۰
پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۶

اعزام گروه‌های تبشیری؛ نقطه شروع نفوذ آمریکا در ایران

اعزام گروه‌های تبشیری؛ نقطه شروع نفوذ آمریکا در ایران
فعالیت مبلغ‌های مذهبی در بین مسیحیت سابقه‌ای طولانی دارد اما در دوران معاصر و قرون 18م به بعد، با توجه به تغییرات عظیم بین‌المللی از جمله به اوج رسیدن رنسانس، ظهور کشورهای سلطه‌گر و رشد اندیشه‌های روشنفکری در زمینه‌های مختلف سبب دگرگونی شیوه‌های تبلیغ و انسجام یافتن آن‌ها و البته شکل یافتن اهداف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی در کنار اهداف مذهبی شد.

قرن نوزدهم و بیستم میلادی عرصه فعالیت و سلطه روسیه و انگلیس در ایران بود و جمله معروف ناصرالدین‌شاه که «اگر به جنوب بروم روسیه اعتراض می‌کند و اگر به شمال بروم انگلیس» نشان از این نفوذ دارد. در همین زمان سایر کشورهای سلطه‌گر نیز به دنبال یافتن راهی برای نفوذ به ایران و کسب منافع خود بودند.

آمریکا از جمله کشورهایی است که برای دست یافتن به این هدف از راه‌های مختلفی استفاده کرد. یکی از مهم‌ترین آن‌ها اعزام گروه‌های تبلیغی به ایران بود تا در سایه فعالیت‌های مذهبی، بتواند به تدریج نفوذ فرنگی و سیاسی و اجتماعی نیز حاصل کند.

از جمله این کشورها را می‌توان «آمریکا» دانست که برای دست یافتن به این هدف از راه‌های مختلفی استفاده کرد. یکی از مهم‌ترین آن‌ها اعزام گروه‌های تبلیغی به ایران بود تا در سایه فعالیت‌های مذهبی، بتواند به تدریج نفوذ فرنگی و سیاسی و اجتماعی نیز حاصل کند. این گروه‌های تبلیغی متناسب با شرایط جامعه از شیوه‌های مختلفی استفاده می‌کردند که احداث مدارس و بیمارستان‌ها از جمله آن‌ها بودند.

لغت‌شناسی «میسیون»


واژه میسیون از کلمه لاتین «mission-em»که از مشتقات فعلmittere» » به معنای فرستادن، روانه کردن و اعزام کردن هست مشتق شده است.واژه میسیون معانی مختلفی دارد از جمله:

اجازه‌ای که از سوی خداوند یا کلیسا برای موعظه اعطا می‌شود.

گروهی که از سوی انجمن مذهبی برای تغییر کیش و آیین کفار به سرزمین‌های دیگر اعزام می‌شوند.

کوشش‌های سازمان‌یافته‌ای که مستلزم آماده‌سازی و تجهیز گروهی است.

سازمانی شامل کلیسا و مؤسسات نیمه محلی برای تبلیغ و ترویج دین مسیح(ع) یا انجیل، تعالیم معنوی، بهبود و اصلاح اخلاق یا تعمید دادن عامه مردم.

گردهمایی کشیشان یک فرقه


علاوه بر معانی فوق که بیش‌تر جنبه مذهبی دارند معانی دیگری نیز وجود دارد که عبارت است از یک طرح نظامی، هم‌چنین گروهی از افراد اعزامی به کشور خارجی برای ایجاد مناسبات سیاسی یا اقتصادی؛ که تا حدودی با گوشه‌ای از فعالیت مبلغان مذهبی مسیحی در قرون 17 و 18 میلادی هماهنگی دارد.برای اسم‌های فاعل مشتق شده از آن نیز می‌توان دو معنی را در نظر گرفت:

فردی که برای انجام یک مأموریت مذهبی اعزام می‌شود.

مأمور مخفی، خاصه فردی که برای مأموریت سیاسی اعزام می‌شود؛که در خصوص فعالیت مبلغان مسیحی در ایران این امر صادق است.[1]




هدف اعزام گروه‌های تبلیغی

قرن نوزدهم میلادی دوران تحول عظیم برای غرب بود. اختراعات و اکتشافات عظیمی رخ داد؛ علوم مختلف از جمله اقتصاد و جامعه‌شناسی دچار تحول گردید، انقلاب صنعتی به اوج خود رسید، آراء و عقاید مختلف سیاسی و اجتماعی متداول گردید، بسیاری از روشنفکران اروپایی یا به انکار مسیحیت پرداختند یا افکاری را ترویج دادند که سبب تضعیف عقاید مردم می‌شد. در این شرایط بود که مبلغان پروتستان مسیحی اقدام به اعزام گروه‌های تبشیری کردند تا با این مسئله مقابله کنند. بنابراین اهداف اولیه اعزام گروه‌های تبلیغی صرفاً جنبه دینی داشت اما باگذشت زمان و بهبود شرایط، با ساختار سیاسی حکومت‌ها ارتباط برقرار کردند و با رواج اندیشه‌های توسعه‌طلبانه و استعماری در حکومت‌های اروپایی به عنوان ابزاری برای گسترش اهداف استعماری درآمدند. برای نمونه می‌توان به نقش مبلغان کاتولیک در جنگ‌های صلیبی و فعالیت مبلغان پروتستان در مستعمرات دولت‌های اروپایی اشاره کرد که نمونه‌ای از تلفیق اقدامات سیاسی دولت‌های استعماری و فعالیت هیئت‌های تبلیغی می‌باشد.

گروه‌های تبشیری در ایران دوران صفویه


اگرچه از قرن سیزدهم میلادی شاهد فعالیت مبلغان مذهبی مسیحی هستیم اما این حضور و فعالیت در ایران به خصوص در دوران حکومت مقتدر صفویه به شدت گسترش یافت. این گسترش و توسعه فعالیت در ایران علل مختلفی داشت از جمله علاقه متقابل بین ایران و اروپا برای ایجاد ارتباط مستمر سیاسی و تجاری. هم‌چنین حکومت عثمانی در خاک اروپا پیشروی کرده بود. بنابراین با توجه به سیاست تساهل مذهبی که پادشاهان صفوی در پیش گرفته بودند بهترین فرصت برای اروپا شکل گرفته بود تا از طریق اتحاد با دولت مقتدر شیعه ایران بتواند ضربه لازم را از جبهه پشت بر عثمانی وارد سازد.

در همین راستا گروه‌های مختلف تبشیری وارد ایران شدند. دوران حکومت صفویه مقارن بود با اوج دوران فعالیت مبلغان کاتولیک در جهان. در این دوران مبلغان مسیحی وابسته به فرق مختلف کاتولیک به صورت گروهی و با حمایت و پشتیبانی دولت‌های اروپایی مانند واتیکان، پرتغال، اسپانیا، هلند، فرانسه و لهستان به ایران اعزام شدند. بیش‌تر این مبلغان در واقع نمایندگان دائمی دولت‌های اروپایی در ایران به شمار می‌رفتند مانند پدر ملکیور دلی آنجلی رئیس فرقه در اصفهان و نماینده پادشاه اسپانیا در ایران، پدر ریگوردی مبلغ و نماینده پاپ و پادشاه فرانسه و پدر پاسفیک دو پروونس نماینده لوئی پانزدهم که در دربار شاه‌عباس بودند. این افراد در بیش‌تر مواقع از حمایت حکام صفویه برخوردار می‌شدند مانند فرمان‌های متعددی که از سوی شاه عباس اول و دوم و شاه سلطان­‌حسین مبنی بر اعطای آزادی به مبلغان در ایران صادر شده است.

اگرچه مهم‌ترین وظیفه مبلغان در ایران اشاعه عقاید دینی بود و بر روی تغییر کیش مسلمانان، اقلیت‌های دینی مخصوصاً مسیحیان ایران و خارجیان غیر کاتولیک متمرکز بودند[2] اما این مبلغان یا درواقع نمایندگان سیاسی وظیفه رسیدگی به امور تجاری دولت‌های متبوعه خود را نیز بر عهده داشتند؛ مثلاً رافائل دومان که حدود نیم قرن در ایران اقامت داشت اطلاعات بسیاری در زمینه وضعیت سیاسی و اقتصادی ایران جمع‌آوری کرد و با ارسال آن به دولت فرانسه مقدمات تأسیس شرکت هند شرقی فرانسه را در ایران فراهم کرد.[3] با حمله محمود افغان به ایران و سقوط سلسله صفویه و وقوع جنگ‌های مکرر داخلی در ایران بیش‌تر مسیحیان کاتولیک و مبلغان مذهبی از این کشور رفتند و فعالیت تبلیغی کم‌رنگ شد.

گسترش فعالیت تبلیغی در دوران قاجار


باروی کار آمدن سلسله قاجاریه در ایران، فعالیت گروه‌های تبشیری مجدداً رونق گرفت و در این زمان علاوه بر گروه‌های کاتولیک، پروتستان‌ها و ارتودوکس‌ها نیز به اعزام مبلغ پرداختند و کشورهایی از جمله آمریکا، آلمان و فرانسه در این زمینه فعال بودند. هیئت‌های فعال کاتولیک در نواحی خسروآباد، تهران، تبریز، جلفای اصفهان، و نواحی جنوب ایران مانند بوشهر و خرمشهر فعال بودند، هیئت‌های مبلغان ارتودوکسی روسی در سطح محدودی در نواحی آذربایجان و مازندران فعالیت می‌کردند و هیئت‌های پروتستانی (آلمانی، انگلیسی، آمریکایی) در ناحیه کردستان، آذربایجان، تهران، تبریز، مشهد، همدان، رشت و کرمانشاه به فعالیت مشغول بودند.[4]

هیئت‌های تبلیغی آمریکایی

پروتستان‌های آمریکایی از اولین گروه‌های تبشیری بودند که به منظور تبلیغ آیین خود و به تبع آن نفوذ در آسیا وارد سرزمین‌های آسیایی شدند. ابتدا در ممالک شرق دور مانند برمه، تایلند و ... به تبلیغ پرداختند و سپس راهی سرزمین‌های اسلامی خاورمیانه شدند. قدرت‌های اروپایی به جایگاه ویژه و استراتژیک جغرافیایی ایران واقف بودند و از طرفی هم به نفوذ دو قدرت روسیه و انگلیس در ایران آگاه بودند، به همین دلیل برای نفوذ در این منطقه و با عنایت به این موضوع که حساسیتی برای دو قدرت مزبور پیش نیاورند به بهانه مسیحیان ایرانی سعی کردند تا از طریق اعزام گروه‌های تبشیری به این هدف خود دست یابند. اولین هیئت میسونری آمریکا در سال 1830م وارد ایران شد. دو سال بعد دو نفر دیگر از آمریکا به ایران اعزام شدند و پس از بررسی وضعیت ارمنی‌های ایران در ارومیه به همراه یکی از کشیشان به آمریکا بازگشتند و گزارشی تحت عنوان «پژوهشی در ایران و ارمنستان» تنظیم شد. پس از مدتی هیئتی به ریاست جاستین پرکینز[5] به همراه همسرش، دکتر گرانت، همسر دکتر گرانت، کشیش هاس، بانو بلیس، ستو دارد، دوشیزه مایر و چندین خدمتکار به ایران اعزام شد.



پرکینز جهت جذب آشوریان منطقه سعی کرد تا از شیوه زندگی آن‌ها تقلید کند و مطابق آداب‌ورسوم آن‌ها عمل نماید. از جمله مانند آن‌ها لباس می‌پوشید، کلاه شصت سانتی‌متری آن‌ها را به سر می‌گذاشت و در سخنان خود آشوریان را «ملت من» خطاب می‌کرد و هفته‌ای دو یا سه بار در کلیسا جلسات سخنرانی ترتیب می‌داد.[6] انگلستان که در این زمان احساس خطری نسبت به این گروه‌ها نداشت به حمایت از هیئت پروتستان آمریکایی پرداخت و البته این هیئت نیز برای غلبه بر رقبای کاتولیک و پروتستان خود به حمایت آن‌ها نیازمند بود. همچنین این هیئت می‌بایست برای دستیابی به اهداف خود، حمایت حکام محلی را هم دارا می‌بود. در همین راستا توانست نظر مساعد میرزا ملک قاسم، عموی محمدشاه و حاکم وقت ارومیه را به دست آورد و از این امر استفاده‌های فراوانی ببرد.

شیوه‌های تبلیغ


در دوران قاجار با توجه به شرایط خاص آن دوران مبلغان مذهبی شیوه‌های گوناگونی را برای رسیدن به اهداف خود در پیش گرفتند. حکومت قاجار برخلاف صفویه، از نظر سیاسی و نظامی دچار ضعف بود، از نظر وضعیت بهداشتی نیز در شرایط بسیار بدی به سر می‌برد و بیماری‌های مسری در کشور فراوان بود و جان مردم در معرض خطر بود، هم‌چنین به دلیل نبود امکانات درمانی و پزشکان متخصص و سطح پایین درمان و طب سنتی امکان مقابله با بسیاری از این بیماری‌ها وجود نداشت، از لحاظ میزان سواد و سطح معلومات عمومی هم جامعه در شرایط بسیار بدی به سر می‌برد، هم چنین اوضاع اقتصادی نیز بسیار وخیم بود. این شرایط سبب شد تا هیئت‌های تبلیغی چهار شیوه عمده را در دستور کار خود قرار دهند: فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امور عام‌المنفعه. در ادامه به دو نمونه از آن‌ها اشاره می‌شود:




فعالیت‌های فرهنگی

از جمله اقدامات گروه‌های تبلیغی، ایجاد مدارس و چاپخانه و هم‌چنین انتشار کتاب و روزنامه در شهر‌های مختلف به‌خصوص مناطق ارمنی‌نشین بود. گروه‌های تبشیری آمریکایی که در ارومیه استقرار داشتند اولین مدرسه آمریکایی آن منطقه را در سال 1245ق تأسیس کردند. وجود تعارض مذهبی بین این مدرسه و بافت مذهبی مردم سبب بروز مشکلاتی برای مدرسه شد تا این که محمدشاه قاجار با صدور فرمانی مبنی بر آزادی پروتستان‌ها در تبلیغات مذهبی و مجوز تأسیس مدرسه برای نشر علوم و تربیت جوانان مسیحی و مسلمان این مشکل مدرسه را حل کرد[7] و فعالیت آن‌ها بیش از پیش گسترش یافت. در واقع این فرمان مقدمه برای تبلیغ مبشرین آمریکایی گردید.[8]

با این وجود علاوه بر تعارضات مذهبی، مشکلات مالی نیز خانواده‌ها را از فرستادن فرزندانشان به مدارس بازمی‌داشت. در همین راستا پرکینز اندیشه کرد و برای جلب رضایت مردم و فرستادن فرزندانشان به این مدرسه، ماهیانه پولی را بین خانواده آن‌ها تقسیم می‌کرد و به این ترتیب تعدادی دانش‌آموز جذب کرد.[9] به مرور زمان فعالیت این مدرسه گسترش یافت و در زمان ناصرالدین‌شاه تعداد زیادی از روستاهای ارومیه، تبریز و سلماس نیز تحت پوشش آن‌ها قرار گرفت.[10] در این دوره، آموزش انجیل یکی از دروس اصلی مدارس محسوب می‌شد. ایجاد تمایل به پروتستان بین شاگردان این مدارس و کاستن از تعلقات آن‌ها نسبت به ایران و فرهنگ ایرانی از دیگر برنامه‌های تبلیغی آنان محسوب می‌شد.



با توجه به حساسیتی که در خصوص عدم اختلاط بین دختران و پسران در مدرسه وجود داشت و حکومت وقت نیز این امر را یادآور شده بود، مدرسه دخترانه به ریاست همسر دکتر گرانت فعالیت خود را شروع کرد. معمولاً گروه‌های تبشیری در ایران از زنان مبلغ سود زیادی می‌بردند؛ چراکه می‌توانستند به داخل منازل مردم راه پیدا کنند و امر تبلیغ را بدون هیچ‌گونه مزاحم یا منتقد خارجی انجام دهند. معمولاً همسران مبلغان اعزامی مرد این وظیفه را بر عهده داشتند.

تأسیس مدارس آمریکایی در تهران


تهران همواره مورد توجه خاص آمریکایی‌ها بوده است و باگذشت زمان و فراهم آمدن شرایط مناسب اولین مدرسه پسرانه آمریکایی در تهران در سال 1292ق و چند سال پس از آن مدرسه دخترانه نیز تأسیس شد. ظاهراً ناصرالدین‌شاه علاوه بر تعلق خاطری که به این مدرسه دخترانه داشت کمک‌های مالی نیز به آن می‌کرد[11] و با گذشت زمان و گسترش فعالیت مدارس آمریکایی، در نیمه‌های عصر مظفری حدود 145 دختر در این مدارس به تحصیل مشغول بودند.[12] اوج فعالیت مدارس آمریکایی در تهران مصادف است با احداث مدرسه پسرانه البرز و دخترانه بت ئیل (دماوند). مدرسه البرز در سال 1291ش توسط هیئت آمریکایی به ریاست «باست» در دروازه قزوین شروع به فعالیت کرد که البته در سال‌های بعد به مکان‌های دیگری انتقال یافت. تأسیس این مدرسه با انگیزه تبلیغ مسیحیت به قدری روشن بود که اسقف اعظم جلفا به ناصرالدین‌شاه اعتراض کرد که آمریکایی‌ها مسلمان‌ها را از عقیده و ایمانشان منحرف می‌کنند.



بر سر در این مدرسه جمله‌ای از انجیل نوشته شده بود به این مضمون که : «حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد».[13] منظور از این حقیقت چیست؟ در این مدرسه اصول و مبانی مسیحیت به صورت جدی تدریس می‌شد. هم چنین آموزش زبان‌های ارمنی و عبری نیز در برنامه ی درسی این کالج قرار داشت. با توجه به برنامه آموزشی این مدرسه، دانش آموزان قرار بود چه حقیقتی را به دست آورند؟ اگر منظور تغییر آیین دانش آموزان از اسلام به مسیحیت و یا حداقل سست کردن پایه‌های ایمانی آن‌ها نسبت به اسلام و علاقه‌مند شدن به آموزه‌های مسیح بود تا حدودی به آن دست یافتند؛ چنان‌که «جان الدر» سال 1892م را از حیث تجدد دینی یکی از درخشان‌ترین فصول تاریخ مدرسه می‌شمارد و می‌گوید: «قریب سی نفر از آن‌ها به مسیحیت گرویدند»[14] مدرسه دخترانه بت ئیل (دماوند) در سال 1874م تأسیس شد. این مدرسه توانست پس از ده سال فعالیت پنج نفر از دختران محصل خود را به آیین مسیحیت بیاورد. [15]


واکنش مردم و علما در برابر فعالیت مدارس آمریکایی


مردم در برابر فعالیت‌های مدارس آمریکایی عکس‌العمل نشان دادند. از جمله نامه‌ای به امضای تجار و اصناف تهران به حکومت وقت فرستاده شد که در آن نوشته‌شده بود: «آنچه تاکنون از این مدارس بالاخص مدرسه­‌ی آمریکایی مشهود و ملحوظ گردید به غیر از نشر میکرب فساد اخلاق و کوشش در ایجاد نفاق و اختلافات و تزریق اوهام و خرافات در افکار و دماغ ­های نوباوگان و دوشیزگان ایرانی و بالاخره اضمحلال قومیت و ملیت که قهراً منتهی به تسلط اجانب و تخریب اساس دین مبین اسلامی است مقصود دیگری ندارد» و هم چنین پیشنهاد‌هایی برای حل این مشکل عنوان شده بود.



در این میان، علما نیز نسبت به فعالیت این مدارس اعتراض خود را اعلام کردند. آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت‌الله نائینی از طریق فرزند آخوند خراسانی مراتب ناراحتی مردم نائین به فعالیت این مدارس و مضرات فعالیت‌های تبلیغی و مذهبی این مدارس را به حکومت منتقل کردند. ایشان یادآور شده‌اند که در آینده تربیت‌یافتگان همین مدارس به عنوان مدیران مدارس اسلامی فعالیت خواهند کرد و مطمئناً تحت تأثیر آموزه‌های آنان به تربیت نسل جوان مسلمان خواهند پرداخت. آن‌ها در این نامه تأکید کرده‌اند که اروپاییان برای تخریب اسلام هزینه‌های زیادی می‌پردازند و چون به نتیجه مطلوب نمی‌رسند از طریق مدارس راه خود را هموار می‌کنند.

در همین راستاست که "ساموئل زومر" رئیس هیئت میسیونری عربی در بحرین و مدیر کنفرانس عمومی مبلغان پروتستان در سال 1906م عقیده داشت مدارس بهترین تکیه‌گاه میسیونرهای مسیحی در تماس با مسلمانان است.[16] ازاین‌رو بود که تا جنگ جهانی اول در سراسر کشورهای اسلامی بیش از 30185 مدرسه ابتدایی به‌وسیله مبلغان پروتستان و کاتولیک دایر شد.[17]علیرغم اعتراض علما و مردم، این مدارس هم چنان بیش از پیش به فعالیت خود ادامه دادند و نتیجه آن شد که در سال 1905م از 95 محصل در مدرسه بت ئیل 24 نفر(بیش از 25 درصد) و در سال 1913م از 345 دانش‌آموز 154 نفر(نزدیک به 45 درصد) دختران مسلمان بودند.[18]

این مـدرسه در زمـان رضاشـاه به مدرسه "نوربخش" تغییر نام داد و تا‌ 1319‌_ش که فعالیت کلیه مدارس خارجی‌ در‌ ایران‌ از طرف حکومت پهلوی اول تعطیل شد، به کار خـود ادامه داد و پس‌ از ده سال تعطیلی (1329_ش) بار دیگر مدرسه »ایران بت‌ئیل«برای‌ تدریس‌ زبـان‌ انـگلیسی تـجدید حیات یافت. در زمان محمدرضا شاه این مدرسه به «مدرسه عالی دماوند» تغییر نام داد و به دستور او قطعه زمینی به مساحت تقریبی 9 هکتار در اراضی ازگل به آن‌ها اختصاص یافت. دو سال پس از پیروزی انـقلاب‌ اسلامی، دانشکده دماوند بـه هـمراه‌ چند دانشکده، آموزشگاه‌ و مدرسه‌ عالی‌ که‌ در مـجموع دوازده مـرکز آموزشی می‌شدند‌ در‌ هم ادغام شده‌ و مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی را تشکیل دادند‌ و در سال 1363 ایـن مـجتمع با مجتمع‌ دانشگاهی‌ علوم اداری و بازرگانی‌ ادغـام‌ و "دانـشگاه عـلامه طباطبایی" تأسیس‌ شد.[19]


اقدامات عام‌المنفعه


گروه‌های تبشیری از همان بدو ورود به ایران علاوه بر توجه به اهمیت آموزش و تدریس که در بالا بدان اشاره شد بر اهمیت مبحث درمان و بهداشت نیز واقف بودند. با توجه به اوضاع اسفناک بهداشت و وضعیت نامطلوب درمان و عدم توجه حکومت وقت، گروه‌های تبلیغی در کنار تأسیس مدارس به ایجاد بیمارستان و درمانگاه در شهرها و روستاهای مختلف از جمله تهران، رشت و ارومیه نیز پرداختند که حتی تا سال‌ها پس از جنگ جهانی اول هم به فعالت خود ادامه می‌دادند[20] و به درمان و طبابت مردم نیازمند و محروم پرداختند و در سایه این اعمال به ظاهر خیرخواهانه و بشردوستانه در جهت اهداف تبلیغی خود و نفوذ در قلوب و فرهنگ و جامعه ایران قدم برداشتند. اگرچه تبلیغات مذهبی در این مکان محدودتر و غیرمستقیم‌تر بود اما از چشمان تیزبین جامعه پنهان نمی‌ماند.

به عنوان نمونه طبق اسناد موجود گروهی از پزشکان آمریکایی در محله قنات آباد تهران درمانگاهی به نام «دارالشفای امید» برپا کرده بودند و به طبابت مشغول بودند. سربرگ نسخه‌های مورداستفاده این پزشکان با آیات انجیل طراحی شده بود. به همین جهت شکوائیه‌ای تنظیم و به دفتر رضاخان که در آن سال (1302ش) رئیس‌الوزرا بود ارسال می‌شود. با توجه به فشارهای اجتماعی رضاخان به وزارت امورخارجه تأکید می‌کند تا فعالیت‌های تبلیغی آن‌ها را متوقف کند. در کنار فعالیت این بخش آمریکایی‌ها در زمینه‌های دیگری از جمله سیاسی، مالی و باستان‌شناسی در اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی در ایران فعال بودند. ورود گروه‌های مالی مانند شوستر و میلسپو، فعالیت‌های باستان‌شناسی آن‌ها نظیر اقدامات پرفسور پوپ که بخش زیادی از اکتشافات خود را تحت حمایت دولت و با استفاده از معافیت‌های گمرکی از ایران خارج کرد از جمله کارکردهای نمایندگان این کشور است که بررسی و تحلیل عملکرد آن‌ها از موضوع این مقاله خارج است.

حسین اصغری

منبع
http://www.haadi.ir/s/491

[1] برومند، صفورا، پژوهشی بر فعالیت انجمن تبلیغاتی کلیسا در دوره قاجاریه، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1380، ص 16-17

[2] پیتر دلاواله، سفرنامه پیتر دلاواله، ترجمه شعاع­الدین شفا، ج2، تهران، علمی و فرهنگی، 1370، ص 450، 451و 120

[3] لارنس لکهارت، انقراض سلسله صفویه و ایام استیلای افغان‌ها در ایران، ترجمه مصطفی قلی عماد، تهران، تابان، 1343، 487-489

[4] برومند، صفورا، همان، ص 74-76

[5] آبراهام نیلسون، روابط سیاسی ایران و آمریکا، ترجمه محمدباقر آرام، تهران، امیرکبیر، 1368،‌ ص 28

[6] الدر، جان، تاریخ میسیون آمریکایی در ایران، مترجم سهیل آذری، تهران، انتشارات نور جهان، 1333، ص 11-9

[7] محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، ج1؛ تهران، دانشگاه تهران، 1386، ص 240

[8] عضدالدوله سلطان احمد میرزا، تاریخ عضدی با توضیحات دکتر عبدالحسین نوایی،تهران، نشر علم، 1376،ص 208

[9] هما ناطق، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران (1921-1837) با مقدمه فریدون آدمیت، تهران، ‌موسسه فرهنگی هنری، انتشاراتی معاصر پژوهان، 1380، ص 179.

[10] کرزن، جرج، ایران و قضیه ایران، ج 1 ، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373، ص 689

[11] محبوبی اردکانی، حسین، همان، ص 368

[12] رامتین، حسین، آمریکایی‌ها در ایران، تهران، با ما، 1341، صص 30 و 31

[13] همراز، ویدا، مبلغان مسیحی در ایران از صفویه تا انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1391، ص 193

[14] الدر، جان، همان، ص 37

[15] الدر، جان، همان، ص 39

[16] شاتلیه، لو، الغاره علی العالم الاسلامیة، ترجمه محب‌الدین خطیب، بیروت، اسامه‌بن زید، 1385ق، ص37

[17] الارشدی، عبدالامیر،‌الاسلام و دسائس الاستعمار، قم، مطبعه الشهید، 1400ق/1980م، ص 44

[18] الدر، جان، همان، ص 41

[19] فهرست مستندات‌ اسامی مؤسسات و سازمان‌های دولتی ایران، به کوشش مهوش بهنام، تهران، مرکز اسناد و مدارک علمی ایران و کتابخانه‌ ملی ایران و کـتابخانه مـلی ایـران، چ دوم، 1368، صص 155 ،257 و 266

[20] تاج بخش، حسن، تاریخ بیمارستان‌های ایران، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1379، ص 311

[21] http://rasekhoon.net/article/show/652890
مرجع : پایگاه هادی
کد مطلب : ۶۱۸۷۱۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما