مناسبات مسلمانان و دنیای اسلام با غرب از سابقهای بسیار طولانی و پرفرازونشیب برخوردار است. امروزه دیگر حضور مسلمانان صرفا به مرزهای جغرافیایی جهان اسلام محدود نیست، بلکه آنها در کشورهای اروپایی و امریکایی (اعم از مهاجر یا اروپائیان یا امریکاییهای مسلمانشده) نیز حضور دارند.
سؤال مهم و اساسی این است که در جوامع غربی که تعارضهای بسیار زیادی با مبانی و اندیشههای دینی دارند، مسلمانان ساکن این کشورها با چه مشکلاتی مواجه هستند؟ درحالیکه عدهای به دلایل سیاسی برخورد فرهنگی بین مسلمانان و غیرمسلمانان را منکر میشوند، در اصل باید اعتراف کرد که این برخورد وجود دارد. کسانی که جرئت ندارند به آن اعتراف کنند به جای برخورد فرهنگها، اصطلاح «تفاوت فرهنگی» را بهکار میبرند؛ «رجب البنا»در روزنامۀ «الاهرام الیومی» چاپ القاهره مینویسد: «این تفاوتها در هر لحظهای از زندگی روزمره مشاهده میشود و باعث جریحهدار شدن روابط میان مسلمانان و عدهای از غربیها میشود». نوشتار پیش روی با استناد به کتاب«اسلام امروز؛ مقدمهای کوتاه دربارۀ جهان اسلام» به چالشهای پیش روی زندگی مسلمانان در غرب خواهد پرداخنت
کتاب «اسلام امروز؛ مقدمهای کوتاه دربارۀ جهان اسلام (Islam Today:a Short Introduction to the Muslim World) تألیف دکتر اکبر احمد، صاحب کرسی ابن خلدونشناسی در مؤسسۀ مطالعات اسلامی و استاد روابط بینالملل در دانشگاه امریکایی واشنگتن و همچنین استاد کالج سلوین در کمبریج و استاد مدعو مؤسسۀ مطالعات تحقیقی پرینستون و دانشگاه هاروارد است.
همان گونه که در مقدمه اشاره شد، مناسبات دنیای اسلام با غرب از سابقۀ دیرینهای برخوردار است؛ از منظر دکتر احمد، تا دهۀ ۱۹۸۰م در دیدگاه برخی از متفکران و اندیشمندان این ایده وجود داشت که بین دنیای اسلام و دنیای غرب آنقدر تفاوت زیاد است که باید دو حوزۀ جغرافیای متفاوت برای آنها تعریف کرد، اما در سال ۱۹۸۰م به این نتیجه رسیدند که به دلیل اشتراکات و ارتباطات، چنین کاری محال است.
از سوی دیگر، جهانی سازی و به عبارت دیگر، جهانی شدن، مرزها را در نوردیده است و همه فرهنگ ها از هم تاثیرپذیرفته اند، که البته باید اعتراف کرد که میزان تاثیرپذیری کشورهای جهان سوم از فرهنگ غربی بسیار زیاد است و باید اعتراف کرد که مبانی فرهنگی و هویتی این کشورها از سوی فرهنگ غالب در معرض خطر قرار گرفته است، امری که باید بدان جدی نگریست، چرا که می تواند در آینده بر روی هویت این کشورها تاثیرات بسیار مخربی داشته باشد.
با این حال بعد دیگر قضیه هم مطرح است و آن این است که حالا که نمیشود این دو حوزه را از هم جدا کرد، باید بین آن دو آشتی برقرار کنیم. دراینباره هم نویسنده این بحث را مطرح میکند که چگونه میشود بین دو نگاه و ایدئولوژی، که یکی اساسا در نگرشی دنیوی ریشه دارد (تمدن غرب) و دیگری عمدتا از باورهای دینی نشئت میگیرد (تمدن اسلام)، پیوند برقرار کرد.: «مسئله ای که هست اینکه یک کینۀ هزارساله بین دنیای اسلام و غرب وجود دارد که به راحتی اجازه نمیدهد مباحث شفاف گردد». کینه ای که از منتظر غربی ها، ریشه آن در دوران خلفای اموی و عباسی و تصرف برخی از نواحی قاره اروپا از جمله اسپانیای اسلام(اندلس) توسط مسلمانان می باشد.
بعد از طرح همه این مقدمات، پرسش اصلی این الست که آیا در عصر کنونی میتوان سدهای محکمی ایجاد کرد؟ وقتی که رسانه های صوتی و تصویری سیلی از تصاویر خارجی را به نسل جوان عرضه میدارد، این سدها در کجا قرار میگیرند؟ آیا برخورد اسلام و غرب اجتنابناپذیر است؟ جوان مسلمان چطور خود را با آن دسته از ارزشهای غربی سازگار میسازد که آشکارا با فرهنگ او بیگانهاند؟ آیا غرب اسلام را زیر سلطۀ خویش در خواهد آورد؟ یا اینکه روزی فرا خواهد رسید که ذهن های خفته و تعصبات خشک و خالی در برابر ادیان الهی سرتعظیم فرود خواهد آورد و مطابق ارزش های متعالی الهی با یکدیگر رفتار خواهد کرد و دیگر مرزها و جغرافیای ساخته دست انسان معنا و اعتبار خود را از دست خواهد داد؟ بی گمان چنین روزی فرا خواهد رسید و همه ادیان الهی این روز را نوید داده اند.
برای شناخت دنیای امروز کشورهای اسلامی و نوع نگاه انها به تعامل و برخورد با دنیای غرب و میزان تاثیرپذیری آنها از مدرنیته غربی، باید در دل تاریخ رفت، ازاینرو شناخت سیاست های سه امپراتوری اسلامی یعنی عثمانیان، صفویان و گورکانیان مهم است. از بین این سه امپراتوری ، گورکانیان بیشتر از بقیه به اروپاییان نزدیک شدند. در مقابل، عثمانی شیوۀ اداری بومی خویش را تا قرن بیستم ادامه دادند. البته از غرب هم تقلیدهایی کرد؛ تقلید در پوشش، شیوۀ زندگی، مؤسسات آموزشی و معماری بیشتر از هر جا در دربار و میان نخبگان صورت میگرفت.
کمال آتاتورک با شدت تمام این مسیر را ادامه داد. در این میان صفویان و جانشینانشان، که در قرن هجدهم انقراض یافتند، کمترین تأثیر را از استعمار اروپا پذیرفتند. در هر سه مورد، اسلام دین و راهنمای عمل و اندیشۀ این دودمانها بود. امروز هم مبانی دینی و فرهنگی ایران، مهمترین مولفه های است که توانسته انسجام درونی ایران را حفظ کند و مانند سدی محکم در برابر ورود اندیشه های مخرب استعمار غربی ایستادگی کند.
در دنیای امروز و حضور مسلمانان در جوامع غربی، سه عامل در اقلیت بودن، ریشههای تاریخی، سیاسی روابط اسلام و غرب و تأثیر رسانههای غربی در ارائۀ چهرۀ خشن، غیر قابل اطمینان و طرفدار هرج و مرج از مسلمانان را عوامل تأثیرگذار در رویکرد غرب به مسلمانان ساکن در کشورهای غربی میداند. بااینحال سؤال اساسی این است که در کشورهای غربی که مسلمانان در آن زندگی میکنند، چه چیزی به زندگی آنها صدمه میزند؟ مشکل اصلی چیست؟
دکتر احمد، در جواب این سؤال معتقد است: مسلمانان به چند مورد بیش از مباحث دیگر حساس هستند: اولا مسلمانان خواهان این هستند که بتوانند آزادانه به امور دینی خود در اماکن تعیینشده مانند مسجد بپردازند؛ دوم، با آنها مانند گروههای شبهنظامی که تحت تاثیر اندیشه های افراطی بخصوص وهابیت و با سرمایه گذاری عربستان و دیگر کشورهای منطقه شکل گرفته اند و خاورمیانه را به اآتش کشیده و امنیت را از بین برده اند، رفتار نشود. چرا که اسلام دین محبت و خوبی هاست و خشونت و قتل و غارت در مبانی و ارزش های متعالی آن جایگاهی ندارد.
امروزه قدرتهای برتر اروپا و امریکا، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اسلام را تنها رقیب خود میدانند و ازاینرو میکوشند به هر طریقی که شده جلو پیشرفت و گسترش اسلام را بگیرند، و اقدامات گروه های افراطی بهانه خوبی در این شرایط دست غربی ها داده است. در دنیای کنونی رسانهها اهرم قدرتی هستند که در دست این کشورها قرار گرفتهاند. این رسانههای معاند اسلام، مدام به تخریب شخصیتهای اسلامی و ارائۀ چهرۀ خشن و هرجومرجطلب از مسلمانان میپردازند. در طرف دیگر، «هنوز مسلمانان از قدرت رسانه قدرتمندی در جنگ فرهنگی با رسانه های وابسته به کشورهای غربی برخوردار نیستند. «مسلمانان نمیدانند چگونه باید از رسانه ها برای معرفی خود استفاده کنند».
واقعیتی که نمی توان از کنار آن به راحتی عبور کرد این است که مسلمانان در زندگی خود در جوامع غربی و امریکایی با چالش های جدی بخصوص در حوزه دین و ایدئولوژیک مواجه هستند، از منظر دکتر احمد، «با بازگشت به هویت اسلامی میتوان امیدوار به اعتلای دوبارۀ اسلام و کشورهای مسلمان شد».