و ملکف به اطاعت از آن اوامر و نواهی است. به تعبیر آقای نصر، «زمین در عالم سنتی یعنی تنفس در عالمی که در آن آدمی با واقعیتی ورای خویش مرتبط است، واقعیتی که آدمی، اصول، حقایق، قالب ها، مواضع و دیگر عناصر تعیین کننده خود شالوده حیات بشری را از آن دریافت می دارد.[8]

7. مؤلفه دیگر انسان سنتی این است که پاداش حقیقی و سعادت حقیقی را در عالم آخرت جستجو می کند. این دنیا را محل عمل و تلاش برای به انجام رساندن وظایف خود در برابر اوامر و نواهی خدا می داند و دربند این نیست که این وظایف و اوامر و نواهی که از ناحیه خدا یا خدایان بر او فرستاده شد؛ چه نتایجی در این دنیا بر جای می گذارد.[9] چرا که دستورهای صادر شده از سوی عالم بالا برای سعادت انسان است و عرصه سعادت تا عالم آخرت کشیده است و بهشت حقیقی در عالم آخرت فراچنگ آمدنی است نه در این دنیا.

8. مؤلفه دیگر انسان سنتی عبارت است از اینکه قافله انسانی مبدأ و مقصدش هم معلوم و مشخص و هم به دست خداست و بنابراین، این قافله هم از جایی که باید حرکت می کرده حرکت می کند و به جایی که قرار بود برسد خواهد رسید و این جزو مقدرات این قافله است هرچند انسان در درون این قافله می تواند به جست و خیزی دست زند و گاهی تند و گاهی کند حرکت کند گاهی از مسیر این قافله منحرف شود. با همه اینها سرانجام این قافله طبق برنامه خدا یا خدایان به مقصدی که باید، خواهد رسید. نتیجه اینکه هر چند انسان در درون این قافله از آزادی هایی برخوردار است اما این آزادی ها بیرون از محدوده قضا و قدر قرار ندارد. آزاد است اما این آزادی تقدیر انسان را از بین نمی برد.

آنچه تا بدین جا گفته شد اجمالی بود از آن چیزی که زندگی انسان سنتی را تشکیل می دهد و می سازد و اگر کسی نگاه و تلقی اش از جهان و خودش و رابطه این دو با عالم بالا، این گونه باشد انسان سنتی به شمار می آید.
پی نوشت ها:

[1] . Ivadition.

[2] . پازورکی، شهرام، سنت گرایی و بنیادگرایی، ص 27.

[3] . نصر، سیدحسین، معرفت و معنویت، ترجمه انشاءالله رحمتی، ص 135-136.

[4] . لگن هاوزن، محمد، چرا سنت گرا نیستم، چاپ شده در خرد جاویدان، ص 239.

[5] . جهت کسب اطلاع بیشتر در این زمینه مراجعه شود به مهدیه، امیررضا، هستی شناسی و مراتب وجود در دیدگاه سنتی، چاپ شده در خرد جاویدان، پیشین، ص 27.

[6] . اینکه «خدایان یا خدا» آمده به دلیل این است که سنت گرایان را طیف های وسیعی با نظرگاه های متفاوتی درباره مبدأ هستی تشکیل می دهد.

[7] . حسین نصر، پیشین، ص 282.

[8] . همان، ص 152.

[9] . از این روی وقتی سخن از اصلاح دین به میان می آید گفته می شود که دین و احکام الهی نیاز به اصلاح ندارد چرا که خدا آنچه را لازم و مفید به سعادت انسان بوده نازل کرده است.
مرجع : حوزه
کد مطلب : ۵۳۱۶۳۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما