۰
پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۴۴

ثبات در هسته سخت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

ثبات در هسته سخت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

چکیده

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تحت تأثیر فضای انقلاب، ایران شاهد تغییرات بنیادینی در روابط خود با سایر کشورها از جمله با ابرقدرت‌ها و کشورهای منطقه بود؛ به گونه‌ای که هویت انقلابی باعث شد برخی دوستان سابق به دشمنان امروز و برخی از دشمنان سابق به دوستان امروز مبدل گردند و دگرهای جدیدی در سیاست خارجی ایران تکوین یافتند؛ بنابراین، انقلاب و جنگ، هویتی از جمهوری اسلامی و اصول آن آفریدند که تا به امروز بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی سایه افکنده و از پایه‌های بنیادین استقلال کشور است و هر کشوری با این اصول همگام یا مخالفتی نداشته باشد، رابطه و همکاری با آن کشور تداوم یافته و کشوری که این اصول را نادیده گرفته، روابط با آن کشور دستخوش تغییر و تحول اساسی گردیده و از همکاری به منازعه تغییر یافته است؛ مثلاً روابط ایران و آمریکا پس از گروگان‌گیری و با مصر پس از تصویب معاهده «کمپ دیوید» قطع گردید؛ با عربستان سعودی تنش‌های زیادی ایجاد شد که هنوز هم ادامه دارد؛ روابط جمهوری اسلامی با اسرائیل از یک کشور دوست در زمان شاه سابق به دشمنی استراتژیک مبدل شد که علاوه بر قطع روابط، خصومت‌های شدیدی نیز نسبت به یکدیگر می‌ورزند و با کشور عراق نیز تنش به اوج خود رسید و به جنگ 8 ساله منجر و در ادامه با تغییر حکومت در عراق، این کشور به عنوان شریک راهبردی تبدیل گردید.

واژگان کلیدی: انقلاب، جنگ، سیاست خارجی ج.ا ایران، اصول و اهداف، هویت، تداوم و تغییر.

مقدمه

«سیاست خارجی» عبارت است از استراتژی یا سلسله اقداماتی طراحی شده توسط تصمیم‌گیرندگان یک کشور در مقابل سایر کشورها و یا موجودیت‌های بین‌المللی جهت کسب اهداف مشخص تعریف شده بر حسب منافع ملی است (Plano, Roy,1988:6). با این تعریف، سیاست خارجی هر کشور، بر اساس یک سری اصول و اهداف تعیین می‌شود که شناخت آن‌ها در درجه‌ی اوّل اهمیّت قرار دارد. ماهیت این سیاست خارجی، بازتاب مفاهیم نظری حاکم بر فضای سیاسی کشور، کنش، واکنش و اندرکنش دولت‌ها و نهادهای غیردولتی در پهنه‌ی کشور، ارزیابی‌ها و نگرش‌های رهبران سیاسی و در نهایت رابطه بازیگران در صحنه بین‌المللی می‌باشد. از این منظر، سیاست خارجی همه کشورها با محیط داخلی و خارجی در تعامل است و اهداف، توانایی‌ها، استراتژی‌ها، ابزارها، تاکتیک‌ها، ساختار و سازمان سیاست خارجی، همچنین تصمیمات، اقدامات و پیامدهای سیاست خارجی همگی در این فرایند نقش دارند (سجادپور، 1380: 11).

در برداشت سازه‌انگارانه سیاست خارجی پدیدآورنده هویت سیاست ملی دولت‌هاست؛ بدین سبب، سیاست خارجی ابزاری هویت‌ساز است که مرزهای میان خود و دیگری را مشخص و طی این فرایند، منافع ملی را تعریف می‌کند. این ساخته شدن «دگر» را برخی در تفاوت‌های منفی و تضاد می‌دانند، ولیکن شباهت‌های مثبت نیز در ساخته شدن دگر موثرند. قابل ذکر اینکه هویت مفهومی رابطه‌ای است و سخن گفتن از خود، هنگامی معنی می‌یابد که با دیگری رابطه‌ای در میان باشد (کوبالکووا، 1392: 225-227).

بنابراین، هویت و منافعش از قبل تعیین شده نیست. دولت در بستری از قواعد اجتماعی عمل می‌کند و محیط داخلی و بین‌المللی مجموعه قواعدی بر آن بار می‌کنند که به هویت آن شکل می‌دهد و منافعش را از این طریق تعیین می‌کند. درباره سیاست خارجی ایران نیز می‌توان گفت آنچه که منافع و اهداف سیاست خارجی و چگونگی هدایت آن را تعیین می‌کند، «هویت اسلامی» است (مصفا، 1385: 17). بنابراین، با وقوع انقلاب، جنبه اسلامی بودن به شدت تقویت گردید. البته برخلاف بعضی از تحلیل‏ها و ارزیابی‏ها از عوامل تعیین‏کننده سیاست خارجی‏ جمهوری اسلامی که آن را در ایدئولوژی یا موقعیت ژئوپلیتیک ایران محدود و محصور می‏کنند، باید اذعان داشت که عوامل فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی نیز نقش بسیار مهم ایفا می‏نمایند. باوجود این، نقش و تأثیر ایدئولوژی و عوامل جغرافیایی در سیاست خارجی ایران را نمی‏توان نادیده گرفت (دهقانی فیروزآبادی، 1388: 243-244 ).

در این میان، دو عامل اساسی که هویتی خاص به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران داده‌اند؛ انقلاب و در پی آن جنگ است که تغییرات بنیادینی را در سیاست خارجی ج.ا ا ایجاد کرده‌اند؛ به گونه‌ای که اصول، اهداف و جهت‌گیری‌ها سیاست خارجی ج.ا.ایران بازتابی از دو عامل مذکور است. با توجه به این مقدمه، پرسش اصلی این است که چگونه اصول سیاست خارجی برساخته انقلاب و جنگ تا به امروز در سیاست خارجی ج.ا.ا پایدار است؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه اصلی این مقاله این است که انقلاب تغییرات بنیادینی را در اصول، اهداف، جهت‌گیری‌های سیاست خارجی ایجاد کرد و جنگ تحمیلی نیز آن اصول، اهداف و جهت‌گیری‌ها را تثبیت و به بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت ج.ا.ا تبدیل کرده است که رمز پایداری آنها بوده و از نتایج اصلی آن استقلال و امنیت کنونی کشور است.

روش جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات مورد نیاز بر اساس روش کتابخانه‌ای و اسنادی است که از کتاب‌ها، مقالات، اسناد، روزنامه‌ها، نشریات و منابع اینترنتی استفاده شده است. به لحاظ روشی این پژوهش در صدد بررسی ارتباط معنادار میان دو متغیر اصلی یعنی انقلاب و جنگ به عنوان متغیرمستقل و سیاست خارجی جمهوری اسلامی به عنوان متغیر وابسته است که از روش تبیینی برای فهم و بیان ماهیت این ارتباط استفاده شده است. سازماندهی مقاله به این صورت است که علاوه بر مقدمه و نتیجه‌گیری دارای سه بخش اصلی است؛ بخش اول، با عنوان «ادبیات تحقیق» به ادبیات موجود در زمینه پژوهش با ذکر موردی کتاب‌ها و مقالات اختصاص یافته است و در ادامه ضمن اشاره به خلأهای موجود، به نوآوری تحقیق می‌پردازد. بخش دوم، «مبانی نظری؛ اصول و اهداف سیاست خارجی برآمده از انقلاب» مورد کنکاش قرار می‌دهد و بخش سوم به سه سطح سیاست خارجی ج.ا ا اختصاص می‌یابد.

در این پژوهش به لحاظ محتوایی سعی شده پاسخی عالمانه به پرسش پژوهش داده شود و بخشی از کاستی‌ها و خلا‌های محتوایی در این عرصه پرگردد. ضمن اینکه به لحاظ کاربردی می‌تواند مقدمه‌ای برای تحقیقات آتی باشد و زمینه‌ای فراهم کند تا برساخته‌های انقلاب و جنگ در سیاست خارجی ج.ا ا مورد توجه و امعان نظر قرار گیرد؛ چراکه ایجاب می‌نماید به تاریخ نه به چشم گنجینه‌ای جدا از خودمان که در آن راه‌حل‌های ممکن ذخیره شده است بلکه به دیده‌ی چیزی نگریسته شود که از خودمان و احساس هویت خودمان در زمان جدایی‌پذیر نیست. اگر تاریخ همچون جریانی پیوسته در نظر گرفته شود، باعث می‌گردد، روند تغییر آن به طور منظم سر برآورد و حال با گذشته و نیز آینده پیوند تنگاتنگی پیدا کند (هیل، 1387: 168).

1- ادبیات تحقیق

در مورد انقلاب و جنگ و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به طور جداگانه منابع متعدد و گسترده‌ای یافت می‌شود؛ اما در مورد تاثیر انقلاب و جنگ بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی و برساخته شدن اصول و اهداف و راز ماندگاری آن‌ها، کتاب فارسی و مقالات معدودی یافت می‌شود که به صورت تبیینی اثرات انقلاب و جنگ بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی و راز ماندگاری آنها پرداخته باشد. به عبارت دیگر مقاله یا کتابی که دقیقاً به تاثیر ماندگاری برساخته‌های انقلاب و جنگ بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی مورد واکاوی قرارداده باشد، اندک است؛ ولی می‌توان منابع مرتبط با این موضوع را در دو دسته اصلی قرار داد؛ دسته اول منابعی که مستقیماً به تأثیر انقلاب و جنگ پرداخته و دسته‌ای که بصورت پراکنده و درهم به این موضوعات پرداخته‌اند.

منابع گروه اول می‌توان به فصل‌های ششم و هفتم کتاب «سیاست خارجی جمهوری اسلامی» نوشته سیدجلال دهقانی فیروزآبادی، اشاره کرد؛ ایشان در این کتاب از چارچوب مفهومی جیمز روزنا برای ارزیابی و تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بهره گرفته شده است. هدف نویسنده در این کتاب ارائه یک نظریه تلفیقی نیست بلکه ارائه چارچوبی مفهومی است که به لحاظ روشی و منطقی امکان توضیح متغیرها را در سطوح مختلف داشته باشد (دهقانی فیروزآبادی، 1389). در کتاب دیگر از این نویسنده با عنوان «چارچوبی مفهومی برای ارزیابی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» سعی شده سیاست خارجی منظم، هدف‌مند، توسعه‌گرا و منافع‌محوری، داشتن ساختاری منسجم و نهادینه و قابل ارزیابی از طریق معیارها و ملاک‌های مشخص را تبیین نماید که به صورتی پراکنده به انقلاب و جنگ هم نظری افکنده است (دهقانی فیروزآبادی، 1387).

همچنین کتابی با عنوان «چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» نوشته‌ی روح‌الله رمضانی با ترجمه علیرضا طیّب، نشر نی منتشر کرده است. این کتاب شامل مجموعه‌ای از مقالات و نوشته‌های وی است که پیش از این سه عنوان از آنها در ماهنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی و فصلنامه سیاست خارجی منتشر شده است. اصلی‌ترین دیدگاه وی در مورد سیاست خارجی ایران: کار بست رویکرد «سه وجهی تعاملّی» (اوضاع داخلی، نظام بین‌المللی و سیاست خارجی) برای مطالعه سیاست خارجی به طور کلی و سیاست خارجی ایران به طور خاص نیازمند افزودن قید پویا به آن بوده است. از همین رو، رویکرد خود را «تعامل سه‌جانبه‌ی پویا» نامیده است. این رویکرد هم واحد و سیستم را در خود ملحوظ دارد. بی‌گمان نظریه نسخه بدل واقعیت نیست ولی از آن سو، کاملاً هم از واقعیت مستقل نیست. بدین ترتیب قید «پویا» در عبارت سه جانبه اهمیت رابطه میان نظریه و واقعیت را در رویکرد وی نشان می‌دهد (رمضانی،1392: 17-19). در این کتاب نیز در فصل دوم و سوم به صورتی پراکنده و گذرا به مقوله جنگ و انقلاب در سیاست خارجی پرداخته است.

از دیگر مسائل مورد توجه رمضانی، تداوم و تغییر در سیاست خارجی است، وی تاکید دارد که بررسی پیوستگی و تغییر در الگوی مؤلفه‌های سیاست خارجی باید بسیار مورد توجه پژوهشگران باشد. وی تصریح می‌کند: «یکی از کارهای مفیدی که تحلیل‌گران سیاست خارجی جوامع در حال توسعه می‌توانند انجام دهند بررسی استمرار و دگرگونی با هدف مشخص ساختن ویژگی‌های مشهود سیاست خارجی کشورهای در حال توسعه است.» (رمضانی، 1392: 46-47).

علیرضا ازغندی در کتاب «چارچوب‌ها و جهت‌گیری‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، سعی کرده سیاست خارجی ایران را در نیم قرن گذشته مورد مداقه قرار بدهد و از سیاست موازنه عدمی مدرس و موازنه منفی مصدق شروع می‌کند و با تحلیلی سازه‌انگارانه از سیاست خارجی جمهوری اسلامی بحث خود را تکمیل می‌کند (ازغندی، 1389).

همچنین حسین اردستانی در مقاله «ایران؛ تعامل جنگ و سیاست خارجی» معتقد است که سیاست خارجی ایران در دوره جنگ در یک روند صعودی به سوی استقلال بیشتر، ضد امریکایی شدن و تجدیدنظرطلبی نسبت به وضع موجود متمایل شد و آثار بین‌المللی، به ویژه آثار منطقه‌ای آن فزونی گرفت (اردستانی، 1386).

اما در مورد دسته دوم منابع بسیار متعدد و متنوع هستند که در اینجا به چند مورد اشاره می‌کنیم. از جمله مهدی جاودانی مقدم در مقاله «ژئوپلیتیک نوین تشیع در خاورمیانه و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» به ارزیابی تحلیلی چگونگی شکل گیری، هویت یابی و سیاسی شدن پروسه یا پروژه ژئوپلیتیک نوین تشیع در خاورمیانه در قالب دو گفتمان ژئوپلیتیک سلطه و ژئوپلیتیک مقاومت پرداخته و بایسته‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این زمینه را مورد بررسی قرار داده است (جاودانی مقدم، 1391).

کتاب «بررسی متون سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» به اهتمام محمود یزدان فام، بیان گردیده که رویکردهای مهم تحلیل سیاست خارجی، در ابتدا تحت تاثیر جریان واقع گرایی بودند. با بروز انقلاب در علوم رفتاری، سه دیدگاه خاص در حوزه تحلیل سیاست خارجی به وجود آمد که از آنها با عنوان فرایند تصمیم گیری در سیاست خارجی، سیاست خارجی مقایسه ای و محیط روانی سیاست خارجی یاد می‌شود. با پیدایش و گسترش دیدگاه پسا اثبات‌گرایی در علوم اجتماعی و به ویژه در روابط بین الملل در حوزه تحلیل سیاست خارجی کشورها، سه رویکرد جدید، یعنی رویکردهای نهادمحور، رویکردهای جامعه شناسانه و رویکردهای فرهنگ و هویت‌محور به وجود آمدند که اصول و محورهای هر کدام از آنها به اختصار تشریح شده است. در نهایت، تلاش شده امکان و چگونگی برقراری پیوند بین این رویکردها مورد ارزیابی قرار گیرد (یزدان فام، 1392). محمود سریع‌القلم در کتاب «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» با هدف ارائه راهکار جهت پیش برد استراتژی ائتلاف‌سازی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ابتدا اصول ثابت سیاست خارجی ایران را که باید مدنظر تصمیم‌گیرندگان قرار داشته باشد، برمی‌شمرد. از نظر نویسنده این اصول ثابت عبارت‌اند از:1)ممتاز بودن جغرافیایی سیاسی ایران، 2) منابع عظیم انرژی در ایران و اطراف ایران، 3) حساسیت ایرانیان به حفظ حاکمیت و استقلال ملی ایران و4) تمایل فرهنگی ایرانیان به علم، تکنولوژی و بخشی از فرهنگ غرب (سریع‌القلم، 1379).

همچنین وی در مقاله‌ای با عنوان «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: قابلیت و امکان تغییر» معتقد است که به دلایل عدم اتصال سیاست خارجی به نظام اقتصادی، ماهیت عقیدتی قدرت در نظام سیاسی، حفظ سیاست خارجی موجود با توجه به حاکمیت موجود و اتصال و مشروعیت و امنیت ملی به سیاست خارجی نمی‌توان تغییری را در روند کنونی سیاست خارجی ایران انتظار داشت (سریع القلم، 1388).

کتاب‌ها و مقالات متعدد دیگری نظیر «سیاست خارجی‌جمهوری ایران: اصول و مسایل نوشته منوچهر محمدی، «درآمدی بر سیاست خارجی ایران» تألیف بیژن ایزدی، «سیاست خارجی جمهوری اسلامی در صحنه جهانی» نوشته محسن میلانی و غیره نیز وجود دارند که می‌توان در دسته‌بندی دوم جای داد که به صورت پراکنده به تأثیر انقلاب و جنگ بر سیاست خارجی نظر داشته‌اند.

خلأ اساسی در این پژوهش‌ها آنجا احساس می‌شود که هیچکدام از این پژوهش‌ها به گونه‌ای جامع و مستقل، چگونگی تاثیر انقلاب و جنگ را بر سیاست خارجی ج.ا ایران مورد کاوش قرار نداده‌اند و بیشتر این متون و مقالات تمرکزشان بر توجه به جنگ و انقلاب به عنوان دوره‌ای از سیاست خارجی نظر داشته‌اند و به بیان دکتر سجادپور در بررسی آثار منتشره در مورد متون سیاست خارجی ایران، دو نقد اساسی وارد است: اولین نقد این است که برخی از متون به دنبال توجیه ایدئولوژیک دینی، حماسی و غیره از سیاست خارجی ج.ا ایران هستند و برخی دیگر در پی نقد ایدئولوژیک (ایدئولوژی زدایی) از سیاست خارجی ج.ا ایران هستند به گونه‌ای که عبارت «سیاست خارجی ایران ایدئولوژیک است» خودش ایدئولوژی شده است.

نوآوری این پژوهش این است که به صورتی جامع و مستقل اثرات انقلاب و جنگ بر سیاست خارجی ج.ا.ایران و راز ماندگاری آنها مورد واکاوی قرار دهد که چگونه برساخته‌های انقلاب، در قالب اصول و اهداف سیاست خارجی بازنمایی می‌شود و این اصول و اهداف در طول جنگ ثبات می‌یابند و تا امروز از مظاهر بنیادین سیاست خارجی جمهوری اسلامی و استقلال آن محسوب می‌شوند.

2- مبانی نظری؛ اصول و اهداف سیاست خارجی برآمده از انقلاب

اصل عبارت از هنجاری اصیل و عام است که دولت باید در سیاست خارجی پیش از هر چیز آن را مبنای رفتار خود قرار دهد. «اصول کلی» در معنایی گسترده‌تر، همان قواعد عمومی و جاویدان هستند که با گذشت زمان و در هیچ شرایطی از اعتبار نمی‌افتند. به عبارت دیگر اصول، آن دسته از قواعد و قوانین بنیادین کلی، ثابت و پایداری است که اهداف و جهت‌گیری سیاست خارجی را تعیین و تعریف می‌کند و راهنمای عمل و رفتار آن در عرصه بین‌المللی قرار می‌گیرد. در حقیقت اصول سیاست خارجی دربرگیرنده‌ی باورها و اعتقادات جمهوری اسلامی در مورد واقعیت‌ها، علیت‌ها یا نسبت‌های علّی و صحت عمل و رفتار در حوزه‌ی تعاملات و نظام بین‌المللی است. با توجه به ماهیت و هویت نظام جمهوری اسلامی، اصول سیاست خارجی آن از دین مبین اسلام و ایدئولوژی اسلامی نشأت می‌گیرد. بنابراین، این اصول در کتاب، سنت، سیره معصومین(ع) و شیوه‌ی حکومتی آنان، به ویژه حکومت نبوی و علوی ریشه دارد. اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران عبارت‌اند از :

1) نفی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری: عزت؛

2) استکبار زدایی، ظلم ستیزی و عدالت‌خواهی؛

3) حمایت از مستضعفان و محرومان؛

4) حمایت و دفاع از حقوق مسلمانان؛

5) همزیستی مسالمت‌آمیز و صلح طلبی؛

6) عدم مداخله در امور داخلی کشورها و احترام متقابل؛

7) تعهد به قراردادها، معاهدات و قوانین بین‌المللی (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 129-130).

این اصول از بطن انقلاب اسلامی بیرون آمده‌اند که در سال‌های حاکمیت جمهوری سرلوحه سیاست خارجی و فراتر از بعد مادی منافع ملی مورد توجه بوده‌اند.

از لحاظ نظری اگر اصول سیاست خارجی برگرفته از انقلاب به مثابه‌ی «هسته سخت»[2] برنامه پژوهشی لاکاتوش در نظر گرفته شود، جنگ هم مانند «کمربند حفاظتی»[3] این برنامه پژوهشی است. پس هر تغییر بنیادین در اصول انقلاب همانند یک آزمون منفی به تنهایی می‌تواند کل برنامه پژوهشی اصول سیاست خارجی ج.ا. ایران را ابطال سازد (نک: Elman and Elman,2003). لذا در هر برنامه پژوهشی­ای، «وجه سلبی»[4]، در واقع خط قرمزی است که نباید توسط طرفدارن یک برنامه پژوهشی نقض شوند (DiCicco and Levy,2003:124 ). در برنامه پژوهشی سیاست خارجی ج.ا ایران نباید مواردی همچون وابستگی به ابرقدرت‌ها، سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، استکبارستایی، ظلم پذیری و عدالت‌خواهی، عدم حمایت از مستضعفان و محرومان، عدم حمایت و دفاع از حقوق مسلمانان، عدم همزیستی مسالمت‌آمیز و صلح طلبی، مداخله در امور داخلی کشورها و عدم احترام متقابل و عدم تعهد به قراردادها، معاهدات و قوانین بین‌المللی مطرح و مورد امعان نظر قرار گیرند. «وجه ایجابی»[5] هر برنامه پژوهشی، جایی برای ارائه فرضیه­هایی جهت مقابله با نابهنجاری­ها با استفاده از ارائه پیش‌بینی‌هایی بدیع است (DiCicco and Levy,2003:125). از جمله مواردی که می­توانند در «وجه ایجابی» برنامه پژوهشی سیاست خارجی جمهوری اسلامی بیان کرد شامل مواردی مانند حمایت از جهان اسلام و خصوصاً شیعیان در برابر غرب، سعی در براندازی نظام سلطه، تغییر در نظم بین­المللی و غیره است.

از آنجا که وضع قانون جدید، خواهان تغییر رفتار است، اصول قانون اساسی نیز که در برگیرنده‌ و برآمده از خواسته‌ها، آمال و اهداف ملت است ترسیم‌کننده‌ی تغییرات و جهت‌گیری‌های بنیادین در عرصه‌ی داخلی و خارجی است. اصول مرتبط با سیاست خارجی ج.ا.ا نیز از این قاعده مستثنی نبوده و با توجه به جهت‌گیری رژیم شاهنشاهی درصدد تصحیح و اعمال تغییرات ماهوی و اساسی در عرصه‌ی سیاست خارجی برآمده است تا بدین وسیله راه دست‌یابی به اهداف سیاست خارجی هموار شود.

آن چنان که در مقدمه‌ی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز آمده «ویژگی بنیادی این انقلاب نسبت به دیگر نهضت‌های ایران در سده‌ی اخیر مکتبی و اسلامی بودن آن است». بنابراین ماهیت انقلاب 1357 مذهبی بوده است و حاملان مذهب در رأس آن روحانیون، فعال‌ترین اقشار و موثرترین افراد در به ثمر نشستن پیروزی آن برشمرده می‌شوند؛ از این لحاظ، بسیاری از اصول مرتبط با سیاست خارجی برخاسته از اسلام بوده است. بدین ترتیب طبقه حامل انقلاب یعنی مذهبیون که منعکس کننده‌ی خواسته‌های آحاد ملت ایران بوده‌اند با اتکا به اصول و مبانی مذهب اسلام اهداف سیاست خارجی ج.ا.ا را در قانون اساسی تدوین کرده‌اند. می‌توان این اهداف را به شرح ذیل برشمرد:

1- حفظ استقلال همه‌جانبه و تمامیت ارضی کشور و ایجاد رفاه و توسعه‌ی اقتصادی ایران(اصل9، 152 و بند دوازدهم اصل 3)؛

2- دفاع از حقوق همه‌ی مسلمانان، حمایت بی‌دریغ از مستضعفان جهان و حمایت از مبارزه‌ی حق‌طلبانه‌ی مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان(بند شانزدهم اصل سوم و اصل 154)؛

3- تشکیل حکومت واحد جهانی(مقدمه‌ی قانون اساسی).(سریع القلم، 1379: 49-68).

همانطور که مبرهن است، سیاست خارجی هر کشور، بر اساس یک سری اصول و اهداف تعیین می‌شود که شناخت آن‌ها در درجه‌ی اوّل اهمیّت قرار دارد. جمهوری اسلامی ایران نیز همانند سایر کشورها دارای بخشی به نام سیاست خارجی است که از اصول مشخص و از پیش تعیین شده‌ای برآمده از انقلاب پیروی می‌کند؛ اما اهدافی نیز در راستای اصول مدنظر قرار می‌گیرد؛ چراکه هر دولتی می‌کوشد فعالیت‌های دستگاه سیاست خارجی خود را در جهتی تنظیم کند که در نهایت، خواست‌ها و نیازهای مختلف کشور در حوزه‌های امنیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره در کوتاه مدّت و بلندمدت برآورده شود. باید توجه داشت که هدف‌های سیاست خارجی یک کشور در مقولاتی که به آنها اشاره گردید خلاصه نمی‌شوند، بلکه در کنار هدف‌های کوتاه‌مدّت و فوری، هدف‌های فراملّی نیز تعقیب می‌شوند که جنبه‌ی بلند مدّت داشته و در چارچوب برنامه‌های راهبردی مورد توجه سیاستگذاران قرار می‌گیرند (مصفا، 1385: 17).

همانطور که اشاره گردید، سیاست خارجی ج.ا.ا مانند هر کشور دیگری چند عاملی و چند متغیره است؛ به گونه‌ای که عوامل فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی نقش بسیار مهم در سیاست خارجی ایفا می‏کنند. برخی از این عناصر یادشده، موجب تداوم و برخی دیگر باعث تغییرِ رفتار سیاست خارجی ایران می‏شوند (سجادپور، 1392). در راستای چارچوب تحلیلی سازه‌انگاری و تأکید آن بر نقش تعیین کننده‌ی «هویت» بر تعریف و تکوین «منافع»، در مجموع می‌توان اذعان کرد که هویت ملی ایرانیان منبعث از منابع ذیل است:

تاریخ ایران
دین اسلام و مذهب تشیع
جهان سوم‌گرایی
گفتمان انقلاب اسلامی
ژئوپولیتیک ایران

لازم به ذکر است که نظریات جدید، از جمله سازه‌انگاری منافع کشورها را برونزاد، پیشینی و مقدم برتعاملات اجتماعی نمی‌داند، بلکه منافع دولت‌ها بر اساس هویت‌ها، که اموری رابطه‌ای هستند و در تعامل با دیگران شکل می‌گیرند، تکوین می‌یابند. از این منظر هویت‌ها اساس و مبنای تعریف و تکوین منافع هستند و هر هویت خاصی منافع خاصی را ایجاب می‌کند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولتی با هویت برساخته شده از منابع داخلی خود وارد تعامل در عرصه روابط بین‌الملل می‌شود. تاریخ باستان و معاصر ایران، ژئوپولیتیک آن، دین اسلام و مذهب تشیع، جهان سوم‌گرایی و نهایتاً گفتمان انقلاب اسلامی به مثابه نظام‌های معنایی و هنجاری، جمهوری اسلامی را به عنوان موجودی اجتماعی برساخته و به تعریف آن از خود و منافعش قوام می‌بخشند. البته جایگاه و میزان تأثیرگذاری هریک از این منابع هویت‌ساز متفاوت است. از میان منابع ذکر شده، وزن گفتمان انقلاب اسلامی، اسلام و مذهب تشیع و جهان سوم گرایی بیشتر از دیگر منابع است (دهقانی فیروزآبادی و نوری، 1391: 137-138). مقام معظم رهبری در خصوص جنبه هویتی اصول سیاست خارجی و دوام آن، اذعان داشتند: "مـهـم تـریـن اصـل در سـیـاسـت خـارجی ما، حمایت از هویت نظام اسلامی و پافشاری بر اصـول و ارزشـهاست و سه اصل ((عزت ، حکمت و مصلحت )) یک مثلث الزامی برای چارچوب ارتباطات بین المللی ماست و نباید هیچ خدشه‌ای به آن وارد شود". (حاتمی‌راد، 1385: 183).

در مورد اهداف می‌توان گفت، وجود اهداف معین در سیاست خارجی یک ضرورت اساسی در نظام‏های سیاسی مختلف می‏باشد. البته دولت‏های مختلف درسیاست خارجی صرفاً یک هدف را دنبال نمی‏کنند، بلکه اهداف گوناگونی را مد نظر دارند (باربر و اسمیت، 1384: 235-236).

بنابراین، اهداف سیاست خارجی تحت‌الشعاع عوامل تاریخی، فرهنگی و سیاسی مختلفی هستند. البته هر دولتی می‌تواند با توجه به خواسته‌ها و نیازهای خود، اهداف متنوعی را برای سیاست خارجی خود ترسیم کند. اهداف سیاست خارجی در نظام سیاسی اسلام، به یک اعتبار به دو بخش تقسیم می‌گردند: بخشی از این اهداف، منافع حیاتی و ضروریات اولیه دولت اسلامی، مانند عمران و آبادانی، استقلال و... را پوشش می‌دهند که از‌آن به «منافع ملی» تعبیر می‌گردد. «منافع و ارزش‌های حیاتی» غالباً با حفظ موجودیت یک واحد سیاسی بیشترین ارتباط را دارند (هالستی، 1373: 221).

بنابراین، رابطه‌ی تنگاتنگ و وثیقی بین منافع ملی و اهداف سیاست خارجی وجود دارد. به گونه‌ای که بسیاری از مواقع این دو مترادف و مساوی یکدیگر به کار می‌روند؛ البته منافع ملی عام‌تر و کلی‌تر از اهداف سیاست خارجی است به طوری که اهداف سیاست خارجی در چارچوب و برپایه‌ی منافع ملی تعریف و تعیین می‌گردد. با توجه به ماهیت و مقومات و مصادیق منافع ملی ایران، اهداف سیاست خارجی ج.ا به دو دسته ملی و فراملی یا اسلامی تقسیم می‌شوند.

ارزش‌ها و منافع درون سرزمینی و خودنگر است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک دولت-ملت جهت صیانت و سعادت خود در تعامل و رقابت با بازیگران بین‌المللی پیگیری می‌کند. مهم‌ترین و حیاتی‌ترین و فوری‌ترین هدف سیاست خارجی، حفظ موجودیت و تامین امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. این هدف شامل چهاررکن اساسی است:

حفظ تمامیت ارضی
حفظ حاکمیت ملی و استقلال
حفظ نظام جمهوری اسلامی[6]
صیانت از ملت ایران (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 149-152).

رفاه عمومی و توسعه اقتصادی یکی دیگر از اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی است که در کنار اهداف امنیتی و وجودی پیگیری می‌شود. اولویت این هدف در سیاست خارجی ایران، به ویژه پس از پایان جنگ عراق علیه ایران افزایش یافت (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 149-152). از دیگر اهداف، می‌توان به کسب اعتبار و وجهه مثبت بین‌المللی اشاره کرد. این هدف در سه مرحله صورت می‌گیرد. نخست، خنثی‌سازی تبلیغات و تصاویر غیرواقعی ارائه شده از سوی دشمنان و مخالفان انقلاب اسلامی. دوم، ارائه تصویر واقعی و مثبت از جمهوری اسلامی در انظار و افکار عمومی بین‌المللی. مرحله سوم در راه کسب حیثیت و وجهه بین‌المللی، نمونه‌سازی و الگوپردازی از جمهوری اسلامی است (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 156-154).

تحقیق و تامین کلیه‌ی اهداف سیاست خارجی پیش گفته، مستلزم داشتن حداقلی از قدرت ملی است. برهمین اساس در رایج‌ترین مفهوم، قدرت ملی به صورت توانایی یک کشور در دست‌یابی به اهداف و ایجاد نتایج مطلوب تعریف می‌شود. عناصر و مؤلفه‌های قدرت ملی نیز به دو دسته‌ی مادی و غیر مادی تقسیم می‌شوند. عناصر مادی شامل وضع جغرافیایی، منابع طبیعی، توسعه اقتصادی، صنعتی و تکنولوژیک، جمعیت و توان نظامی می‌گردد. عناصر غیرمادی نیز دربرگیرنده‌ی ویژگی‌های ملی، روحیه ملی، کیفیت دولت، اعتبار و وجهه بین‌المللی، ایدئولوژی، رهبری و دیپلماسی است. از دو بعد سخت‌افزاری و نرم‌افزاری قدرت، بعد غیرمادی و نرم آن در جمهوری اسلامی به خاطر ماهیت فرهنگی انقلاب اسلامی ارجحیت دارد (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 156-159). به عبارت دیگر، ابزارهایی سیاست خارجی دارد که می‌توان آنها را به دو دسته تقسیم‌بندی کرد. دسته اول، در برگیرنده‌ی امکانات عینی و مادی است که شامل منابع سنتی قدرت است که در ادبیات روابط بین‌الملل به عنوان نیروی نظامی و امکانات اقتصادی بیان می‌شود. کاربردهای چنین ابزاری در سیاست خارجی شناخته شده است. دسته دیگر توان ترغیب است. یک راه متقاعد ساختن دیگران هم در عرصه سیاست خارجی و هم دیگر زمینه‌ها این است که دیگران را مجاب سازید که دلیل شما برای عمل مشروع است (فاکس و سندلر، 1389: 76-77). بعد چالش‌برانگیز سیاست خارجی ج.ا.ا برای نظم بین‌المللی و منطقه‌ای همین توان ترغیب است که با خود مشروعیت مذهبی به همراه دارد و این مشروعیت وسیله‌ی خوبی برای بسیج گروه‌های هویتی است؛ نمونه بزرگ این سرمایه اجتماعی که در قالب هویت شیعی تجلی یافته، می‌توان به راهپیمایی بزرگ اربعین از نجف تا کربلا اشاره کرد که هر ساله نیز بر تعداد آن افزوده می‌شود که علی‌رغم تهدیدات گروه‌های سلفی و تکفیری از جمله داعش، گفته شده «حدود 27 میلیون زائر در یک دوره 12 روزه از سراسر عراق و بیش از 60 کشور جهان در مراسم اربعین حسینی وارد کربلا شدند. از جمهوری اسلامی ایران نیز بیش از 2 میلیون نفر در این اجتماع پرشور شرکت کردند.» (خبرگزاری حج و زیارت، 1394).

علاوه بر بعد ملی اهداف سیاست خارجی ج.ا.ایران، بعد دیگر اهداف در مقوله اهداف فراملی می‌گنجد؛ سیاست خارجی ج.ا.ا از ماهیت فراملی انقلاب اسلامی و هویت اسلامی آن نشأت می‌گیرد. این اهداف برای شکل دادن به محیط خارجی مناسب و ایجاد شرایط و وضعیت مطلوب بین‌المللی در خارج از قلمرو سرزمینی جهت تامین منافع ملی ایران پیگیری می‌شوند.

این اهداف در چهار هدف کلی خلاصه می‌گردد:

1- حفظ کیان اسلام

جمهوری اسلامی ایران، خود را به عنوان مرکز یا ام‌القرای جهان اسلام تعریف و تلقی می‌کند؛ به طوری‌که پاسداری از موجودیت اسلام یکی از وظایف و اهداف اولیه آن به شمار می‌آید.

2- صدور انقلاب اسلامی

رسالت جهانی و جهانشمولی اسلام از یک‌سو و ماهیت فراملی انقلاب اسلامی از سوی دیگر، «صدور انقلاب»[7] را به فراسوی مرزهای سرزمینی ایران اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. به گونه‌ای که اشاعه‌ی آرمان‌ها و آموزه‌های انقلاب اسلامی به سایر کشورها و جوامع به صورت یکی از اهداف فراملی سیاست خارجی جمهوری اسلامی تعریف و تعیین می‌گردد. پس تببین و ترویج اسلام در قالب «دعوت» وظیفه و هدف دولت و حکومت اسلامی در هر نقطه از جغرافیا و تاریخ بشری است. فراتر از این، ماهیت فراملی انقلاب اسلامی صدور آن را به جوامع و ملت‌های دیگر ایجاب می‌کند.

صدور انقلاب به سه شیوه و روش تحقق می‌یابد:

حمایت معنوی و غیرنظامی از نهضت‌های آزادی‌بخش
الگوپردازی و ارائه دولت سرمشق از جمهوری اسلامی
تبلیغات و تبلیغ دستاوردهای آن(دهقانی فیروزآبادی، 1389: 166-160).

3- وحدت جهان اسلام

اتحاد کشورهای اسلامی و سپس وحدت جهان اسلام سومین هدف فراملی سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شمار می‌رود.همه‌ی مسلمانان یک امت‌اند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را برپایه‌ی ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد(دهقانی فیروزآبادی، 1389: 168-166).

4- تشکیل جامعه جهانی اسلامی

هدف غایی و راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تشکیل جامعه واحد جهانی اسلام است. رسالت جهانی و جهانشمول اسلام ایجاب می‌کند که اسلام به همه‌ی انسان‌ها عرضه شود و با پذیرش آن یک جامعه جهانی اسلامی واحد تشکیل گردد (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 170-169).

می‌توان گفت بسیاری از این اصول و اهداف مورد بحث، برگرفته از نظریات حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی که سعی نمود تا دولتی انقلابی بر پایه‌ی اصول یاد شده تاسیس نماید و گفتمانی ایشان اساس و شالوده‌ی شکل‌گیری سیاست خارجی ج.ا.ا است (نک: رؤؤف، 1393). تا اینجا نحوه برسازی اصول و اهداف و شکل‌گیری آن روشن گردید، اکنون به سیاست خارجی ج.ا.ا در ابعاد داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی در زمان انقلاب نظری افکنده می‌شود.

3- سه سطح سیاست خارجی ج.ا ایران برآمده از انقلاب و جنگ

الف) بعد داخلی

الگوی رفتار سیاست خارجی ایران در دوران حکومت شاه از روابط و تعاملات دو ابرقدرت امریکا و شوروی متاثر بود و تا حدود زیادی نیز با قواعد و الزامات نظام دوقطبی و جنگ سرد مطابقت داشت. ایران که جزء مهمی از بلوک غرب است، نقش قابل توجهی در سد نفوذ کمونیسم به‌ویژه در منطقه خلیج‌فارس ایفا می‌کرد و در سلسله مراتب سیاست خارجی دول غربی به‌خصوص ایالات متحده جایگاه والایی داشت. در پرتو چنان موقعیتی و با بهره‌گیری از امتیازات برقراری مناسبات ویژه با امریکا این امکان برای دولتمردان تهران فراهم شده بود که نقش ژاندارم منطقه را بر عهده بگیرند و گستره و دامنه منافع ملی ایران را به‌تدریج گسترش دهند.

وقوع انقلاب ایران در سال 1357 به همان اندازه که مبیّن مخالفت تمامی ملّت ایران با سیاست‌های داخلی شاه بود، نشان از ناخرسندی از سیاست خارجی او هم داشت (رمضانی، 1392: 58). در نتیجه، نه‌تنها ایران از بلوک غرب خارج شد و پیوندهای خود را با ایالات متحده گسست، بلکه دولتمردان جدید ایران سیاست‌ها و رفتارهایی را در پیش گرفتند که با قواعد متعارف و جا افتاده نظام دوقطبی سازگاری نداشت و از این نظر در کل تاریخ جنگ سرد بی‌سابقه بود. این رفتار بی‌سابقه که در قالب شعار نه شرقی، نه غربی تجلی یافته بود، بر گرایش نداشتن به بلوک‌های شرق و غرب مبتنی بود و برخلاف رفتار کشورهایی که به این عدم تعهد صرفاً در حد شعار پایبند بودند، صورت عملی به خود گرفته بود.

این تغییر جهت در سیاست خارجی، در عمل سیاست خارجی نیز نمود پیدا کرد. بسیاری از اصول و اهداف مطرح شده، ناشی از تحولات عرصه داخلی بود که بر سیاست خارجی ج.ا.ا در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی تأثیر گذاشت. با وقوع انقلاب، بحران‌هایی نظیر شورش‌های منطقه ترکمن صحرا، اعراب خوزستان، کردستان، بلوچستان و برخی از مناطق دیگر آذربایجان، به تدریج باعث فعال شدن شکاف مذهبی [سنّی و شیعه] نیز گردید که سیاست خارجی ایران نیز تحت الشعاع قرار داده بود. همچنین گفتمان‌ها و اهداف و اصولی که در مباحث پیشین مطرح گردید، با وجود اینکه بیشتر آنها جنبه داخلی داشتند اما ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی یافت. بنابراین می‌توان گفت، سیاست خارجی ایران نتیجه‌ی تعامل نظام هنجاری داخلی و بین‌المللی بوده است. در عرصه‌ی داخلی، رفتارهای سیاست خارجی ایران برگرفته‌ی از گفتمان های متعددی بوده که از زمان انقلاب اسلامی تا کنون حاکم بر سیاست خارجی ایران بوده است. درواقع، تحولات معنایی و گفتمانی انقلاب اسلامی منجر به شکل گیری هویت جدیدی، از غرب محوری به غرب ستیزی شد که متضمن منافع و آرمان‌های جدیدی برای کشور ایران بوده است (محمدنیا، 1393: 155).

ب) بعد منطقه‌ای

با پیروزی انقلاب و شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی در ایران، متغیر جدیدی در عرصه سیاست‌گزاری خارجی در برابر مسایل خاورمیانه پدیدار شد. نظام جدید براساس مبانی ایدئولوژیک و ایده حاکمیت اسلامی و شیعی، هویت جدیدی به سیاست خارجی ایران داد. تغییر موقعیت و رفتار ایران، طبعاً به واکنش‌های متفاوتی از سایر دولت‌ها می‌انجامید که در اینجا مورد توجه قرار می‌گیرد.

از همان ابتدا، دولت موقت تلاش می‌کرد که تابع مقررات بین‌المللی باشد و از دخالت در امور داخلی دیگران بپرهیزد و روابط ایران با سایر کشورها که را به خاطر انقلاب وارد مرحله‌ای بحرانی شده بود، بهبود بخشد. بنابراین، علاقه‌مند بود «سیاست نه شرقی و نه غربی» را همسو با موازنه‌ منفی تفسیر و توجیه نماید (ازغندی، 1384: 11). در همین راستا در تاریخ 22 اسفندماه 1357، تنها یک ماه پس از پیروزی انقلاب از سازمان پیمان مرکزی (سنتو) خارج گردید و به عضویت جنبش عدم تعهد درآمد. بدین خاطر گفتمان حاکم بر سیاست خارجی دولت موقت، ملی‌گرایی لیبرال بود.

دولت موقت که بیشتر اعضای آن از نهضت آزادی و جبهه ملی بودند، نیز رسماً اعلام نمود اسرائیل غاصب و متجاوز به حقوق اعراب می‌باشد و بر قطع رابطه با اسرائیل تاکید داشت. ازاین‌رو، گرچه دولت موقت نیز بارها اسرائیل را محکوم نموده و علیه آن موضع گرفت، اما سعی ‌نمود با این رژیم هرگز دچار اصطکاک و تضاد عینی و اساسی نشود. دولت موقت سعی داشت حمایت خود از اعراب و تقابل خود با اسرائیل را با به ‌کارگیری ابزارهای تبلیغاتی ابراز کند و از تحرکات شدیدتر خودداری ورزد. برهمین‌اساس، دولت موقت حتی در قبال نهضت آزادیبخش فلسطین رویه‌ای محتاطانه در پیش گرفت و همچنین از عزیمت گروه‌های انقلابی به سایر کشورها برای حضور در گردهمایی‌ها و احیاناً حمایت‌های ضمنی از نهضت‌های آزادیبخش جلوگیری ‌کرد (محمدی، 1377: 107-105).

دولت موقت تا حدود زیادی سعی کرد از ایجاد رابطه همه‌جانبه با دول تندرو عرب، به‌ویژه دولت‌های رادیکال و چپ‌گرا، خودداری کند. از سوی ‌دیگر، دولت مصر در آستانه وقوع انقلاب، قرارداد «کمپ دیوید» را با اسرائیل منعقد نمود و با اسرائیل روابط سیاسی برقرار کرد. این عمل موجب شد اکثر دول عرب شدیداً علیه مصر موضع‌گیری نمایند و کار به جایی رسید که مصر از اتحادیه عرب اخراج شد. با این‌ وجود، دولت موقت هنوز با دولت مصر رابطه سیاسی داشت که این حالت مورد پذیرش گروه‌های انقلابی و به‌ویژه روحانیون انقلابی و حزب جمهوری اسلامی نبود. در چنین فضایی، حضرت امام (ره) شخصاً وارد صحنه سیاست خارجی گردید و طی فرمانی لغو رابطه با دولت مصر را خواستار شد. این فرمان به‌طوررسمی طی نامه‌ای در تاریخ یازدهم اردیبهشت 1358 به دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امورخارجه وقت، ابلاغ گردید: "جناب آقای دکتر یزدی ــ وزیر امورخارجه؛ با درنظرگرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بی‌چون‌وچرای دولت مصر از امریکا و صهیونیسم، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید" (امیری، 1385: ماهنامه زمانه).

از خصوصیات دولت موقت «صلح‌گرایی مفرط» آن است که نتیجه آن می‌شود که نتواند قاطع در مدیریت بحران‌های ناشی از تجزیه‌طلبی در کردستان در سال 1358 اقدام قاطعی داشته باشد؛ و این صلح‌گرایی بیش از حدّ دولت موقت، اولویت و اهمیت قدرت و امنیت نظامی در سلسله مراتب اهداف سیاست خارجی ایران را کاهش داد. در صورتی که کشور، به علت اقدامات تجزیه‌طلبانه در کردستان و خوزستان و تحرکات نظامی خارجی به خصوص از رژیم بعث عراق، بیش از هر زمان دیگر به نیروی نظامی گسترده نیاز داشت (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 309-301).

برخورد با مسئله‌‌ی تجاوزهای مکرر هوایی و تحرکات نظامی عراق در مرزهای غربی از انفعال در سیاست خارجی دولت موقت در قبال عراق است. گفتنی است پس از تجاوز هلیکوپترها و هواپیماهای عراقی به حریم هوایی ایران، که در هشتم اسفندماه 1357 به وقوع پیوست و دو نفر کشته و 7 نفر به مکان نامعلومی برده شدند (جبلی، 1391: پایگاه تحلیلی-تبیینی برهان)؛ دولت موقت ایران نه تنها به اقدام عراق اعتراض نکرد، بلکه یک مقام ایرانی که روزنامه‌‌ی اطلاعات وی را از نزدیکان نخست‌‏وزیر خواند، اظهار داشت: "مسئله‌‏ای که مورد توجه دولت ایران است، امکان مداخله‌‌ی عراق در مسئله‌‌ی کردستان برای جلوگیری از به پا خاستن اکراد عراق است" (نصر، 1391: پایگاه سازمان بسیج مستضعفین).

در نهایت دولت موقت با تسخیر سفارت آمریکا در ایران موسوم به «لانه جاسوسی» استعفا داد و روابط خاورمیانه‌ای و جهانی ایران وارد مرحله‌ی جدیدی گردید.

با شروع جنگ عراق و ایران، گفتمان سیاست خارجى ایران از «واقعگرایى» به «آرمانگرایى انقلابى» تحول یافت. در این دوره راهبردهای دوگانه عدم تعهد انقلابی و تجدیدنظرطلبی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی حاکم شد. البته باید توجه داشت که در طول دوره نه ماهه ریاست جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر در زمان جنگ، وی همان سیاست موازنه منفی دولت موقت را پیگیری می‌کرد. با برکناری بنی‌صدر، نیروهای مکتبی حکومت را یکدست و یکپارچه در اختیار گرفتند (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 339-337).

موضوع صدور انقلاب اسلامى که در دوران دولت موقت با مخالفت‏هایى از سوى‏ لیبرال‏ها مواجه گردیده بود، با برکنارى آنها و بنی‌صدر فضاى بازترى یافت. اکثریت بر این امر اتفاق‏نظر داشتند که صدور انقلاب نباید جنبه‏ تعرضى و فیزیکى داشته باشد. اما این امر از حساسیت‏هاى به‏وجود آمده توسط دولت‏هاى منطقه خلیج فارس و به‏طور کلى نظام‏ بین‌الملل نمى‏کاست. این در حالى بود که مقامات ایرانى نیز در جهت کاهش این‏ حساسیت‏ها اقدامى نمى‏کردند. آقاى هاشمى رفسنجانى، در مقام رییس مجلس، در این‏ رابطه بیان داشتند: "هیچ‏وقت نظر امام یا دیگران که اظهار کرده‏اند این نبوده است که با جنگ و دعوا انقلابمان را صادر کنیم، انقلاب ما یک انقلاب فکرى و مکتبى است ما باید فکر و مکتب‏مان را تبلیغ کنیم و از این‏که فکر ما داخل یک کشور دیگر ایجاد مزاحمت براى آن دولت کند، از آن ابایى نداریم و جنگ نیز مانع تبلیغ ما نمى‏شود"(آقایی، پاییز 1385: 4). وجود چنین تصوراتى در مقوله صدور انقلاب، باعث گردید که‏ همسایگان مسلمان و غیرمسلمان ایران، سعى در منزوى ساختن ایران در جهان اسلام‏ نمایند و از سوى دیگر این امر عاملى جهت خدشه‏دار شدن روابط ایران با کشورهاى‏ اسلامى گردید.

در این میان تنها متحد ایران، سوریه‏ بود که به صف متحدین عرب خود نپیوست. با احساس تهدید از سوى ایران شش‏ دولت عرب حوزه خلیج فارس در واکنش به این تهدید و نیز خطر گسترش جنگ‏ عراق، در سال 1981 «شوراى همکارى خلیج فارس» را به عنوان یک‏ مکانیسم حمایتى ایجاد کردند. در همین راستا، یکى از دلایلى که باعث تجاوز عراق به ایران شد، ترس از صدور انقلاب ایران به عراق با اکثریت جمعیت شیعى بود؛ زیرا با صدور انقلاب ایران، حکومت عراق مشروعیت خود را در مقابل اکثریت جمعیت خود را از دست مى‏داد، و به نظر مى‏رسید که در این زمینه‏ عراق بخواهد واکنش نشان دهد (آقایی، پاییز 1385: 5-4).

جمهوری اسلامی ایران نسبت به تمامی طرح‌های صلحی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای حل مساله اختلاف اعراب و اسرائیل از سوی مجامع، محافل و اشخاص مختلف ارائه می‌شد، با دید منفی نگریسته و تمامی آنها را رد می‌نمود. در این دوران، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بیشتر به دنبال تعقیب سیاست نابودی اسرائیل و آزادسازی فلسطین بود و به‌ویژه بر این نکته تاکید می‌کرد که این امر فقط با وحدت مسلمین عملی خواهد شد. برهمین ‌اساس، تمامی طرح‌هایی که به موجب آن موجودیت اسرائیل در منطقه تداوم یافته و یا پذیرفته‌شده تلقی می‌گردید، از سوی رهبر انقلاب مردود و خائنانه تلقی می‌شدند. به‌ عنوان ‌مثال امام‌خمینی(ره) طرح فهد را خائنانه خواند و ضمن رد آن در سخنانی در بیست‌وهشتم آبان 1360 اعلام کرد: "من اعلام خطر می‌کنم برای این مساله و برای اسلام به واسطه این طرح [طرح فهد]. برای ملت‌های اسلامی و برای غرب هیچ ننگی بالاتر از این نیست که تسلیم این طرح فاسد و مخالف اسلام بشوند. من به همه اخطار می‌کنم که اگر این طرح بگذرد، فردا اسرائیل، مکه و مدینه را از چنگ شما بیرون می‌آورد" (علم‌الهدی، 1368: 178).

نظر مسئولین سیاسی انقلاب اسلامی و تدوین‌کنندگان سیاست خارجی براین‌اساس بود که تمامی طرح‌های صلح قبلی و فعلی ظالمانه و ناقض حقوق فلسطینی‌ها هستند و باید در برابر آنها موضع‌گیری نمود. در سال‌های نخست انقلاب، جمهوری اسلامی ایران حتی قطعنامه‌های سازمان ملل در مورد مناقشه اعراب و اسرائیل را ناکافی، ضعیف و جانبدارانه (به‌نفع اسرائیل) می‌دانست. اصولا سیاست خارجی ایران در دوره 1980ــ1987 بر این پایه استوار بود که هیچ صلحی با اسرائیل قابل پذیرش نیست و رژیم صهیونیستی باید محو گردد.

نیروهای اسرائیلی در سال 1982، وارد لبنان شدند. این عملیات توسط اسرائیلی‌ها «عملیات صلح برای جلیله»[8] نامگذاری شده بود و هدف از آن عقب‌راندن مبارزان فلسطینی از مرز مشترک لبنان و اسرائیل و حفاظت از شهرک‌نشین‌ها اعلام گردید (Jewish Virtual library: 2012). جمهوری اسلامی ایران هرچند خود درگیر یک نبرد بزرگ با عراق بود، اما به دلیل رابطه عمیق با شیعیان لبنان و همچنین در تداوم سیاست‌های ضداسرائیلی خود، صریحاً این اقدام را محکوم نمود و به حمایت از گروه‌های لبنانی مخصوصاً شیعیان جنوب لبنان اقدام کرد. امام‌خمینی (ره) نیز ضمن محکوم‌‌نمودن تجاوز اسرائیل به لبنان و حمایت از مقاومت علیه تجاوزگری اسرائیل، بیان داشت: " باید با تشکیل هسته‌های مقاومت حزب‌الله در سراسر جهان، اسرائیل را از گذشته جنایت‌بار خود پشیمان و سرزمین‌های غصب‌شده را از چنگال آنان خارج کرد" (وبسایت بیت‌المقدس: 1391).

برطبق همین سیاست، نیروهایی از ایران به لبنان اعزام شدند و آموزش و سازماندهی شیعیان را آغاز کردند. این اقدام، سرانجام به شکل‌گیری مقاومت اسلامی «حزب‌الله» در لبنان منجر شد که همواره روابط بسیار نزدیک و استراتژیک با جمهوری اسلامی ایران داشته است. کم‌کم این تفکر در میان سیاستمداران ایرانی شکل گرفت که حزب‌الله می‌تواند نقش یک نیروی قدرتمند بازدارنده علیه اسرائیل را ایفا کند و جبهه‌های نبرد میان حزب‌الله و اسرائیل می‌تواند مرزها و حریم انقلاب اسلامی در خارج از کشور تلقی گردد. ایران سعی کرد با استفاده از نفوذ خود بر حزب‌الله لبنان، در مواقع ضروری از این گروه به‌عنوان اهرم فشار علیه اسرائیل استفاده کند. چنانکه حسنین هیکل، روزنامه‌نگار معروف مصری، در این مورد گفت: "نبرد میان جمهوری اسلامی و اسرائیل در پشت مرزهای فلسطین اشغالی و در نوار اشغالی جنوب لبنان در جریان است" (ثانی، 1379: ص151).

گشودن جبهه‌های نبرد علیه اسرائیل در مرزهای شمالی آن، به‌شدت قدرت مانور ایران را در منطقه افزایش داد. به‌تدریج مساله جنوب لبنان و حزب‌الله برای ایران بعد امنیتی یافت؛ بدین‌معناکه با بسط نفوذ اسرائیل در برخی نقاط حساس و نزدیک به ایران، سیاستمداران جمهوری اسلامی ایران به تقویت هرچه‌بیشتر حزب‌الله روی آوردند تا بتوانند در مواقع ضروری از اهرم مقاومت اسلامی در جهت واردکردن فشار بر اسرائیل و کاهش تحرکات آن در نزدیکی مرزهای ایران و سایر نقاط استراتژیک خاورمیانه استفاده نمایند.

همچنین سیاست ایران در قبال انتفاضه، بر حمایت مستمر و همه‌جانبه از این حرکت استوار بود و ایران سعی داشت با حمایت گسترده تبلیغاتی از انتفاضه، به آن تداوم بخشد و البته در این سیاست خود تا حدود زیادی موفق شد. ایران با حمایت از انتفاضه و گروه‌های اسلامی فعال در آن، سعی می‌کرد ضمن کاستن از قدرت مانور عرفات و سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) گروه‌های جدیدی را وارد صحنه مناقشه خاورمیانه کند که به سیاست‌های ایران در این زمینه بسیار نزدیک‌تر باشند. از طرف مقابل، سیاست سرکوبگرانه اسرائیل علیه قیام انتفاضه تا حدود زیادی بستر مناسب را برای اجرای سیاست خارجی ایران در فلسطین فراهم آورد. نتیجه این عمل، ظهور جنبش‌هایی نظیر جهاد اسلامی و حماس بود که با سیاست‌های ایران در این زمینه بسیار هماهنگ بودند (امیری، 1385: ماهنامه زمانه).

در دوره جنگ، جمهوری اسلامی، به رغم سیاست اصولی خود مبنی بر گسترش روابط با کشورهای همسایه، اسلامی و جهان سوم، تعاملاتی دوستانه با همه‌ آنان نداشت؛ به گونه‌ای که روابط ایران با اردن و مراکش به علت سیاست‌های ضد ایرانی و حمایت از عراق در بهمن‌ماه 1359 قطع شد. روابط ایران با عربستان و کویت، به رغم حمایت بی‌دریغ این دو کشور از عراق، ادامه یافت ولی پرتنش و متشنج بود. سرانجام نیز، عربستان سعودی در پی حادثه‌ کشتار حجاج ایرانی در سال 1366، روابط دیپلماتیک خود را با ایران در اردیبهشت 1367 قطع کرد (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 363-362).

در دوره جنگ، به‌طور کلی، مهم‌ترین اهداف سیاست خارجی عبارت بودند از:

1) تلاش برای اثبات تجاوزگری عراق و این‌که حکومت بغداد مسئول آغاز جنگ است؛

2) تلاش برای اعتباردادن دوباره به قراردادهای1975 الجزایر که ناظر به روابط ایران و عراق بود؛

3) تلاش برای اثبات مظلومیت ایران در جنگ؛

4) اقدامات و تلاش‌های دیپلماتیک برای این که ایران از انزوا خارج شود و متحدین منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بیابد.

5) اقدامات مرتبط با پیشبرد جنگ، از جمله تهیه تسلیحات و مایحتاج جنگ؛

6) به کار بستن ابزارهای دیپلماتیک در سازمان‌های بین‌المللی، به‌ویژه سازمان ملل، برای پیشبرد اهداف جنگ از طریق مسالمت‌آمیز.

به‌طور خلاصه، مجموعه اقدامات ایران در این دوره، ترکیبی از اقدام‌های دیپلماتیک و نظامی در حوزه سیاست خارجی را در بر می‌گیرد. هم‌چنین بر اساس معیار دیگر، این اقدام‌ها را در دو سطح منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای می‌توان مورد ارزیابی قرار داد. در سطح فرامنطقه‌ای، اگر چه برای جلب حمایت مسکو (صرفاً در مقاطعی) و انجام تلاش‌هایی در سازمان ملل، تا حدی موفقیت‌هایی نصیب دستگاه دیپلماسی کشورمان شد، اما بهترین عملکرد دستگاه مزبور در سطح منطقه‌ای حاصل شد. با آن‌که در کل دوره مورد بررسی، اکثر کشورهای منطقه به حمایت خود از عراق ادامه دادند، اما تشکیل محور ایران - سوریه - لیبی اقدام بسیار ارزنده‌ای بود و نقش مهمی در موفقیت‌ها و پیروزی‌های ایران داشت (مهدی‌زاده، 1380).

سیاست خارجی ایران در اوایل انقلاب و جنگ به تدریج به اصول و اهداف خاص خود ثبات داد و از محافظه‌کاری بیش از حدّ دولت موقت و حرکت دست به عصای آن در خصوص اجرای اصول انقلابی و اهداف آن شروع شد تا به دولت‌های دوره جنگ رسید که اصول انقلاب را به خصوص با اقدامات منطقه‌ای خود نهادینه و بنادین ساختند که تا به امروز آن اصول و اهداف پاپرجا مانده‌اند؛ به گونه‌ای که گفته شده، به لحاظ منطقه‌ای، هیچ کشوری نمی‌تواند تأثیر انقلاب و جمهوری اسلامی را بر امنیت ملی خود نادیده بگیرد. انقلاب ایران، نظم منطقه‌ای را به هم ریخت و ائتلاف در حال شکل گیری میان نیروهای میانه رو و سازشکار در خاورمیانه را به هم زد (هینه بوش و احتشامی، 1389: 498).

ج) بعد بین‌المللی

سیاست خارجی ج.ا.ا در عرصه بین‌المللی، از تنش و تعارض با ابرقدرت‌ها، بی‌اعتمادی به سازمان ملل و غیره قابل تببین است به گونه‌ای که می‌توان گفت این بی‌اعتمادی تاکنون همانند چتری بر سیاست خارجی ج.ا.ا سایه انداخته است. به عنوان مثال حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بیانات مراسم تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاه‌های افسری ارتش ج.ا.ا در مورخ 12 مهرماه 1392 فرمودند:

" ... البتّه به آمریکایی‌ها بدبینیم؛ به آنها هیچ اعتمادی نداریم. ما دولت ایالات متّحده‌ی آمریکا را دولتی غیرقابل اعتماد می‌دانیم؛ دولتی خودبرتربین، دولتی غیرمنطقی و عهدشکن، دولتی که سخت در پنجه‌ی تصرّف و اقتدار شبکه‌ی صهیونیسم بین‌المللی قرار دارد و به‌خاطر رعایت خواسته‌ها و منافع نامشروع شبکه‌ی صهیونیستی بین‌المللی مجبورند با رژیم غاصب و جعلی اشغال‌کننده‌ی فلسطین مماشات کنند، در مقابل او نرمش نشان بدهند؛ اسمش را میگذارند منافع آمریکا، در حالی که بکلّی منافع ملّی آمریکا با آنچه امروز اینها در حمایت از [آن‌] رژیم جعلی انجام می‌دهند، منافات دارد؛ از همه‌ی دنیا دولت ایالات متّحده‌ی آمریکا باج می‌گیرد و به رژیم جعلی صهیونیستی باج می‌دهد؛ این حقایق را ما داریم مشاهده می‌کنیم ...." (پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 22 تیر 1394). همچنین ایشان در دیدار مسئولان نظام با رهبر انقلاب در مورخ 2 تیرماه 1394 تأکید کردند: "ما با موکول کردن اجرای تعهدات طرف مقابل به گزارش آژانس، مخالفیم چون آژانس بارها و بارها ثابت کرده مستقل و عادل نیست بنابراین ما به آن بدبین هستیم." (پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، 2 تیرماه 1394).

همانطور که گفته شد، با پیروزی انقلاب اسلامی سمت‌گیری یا راهبرد کلی سیاست خارجی ایران از اتحاد و ائتلاف با غرب به عدم تعهد تغییر کرد. با وجود اینکه بازرگان از ادامه حمایت دولت کارتر از رژیم شاه بسیار ناخرسند بود کوشید تا در قبال ایالات متحده نوعی سیاست عدم دشمنی و عدم تعهد در پیش گیرد. برای پایان دادن به اتحاد عملی شاه با ایالات متحده، سنجابی در 22 اسفند 1357 ایران را از عضویت پیمان سنتو خارج ساخت. مهم‌تر از این، در 13 آبان 1358 ابراهیم یزدی که به جای سنجابی در منصب وزیر امور خارجه نشسته بود پیمان دفاعی ایران و ایالات متحده را که انعقاد آن به 15 اسفند 1338 باز می‌گشت را باطل اعلام کرد. برای آنکه اتحاد عملی شاه به شکل مؤثرتری از میان برداشته شود باید تار و پود شبکه‌ی پیچیده‌ی مناسبات دفاعی ایران با ایالات متحده که در طول سال‌ها به دست شاه تنیده شده بود، به باد داده می‌شد. این کار مستلزم به هم زدن سفارش 12 میلیارد دلار جنگ‌افزار، باطل کردن فروش 80 فروند جنگنده‌ی آمریکایی اف-14 و برچیدن پایگاه استراق سرّی سمع آمریکا در نزدیکی مرز شوروی بود.

دولت بازرگان در همان روزی که پیمان دفاعی را با ایالات متحده بر هم زد مواد 5و 6 معاهده‌ی1921 ایران با اتحاد شوروی را نیز ملغی اعلام کرد. پس از استعفای بازرگان در 15 آبان 1358 شورای انقلاب نیز، در19 آبان همان سال بطلان این مواد را تأیید کرد. اتحاد شوروی مدّعی بود که بر اساس این مواد حق دارد هرگاه امنیت خود را در خاک ایران در معرض تهدید ببیند نیرو به داخل ایران گسیل کند. هرگاه مسکو فکر می‌کرده که ایران به سوی غرب متمایل گشته است این مواد ناهنجار را دستاویز قرار داده تا تهران را زیر فشار بگذارد (رمضانی، 1392: 62-61).

جمهوری اسلامی در چارچوب عدم تعهد انقلابی، برخلاف منطق توازن قوا، برای مقابله و موازنه‌سازی در برابر آمریکا به سوی شرق گرایش نیافت؛ به رغم سیاست تحبیب و وتوی قطعنامه تحریم اقتصادی ایران در شورای امنیت در جریان تسخیر لانه جاسوسی، جمهوری اسلامی به مخالفت با سیاست‌های شوروی پرداخت. رویارویی جمهوری اسلامی با شوروی در قضیه اشغال افغانستان در سال 1979 به اوج خود رسید؛ به گونه‌ای که صادق قطب‌زاده، وزیر امور خارجه ایران، آشکارا دخالت نظامی شوروی در افغانستان را «یک اقدام خصمانه» علیه «همه مسلمانان جهان» خواند؛ زیرا جمهوری اسلامی بر مبنای اصل استکبار ستیزی هر دو ابرقدرت را مظهر استکبار، استعمار وسلطه می‌دانست که باید با آنها مبارزه کرد (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 340).

از مهم‌ترین وقایعی که سیاست خارجی ایران را در سطح بین‌المللی مورد چالش قرار داد، بحران گروگان‌گیری بود، به گونه‌ای که بازتاب‌های آن تا امروز بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی سایه انداخته است. تصرف سفارت ایالات متحده در 13 آبان 1358 و در پی آن 444 روز ماجرای گروگان‌گیری، بوته آزمایش سیاست خارجی انقلابی و آرمانگرایانه‌ای شد که ایران را در برابر بیشتر کشورهای جهان قرار داد. تصرف سفارت آمریکا تا حدودی نمایانگر اوج مخالفت دسته‌های افراطی با میانه روهای مرکز طیف سیاسی بود(رمضانی، 1392: 64).

تأثیرات گروگان‌گیری را می‌توان در چارچوب فرصت‌های و چالش‌های سیاست خارجی تقسیم کرد. فرصت‌هایی نظیر:

1- ارتقا و افزایش وجهه ضد استکباری و ضد امپریالیستی جمهوری اسلامی در جهان سوم و جهان اسلام؛

2- جلوگیری از رسوخ و نفوذ سیاسی مجدد آمریکا در ایران؛

3- زمینه‌سازی برای صدور انقلاب اسلامی از طریق معرفی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور مستقل و الگو برای کشورهای اسلامی و جهان سومی؛

4- به نمایش گذاشتن قدرت بسیج کنندگی و مقاومت جمهوری اسلامی ایران در برابر ابرقدرت آمریکا؛

5- ارتقاء سطح بازیگری و نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای با توان تأثیرگذاری جهانی؛

6- تقویت روح استقلال طلبی و خود اتکایی در سیاست خارجی؛

7- آشکار ساختن سیاست‌های مداخله گرایانه آمریکا در کشورهای جهان سوم به طور عام و درامور داخلی ایران به طور خاص.

این بحران در کنار خلق فرصت‌های چالش‌های را نیز در سیاست خارجی جمهوری اسلامی آفرید. چالش‌هایی که همچنان پس از گذشت 35 سال استمرار یافته است. مهم‌ترین این چالش‌ها عبارتند از:

1- دشمنی همه جانبه ایالات متحده نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی ایران؛

2- تحریم اقتصادی و تجاری و نظامی جمهوری اسلامی؛

3- امنیتی شدن هویت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران از سوی آمریکا و برخی از کشورهای غربی به عنوان تهدیدی علیه صلح و امنیت بین‌المللی؛

4- مخدوش شدن چهره و اعتبار بین‌المللی ایران در اثر ایماژسازی منفی از از آن به عنوان یک کشور قانون‌شکن، ناقض حقوق بشر و مسئولیت‌ناپذیر، به گونه‌ای که کماکان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با این چالش روبروست؛

5- کاهش نقش سازنده و مؤثر ایران در سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی؛

6- امنیتی شدن سیاست خارجی ایران در اثر اقدامات خصمانه آمریکا علیه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران؛

7- تلاش آمریکا برای منزوی ساختن جمهوری اسلامی در سطح منطقه‌ای و جهانی.

8- حمایت آمریکا(علیرغم اعلام بیطرفی) از عراق در جنگ با ایران برای سرنگونی یا حداقل مهار و کنترل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران (دهقانی فیروزآبادی، 1392: 327-325).

روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای ابرقدرت و سازما‌ن‌های بین‌المللی، کنفرانس اسلامی وغیره تحت تأثیر جنگ قرار داشت؛ مثلاً بی‌اعتمادی و بدبینی جمهوری اسلامی ایران با سازمان‌های بین‌المللی به ویژه سازمان ملل متحد و شورای امنیت آن یکی از ویژگی‌های مهم سیاست خارجی در دوران جنگ به شمار می‌رود. جمهوری اسلامی ایران عملاً شورای امنیت سازمان ملل را به عنوان تنها مرجع بین‌المللی تشخیص و تأمین صلح و امنیت بین‌المللی تحریم کرد. به گونه‌ای که ایران در اوایل تجاوز عراق به کشور در جلسات این شورا شرکت نکرد (دهقانی فیروزآبادی، 1389: 364). همچنین رویکرد جمهوری اسلامی ایران به سازمان کنفرانس اسلامی نیز مطلوب و مثبت نبود. ایران در قالب گفتمان انقلابی و آرمانی خود، این سازمان را متشکل از دولت‌های محافظه‌کار، وابسته و غیر انقلابی می‌دانست که تحت تأثیر سیاست‌های دو ابر قدرت قرار داشتند. رویکرد ج.ا ایران به جنبش عدم تعهد نیز حداکثری و انقلابی بود. ایران انقلابی انتظار داشت که کشورهای غیر متعهد در چارچوب اهداف اولیه جنبش سیاست مستقلی از دو ابر قدرت در پیش بگیرند و به مقابله با توسعه‌طلبی آنها برخیزند. وقتی ایران از جنبش عدم تعهد خواست که عراق را به عنوان متجاوز شناسایی کند و این جنبش در اجلاس خود در سال 1359 در هند، از این درخواست اجتناب کرد و صرفاً در قطعنامه پایانی خود تنها به تشکیل کمیته‌ی حسن نیت برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق بسنده کرد؛ لذا جمهوری اسلامی ایران، این تصمیم و موضع جنبش را به‌مثابه جانبداری از عراق قلمداد و به آن اعتراض کرد. به تبع آن رویکرد جمهوری اسلامی ایران به نهضت عدم‌تعهد نیز از امیدواری اولیه به بی‌اعتمادی و بدبینی تبدیل گردید. در ادامه روابط ایران وجنبش عدم تعهد نه تنها گسترش نیافت بلکه در پی تصمیم جنبش برای برگزاری هفتمین اجلاس وزاری امور خارجه خود در بغداد در خردادماه 1361، بسیار سرد و بدبینانه شد(دهقانی فیروزآبادی، 1389: 377-376).

همانطور که گفته شد، اصول بنیادین سیاست خارجی ج.ا.ا برآمده از انقلاب در طول جنگ تحمیلی نیز ادامه یافت و بر قوام وثبات آن نیز افزوده شد به گونه‌ای که تا به امروز همچون منشوری برای سیاست خارجی ج.ا.ا در آمده که تثبیت شده است.

نتیجه‌گیری

فهم تداوم و تغییر و تاثیر انقلاب و جنگ بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران امری بسیار پیچیده و غامض است. سیاست خارجی ج.ا. ایران بر پایه اصول و اهدافی شکل گرفته است که برگرفته از آموزه‌های انقلاب بوده که در طول جنگ تثبیت شده است. اصول سیاست خارجی همانند منشوری هویت خاصی به سیاست خارجی ج.ا.ا اعطا نموده است؛ به گونه‌ای که جمهوری اسلامی با توجه به این اصول بنیادین، نقش خود در قالب منافع ملی و فراملی تعریف می‌کند و رفتار سیاست خارجی ج.ا.ا تا به امروز بر پایه‌ی این اصول قابل تبیین است. این اصول ضمن داشتن بعد مذهبی، ابعاد مهم دیگری از جمله فرهنگی نیز دارد که همانند نظریه جامع و تبیین‌گر عمل می‌کند؛ به گونه‌ای که جنبه مذهبی این اصول در جهان اسلام و به ویژه در کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا به چشم می‌آید و در آسیای مرکزی و قفقاز بعد فرهنگی آن برجسته‌تر به نظر می‌رسد. این اصول از مظاهر اصلی ایجاد استقلال و حفظ آن در جهان کنونی است و همانند فانوسی است که سیاست خارجی ج.ا.ا را در بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی هدایت می‌کند؛ این عمل‌گرایی مبتنی بر اصول باعث شده که عده‌ای برداشت کنند که با تغییر دولت‌ها در جمهوری اسلامی و شکل‌گیری گفتمان‌های متفاوت، اصول سیاست خارجی نیز تغییر می‌کند و این برداشتی اشتباه خواهد بود؛ چراکه اصول سیاست خارجی در طول حاکمیت جمهوری اسلامی ایران پایدار بوده و این تاکتیک‌های سیاست خارجی هستند که در برخی اوقات تغییر یافته‌اند.

پی نوشت:

[2]. Hard Core

[3] . Protective Belt

[4] . Negative Heuristic

[5]. Positive Heuristic

[6] - امام خمینی(ره) در این زمینه می‌فرمایند: "حفظ نظام اوجب واجبات است. یا حفظ نظام جمهوری اسلامی یک تکلیف الهی است برای همه."

[7] - تمایل به صدور انقلاب مختص انقلاب های مذهبی نیست. انقلاب‌های کمونیستی در روسیه و کوبا بر این گفته صحه می‌گذارند. بنابراین حتی می‌توان گفت تمایل ایالات متحده آمریکا به صدور دموکراسی به سایر نقاط جهان، نوعی صدور انقلاب آمریکایی است. البته واضح است که این مسأله در مورد انقلاب‌های مذهبی صادق است (فاکس و سندلر، 1389: 140).

[8] . Operation Peace for the Galilee

منابع

الف) فارسی

آقایی، سید داوود (پاییز1385)، «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ هشت ساله؛ با نگاهی به جایگاه جامعه اروپایی در این سیاست»، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره 73.
اردستانی، حسین (پاییز 1386)، «ایران؛ تعامل جنگ و سیاست خارجی»، فصلنامه نگین، دوره 1، شماره 3.
ازغندی، علیرضا (1384)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، چاپ سوم تهران: نشر قومس.
امیری، مهدی (1385)، «فلسطین به جای اسرائیل»، خبرگزاری فارس به نقل از ماهنامه زمانه: (http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8503240235).
باربر، جیمز و مایکل اسمیت (1384)، ماهیت سیاست‌گزاری خارجی در دنیای وابستگی متقابل کشورها، ترجمه حسین سیف‌زاده، تهران: نشر قومس، چاپ چهارم.
بی نام (1394).«کشورهایی که در مراسم اربعین مشارکت کردند»، خبرگزاری حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت : (http://hajj.ir/14/63938).
«تاثیر انقلاب اسلامی بر حماس و حزب‌الله»،(1391)، پایگاه مردمی الی بیت‌المقدس: (http://www.roozequds.com/node/63).
ثانی، رضا (1379)، ایرانی‌که می‌تواند بگوید نه، تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
جاودانی مقدم، مهدی(تابستان 1391)، «ژئوپلیتیک نوین تشیع در خاورمیانه و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه ژئوپلیتیک، سال هشتم، شماره دوم.
جبلی، محمدطه (1391)، «چهره‌ی ژانوسی حکومت بعث در مواجهه با انقلاب اسلامی»، پایگاه تحلیلی-تبیینی برهان: (http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=4085).
حاتمی راد، منصور (1385). «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از نگاه مقام معظم رهبری»، مجله حصون، شماره 10، زمستان، صص154-183.
دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (1394). « دیدار مسئولان نظام با رهبر انقلاب »، به نقل پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای: (http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=30041).
دهقانی فیروزآبادی، سید جلال (1389)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: انتشارات سمت، چاپ سوم.
دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال(پاییز 1388)، «منابع ملی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، مجله سیاست، شماره 11.
دهقانی فیروزآبادی، سید جلال (1387). چارچوبی مفهومی برای ارزیابی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: معاونت پژوهش‌های سیاست خارجی، مرکز تحقیقات استراتژیک.
دهقانی فیروزآبادی، سید جلال و وحید نوری (1391). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران اصول‌گرایی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).
رووف، عادل (1393). امام خمینی؛ گفتمان انقلابی، دولت انقلابی، ترجمه محمدزمان راستگو، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
رمضانی، روح الله (1392). چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: نشر نی، چاپ هفتم.
سجادپور، سید محمدکاظم (زمستان 1380). «ایران و یازده سپتامبر: چارچوبی مفهومی برای درک سیاست خارجی»، فصلنامه سیاست خارجی، سال 15، شماره 4.
سجادپور، سید محمدکاظم (1392). «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در تئوری و عمل»، کلاس دکتر روابط بین‌الملل دانشگاه تربیت مدرس.
سریع‌القلم، محمود( 1379). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بازبینی نظری و پارادایم ائتلاف، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک.
سریع‌القلم، محمود( 1388). «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: قابلیت و امکان تغییر». فصلنامه بین‌المللی روابط خارجی، شماره 1، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، بهار، صص21-40.
فاکس، جاناتان و سندلر، شموئل (1389). دین در روابط بین‌الملل، ترجمه محمدحسین خانی، مهشاد حسینی و سمانه امیر نکوئی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ص).
علم‌الهدی سید جواد (1368). شناخت صهیونیسم بین‌الملل و انقلاب اسلامی ایران، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
کوبالکووا، وندولکا (1392). سیاست خارجی در جهان برساخته، ترجمه مهدی میرمحمدی و علیرضا خسروی، تهران: پژوهشکده‌ی مطالعات راهبردی.
محمدنیا، مهدی (1393). «سازه انگاری کلی گرا: رهیافتی جامع برای توضیح رفتارهای سیاست خارجی ایران»، جستارهای سیاسی معاصر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال پنجم، شماره اول، بهار، صص 135-158.
محمدی، منوچهر(1377)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ؛ اصول و مسایل، تهران: نشر دادگستر.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی(1394). «بازخوانی فرمایشات مقام معظم رهبری در رابطه با بد عهدی آمریکا »، پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی: (http://irdc.ir/fa/content/63719/default.aspx).
مصفا، نسرین(1385)،ٌ نگاهی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، با همکاری حسین نوروزی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی وبین‌المللی وزارت امور خارجه، چاپ اول.
مهدی زاده، علی اکبر(1380)، تحلیلی بر سیاست خارجی ایران در دوران جنگ، نگاه، سال دوم، شماره 15 و 16.
نصر، محمد (1391)، «نقدی بر عملکرد دولت موقت در روابط با عراق؛ لیبرال‌ها پاسخ دهند»، سازمان بسیج مستضعفین: (http://basij.ir/main/index.php?Page=definition&UID=3501702).
هالستی،کی جی(1373)، مبانی تحلیل سیاست بین الملل، ترجمه بهرام مستقیمی و مسعود طارم سری، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
هیل، کریستوفر (1387). ماهیت متحول سیاست خارجی، ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگی، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
هینه بوش، ریموند و احتشامی، انوشیروان (1389). سیاست خارجی کشورهای خاورمیانه، ترجمه رحمن قهرمان‌پور و مرتضی مساح، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).

ب) انگلیسی:

DiCicco, Jonathan M. and Levy, Jack S. (2003). “The Power Transition Research Program: A Lakatosian Analysis”, in Progress in International Relations Theory, 109-158.
Elman, Colin and Elman, Miriam Fendius (2003). Progress in International Relations Theory Appraising the Field, BCSIA studies in international security.
Operation Peace for the Galilee (2012), Jewish Virtual library:

(http://www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/Society_&_Culture/82iaf.html).

Plano, Jack C. and Roy, Olton (1988), the International Relations Dictionary, Michigan: Western Michigan University Press.

نویسنده:

محمدزمان راستگو: دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس
کد مطلب : ۶۰۵۸۱۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما