چکیده
شبهقاره هند به دلیل ویژگیهای خاص جغرافیایی و فرهنگی، اهمیت خاصی در جهان اسلام دارد و این اهمیت انگیزه پژوهش درباره جریانهای فکری شکلگرفته در این اقلیم را بیشتر میکند. در این نوشتار، ضمن اشاره به چگونگی ظهور اسلام در شبهقاره هند، ابتدا شخصیتهای تأثیرگذار سدههای اخیر در این منطقه را معرفی میکنیم و در ادامه به چگونگی ظهور سلفیگری و نیز جریانشناسی آن در دو بخش شخصیتهای مؤثر و اصلی همچون شاهولیالله دهلوی، شاه عبدالعزیز دهلوی، سید احمد باریلی و جنبشها و مکاتب برجستهای چون جنبش فرائضی، اهلالحدیث، مکتب دیوبندیه و مکتب محمدیه میپردازیم.
در انتها نیز مبانی، اشتراکات و افتراقات سلفیگری هندی و سلفیگری وهابی را میکاویم و تأثیر این دو جریان بر گسترش سلفیگری در جهان اسلامی را بررسی میکنیم.
کلیدواژه ها
شبهقاره هند؛ سلفیگری هندی؛ سلفیگری وهابی؛ جریانشناسی؛ مبانی اعتقادی
تمدن شبهقاره هند، که امروزه به سه کشور هند، بنگلادش و پاکستان تقسیم شده است، جزء کهنترین تمدنهای دنیا است که از لحاظ تنوع و غنای فرهنگی از جهات مختلفی اهمیت دارد. از طرف دیگر، کثرت جمعیت حدود یک میلیارد نفر و هجده زبان به رسمیت شناختهشده این منطقه، بر دلایل اهمیت آن افزوده است (فرمانیان، 1386: 662).
در گذشته، مصر به عنوان مهد و خاستگاه اندیشههای دینی بیش از سایر کشورهای اسلامی محل توجه بود، اما مدتزمانی است که شبهقاره هند نیز به دلیل تبلور اندیشههای اصلاحی یا افراطی در حوزه دین توجه صاحبنظران و محققان را به خود جلب کرده است. تنوع آرا و افکار در شبهقاره هند از یک طرف و وضعیت خاص سیاسی، اجتماعی و مذهبی از طرف دیگر موجب ایجاد فضایی ملتهب، بهویژه در پاکستان، که پس از تقسیم شبهقاره به کشوری مستقل تبدیل گشت، شده است، تا جایی که امروزه پاکستان را خاستگاه نزاع بین مذاهب اسلامی میدانند (علیزاده موسوی، 1391: 1/108).
گسترش روزافزون تفکراتی که وجوه مشترکی با سلفیگری وهابی دارد در منطقه شبهقاره هند به عنوان پایگاه شرقی جهان اسلام از یک طرف و قدرتگرفتن دیدگاههای سلفی در مناطقی چون عربستان و عراق و سوریه نقش مهمی در بسط همهجانبه سلفیگری در جهان اسلام دارد که البته در این بحث اهمیت شبهقاره هند کمتر از حجاز نیست. لذا جریانشناسی سلفیگری هندی و تطبیق مبانی آن با سلفیگری وهابی و بررسی نقاط اشتراک و افتراق این دو جریان، که اهتمام این نوشتار است، اهمیت ویژهای دارد که نباید مغفول واقع شود.
1. ظهور اسلام در شبهقاره هند
اسلام ابتدا در سال 44 ه.ق. از راه کابل و بعد در سال 94 ه.ق. از راه بلوچستان به سند و پنجاب رسید (احمد، 1367: 5). غزنویان حنفیمذهب، که فاتحان شمال غربی هند بودند، بهشدت از فقه حنفی حمایت میکردند. از طرف دیگر، مغولان، که ترکانی سنی و حنفی از آسیای مرکزی بودند، نیز در رشد و توسعه مذهب حنفی در شبهقاره هند بسیار مؤثر بودند. مجموع این عوامل باعث گسترش این مذهب در شبهقاره شد به طوری که بیشتر مسلمانانِ هند را سنیان حنفیمذهب تشکیل میدانند. البته از کل جمعیت شبهقاره حدود یکپنجم مسلمان بودند که پس از استقلال پاکستان و بنگلادش به عنوان دو کشور مسلمان، این مقدار به کمتر از این کاهش یافت (فرمانیان، 1386: 664).
2. تأثیرگذارترین شخصیتهای مسلمان سدههای اخیر در شبهقاره هند
هنگام بررسی و جریانشناسی سیر تفکر معاصر در شبهقاره هند به اشخاص تأثیرگذاری برمیخوریم که هر یک سهم چشمگیری در تحول این سیر فکری داشتهاند. هرچند نظام فکری هر یک ویژگیها و امتیازات یا ضعفها و قوتهای مخصوص به خود را دارد.
عبدالحق محدث دهلوی (958-1052 ه.ق.)، (احمد، 1367: 14-15) شخصیت برجستهای است که در زمینههای مختلف کلامی آثار مهمی دارد. او در کنار شیح احمد سرهندی (971-1034 ه.ق.) (جبرئیلی، 1391: 217) و ملا عبدالحکیم سیالکوتی (1067 ه.ق.) (نصر، 1388: 5/109-114) نخستین گامها را برای تحول نظام فکری شبهقاره برداشتند و پس از آنان شاهولیالله دهلوی (1114-1176 ه.ق.) به این حرکت انسجام بخشید (جبرئیلی، 1391: 218).
در ادامه این راه، سید امیرعلی (1265-1347 ه.ق.)، که از علمای برجسته و روشنفکر شیعی بود، در عین پایبندی به اصول با رویکردی جدید قدمهای بعدی را برداشت (فخری، 1372: 374). همزمان با این دوران سید احمدخان (1232-1316 ه.ق.) با اتخاذ رویکرد منحصر به فرد خود باعث ایجاد فضایی مخرب و آسیبزا در حوزه تفکرات شبهقاره شد که واکنش سید جمالالدین اسدآبادی (1314 ه.ق.) و سید امیرعلی را به دنبال داشت.
همانگونه که بیان شد، هنگام سخنگفتن از فکر و اندیشه در شبهقاره هند با اشخاص مختلفی از نظر نظام فکری روبهرو میشویم که هر یک تأثیر خاصی بر سیر تطور اندیشه در این سرزمین داشتهاند.
3. ظهور سلفیگری در شبهقاره هند
جریانشناسی ظهور سلفیه در شبهقاره هند را از دو منظر میتوان تحلیل و بررسی کرد: الف. شخصیتهای تأثیرگذار؛ ب. جنبشها، مکاتب و مدارس. در ادامه بحث، ابتدا شخصیتهای مؤثر در ظهور سلفیگری را بررسی میکنیم و بعد جنبشها و مکاتبی را که با تفکر سلفی در شبهقاره فعالیت میکردند.
3. 1. شخصیتهای تأثیرگذار
3. 1. 1. شاهولیالله دهلوی
قرن دوازدهم مصادف با ظهور فردی بود که از بزرگترین متفکران مسلمان سنیمذهب در شبهقاره هند به حساب میآید. «قطبالدین احمد بن عبدالرحیم»، معروف به «شاهولیالله دهلوی» (1114-1176 ه.ق.) که سلف او به خلیفه دوم میرسید. وی از پنجسالگی تحت تعالیم پدر، که دانشمندی برجسته و صاحب کرسی بود، به فراگیری علوم دینی، ریاضیات و طب پرداخت و در سال 1130، در حالی که شانزده سال داشت، با طریقت نقشبندیه آشنا، و وارد آن شد.
در سال 1143 رهسپار حجاز شد و پس از دو سال مباحثه و مشاوره و همفکری با دانشمندان و علمای اهل حدیث در سال 1145 به هند بازگشت. شاهولیالله در حالی رهبری مسلمانان هند را در قالب جنبش اسلامی خود بر عهده گرفت که هند زیر سلطه در حال گسترش استعمار انگلیس بود (فرمانیان، 1386: 667؛ جبرئیلی، 1391: 221).
همزمان با ظهور شاهولیالله دهلوی در قرن دوازدهم جریانی موازی با او در نجد به رهبری محمد بن عبدالوهاب شکل گرفت که همچون جنبش اسلامی شاهولیالله شعار خود را احیای دوباره دین معرفی میکرد. هنگام حضور شاهولیالله در حجاز، محمد بن عبدالوهاب نیز در همان مدارس مشغول به تحصیل بود، ولی شواهد و قرائنی که دال بر ملاقات و ارتباط این دو شخص در آن دوران باشد در دست نیست (علیزاده موسوی، 1391: 1/109).
شخصیت علمی شاهولیالله دهلوی، به دلیل ویژگیهای خاصی که دارد از اعتباری زیادی در هند برخوردار است که او را در شمار غزالی، رازی و ابنرشد میآورند (اقبال لاهوری، بیتا: 141). او اولین کسی است که دغدغه احیای تفکر دینی و بازسازی آن را در شبهقاره هند داشت (همان: 113). تسلط به زبانهای عربی و فارسی و عمق فکری وی باعث مقبولیت او در خارج از شبهقاره هند نیز بود (شریف، 1370: 4/169).
حدود پنجاه اثر مکتوب را به شاهولیالله منتسب میدانند که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از: فتح الرحمان؛ ترجمان القرآن (ترجمه قرآن به زبان فارسی)؛ البذور البازغه؛ التفهیمات الالهیه (2ج، فارسی و عربی)؛ حجه الله البالغه (2ج، عربی) (کتاب مذکور مشهورترین کتاب شاهولیالله بود که شامل یک دوره فقه استدلالی بر پایه احادیث است و در دانشگاه الأزهر مصر و مدارس دیوبندیه تدریس میشود) (طیب، 1340: 191)؛ الفوز الکبیر فی اصول التفسیر؛ ازاله الخفاء عن خلافه الخلفاء؛ الانصاف فی بیان سبب الاختلاف؛ قره العینین فی تفضیل الشیخین؛ عقده الجید فی احکام الاجتهاد والتقلید (جبرئیلی، 1391: 224-225).
در زمان شاهولیالله دهلوی، ظهور اندیشههای خرافی هندوها و ادیان محلی و استعمار انگلستان و تأثیر آن به عنوان عاملی خارجی بر فرهنگ و اعتقادات مردم از یک طرف و بروز و ظهور رویکردهای افراطی صوفیانه و انحرافات اعتقادی و کلامی موجود از طرف دیگر، از جمله عواملی بود که آموزهها و فرهنگ جامع اسلامی در شبهقاره هند را تهدید میکرد و شاهولیالله در رویارویی با این بحران روشی را اتخاذ کرد که مبنای آن حدیثگرایی بود (علیزاده موسوی، 1391: 1/110).
البته بنیادگرایی شاهولیالله همچون معاصر خود، محمد بن عبدالوهاب، متأثر از تعالیم ابنتیمیه بود. به نظر وی:
خدا یکتا است در ذات و صفات، و هیچ یک از اوصاف او را نمیتوان به پیامبران و اولیا نسبت داد. حداکثر مقامی که آنها دارند این است که ممکن است صاحب مقام شفاعت باشند، اما این بدان معنا نیست که میتوان به آنها متوسل شد یا برای رفع حاجات و شفای بیماران برای آنها نذر کرد یا از آنها یاری خواست. جز خدا هیچ کس مستقیم یا غیرمستقیم نباید پرستش شود و سوگندخوردن به نامهای غیر از اسمای الاهی از مظاهر شرک است (دهلوی، 1426: 1/119، 57، 120).
او معتقد بود اساس و مبنای اعتقادات دینی، قرآن و حدیث است و سایر منابع جنبه تأییدی و تکمیلی دارند. البته حدیثگرایی او به معنای نفی مطلق عقلانیت در مبانی فکری او نبود. زیرا او اصل اجتهاد را میپذیرفت و معتقد بود در شرایط جدید، عالمان دینی میتوانند راهکارهای جدیدی برای حل مسائل مستحدثه مطرح کنند (غفارخان، 1378: 56). از دیگر ادله وجود رگههایی از عقلگرایی در اندیشههای او توجه به علم کلام و بازسازی آن است؛ رویکردی که در تضاد با حنابله و دیدگاههای محمد بن عبدالوهاب به شمار میآمد (فرمانیان، 1386: 668).
اما با همه این اوصاف، او اجتهاد را به عنوان امری عقلانی محدود به امور فرعی دین میکرد و در تبیین مسائل اعتقادی عقل را فاقد اعتبار میدانست. شاهولیالله معتقد بود مردم در مسائل اعتقادی «باید اعتقادات پیشین سنت را برگزینند و از آنان پیروی کنند و از پرداختن به مسائلی که علمای سلف بیاساس دانستهاند، اجتناب ورزند» (الحسن، 1367: 339). روش او در صدور احکام فقهی توجه مستقیم و صرف به احادیث بود؛ رویکردی که باعث رشد و توسعه تفکر حدیثگرایی در شبهقاره هند شد (فرمانیان، 1386: 668).
شاهولیالله در عین تقید و پایبندی به اصل حدیثگرایی، رویکردی نسبتاً تقریبی به مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز داشت. او اختلاف موجود در این مکاتب را سطحی میدانست و معتقد بود تقلید از هر یک از این مذاهب (حنفی، حنبلی، مالکی، و شافعی) جایز است (غفارخان، 1378: 56). همچنین، مثل سایر اهل حدیث خلافت جهانی را حق قریش میدانست (احمد، 1367: 16-17).
شاهولیالله کوشید دو طریقه تصوف معاصر خود، یعنی وحدت وجود ابنعربی و وحدت شهود شیخ احمد سرهندی، از عالمان هند، را در هم بیامیزد و بین این گرایشها با اعتقادات مذهبی آشتی برقرار کند (اسپیر، 1387: 2/517؛ علیزاده موسوی، 1391: 111). نکته دیگر، که وجه تمایز او از دیگر سلفیها است، توجه او به تصوف و به طور کلی رویکرد مثبت او به صوفیه است.
او معتقد بود رسیدن انسان به سعادت و رستگاری معلول دو عامل شریعت و طریقت است و هیچ یک از این دو بهتنهایی قادر به رساندن انسان به مقصد نیست. این در حالی است که دیگر سلفی همعصر او، یعنی محمد بن عبدالوهاب، بهشدت مخالف تصوف بود. حتی این رویکرد شاهولیالله تفکر سلفی او را از سلفیگری ابنتیمیه نیز متمایز میکرد. زیرا در حالی که ابنتیمیه، محییالدین عربی را گمراه میدانست شاهولیالله به او اظهار علاقه میکرد (غفارخان، 1378: 54).
همانگونه که بیان شد، هرچند شاهولیالله دهلوی اندیشههای تقریبی و دغدغه وحدت بین مسلمانان را داشت، اما در مقابل شیعه موضع خصمانهای اتخاذ کرد که این رویکرد از جمله ضعفهای هندسه فکری او است. وی کتاب شیخ احمد سرهندی را، که علیه شیعه نوشته شده بود، به عربی ترجمه کرد. همچنین، در کتاب قره العینین فی تفضیل الشیخین، که خود آن را نگاشت، شیعه را فرقهای ضاله خواند که قائل به تحریف در قرآن بودهاند و در ختم نبوت راه زندقه را در پیش گرفتهاند (دهلوی، 1310: 169-170). او فِرَق شیعه، اسماعیلیه و معتزله را خارج از اسلام میدانست (فرمانیان، 1386: 669).
آرا و اندیشههای شاهولیالله دهلوی منشأ تأثیرات مهمی در نظام فکری محققان، متفکران و گروهی از مسلمانان شبهقاره هند شد.
امتیازات و اشتراکات نهضت فکری شاهولیالله و وهابیت
مقایسه نظام فکری حاکم بر نهضت شاهولیالله دهلوی و سلفیگری وهابی حاکی از وجود وجوه اتفاق و اختلاف این دو نظام فکری است که در ادامه به مهمترین آنها اشاره خواهد شد:
الف. امتیازات
1. رویکرد اجتماعی به اسلام؛ اصلیترین شاخصه اسلامی که شاهولیالله در آثار خود آن را معرفی میکند، نهضتی اجتماعی و مذهبی مبتنی بر نیازهای فطری و طبیعی بشر بوده که حلال و حرامش با اوامر و نواهی دیگر جوامع مطابقت داشته باشد و این تطابق مبتنی بر اخلاق و فطرت بشر باشد که در تمام ادیان و جوامع مشترک است. او با اعتقاد به وجود ارتباط بین آموزههای دینی و عقل و نیازهای طبیعی بشر به ردّ نظر مخالفان این اصل پرداخت و این مخالفت را معلول کوتهنظری آنان میپنداشت (مورگان، 1344: 381-382).
در حالی که در مبانی سلفیگری وهابی به اصل فطریبودن اوامر و نواهی دینی و ارتباط بین عقل و معارف دینی اعتقادی نیست و این شاخصه بهوضوح در مبانی فکری رهبران این جریان، همچون ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب، دیده میشود.
2. لزوم اجتهاد در دین؛ کتاب عقد الجید فی احکام الاجتهاد والتقلید اثر شاهولیالله دهلوی نشان از نگاه مثبت او به بحث اجتهاد است. دیدگاههای او در این کتاب بعدها به عنوان یکی از منابع اصلی متکلمان و تجددطلبان پیرو نهضت فکری او محل توجه قرار گرفت (جبرئیلی، 1391: 228).
3. عقلگرایی؛ وجود گرایشهای کلامی، عقلی، علمی و اجتهادی در نظام فکری شاهولیالله باعث افزایش غنا و عمق ساختار فکری او شده بود (همان: 228).
4. وحدت مسلمانان؛ هرچند شاهولیالله دهلوی در قبال شیعه موضعی خصمانه اتخاذ کرد ولی دیدگاههای تقریبی او و مطرحکردن تفکر وحدت عقیدتی، معنوی و اجتماعی مسلمانان، در حل اختلافات و انحطاط داخلی و عقبماندگیهای فرهنگی و مذهبی مسلمانان هند مؤثر بود و بسیاری از علما و روشنفکران مسلمان آن سرزمین از این روش او الهام گرفتند (احمد، 1367: 15-16).
ب. اشتراکات
اصلیترین وجه اشتراک محمد بن عبدالوهاب و شاهولیالله دهلوی مخالفت و ضدیت آن دو با شیعه بود و این ضدیت در کتاب ازاله الخفاء عن خلافه الخلفاء، تألیف شاهولیالله و همچنین کتاب تحفه اثنا عشریه، که فرزندش عبدالعزیز نگاشته بهوضوح به چشم میخورد. همچنین، در کتاب قره العینین فی تفضیل الشیخین، که دیگر اثر ضدشیعی شاهولیالله است، امامیه فرقهای ضاله معرفی شده است (دهلوی،1310: 169-170).
او شیعه را متهم میکند که اسلام را موضوع وفاداریهای شخصی قرار داده است. به اعتقاد او، مبنا و اساس بنیانگذاری تشیع وفاداری به شخصیتها است و شیعیان با اصرار بر این وفاداری از دیگر فرق رویگردان شدهاند. شاهولیالله ضمن محکومکردن بعضی از مراسم و آیینهای مذهبی امامیه آنها را دارای منشأ غیراسلامی میدانست (احمد، 1367: 71).
3. 1. 2. شاه عبدالعزیز دهلوی
شاه عبدالعزیز دهلوی (1176-1239 ه.ق.) بزرگترین پسر شاهولیالله دهلوی بود که هنگام مرگ پدر شانزده سال بیشتر نداشت. او پس از شاهولیالله مسئولیت رهبری علمی و اعتقادی مسلمانان هند را بر عهده گرفت. وی ملقب به «سراج الهند» بود. گروهی معتقدند عبدالعزیز از اصلیترین افراد تأثیرگذار بر روشنفکران مسلمان شمال هند در اواخر قرن هجدهم میلادی به شمار میآید (فرمانیان، 1386: 670).
نظام فکری عبدالعزیز دهلوی بیش از شاهولیالله به سلفیگری نزدیکتر شد. همچنین، گرایش وی به حدیث و تنزل جایگاه عقل در نگاه او بیش از پدر بود. به عبارت دیگر، نهضت فکریای که شاهولیالله دهلوی بنیان نهاده بود در زمان پسرش عبدالعزیز به سمت افراط پیش رفت (علیزاده موسوی، 1391: 1/112).
ورود سیاست به سلفیگری شاه عبدالعزیز دهلوی از دیگر شاخصههای تفکر او است. اندیشههای شاه عبدالعزیز به طور مستقیم به میدان مبارزه با سیکها و انگلیسیها وارد شد. وی با پیشکشیدن دو مفهوم «دارالاسلام» و «دارالحرب» یا «دارالکفر»، هند را به دلیل حضور انگلیسیها از یک طرف و جایگزینی فرهنگ کمپانی هند شرقی به جای تعالیم و آموزههای شریعت از طرف دیگر، با صدور فتوایی «دارالحرب» نامید و وظیفه هر مسلمانی در این اوضاع را جهاد یا هجرت اعلام کرد (موثقی، 1380: 1/205؛ هاردی، 1369: 76). البته او همکاری با انگلیسیها را در صورتی که منجر به گناه کبیره نشود جایز میدانست (فرمانیان، 1386: 670).
شاه عبدالعزیز دهلوی به همراه یکی از همفکران خود، به نام سید احمد باریلی، سازمانی تشکیل داد که «جنبش مجاهدین» نامیده شد. این نهضت مسلحانه، که در سالهای 1824 تا 1831 به اوج فعالیتهای خود رسید، سیکها را، که در آن زمان مناطقی از سرزمینهای مسلماننشین را تصرف کرده بودند، به عقب راند و در نهایت پیشاور را فتح کرد. البته سیکها با حمایت انگلیس دوباره این شهر را تصرف کردند و در همین اوضاع تعداد کثیری از رهبران جنبش مجاهدین از جمله سید احمد باریلی و شاه اسماعیل دهلوی، نوه شاهولیالله دهلوی، کشته شدند. در سال 1849، هنگامی که پنجاب به تصرف انگلیسیها درآمد، این جنبش حیاتی دوباره یافت و این بار با ماهیتی ضدانگلیسی تا دهه دوم قرن بیستم به مبارزه با انگلستان پرداخت.
از مهمترین شاخصههای این جنبش، سازمانیافتگی و نظاممندی آن بود، به طوری که دارای تشکیلات مستقل مالی به نام «بیتالمال» و همچنین دادگاههای اختصاصی مستقل بود. تقریباً تمام عالمان مسلمان هند در آن زمان جزء حامیان جنبش مجاهدین به حساب میآمدند. ویژگی مبارزهجو بودن این حرکت باعث شده بود انگلیسیها آن را به حرکت محمد بن عبدالوهاب تشبیه کنند (علیزاده موسوی، 1391: 1/113).
از دیگر شاخصههای سلفیگری شاه عبدالعزیز دهلوی، خصومت و انزجار و دشمنی او با شیعیان است که از این جهت، گوی سبقت را از پدر خویش ربوده بود؛ به طوری که در آثار خود به دور از مباحثه و مجادلههای علمی، شیعه را آماج تهمت و افترا و ناسزاگویی قرار میداد. او در کتاب تحفه اثنی عشریه، که مهمترین اثر او است، با ادبیاتی قبیح و به دور از ساحت تحلیل علمی، اعتقادات شیعیان را به گمان خود نقد کرده است (همان: 113).
البته در ردّ مطالب این کتاب پاسخهایی از طرف متفکران و عالمان شیعه مطرح شده است که کتاب عبقات الانوار نوشته میرحامد حسین هندی از جمله آنها است. او در این کتاب مینویسد:
در این کتاب عقاید و آرای شیعه را به طور عموم، و فرقه اثناعشریه را به خصوص در اصول و فروع و اخلاق و آزادی و تمامی معتقدات و اعمالشان، با عباراتی خارج از نزاکت و کلماتی بیرون از آداب و سنن مناظره و به شیوه کتب نوآموزان که به خطاب نزدیکتر است تا به رمان، مورد حمله و اعتراض قرار داده ... کتاب را مملو از افترائات و تهمتهای شنیعه ساخته است (موسوی هندی، 1382: 6/1198).
مراجع
احمد، عزیز (1367). تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه: نقی لطفی، تهران: کیهان، چاپ دوم.
اسپوزیتو، جان ال. (1388). دایرهالمعارف جهان نوین اسلام، ترجمه: حسن طارمی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.
اسپیر، پرسیوال (1387). تاریخ هند، ترجمه: همایون صنعتیزاده، قم: نشر ادیان، چاپ اول.
اقبال لاهوری، محمد (بیتا). احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه: احمد آرام، تهران: رسالت قلم.
انوشه، حسن (1380). دانشنامه ادب فارسی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
جبرئیلی، محمد صفر (1391). سیری در تفکر کلامی معاصر، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
الحسن، مشیر (1367). جنبش اسلامی و گرایشهای قومی در هند، ترجمه: حسن لاهوتی، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ اول.
حکیمی، محمدرضا (1359). میرحامد حسین، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
دسکوی، جاوید جمال (1990). علامه احسان الاهی ظهیر، لاهور: جنگ پبلشرز.
دهلوی، شاهولیالله (1310). قره العینین فی تفضیل الشیخین، پیشاور: بی نا
دهلوی، شاهولیالله (1426). حجه الله البالغه، تحقیق: سید سابق، بیجا: دار الجیل.
شریف، میانمحمد (1370). تاریخ فلسفه در اسلام، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ج4.
شیخعطار، علیرضا (1381). دین و سیاست، تهران: دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه، چاپ اول.
طیب، محمد (1430). علماء دیوبند؛ عقیده و منهجاً، هند: دارالعلوم دیوبند.
عبدالحی بن فخرالدین، الحسن (1402). نزهه الخواطر و بهجه المسامع والنواظر، حیدرآباد هند: بینا.
علیزاده موسوی، سید مهدی (1391). سلفیگری و وهابیت، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
غفارخان، حافظ (1378). «شاهولیالله دهلوی: زندگی، آثار و اندیشهها»، ترجمه: بابک عباسی، در: مجله کیان، ش46، ص51-64
فخری، ماجد (1372). سیر فلسفه در جهان اسلام، ترجمه: نصرالله پورجوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول.
فرمانیان، مهدی (1386). فرق تسنن، قم: نشر ادیان.
موثقی، سید احمد (1380). جنبشهای اسلامی معاصر، تهران: سمت.
مورگان، کنت (1344). اسلام، صراط مستقیم، ترجمه گروهی، تبریز: کتابچی.
موسوی هندی، سید میرحامد حسین (1382). عبقات الانوار، اصفهان: نشر نفائس.
نصر، سید حسین (1388). تاریخ فلسفه اسلامی، جمعی از مترجمان، تهران: حکمت.
هاردی، پیتر (1369). مسلمانان هند بریتانیا، ترجمه: حسن لاهوتی، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ اول.
نویسندگان:
امیر حسین میزا ابوالحسنی: دکتری مذاهب کلامی ؛دانشگاه ادیان و مذاهب
احمد عابدی: دانشیار گروه فلسه و کلام دانشگاه قم
پژوهشنامه مذاهب اسلامی شماره 4
ادامه دارد...