۰
دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۴۵

آمریکاییان: مردمانی مغلوب تبلیغات و محکوم رسانه

آمریکاییان: مردمانی مغلوب تبلیغات و محکوم رسانه
همان گونه که خوانندگان آگاهند، من به اقبال رای دهندگان نسبت به ترامپ و سندرز با نوعی خوش بینی نگاه می کنم، چرا که هیچ کدام آنها از اعضای تشکیلات سیاسی فاسد دمکرات ها یا جمهوریخواهان نیستند. اعضای هر دوی این تشکیلات ها با خیانت به مردم آمریکا و خدمت به منافع یک درصدی ها، جیب خودشان را پر می کنند. مردم آمریکا به عرصه ای رانده شده اند که در آن صرفا پرتر شدن جیب مشتی از افراد ابرثروتمند با دلارهای بیشتر، اهمیت دارد. هیچ یک از احزاب سیاسی قادر به انجام هیچ کاری در این باره نیستند و چنین کاری هم نخواهند کرد.

خوش بینی ای که من احساس می کنم برخاسته از این است که حمایت جامعه از افراد خارج از این دو تشکیلات، نشانه ای است از اینکه جامعه بی تفاوت در حال بیدار شدن است. اما آمریکاییان باید بیش از این ها بیدار شوند، چرا که امکان ندارد بتوانند خودشان را از طریق صندوق های رای آزاد کنند. به نظر من مردم آمریکا تا وقتی آنگونه بیدار نشده اند تا دست به یک انقلاب بزنند، برده باقی خواهند ماند.

امروز آمریکاییان در شکل و شمایل قومی مغلوب زندگی می کنند. آنها منشور حقوق خود را از دست داده اند، متمم های قانون اساسی که حافظ آزادی هایشان بود را از دست داده اند. دیگر جز یک درصدی ها و خدمتکاران سیاسی و قانونگذاری شان، نمی توانند بدون اتهام خوردن و بازداشت شدن هایی شبیه به آنچه در قرون وسطی شاهد بوده ایم – روزگاری که دولت غیرپاسخگو بود و هیچ کس هیچ حقی نداشت- عرض اندام کنند. تنها کسانی که قدرت دارند در امانند. در آمریکای امروز هیچ کس از نظر سیاسی این امنیت را ندارد که او را «به همراهی با تروریسم» متهم نکنند و با یک موشک هلفایر شلیک شده از یک پهباد بر اساس فهرستی از اهداف انسانی تهیه شده به دست مشاوران رئیس جمهوری با او برخورد نشود. رویه های قانونی که قانون اساسی آمریکا آنها را تضمین می کند، دیگر در آمریکا وجود خارجی ندارد. دیگر ممنوعیت قانون اساسی علیه جاسوسی دولت از شهروندان- بدون هیچ دلیلی یا با حکم دادگاه- وجود خارجی ندارد. خود متمم اول که بنیانگذاران آمریکا با مقدم دانستن آن بر سایر موارد بر اهمیت آن تاکید کرده اند، دیگر در دیوان عالی پاس داشته نمی شود. نه نفری که دیوان عالی را تشکیل می دهند، مثل بقیه اعضای خریداری شده دولت، تنها در خدمت یک درصدی ها قرار دارند. حقیقت گویان به «دشمن دولت» تبدیل می شوند. هشداردهندگان با وجود تضمین حقوق قانونی آنها بر اساس قوانین آمریکا، زندانی می شوند.

دولت ایالات متحده قدرتی غیرپاسخگوست. این دولت در ازای قدرتی که دارد، دربرابر قوانین موضوعه آمریکا، دربرابر قوانین بین المللی، در برابر کنگره، دربرابر سیستم قضایی، در برابر مردم آمریکا یا در برابر وجدان اخلاقی پاسخگو نیست. در نخستین سال های قرن بیست و یکم، دولت آمریکا که مرتکب جنایات جنگی شده، میلیون ها نفر را بر اساس دروغ و تبلیغات کشته و معلول و بی خانمان کرده است. واشنگتن به منظور پر کردن جیب نخبگان آمریکایی و پیروی از دستورکار نومحافظه کارانه برای هژمونی آمریکا بر جهان، هفت کشور را به کلی یا تا حدی ویران کرده است.

آمریکاییان در جهانی ساخته و پرداخته تبلیغات زندگی می کنند که در آن یک دولت پلیسی بی رحم، پشت پوشش کلمات خوش آب و رنگی چون «آزادی و دمکراسی»، پنهان شده است. «آزادی و دمکراسی» چیزی است که ماشین جنگی آمریکا با تحریم ها، بمباران ها، مناطق پرواز ممنوع و پهبادها برای کشورهایی به ارمغان می آورد که جرات به خرج داده و به دنبال استقلال خود از زیر سیطره آمریکا می روند.

تنها دو کشور مسلح به ظرفیت نظامی قدرتمند و تسلیحات اتمی- روسیه و چین- بین واشنگتن و هدف واشنگتن برای سلطه بر کل جهان قرار گرفته اند. اگر روسیه و چین متزلزل شوند، شیطان نشسته در واشنگتن بر جهان حاکم خواهد شد. آمریکا جای دجال را خواهد گرفت. در این صورت پیش بینی های انجیلی های مسیحی که «پایان جهان» را موعظه می کنند، معنای جدید پیدا خواهد کرد.

روسیه این آسیب پذیری را دارد که به یکی از دولت های حلقه به گوش واشنگتن تبدیل شود. با وجود انبوه نقض عهدهای و خیانت های واشنگتن، دولت روسیه باز هم یک همکاری مشترک بین آمریکا و ورسیه را علیه تروریست ها پیشنهاد کرده است.

انسان به تعجب می افتد که آیا سرانجام دولت روسیه از تجربیات خود درس خواهد گرفت یا نه. آیا واشنگتن در مورد توافق مرتبط به اوکراین همکاری کرد؟ البته که نکرد. آیا واشنگتن در تحقیقات پیرامون ام اچ-17 همکاری کرد؟ البته که نکرد. آیا واشنگتن تبلیغات پیرامون حمله روسیه به کریمه و اوکراین را کاهش داد؟ البته که نداد. آیا واشنگتن به هیچ یک از توافقاتی که دولت های قبلی آمریکا با روسیه انجام داده بودند عمل کرد؟ البته که نکرد. پس چرا دولت روسیه فکر می کند که واشنگتن بر سر هر گونه توافقی مبنی بر اقدام مشترک علیه تروریسم پایبند خواهد ماند؟

دولت و مردم روسیه آنچنان از خطری که از ناحیه واشنگتن با آن مواجه اند بی اطلاع اند که به بیگانگان اجازه داده اند 20 درصد رسانه هایشان را در کنترل خود بگیرند! آیا روسیه خبر ندارد که واشنگتن روسیه در آب نمک خوابانده است تا زمانش که رسید، آن را نوکر خود و نابود کند؟

چین حتی از این هم غافل تر است. بر اساس اعلام خود دولت چین، 7 هزار سازمان غیردولتی مورد حمایت مالی خارجی در این کشور فعالیت می کنند! این سازمان های غیردولتی که با پول خارجی گردانده می شوند، همان چیزی هستند که واشنگتن برای بی ثبات کردن اوکراین و سرنگون کردن دولت منتخبش از آنها بهره برداری کرد. دولت چین فکر می کند که این سازمان های غیردولتی جز بی ثبات کردن این کشور چه کار دیگری انجام می دهند؟

هم روسیه و چین هر دو به آفت پرستش غرب آلوده شده اند و این اتفاق، این آسیب پذیری را در آنها به وجود می آورد که واشنگتن امکان بهره برداری از آنها را پیدا کند.

در سراسر اروپا چه اروپای غربی، چه شرقی و چه جنوبی، و بریتیش پاسیفیک مانند استرالیا و نیوزیلند، ژاپن و دیگر بخش های آسیا، دولت ها حلقه به گوش امپراتوری واشنگتن هستند. هیچ یک از این به اصطلاح کشورهای «مستقل و برخوردار از حق حاکمیت ملی» هیچ صدای مستقلی یا سیاست خارجی یا اقتصادی مستقلی ندارند. تمام کشورهای آمریکای لاتین زیر کنترل واشنگتن قرار دارند. تاکنون هیچ یک از دولت های اصلاح طلب در آمریکای لاتین، نتوانسته اند با مقدم دانستن منافع مردم خود بر منافع سودهای شرکتی و مالی آمریکایی دوام بیاورند. در همین سال جاری واشنگتن رؤسای جمهور زن آرژانتین و برزیل را ساقط کرد. واشنگتن در حال حاضر روند ساقط کردن دولت ونزوئلا را آغاز کرده و اکوآدور و بولیوی نیز در نوبت قرار دارند. در سال 2009 نیز هیلاری کلینتون و اوباما دولت هندوراس را ساقط کردند، همان رفتار قدیمی همیشگی واشنگتن.

با توجه به اینکه واشنگتن صورتحساب مخارج سازمان ملل را می پردازد، این سازمان خود را با واشنگتن منطبق می کند. تاکنون هیچ دستی علیه واشنگتن بلند نشده است. پس چرا تمام کسانی که روی زمین هستند فکر می کنند که یک انتخابات در آمریکا می تواند چیزی را تغییر دهد یا معنایی را در خود دارد؟

ما می دانیم که هیلاری یک دروغگو، یک شیاد، کارگزار یک درصدی ها و یک جنگ افروز است. حال بیایید نگاهی به ترامپ بیندازیم.

آیا دلایلی برای خوشبینی نسبت به ترامپ وجود دارد؟ «گزارش های خبری» غرب آمیخته به تبلیغات است، بنابراین فهمیدن این موضوع از لابه لای گزارش های خبری دشوار است. بعلاوه ما می دانیم که دست کم در ابتدا، واکنش تشکیلات جمهوریخواهان نسبت به ترامپ سیاه نمایی چهره او بود، بنابراین از میزان صحت گزارش های خبری مربوط به ترامپ اطلاع نداریم.

در ارتباط با این موضوع، دو گزارش خبری بود که توجه مرا به خود جذب کردند. یکی این گزارش واشنگتن پست که شلدون ادلسون کازینودار آمریکایی مولتی میلیاردر صهیونیست، از نامزدی دونالد ترامپ برای ریاست جمهوری حمایت کرده است.

دیگر گزارش ها می گویند که ادلسون بالغ بر 100 میلیون دلار در هزینه کارزار تبلیغاتی ترامپ مشارکت داشته است. هر کسی که به یک کارزار انتخاباتی 100 میلیون دلار بپردازد، در مقابل، انتظار چیزی را دارد و گیرنده این پول متعهد است چیزی را که آن شخص تمایل دارد برایش فراهم کند. پس آیا ما شاهد خریداری شدن دونالد ترامپ هستیم؟ واکنش اولیه جمهوریخواهان نسبت به ترامپ که نومحافظه کاران بی خرد آن را تشویق می کردند، رویگردانی از نامزد جمهوریخواه و رای دادن به هیلاری بود.

آیا حمایت الیسون از نامزدی ترامپ علامتی است مبنی بر اینکه ترامپ را می توان خریداری کرد و تشکیلات او را خریداری کرده است؟

شواهد بیشتری را که ترامپ به ما حامیان ساده دلش قالب کرده، در آخرین اظهارنظر او می توان یافت که گفته است وال استریت باید از نو قانونگذاری شود.

شگفت انگیز است که مشاوران ترامپ به او نگفته اند که در قرن بیستم و در دوران رژیم کلینتون برخی از قوانین وال استریت تغییر کردند. بر اساس مقررات گلس- استیگال بود که وال استریت از نو قانونگذاری شد. یکی از دلایل اصلی بحران مالی سال 2008 تغییر قوانین بازار مالی وال استریت بود. وقتی بروکزلی بورن کوشید با عمل کردن به مسئولیت کمیسیون تجاری مانع از انجام این تغییرات شود، بانک مرکزی، خزانه داری وکنگره آمریکا راه او را سد کردند.

هیچ کاری برای اصلاح این اشتباه بزرگ در تغییرقوانین مالی انجام نشد. قانون دود- فرانک نتوانست مانع از تمرکز مالی هنگفت در بانک های بسیار بزرگ تر از آنکه شکست بخورند شود و قوانین نتوانستند مانع از قمار کازینویی بی پروای وال استریت با اقتصاد آمریکا شود. با این حال ترامپ می گوید که او حتی ممنوعیت های نیم بند دود- فرانک را نیز لغو خواهد کرد.

رسانه های چاپی و دیداری آمریکا چنان فاسدند که این قبیل گزارش های آنها می تواند گزارش هایی دروغین باشند، هدف از این کار نیز می تواند تضعیف روحیه حامیان ترامپ باشد. از سوی دیگر آیا ما باید شگفت زده و غافلگیر شویم اگر یک میلیاردر با یک درصدی ها در یک صف قرار گیرد؟

انتخابات ها ابزاری ناکارآمد برای بر سر کار آوردن دولتی هستند که به جای یک درصدی ها، در مقابل مردم پاسخگو باشد. حتی اگر ترامپ مشروعیت لازم را داشته باشد، او فاقد تجربه لازم در امور خارجی و اقتصادی است تا بداند چه کسی را برای انجام این تغییرات در دولت خود بگمارد.

آمریکاییان ملتی مغلوبند. فعالان متعهد اکنون می دانند که از طریق انتخابات یا به شکل داخلی و به شیوه های مسالمت آمیز نمی توان به هدف تغییر در آمریکا دست یافت.

نوشته: پل کریگ رابرتز[1]

ترجمه: هادی سعادت

[1] . Paul Craig Robertsدستیار سیاستگذاری اقتصادی وزیر خزانه داری اسبق آمریکا و از سردبیران پیشین وال استریت جورنال

منبع: http://www.paulcraigroberts.org/2016/05/23/americans-a-conquered-people-the-new-serfs-paul-craig-roberts/
کد مطلب : ۵۴۵۳۶۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما