۰
يکشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۳۴

امواج بيداري اسلامي

امواج بيداري اسلامي
سيد ابراهيم علوي
پيرامون تأثيرات انقلاب اسلامي بر تحولات جهاني و بخصوص خاورميانه در سالهاي اخير مباحث، تحليها و تفاسير بسياري با جهت گيريهاي مثبت و منفي از سوي متفكرين و حتي سياستمداران شرقي و غربي ارائه شده است كه تقريباً همگي اتفاق نظر دارند، وقوع انقلاب اسلامي در حوزه هاي مختلف و بخصوص حوزه فرهنگي و سياسي تحولات منطقه را تحت الشعاع ارزشهاي خود قرارداده است. بدون شك بيداري اسلامي كه امروز در خاورميانه عربي و شمال آفريقا شاهد آن هستيم مهمترين بازتاب انقلاب اسلامي ايران در بين ملتهاي مسلمان منطقه است، هر چند كه نظام سلطه سعي در مخدوش كردن اين ارتباط مبنايي دارد تا حال كه نتوانسته از وقوع اين خيزشها جلوگيري كند، حداقل بتواند آنرا به نوعي تحريف نمايد.

چكساني كه تحولات خاورميانه را دنبال مي كنند به خاطر دارند كه در جنگ غزه سران مرتجع عرب چگونه رژيم صهيونيستي را در سركوب و محاصره مردم مظلوم غزه همراهي مي كردند! و همان روزها اين سؤال مطرح بود كه چرا سران وابسته عرب خواستار نابودي دولت منتخب حماس هستند؟! حماس كه ديگر يك گروه شيعي مثل حزب الله لبنان نبود تا با همراهي غرب و رژيم صهيونيستي در صدد نابودي آن برآيند.! در بررسي اين رفتار سؤال برانگيز به اين تحليل رسيديم كه وقتي مردم فلسطين پس از سالها مبارزه با شعارهاي ناسيوناليستي بي نتيجه و قبول شكستها و عقب نشيني هاي متوالي در دستيابي به حقوق خود از جانب حكام سازشكار عرب و همچنين رهبران به اصطلاح ميانه رو فلسطيني خسته و نااميد شدند، با الگو قراردادن مبارزات آزادي بخش حزب الله لبنان در بيرون كردن رژيم اشغالگر صهيونيستي از جنوب لبنان و بدنبال آن پيروزي حماسي جنگ 33 روزه، در رويكردي تاريخي، ماهيت مبارزه خود را از ماهيت سكولار به ماهيت ديني و اسلامي تغيير دادند و در انتخابات سال 2006 به گروه هايي روي آوردند كه از اين الگو پيروي مي كردند و اين يعني همان رشد و نفوذ بيدار اسلامي كه غرب و حكام مرتجع عرب از آن به شدت وحشت داشتند، آنهم در جايي مثل فلسطين كه به عنوان قبله اول مسلمين، تحولات آن در كانون توجه افكار عمومي جهان اسلام قراردارد و غرب و بخصوص سران مرتجع عرب به خوبي مي دانستند كه پيروزي حماس در اين جنگ به اوج گيري هر چه سريعتر موج بيداري اسلامي در بين ملتهاي منطقه دامن زده و بقاي حكومت آنها را با چالشي جدي مواجه خواهد كرد، لذا منفعلانه درصدد جلوگيري از گسترش اين جريان فكري برآمدند و اتفاقاً در همان مقطع و مبتني بر همين تحليل در مقاله اي با عنوان «وحشت سران مرتجع عرب از موج بيداري اسلامي در منطقه» (كيهان 29 دي 1387 شماره 19280) وقايع امروز خاورميانه عربي بدرستي پيش بيني شده بود.

آنچه كه امروز در خاورميانه جريان دارد همان حادثه اي است كه غرب از روز اول وقوع انقلاب اسلامي از آن وحشت داشت و تلاشهاي زيادي كرد تا اين جريان فكري را در سرچشمه آن خاموش كند و اساساً مهمترين علت دشمني هاي غرب با انقلاب اسلامي ايران در سي دو سال گذشته همين بود ولي بي ترديد امروز ديگر امواج امواج ارزشهاي انقلاب اسلامي ايران به ساحل باور ملتهاي مسلمان رسيده و مي رود تا از مرزهاي خاورميانه خارج و جهان را تحت تأثير امواج خود قرار دهد. بررسي و پيش بيني ابعاد جهاني اين واقعه مجال بيشتري نياز دارد اما بصورت خلاصه مي توان اثرات آن را در دو بعد سخت و نرم مورد مطالعه قرار داد. آنچه مسلم است، با توجه وجود منابع غني و استراتژيك انرژي در منطقه و همچنين جايگاه ويژه خاورميانه در اقتصاد جهاني، مي توان پيش بيني كرد اولين حوزه اي كه تحت تأثير اين امواج قرار خواهد گرفت حوزه ليبرال سرمايه داري است كه با توجه به بروز بحرانهاي اقتصادي در سالهاي اخير حال روز خوشي هم ندارد. اگر بدانيم كه ليبرال سرمايه داري براي بقاي خود تا چه اندازه به منابع استراتژيك انرژي و بخصوص ارزان قيمت خاورميانه نياز دارد، آنگاه در مي يابيم كه وقتي دولتمردان غربي از منابع استراتژيك غرب در منطقه خاورميانه و خليج فارس صحبت مي كنند، وقتي از اجراي طرح خاورميانه بزرگ با محوريت اسرائيل صحبت مي كنند و وقتي اصرار به حضور گسترده نظامي در منطقه هارتلند دارند، منظور شان چيست. در اين جا مجال آن نيست كه به تحليل نيازهاي حياتي كاپيتاليسم بپردازيم اما همين قدر بدانيم آنچه كه فروپاشي پيش بيني شده نظام طبقاتي و سودمحور سرمايه داري را به تعويق انداخت، مكانيزم استعمار بود. تاريخ غرب و شكل گيري مكتب مادي ليبرال سرمايه داري نشان ميدهد پيدايش سرمايه داري با شروع استعمارگري تقريباً همزمان بوده است، گويا ليبرال سرمايه داري بدون استعمار قادر به ادامه حيات نيست.

به هر حال سقوط حكام مستبد و كمپرادور عرب را بايد پايان دوران استعمارنو و شكست طرح خاورميانه بزرگ آمريكا را، سقط جنين استعمار فرانو و آغاز فروپاشي نظام سلطه ارزيابي كرد. اگر چه موج بيداري اسلامي تازه درمراحل اوليه خود بوده و فراز و نشيبها و كش وقوسهاي زيادي پيش روي خواهد داشت، اما اگر هم اثرات آن در كوتاه مدت، فقط محدود به بيداري و همگرايي ملتهاي مسلمان منطقه در صيانت از سرمايه هاي ملي خود باشد، تبعات آن براي غربي كه هنوز نتوانسته خود را از زير آوار مخرب بحران اقتصادي سال 2008 رها سازد، بسيار شكننده خواهد بود و مي تواند سبب تشديد بحران اقتصادي اخير و به تبع آن شدت گرفتن اعتراضات مردمي و بروز بحران هاي وسيع اجتماعي و سياسي شود.

اما به نظر مي رسد آنچه كه غرب را بيشتر از همه به هراس انداخته، بعد فكري و نظري جريان بيداري اسلامي است. اينكه بعد از قرنها دين ستيزي و تلاش براي به حاشيه راندن دين و تئوريزه كردن سكولاريسم و ارزشهاي مادي، امروز جنبشي فراگير و آزادي بخش با محوريت دين درمنطقه اي حساس و به وسعت خاورميانه و شمال آفريقا به وقع مي پيوندند و معلوم نيست تا كجا ادامه خواهد يافت، كابوسي بس وحشتناك است كه تعبير آن مي تواند، افول انديشه هاي اومانيستي و ركود ارزشهاي سكولاريستي و ليبراليستي و در نهايت بن بست فلسفي مكاتب مادي باشد و بر اين اساس به نظر مي رسد كم كم در جوار كمونيسم بايد جايي هم در موزه تاريخ براي ليبراليسم در نظر گرفت. به يقين آن روزي كه معمار حكيم و ژرف انديش بيداري اسلامي، وقوع انقلاب اسلامي ايران را به انفجار نور تعبير كرد، به رسالت جهاني اين انقلاب مي انديشيد و ايمان داشت كه بيداري اسلامي سرآغازي بر بيداري انساني در جهان خواهد شد.
     
   
کد مطلب : ۶۲۸۴۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما