۰
پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۵۸

رفتار ترامپ را چگونه باید تحلیل کرد؟

رفتار ترامپ را چگونه باید تحلیل کرد؟
در همین چند روزی که ترامپ به کاخ سفید وارد شده، 18 فرمان داخلی و خارجی را امضا کرده است که با هنجارهای شناخته شده از مقامات آمریکایی در گذشته متفاوت است. به لحاظ محتوایی و ظاهری، برداشت‌های متفاوتی از رویکردهای ترامپ وجود دارد و با اینکه هنوز برای بسیاری از راهبردهای ترامپ محتواسازی نشده و یا منوط به متغیرهای خارجی است ولی در همین زمان‌های 18 گانه و یا گام‌هایی که در اروپایی شرقی و در مرزهای روسیه در حال اجراست و یا در پرونده‌های بحرانی غرب آمریکا و خاورمیانه، یعنی در سوریه، عراق و یمن و یا در قبال رژیم صهیونیستی و رژیم آل سعود شاهد هستیم و نهایتاً آنچه در آخرین اقدام جنجالی ترامپ مبنی بر قانون روادید برای شهروندان 7 کشور اسلامی دیده‌ایم، «شدت یافتن و افراطی شده سیاست‌های گذشته کاخ سفید و کنار گذاشتن روش و قدرت نرم آمریکاست» که به شکل علنی‌تر و گستاخ‌تر، به اجرا درمی‌آیند.

یعنی از مرزها و خطوط قرمز گذشته و یا ملاحظات امنیتی و اجرایی که در سیاست‌های گذشته کاخ سفید وجود داشت، به شکل آشکار، افراطی و چالش‌ساز عبور شده و دنبال می‌شود. اسلام‌هراسی، ایران‌هراسی، حمایت از کیانهای دیکتاتوری برای حفاظت از منافع استعماری آمریکا، برتری خواهی و آمرکا محوری، استفاده ابزاری از بازیگران نامشروع و تروریسم در جنگ نیابتی و امثال آن در راهبردهای کاخ سفید وجود داشته و اکنون، با روش‌های عریان‌تر و تحریک‌کننده و بدون تکیه بر متدهای قدرت نرم، در حال اجرایی شدن است.

اگر در گذشته با بهانه‌های ساختگی و با توجیه امنیتی، فشار به برخی کشورها و افراد، در دستور کار بود، اکنون بدون رعایت «قواعد جاری بین‌المللی»، انتقام از مردم فعال شده و دیگر ادیان و کشورهای هدف، مجازات می‌شوند و ماهیت افراطی و بدون ملاحظه سیاست‌های گذشته در دستور اجراست.

با اینکه فرمان‌های ترامپ یک شکاف عمودی در بین نخبگان، برخی ساختارها و جامعه آمریکایی و حتی شبکه هم‌پیمانان اروپایی و رقبای جهانی را موجب شده ولی ترامپ با عزمی راسخ به هیچ انتقاد و مخالفتی توجه نمی‌کند و از اینکه این رویکردها، هنجارشکن، افراطی و تحریک‌کننده است نیز نگران نیست. سیاست مشت آهنین ترامپ، که قبلاً با پوششی، زیباسازی می‌شد، امروز بدون هر گونه شیوه‌های توجیه کننده جهانی و کاملاً عریان به اجرا در می‌آیند.

«همانگونه که راهبردها و روش‌های گذشته کاخ سفید از یک منطق شناخته شده پیروی می‌کرد، رفتار و رویکردهای ترامپ هم تابع یک منطق است که باید آن‌ را شناخت و در قبال آن تدبیر کرد.»

ترامپ معتقد است که آمریکا را فقط باید ساخت، حتی اگر به قیمت ویرانی بسیاری از باورها و یا همه دیگران.

او معتقد است ساختارهای فعلی آمریکا عناصر آن و ساختارهای جهانی باید با نگاه آمریکامحور بازسازی شوند و لذا هرگونه تغییر در ساختارها و سیاست‌ها و عناصر و شرکا در این رویکرد، مجاز و قابل قبول است.

او معتقد است که باید آمریکا را با عظمت ساخت حتی اگر همه و یا بخشی از فرصت‌های آمریکا در داخل و خارج را از دست داد و لذا بسیاری از هنجارها، قوانین، سیاست‌ها و هم‌پیمانی‌ها و روش‌های گذشته باید تغییر کنند.

او معتقد است که آمریکا را باید ساخت ولی فقط در بعد مادی و اقتصادی و لذا بسیاری از آنچه به عنوان ارزش‌های آمریکایی و یا اخلاق انسانی و قواعد قانونی و حقوقی شناخته می‌شوند، هیچ اولویتی ندارند و قابل پایمال شدن هستند.

نکته مهم که رویکردهای ترامپ را از رؤسای جمهور قبلی آمریکا متمایز می‌کند، منطق حاکم بر رفتار اوست. هم ترامپ و هم گذشتگان قبلی از قاعده هزینه و فایده در سیاست‌های خود پیروی می‌کنند ولی منطق حاکم بر رفتار رؤسای قبلی عمدتاً امنیتی سیاسی بود و لذا گاه نیز منافع مادی و اقتصادی را فدای اهداف امنیتی و سیاسی می‌کردند تا برتری و آمریکا محوری را محقق نمایند. این درحالی است که ترامپ هزینه و فایده را با منطق اقتصادی دنبال می‌کند و بسیاری از ملاحظات امنیتی، سیاسی، حقوق بشری، دموکراسی اهمیتی ندارند و قابل نادیده گرفته شدن هستند. لذا هنجارهای قبلی به راحتی تغییر و یا تجدید نظر می‌شوند و می‌توان انتظار داشت که رویکردهای بی‌پروا و ریسک‌پذیر و بدون ملاحظه از وی دیده شود. این بدان معناست که اگر سیاست‌های افراطی، جنگ‌افروزی، افزایش تنش و هنجارشکنی، به منافع اقتصادی و برتری و توفق آمریکا منتهی شود، هیچ مانع و ملاحظه‌ای، این سیاست‌ها را متوقف نمی‌کند. پاشنه آشیل رویکرد ترامپ، هزینه اقتصادی سیاست‌های اوست به همین دلیل، اگر ایجاد منطقه آزاد در سوریه را در رایزنی با عربستان می‌پذیرد، هزینه آن را باید عربستان بپردازد و اگر حاضر می‌شود تا با بقای ناتو همزیستی کند، تنها با سهم‌پذیری بیشتر اعضا، در بودجه ناتو و باز تعریف مأموریت‌هایش قانع می‌شود و سازمان ملل را فقط در شرایطی شایسته دریافت کمک‌های مالی می‌داند که در خدمت رویکرد جهانی آمریکای ترامپ باشد.

آمریکای ترامپ صرفاً در جایی متوقف می‌شود که هزینه اقتصادی سیاست‌هایش قابل تحمل و یا توجیه نباشد و این برخلاف اسلاف اوست که هزینه‌های امنیتی آن‌ها را به عقب می‌راند. روح حاکم بر رفتار ترامپ، فاشیسم – صهیونیستی است که خود را قوم برتر می‌داند و آن را به هر قیمت دنبال می‌کند.‌ منطقه امن ترامپ در یمن و عراق، به مناطق نفت خیز، البیضاء و یا کرکوک متمرکز خواهد شد و در سوریه بر جغرافیای نفتی دیرالزور، رقه و حسکه بر پا می‌شود. رویکرد ترامپ در قبال برجام و ایران و تحریک‌های جدید، اسرائیلی‌تر خواهد شد و به اعتراض‌های اروپایی و یا قراردادهای اقتصادی آن‌ها با ایران اجازه تنفس نخواهد داد و برخلاف اوباما که قصد داشت در شطرنج صف‌بندی‌های سیاسی در ایران نقش آفرینی کند، نگاه صفر – صد را دنبال می‌کند و شاید از زیرکی‌های انگلیسی نیز در محیط داخلی ایران برای برجام‌های جدید استفاده کند.

شتاب فرمان‌های و سیاست‌های ترامپ و ناهنجار بودن آن، فرصت‌های بسیاری تولید می‌کند که در کنار پاشنه آشیل اصلی منطق رفتاری ترامپ، باید در یک برنامه جامع و هماهنگ ملی و در ابعاد گوناگون به اجرا درآید و دیپلماسی کرنش و اعتمادسازی با حراج منافع ملی و ابزارهای قدرت ملی و تنش‌زدایی رویایی جای خود را به دیپلماسی هوشمند و هماهنگ و ملی و تضمین شده بدهد.
کد مطلب : ۶۰۵۷۸۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما