۰
يکشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۱۴
نشست دکتر منوچهر محمدی و دکتر ابراهیم متقی

چالش‌ها و فرصت‌های خوداتکایی جمهوری اسلامی

چالش‌ها و فرصت‌های خوداتکایی جمهوری اسلامی
به گزارش اسلام تایمز، از اوایل انقلاب اسلامی تا به امروز، ایران تحت شدیدترین تحریم‌های بین‌المللی بوده است، ولی با وجود این همیشه در تلاش بوده تا روند پیشرفت خود را متوقف نکند. نظام سیاسی مبتنی بر انقلاب اسلامی و گفتمانی که از آن برآمده، علاوه بر اعتراض به نظم حاکم بر عرصه‌ی جهانی، مدعی است که می‌تواند الگوی موفقی از پیشرفت درون‌زا را ارائه کند و برای کشورهای اسلامی و کشورهای در حال پیشرفت، یک مدل مطلوب و شایسته باشد.

با همه‌ی این‌ها قابل کتمان نیست که ساختار نظام منطقه‌ای و بین‌المللی، تأثیر فراوانی بر روند توسعه‌یافتگی کشورها دارد. بر این اساس، رویکرد و دغدغه‌ی پیشرفت درون‌زا در ایران باید علاوه بر نوع تعامل با منطقه و جهان، به موانع و امکانات حاکم بر این نظام بیندیشد. بررسی این امر مهم ما را برآن داشت تا به برگزاری نشستی در این زمینه اقدام کنیم. دکتر ابراهیم متقی و دکتر منوچهر محمدی مهمانان این نشست بودند. ابراهیم متقی در حال حاضر مدیرگروه علوم سیاسی دانشگاه تهران است و منوچهر محمدی استاد سابق علوم سیاسی و روابط بین‌الملل این رشته است. «الگو و روند در سیاست خارجی ایران» و «آمریکا؛ هژمونی شکننده و راهبرد جمهوری اسلامی ایران»، «ایران در نگرش اتاق‌های فکر آمریکایی» از جمله آثاری است که ابراهیم متقی به رشته‌ی تحریر درآورده است. از دکتر منوچهر محمدی نیز آثاری چون «اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، «انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب‌های فرانسه و روسیه» و «بازتاب جهانی انقلاب اسلامی» منتشر شده است.

ژاپن بعد از دهه‌ی هفتاد در منطقه‌ی شرق آسیا نقش یک هژمونی را بازی می‌کرد و نهادهای بین‌المللی و منطقه‌ای توسط ژاپن پروسه‌ی استعماری را ایجاد کردند. منطقه‌ای که ایران در آن قرار دارد، آبستن شدیدترین آشوب‌های بین‌المللی از جمله تروریسم بین‌المللی، جرائم سازمان‌یافته‌ی بین‌المللی و... هست؛ منطقه‌ای که بیشترین منازعات سیاسی و کمترین میزان پیشرفت و توسعه‌یافتگی در آن هست. توسعه‌نیافتگی بسیاری از کشورها و فقدان الگوی موفق به‌ویژه در منطقه‌ی غرب آسیا و شمال آفریقا موسوم به خاورمیانه، تا چه حد برگرفته از این تز است که ساختار نظام منطقه‌ای دچار آشوب و منازعه، بر روند توسعه‌نیافتگی تأثیرگذار است؟

ابراهیم متقی: بحث مربوط به نسل‌های منطقه‌ای، یکی از دغدغه‌های تاریخی کشورهایی همانند ایران هست و خواهد بود. همواره این نکته وجود داشته است که چگونه کشورها در وضعیت نوسازی قرار می‌گیرند. رویکرد بنیادین کشورهایی مثل ما عموماً معطوف به برنامه‌ریزی‌های درون‌ساختاری و همچنین پیشرفت درون‌زاست، اما اقتصاد سرمایه‌داری به‌ویژه سرمایه‌داری نوین، توانست فضایی را ایجاد کند که اقتصاد کشورهایی همانند ایران را بیش از گذشته در اقتصاد نظام جهانی ادغام کند. در واقع موضوع مزیت‌های نسبی را مطرح کرد و فضایی را به وجود آورد که در عصر رضاشاه مسئله‌ی دولت ملی با انتقال سرمایه و انتقال تکنولوژی به داخل کشور پیوند خورد.

در حقیقت اگر بخواهیم در دوره‌‌های مختلف تحول اقتصاد بین‌المللی را ارزیابی کنیم، اوایل قرن بیستم آغاز روندی است که سرمایه‌ی جهانی و صنعت و سرمایه همراه با تکنولوژی منتقل می‌شود و دولت‌ها می‌توانند فضای دولت ملی خود را براساس عوامل توسعه‌ی برون‌زا شکل دهند. خود مسئله‌ی برون‌زا که مبتنی بر تقسیم بین‌المللی کار و مزیت نسبی در اقتصاد جهانی است، در زمره‌ی عواملی محسوب می‌شود که اقتصاد تمام کشورهای همانند ما را وابسته به اقتصاد سرمایه‌داری کرده است.

حال برخی از کشورها مانند کشورهای محافظه‌کار حوزه‌ی خلیج فارس به‌میزان بیشتری در فضای وابستگی قرار گرفته‌اند و کشورهایی مثل ما به‌دلیل تحول انقلاب کمتر وابسته‌اند. انقلاب دو پدیده‌ی اساسی را وارد ادبیات سیاسی ایران کرد: خوداتکایی و خودکفایی. این دو در زمره‌ی مسائلی محسوب می‌شود که برنامه‌ریزی توسعه براساس ضرورت‌های قومی را حاصل می‌کند.

بنابراین یکی از شاخص‌های اصلی اقتصاد مقاومتی به‌صورت کلان و کلی، خوداتکایی و شاخص اصلی دیگر خودکفایی است. به همین دلیل گفته می‌شود که اگر بخواهیم تعامل با سیاست جهانی را در فضای دنباله‌روی حاصل کنیم، قادر نخواهیم بود در برابر فشارهای مبتنی بر تحریم مقاومت کنیم. تحریم به این دلیل باعث شد که ارزش پول کشورمان سیصد درصد کاهش پیدا کند، چون به اقتصاد جهانی وابسته بود. قیمت نفت در سال‌های 2005 تا 2011 یعنی شش سال به‌شکل قابل توجهی افزایش پیدا کرد و ما هم فروش نفت داشتیم. افزایش قیمت نفت و افزایش هزینه‌های دولتی منجر شد که آسیب‌پذیری ما بیشتر شود. ما الآن در شرایطی قرار داریم که حدود 130 میلیارد دلار پول ایران در بانک‌های بین‌المللی به‌ویژه بانک‌های چین و هند و کره‌ی جنوبی، بلوکه است.

بنابراین برای توسعه ناچاریم نظریه‌ی انقلاب نوساز را مطرح کنیم؛ همان‌طور که برخی از نظریه‌پردازانی که روی مؤلفه‌های روان‌شناختی کار می‌کردند، تئوری انسان نوساز را مطرح کردند. بسیاری از نظریه‌پردازان اعتقاد دارند که انقلاب در ذات خودش می‌تواند نوسازی را حاصل کند؛ مشروط به اینکه مرزبندی‌های مربوط به توسعه‌ی اقتصادی و برنامه‌ریزی‌های اجتماعی خود را براساس الگوی مصرف، از اقتصاد جهانی متمایز کند. ما نمی‌توانیم در کشوری زندگی کنیم که حوزه‌ی خدمات، کالاهای مصرفی و کالاهای عمرانی ما که به اقتصاد جهانی متصل است، بخش قابل‌توجهی از سرمایه‌ی ملی را ببلعد و رویکردمان واردات‌محور و ضابطه‌زدا باشد. نمایشگاه‌های اتومبیل خیابان عباس‌آباد اتومبیل‌هایی دارند که در خیلی از کشورهای توسعه‌یافته وجود ندارد. این امر نشان می‌دهد که یکی از شاخص‌های گسترش وابستگی، مصرف‌زدگی است.

بنابراین پیشرفت درون‌زا با مصرف‌زدگی هماهنگی ندارد. البته مصرف‌زدگی هم خودش پیامد یک مسئله است. بحث بر سر ضریب جینی است. در سیاست‌های کلی برنامه‌ی ششم که در هشتم تیرماه 1394 مقام معظم رهبری ابلاغ کردند، تأکید شده است که بحث‌های مربوط به هدفمندی و کاهش ضریب جینی در دستور کار قرار بگیرد و به وضعیت 354هزارم برسد. این مسئله رویکرد معطوف به اقتصاد مقاومتی و پیشرفت درون‌زا را به‌همراه دارد، ولی وضعیتی که مبتنی بر گسترش فاصله‌ی طبقاتی و منافع بادآورده و پول‌هایی باشد که منجر به خرید آپارتمان‌های متری چهل میلیون ‌تومان و ماشین‌های بالای پانصد میلیون تومان شود، نمی‌تواند پیشرفت درون‌زا را شکل دهد.

علت آن است که این روال به اقتصاد سرمایه‌داری متصل شده و بحث اصلی آن افزایش ضابطه‌زدایی، قاعده‌زدایی و مصرف‌گرایی است. در نتیجه، اقتصاد تولیدی کارگاه‌ها و کارخانه‌ها در وضعیت رکود قرار می‌گیرد. علت اصلی رکود کنونی ما این است که تولید اقتصادی تابعی از واردات شده است، ارز خارج می‌شود و وابستگی بیشتر می‌شود. از همه مهم‌تر اینکه مراکز و سازمان‌ها و مجموعه‌هایی که کار تولیدی می‌کردند، همه در وضعیت نیمه‌ورشکسته قرار دارند و خیلی از کارگرهای آن‌ها تبدیل به مسافرکش شده‌اند.

ساختار نظم منطقه‌ای آشوب‌زده چه تأثیری در ارائه‌ی یک الگوی موفق در منطقه دارد؟ آیا اصلاً می‌تواند یک الگوی موفق در این منطقه شکل بگیرد؟

ابراهیم متقی: فضای آشوب‌زده‌ی منطقه مربوط به شرایطی است که nation state کارکرد خودش را از دست بدهد و ساختار سیاسی دوگانه یا چندگانه شود. نظم آشوب‌زده فقط به‌معنای این نیست که مثل سوریه، عراق، یمن یا (تا حدی) لبنان، حوزه‌ی سیاسی و امنیتی چندبخشی شود. اگر حوزه‌ی اقتصاد هم در وضعیتی قرار گیرد که یک مدل الگوی اقتصاد مصرف‌گرا با یک الگوی مدل اقتصاد مقاومتی با هم تعارض یابند، آن‌گاه فضای سیاست آشوب‌زده، اقتصاد آشوب‌زده و امنیت آشوب‌زده شکل می‌گیرد. در این شرایط، دولت‌ها ناچار خواهند بود که به فکر حفظ وضع موجود باشند. در این‌صورت، رویکرد مربوط به توسعه‌گرایی و برنامه‌ریزی معطوف به رشد اقتصادی هشت‌درصدی که در سیاست‌های کلی مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفته است، دیگر حاصل نخواهد شد.

آقای دکتر محمدی، اگر شما در این‌خصوص صحبت خاصی دارید، بفرمایید.

منوچهر محمدی: استنباط من از سؤال شما این بود که شما می‌خواهید این موضوع را مطرح کنید که آیا جمهوری اسلامی می‌تواند الگویی برای منطقه‌ی آشوب‌زده‌ی ما باشد یا خیر. به اقتصادی که دکتر متقی به آن اشاره کردند، من از بُعد سیاسی نگاه می‌کنم و معتقد هستم که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی به‌خودی‌خود الگوی منحصربه‌فردی را به جامعه‌ی جهانی ارائه داده است و شما نمونه‌ی آن را نمی‌توانید در جای دیگری ببینید.

در حقیقت، انقلاب اسلامی همه‌ی نظام‌های جهانی، تئوری‌ها و نظریه‌های جهانی را در بُعد توسعه‌ی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی به چالش کشانده و خودش یک الگو ارائه داده است. انقلابی که به‌طور کلی با دست خالی به پیروزی می‌رسد و با حضور و مشارکت توده‌های مردم می‌تواند بر قدرتمندترین نظام منطقه (که با حمایت همه‌ی قدرت‌های بزرگ هدایت می‌شد) پیروز شود، خودش الگوساز است.

در واقع در بُعد فرهنگی به فرهنگ‌های شرقی و غربی و به‌ویژه فرهنگ سکولاریستی لگد می‌زند و فرهنگ جدیدی به نام فرهنگ اسلامی ارائه می‌دهد. از طرف دیگر، حتی برای خود انقلاب‌های کشورهای توسعه‌نیافته هم الگو قرار می‌گیرد. مارکس می‌گوید انقلاب زمانی می‌تواند پیش رود و موفق شود که کشورها به مرحله‌ای از رشد و توسعه رسیده باشند، ولی انقلاب اسلامی این مطلب را رد می‌کند. در زمان قبل از انقلاب حتی محرومیت‌های اقتصادی هم وجود نداشت و نوعی رفاه نسبی برای همه‌ی طبقات ایجاد شده بود. در مقایسه با انقلاب‌های روسیه و فرانسه که به انقلاب نان، بحران نان، قحطی نان و شورش نان معروف هستند، در کشور ما چنین چیزی حاکم نبود.

حتی من در یکی از کتاب‌ها خواندم که در سال‌های 56 و 57 درآمد کارگرها افزایش بیشتری پیدا کرده بود.

منوچهر محمدی: بله و هر نوع شکایتی که راجع‌به حقوق و دستمزدشان داشتند، رژیم شاه برآورده می‌کرد. ما مملو از درآمدهای نفتی بودیم و می‌توانستیم به‌راحتی توزیع انجام دهیم و اعتراضات را برطرف کنیم. باید ببینیم چرا در این شرایط همه‌ی بحث‌های توسعه‌یافتگی زیر سؤال رفت.

مسئله‌ی مهم‌تر اینکه در همه‌ی انقلاب‌ها معمولاً نخبگان و طبقات روشن‌فکر پیش‌قراول هستند، ولی در کشور ما توده‌هایی به صحنه آمدند. همه از روستا و شهر آمدند و خود این مسئله، یک الگو ایجاد کرد. امروز می‌بینیم تأثیراتی که این انقلاب بر منطقه گذاشته، همان بیداری اسلامی است. حتی می‌توانم به‌جرئت بگویم که تسخیر وال‌استریت هم الگوبرداری از انقلاب اسلامی بود. امروزه سؤالات زیادی مطرح است؛ مثل اینکه چرا در منطقه‌ی آشوب‌زده‌ی ما، کشوری به نام جمهوری اسلامی که همه‌ی دشمنی‌ها و توطئه‌ها علیه اوست، می‌تواند از ثبات و امنیت فوق‌العاده عجیبی برخوردار باشد.

با مقایسه‌ی ترکیه و عربستان درمی‌یابیم که ترکیه تولید ناخالص ملی بالایی و عربستان درآمد سرانه‌ی ملی بسیار بالایی دارد. چه پتانسیلی در جمهوری اسلامی هست که آن را از کشوری مثل ترکیه متمایز و به یک الگو تبدیل می‌کند؟ مردم‌محوری، چرخش نخبگانی یا نگاه حاکمیتی است که باعث چنین پدیده‌ای می‌شود؟

منوچهر محمدی: اگر در یک واژه آن را خلاصه کنم، می‌گویم استقلال و نگاه حاکمیتی.

این در ترکیه نیست؟

خیر، ترکیه کاملاً وابسته به آمریکا و سیاست‌های سرمایه‌داری و کاپیتالیستی است. بنابراین این کشور الگوی متزلزلی خواهد بود. الآن شرایط اقتصادی کشور ترکیه با شرایط اقتصادی ده سال گذشته کاملاً متفاوت است و پیوسته افول می‌کند. علت آن، وابستگی به دلار و یورو و اروپا و آمریکاست. از طرفی در داخل کشور هم ثبات لازم را ندارد. اگر کشوری نتواند پایگاه مردمی قوی داشته باشد، طبیعتاً متزلزل خواهد شد. همان‌طور که در انتخابات اخیر مشاهده کردیم، با وجود اینکه اکثر قریب به اتفاق مردم در روزهای اول به دولت عدالت و توسعه اعتقاد پیدا کرده و باور کرده بودند که اسلام‌گراست، ولی این حزب امروز حدود چهل درصد رأی مردم را دارد. علت آن است که نتوانسته است مقبولیت و انسجام مطلوبی در داخل جامعه‌ی خود پیدا کند.

علت منحصربه‌فرد بودن الگوی ما این است که مستقل است و روی پای خودش ایستاده است. تصمیم‌گیری در داخل کشور ما تحت‌تأثیر تصمیمات واشنگتن و لندن و تجویزات سازمان ملل است. بنابراین یقیناً برای کشورهایی که به‌دنبال استقلال و پیشرفت مستقلانه هستند، الگوی موفقی خواهیم بود.

آقای دکتر متقی، از همین گزاره‌ی انتهایی آقای دکتر محمدی استفاده می‌کنیم. یک نگاه معتقد است که توسعه به سه روش ممکن است. یکی از روش‌ها، ایجاد بحران در نظام بین‌الملل است. دوم، دعوت نظام بین‌الملل به هژمون، مانند اتفاقی که برای پهلوی دوم افتاد. امروز نظام بین‌المللی تلاش کرده است که ایران را به‌سمت خودش بکشد. سوم، الگوی خوداتکایی است. به نظر شما، در ایران الگوی خوداتکایی تا چه‌حد می‌تواند سرلوحه‌ی بقیه‌ی کشورهای در حال توسعه باشد؟ خود کشور ایران کدام‌یک از پتانسیل‌ها را دارد و آیا کشورهای منطقه به‌سمت ما اقبال نشان می‌دهند؟

ابراهیم متقی: واقعیت این است که انقلاب ایران برخلاف تمامی انقلاب‌های دیگر در کشورهای جهان سوم، از هیچ‌یک از الگوهای لیبرالی و سوسیالیستی الهام نگرفته است. آقای دکتر محمدی، زمانی که ما دانشجو بودیم، کتاب «انقلاب اسلامی» را نوشتند و بعد روی موضوع انقلاب‌های مقایسه‌ای کار کردند. واقعیت این است که ویژگی سیاسی انقلابی ما این بود که مبتنی بر مدل خودش بود، اما انقلاب ایران یک چالش هم دارد و آن چالش، مربوط به مدل اقتصادی است.

از روز اول انقلاب که من دانشجوی سال دوم دانشگاه تهران بودم،‌ می‌دیدم که اختلاف‌نظر بین گروه‌های سیاسی وجود دارد. بعد از مدتی، اختلاف‌نظر بین مجموعه‌های درونی انقلاب به وجود آمد. زمانی که آمریکایی‌ها رابطه‌ی سیاسی را با ما قطع کردند، امام یک عبارت تاریخی فرمودند و آن اینکه اگر آمریکا یک اقدام انجام داده باشد که به نفع ملت‌ها باشد، همین قطع روابط سیاسی با ایران است. یعنی محور اصلی تفکر اقتصادی و سیاسی انقلاب هم بازگشت به درون است.

زمانی که انقلاب مطرح شد، تئوری بازگشت به خود، ریشه‌های تاریخی داشت. قبل از ظهور انقلاب، وقتی حضرت امام از جلال آل‌احمد صحبت می‌کنند و از کتاب «غرب‌زدگی» حمایت می‌کنند، به این دلیل است که در کنار بحث‌های غرب‌زدگی، بحث مربوط به بازگشت به خویشتن مطرح شود، اما بازگشت به خود هنوز تئوریزه نشده است.

به‌لحاظ اقتصادی، همراه با بازگشت به خود، باید بورژوازی ملی شکل بگیرد؟‌ طبقه‌ی متوسط چه نسبتی با طبقات دیگر داشته باشد؟ رابطه‌ی اقتصاد با نفت چگونه خواهد بود؟ علت اصلی این است که کشورهایی مثل ایران همواره سرمایه‌ی ناکافی داشتند، ولی ایران قبل از انقلاب و عربستان سعودی دارای سرمایه‌ی مازاد بودند و هستند. همان‌طور که آقای دکتر محمدی فرمودند، در دوران قبل از انقلاب، همه‌ی مطالبات اقتصادی کارگران، کارمندان، دانشجویان و شهروندان پاسخ داده می‌شد، چون مازاد درآمد ناشی از افزایش قیمت نفت در اختیار دولت بود، ولی افزایش قیمت نفت در سیکل بعدی، بحران‌های مربوط به خود را ایجاد می‌کند.

این پول خارج از برنامه‌ریزی در جامعه پمپاژ می‌شود و هرکس که به آن پول نزدیک‌تر است، برداشت غیرقانونی می‌کند. اینجاست که مسئله‌ی مربوط به هسته‌ی اصلی انقلاب که توسعه را شکل می‌دهد، مطرح می‌شود و آن شکل سوم تحلیل توصیفی والرشتاین است. برطبق آن، مسئله‌ی خودکفایی و تکیه بر منابع داخلی، در ذات انقلاب ایران بوده است، اما باید بدانیم که چگونه منابع اقتصادی خود را سازمان‌دهی کنیم.

در زمان حضرت امام و مقام معظم رهبری، این بحث‌ها وجود داشته است که مهم نیست ما نفت را به چه قیمتی بفروشیم، بلکه مهم این است که به شرایطی برسیم که نفت را نفروشیم. یعنی نفت مزیت نسبی ما در اقتصاد توسعه تلقی نشود. این یک بحث اساسی است. تا زمانی که برنامه‌ریزی اقتصاد دولتی مبتنی بر نفت باشد، طبیعی است که نمی‌توانیم یک الگوی متفاوت را اجرا کنیم. در غیر این‌صورت، چطور انتظار دارید که ما تبدیل به الگوی کشورهای دیگر در حوزه‌ی مقاومت و عرصه‌ی سیاسی در چارچوب بیداری اسلامی شویم؟

واقعیت این است که در روند مذاکرات 5+1، غربی‌ها احساس کردند که ما در رابطه با اقتصاد داخلی آسیب‌پذیری داریم. به همین دلیل، غربی‌ها تحریم‌ها را برنخواهند داشت و امروز بازی جدیدی را راه انداخته‌اند که متأسفانه تیم مذاکره‌کننده در چارچوب برنامه‌ی اقدام مشترک ژنو (Joint Action Plan) در 24 نوامبر 2013 آن را پذیرفت. یعنی طرحی را تنظیم می‌کنند و بعد می‌گویند: «شما این را اجرا کنید. نمی‌خواهد امضا کنید. اجرا کردید تا ببینیم چه می‌شود.» یکی از مشکلات این مذاکرات این بود که حوزه‌ی اقتصادمان آسیب‌پذیر است. دولت هم احساس می‌کرد از طریق بازسازی روابط سیاست خارجی می‌تواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند، درحالی‌که این اتفاق نیفتاد.

بنابراین اینکه بگوییم آمریکایی‌ها دغل هستند، مفروض است و مفروض به درد حوزه‌ی سیاست‌گذاری نمی‌خورد. حوزه‌ی سیاست‌گذاری باید این مفروض را بشناسد و بداند که چه کند. آیا تعهدی را متقبل شود،‌ درحالی‌که طرف مقابل هیچ تعهدی را انجام نداده است؟ این نشان می‌دهد که درک دقیقی نسبت به الگوهای رفتاری طرف مقابل وجود نداشته است. بنابراین یکی از بحث‌های ما این است که متأسفانه گرایش عمومی نخبگان و گروه‌های اجتماعی شهروندان به‌سمت راه آسان و البته خیالی است. نظریه‌ای جدید در توسعه مطرح شده است که رابطه‌ی بین تخیل و توسعه را مطرح می‌کند. تخیلی مفید است که سازنده باشد، نه تخیلی که بعداً تبدیل به یک نوع فرسایش شود.
مرجع : پایگاه تحلیلی برهان
کد مطلب : ۵۳۳۸۵۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما