۰
يکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۲۷
پژوهشی در باب «وضعیت مسلمانان در چین»؛

جمعیت مسلمانان چین چقدر است/ چرا چینی‌ها به اسلام گرایش پیدا کردند؟

جمعیت مسلمانان چین چقدر است/ چرا چینی‌ها به اسلام گرایش پیدا کردند؟
نخستین و بارزترین تفاوت بین خویی ها و اویغورها در چین ، مواضع دولت این کشور درباره آن ها است که بنوعی " مسلمانان خویی را "مسلمان خوب" و الگویی مناسب برای دیگر مسلمانان و اویغورها را "مسلمان بد" معرفی می کند - دین اسلام از سرزمین جزیره العرب طلوع کرد و در مدت کمتر از یک قرن به سرزمین های دوردست آن روزگار در آسیا ، آفریقا و اروپا راه یافت. چین یکی از این سرزمین ها و جوامعی بود که اسلام ، در همان سده نخستین ظهور ، به آن راه یافت .

در دوران حکومت سلسله تانگ در چین، آیین اسلام با اعزام هیاتی از سوی عثمان ، خلیفه وقت، وارد چین شد . در زمان امپراتوری سونگ نیز رفت و آمد مسلمانان به چین از راه دریایی و نیز از طریق جاده ابریشم افزایش یافت و اسلام به همت بازرگانان ، مبلغان دینی و نظامیان ایرانی و عرب تبار در چین ترویج شد و گسترش یافت . پس از حمله مغول به ایران مسلمانان ایرانی بیشتری به چین مهاجرت کردند که به نوبه خود موجب گسترش نفوذ فرهنگ و تمدن اسلامی - ایرانی در چین شد . دوران حکومت قوبیلای‌خان ، از نوادگان چنگیزخان ، اوج توسعه اسلام در سرزمین چین بود. رویکرد مثبت امپراتوران سلسله مینگ به اسلام نیز امکان نفوذ این دین الهی را به سرزمین‌های میانی چین فراهم آورد اما در دودمان چینگ به دلیل ظلم و ستم و نیز تبعیضی که زمامداران این سلسله اعمال می کردند ، تاریخ چین شاهد شورش‌ مسلمانان بود، اما شاید سخت‌ترین ضربات بر پیکره مسلمانان چین مربوط به دوران انقلاب فرهنگی در جمهوری خلق چين بود . در این دوران مدارس و حوزه‌های دینی بسته شدند و مسلمانان با مشقت فراوان اعتقادات و آداب دینی خود را حفظ کردند . بعدها با اعلام آزادی مذاهب (۱۹۷۸م) ، مسلمانان توانستند مجدداً به فعالیت های مذهبی بپردازند .

یکی از دلایل گرایش چینی ها به اسلام ، ماهیت صلح جویانه این دین و قرابت تعالیم آن با برخی از مفاهیم اساسی آیین کنفوسیوس بود که در میان چینی ها رواج داشت . ازدواج و اختلاط مسلمانان مهاجر با بومی های چینی نیز یکی دیگر از دلایلی است که سبب شد اسلام راه خود را به جامعه چین باز کند . خدمات شایان توجهی که مسلمانان چین به حوزه های علوم اجتماعی ، فنی ، پزشکی ، معماری و هنری به فرهنگ و تمدن چین عرضه کردند ، از دیگر دلایل ماندگاری و گسترش دین اسلام در چین محسوب می شود .

آمار رسمی دولت چین، تعداد مسلمانان این کشور را حدود 23 میلیون نفر ذکر می کند، ولی منابع غیررسمی، شمار آنان را بین 50 تا 70 میلیون نفر نیز برآورد کرده اند. امروزه در چین 34 هزار مسجد وجود دارد که بالغ بر 45 هزار امام جماعت و خطیب در آن ها امور دینی مسلمانان را مدیریت می کنند . 20 هزار نفر نیز در بیش از 10 مؤسسه و مرکز آموزش علوم اسلامی این کشور فعالیت می کنند .

در میان 56 قومیت حاضر در چین ، در 10 قومیت ، پیروان دین اسلام دیده می شوند که در مجموع دو درصد از جمعیت چین را تشکیل می دهند. اقوام مسلمان چین خویی، اویغور، قزاق ، تاتار ، ازبک ، سالار ، دانگ جیانگ ، بائوآن ، قرقیز و تاجیک هستند . در این اقوام ده گانه برخی مانند قومیت "خویی" که به لحاظ جمعیتی بیشترین تعداد مسلمانان در چین را
تشکیل می دهند، حاصل اختلاط مهاجران ایرانی و عرب با بومی های چینی هستند. برخی نیز مانند اویغورها (دومین گروه جمعیتی مسلمانان در چین) از قدیمی ترین اقوام آسیای مرکزی هستند که غالباً در استان سین کیانگ ساکنند. تاریخ ، فرهنگ ، آداب و رسوم و زبان مخصوص قوم اویغور عنصری تفکیک ناپذیر از هویت آن هاست و بدان تعصب و عشق و علاقه خاصی دارند. قزاق ها ، سومین گروه جمعیتی مسلمان در چین ، به همنام های خود در آسیای مرکزی شبیه هستند . برخی معتقدند مسلمانان دانگ جیانگ نیز ریشه های مغولی دارند . منشا قرقیزهای مسلمان چین نیز منطقه ای از آسیای مرکزی است که در قرن 7 میلادی به چین ملحق شد .

سؤال اصلی تحقیق حاضر این است که نگرش چین به مسلمانان این کشور و جایگاه مسلمانان چین در سیاست و حکومت ، اقتصاد ، فرهنگ و رسانه های این کشور و چشم انداز آن چگونه است؟ فرضیه اصلی این است که با توجه به سیاست رسمی حزب کمونیست و دولت چین مبنی بر اینکه کلیه فعالیت های مذهبی بایستی تحت ضوابط دولتی صورت پذیرد ؛ لذا جایگاه مسلمانان چین در عرصه های اجتماعی ، سیاست و حکومت ، اقتصاد ، فرهنگ و رسانه های این کشور ، در نحوه برخورد و نگرش دولت پکن به آن ها مشخص می شود . می توان گفت که دولت با گروه های متفاوت مسلمان در چین ، رفتار متفاوتی دارد.

مسلمانان در چین همواره در معرض دو عامل قرار داشتند : یک عامل حاکمیتی که آنان را به جذب و پذیرش فرهنگ بومی و سنتی وا می داشت و دیگری عامل درونی و اعتقادی که آن ها را به حفظ هویت فرهنگی خویش به عنوان مسلمان فرا می خواند . تا زمانی که میان این دو عامل موازنه برقرار بود برای هر دو طرف وضعیت قابل تحمل بود، ولی وقتی موازنه به هم می خورد ، خصومت ها رشد می کرد و موجب واکنش های متعصبانه می شد . در دوران انقلاب فرهنگی به دلیل ضدیت با مذهب ، مسلمانان مجالی برای نقش آفرینی در عرصه سیاسی به دست نیاوردند . در حال حاضر ، هر ده قومیت مسلمان در چین ، به نسبت جمعیت شان کرسی هایی در کنگره ملی خلق (پارلمان چین) دارند .

از لحاظ فرهنگی امپراتوری نیرومند تانگ با سعه صدر تمام ، از مسلمانان استقبال کرد . مسلمانان مهاجر در محله های خاص خارجی ها که فان که (محله خارجیان) خوانده می شد، زندگی و از قوانین و مقررات اجتماعی ، قضایی ، فرهنگی و دینی خاص خود تبعیت می کردند . هویت اجتماعی و فرهنگی آنان نیز براساس اعتقادات دینی شان شکل می گرفت، اما در دوران سلسله مینگ ، مسلمانان بر سر دوراهی سرنوشت سازی قرار گرفتند. رژیم جدید با هدف پاکسازی فرهنگ سنتی چین از فرهنگ های بیگانه و اجرای سیاست همگون سازی ، به مسلمانان اولتیماتوم داد که بایستی به زبان چینی سخن بگویند و با مردم چین اختلاط کنند، در غیر این صورت باید چین را ترک کنند. مسلمانان در آن زمان با حفظ آن دسته از فرهنگ سنتی چین که با اعتقادات اسلامی مغایرتی نداشت ، خود را با سیاست جدید حاکمان مینگ تطبیق دادند، اما در محافل خصوصی بر هویت مستقل دینی و فرهنگی خود اصرار ورزیدند . در دوران حاکمیت سلسله چینگ، تعامل و همزیستی مسالمت آمیز تاریخی فرهنگ اسلامی و فرهنگ کنفوسیوسی ، به دلیل اعمال فشار دولت و شورش مسلمانان و کشتار
بی رحمانه آن ها از سوی نیروهای دولتی، متوقف شد . در اواخر دوران چینگ ایده تشکیل ملیتی خاص، به طور جدی در میان برخی از مسلمانان چین مطرح شد . در دوران جمهوری چین و سالهای اولیه جمهوری خلق چین به اقلیت ها آزادی های نسبی اعطا شد، در این دوران زمینه برای بازگشت زندگی فرهنگی ، اجتماعی و دینی مسلمانان چین به روال عادی آماده گردید ، اما با فرارسیدن دوران انقلاب فرهنگی 1966 تا 1976م ، سخت ترین دوران حیات مسلمانان در چین نیز آغاز گردید .

با خاتمه انقلاب فرهنگی ، دولت چین درصدد برآمد تا خسارت وارده به جامعه مسلمانان را جبران و اعتماد آنان به دولت کمونیستی را جلب کند . در این دوران دولت چین انجمن اسلامی چین را تاسیس کرد . تحت نظر این نهاد اسلامی وابسته به دولت 10 حوزه علمیه تاسیس شد . شورای دولتی چین در سال 1950م، برای سامان دادن به امور مربوط به پیروان ادیان و کنترل و نظارت بر فعالیت آنها ، یک تیم تحقیقاتی به عنوان مسئول امور مذهبی ، ایجاد کرد ه بود. در سال 1989م ، شورای دولتی نام این اداره را به اداره کل ادیان تغییر داد که زیر نظارت مستقیم شورای دولتی ، همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد . این اداره در چارچوب سیاست های کلی حزب کمونیست و دولت چین برای ادیان ، از جانب شورا ، مسئولیت هدایت ، نظارت ، کنترل و تهیه و تدوین مقررات و سیاست های اجرایی لازم را بر عهده دارد .

خوجین تائو ، رئیس جمهوری سابق چین، در باره جایگاه دین در ساختار کنونی حکومت و جامعه چین گفته است :" باید سیاست اساسی حزب کمونیست چین در خصوص مذهب را کاملاً اجرا کنیم و نقش روحانیون و توده های مردم دیندار در پیشبرد رشد اقتصادی و اجتماعی را به خوبی در نظر بگیریم . این خواست حزب در برخورد با مذهب در شرایط جدید است . باید سیاست حزب کمونیست چین مبنی بر آزادی عقاید مذهبی را با جدیت اجرا و بر اساس اصول "اداره امور مذهبی" ، مذاهب را هدایت کنیم تا با جامعه سوسیالیستی چین انطباق پیدا کنند. ما می بایست محافل دینی را به ترویج سنت های شایسته ای مانند حُبّ میهن ، همبستگی ، ترقی و خدمت به جامعه تشویق و از آن ها پشتیبانی کنیم تا خدمات بیشتری به وحدت ملی ، رشد اقتصادی ، هماهنگی اجتماعی و یکپارچگی میهن ارائه دهند .

در این میان به علت رویکردهای متفاوت دولت پکن به گروه های مختلف مسلمانان این کشور ، واگرایی یا همگرایی مسلمانان چین با دولت این کشور در گروه های مختلف جمعیتی مسلمانان متفاوت است . از جمله مسلمانان خویی و مسلمانان اویغور رویکرد متفاوتی به دولت چین دارند .

نخستین و بارزترین تفاوت بین خویی ها و اویغورها در چین ، مواضع دولت این کشور درباره آن ها است که بنوعی " مسلمانان خویی را "مسلمان خوب" و الگویی مناسب برای دیگر مسلمانان و اویغورها را "مسلمان بد" معرفی می کند . فرهنگ ، دومین تفاوت خویی ها و اویغورها است . اویغورها به رسوم و عادات فرهنگی خود دلبستگی عمیقی دارند و تاریخ طولانی فرهنگی خود را مایه مباهات می دانند ؛ لذا تمایل چندانی به جذب شدن در فرهنگ و جامعه خن (به عنوان اکثریت قومی چین) ندارند . زبان دیگر عامل مهم فرهنگی برای اویغورها محسوب می شود . معترضین اویغوری
می گویند دولت تلاش زیادی برای آموزش تحمیلی زبان ماندارین چینی به اویغورها به عمل آورده و حتی شرط اشتغال در دولت یا شرکت های دولتی را تسلط به این زبان قرار داده است . این شرط برای اویغورها که به زبان خود تعصب دارند ، حساسیت ایجاد کرده است .

همچنین سیاست چینی سازی که همواره مد نظر پکن بوده و در دهه های گذشته هم ادامه داشته است یکی دیگر از عوامل واگرایی مسلمانان چین و دولت این کشور محسوب می شود . تلاش دولت چین در افزایش نرخ جمعیت نژاد خَن در منطقه سین کیانگ از حدود 10 درصد در نیمه سده بیستم به بیش از 40 درصد در اوایل سده بیست و یکم ، از مصادیق این امر محسوب می شود .

تحت تاثیر این مسایل، نارضایتی در میان اویغورها از دولت مرکزی چین وجود دارد. در این میان وجود گرایش های جدایی طلبانه در منطقه سین کیانگ و برخورد سخت گیرانه دولت چین با آن ، رفتار مسلمانان و حکومت چین با یکدیگر را تحت تاثیر قرار داده است . البته تمامی اویغورهای سین کیانگ در پی جدایی از چین نیستند، بلکه اکثریت بر آزادی اجرای شعائر اسلامی و توسعه اقتصادی عادلانه منطقه تاکید دارند.


اساسا ترویج تفکرات وهابی – افراطی و تکفیری در میان برخی از گروه های اویغوری در افغانستان و پاکستان با پشتوانه مالی ریاض صورت می گیرد و اساساً سیاست های افراطی گری عربستان سعودی یکی از دلایل مشکلات مسلمان اویغور در چین است .



تنها دو گروه جدایی‌طلب در این استان فعالیت دارند که عبارتند از :

1- جنبش (باصطلاح) اسلامی ترکستان شرقی : جنبش (باصطلاح) اسلامی ترکستان شرقی در سال 1993 م بنیان گذاشته شد . این سازمان در پی فروپاشی شوروی با احزاب و گروه های افراطی در آسیای مرکزی ارتباط برقرار و سپس در افغانستان با طالبان والقاعده همکاری کرد . اکنون نیز برخی از اعضای آن به عضویت داعش درآمده اند .

2- کنگره جهانی اویغور : کنگره جهانی اویغور گروهی جدایی طلب است که در سال 2004 م تأسیس شده است و تلاش می کند به عنوان نماد دموکراسی خواهی و دفاع از حقوق بشر در سین کیانگ مطرح شود. این کنگره تصریح کرده است که حرکت اعتراضی آن ها مذهبی نیست. این کنگره مدعی است که در کنار هجوم گسترده زبان چینی ، نسل کشی فرهنگی اویغور ها و نادیده گرفتن فرهنگ و هویت آن ها ، دولت چین حقوق اقتصادی اویغور ها را نیز تضییع می کند . آن ها اعتراض دارند که حضور چینی های خَن در سین کیانگ به شکل تعمدی و هدایت شده افزایش یافته است و دولت چین می خواهد سرکوب اویغورها در سین کیانگ را با توسل به جنگ علیه تروریسم و بنیادگرایی توجیه کند . این در شرایطی است که اسلام مدنظر اویغورهای سین کیانگ (به استثنای حامیان جنبش باصطلاح اسلامی ترکستان شرقی) ارتباطی به اسلامِ جعلیِ بنیادگرا و تکفیری ندارد .

در این میان تلاش برخی از کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای برای استفاده ابزاری از موضوع اویغورها هر چه بیشتر شرایط را پیچیده تر ساخته است. ترکیه به دلیل تشابه زبانی و فرهنگی با اویغورها ، رویکرد حمایتی قوم گرایانه به آن ها دارد و میزبان ده ها هزار اویغور در خاک خود است ، این رویکرد بویژه در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه و در قالب سیاست نئوعثمانیسم تشدید یافته
است و برخی از محافل چینی معتقدند گروههای جدایی طلبی از اویغورها در ترکیه مستقر شده و از آنجا برای آموزش به اردوگاههای در افغانستان و پاکستان اعزام می شوند . ترکیه حداقل از سال 1950 م میزبان و پناهگاه رهبران اویغور بوده است. مقامات ترکیه همچنین به ایجاد و تأسیس جوامع اویغور در کشورشان کمک کرده اند اما هرگز منافع اقتصادی خود در روابط با دولت چین را فدای احساس همدردی با مسلمانان اویغور چین نکرده است. همچنین گفته می شود جدایی طلبان جنبش باصطلاح اسلامی ترکستان شرقی در کنار اعضای القاعده و طالبان، در اردوگاه هایی در مرز افغانستان و پاکستان، آموزش می بینند که با درخواست پکن ، تعدادی از آنها دستگیر و به مقامات چینی تحویل داده است.

نکته دیگر مواضع عربستان سعودی در قبال اویغورهاست . اساسا ترویج تفکرات وهابی – افراطی و تکفیری در میان برخی از گروه های اویغوری در افغانستان و پاکستان با پشتوانه مالی ریاض صورت می گیرد و اساساً سیاست های افراطی گری عربستان سعودی یکی از دلایل مشکلات مسلمان اویغور در چین است .

البته ، ریاض در سیاست اعلامی به دلیل ملاحظات اقتصادی و نیز به دلیل عدم انتقاد چین از وضعیت حقوق بشر در عربستان سعودی ، به ندرت اقدامات چین درباره اویغورها را پررنگ می­کنند. به عنوان مثال ، در حالی که الازهر اقدام چین در جلوگیری از روزه داری مسلمانان در سین­کیانگ را محکوم کرد، مؤسسات رسمی مذهبی در عربستان سعودی واکنش خاصی نشان دادند . با این وجود عربستان سعودی از رویکرد چین در قطعنامه­های شورای امنیت سازمان ملل درباره درگیری­های سوریه ناراضی است. بنظر می رسد با تشدید رویکرد حمایتی چین از سوریه ، عربستان سعودی نیز بیشتر تمایل دارد از گروه های افراطی و ناراضی اویغوری بویژه آنهایی که در افغانستان و پاکستان مستقر هستند به عنوان اهرم فشار علیه پکن استفاده کند .

آمریکا و اتحادیه اروپا نیز همواره تلاش کرده اند با استفاده ابزاری از وضعیت اویغورها ، فشارهای حقوق بشری خود را بر چین افزایش دهند . البته به دلایل اقتصادی، اتحادیه اروپا در سرکوب سال 2009م اویغورها در چین بسیار محافظه کارانه بود .

در یک نگاه آینده پژوهانه بنظر می رسد روابط مسلمانان چین با دولت این کشور عمدتاً آرام خواهد بود، زیرا اغلب مسلمانان (خویی ها) با دولت مشکل ندارند. اکثریت اویغورها هم طالب جدایی نیستند و روابط گروه های تندرو و جدایی طلب نظیر جنبش باصطلاح آزادی ترکستان شرقی را با القاعده ، طالبان و داعش تایید نمی کنند . واقعیت این است که گروه های جدایی طلب از عواملی نظیر محدودیت های اعمالی چین در قبال اجرای شعائر مذهبی مسلمانان در سین کیانگ و تبعیض های اقتصادی علیه اویغورها به عنوان بستری برای جذب نیرو استفاده می کنند، بنابراین در صورت رفع این خلاء ها از سوی دولت پکن نه تنها گرایش اویغورها به دولت مرکزی ایجاد و تقویت خواهد شد ، بلکه زمینه هرگونه سوء استفاده طرف های خارجی نیز از بین خواهد رفت.

پژوهش « بررسی وضعیت مسلمانان چین »
منبع: واحد پژوهش‌های کاربردی برون مرزی صداوسیما
نویسنده: زهرا محمودی
نظارت علمی: دکتر محسن شریعتی نیا
کد مطلب : ۵۹۲۵۶۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما