طي هفتههاي اخير، افغانستان شاهد دور جديدي از تلاشهاي طالبان براي تصرف مناطق مختلف و ايجاد درگيري و ناامني بوده و اكنون اين خبر رسانهاي ميشود كه گروه طالبان، حملات گستردهاي را از چهار محور عليه شهر مهم «قندوز» در شمال افغانستان آغاز و آن را تصرف كرده است. حملات طالبان و تصرف قندوز پيش از برگزاري كنفرانس بروكسل در موضوع افغانستان، به نوعي نشاندهنده وضعيت شكننده امنيتي در افغانستان است. اين حمله در حالي صورت ميگيرد كه طالبان، حملات خود را نه تنها در قندوز، جوزجان، بغلان و فارياب، بلكه در مناطق مختلف كشور، بهويژه استان مهم «هلمند» در جنوب افغانستان، افزايش داده است. طالبان افغانستان در ادامه حملات خود به مناطق استراتژيك استان هلمند، به لشكرگاه، پايتخت اين استان نزديك شدهاند. با وجود حملات نيروهاي ارتش افغانستان با پشتيباني هوايي جنگندههاي امريكايي عليه مواضع طالبان در استان هلمند، طالبان همچنان در حال پيشروي است.
تصرف هلمند براي طالبان يك پيشروي بزرگ بعد از تصرف شهر قندوز در يك سال گذشته خواهد بود و تأثير مخربي بر نيروهاي دولت افغانستان در اين جنگ خواهد گذاشت. طالبان اكنون كنترل بخش بزرگي از استان هلمند را در دست دارد. مقامات محلي استان هلمند نيز اظهار داشتهاند كه نيروهاي امنيتي در حال سرگرم كردن طالبان هستند تا در عملياتي تهاجمي آنها را از منطقه عقب برانند اما واقعيت اين است كه اراده محكمي از سوي دولت اشرفغني براي حمله به طالبان در هلمند ندارد. حامد كرزي نيز در مصاحبه با بيبيسي، حمله طالبان به مناطقي در جنوب افغانستان از جمله هلمند و ارزگان را به نوعي حق طالبان دانست: «طالبان يك نيروي افغاني هستند و مشكلي نيست كه اين نيروها يك منطقه را تصرف كنند.» هرچند حامد كرزي، ضمن رد هرنوع حمايت از گروه طالبان گفته كه منظورش اين بوده است كه افغانها با توطئه خارجيها درگير جنگ داخلي هستند. به همين جهت سقوط قندوز، شايد مقدمه و الگويي براي تصرف ديگر شهرهاي مهم افغانستان باشد.
سقوط قندوز در شهريور سال گذشته (1394) نيز به نوعي اثبات ميكرد كه دولت افغانستان، در حفظ مناطق خود با مشكلات عديدهاي مواجه بوده و نيروهاي دولتي، در بهترين حالت تنها بر دو سوم خاك افغانستان تسلط و كنترل دارند. البته سقوط قندوز، نوعي قدرتنمايي طالبان به نيروهاي خارجي هم بود. اينكه شبهنظاميان طالبان ميتوانند يك مركز شهري را تحت كنترل بگيرند، به نوعي نشانگر قدرت رو به افزايش گروه طالبان و نيز اوضاع امنيتي وخيم و حساس افغانستان است. در خصوص دلايل سقوط دوباره قندوز بايد به طور كوتاه اشاره كرد كه طالبان در واكنش به مذاكرات صلح دولت كابل با حزب اسلامي حكمتيار، حملاتش را در مناطق مهم و راهبردي افزايش داده است. طالبان با تصرف شهرها و مناطق به دنبال اين است كه نشان دهد نه تنها حكمتيار نفوذ قابلتوجهي در مناطق شمالي ندارد، بلكه هيچ نقشي در كاهش جنگ جاري هم نخواهد داشت و تمام امتيازات مالي كه از سوي دولت كابل به وي داده ميشود، بيهوده است. حزب اسلامي كه توسط طالبان مهره سوختهاي به حساب ميآيد و حاضر نشده بود به حكمتيار ميدان بدهد، اكنون با دولت كابل مذاكره كرده و امتياز گرفته است و اين امر به مذاق طالبان خوشايند نبوده است.
مذاكره حزب اسلامي با دولت از ديد طالبان نوعي دهنكجي بوده و دولت را به مشروعيت شناخته است، در حالي كه طالبان مدعي است تا زماني كه نيروهاي خارجي در كشور حضور داشته باشند، حملات آنها نيز عليه دولت و حاميان خارجي آن تداوم خواهد داشت. بدون شك عوامل ديگري هم در سقوط دوباره قندوز دخيل بوده است كه عبارتند از بيتوجهي مقامات امنيتي و دولتي به اوضاع قندوز، اختلافات در درون دولت وحدت ملي بين جناح اشرفغني و عبدالله عبدالله و همچنين اختلافات در درون جنبش اسلامي دوستم و اختلاف با جمعيت اسلامي افغانستان، كمبود تجهيزات و ناكارآمدي نيروهاي دولتي و در مقابل تجهيز نيروهاي طالبان به تسليحات جديد، حمايتهاي پنهان سرويسهاي اطلاعاتي خارجي از طالبان و گروههاي افراطي، عدم اقدام جدي نيروهاي امنيتي در پاكسازي طالبان و مواردي از اين قبيل. آنچه مسلم است اينكه اوضاع سياسي و امنيتي افغانستان به دليل تضاد و تقابل بازيگران داخلي و خارجي، همچنان وخيم است و دولت وحدت ملي تحت تأثير بازيگراني است كه كنترلي روي رفتارهاي آنها ندارد و به همين جهت دورنماي افغانستان همچنان تاريك است، مگر اينكه نيروها و جريانهاي داخلي موضع مشتركي در خصوص مواجهه مسائل كلان كشور از جمله طالبان و نيروهاي خارجي اتخاذ و عملياتي كنند.
اسماعيل باقري