۰
شنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۹
مقایسه نظریات سیاسی آیه‌الله شاه‌‌آبادی و امام خمینی(ره) - بخش اول

جمهوری اسلامی و طرح ناحیه مقدسه اسلام (1)

جمهوری اسلامی و طرح ناحیه مقدسه اسلام (1)
چکیده

در این مقاله، دیدگاههای سیاسی آیه‌الله شاه‌آبادی(ره)، تنقیح و سپس با دیدگاههای سیاسی امام خمینی(قدس سره)، مقایسه و موارد هماهنگی و در مواردی، تفاوت نظریات این دو استوانه فقاهت، عرفان و سیاست، تبیین خواهد شد.

فرضیه مقاله بر آن است که بخش‌های زیادی از دیدگاههای سیاسی حضرت امام با نظریات استادشان؛ آیت الله شاه‌آبادی، همسو و در برخی موارد، نسخه کامل‌شده آن نظریات است. شواهدی نیز در دست است که استاد، سالها قبل از رحلتش مسیر راه را برای شاگرد سخت‌کوش خویش، تبیین کرده بود و امام راحل نیز «آنچه استاد ازل گفت» را واگویه می­کرد.

مقدمه

نقش استاد در تربیت شاگرد، بسیار شگرف است. با توجه به این نقش در متون اسلامی نیز به اهمیت استاد و نقشی که در تربیت انسان دارد، اشارات فراوانی شده است.(1)

امام خمینی (قدس سره)نیز نقش معلم را بسیار شگرف می‌داند (امام خمینی، 1369، ج8، ص239). با توجه به این اهمیت، با بررسی اساتید یک فرد به‌ویژه اساتیدی که وی بسیار با او مأنوس بوده، می‌توان به مهمترین عوامل اثرگذار در زندگی آن شخص پی‌ برد.

یکی از اثرگذارترین اساتید حضرت امام، آیت الله شاه‌آبادی(ره) بود‌ه‌اند. امام خمینی(قدس سره) ، خود تأثیرپذیری‌شان از این استاد برجسته را این‌گونه تبیین می‌کند: «... شیخ بزرگوار ما ـ آیت الله شاه‌آبادی ـ حقاً حق حیات روحانی به این‌جانب داشت که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی‌آیم» (همان، ج18، ص267).

ایشان همچنین می‌گوید: «من در عمر خود روحی لطیف‌تر از روح مرحوم شاه آبادی ندیدم» (بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش پژوهان، 1382، ص54).

تأثیرپذیری امام خمینی از آیت الله شاه‌آبادی به‌گونه‌ای بود که آیت الله مطهری می‌گوید: «من هرگز از حضرت امام نشنیده‌ام که به‌دنبال اسم مرحوم شاه آبادی «روحی فداه» نگوید» (صرفی، 1389، ص7).

از نگاه حضرت امام، آیت الله شاه‌آبادی «صرف نظر از جنبه فقاهت، فلسفه، عرفان که کم‌نظیر بودند در سیاست نیز کم‌نظیر بودند» (همان، ص10).

علاوه بر شیفتگان امام و انقلاب، دیگران نیز به تأثیر شگرف اندیشه سیاسی آیت الله شاه‌آبادی بر امام، اشاره کرده‌اند (کاظمی موسوی، 1381، ص490).

در این مقاله در پی انکار نقش دیگر اساتید حضرت امام از جمله آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری(ره) نیستیم؛(2) بلکه معتقدیم با توجه به نگاهی که امام خمینی (قدس سره)نسبت به آیت الله شاه‌آبادی داشتند و ایشان را علاوه بر آنکه یک فقیه و عارف کامل می دانستند به‌عنوان یک مبارز به تمام معنا هم قبول داشتند(امام خمینی، 1369، ج18، ص267). لذا نقش ایشان در بینش سیاسی امام راحل، بسیار پررنگ‌تر از دیگر اساتیدشان بوده است.

عمق احترام و شیفتگی حضرت امام به استادشان را می‌توان با توجه به القابی که ایشان به استاد خویش می‌دادند نیز به‌دست آورد. وی استادش را با القابی همچون «شیخنا»، «شیخنا العارف الکامل»، «استادنا فی المعارف الالهیه» و... می‌ستود و می‌گفت: «اگر آیت الله شاه‌آبادی هفتاد سال، تدریس می‌کرد، من در محضرش حاضر می‌شدم؛ چون هر روز، حرف تازه‌ای داشت» (بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش پژوهان، 1382، ص26).

از نظر امام خمینی(قدس سره)، نه‌تنها کلاسهای درسی، بلکه سخنرانی‌های استاد نیز سرشار از علوم و معارف بود. ایشان در این باره می‌گوید: «هر جلسه سخنرانی آیت الله شاه‌آبادی می‌توانست فهرستی از یک کتاب باشد» (محمدی، 1382، ص76).

در این باره نظریه دیگری نیز وجود دارد که ثابت می‌کند در زمانی که حضرت امام در شهر قم، در محضر آیت الله شاه‌آبادی درس می‌خوانده، استاد آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد را به شاگرد سخت‌کوش خویش آموخته است (دشتبان، 1386، ص210؛ ستوده، 1373، ج3، ص261).

پیشینه سیاسی


پیشینه و اقدامات سیاسی آیت الله شاه‌آبادی را می‌توان در چند دوره بررسی کرد:

دوره اول؛ از تولد تا سال 1304قمری. آیت الله شاه‌آبادی که در خانه فقاهت و سیاست تربیت شده بود از خردسالی، شاهد دخالت‌های پدرش در امور سیاسی و مبارزه با ستم ناصری ـ ناصرالدین شاه قاجارـ بود. پدر ایشان؛ یعنی آیت الله بیدآبادی، نه‌تنها در امور سیاسی دخالت می‌کرد، بلکه شخصاً حدود الهی درباره مجرمان را اجرا می‌کرد که همین کار باعث تبعید ایشان شد و هنوز 12 بهار از عمر استاد امام، نگذشته بود که به همراه پدر و دیگر اعضای خانواده، راهی تبعیدگاهشان‌ ـ تهران ـ شدند (محمدی، 1382، ص21).

آیت الله بیدآبادی(ره) در تهران نیز از دخالت در امور سیاسی و اجرای حدود الهی، دست نکشید که تخریب برخی شرابخانه‌ها و تبدیل آن به مسجد و مبارزه علنی با ناصرالدین شاه و کاسرالدین (شکننده دین) خواندن او، نمونه‌هایی از مبارزات سیاسی ایشان بود (همان، ص23).

دوره دوم؛ مرحله دوم اقدامات سیاسی استاد امام از سال1322 تا1330 قمری است. در این دوره که با قیامهای مردمی در سراسر ایران علیه شاه و استبداد و در ادامه، با قیام مشروطه، مقارن بود، آیت الله شاه‌آبادی در محضر اساتید سیاستمداری همچون آیت الله ملامحمدکاظم خراسانی،(3) آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی،(4) آیت الله شیخ الشریعه اصفهانی،(5) علاوه بر درس فقاهت، درس عملی سیاست را نیز آموخت (دشتبان، 1386، ص199).

دوره سوم؛ از سال1330 تا 1347قمری. این دوره هفده‌ساله، یکی از مهمترین سالهای مبارزات سیاسی آیت الله شاه‌آبادی بود. هفت‌سال اول آن، مصادف با آخرین سالهای حکومت قاجاریه و کشمکش‌های سیاسی در تهران و ده‌سال بعدی، مقارن با حکومت رضاخان و رویارویی مستقیم استاد با رضاخان بود.

دوره چهارم؛ از سال 1347 تا 1354قمری. ایشان در این سالها با مهاجرت به قم، به تربیت شاگردان، همت گماشت و در همین سالها بود که حضرت امام نیز با ایشان آشنا شد و بنا بر یک نظریه، وی آینده سیاسی امام و انقلاب را پیش‌گویی کرد. فرزند آیت الله شاه‌آبادی در این‌باره می‌گوید:

من از ایامی که در نجف در خدمت امام بودم، شبی خواب دیدم که در ایران آشوب و جنگ است؛ به‌خصوص در خوزستان و در این جنگ یکی از نزدیکانم شهید شده بود... وقتی این خواب را برای امام تعریف کردم، ایشان تبسمی کرده فرمودند: این جریانها واقع خواهد شد. پرسیدم: چطور آقا؟... فرمودند: من یک نکته به‌تو بگویم، ولی باید تا زمانی که زنده هستم جایی نگویی! زمانی‌که در قم خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به‌طوری‌که تقریباً نزدیکترین فرد به ایشان بودم. ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من، مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است وتا آن زمان که این مسیر شروع شود، زود است، امّا می‌رسد (ستوده، 1373، ج3، ص261).

دوره پنجم؛ در سال 1354قمری، آیت الله شاه‌آبادی به تهران بازگشت. اقامت مجدد ایشان در تهران، با اوج مبارزات سیاسی آن رادمرد همراه بود (دشتبان، 1386، ص196) و سرانجام در ساعت 2 بعدازظهر روز پنجشنبه؛ سوم آذر 1328 شمسی (سوم صفر 1369قمری)، پس از هفتاد و هفت سال عمر پر برکت، روح این استاد فرزانه و عارف سیاستمدار به ملکوت اعلی، پرواز کرد (محمدی، 1382، ص126).

مقایسه دیدگاههای سیاسی استاد و امام


اینک برای اثبات فرضیه‌ای که مقاله بر پایه آن نوشته شده، مواردی از دیدگاهها و اقدامات سیاسی آیت الله شاه‌آبادی و امام خمینی را بررسی می‌کنیم، ولی پیش از مقایسه دیدگاهها، مناسب است، ابتدا تعریف سیاست از نگاه این دو فقیه سیاستمدار فرزانه را مرور کنیم.

مفهوم‌شناسی سیاست


اولین نماد هماهنگی نظری بین استاد و امام را می‌توان در مفهوم‌شناسی سیاست جست‌وجو کرد. بسیاری از نویسندگان معاصر غرب، سیاست را «قدرت»، «علم قدرت»، «توزیع قدرتمندانه ارزشها»، «راه کسب قدرت» و غیره دانسته‌اند (جهان‌بزرگی، 1381، ص9). در این نگاه غربیان، حضور خدا در صحنه سیاست دیده نشده، قوانین اخلاقی ِ برتری نیز وجود ندارد که بتواند دولت و همه نهادهایش را کنترل و از آن انتقاد کند.

این تعریف از سیاست، به هیچ‌وجه مورد قبول حضرت امام و استادش نیست.

از نگاه استاد، هدف نهایی انسان، قرب الی‌الله و سیر به سوی اوست. ازاین‌رو، هر قانون و روشی که آدمی را از آن هدف دور کند، شیطانی است. ایشان در این‌باره می‌گوید:

سیاست، عبارت است از تدبیر در جریان مصالح نوعیه و منع از تحقق مفاسد آنها و چون تدبیر راجع به مصالح و مضّار شخص بوده باشد، اگر مضر به دیگران نیست، تدبیر منزل خواهد بود و الا تزویر و تدلیس و شیطنت است؛ مثل سیاسات امروزه اعدا که حقیقتاً شیطنت است و کلمه سیاست، تحریف شده (شاه‌آبادی، 1360، ص13).

از نگاه ایشان، سیاست حقیقی، سیاستی است که انسان را به خداوند، نزدیک کند. توسل به قوه قهریه نیز در صورتی قانونی، مشروع و صحیح است که برابر «قوانین الهی» و تحت قواعدی همانند حدود و تعزیرات انجام گیرد و باعث هدایت جامعه شود. وی می‌نویسد:

حدود و دیات را که سیاسات اسلامیه می‌گویند، از جهت آن است که آنها تدابیر الهیه‌اند برای جلوگیری از منهیات و پیشرفت اوامر؛ زیرا که معلوم است قصاص که اعدام شخصی است در مقابل اعدام شخصی دیگر؛ اگر چه در ظاهر تکثیر معدوم شده، ولی حقیقتاً تدبیری است برای حفظ حیات نوع و جلوگیری از ارتکاب قتل نفوس (همان، ص14).

برداشتی که امام از سیاست داشت، بسیار شبیه استادش بود. او می‌گفت:

مگر سیاست چیست؟ روابط مابین حاکم و ملت، روابط مابین حاکم با سایر حکومت‌ها ـ عرض مى کنم که ـ جلوگیرى از مفاسدى که هست، همه اینها سیاست است. احکام سیاسى اسلام بیشتر از احکام عبادى آن هست. کتابهایى که اسلام در سیاست دارد بیشتر از کتابهایى است که در عبادت دارد (امام خمینی، 1369، ج1، ص239).

از نگاه امام، سیاست، ابزاری برای هدایت و تعالی جامعه است. وی می‌گوید: «سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد؛ تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بـگـیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزى که صلاحشان هست؛ صلاح ملت است» (همان، ج13، ص218).

امام خمینی (قدس سره)با تعریفی که برخی از سیاست داشته و آن را نوعی نیرنگ‌بازی برای رسیدن به منافع شخصی یا حزبی می‌دانند به شدت مخالف بود. ایشان می‌گوید:

آمد یک نفر... گفت آقا سیاست، عبارت است از دورغ‌گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ، خلاصه پدرسوختگى است و آن را شما براى ما بگذارید... اسلام این نیست. والله اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفى کرده‌اند. سیاست مدن از اسلام سرچشمه مى­گیرد (همان، ج1، ص65).

حضرت امام، هم‌صدا با استادش و با توجه به احکام اجرایی همانند دیات و... معتقد بود همه این احکام، سیاسی هستند. ایشان می‌فرمود: «اسلام ... که همه احکامش یک احکام مخلوط به سیاست است... نمازش مخلوط به سیاست است؛ حَجش مخلوط به سیاست است؛ زکاتش سیاست است، اداره مملکت است؛ خُمْسَش براى اداره مملکت است. دیگر حدود و تعزیرات و اینهایى که قصاص و این احکامى هست (امام خمینی، 1379، ج 10، ص18).

در بررسی و تحلیل نظریه سیاسی امام خمینی، می‌توان سیاست را از نظر ایشان با این تعریف، مطابق دانست که: «سیاست، عبارتست از اداره جامعه‌های انسانی و هدایت آن به سوی تعالی» (جهان‌بزرگی، 1381، ص9) و این تعریف با تعریف استادش کاملاً همسو است.

