۰
چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۴۵

سقوط اردوغان در چاه سوریه

سقوط اردوغان در چاه سوریه
خاورمیانه دهه دوم قرن بیست و یکم را در شرایطی آغاز نمود که بسیاری از جمله، تحلیل‌گران ترک در تفسیر تحولات آن (بیداری اسلامی) دچار اشتباه محاسباتی شدند. به طوری که مقامات ترک، این تحولات، از جمله بحران سوریه را فرصتی کم نظیر به منظور احیای امپراطوری عثمانی تلقی می‌نمودند.

در این خصوص خلاء قدرت ناشی از خروج نیروهای آمریکایی از عراق و رسیدن امواج تحولات شمال آفریقا به شامات، کشوری(ترکیه) را که تا دیروز در محدوده مرزهای رقبا احاطه شده بود (از شمال و شمال شرق روسیه، از شرق ایران و ارمنستان، از غرب اتحادیه اروپا و یونان و از جنوب لایه کردی کشورهای عراق و سوریه)، به این اعتماد به نفس رساند که اکنون زمان آن است که "فضای حیاتی" پیرامونی خود را داشته باشد (بطور مثال با اینکه عربستان در شبه جزیره قدرت مطلق محسوب نمی‌گردد ولی لااقل این کشور تلاش می‌کند تا در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس خرده کشورهای این منطقه را در دایره نفوذ خود داشته و مانع از گریز هر یک از آنها بسوی قدرت‌های دیگر گردد). حیاط خلوتی که در محیط پیرامونی ترکیه وجود ندارد. آرمانی برگرفته از دکترین"عمق استراتژیک"داود اوغلو (نخست وزیر اسبق ترکیه)."اوغلو" که معتقد است ارزش یک کشور در روابط بین‌الملل از موقعیت ژئواستراتژیک و عمق تاریخی آن نشأت می‌گیرد، با تعریف هویتی چندگانه برای ترکیه، این کشور را در ردیف کشورهای منحصر به فرد و قدرت‌های مرکزی می‌داند که می‌تواند نقش رهبری چندین منطقه پیرامونی (خاورمیانه، بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز) را به عهده بگیرد. استراتژیی که هدف نهاییش نه تنها ارتقاء موقعیت ترکیه در منطقه، بلکه جای گرفتنش در میان قدرت‌های بزرگ است.

بدین ترتیب تحولات جدید ترتیبات و دسته بندی‌های گذشته را به هم می‌ریخت و این فرصتی استثنائی برای ترکها بود تا با دخالت در شکل‌گیری نظام‌های سیاسی جدید و با افزودن بر متحدان منطقه‌ای، بتواند موازنه قوا در منطقه را در راستای اهداف هژمونیک خود تغییر دهند. بدین منظور از جمله موانعی که موجب می‌شد ترکیه نتواند به این آرمان نائل آید، حکام عربی همچون اسد و مالکی بودند که از نظر ترک‌ها باید از صحنه قدرت کنار گذاشته می‌شدند، تا نظام‌های سیاسی جدید مطلوب آنها شکل می‌گرفت. لذا ترکیه از جمله‌ی اولین کشورهایی بود که با صرف بخش بزرگی از توان خود تلاش نمود تا این امر محقق گردد. نقشی که به طریق منفی با حمایت از گروه های معارض از جمله داعش تا آنجا پیش رفت که برخی داعش را فرزند خوانده اردوغان نام نهادند. هدفی که به طور خاص و بر خلاف محاسبات آنکارا نه تنها در ماه ها و سال‌های اولیه بحران سوریه حاصل نشد بلکه چالش‌های جدیدی(آوراگان، احتمال درگیری بار روسیه و...) را نیز برای این کشور ایجاد نمود. به طوری که اقدامات اخیر ترکیه در شمال سوریه(عملیات سپر فرات) نه در غالب "اشاعه هژمونی" بلکه در غالب "حفظ بقا" و تمامیت ارضی قابل تفسیر است. آنچه که اکنون موجبات نگرانی مقامات ترک را فراهم آورده است این است که حیات و موجودیت ترکیه در معرض تهدید قرار گرفته است. بخش عمده‌ای از مساحت و جمعیت ترکیه را کردها شامل می‌شوند، که نقطه ضعف این کشور نیز محسوب می‌شوند. لذا با تغییر معادلات در سوریه و این احتمال که کردها بتواند با پیوند میان مناطق کردی، موفق به ایجاد یک دولت در نوار مرزی با ترکیه گردند، هشداری جدی بود که به تغییر اولویت‌های ترکیه در سوریه منجر شده، واکنش خصمانه‌اش را مبنی بر حضور نظامی در شمال سوریه موجب شد. چرا که هرگونه تحولی که به یکپارچگی کردها در شمال سوریه منجر گردد، می‌تواند چنین مطالبه‌ای را به مناطق کُردنشین هم‌ مرز با شمال سوریه نیز تسری بخشد. بعبارتی ترک‌ها نه تنها موفق به اشاعه هژمونی خود در مناطق همجوار نشدند بلکه به جای رسیدن که اکنون برای حفظ موجدیت خود در مناطق وسیعی از مرز خود با سوریه دیوار حائل ایجاد نمایند. چاهی که خود برای دیگران کنده بودند و در آن افتادن.

احمد رشیدی نژاد
کد مطلب : ۵۹۳۳۱۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما