«حماس»، بهعنوان شاخه فلسطینی اخوانالمسلمین، از یک سو دل در گرو جنبش اخوانالمسلمین دارد، جنبشی که شعبههای آن در یمن و سوریه علیه محور مقاومت در حال جنگ هستند، و از سوی دیگر، بهعنوان یک گروه مقاومت فلسطینی که علیه اشغالگری صهیونیستی و نظام سلطه جهانی مبارزه میکند، ماهیتا بخشی از بدنه گسترده محور مقاومت محسوب میشود.
با این حال در سالهای گذشته، بهویژه بعد از آغاز موج فراگیر اعتراضهای عربی و بیداری اسلامی در منطقه غرب آسیا، حماسیها میان مبانی فکری و تعلقات ایدئولوژیک خود و واقعیت تغییر زمین بازی گیر کردند.
بهصورت مشخص از آغاز جنگ سوریه حماس، نهتنها راه خود را از مسیر محور مقاومت جدا کرد، بلکه گزارشهای متعددی از حضور نیروهای این گروه در کنار مخالفان مسلح سوریه و همراهی با تروریستهای «النصره» منتشر شد، نکتهای که از دید تهران، دمشق و حزبا... لبنان پنهان نماند.
از سوی دیگر رابطه عاطفی و نهچندان معمول حماس با ترکیه و شخص آقای اردوغان، آتشبیار معرکه سوریه، نکتهای نبود که بتوان بهسادگی از کنار آن عبور کرد.
خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس، هم خیلی زود به دامن اعراب حاشیه خلیج فارس پناه برد و در پناه امیر قطر در دوحه سکنی گزید.
با آغاز بحران در یمن حماس باز هم به محور سازش عربی نزدیکتر شد و با حمایت از ائتلاف سعودیها بر ضد مردم یمن بار دیگر فاصله خود را با جریان مقاومت بیشتر ساخت.
تعبیر وارونه یک رؤیا
اما این رویکردها مخالفتهای شدیدی را نیز در داخل بدنه حماس، بهویژه در میان شاخه نظامی آن و گردانهای عزالدین قسام، بههمراه داشت.
واقعیت این است که بهدنبال بحران سوریه و خطای استراتژیک دفتر سیاسی حماس در پشت کردن به جریان مقاومت خلأی جدی در حمایت از مقاومت فلسطینی ایجاد شد.
دمشق، بهعنوان سرپل مقاومت، با بحران داخلی دست و پنجه نرم میکند و لذا پشتیبانی لجستیک برای حماس بهشیوه گذشته امکانپذیر نیست. علاوه بر این مسئله فلسطین، بهعنوان مسئله اول جهان اسلام، بهدنبال توطئه رسانهای جریان سازش به حاشیه رفت.
از سوی دیگر رؤیاهای اخوانی حماس و بهویژه دفتر سیاسی آن خیلی زود تعبیری وارونه یافت: کودتای نظامی در مصر پایانی شد بر دولت مستعجل اخوانی، اردوغان روابط با اسرائیل را از سر گرفت، و سعودیها بهدلیل بحران اقتصادی دستودلبازی با دلارهای نفتی را محدود ساختند.
در سوریه نیز تروریستها و جریانهای مسلح، نهتنها در براندازی دولت دمشق توفیقی نیافتند، بلکه مشغول مبارزه با یکدیگر شدند.
در چنین شرایطی انتقادها از مسئولان سیاسی حماس، بهویژه خالد مشعل، بالا گرفت. نتایج انتخابات درونتشکیلاتی اخیر حماس را میتوان در چارچوب همین انتقادها تفسیر کرد.
رهبری برای بازگشت به دامان مقاومت
یحیی سنوار که اکنون جانشین اسماعیل هنیه شده از چهرههای شاخص شاخه نظامی حماس است. او که از اعضای ارشد گردانهای عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس، است در سال گذشته در لیست تروریسم آمریکا قرار گرفت.
سنوار که در رشته زبان عربی تحصیل کرده متولد اردوگاه آوارگان خان یونس در نوار غزه و بنیانگذار «مجد»، دستگاه اطلاعات و امنیت حماس، است.
این انتخاب بیانگر آن است که با تغییر وضعیت میدانی منطقه در سال اخیر حماس هم بهدنبال تغییر رویه یا حداقل تغییر روابط با برخی بازیگران منطقهای است.
لذا بر خلاف دورههای پیش که شخصیتهای غیرنظامی و یا نزدیک به کشورهایی چون قطر و عربستان سعودی را بر پستهای مهم منصوب میکرد اکنون با توجه به وضعیت منطقهای، انتفاضه سوم، و رفتارهای کابینه افراطی نتانیاهو و افزایش امکان جنگ جدید، شخصیتهای نظامی و نزدیک به جریان قسام در رأس کار قرار خواهند گرفت.
بنا به ادعای برخی رسانهها سنوار با توجه به سابقه خود و رویکرد نظامیگریاش با ایران روابط حسنهای داشته است.
در پایان باید متذکر شد که حماس دارای چهار حوزه است که از درون آنها نمایندگانی برای تعیین رهبر مشخص میشوند.
این چهار حوزه مربوط به فعالان در غزه، فعالان در کرانه باختری، افراد در تبعید، و اعضای زندانیِ اسرائیل هستند. نمایندگان این چهار طیف در نهایت رهبر حماس را انتخاب میکنند. با وجود این حماس هنوز هم به انتخاب یک رئیس جدید سیاسی بهجای خالد مشعل نیاز دارد، مشعلی که سال گذشته عنوان کرد قصد دارد از سمت خود کنارهگیری کند.
در این بین پیشبینیها حاکی از آن است که موقعیت هنیه از سایر گزینهها برتر است و انتظار میرود که نتیجه این انتخاب در طول ماههای آینده مشخص شود.
حال باید منتظر ماند و دید حماس برای بازگشت به دامان مقاومت چه مسیری را طی خواهد کرد.
دکتر علیرضا رضاخواه