جلوه‌های هماهنگی نظری و تئوریهای سیاسی بین امام و استادشان را می‌توان در چندمحور تشریح کرد:

1. رابطه دین و سیاست

امروزه و در سایه‌سار انقلاب اسلامی، شاید تصور جدایی دین از سیاست، رنگ باخته باشد، ولی این نوع تفکر در زمان آیت الله شاه‌آبادی و حتی امام امت، به‌شدت رواج داشت و حتی برخی از متدینین نیز تصور می‌کردند دین از سیاست جداست. امام خمینی (قدس سره)در این زمینه، دردمندانه می‌گوید: «در اذهان بیشتری از مردم، بیشترى از اهل علم، بیشترى از مقدسین این است که اسلام به سیاست چه کار دارد» (امام خمینی، 1379، ج3، ص227). در برابر این طرز تفکر، تفکر آیت الله شاه‌آبادی و شاگردش امام خمینی و برخی دیگر از فقهای سیاستمدار قرار داشت. از منظر آیت الله شاه‌آبادی، همه اسلام، سیاست است و سیاست از اسلام جدانشدنی است. وی می‌نویسد: «معرفت اغلب احکام واقعیه(6) نیز مشتمل است بر سیاست؛ مثل طهارت و صوم و صلاه و زکات و حج و جهاد و لذا می‌توان گفت که دین اسلام، دین سیاسی است» (شاه‌آبادی، 1360، ص14).

امام امت نیز بارها بر جدایی‌ناپذیری دین از سیاست تأکید داشت. از نگاه آن پیر روشن‌ضمیر، اسلام، دین سیاست است: «آنى که مى‌گـوید دین از سیاست جداست، تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدى را کرده است» (امام خمینی، 1369، ج20، ص29).

2. جمهوری اسلامی و طرح ناحیه مقدسه اسلام

یکی از مباحث مهم سیاسی، طرح ارکان حکومتی است که هر مکتب یا صاحب‌نظر برای جامعه پیشنهاد می‌دهد. هر دولتى، حاکمیت خود را از طریق تشکیلات، قوا و نهادهاى معینى اعمال مى‌کند که مجموعه آنها بافت تشکیلاتى و ارکان حکومت را تشکیل مى‌دهد. در حقوق اساسى، به این تشکیلات، قوا و ارکان حکومتى اطلاق شده و در علوم سیاسى به آنها نهادهاى سیاسى گفته مى‌شود. این نهادهاى سیاسى و قواى حاکم هر یک، وظیفه‌اى خاص دارند.

آیت الله شاه‌آبادی برای اداره جامعه، «طرح ناحیه مقدسه اسلام» و حضرت امام، «جمهوری اسلامی» را مطرح کرده‌اند. بین این دو طرح، شباهت‌ها و تفاوتهایی وجود دارد که در ادامه، ضمن معرفی هر یک، برخی از وجوه اشتراک و افتراق این دو را از نظر می‌گذرانیم.

استاد امام، از «طرح ناحیه مقدسه اسلام» در چند جای کتاب «شذرات المعارف» یاد کرده است.(7) از بررسی مجموع این کتاب می‌توان استفاده کرد که این طرح، دارای مبانی و ارکان زیر است:

1. حفظ اختصاص حکومت مطلقه به قرآن مجید؛

2. حفظ اختصاص ولایت مطلقه به مقام مقدس حضرت حجه بن الحسن (شاه‌آبادی، 1382، ص7).

نائل‌شدن به این دو رکن بزرگ، منوط به استحکام روابط مذهبی و پرهیز از اسلام فردی است (همان).

جامعه اسلامی، شامل سه‌طبقه است که عبارتند از: دعاه، رعاه و حماه.

دعاه، قاطبه مجتهدین عدول هستند که ناظر بر جامعه ناحیه مقدسه بوده و رهبری جامعه را بر عهده دارند. این دسته، دارای سازمان و تشکیلات هستند و با توجه به مصوبات آن سازمان، به وظایف خود عمل می‌کنند.

دعاه، ائمه جماعات، واعظان، معلمان و... هستند که وظیفه هدایت جامعه را بر عهده داشته و بر اساس دستورالعملی که استاد، پیش‌نویس آن را تهیه کرده، انجام وظیفه می‌کنند.

حماه، قاطبه ملت هستند که باید خود را عهده‌دار حفظ اسلام و مسلمانان بدانند و در تعظیم اسلام و تنظیم مسلمانان کوشش کنند (شاه‌آبادی، 1380، ص176).

در جمهورى اسلامى ایران، رهبری در رأس هرم قدرت، قرار دارد که به‌وسیله مجلس خبرگان، انتخاب می‌شود؛ چنانکه قوای سه‌گانه نیز هر کدام وظیفه‌ای بر عهده دارند؛ قواى سه‌گـانه مستقل از یکدیـگـرند و ولى فقیه و امام امت بر اعمال آنها، نظارت دارد.

با مقایسه طرح ناحیه مقدسه با جمهوری اسلامی می‌توان به این نتایج دست یافت:

در هر دو نوع حکومت پیشنهادی، مجتهدان، رهبری جامعه را بر عهده دارند و همانگونه که «رئیس ناحیه مقدسه، در هر عصری باید مجتهد عادل باشد» (شاه‌آبادی، 1382، ص160) در جمهوری اسلامی نیز چنین است.

در هر دو طرح، مجتهدان یا رهبر با توجه به رأی نخبگان انتخاب می‌شود. همچنین در هر دو طرح، به مراجعه به آرای عمومی برای انتخاب، توجه شده است.

در عین حال، تفاوتهایی نیز بین جمهوری اسلامی و طرح آیت الله شاه‌آبادی، وجود دارد؛ از جمله اینکه در طرح ناحیه مقدسه، شاه با نظر مراجع، ابقاء می‌شود (همان، ص174). شاید در این باره بتوان گفت وظایفی که در جمهوری اسلامی بر عهده رئیس جمهور گذاشته شده در طرح ناحیه مقدسه به شاه، واگذار شده است.

در طرح ناحیه مقدسه، به مسائل مالی، خمس و زکات، قرض‌الحسنه و... توجه بیشتری شده و گویا برایش تشکیلات مستقلی که مستقیماً تحت نظر رهبر اداره می‌شود، دیده شده است (همان، ص161).

تفاوت عمده طرح آیت الله شاه‌آبادی با جمهوری اسلامی در این است که طرح «ناحیه مقدسه اسلام»، بیشتر ناظر به چگونگی رهبری جامعه اسلامی به‌وسیله مجتهدان و به تعبیر دیگر، طرحی برای رهبری جامعه است و به سایر قوا نپرداخته است. در واقع، ایشان با توجه به موقعیتی که در آن حضور داشتند، امیدی به این نداشت که با انقلابی همگانی بتوان حکومت را در دست گرفت. ازاین‌رو، در طرحی قابل اجرا، ارکان رهبری دینی را طراحی کرده است (همان، ص171).

برخی اندیشوران معتقدند ایشان، استقرار حکومت اسلامی به‌طور کامل را از وظایف امام زمان(عج) می‌داند (فراتی، 1383، ص95)؛ ولی بررسی دقیق طرح ناحیه مقدسه، نشان می‌دهد که این طرح، این نظریه را برنمی‌تابد.آنچه از نظریه آیت الله شاه‌آبادی، قابل استخراج است، این است که «حکومت مطلقه به مقام مقدس حضرت حجه بن الحسن؛ صاحب العصر و الزمان [اختصاص دارد]» (شاه‌آبادی، 1360، ص6)؛ ولی این مطلب به هیچ وجه، ثابت نمی‌کند که وی استقرار حکومت اسلامی را از وظایف امام زمان بداند؛ چنانکه امام امت نیز بنای جمهوری اسلامی را به‌عنوان مقدمه‌ای برای حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) پی‌ریزی کردند. گویا طرح آیت الله شاه‌آبادی نیز به همین مقصود، تهیه شده بود. به عبارت دیگر، طرح ایشان مقدمه و نمونه کوچکی از حکومت اسلامی است.

گویا پس از ارائه طرح و انتشار «شذره المرام»، برخی بر طرح یادشده، اشکالات و انتقاداتی داشته‌اند که مرحوم شاه‌آبادی در نامه‌ای طی ده بند، اشکالات را پاسخ گفته است (شاه‌آبادی، 1380، ص172).

3. ولایت فقها

آیت الله شاه‌آبادی، ولایت را از آن حاکمان شرعی می‌دانست و حکومت شاه و قاضیانی که از طرف آن حکومت منصوب شده‌اند را باطل و مراجعه به آنان را حرام می­دانست و معتقد بود، اگر اختلافی ایجاد شود، باید به حاکم شرع مراجعه شود و کسی حق ندارد به دادسراها و دادگاه‌های حکومتی شاه مراجعه کند؛ زیرا آنجا خود مرکز ظلم است (محمدی، 1382ص، 105).

ایشان در طرح«ناحیه مقدسه اسلام» نیز، رهبری جامعه را از آن فقها و مجتهدان جامع‌الشرائط دانسته، می‌نویسد: «طبقه اولی، دعاه اسلام و آنها قاطبه مجتهدین عدول می‌باشند که در هر کجا هستند، [اینها] رؤسای ناظره جامعه ناحیه مقدسه اسلامند...» (شاه‌آبادی، 1360، ص176).

بحث ولایت فقها در سخنان امام خمینی (قدس سره)نیز به شکلی مبسوط و مستدل آمده است(8)

4. مبارزه با استبداد داخلی

یکی دیگر از جلوه‌های هماهنگی نظری، تئوری سیاسی و اقدامات عملی بین امام و استادشان را می‌توان در مباحث مربوط به مبارزه با استبداد داخلی؛ به‌ویژه مبارزه با شاهان پهلوی، پی گرفت.

رضاخان، قبل از آنکه بر سر کار آید، برای جلب حمایت علما، در مجالس و محافل مذهبی، شرکت و به دینداری، تظاهر می‌کرد. این عوام‌فریبی او باعث شده بود که عده‌ای از دانشمندان و حتی عالمان سیاستمدار، به اشتباه بیافتند.

ولی استاد امام، از همان ابتدا، دست‌های مرموز و پشت پرده رضاشاه و پشتیبانانش را به‌خوبی شناسایی کرده بود. ازاین‌رو، هیچ‌گاه فریب دغل­بازیهای رضاشاه را نخورد. وی به آیت الله مدرس که در ابتدا، تحت تأثیر رفتار منافقانه رضاشاه قرار گرفته بود، گوشزد می‌کرد که: «مردک الآن که به قدرت نرسیده است، این چنین به دست‌بوس علما و مراجع می‌رود و تظاهر به دینداری می‌کند و از محبت اهل بیت، دم می‌زند؛ لکن به محض آنکه به قدرت رسید، به همه علما، پشت می‌کند و اول کسی را هم که لگد می‌زند، خود شما هستید» (محمدی، 1382، ص60) و چنانکه می­دانیم سرانجام، مدرس به دست رضاشاه، شربت شهادت نوشید.

یکی از اقداماتی که مرحوم شاه‌آبادی در مسیر مبارزه با رضاشاه انجام داد، دعوت از علمای تهران برای تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بود. در ابتدا، حدود هفتاد نفر از علمای تهران به دعوت این مرد خدا، لبیک گفتند، ولی به خاطر مشکلاتی که حکومت ایجاد کرده بود، تنها دو نفر از آنان توانستند در تحصن شرکت کنند. این نشست اعتراض‌آمیز، حدود یازده‌ماه به طول انجامید. وقتی ماه محرم، فرا رسید آیت الله، مراسم تعزیه‌خوانی که هر ساله در حرم برگزار می‌شد را به مراسم سخنرانی و مبارزه علیه شاه ستمگر، تبدیل کرد (همان، ص64). در مدتی که ایشان متحصن بود، رضاخان همه تلاش خود را به کار گرفت تا تحصن او را بشکند، ولی موفق نشد. سرانجام علمای تهران از وی خواستند به تحصن خود خاتمه دهد، وی نیز از آنجا که ادامه تحصن را مؤثر نمی‌دید، به تحصن خود پایان داد(همان).

5. باورمندی به مبارزه

جلوه دیگری از هماهنگی نظریات سیاسی حضرت امام و آیت الله شاه‌آبادی در باورمندی به مبارزه با طاغوت، نمایان می‌شود. از خصوصیات امام خمینی و استادشان این بود که هر دو به ضرورت مبارزه با شاه و دار و دسته‌اش باور داشتند. در زمانی که عده زیادی، مبارزه با شاه را حرام می‌دانستند، امام و استادشان، هر یک به مصاف شاه زمان خود رفتند. حضرت امام(ره)، اوضاع آن زمان را این‌گونه ترسیم می‌کند:

اوضاع مثل امروز نبود. هر کس صددرصد، معتقد به مبارزه نبود، زیر فشارها و تهدیدهاى مقدس‌نماها از میدان به در مى‌رفت. ترویج تفکر «شاه سایه خداست»... از همه شکننده‌تر، شعار گـمراه‌کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان(ع) باطل است و هزاران (ان قلت) دیگر، مشکلات بزرگ و جان‌فرسایى بودند که نمى‌شد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات، جلوى آنها را گـرفت. تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود (امام خمینی، 1369، ج21، ص92).

دوران مبارزاتی آیت الله شاه‌ آبادی، از دوران مبارزه امام خمینی به مراتب سخت‌تر بود. در آن زمان، رضاخان شمشیر کینه علیه اسلام را از رو بسته و از کشتن و دربندکردن علما و مردم هیچ پروایی نداشت و شاید به همین دلیل بود که از بین حدود هفتاد نفری که در تحصن علیه شاه، قصد همراهی با وی را داشتند، تنها دو نفر، ایشان را همراهی کردند (محمدی، 1382، ص61).

تفاوت دیگری که بین امام و استادشان وجود داشت این بود که باتوجه به موقعیت و مرجعیتی که حضرت امام داشت و اکثریت قریب به اتفاق مراجع از ایشان، پشتیبانی می‌کردند، شاه و ایادی وی به راحتی نمی‌توانستند در برابر ایشان بایستند، ولی این موقعیت در زمان آیت الله شاه‌آبادی وجود نداشت، ولی در عین حال، ایشان عمیقاً به جهاد و مبارزه می اندیشید و در این راه، آماده هرگونه فداکاری بود. ایشان در سخنرانی محرم در حرم حضرت عبدالعظیم، موضوع مبارزه شاه با قرآن را تکرار کرد و در شب دهم گفت:

خدایا! تو شاهد و گواه باش که این مرتبه که این جمله [را] بگویم، در این ده شب، سی مرتبه تکرار کرده‌ام و اتمام حجت نموده‌ام و برای علمای نجف و اصفهان و مشهد و تمام نقاطی که می‌دانستم و توانستم هم، نامه نوشته‌ام و امشب هم برای آخرین مرتبه در این مجلس می‌گویم و آن این است که رضاخان، دست‌نشانده انگلیس است و هدفش، اعدام قرآن و اسلام است و اگر با من روحانی، مبارزه می‌کند، نه به خاطر خود من است، بلکه به علت آن است که من مبلغ قرآنم. لذا این [را] به دنیا اعلام می‌کنم که اگر حرکت نکنید این خبیث، اسلام را از بین می‌برد (همان، ص64).

6. قیام برای خدا

نمونه دیگری از هماهنگی نظری این دو پیر فرزانه در مبانی نظری، سیاست را در هدف از زندگی و مبارزه می‌توان جست‌وجو کرد. از نگاه عارفانه و سیاسی مرحوم شاه‌ آبادی، تمامی مجاهدتها و مبارزات، باید تنها برای خدا باشد. این نظریه در سخنان و افکار امام خمینی نیز کاملاً مشهود بود. آیت الله شاه‌آبادی، معتقد بود «قیام لله» وظیفه‌ای همگانی است که همه مردم به‌ویژه رهبران دینی باید بدان توجه ویژه داشته باشند. وی می‌نویسد: «استحکام اتحاد فیما بین علماء اعلام، یگانه طریقی است برای حفظ اسلام و مسلمین تا در سایه این اتحاد، پیروان ایشان در تحت دستور واحد، بدون هیچ‌گونه دغدغه و پریشانی خیال، متحداً قیام لله نموده...» (شاه‌آبادی، 1360، ص7).

«قیام لله» از اولین شعارهای حضرت امام و از اولین روزهای مبارزه بود. ایشان در پیامی که در سال 1341 برای مردم صادر کرده، می‌گوید:

قیام براى خداست که ابراهیم خلیل‌الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه‌هاى گوناگون عالم طبیعت رهانده... قیام لله است که موسى کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد... قیام براى خداست که خاتم النبیین (صلى الله علیه و آله) را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت، غلبه...خودخواهى و ترک قیام براى خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده... قیام براى منافع شخصى است که روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى، خفه کرده... براى نجات دین از دست مشتى شهوتران قیام کنید (امام خمینی، 1369، ج8، ص6).

7. ایثار و شهادت‌طلبی

یکی دیگر از نمونه‌های هماهنگی بین اندیشه سیاسی آیت الله شاه‌ آبادی و امام خمینی، موضوع ایثار و شهادت‌طلبی است. آیت الله شاه‌آبادی در پاسخ فرزند مرحوم آخوند خراسانی، علت قیام و تحصن خود را این‌گونه توضیح می دهد:

ما وارث دینی هستیم که از زمان رسول اکرم(ص) تا کنون گذشته از شهادت ائمه اطهار(ع) و اصحاب و یارانش، هزاران شهید از علما و بزرگان در به‌ثمررساندن آن نقش داشته‌اند و اکنون ما هستیم که ثمره آن همه فداکاری و جان‌نثاری را در اختیار داریم. لذا وظیفه است تا جان در بدن داریم در حفظ آن بکوشیم و این هدیه گرانبهای الهی را که با خون بسیاری از شهدا آبیاری شده، محافظتش کنیم و اینکه می‌بینیم این امانت الهی در معرض دستبرد و نابودی این حکومت جبار است با همه وجود بایستی در نگهداری آن تلاش نماییم و از تجاوز به حدود آن ممانعت نماییم؛ چون معتقدیم که خون ما رنگین‌تر از خون گذشتگان نیست (بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش پژوهان، 1382، ص40-39).

این دیدگاه در جای‌جای اندیشه سیاسی امام خمینی (قدس سره)به وضوح مشاهده می‌شود. ایشان خود آماده شهادت بود و فریاد می‌زد: «امروز خمینى، آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشک‌هاى دشمنان، باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مى‌کند» (امام خمینی، 1369، ج20، ص236).

پی نوشت:

1. ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص96؛ کلینی، الکافی، ج1، ص50؛ مفید، الاعتقادات، ص109.

2. نقش آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری نیز در تربیت سیاسی امام1 پررنگ بود. ایشان در جریان ملی‌شدن صنعت نفت، حمایت از آیت الله کاشانی را بر همگان لازم دانست و در جنگ عراق و استعمار بریتانیا شرکت کرد و تا سر حد دستگیری، پیش رفت و توسط انگلیسی ها به هند مستعمره، تبعید شد (ورعی، امام خمینی و احیای تفکر اسلامی، ص342).

3. مشهور به آخوند خراسانی که اقدامات سیاسی وی به‌ویژه در جریان مشروطه، مشهور است.

4. مشهور به میرزای دوم که رهبری قیام مردمی بر علیه استعمار انگلستان را بر عهده داشت.

5. وی نیز از فقیهان سیاسی بود. در جنگ جهانى اول، انگلستان به خاک عراق، تجاوز کرد و مردم به همراه فقها، در برابر آنان ایستادند. در آن نبرد، شیخ الشریعه، فرماندهى جبهه «قرنه» را بر عهده داشت؛ چنانکه تلاشهای وی برای مبارزه با استبداد در ایران نیز مشهور است (محمدی، ملافتح‌الله اصفهانی؛ شیخ شریعت، ص132).

6. احکام شرعی از حیث واقعی یا ظاهری‌بودن به سه‌قسم تقسیم می‌شوند:

الف) احکام واقعیه؛ یعنی حکمی که بر افعال و ذوات، به خاطر عناوین اولیه آنها حمل می‌شود؛ همانند وجوب نماز و روزه.

ب) احکام ثانویه؛ یعنی احکامی که به خاطر شرایط خاصی؛ همانند شرایط اضطراری و اکراهی بر عناوین حمل می‌شود؛ همانند جواز افطار برای کسی که روزه برایش ضرر دارد.

ج) احکام ظاهری؛ یعنی احکامی که به خاطر جهل یا شک در حکم واقعی، برای مکلف جعل شده است؛ همانند احکامی که از ادله اصول عملیه به‌دست می‌آید (مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم ابحاثها، ص124).

7. . ر.ک: (بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش‌پژوهان، عارف کامل، ص6، 7، 10، 170، 171 و...).

8. امام خمینی، کتاب البیع، ج2، ص460.

منابع و مآخذ

1. استادی، رضا (مصاحبه‌شونده)، «عرفان امام در مدیریت حکومت اسلامی»، کیهان فرهنگی، ش75، خرداد1369.

2. امام خمینى، سیدروح‌الله، کتاب البیع، قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چ4، 1410ق.

3. -----------------، صحیفه نور، تهران: تهیه و تدوین انتشارات سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1369.

4. -----------------، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، 1379.

5. بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش‌پژوهان، عارف کامل، تهران: انتشارات عارف کامل، 1382.

6. جهان‌بزرگی، احمد، اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1381.

7. دشتبان، نیره، آرای عرفانی عارف حکیم آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه‌آبادی در آثار امام خمینی، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1386.

8. ستوده، امیررضا، پابه‌پای آفتاب؛ گفته‌ها و ناگفته‌ها از زندگی امام خمینی(ره)، تهران: نشر پنجره، 1373.

9. شاه‌آبادی، محمد، «زندگینامه مرحوم شاه‌آبادی به قلم فرزندشان»، مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، سال دوم، ش5، 1371.

10. شاه‌آبادی، محمد‌علی، شذرات المعارف، تهران: بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش‌پژوهان، ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت، 1380.

11. ---------------، شذرات المعارف، تهران: نهضت زنان مسلمان، 1360.

12. شیدائیان، حسین، عوام و خواص از دیدگاه امام خمینی(ره)، قم: پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه، 1381.

13. صرفی، محمدتقی، تولد خورشید (زندگی سیاسی امام خمینی(، قم: صرفی‌پور، 1389.

14. فراتی، عبدالوهاب، «تعامل عرفان و سیاست در اندیشه امام خمینی»، مجله متین، ش22، بهار 1383.

15. کاظمی موسوی، احمد، «آغاز ولایت سیاسی علما و انجام آن (عصر مشروطیت و انقلاب اسلامی)»، ایران‌شناسی، ش55، 1381.

16. کلینی، محمد، الکافی، تحقیق و تصحیح علی‌اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ3، 1388ق.

17. محمدی، محمدعلی، شاه‌آبادی بزرگ (آسمان عرفان)، قم: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1382.

18. --------------، ملافتح‌الله اصفهانی؛ شیخ شریعت، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1377.

19. مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول و معظم ابحاثها، قم: دارالهادی، 1413ق.

20. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران: انتشارات صدرا، چ12، 1362.

21. مفید، محمدبن‌نعمان، الاعتقادات، عصام عبدالصمد، قم: دارالمفید، چ2، 1404ق.

22. ورعی، سیدجواد، امام خمینی و احیای تفکر اسلامی، قم: نشر عروج، 1378.

محمدعلی محمدی: عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

فصلنامه حکومت اسلامی شماره 64.

ادامه دارد...
کد مطلب : ۵۳۳۶۳۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما