۰
دوشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۲۲

فاصله راه حل های غربی با واقعیت های منطقه

فاصله راه حل های غربی با واقعیت های منطقه
جهان عرب در سال‌های اخیر به ویژه پس از انقلاب تونسی‌ها با تغییر و تحولات بسیاری دست و پنجه نرم کرده است. تغییراتی که اگر چه به ظاهر درون‌زا و همگرایانه بوده است، اما سبب جوشش و خیزش پایداری نشده است. هفته نامه اکونومیست در شماره اخیر خود با بررسی روند تغییرات ضمن اشاره به نقش اروپایی‌ها و آمریکایی، چالش‌های و معضلات جهان عرب را متاثر از اشتباهات خود آن‌ها می‌داند:

«شاید در آستانه جنگ جهانی اول، زمانی که مارک سایکس و فرانچسکو پیکات در جلسات محرمانه خطوطی را روی نقشه‌های خلافت عثمانی ترسیم می‌کردند هرگز تصور نمی‌کردند که چه فجایعی را رقم خواهند زد. ماه مه 1916 سرآغاز یک قرن خدمت و خیانت پادشاهان منطقه، بی‌ثباتی، کودتا، جنگ، آوارگی، اشغالگری، شکست طرح‌های صلح در فلسطین، افراط گرایی، تروریسم و سرکوب همه جانبه فعالان در کشورهای منطقه بوده است.

با آغاز خیزش‌های مردمی در سال 2011 و سقوط پی در پی دیکتاتورهای عربی به نظر می‌رسید سرانجام اعراب برای دستیابی به مردم سالاری گام‌های محکمی را برمی‌دارند. اما در حقیقت شرایط پیچیده‌تر از همیشه رقم خورد. مصر با سقوط مبارک و به قدرت رسیدن عبدالفتاح السیسی از هم گسیخته‌تر از همیشه شده است. دولت‌های مرکزی در عراق، یمن، سوریه و لیبی به تدریج ناکارآمدتر می‌شوند. جنگ‌های داخلی اوج می‌گیرند و خشونت در منطقه با تشدید رقابت میان ایران و عربستان سعودی گسترش می‌یابد. پیامد خشم و سهم خواهی اهل سنت در منطقه به صورت خلافت جهادی یا دولت اسلامی ظهور کرده و در حال نفوذ در سراسر جهان عرب است.

اما اگر تصور می‌کنید این‌ها نهایت امکان گسترش خشونت‌ها و درگیری‌ها هستند، اشتباه می‌کنید. جنگ داخلی لبنان در فاصله سال‌های 1975 تا 1990 میلادی در مقایسه با شرایط سوریه بسیار صلح آمیز تلقی می‌شود. همچنان که کشورهای دیگر منطقه نیز پتانسیل گرفتار شدن در چنین درگیری‌هایی را دارا می‌باشند؛ الجزایر این روزها با بحران رهبری دست و پنجه نرم ‌می‌کند؛ درگیری‌ها در صحرای سینا می‌تواند به دیگر مناطق مصر کشیده شود؛ آشوب و درگیری به مرزهای اردن رسیده است؛ اسرائیل در آستانه درگیری‌های جدیدی در مرزهای خود با کشورهای همسایه است؛ کاهش بهای نفت دولت‌های حاشیه خلیج فارس را با چالش‌های جدی مواجه کرده است و منازعات نیابتی ایران و سعودی‌ها می‌توانند هر لحظه به نزاع مستقیم بدل شوند.

آنچه درباره جهان عرب و وقایع آن خواندید، درگیری میان تمدنی نیست بلکه بیشتر به مثابه جنگی درون تمدن عربی است. جنگی که اگر چه با اقدامات بیگانگان ممکن است شرایط آن اندکی بهبود یابد، می‌تواند بسیار آشفته‌تر و هرگز پایان نیابد. پیش از هر چیزی خود اعراب باید به یک توافق دست پیدا کنند.»

راه‌حل کوتاه مدتی وجود ندارد

در ادامه این تحلیل نشریه اکونومیست به 4 باور رایج در میان عراب می پردازد و به نوعی با تاکید بر راه حل های آمریکایی برای خروج منطقه از بحران طرد 4 باور رایج در میان اعراب را ضروری می داند. این باورهایی که اکونومیست آن را مانع حل مشکلات می داند در موارد دوگانه نخست همان سیاستی است که سال ها توسط غربی ها در منطقه اجرا می شود و به نوعی آتش اختلافات را شعله ور کرده است. اکونومیست در ادامه این طور می نویسد:

«نخست بسیاری از اعراب مقصر تمامی مشکلات و بحران‌ها را قدرت‌های غربی می‌دانند؛ این افراد قدرت‌هایی که در شکل‌گیری اسرائیل نقش داشتند، تسخیر کانال سوئز در سال 1956 میلادی و مداخلات آمریکایی‌ها در سال‌های اخیر در منطقه را به عنوان دلایل خود مطرح می‌کنند. بی‌شک اقدامات بیگانگان در موارد متعددی شرایط را بدتر نموده است؛ حمله آمریکا در سال 2003 به عراق باعث فراهم شدن زمینه فعالیت تندورهای این کشور شد. اما پذیرش این ایده که آمریکا به طور کامل از منطقه خارج شود به همان اندازه که مداخله در آن تاثیرگذار است، موجب بی‌ثباتی خواهد شد. امری که تداوم انفعال آمریکا برای مداخله در سوریه عواقب آن را نمایان ساخته است. در حقیقت این حاکمان و مردمان عرب هستند که باید بپذیرند بسیاری از ناکامی‌ها متاثر از اقدامات خود آن‌ها بوده است. بسیاری از رهبران، دیکتاتوری خود را در پس نقاب شعارهای اتحاد اعراب و آزادسازی فلسطین پنهان کرده‌اند. سرمایه‌های هنگفت حاصل از نفت و دیگر ذخایر به حاکمان امکان «خرید» امنیت داده است.

دوم آنکه ترسیم دوباره مرزهای کشورهای عربی براساس معیارهای مذهبی و قومیتی می‌تواند ثبات و امنیت را به ارمغان آورد. چنین امری امکا‌پذیر نیست. به سختی می‌توان مرز مشخصی میان قومیت‌ها و فرقه‌ها در مناطقی مشخص کرد که حتی از یک خیابان تا خیابان بعدی شاهد تنوع قومیتی هستیم. چنین تصمیماتی بی‌عدالتی و مخاطرات بیشتری را به دنبال دارند. تقلیل قدرت حکومت‌های مرکزی نباید به عنوان دستاویزی برای تقسیمات سرزمینی بیشتر قلمداد شود. در مقابل باید از آن برای اتحاد و تجمیع گروه‌ها و حکومت‌های محلی استفاده شود. راهکار جایگزین برای یک ساختار بازنده، انشقاق موقت است.

سومین تفکر نامطلوبی که در میان اعراب باید طرد شود معرفی دیکتاتوری به عنوان راهکاری برای مقابله با آشوب‌ها و افراط‌گرایی است. حکومت السیسی در مصر نمونه کامل از شکست سیاسی و اقتصادی و افزایش نارضایتی عمومی از چنین تفکری است. در مورد سوریه نیز به نظر می‌رسد در حالیکه اسد تلاش می‌کند خود را تنها راه حل احیای نظم و قانون در کشور معرفی کند، باید یادآوری کرد که خشونت و سرکوب اولیه وی موجب گسترش آن در سراسر کشور شد. به طور کلی، خودکامگی حاکمان عرب به هیچ عنوان ضامن ثبات نیستند. امری که دست‌کم در خیزش‌های سال 2011 به این سو مشخص شده است.

چهارمین و آخرین مورد معرفی اسلام به عنوان مقصر ناآرامی‌هاست. همانطور که ترامپ و برخی دیگر محافظه‌کاران آمریکایی اسلام را به عنوان ریشه مساله معرفی می‌کنند مانند آن است که مسیحیت را علت جنگ‌های اروپا بدانیم. در حقیقت به دنبال پاسخ این سوال باشیم که درباره کدام اسلام صحبت می‌کنیم؟ اسلام اعدام و قتل عام داعش، اسلام انقلابی ایرانیان و یا اسلام سیاسی که برخی گروه‌ها در تونس درباره آن صحبت می‌کنند و خود را «دموکرات مسلمان» می‌خوانند؟ برچسب زنی به دین اسلام تنها به تقویت قرائت خشونت‌گرایانه داعشی از این دین دامن می‌زند. جهان باید تنوع فکری جهان اسلام را بشناسد و از نهله‌های میانه‌رو آن در مقابل افراطیان حمایت کند. در حقیقت بدون اسلام، هیچ راه‌حلی دوام نخواهد آورد.»

راهبرد اول اکونومیست در نقد رفتارها و باورهای بحران زای اعراب در واقع تئوریزه کردن دخالت های غربی در منطقه است و راهبرد دوم نیز به سیاست خاورمیانه جدیدآمریکا و اسرائیل خدمت می کند.

ترجمه: عادل نجفی
کد مطلب : ۵۴۰۴۰۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما