۰
دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۳۲

پرونده جنایات انگلیس در ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی؟

پرونده جنایات انگلیس در ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی؟
از طراحی کودتا در ایران تا میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف

در ادوار مختلف تاریخ و در بیشتر جوامع بشری، همواره شاهد استثمار انسانها توسط گروهی از صاحبان قدرت بوده‎ایم. این گروه که تشکیل ‎دهنده ی اقلیت جامعه هستند، با ابزارهای مختلف، سایر انسانها را در جهت اهداف خویش مورد بهره و استعمار قرار داده و با گذر زمان، استیلای خود بر آنان را ‎افزایش داده‎اند؛ تا آنجا که دایره ی وسیعتری از جوامع و ملتها را مورد استثمار قرار داده‎اند.

در مجموعه ذیل تلاش شده است که نشان داده شود که چطور انگلستان، با نقشه های از پیش طراحی شده سعی در استثمار و سیطره بر کشورهای جهان خصوصا کشور پهناور و استراتژیک ایران داشته و دارد و جهت رسیدن به این هدف تمامی دستهای پنهان و آشکار خود را به کار گرفته است.

در راستای اثبات این مدعا، از شواهد و قرائنی مانند نقش انگلیس در تشکیل گروهها و شبکه‏ های پیچیده و زیرزمینی «فراماسونی» که امروزه دخالت و نقش آنها در اتفاقات مختلف جهان بر کمتر کسی پوشیده است، تا دخالت در تشکیل صهیونیزم بین‎الملل و برنامه‎های بلند‎مدت برای کشورهای اسلامی استفاده شده است.

جنایات سیاسی

1- از میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف

1-1. ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری

در ترور نافرجام مرحوم حاج شیخ‌فضل‌ الله نوری (16 ذیحجه 1326) عامل اصلی، «کریم دواتگر» تروریست معروف کمیته مجازات است. در این ماجرا عوامل سرشناس سفارت انگلیس چون «میرزا محمد‌نجات خراسانی» شرکت دارند و «مستر اسمارت» نمایندة سفارت انگلیس، در محل بازجویی متهمین حاضر می‌شود تا به قول تقی‌زاده کسی نتواند به تروریستها «زور بگوید».

2-1. توطئه قتل امیرکبیر

«جیمز فریزر» مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاست های انگلیس گزارشی می نویسد که در نهایت منجر به کشته شدن قائم مقام می شود:
«بدیهی است در مرحلة اول باید از دستِ وزیری که باعث اصلی همة این بدبختی‏هاست خلاص شد، کسی که پادشاه خود را در بردگی مطلق نگاه می‏دارد، کسی که در هر مورد فقط نقش خود را ایفا می ‎کند و به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد، در حالی که با روش معیّنی به نظر می‏آید هر پیشنهاد انگلیس را خنثی می سازد و با آن مخالفت می‏کند. چنین کسی هرگز نمی‏تواند در راه اصلاحات اساسی گام بردارد... کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس می دانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیلة مطلوبی خواهند بود. شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی مؤثری باشد، در این زمینه همکاری خواهد کرد. قائم مقام دوستان بسیار کمی دارد و دشمنانِ خیلی زیاد، به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود، سقوط او را یک مسألة ساده‏ای می‏نماید.»

3-1. انگلیس عامل قتل کنسول آمریکا در تهران

ماژور «ایمبری ویس» کنسول آمریکا هنگام عکسبرداری از سقاخانة شیخ‌هادی ـ که در آن روز، شایعاتی در مورد معجزات آن در افواه بود ـ مورد هجوم و حملة عدّة زیادی از مردم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. پس از انتقال به بیمارستان نظمیه، عده‌ای از مردم داخل بیمارستان شده با داس و قمه و چکش و آب جوش او را به قتل ‌رساندند. حکومت ایران از این فاجعه بسیار پوزش خواست و مسئولیت این واقعه را به گردن تودة متعصّب انداخت. اما اروپایی‌های مطلع می‌دانستند که در شرق، توده همیشه آلتی در دستهای زمامداران پشت‏پرده است . در نیمة اول قرن اخیر، سفیر روس در تهران به دست توده به قتل رسید و این قتل نتیجة دسیسه‌‌ای بود که از طرف دربار بر ضدّ او چیده شده بود. اما چه دست‌هایی ممکن بود توده را بر علیه «ویس» کنسول آمریکا برانگیزد؟

رفته رفته اسم یک نفر در افواه شایع شد. این اسم که نخست به طور نجوا برده می‌شد و سپس علناً بر زبانها جاری ‌شد، در شماره ۲۴ سپتامبر ۱۹۲۴ روزنامه «هرالد تریبون» چاپ نیویورک فاش گردید و قتل «ماژور ایمبری» به حساب «هارولد اسپنسر» گذاشته شد. وی سالخورده‌ترین و لایق‌‌ترین عامل مخفی انگلیس در خاور نزدیک بود، اما پشتیبان این عامل، کمپانی‌های مقتدر نفت انگلیس بودند. «ویس» کنسول آمریکا کمی پیش از حادثة قتل، تمام نفوذ خود را به کار انداخته بود تا منابع نفت شمال ایران را از چنگ یک کمپانی انگلیسی به در آورده و آن را به کمپانی مشهور «سینکلر» آمریکا واگذار کند. اما مداخلة او در سیاست نفت، به بهای جان او تمام شد.

2. طراحی کودتاهای مختلف در ایران

1-2. کودتای سوم اسفند 1299

فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه، انگلیس را به طمع بلعیدن کامل ایران انداخت. لرد کرزن انگلیسی با قلدری تمام از احمدشاه میخواست که با امضای قرارداد 1919 ایران را مستعمرة انگلستان نماید. شاه قاجار دریافته بود که امضای این قرارداد، لکة ننگی ابدی بر دامان قاجاریه خواهد گذاشت. مخالفت او با قرارداد 1919 و طرح راه آهن شمال جنوب، با پاسخی کوبنده از سوی انگلیسی های استعمارگر مواجه شد. کودتای سوم اسفند و ظهور قزاقی قلدر در صحنة سیاسی ایران، به احمد شاه نشان داد که استعمار از اهداف استعماری خود در ایران دست برنداشته است

کودتای سوم اسفند 1299 گام اول استعمار انگلیس در ایران برای اجرای نقشه‏ای بود که برای خاورمیانه در نظر داشت. ایجاد دولت های نظامی حامی انگلستان در منطقه و فراهم کردن شرایط مهاجرت گسترده یهودیان به فلسطین و سپس تأسیس رژیمی صهیونیسیتی در آن سرزمین، هدف اصلی انگلستان در خاورمیانه بود. کودتا، قاجاریه را بیش از پیش ضعیف کرد. حضور عناصر کارکشته‏ای نظیر «اردشیر جی»و دیگر عوامل استعمار در پشت پرده کودتا، شاه جوان را به وحشت انداخت و ترجیح داد مدتی از ایران دور باشد و این همان چیزی بود که دیکتاتور و حامیان آن دنبال می‏کردند.

رضاخان ابتدا سعی داشت همچون همتای خود در ترکیه در لباس ریاست جمهوری، سیاست‏های انگلستان را در ایران دنبال کند، لذا یک شبه جمهوری خواه شد و عوامل نظامی خود را جهت استقرار جمهوری! به خیابانها گسیل کرد. توطئة سلطنت‏طلبانِ جمهوری‏خواه با ایستادگی مردم و علما در فروردین 1303 خنثی شد. دیکتاتور و حامیان خارجی و داخلی او این بار از راه دیگری وارد شدند. ترور مخالفین، ضرب و شتم نمایندگان مجلس و نهایتاً برگزاری انتخابات مجلس پنجم با ارعاب نظامیان و تقلّب و فرستادن نمایندگان رضاخان به مجلس، اقداماتی بود که جهت خلع قاجاریه از سلطنت صورت گرفت. مشاوران دانای رضاخان به او آموخته بودند که باید ظاهرِ قانونیِ تغییر سلطنت در ایران رعایت شود؛ لذا لازم است نمایندگان طرفدار خود را با تقلب وارد مجلس نماید تا آنان به ضرورت خلع سلطنت قاجار و پوشاندن لباس سلطنت بر تن او، تشریفات قانونی را اجرا کنند. البته در اجرای تشریفات قانونی نیز خوی دیکتاتوری خود را بروز داد. گرفتن امضاء از نمایندگان در زیر زمین و تهدید نمایندگان مخالف، بخشی از سناریوی انگلیسی تغییر سلطنت در ایران بود. با خلع قاجاریه رژیمِ کاملاً دست نشاندة پهلوی بر سر کار آمد و به مدت پنجاه و سه سال ایران را در اختیار استعمارگران قرار داد.

2-2. کودتای 28 مرداد

امریکا و انگلیس‏ باهم همدست شدند و کودتاى 28 مرداد را راه انداختند و بیست و پنج سال حکومت دیکتاتورى سیاهِ مبتنى بر کودتاى سرلشکر «زاهدى» را در ایران سرِپا نگه داشتند.
در جریان ملی سازی صنعت نفت ایران، «آیت‏الله کاشانی» و «دکتر مصدق» به عنوان راهبران دینی و سیاسی نهضت، توانستند کمر استعمار و دیکتاتوری را بشکنند. آنان نیز توفیق یافتند تا نفت را ملی ساخته و از دشمن، خلع ید به عمل آوردند. در این شرایط، استعمار که نمی‏توانست دست روی دست بگذارد و از کف دادن ایران، این لقمه چرب را به نظاره بنشیند، تنها راه پیروزی بر ملت را در ایجاد تفرقه در صفوف متحد آنان می‏جست. لذا با کمک عوامل داخلی خود ـ همچون مظفر بقایی‏ها ـ به اختلاف افکنی در میان سران نهضت پرداخت. متأسفانه این شگرد موفق از آب در آمد و آنها توانستند کاشانی و مصدق را از هم دور کنند. به تدریج با گسترش کدورتها، زمینه برای وقوع کودتای سیاه 28 مرداد با زمینه‏سازی انگلیس و اجرایی کردن آن توسط آمریکا به دست «سپهبد زاهدی» کاملاً مهیا شد. پس از کودتا، مصدق به زندان و تبعید و کاشانی به انزوا دچار شد و استعمار بار دیگر به صحنه آمد و برای 25 سال چنان تسمه‏ای از گردة ملت ایران کشید که تاریخ کمتر به یاد دارد تا این که سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی برای نخستین بار، نفت به شکل واقعیِ خود در تملک ملت در آمد و حقیقتاً ملی شد.
کد مطلب : ۵۹۲۷۷۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما