دریافت لینک صفحه با کد QR
الگوی تمدّنی اسلام در سیره نبوی با تکیه بر آیات قرآن کریم -بخش دوم و پایانی
اقدامات پیامبر(ص) در ایجاد تمدّن اسلامی(2)
خبرگزاری فارس , 21 ارديبهشت 1395 12:00
اسلام تایمز: رویکرد جامع به توسعه، توانمندی فراگیر و اصل تسامح و تساهل، عناصر تکمیلکننده الگوی تمدّنی اسلاماَند.
2ـ2) رویکردی جامع به توسعه
برخلاف توسعه و تحوّلی که در بُعد مادی تمدّن بشری، با اساس قرار دادن توسعه اقتصادی حاصل میشود، الگوی توسعه اسلامی بر تحوّل و تغییر ابعاد مختلف زندگی انسان، بهویژه تحوّل معنوی و مادّی توأمان بوده است: الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاه وَآتَوُا الزَّکَاه وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَه الْأُمُورِِ: همان کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا مى دارند و زکات مى دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند؛ و پایان همه کارها از آنِ خداست! (الحج/41). توسعه مادّی، بدون داشتن رویکردی الهی به طبیعت، جامعه و انسان، موجب نگرش تُکبعدی به واقعیّتهای خارجی شده، انسان را اسیر مادّه و محدود به آن میسازد: قَالُوا سُبْحَانَکَ مَا کَانَ یَنبَغِی لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنْ أَوْلِیَاءَ وَلَکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْمًا بُورًا: (در پاسخ) مى گویند: منزّهى تو! براى ما شایسته نبود که غیر از تو اولیایى برگزینیم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اینکه (به جاى شکر نعمت،) یاد تو را فراموش کردند و تباه و هلاک شدند (الفرقان/18)
ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ: بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنان را غافل سازد، ولى بهزودى خواهند فهمید! (الحجر/3)؛ إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ: خداوند کسانى را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، وارد باغهایى از بهشت مى کند که نهرها از زیر (درختانش) جارى است، در حالى که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره مى گیرند و همچون چهارپایان مى خورند و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست! (محمّد/12). توسعه مادّی در اسلام، زمینه لازم را برای تحوّل معنوی انسان فراهم میسازد، لذا ممدوح و مطلوب است: ...وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا...: ... در حالى که خدا بیع را حلال کرده، و ربا را حرام! (البقره/275).
البتّه بر توسعه مادّی، محدودیّتهایی نیز از نظر دینی و اخلاقی بر آن اعمال میشود تا آن را در مسیر صحیح سوق داده، تعدیل نماید. از این رو، مشکلاتی که در تمدّن مادّی صرف پدید میآید؛ مانند بحران هویّت، روانپریشی، سقوط ارزشهای انسانی و اخلاقی و... در تمدّن و توسعه اسلامی به حدّاقل میرسد: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَه عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا: اى کسانى که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید، مگر اینکه تجارتى با رضایت شما انجام گیرد؛ و خودکشى نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است (النّساء/29)
وَإِن کُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ کَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَه فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُم بَعْضًا فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَه وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ: و اگر در سفر بودید و نویسنده اى نیافتید، گروگان بگیرید! (گروگانى که در اختیار طلبکار قرار گیرد)؛ و اگر به یکدیگر اطمینان (کامل) داشته باشید، (گروگان لازم نیست، و) باید کسى که امین شمرده شده (و بدون گروگان، چیزى از دیگرى گرفته)، امانت (و بدهى خود را بهموقع) بپردازد؛ و از خدایى که پروردگار اوست، بپرهیزد؛ و شهادت را کتمان نکنید، و هر کس آن را کتمان کند، دلش گناهکار است؛ و خداوند به آنچه انجام مى دهید، داناست (البقره/283)؛ إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا: کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى خورند، (در حقیقت،) تنها آتش مى خورند و بهزودى در شعله هاى آتش (دوزخ) مى سوزند (النّساء/10)
لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ: بر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، گناهى در آنچه خورده اند نیست؛ (و نسبت به نوشیدن شراب، قبل از نزول حکم تحریم، مجازات نمى شوند؛) اگر تقوا پیشه کنند، و ایمان بیاورند، و اعمال صالح انجام دهند؛ سپس تقوا پیشه کنند و ایمان آورند؛ سپس تقوا پیشه کنند و نیکى نمایند. و خداوند، نیکوکاران را دوست مى دارد (المائده/93)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ * وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَه فَنَظِرَهإِلَى مَیْسَرَه وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ: اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها کنید، اگر ایمان دارید! * اگر (چنین) نمى کنید، بدانید خدا و رسول او با شما پیکار خواهند کرد و اگر توبه کنید، سرمایه هاى شما، از آنِ شماست [= اصل سرمایه، بدون سود]؛ نه ستم مى کنید و نه بر شما ستم وارد مى شود؛ * و اگر (بدهکار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایى، مهلت دهید! (و در صورتى که بهراستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشید، بهتر است؛ اگر (منافع این کار را) بدانید! (البقره/278ـ280).
2ـ3) توانمندی در همه ابعاد
الگوی تمدّن اسلامی بر اصل توانمندی و قدرت در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی تأکید دارد؛ از جمله توانمندی اقتصادی بر اساس اصل مالکیّت خصوصی که نقش تعیینکنندهای را در فعّالیّتهای اقتصادی دارد: فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ: اگر (چنین) نمى کنید، بدانید خدا و رسول او با شما پیکار خواهند کرد و اگر توبه کنید، سرمایه هاى شما از آنِ شماست [= اصل سرمایه، بدون سود]؛ نه ستم مى کنید و نه بر شما ستم وارد مى شود (البقره/279).
همچنین توانمندی نظامی برای مقابله با تهدیدها و ایجاد امنیّت مورد توجّه بوده است: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ: هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها [= دشمنان ] آماده سازید و (نیز) اسبهاى ورزیده (براى میدان نبرد)، تا بهوسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش و گروه دیگرى غیر از اینها را نیز که شما نمى شناسید و خدا آنها را مى شناسد، بترسانید؛ و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعى اسلام) انفاق کنید، بهطور کامل به شما بازگردانده مى شود و به شما ستم نخواهد شد! (الانفال/60)
هیچ دینی به اندازه اسلام، پیروان خود را به نیرومند بودن و توانمندی در همه زمینهها دعوت نکرده است و مانند اسلام در این زمینه موفّق نبوده است (ر.ک؛ رامیار، 1362: 235). مسلمانان صدر اسلام، فنون نظامی و جنگی را به سرعت از رومیان و یونانیان آموختند و در ردیف آنها قرار گرفتند و در هر زمینهای به پیروزی دست یافتند (ر.ک؛ قوام، 1373: 791).
2ـ4) اصل تساهل و تسامح
ویژگی مهمّ تمدّنی که اسلام آن را بنیان نهاد، اصل تساهل و تسامحی بود که آن را به جای تعصّبهای قومی و دینی دنیای آن روز، در جهان مطرح ساخت. اسلام با ارائه راه وسط (وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّه وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا...: همان گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است،) شما را نیز امّت میانه اى قرار دادیم (در حدّ اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است... (البقره/143) ) و اعتدال، موجب گسترش دانشها، فنون و صنایع بشری شد: وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا وَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ: و (به من دستور داده شده که) روى خود را به آیینى متوجّه ساز که از هر گونه شرک خالى است؛ و از مشرکان مباش! (یونس/105)
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَه اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ: پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند انسانها را بر آن آفریده است. دگرگونى در آفرینش الهى نیست. این است آیین استوار، ولى اکثر مردم نمى دانند! (الرّوم/30). اسلام به جای تعصّبهای دینی، تساهل و تسامح با اهل کتاب را توصیه کرد: قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَه سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ: بگو اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم و بعضى از ما بعضى دیگر را ـ غیر از خداى یگانه ـ به خدایى نپذیرد. هرگاه (از این دعوت) سر باز زنند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم! (آلعمران/64)
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ: و با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است، مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند و (به آنها) بگویید: ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده، ایمان آورده ایم و معبود ما و شما یکى است و ما در برابر او تسلیم هستیم (العنکبوت/46). افزون بر این همزیستی مسالمتآمیزی میان اقوام و ملّیّتهای مختلف ایجاد کرد که اروپای قرون وسطی هرگز با آن آشنا نبود (ر.ک؛ زرّینکوب، 1362: 23) و به گفته دوگوبینو، هیچ دینی تسامحجوتر و شاید بیتعصّبتر از اسلام وجود ندارد (ر.ک؛ همان).
3ـ اقدامات پیامبر(ص) در ایجاد تمدّن اسلامی
اقدامات اساسی پیامبر اکرم(ص) برای تمدّنسازی اسلامی، شامل طیف گستردهای است که در اینجا تنها به چند مورد آن اشاره میشود.
3ـ1) تعیین جایگاه انسان در توسعه
انسان، عامل اصلی و تعیینکننده در پیدایش و سقوط تمدّنها بوده و هست. جایگاه انسان در اندیشه نبوی، جایگاهی ممتاز و بینظیر است. خواست و اراده انسانها، مبنای همه تحوّلات فردی و اجتماعی است. در این دیدگاه، انسان دارای مسئولیّت است؛ مسئولیّتی در برابر آفریدگار جهان و در برابر انسانهای دیگر: کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَه: هر کس در گرو اعمال خویش است (المدّثر/38)؛ لِیَجْزِی اللّهُ کُلَّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ: تا خداوند هر کس را، هر آنچه انجام داده، جزا دهد! به یقین، خداوند سریع الحساب است! (ابراهیم/51) (حرّ عاملی، 1414ق.، ج 15: 141).
تمدّنسازی نیازمند انسانهایی است که خود را مسئول بدانند، بااراده، جدّی و مصمّم باشند و نگرشی جهانی داشته باشند: کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّه أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ: شما بهترین امّتى بودید که به سود انسانها آفریده شده اند؛ (چه اینکه) امر به معروف و نهى از منکر مى کنید و به خدا ایمان دارید؛ و اگر اهل کتاب (به چنین برنامه و آیین درخشانى) ایمان آورند، براى آنها بهتر است، (ولى تنها) عدّه کمى از آنها باایماناَند و بیشتر آنها فاسقاَند (و خارج از اطاعت پروردگار) (آلعمران/110).
همچنین میان باورهای ذهنی، آرمانها و اندیشههای خود، با واقعیّتهای محیطی، سازگاری ایجاد کنند و به دنبال ایجاد تغییر و بسط مدنیّت باشند و به همین دلیل، پیامبر گرامی اسلام(ص) با ایجاد تحوّل در تفکّر و خواست مردم و معرّفی غایت اعلی و آرمان برتر یعنی خداوند، به آنها تحوّلی عمیق و همهجانبه در جامعه اعراب به وجود آورد؛ تحوّلی که از نظر جامعهشناسی، تحوّلی در ساختارها و بنیادها بود که مترادف با انقلاب است (ر.ک؛ گیروشه، 1370: 20). ویژگیهای این نوع از تغییر عبارت است از:
الف) لزوماً پدیدهای اجتماعی است که با مشارکت افراد و گروههای اجتماعی صورت میگیرد.
ب) تغییری در ساختها و بنیادهاست.
ج) در طول زمان رخ میدهد و باید در یک فرایند ارزیابی شود.
د) از نشانههای آن، دوام و استمرار است (ر.ک؛ همان: 24ـ25).
ویژگیهایی که بیان شد، منطبق با تحوّل بنیادینی است که از سوی رسولالله(ص) در جامعه اعراب رخ داد. پیامبر اکرم(ص) چنان تحوّلی در آنها ایجاد کرد که از مردمی جنگجو و خشن، انسانهایی باایمان، منضبط و توانمند ساخت که در هر حوزهای که وارد میشدند، فتح و پیروزی نصیب آنان بود.
در جامعه پیش از اسلام، مسئولیّت جمعی و قبیلهای به جای مسئولیت شخصی قرار داشت. قبیله مسئول کردارهای فرد شناخته میشد و کردار و عمل یک تن میتوانست قبیلهای را به چالش وادارد و قبیله ناچار بود، تاوان رفتارهای او را بپردازد و این سبب جزمیّت و تعصّب قبیلهای بود که در قرآن کریم به حمیّت جاهلی تعبیر شده است: إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّه حَمِیَّهالْجَاهِلِیَّه فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَه التَّقْوَى وَکَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا: (به خاطر بیاورید) هنگامى را که کافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند و (در مقابل،) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت و آنان از هر کس شایسته تر و اهل آن بودند؛ و خداوند به همه چیز دانا است (الفتح/26).
این حمیّت جاهلی، از موانع اصلی رشد فکری و خلاّقیّت اندیشه انسانی بوده است (ر.ک؛ علایلی، 1374: 65). این خصیصه منفی، سبب بروز رفتارهای غیرعقلانی قبیلهای بوده است، امّا اسلام مسئولیّت شخصی را مطرح ساخت و آن را اساسی برای رفتارهای فردی دانست. پیامبر(ص) بر مبنای این اصل که «هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید» (... وَلاَ تَزِرُ وَازِرَه وِزْرَ أُخْرَى...: ... و هیچ گنهکارى گناه دیگرى را متحمّل نمى شود...) (النجم/38)) جامعهای را بنیان نهاد که در آن، فرد، خانواده، امّت به جای قبیله، عشیره، طائفه و سلطنت قرار داشت و نظام قبیله هرچند به کلّی از بین نرفت، امّا در واحد بزرگتری به نام امّت که پیروان و پذیرفتگان اسلام بودند، ادغام شد و با گرایشی دینی، هویّت جدیدی یافت (ر.ک؛ اشپولر، 1366: 98) و سازمان سیاسی و اجتماعی جدیدی پدید آمد که معیار پیوندهای آن نه نسبتهای نژادی و خونی، بلکه رابطهای دینی و ایمانی بود (حتّی، 1366: 153). از این رو، اسلام، موفّقترین ادیان در از بین بردن فاصلههای نژادی و قومی بوده است (ر.ک؛ همان: 175).
پیامبر اکرم(ص) برای تعلیم و تربیت افراد اهمیّت فراوانی قائل بود و بر تربیت انسانهایی با اندیشه الهی، مسئولیّتشناس، تأثیرگذار، توانمند و خلاّق که بتوانند با چیره شدن بر عوامل محیطی و مادّی، مدنیّتی الهی را تجربه کنند، توصیه میکرد. تعیین افرادی در تعلیم و تربیت دینی (ر.ک؛ ابنسعد، 1410ق.، ج 1، 171 و ابناثیر، 1399ق.، ج 2: 96) در فنون نظامی و جنگی، در مناسبات سیاسی، و مدیریّت (ر.ک؛ یعقوبی، 1993م.، ج 1: 387) نمونههایی از اهمیّت و جایگاه تخصّصگرایی در سیره نبوی است. همچنین توجّه به جوانگرایی در مدیریّت و انتخاب افراد با سنین بیست به بالا برای امارت (ر.ک؛ ابنهشام، 1363، ج4: 83)، فرماندهی نظامی و پُستهای کلیدی دیگر، نشان از اهمیّت این اصل در اندیشه نبوی دارد.
3ـ2)تشکیل دولت
ساختار سنّتی قبیلهای در جامعه پیش از اسلام که ویژگیهایی چون خشونتگرایی در اشکال مختلف آن، همچون چپاول، حمله به افراد دیگر، جنگ و کشتار (ر.ک؛ ابنکثیر، 1966م.، ج 7: 42 و طبری، بیتا، ج 3: 18)، اسطورهگرایی و رواج خرافات (ر.ک؛ بلاشر، 1363: 45)، انحطاط اخلاقی و فرهنگی (ر.ک؛ حسین، 1346: 26)، محدودیّت منابع اقتصادی، محدودیّت زیستگاههای مناسب زندگی و مهاجرت (ر.ک؛ جعفریان، 1375: 15ـ16) دارا بود، مانعی برای توسعه و تمدّن به شمار میرفت. پیامبر اعظم(ص) با تشکیل دولتی دینی در مدینه، مدنیّت و تمدّن اسلام را با اصول و بینشهای جدیدی پایهگذاری کرد.
اسلام با تشویق به مدنیّت و یکجانشینی و نهی از تعرّب و بدویگرایی (ر.ک؛ حرّ عاملی، 1414ق.، ج 15: 318) و تحریم آن (ر.ک؛ حائری طباطبائی، 1418، ج 4: 353) و مذمّت اعراب بادیهنشین به دلیل دوری از احکام و حدود الهی (الأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ: کفر و نفاق بادیه نشینان عرب شدیدتر است و به ناآگاهى از حدود و احکامى که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند؛ و خداوند دانا و حکیم است! (التّوبه/97) ) شرایط و زمینههای ظهور فرهنگ و تمدّن اسلامی را فراهم ساخت. اسلام که در جامعهای شهری ظهور کرد و در مدینه استقرار یافت، کاملاً با زندگی شهری تناسب داشته و دارد (ر.ک؛ ترنر، 1380: 80).
پیامبر(ص) با متّحد ساختن قبایل کوچک و بزرگی که دائماً با یکدیگر در حال نبرد بودند، ملّت واحدی پدید آورد و نظام قبائلی را در راستای اهداف توسعه مدنیّت به کار گرفت و به دنبال آن، حکومتی متمرکز در عربستان پدید آمد که اساس آن بر ایدئولوژی دینی به جای پیوندها و روابط قبیلهای بود.
پیامبر اکرم(ص) با اعلام اوّلین پیماننامه عمومی یا قانون اساسی مدینه (ر.ک؛ ابنهشام، 1363، ج 2: 137ـ150؛ ابنکثیر، 1966م.: 224ـ226)، نظام شهروندی جدید را با معیارهایی نوین مطرح ساخت و بدین وسیله، ضمن سامان بخشیدن به اوضاع اجتماعی، جامعه را به سوی وحدت تازهای رهبری فرمود. با پیمان اخوّت، مرزهای دینی، جایگزین مرزهای قبیلهای و خانوادگی گردید (ر.ک؛ حلبی، بیتا، ج 2: 92). روابط و پیوندهای جدید با تعالیم دینی و اجتماعی، مانند عبادات جمعی نماز، حج، جهاد، تحکیم گردید. از سوی دیگر، با مسلمان شدن قبایل اطراف و نیز سرزمینهای دور و نزدیک مدینه، اسلام بر سراسر جزیرهالعرب سیطره یافت و به مرور زمان، مناطقی که پیش از اسلام، دشمنان یکدیگر محسوب میشدند؛ مانند بیزانس و ایران، زیر پرچم واحدی قرار گرفتند و بهواسطه اسلام با یکدیگر متّحد شده، ملّت واحدی را تشکیل دادند (ر.ک؛ اشپولر، 1366: 27).
عامل دیگری که در مدنیّت جدید در تاریخ اسلام تأثیر بسیار داشته، هجرت پیامبر اسلام است. پیامبر با هجرت خود، گذار از مرحله تبلیغ اسلام به مرحله تثبیت و استقرار دولت اسلامی را آغاز کرد و سبب ایجاد تحوّلات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جامعه اعراب شده، منجر به پدید آمدن تمدّن اسلامی گشت (ر.ک؛ عبدالجلیل، 1363: 115).
پیامبر(ص) با تحریم نسیئی، تغییرات مهمّی در جامعه در راستای شهرنشینی ایجاد کرد؛ زیرا این تحریم سبب میشد که اعراب بادیهنشین از تعرّب و بادیهنشینی و ویژگیهای آن، مانند: غارت و کشتار دست بردارند و به تمدّن روی آورند و شهرنشینان نیز به لوازم مدنیّت و شهرنشینی از جمله داشتن بازار و دادوستد مستمر در طول سال ملتزم گردند (ر.ک؛ رودنسون، بیتا: 70).
3ـ3) تحوّل در مناسبات اقتصادی
سطح زندگی مردم از شاخصهای اساسی توانمندی اقتصادی یا عقبماندگی جوامع محسوب میشود و شامل مواردی چون تغذیه، پوشاک، وسایل رفاهی و... است. رسولالله(ص) با تشویق و توصیه سبکی از زندگی که در آن تمام نیازهای فردی و اجتماعی انسان برآورده گردد، مسلمانان را به بهرهمندی از نعمتها و مواهب مادّی و پرداختن به بازرگانی، صنایع، کسب سود و اصلاح امور معیشت و حفظ اموال و ثروت دعوت میکرد (ر.ک؛ صدوق، 1363، ج 3: 156، 166، 167 و 192). انجام سفر و گردشگری، داشتن تفریحهای سالم، توجّه به پوشش مناسب و آراستگی ظاهری، داشتن معیشت مناسب و توسعه آن از توصیههای اسلام است.
از این رو، رویکرد جدید اسلام به دنیا و تشویق فعّالیّتهای اقتصادی، زمینهساز پیدایش جامعه نوین اسلامی و تمدّن جدید گردید (ر.ک؛ حتّی، 1366: 50). ارزش و اهمیّت تلاشهای اقتصادی و اجتماعی در اسلام از احکام و مقرّرات گستردهای که برای تسهیل ارتباطات در معاملات وضع کرده به خوبی روشن میشود. احکامی در زمینه دادوستد، وکالت، ضمانت، مزارعه، مساقات، مضاربه، اجاره و نیز احکام مالی مانند خمس، زکات، خراج، جزیه و... که در جامعه جدید اسلامی اعلام و اجرا گردید (ر.ک؛ حقوقی، 1374: 78).
البتّه در تمام فعّالیّتهای اقتصادی، دوری از اسراف وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ: و اوست کسی که باغهایی با داربست و بدون داربست و خرمابن و کشتزار با میوههای گوناگون آن و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و غیر شبیه پدید آورد از میوه آن چون ثمر داد بخورید و حق [بینوایان از] آن را روز بهرهبرداری از آن بدهید [ولی] زیادهروی مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد) (الأنعام/141)
لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَه فِی الدُّنْیَا وَلَا فِی الْآخِرَه وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَی اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ: آنچه مرا به سوی آن دعوت میکنید به ناچار نه در دنیا و نه در آخرت [درخور] خواندن نیست و در حقیقت برگشت ما به سوی خداست و افراطگران همدمان آتشند) (غافر/43) و تبذیر إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورً: چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است) (الإسراء/ 27) اجحاف، زیادهروی و زیادهخواهی تأکید شده و مهمتر از همه آنکه به عدالت اجتماعی به عنوان یکی از مهمترین عناصر مناسبات اقتصادی و توسعه روابط اجتماعی توجّه شده است و به گفته برخی از محقّقان، عدالت اجتماعی رکن سوم از ارکان اقتصاد اسلامی است و جایگاه ممتازی در تحقّق عدالت اسلامی داشته و دارد (ر.ک؛ صدر، 1400ق.: 303).
به همین دلیل، توجّه به بهبود زندگی و معیشت مسلمانان و رفع فقر مالی و اقتصادی از دغدغههای اصلی پیامبر اسلام بوده است و آن حضرت برای تأمین نیازمندیهای اوّلیّه مسلمانان مانند غذا، مسکن و پوشاک تأکیدی کرده است (ر.ک؛ حکیمی، 1374، ج 4: 140).
توجّه به کشاورزی که عامل اصلی در تمدّنسازی انسانی است، از سیاستهای مهمّ پیامبر بوده است (ر.ک؛ کلینی، بیتا، ج 5: 260 و حرّ عاملی، 1414ق.، ج 19: 35). با آنکه در طبیعت خشک و خشن عربستان، شرایط مساعدی برای کشاورزی، جز در برخی مناطق وجود نداشت، امّا آن حضرت توانست مسلمانان را از شبانی و بیابانگردی به کشاورزی وادار سازد و این اقدام مهمّی در راستای توسعه شهرنشینی، تمدّن و تغییر در نظام قبایلی بود. پیامبر با توجّه به ضرورتهای جامعه نوین اسلامی در مدینه با سیاستگذاریهای روشن، در زمینه مسائل اقتصادی، از سویی به دنبال تدارک منابع درآمد دولت جدید بود و از سوی دیگر، برای رفع فقر و مشکلات اقتصادی و بهبود وضعیّت معیشتی مسلمانان و کم کردن فاصله طبقاتی جامعه و استقرار عدالت اجتماعی تلاش میکرد و همه اینها به دلیل موزون ساختن و هماهنگ کردن تحوّلات اجتماعی و کنترل آسیبهای ناشی از توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی صورت میگرفت.
نتیجهگیری
تمدّن اسلامی، تحوّل و توسعهای با رویکرد و جهتگیری معنوی است که بر تحوّل درونی و روانی انسان و آنگاه تحوّلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی استوار است. از نگاه قرآن کریم و سیره نبوی، دگرگونیها و تحوّلات اجتماعی، مستلزم غایتشناسی و هدفگزینی انسانهاست و مهمترین غایت، مبداء نخستین هستی است. انسان موجودی وابسته و مرتبط با آن است. به همین دلیل، از سویی توسعه و تمدّن اسلامی بر رویکرد هستیشناسانه پیوند انسان با خالق استوار است و از سوی دیگر، رفتارها و عملکرد انسان، عامل اصلی دگرگونیها و تحوّلات اجتماعی به شمار میآید.
رسولالله(ص) با این الگوی تمدّنی توانست در مدّت زمان کوتاهی، تحوّلاتی بنیادین در جامعه عربستان به وجود آورد و جامعهای جاهلی را به جامعهای متمدّن با دولتی متمرکز و سازمانها و نهادهای سیاسی، حقوقی و قضایی با قوانین روشن و راهگشا تبدیل سازد. اقدامهای پیامبر(ص) در این زمینه، به تغییر ساختارهای جامعه جاهلی انجامید و پایههای تمدّنی اصیل، خلاّق و فراگیری را بنیان نهاد، به نحوی که جوامع اسلامی و انسانی، از دستاوردهای مادّی و معنوی آن هنوز هم بهرهمند میگردند.
مراجع
قرآن کریم.
ابناثیر شیبانی، علیّ بن أبیالکرم، (1399ق.). اسد الغابه فی معرفه الصّحابه. بیروت: دار صادر.
ابن بابویه قمی (صدوق)، محمّد. (1363). من لا یحضره الفقیه. تصحیح و تعلیق علیاکبر غفّاری. جلد سوم. چاپ دوم. قم: انتشارات جامعه مدرّسین.
ابنخلدون، عبدلرّحمن بن محمّد. (1337). مقدّمه ابنخلدون. ترجمه محمّدپروین گنابادی. جلد دوم. تهران: انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ابنسعد، محمّدبن سعد. (1410). الطّبقات الکبری. بیروت: دارالکتب العلمیّه.
ابنکثیر، عمادالدّین. (1966م.). البدایه و النّهایه. تحقیق علی شیری. جلد هفتم. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.
ابنهشام، عبدالملک. (1363). السّیره النّبویّه. تحقیق عبدالحفیظ شبلی و دیگران. جلد 1 و 2. چاپ اوّل. تهران: انتشارات ایران.
ارسطو. (1371). سیاست. ترجمه حمید عنایت. تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
اشپولر، برتولد. (1366). جهان اسلام. ترجمه قمر آریان. تهران: انتشارات امیرکبیر.
بلاشر، رژی. (1363). تاریخ ادبیّات عرب. ترجمه آ. آذرنوش. جلد اوّل. تهران: مؤسّسه مطالعات فرهنگی.
ترنر، برایان اس. (1380). وِبِر و اسلام. ترجمه حسین بستان. قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
جعفریان، رسول. (1375). تاریخ تحوّل دولت و خلافت. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی.
حائری طباطبائی، سیّد علی بن محمّد. (1418). ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدّلائل. قم: مؤسّسه آل البیت.
حتّی، فیلیپ خلیل. (1366). تاریخ عرب. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: انتشارات آگاه.
حُرّ عاملی، محمّدبن حسین. (1414ق.). تفصیل وسائل الشّیعه إلی تحصیل مسائل الشّریعه. جلد 15. طبع دوم. قم: تحقیق مؤسّسه آلالبیت علیهمالسّلام لإحیاء التّراث.
حقوقی، عسکر. (1374). تاریخ اندیشههای سیاسی در ایران و اسلام. تهران: انتشارات هیرمند.
حکیمی، محمّدرضا. (1374). الحیاه. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
دورانت، ویلیامز جیمز. (1378). تاریخ تمدّن. مشرق زمین گاهواره تمدّن. ترجمه احمد آرام. جلد اوّل. ویرایش دوم. چاپ ششم. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
رامیار، محمود. (1362). تاریخ قرآن. تهران: انتشارات امیرکبیر.
رودنسون، ماکسیم. (بیتا). اسلام و سرمایهداری. تهران: اتّحاد کارگر.
روشه، گی. (1370). تغییرات اجتماعی. ترجمه منصور وثوقی. تهران: نشر نی.
زرّینکوب، عبدالحسین. (1362). کارنامه اسلام. چاپ سوم. تهران: مؤسّسه انتشارات امیرکبیر.
صدر، سیّد محمّدباقر. (1359). سنّتهای تاریخ در قرآن. ترجمه سیّد جمال موسوی. تهران: انتشارات روزبه.
ـــــــــــــــــــ . (1400م.). اقتصادنا. چاپ سیزدهم. بیروت: دارالتّعارف للمطبوعات.
طباطبائی، سیّد محمّدحسین. (1417ق.). المیزان. جلد 9 و 10. چاپ اوّل. بیروت: مؤسّسه اعلمی للمطبوعات.
طبری، محمّد بن جریر. (بیتا). تاریخ الأمم و الملوک. جلد سوم. مصر: دارالمعارف.
طه، حسین. (1346). آیینه اسلام. ترجمه محمّدابراهیم آیتی. چاپ چهارم. تهران: شرکت سهامی انتشار.
عبدالجلیل، ج. م. (1363). تاریخ ادبیّات عرب. ترجمه آ. آذرنوش. تهران: انتشارات امیرکبیر.
علایلی، عبدالله. (1374). برترین هدف در برترین نهاد. ترجمه محمّدمهدی جعفری. تهران: وزارت ارشاد اسلامی.
قوام، عبدالعلی. (1373). سیاستهای مقایسهای. تهران: سمت.
لاهوس، اولیویا. (1357). درآمدی بر انسانشناسی. ترجمه سعید یوسف. تهران: نشر سپهر.
یعقوبی، احمدبن أبییعقوب. (1379ق.). تاریخ یعقوبی. بیروت: دار صادر ـ دار بیروت.
Arendt. H. (1998). The Human Cnditin. Intrductin by: Margaret Canvan. 2th editin. Chicag: the university f Chicag ress.
Weber.M. (1958). the City. Trans. 8thedit. By Dnmartin Dale and Gertrud veuwirth. NewYrk: the Free ress
فصلنامه معارف قرآنی شماره 20
انتهای متن/
کد مطلب: 537538
اسلام تايمز
https://www.islamtimes.org