۰
سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۴
نگاهی به ریشه‌های معرفتی انقلاب اسلامی

تداوم انقلاب انبیا به دست امام خمینی(ره)

تداوم انقلاب انبیا به دست امام خمینی(ره)
بدون شک جریانی که پیامبران الهی در زندگی بشر به راه انداخته‌اند، اصیل‌ترین، دیرپاترین و ماندگارترین جریان فکری و اجتماعی در تاریخ زندگی بشر است. انبیای الهی با تکیه بر آموزه توحید و مخاطب قرار دادن عقل و فطرت انسان‌ها و بسیج کردن انگیزه‌های اصیل و ریشه‌دار در عقل و جان آدمیان نه تنها جوامع را علیه ستم و فساد شوراندند، بلکه ابتدا خود حقیقی انسان‌ها را علیه خود جعلی و کاذبشان به مبارزه طلبیدند. در اکثر انقلاب‌هایی که در چندقرن اخیر در کشورها و جوامع مختلف روی داده است، نوعا انگیزه‌های طبقاتی، سودطلبانه و اجتماعی، شورش و سرنگونی نظام حاکم را موجب شده و از این رو نظام‌هایی که پس از انقلاب به قدرت رسیده‌اند، اکثرا همان ستم‌ها و اهداف ستمکارانه پیشینیان را در صورت‌های جدید و فریبکارانه ادامه داده‌اند. اما انقلاب‌هایی که در طول تاریخ به دست انبیا و اولیای الهی پدید آمده است، ریشه در فطرت توحیدی انسان‌ها داشته و بر انگیزه‌های عمیق دینی و انسانی آدمیان تکیه داشته است. از این رو هرگز به ضد خود تبدیل نشده است و با ماهیتی انسان‌دوستانه ادامه یافته، مقاطع مختلف تاریخ بشر را درنوردیده و هنوز هم روشنی بخش دنیای پراز ظلم و جور کنونی است. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (قدس‌سره) انقلابی در امتداد انقلاب جهانی پیامبران ارزیابی می‌شود. نهضت امام خمینی، به عنوان رهبری مذهبی، متکی بر آموزه‌های دینی بود و در طول دوران رهبری انقلاب و رهبری نظام برآمده از آن، بر همان آموزه‌ها متکی مانده است. از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی، دشمنان دانا با تجاهل و دوستان نادان، با غفلت از بنیادها و ریشه‌های عمیق فکری و انگیزشی انقلاب اسلامی ایران، آن را به این یا آن جریان غربی یا شرقی منتسب کرده و می‌کنند تا به زعم خود از قداست، ژرفا و اصیل بودن آن بکاهند. در نوشتار حاضر به یکی از این دست تحلیل‌های ناصواب اشاره و آن را نقد خواهیم کرد.

***

انقلاب اسلامی و انقلاب‌های معاصر

آیا انقلاب اسلامی از انقلاب روسیه یا انقلاب‌های دیگر الگو گرفته است؟ برخی ادعا می‌کنند که تفسير انقلابي از آموزه‌هاي ديني شيعه، نظير جهاد، شهادت و امامت، در گذشته تحت تأثير انقلاب روسيه و پارادايم برخي از محققان قرن 20 قابل ارزيابي است. اینان می‌گویند که اسلام، بویژه مکتب تشیع، عاری از پتانسیل‌های معرفتی و ایدئولوژیک برای انقلابی‌گری است و فعالان سیاسی پیش از ظهور انقلاب اسلامی، با تأثیرپذیری از مارکسیسم و تفکرات انقلابی مارکس و انگلس، از آموزه‌های دینی، تفسیرهای انقلابی ارائه کرده و در واقع گمراهی معرفتی مردم را موجب شدند؛ می‌گویند: هرچند باید پذیرفت که در آن برهه حساس، چنان تفسیرهای انقلابی از آموزه‌های شیعی، توانست مردم مسلمان را علیه حکومت شاه بسیج کند و انقلاب را به پیروزی برساند، اما نتیجه‌های سیاسی، مقطعی و گذراست و نمی‌توان چنان تفاسیری را همچنان از آموزه‌های دینی انتظار داشت! در گذشته هم عالمان فراوانی به جواز همکاری با حکومت‌های جائر فتوا داده‌اند و ابدا مردم را به شورش علیه آن نظام‌ها تحریک و تشویق نکرده‌اند!

آموزه‌های شیعی و انقلاب سیاسی

مطالعه عمیق و جامع فرهنگ شیعی به خوبی گویای این معناست که مفهوم انقلاب، به معنای هجوم بر بنیادهای سیاسی و اجتماعی نظام جائر، در بطن نظام ارزشی مكتب اسلام، خصوصاً مذهب تشيّع عمیقا جاي دارد. انقلاب و شورش عليه ظلم و استبداد نخست توسط شخص پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ آغاز و سپس به وسيله صحابه بزرگوار او نظير ابوذر و ديگران دنبال شد. مبارزه علنی و تاریخ ساز حضرت سيدالشهداء ـ عليه السّلام ـ با حکومت یزید، جلوه‌ پرفروغی از انقلاب اصیل اسلامي است. اساساً ظهور دین اسلام، همچون دیگر ادیان الهی، چيزي جز انقلاب عليه جهل و ظلم و استبداد، به منظور استقرار حكومت عدل الهي نبوده است. از سوی دیگر اصولا شكل‌گيري مکتب خونین تشيع را بايد در راستاي همان حركت انقلابي مداوم پیامبران علیه حکومت‌های نامشروع و غیرالهی ارزیابی كرد. آموزه‌ها و سیره‌ مبارزاتی امام علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام همواره الهام‌بخش بسياري از قيام‌ها و جنبش‌هاي اجتماعي در تاريخ اسلام بوده است. به عقيدة صاحب‌نظران يكي از عوامل مهم رويكرد دولت صفوي به مذهب تشيع و استفاده از نیروی شگرف آن در جهت تحکیم پایه‌های قدرت سیاسی و انسجام ملی ایرانیان وجود خصلت انقلابي مذهب شيعه بوده است.(1)

امام علي ـ ع ـ از آغازین روز خلافت و در اولين خطبه خود پس از مردم با او، بر سبک انقلابي حكومت اسلامي خود تأكيد مي‌كند.(2) امام صریحا اعلام می‌کند که هرگز مسائل سیاسی و اجتماعی را با دستاویز گذر زمان ارزیابی نمی‌کند و از همان ابتدای حکومت به همه تحولات گذشته توجه خواهد کرد. امام با قاطعیت نسبت به مناصب سیاسی و برخورداری‌هایی که در دوران خلفای قبل برای عده‌ای، زمینه تصرفات نابحق و ظالمانه را فراهم کرده بود، واکنش نشان داد و اموال بیت‌المال را از آنان باز ستاند و مناصب به ناحق غصب شده را از غاصبان بازگرفت.

آيات فراوانی از قرآن كريم، گویای اتصال و استمرار انقلاب توحيدي اسلام به انقلاب‌ها و حركت‌هاي توحيديِ پيامبران گذشته است.(3) از آن گذشته توجه به این نکته که همه امامان شیعه در طول تاریخ به واسطه حکومت‌های جائر زمانه به شهادت رسیده‌اند، بهترين گواه اين واقعيت است؛ زيرا اگر چنان‌که دگراندیشان ادعا می‌کنند، آموزه‌های شیعه، آموزه‌هایی غیرسیاسی و صرفا باکارکرد محدود اجتماعی می‌بود، امامان شیعه سزاوارترین افراد برای سازش با حاکمان زمانه خویش بودند و هرگز به سرنوشت‌های خونین گرفتار نمی‌آمدند. اگر امامان شیعه روحيه سازشكاري و نه انقلابي، مي‌داشتند و كاري به اعمال خلاف حاكمان جور نداشتند و يا در صدد فراهم‌کردن زمينه‌های تحقق حكومت اسلامي نبودند، هرگز انگیزه و بهانه‌ای براي حاكمان زمانه آنها باقي پدید نمی‌آمد تا دست خود را به خون عزیزان خدا بیالایند و داغ ننگ کشتن فرزندان پیامبر را تا ابد برای خود به جان بخرند. همه اقدامات وحشیانه حاکمان بنی امیه و بنی عباس در حبس، تبعید، شکنجه و کشتن اهل‌بیت علیهم السلام با این دلیل بود که آنان را در نظر و عمل، دشمنان حکومت نامشروع خود تلقی می‌کردند.

عالمان شیعه و تعامل با حکومت‌ها

شکی نیست که برخی از فقهاي اسلام نظير شيخ صدوق، سيد مرتضي، شيخ طوسي و عالمانی در دوران حکومت صفوی، نظرا یا نظرا و عملا بحث جواز همكاري با حاكم جائر را مطرح كرده‌اند؛ اما با مطالعه مبانی فقهی و سیره عملی آنان به خوبی قابل اثبات است که این امر به معنای عدول از سیره انقلابی و ظلم‌ستیزانه شیعه نیست. بلكه به تأكيد خود آنها، چنین احکامی با در نظر گرفتن حالت اضطرار و فراهم نبودن زمينة قيام علیه باطل و بر مبنای تقیه صدور یافته است.(4) به عنوان نمونه سيد مرتضي در تبيين اضطرار در همكاري با حاكم جور، به سيرة حضرت يوسف و امام علي (ع) استناد مي‌كند كه بدون آن همکاری موقت، اقامة حق و دفع باطل عملي نبود(5) البتّه خود سید مرتضی و نیز شيخ طوسي جواز همکاری با حکومت جور را به عدم ايجاد خلل در واجبات الهي و يا ارتكاب محرمات مشروط مي‌دانند(6) اين مبناي درست و منطقی را غالب فقهاي بعدي نيز پذيرفته و به آن فتوا داده‌اند.(7) بر این اساس هرگاه ضرورت حفظ دين اقتضا كند و زمينه‌ قيام و انقلاب عليه ظلم پدید آید، فقیه مکلف به پیشوایی مسلمانان در مبارزه با ظلم و انحراف خواهد بود. در این خصوص مثال‌ها و نمونه‌های بسیاری در سیره عالمان دینی وجود دارد که به عنوان نمونه می‌توان به فتوای میرزای شیرازی بزرگ در تحریم تنباکو، قیام میرزای شیرازی کوچک علیه نیروهای انگلیسی، قیام میرزا کوچک خان جنگلی، و در دوران معاصر، قیام حضرت امام خمینی علیه حکومت فاسد پهلوی اشاره کرد.(8)

برپایه آنچه گفته شد، زير بناي انقلاب اسلامي ایران همان خصلت انقلابی اسلام اهل‌بیت علیهم السلام است كه از ابتدای ظهور دین در سرزمین عربستان وجود داشته است. خوی انقلابی و اعتراض علیه ستم و فساد چيزي نيست كه از انقلاب روسيه یا فرانسه گرفته شده باشد. صدر تا ذیل حرکت امام خمینی بر اساس تعبد عقلانی به آموزه‌های دینی و تلاش برای اعلای کلمه حق و تحقق مشیت خداوند در سرکوبی ظالمان و حاکمیت صالحان قابل ارزیابی است. آنتوني گيدنز جامعه‌شناس مشهور انگليسي ضمن تأكيد بر وجود بُعد انقلابي اسلام، بر این نکته تأکید می‌کند که انقلاب اسلامی ایران در حالی با تکیه بر دین محقق شد که همه نظریه‌های غربی و شرقی متفقا بر بیرون راندن دین از حوزه‌ مسائل اجتماعی و سیاسی پافشاری می‌کردند و اساس دین را افیون توده‌ها می‌خواندند.(9)

فقیهان شیعه و مواجهه با حکومت صفوی

سبک رفتاری فقیهان شیعه از زمان دولت صفوی به این سو در ارتباط با حکومت‌های زمانه برای برخی از تحلیلگران سیاسی و تاریخی این سوءبرداشت را ایجاد کرده است که گویی فقیهان شیعی از دوران حکومت صفوی، مشی فقهی خود را تغییر داده و به جای مقابله با نظام‌های سیاسی به همکاری با آنان روی آورده‌اند. متآسفانه بعضی از روشنفکران معاصر بدون در نظر گرفتن مبانی فقهی و استدلال‌های فقهای عصر صفوی و صرفا بر پایه شرایط زمانه خودشان، به نکوهش‌های سخت و توهین‌آمیز فقیهان بزرگی چون مجلسی اقدام کرده‌اند که جای بسی تأسف است.

اظهارنظر درباره رفتار فقهای دوران صفوی به این سو نیازمند جامع‌نگری در مسائل سیاسی و اجتماعی این قطعه از تاریخ ماست. به گواه تاريخ، شاهان صفوي از لحاظ اخلاقي، سیاسی و اجتماعي مزیتی بر شاهان پیش و پس از خود نداشته‌اند. بیشتر آنان روزگار خود را در باده‌نوشي، بي‌اعتنائي به احكام شرع و ستم به رعایا گذرانده‌اند. پس امتیاز مثبتی نسبت به شاهان پیش از خود نداشته‌اند تا علمای شيعه بخواهند اساس حكومت آنان را مشروع و موجه معرفی کنند؛ همکاری و ارتباط سازنده برخی از علمای عصر صفوی و پس از آن با شاهان زمانه خود هرگز به معناي انحراف از سنت انديشه سياسيِ شيعه و پذيرش مشروعيت شاهان فاسدِ صفوي و قاجار نیست. علماي شيعه هیچ‌گاه همچون عالمان دیگر مذاهب، كه خلافت را به سلطنت تقلیل دادند، امامت را به سلطنت فرونکاستند و به آن مشروعیت ندادند. بلكه به علت اقتضائات سیاسی و تاریخی اسلام و ایران، برای دفاع از تمامیت ارضی و استقلال کشور در برابر بیگانگان و حفظ کیان اسلام در جامعه اجبارا به نوعی همکاری با آنان تن دادند. اثبات اين ادعا با بررسي انديشه‌هاي 10 تن از علماي بزرگ آن عصر به خوبي نمايان مي‌شود.(10) از سوي ديگر حمايت از مذهب تشيع توسط شاهان صفوي را بیش از هرچیز بايد در زمینه‌ها و اقتضائاتِ شرائط آن زمان و برخورد با امپراطوري سني‌مذهب عثماني جستجو كرد؛ نه توجه و علاقه و اعتقاد راسخ حاكمان صفوي به اجراي احکام الهي و برقراري حكومت ديني؛ زيرا غالب حاکمان صفوی حتی به اصولي‌ترين دستورات ديني هم اعتنائي نداشتند؛ به‌گونه‌اي كه بسياري از محققان يكي از علل مهم سقوط صفويان را بي‌اعتنائي و زیرپا نهادن احكام شرع می‌دانند.(11) نزدیکی و حمایت ظاهری حاکمان صفوی از علماء شيعه صرفاً براي بهره‌جستن از نیروی اجتماعی دستگاه روحانیت جهت انسجام ملی و حفظ و توسعة اقتدار حکومت بود و اين چيزي نبود كه از ديد عالمان آگاه آن عصر مخفي بماند. كمپفر، محقق و تاريخ‌نگار دوران صفوی، در سفرنامه خود مي‌نويسد: «قسمت زيادي از احترامي كه شاه صفوي به مجتهد مي‌گذارد، تصنّعي است و در اين كار هم، شاه پرواي مردم را دارد؛ زيرا حمايت مردم از مجتهدان تا حدّي است كه شاه صفوي به مصلحت خود نمي‌داند كاري مرتكب شود كه مجتهد ناگزير باشد آن را خلاف ديانت اعلام كند.»(12) بر این اساس به روشنی قابل‌فهم است که عالمان دین در همه مقاطع تاریخی، هدف اصلی خود را حفظ و صیانت از دین و محافظت از منافع ملی و مصالح عالیه مردم می‌دانستند و اتخاذ راهبردهای مختلف با توجه به اقتضائات، امکانات و محدودیت‌های مجتهدان دینی در محقق ساختن آن اهداف بوده است. تاریخ گواه است که عالمان شيعه در طول تاريخ هرجا و هرگاه اساس دين را در معرض خطر ديده‌اند، شجاعانه و خداطلبانه سکوت را می‌شکستند و به هرطريق ممكن به یاری دین خدا و دفاع از کشور و ملت برمی‌‌خاستند. مرور سخنرانی‌ها و مواضع رهبری بلندمرتبه انقلاب اسلامی و دیگر روحانیانی که در جایگاه رهبری جامعه در کوران فراز و نشیب‌های انقلاب اسلامی بودند، جای تردیدی باقی نمی‌گذارد که هم مبانی و خاستگاه‌های نهضت امام خمینی و هم انگیزه‌هایی که همت‌ها و اراده‌های رهبر و امت را برمی‌انگیخت، ریشه‌های عمیق و محکمی در بنیادها و ارزش‌های اسلامی داشته و دارد. انقلاب اسلامی ایران پديده‌ای مستقل و بیگانه از حركت و انقلابِ توفنده پیامبران الهی، خصوصا خاتم پیامبران نیست؛ بلكه ادامه دهنده همان انقلابِ مداوم و پیوسته انبیای الهی علیه ظلم، فساد و انحراف از مسیر حق و حقیقت است!

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات
حوزه علمیه قم

ــــــــــــــــــــــــــ
1- محمدعلي حسيني‌زاده، علماء و مشروعيت دولت صفوي، انجمن معارف اسلامي، ص 20.
2- نهج‌البلاغه، خ 16.
3- رک: نحل، 16؛ حديد، 25؛ عنكبوت، 18؛ نساء،163، 165.
4- شيخ صدوق، المقنع، ص 45.
5- سيد مرتضي، رسائل الشريف المرتضي، مسئله في العمل مع السلطان، قم، دارالقرآن الكريم، 1405، ج 2، صص 87ـ69.
6- شيخ طوسي، النهاية، بيروت، دارالكتاب العربي، ص 357.
7- از جمله: محقق كركي، جامع‌المقاصد، قم، آل‌البيت، 1408، ج 3، ص 489.
8- علماء و مشروعيت دولت صفوي، پيشين، ص97.
9- آنتوني گيدنز، جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، نشر ني، 1381، ص 516.
10- علماء و مشروعيت دولت صفوي، پيشين، صص 216ـ111.
11- رسول جعفريان، مكافات نامه يا علل برافتادن صفويان، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1372، ص 22.
12- انگلبرت كمپفر، سفرنامة كمپفر، ترجمه كيكاووس جهانداري، خوارزمي 1363، ص 38.
اشتراک گذاری
کد مطلب : ۶۰۷۲۱۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما