۰
چهارشنبه ۳۰ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۳۵
گزاره های راهبردی اسرائیل در سوریه؛

سناریوها و نقشه راه رژیم صهیونیستی برای آینده سوریه چیست؟

بشار برود حتی اگر علوی‌ها قدرت بگیرند
سناریوها و نقشه راه رژیم صهیونیستی برای آینده سوریه چیست؟
مرکز مطالعات و پژوهش‌های دمشق (مداد) در گزارشی به بررسی مهم‌ترین مطالب منتشر شده در مراکز مطالعاتی رژیم صهیونیستی در رابطه با تحولات سیاسی اقتصادی و اجتماعی و نظامی سوریه پرداخته است. گزارش‌های راهبردی رژیم صهیونیستی در رابطه با اوضاع این رژیم طی سال‌های 2016 و 2017 به نکات مهمی در رابطه با مطالبات اسرائیل از بحران سوریه اشاره کرده و سناریوهای مختلف موجود در این عرصه را بررسی نموده است.

مرکز مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی (INSS) به ریاست عاموس یادلین رئیس سابق سرویس‌های اطلاعات نظامی گزارش خود در رابطه با سالهای 2016و 2017 را در اوایل سال جاری میلادی منتشر کرده که شامل دیدگاه‌های اسرائیل نسبت به منطقه به صورت عام و بحران سوریه به صورت اختصاصی است. این گزارش استراتژیک ارزیابی ها و تحلیل‌ها در رابطه با چالش‌های فراروی اسرائیل در منطقه طی سال‌های آینده در ابعاد مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی را بررسی کرده و توصیه‌ها و پیشنهاداتی را برای تصمیم‌سازان کابینه و ارتش اسرائیل ارائه کرده است.

عاموس یادلین این گزارش را به صورت رسمی و در برابر رسانه‌های جمعی اسرائیل به رئیس کنیست تحویل داده و قرار بود نسخه‌ای از آن نیز به دفتر نخست وزیر و وزیر جنگ و فرمانده ارتش برسد، البته این نسخه متفاوت از نسخه ای است که این مرکز بر روی سایت اینترنتی خود قرار داده است. این تفاوت بویژه در مورد توصیه‌ها و پیشنهادات و پروژه‌های ارائه شده برای تصمیم سازان صهیونیستی وجود دارد.

تمرکز ارزیابی اطلاعاتی رژیم صهیونیستی بر سوریه

بررسی عناوین 22 ماده‌ای گزارش استراتژیک اسرائیل که در 243 صفحه تهیه شده، نشان می‌دهد که تمرکز ویژه اسرائیل به تحولات سوریه است، تا جایی که در میان این محورها دو موضوع مجزا را به سوریه اختصاص داده است که یکی از آن ها با عنوان بحران سوریه و ضرورت یادگیری همزیستی ارتش با این بحران و محور دوم با موضوع سوریه و عراق بعد از داعش است. همچنین در 9 محور از مجموع 22 محور بررسی شده در این گزارش مطالب و تحلیل هایی از سوریه ارائه شده است.

در گزارشی که مرکز «مداد» ارائه کرده مهم ترین مطالب محور مربوط به بحران سوریه و ضرورت یادگیری همزیستی ارتش با آن به قلم اودی دیکل سرتیپ بازنشسته و مدیر آکادمی مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی ذکر شده است. وی پیش از این مدیر بخش استراتژیک در دایره برنامه‌ریزی ارتش اسرائیل بوده و پیش از این نیز بحث مفصلی را در رابطه با چالش‌ها و فرصت‌های بحران سوریه برای اسرائیل ارائه کرده است.

اودی دیکل در ابتدا به بررسی مهم‌ترین تحولات به وقوع پیوسته توسط ارتش سوریه و متحدانش شامل روسیه و ایران و حزب‌الله لبنان در سال 2016 تا پیروزی اخیر در حلب پرداخته و ملاحظات زیر را از این تحولات برداشت کرده است:

افزایش نقش و قدرت نظامی روسیه در عرصه سوریه در برابر عقب‌نشینی آمریکا از اقدام به تنش‌آفرینی نظامی که بازدارندگی لازم را برای طرف‌های روسی و سوری ایجاد کند، یکی از اشتباهات آمریکا توصیه شده است. وی می‌افزاید که آمریکا از سامان‌دهی توقف اقدامات خصمانه در سوریه مبتنی بر شرایط خود ناتوان است.

کاهش قدرت و نقش متحدان آمریکا در عرصة سوریه در برابر افزایش نقش ایران و حزب‌الله به علاوه تزلزل در توان گروه‌های مبارز مسلح و فرسایش نقش آنها در منطقه.

دیکل از این موضوعات نتیجه‌گیری می‌کند که آمریکا مداخله نظامی خود در شمال سوریه را افزایش نخواهد داد و به دنبال ایجاد روشی جدید برای سیاست‌های خود در دوره مدیریت ترامپ بر خواهد آمد. این گزارش می‌افزاید که تسلط نیروهای بشار اسد بر حلب باعث تقویت حاکمیت وی بر سوریه می‌شود و حمله عراق برای آزادسازی موصل نیز رقابتی را در آزادسازی تمامی اراضی تحت سلطه داعش در شمال شرق سوریه به ویژه در شهر الرقه ایجاد می‌کند.

سناریوهای احتمالی پیش روی سوریه

دیکل در این بخش از گزارش خود به بررسی مفصل سناریوهای احتمالی در رابطه اوضاع سوریه پرداخته و می‌نویسد: طبعاً پیش بینی آینده مشکل است و مطمئناً پیش‌بینی شکلی که جنگ در سوریه بر اساس آن به پایان می‌رسد نیز مشکل است، اما در این رابطه می‌توان مجموعه ای از سناریوهای اوضاع نهایی را بر اساس تعدادی از احتمالات ارائه کرد. البته دقت نظر در سطوح این محور و سناریوهای احتمالی آن می‌تواند نشان دهنده ماهیت مرحله انتقالی به سمت اوضاع نهایی باشد. این موضوع همچنین می‌تواند شامل سناریوهای دیگری باشد که ابعاد مکانی وسیع تری دارند و در مناطق متنوعی بررسی می شوند. به واسطه این سناریوها حتی اگر امکان پیش‌بینی روند تحولات را نداشته باشیم، لااقل می‌توانیم ساختارهای استراتژیک تأثیرگذار بر آینده سوریه را بشناسیم.

سناریوی اول: باقی‌ماندن سوریه به عنوان یک دولت واحد با حاکمیت کنونی

روسیه و ایران اعتقاد دارند که تاکنون توانایی باقی نگه داشتن نظام سوریه چه در سایه موجودیت بشار اسد یا عدم حضور وی را دارند. به این ترتیب ایران و روسیه می‌توانند تأثیر خود در عرصه سوریه را حفظ کنند. این سناریو با منافع بلندمدت آمریکا نیز تناسب دارد. آمریکا به شرطی که بشار اسد بعد از پایان دوره انتقالی در حاکمیت سوریه باقی نماند، در استمرار نظام کنونی سوریه مانع تراشی نخواهد کرد.

با این وجود به نظر می‌رسد که رسیدن به اجماع در عرصه داخلی سوریه در رابطه با حاکمیت بشار اسد کار مشکلی باشد ، همچنین توافق گروه‌های شورشی در زمینه خلع سلاح خود یا رسیدن به توافق نامه‌هایی برای جلوگیری از انتقام‌جویی و تسویه‌حساب‌های داخلی نیز مشکل به نظر می‌رسد. علاوه بر این که عربستان سعودی و چه بسا ترکیه نیز اجازه بقای حاکمیت کنونی در سوریه را تا زمانی که زیر نفوذ ایران باشد، نخواهند داد.

برای موفقیت این سناریو و باقی ماندن آن طی دوره‌های آینده ، جامعه جهانی مسئولیت ارائه آشتی بین گروه‌های مختلف و طرح پیشنهاداتی برای کمک‌های بین‌المللی جهت تأمین زیرساخت‌ها و اقتصاد سوریه برای بازسازی آن را برعهده دارد.

سناریوی دوم: روی کار آمدن دولت متحد سنی در سوریه

اکثریت ساکنان سوریه اهل تسنن هستند ، اما همچنان رسیدن آنها به حاکمیت در شرایط کنونی بعید به نظر می‌رسد. برای تحقق چنین سناریویی باید گروه‌های شورشی مختلف متحد شده و اختلافات و منازعات خود را کنار بگذارند و مانند یک فراکسیون متحد عمل کنند تا بتوانند دولت کنونی را کنار بگذارند. حتی در صورت فرض چنین اتفاقی نیز پیش بینی می‌شود که چالش‌های آینده در رابطه با ماهیت دولت جایگزین در این کشور بین اهل تسنن به وجود خواهد آمد. چالش‌هایی نظیر اینکه دولت آینده لاییک - دموکراتیک یا اسلام گرا باشد. در این زمینه روسیه را نیز می‌توان همراه کرد ، البته به شرطی که حاکمیت جدید اثرات مطلوبی را در زمینه موقعیت استراتژیک روسیه در دریای مدیترانه و و نفوذ این کشور در سوریه را فراهم آورد. البته ایران در برابر چنین سناریویی تسلیم نخواهد شد و اجازه چنین اتفاقاتی را در سوریه نخواهد داد.

آمریکا ممکن است حاکمیت اهل تسنن با ریاست اخوان المسلمین در سوریه را تأیید کند. ترکیه نیز این سناریو را بر ادامه هرج و مرج در سوریه یا باقی ماندن بشار اسد در قدرت ترجیح می‌دهد، ساکنان محلی سوریه نیز ممکن است نهایتاً در برابر این موضوع تسلیم شوند. کردها نیز به نظر می‌رسد با این گزینه موافقت خواهند کرد ، به شرطی که بتوانند به خودمختاری و ایالت های فدرال دست پیدا کنند. با این وجود عدم حضور حاکمیت دموکراتیک و لائیک در سوریه باعث می‌شود جامعه جهانی نتواند در بازسازی سوریه و زیرساخت‌ها و اقتصاد این کشور نقش ایفا کند و اگر این اتفاق رخ ندهد سوریه همچنان غرق در مشکلات خود خواهد بود و راه‌حل حقیقی برای این مشکلات پیدا نخواهد کرد.

سناریوی سوم: چارچوب فدرالی در سوریه

سیگنال مربوط به این سناریو هرازچندگاهی خود را نشان می‌دهد، بویژه در شرایطی که به نظر نمی‌رسد جریان مسلطی در سوریه بتواند حاکمیت خود را در تمامی مناطق مسکونی این کشور گسترش دهد. گروه‌های مختلفی در مناطق متنوع این کشور قدرت را در دست دارند و به نظر نمی‌رسد که یکی از این گروه‌ها بتوانند کنترل کامل کشور را در دست بگیرد.

ادامه این روند می‌تواند رویکرد فدرالی مبتنی بر حفظ سوریه در مرزهای کنونی خود را در پی داشته باشد. این گزینه هنگامی که مورد حمایت کافی از سوی قدرت‌های بزرگ و به ‌ویژه آمریکا و روسیه قرار گیرد و برون‌رفت دیگری برای توقف جنگ وجود نداشته باشد، می‌تواند به برنامه کاری کشورها تبدیل شود.

روسیه به صورت تلویحی این موضوع را مطرح کرده که می‌توان با گرایش‌های فدرالی در سوریه برای تضمین موقعیت خود در سواحل مدیترانه تعامل داشته باشد، نکته مهم از دیدگاه مسکو این است که بتواند اقلیم علوی را در مناطق ساحلی سوریه حفظ کند.

آمریکا نیز برای جلوگیری از تشکیل سوریه متحد فدرال آماده تعامل با چنین سناریویی خواهد بود. این در شرایطی است که مطمئن باشد روند تحولات سوریه به سمت اتحاد در حرکت است. این رویکرد باعث می‌شود واشنگتن تعهدات خود در قبال کردها و حاکمیت خود مختار گسترده در مناطق کردنشین در شمال سوریه را به اجرا بگذارد.

البته گفتمان رایج موجود در سوریه حمایت باز و گسترده از وحدت و حفظ استقلال این کشور و رد تجزیه و تقسیم آن به ایالت های جدا از هم است. با این وجود این رویکرد ممکن است مورد تأیید برخی بازیگران داخلی قرار بگیرد و فدرالیته به عنوان یک محور جغرافیایی و نه فرقه ای یا مذهبی در دستور کار قرار گیرد. البته احتمال اندکی نیز وجود دارد که جابه‌جایی ساکنان سوریه مبتنی بر رویکردهای مردم‌شناختی انجام شود.

سناریوی چهارم: تجزیه سوریه به دولتچه های دارای حاکمیت مستقل

اگر راهکار رسیدن به توافق آتش‌بس و انتقال به روند سیاسی با مشکل مواجه شود ، ممکن است شرایط محلی و میانه ای به وجود آید که مبتنی بر اوضاع داخلی سوریه باشد. در این شرایط جریان‌های داخلی و خارجی تجزیه این کشور به رژیم‌های جدید بر اساس مبانی فرقه ای را به رسمیت می‌شناسند که مبتنی بر میزان قدرت هر کدام از طرف ها بوده و می‌تواند مرحله ای قبل از حل و فصل فدرالی باشد.

روسیه به علت روابطی که با دولت بشار اسد دارد ، می‌تواند نقش مهمی در ترسیم این سناریو داشته باشد. روسیه برای حفظ حاکمیت اسد دست کم در بخش های ساحلی تلاش می‌کند و به دنبال توسعه دامنه تسلط بشار اسد بر امتداد ستون فقرات سوریه است که شامل محور حلب- دمشق می شود. روسیه همچنین ممکن است به دنبال رسیدن به تفاهم‌های دوجانبه با هر یک از مجموعه‌های دارای حاکمیت خود مختار جداگانه در سوریه باشد.

در کنار این موضوع باید به یک نکته نیز توجه کرد که تجزیه سوریه به جریان های مجرای فرقه ای عملیاتی پیچیده است که این پیچیدگی امکان تحقق آن را به نزدیک صفر می رساند. به عنوان مثال علوی ها در مراکز شهرهای سوریه مستقر هستند و با سایر گرایش های مذهبی در این شهرها زندگی می کنند. در سوی دیگر ایران و عربستان به دنبال عدم تجزیه سوریه هستند تا ثبات منطقه‌ای دچار خدشه نشود و تأثیرگذاری هر یک از این کشورها بر سوریه حفظ شود. به این ترتیب هیچ یک از این دو کشور نمی‌توانند تعامل مثبتی با رویکرد تجزیه‌طلبانه سوریه داشته باشند. بنابراین شرایط لازم برای حیات این سناریو وجود ندارد. عربستان سعودی به دنبال تحقق موقعیتی ویژه برای اهل تسنن بعد از کاهش نقش حاکمیت بشار اسد در مناطق مختلف این کشور است ، اما ایران تلاش دارد نظام بشار اسد در این کشور را حفظ کرده و نقش مناسب خود در لبنان را استمرار بخشد.

علاوه بر اینها افکار عمومی و مردم سوریه نیز به دنبال اتحاد این کشور هستند و نمی‌توان تجزیه‌طلبی برخی ساکنان که از صد سال پیش در این کشور وجود داشته و گرایش به رویکردهای خاص دارد را به همه تحمیل کرد. بنابراین انتظار نمی‌رود که جریان‌های مخالف دولت بتواند در برابر طرح تجزیه سوریه تسلیم شوند. حتی اگر این طرح به صورت موقت و به عنوان راهکاری موقت برای رسیدن به حل و فصل دائم اوضاع مطرح شود.

با وجود تمام مسائلی که مطرح شد ، احساس فرسایش ، رسیدن به بن‌بست در نهایت قدرت رویکردهای تجزیه طلبانه موجود در بررسی میدانی را تقویت می‌کند و نشان دهنده اهداف حداقلی بازیگران داخلی است. تحقق ثبات در سوریه لازمه به رسمیت شناخته شدن گرایش‌های سلفی و جهادی و تلاش برای خارج کردن جریان‌های اسلامی از شهرهای بزرگ است. انتظار می‌رود کردها در شمال سوریه به دنبال تسلط بر اراضی متصل به سرزمین های تحت سلطه خود باشند و تلاش کنند نوار مرزی ترکیه را از آن خود کنند، اما تجزیه سوریه چه با زور یا به صورت اقدامی میدانی باعث می‌شود راهکار بازسازی این کشور با مشکل مواجه شود و موانع گسترده‌ای در روند احیای مجدد در این کشور به وجود آید. چرا که در نتیجه این رویکرد نگرانی‌ها نسبت به گرایش‌های انتقام‌جویانه مبتنی بر تعصبات فرقه‌ای و مذهبی یا درگیری‌های با پس زمینه مذهبی افزایش پیدا خواهد کرد.

سناریوی پنجم: رکود - تجزیه بر اساس شرایط میدانی

چنین سناریویی ممکن است در نتیجه ناتوانی از تحقق پیروزی نهایی در جنگ داخلی سوریه و توافق میان قدرت‌های بزرگ و دولت‌های منطقه‌ای در رسیدن به توقف اقدامات خصمانه به عنوان مرحله اول و به رسمیت شناختن موازنه های قدرت در عرصه میدانی و به تعویق انداختن سازش برای مرحله آینده محقق شود. البته تجربه‌های گذشته نشان دادند که هر گاه رکود در پرونده ای شکل گرفته ، نمی‌توان پتانسیل منجر شده به تغییرات سریع و یا تدریجی را از آن منع کرد.

می‌توان گفت که اگر روسیه این اوضاع را بپذیرد ، فرصت ادامه و حفظ پایگاه‌های خود در سواحل سوریه را به دست خواهد آورد ، اما به نظر می‌رسد آمریکا به سختی بتواند با موضوع تجزیه سوریه کنار بیاید، علت آن هم پیامدهای این تجزیه بر عراق و اردن و لبنان است. البته ممکن است توافق عدم تجاوز بین اسد و برخی گروه‌های شورشی متحد با غرب در چارچوب محدود کردن و محاصره جریان‌های تروریستی و سلفی نظیر داعش و النصره و متحدانش دنبال شود.

سناریوی ششم: ادامه درگیری‌ها

این سناریو در سایه شرایط کنونی محتمل‌ترین سناریو به نظر می‌رسد. تقویت اوضاع کنونی در شرایط حاضر در سایه کمبود احتمال تشکیل سویه جدید و متحد است. این در حالی است که استمرار تروریسم و خشونت به حدی رسیده است که دنیا نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد ، علاوه بر این که تعداد زیادی از آوارگان به سمت کشورهای اروپایی حرکت کرده‌اند. در این شرایط دنیا با قدرت و زور به دنبال پایان دادن به این جنگ خواهد بود. معضل موجود در سوریه منافع بسیاری از بازیگران خارجی در ادامه درگیری‌ها را تامین می کند. از دید بسیاری از این کشورها درگیری بین نمایندگان آنها و جنگ بین اهل تسنن و شیعیان در عرصه های سوریه و عراق و یمن دنبال می شود و در ریاض یا کشورهای حاشیه خلیج فارس نیست، این موضوع باعث استقبال تعدادی از طرف‌های منطقه‌ای شده است. علاوه بر اینها عربستان و ترکیه نمی‌خواهند نفوذ ایران در سوریه را بپذیرند. سناریوی مذکور می‌طلبد که روسیه و ایران به پشتیبانی تأثیرگذار و گسترده خود از دولت بشار اسد ادامه دهند و عربستان سعودی و برخی از کشورهای اهل تسنن نیز به حمایت خود از شورشیان مسلح از جمله گروه‌های جهادی و سلفی ادامه دهند. آمریکا نیز در این میان به تمرکز خود برای از بین ‌بردن داعش و مهار انگیزه‌های بازیگران منطقه‌ای با سوءاستفاده از موضوع ریشه کنی داعش از منطقه ادامه خواهد داد. این موضوع می‌طلبد که واشنگتن برای توسعه مداخله نظامی خود تلاش کند.

دیکل بعد از ارائه این سناریوهای شش‌گانه به بررسی شاخص های استراتژیکی می پردازد که تأثیر زیادی بر روند تحولات احتمالی در سوریه دارند.

شاخص اول در خصوص تحولات عرصه درگیری بین بشار اسد و شورشیان به‌ ویژه بعد از نتایج جنگ حلب است. پیروزی در حلب پیروزی بزرگی برای بشار اسد به شمار می‌رود و احساس پیروزی را در افکار عمومی سوریه ایجاد می کند، حتی اگر این روند به ثبات و آرامش در سوریه منجر نشود، مانع از بروز پدیده ای شبیه به افغانستان یا عراق در طولانی مدت نخواهد بود.

شاخص دوم در رابطه با ماهیت و نوع مداخله روسیه در سوریه و عمق همکاری‌ها بین روسیه و ایران است. تحولات اخیر در این زمینه و فرود ناوگان‌ نیروی هوایی روسیه در غرب ایران برای مدت مشخص به همراه اعلام آمادگی روسیه برای تجهیز ایران به سامانه‌های دفاع هوایی پیشرفته از جمله سامانه اس 400 و جنگنده‌های سوخوی 30 نشان دهنده عمق مافوق پیش بینی روابط این دو در آینده است. با این وجود به نظر می‌رسد که هماهنگی‌های گسترده بین روسیه و ایران مانع از اختلاف نظر آنها نمی‌شود. در همین راستا روسیه از سطح فعالیت‌های جنگی نیروهای زمینی ایران در سوریه رضایت ندارد.

شاخص سوم در رابطه با میزان آمادگی گروه‌های شورشی مختلف برای اتحاد بین یکدیگر جهت ایجاد قدرتی بزرگتر در برابر بشار اسد است. گروه‌های شورشی تاکنون نتوانسته‌اند اتحاد گسترده‌ای را در میان خود ایجاد کنند ، آنها بخشی از توان مبارزاتی خود را در جنگ با یکدیگر از دست داده اند. در این میان شاید ایجاد گروه فتح الشام عرصه ای برای هماهنگی بین این گروه‌ها باشد.

شاخص چهارم در رابطه با پتانسیل‌های منطقه‌ای است. میزان هماهنگی‌ها و وحدت هدف در اردوگاه ریاض و آنکارا مشکل است. این موضوع به علت تأثیر مرحله بعد از کودتا در سیاست های ترکیه است. دیکل معتقد است این سیاست ها باعث تقویت حاکمیت بشار اسد شده و به قدرت تحرکات و پشتیبانی‌های صورت گرفته از شورشیان در شمال سوریه آسیب می‌زند. این روند باعث تضعیف نیروهای کرد و کاهش تأثیرگذاری آنها در ائتلاف غربی به رهبری آمریکا می شود.

شاخص پنجم در زمینه احتمال بروز تغییر در سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ است.

دیکل در ادامه ارزیابی استراتژیک خود به بررسی دیدگاه‌های آینده همزمان در سوریه پرداخته و می‌گوید:‌می‌توان در کوتاه‌ مدت تصور کرد که مردم سوریه ترجیح می‌دهند به هر نحو ممکن خشونت‌ها و درگیری‌ها به پایان برسد تا آنها بتوانند به زندگی طبیعی خود باز گردند ، فرقی نمی‌کند که این موضوع از طریق راه‌حل سیاسی یا از طریق رسیدن به راه‌حل موقت باشد. البته این موضوع یک رویای دور از دسترس است و حتی کسانی که در داخل یا خارج از سوریه به دنبال تحقق این موضوع هستند ، احتمال آن را بسیار بعید می‌دانند.

این تحلیلگر صهیونیستی می‌افزاید که سوریه نمی‌تواند به شرایط قبل بازگردد، همچنین این موضوع که از شرایط هرج‌ومرج کنونی نکته مثبتی به دست آید نیز بسیار ضعیف است. وی می نویسد که حاکمیت این کشور به علت فقدان حمایت‌های سیاسی و نظامی از سوی آمریکا و غرب و دولت‌های عربی اهل تسنن تحت فشار قرار دارد. از سوی دیگر دیکل ضعف گروه‌های شورشی را در عدم وحدت آنها در مبارزه با بشار اسد و متحدانش می‌داند و معتقد است که تعداد آنها بالغ بر 200 گروه است. این گزارش آزمون آینده تمامی گروه‌های شورشی را نزدیک شدن به افکار عمومی و مردم توصیف می کند.

دیکل صراحتاً خواستار اتحاد و وحدت گروه‌های تروریستی شده و تأکید می‌کند که در صورتی که این وحدت محقق نشود، ثبات شکل نمی‌گیرد و جنگ داخلی بین گروه‌های مسلح بر ضد یکدیگر ادامه پیدا می‌کند.

دیکل می افزاید که روس ها وایرانی ها بر خلاف مواضع آمریکا اعتقاد دارند که رسیدن به حل و فصل سیاسی بحران سوریه تنها در صورت وارد آوردن ضربات سخت به شورشیان و تقویت قدرت دولت بشار اسد میسر خواهد بود. فروپاشی تجربه توافق آتش بس نشان دهنده این است که آمریکا نمی‌تواند در حفظ این روند بر کسی تکیه کند. آمریکایی ها حتی به تروریست ها نیز نمی توانند تکیه کنند، چرا که آنها قدرت حفظ وحدت خود را ندارند و همچنان در گرو گروه های سلفی و جهادی قرار دارند. آمریکا همچنین نمی‌تواند به متحدان منطقه‌ای خود نظیر عربستان و ترکیه نیز تکیه کند، چرا که آنها نیز اقدامی در مسیر حمایت از منافع آمریکا انجام نمی‌دهند. به این ترتیب طی ماه های آینده آمریکا خود را در آستانه اتخاذ تصمیمی مهم می داند که باید بر اساس آن سیاست های خود را تغییر دهد.

نقشه راه رژیم صهیونیستی برای آینده سوریه

دیکل در مطلبی تحت عنوان نقشه راه که بیشتر مبتنی بر مطالبات و منافع رژیم صهیونیستی از آینده تحولات سوریه است می افزاید: نقشه راه مورد نظر در سوریه باید نشانه های حیاتی زیر را داشته باشد.

اول: بشار اسد باید از قدرت کناره‌گیری کند، حتی اگر هزینه این اقدام باقی ماندن قدرت در دست علوی ها باشد.

دوم: هماهنگی واقعی و مستحکم بین آمریکا و روسیه شکل بگیرد و اقداماتی تنش آفرین از سوی دو طرف انجام نشود.

سوم: داعش باید با شکست مواجه شود و گروه‌های سلفی و جهادی از بین بروند.

چهارم: میزان مداخله کشورهای دیگر در سوریه باید کاهش پیدا کند.

پنجم: باید طرح بین‌المللی برای بازسازی مجدد اقتصاد و زیرساخت‌های سوریه تهیه شود و شرایط لازم برای تأثیرگذاری جوامع دیگر در سوریه مهیا شده و تمامی سازمان‌های موجود در سوریه تعهد دهند که به روند بازسازی این کشور آسیب نرسانند.

دیکل در ادامه گزارش خود موضوعی با عنوان پیامدهای تحولات سوریه به اسرائیل را مطرح کرده و می‌نویسد که سیاستی که رژیم صهیونیستی در قبال سوریه طی سال‌های گذشته در پیش گرفته ، در عرصه سوریه و از منظر تأثیرات خارجی آن بر اسرائیل قابل ارزیابی است، این در حالی است که سوریه عملا از داخل دچار تجزیه شده و به مناطقی تبدیل شده که نیروهای خارجی در آن تأثیرگذار هستند. مرکز سوریه و بخش‌های ساحلی این کشور تحت تأثیر روسیه قرار دارد که بیش از تاثیر ایران است، البته هماهنگی‌هایی بین دو طرف در این رابطه وجود دارد. منطقه شمال شرق سوریه به ویژه بخش‌های کردنشین به سمت تحقق حاکمیت خود مختار کردی با حمایت و پشتیبانی آمریکا پیش می‌رود. منطقه شرق سوریه به عرصه اساسی جنگ آمریکا با داعش تبدیل شده است و محور مرکزی سوریه از دمشق تا حلب و مرزهای سوریه و لبنان تحت تأثیر ایران قرار دارد. به این ترتیب تنها منطقه جنوب سوریه باقی می‌ماند که از مدت‌ها پیش موقعیت کنونی خود را حفظ کرده است. این منطقه برای اسرائیل و حفظ آزادی عمل در انجام عملیات در آن و لبنان از اهمیت قابل توجهی برخوردار است ، لذا اسرائیل هماهنگی‌های عملیاتی را با روسیه در زمینه فعالیت‌های هوایی در این منطقه دنبال می‌کند.

اسرائیل در عرصه زمینی در جنوب سوریه باید هماهنگی‌های مشترک با اردن داشته باشد و به جریان های شورشی مرکزی در این منطقه یعنی ارتش آزاد ولو به صورت کمتر علنی شده امدادرسانی کند. رژیم اسرائیل در مقابل باید باب تأثیرگذاری خود بین گروه‌های مخالف داخلی را بویژه در مرزهای جولان افزایش دهد. این موضوع می‌تواند از طریق ارائه کمک‌های اقتصادی و امنیتی و انسانی برای کسانی باشد که به دنبال تعامل و هم‌گرایی با اسرائیل هستند. اسرائیل در عین حال باید خود را برای تعامل با سناریویی که ایران به دنبال استفاده از آن در این جنگ است ، آماده نگه دارد ، خصوصاً در شرایطی که دولت بشار اسد حفظ شود. در سایه چنین شرایطی تأثیرات ایران در سوریه افزایش پیدا می‌کند و امکان و آزادی عمل ایرانی‌ها بیشتر می‌شود و ایرانی‌ها به سهولت به سوریه و لبنان دست پیدا می‌کنند. به این ترتیب روسیه و جامعه جهانی ایران را یک بازیگر مسئول منطقه‌ای می‌داند که می‌تواند در حل و فصل اوضاع سوریه و ایجاد ثبات در این کشور سهیم بوده و در سازش‌های موجود در آینده این کشور ایفای نقش کند. البته اسرائیل به سختی می‌تواند در برابر حضور نیروهای ایران و حزب‌الله لبنان در مرزهای جولان تسلیم شود و اگر این اتفاق بیفتد اسرائیل مجبور خواهد بود بار دیگر در سیاست خود مبتنی بر عدم مداخله در سوریه تجدیدنظر کند تا شاید بتواند از طریق روسیه تفاهمی در زمینه قواعد بازی در برابر محور ایران ، سوریه و حزب‌الله پیدا کند.

به نظر می‌رسد اسرائیل در آینده نزدیک نیاز پیدا می‌کند که از مفهوم ضروری تلاش دائمی برای تحقق راه‌حل‌های کامل برای مشکلات بین‌المللی و سیاست داخلی خارج شده و این مفهوم را با تلاش برای مدیریت خطرات از طریق نرم و مهار کردن خسارت ها در هر لحظه ممکن مبادله کند. این در حالی است که در شرایط کنونی بی‌فایده بودن راهکارهای ساختگی به شکل حل و فصل رسمی مسائل در نتیجه دیکته‌های بازیگران خارجی ، خود را نشان داده است. راهکاری که در قرن گذشته رسیدن به آن آسان بود. نمونه این راهکار را می توان در مورد توافق سایکس پیکو دید.

به این ترتیب سوریه به عرصه بازی تبدیل شده که قوانین بازی در آن برای بسیاری از بازیگران داخلی و خارجی مشخص نیست. در سایه این شرایط دلیلی ندارد که از راهکارهای سحرآمیز یا حل و فصل طولانی مدت بحران صحبت شود ، بلکه باید حوادث و تحولات و اهداف و فرصت‌های آنها بررسی شود تا سیاستی سریع برای مدیریت بهتر در کوتاه مدت به دست آید. بازیگران متعددی در این عرصه تحت تأثیرات و عوامل مختلف فعالیت می‌کنند تا جایی که مشخص کردن منافع و اهداف منسجم با این بازیگران در زمان‌های مختلف مشکل بوده است.

تحلیل‌ و نتیجه‌گیری

ارزیابی استراتژیک رژیم صهیونیستی در قبال مواضع اسرائیل در مورد سوریه در نهایت و بعد از گذشت شش سال از جنگ در سوریه به چند نتیجه می رسد که مهم‌ترین آنها عبارتند از:

سوریه در مقابله با این جنگ تنها نیست ، بلکه پشتوانه آن ائتلاف منطقه‌ای شامل ایران و حزب‌الله و تا حدی عراق و اعتراف بی‌سابقه روسیه است که نقش نظامی و میدانی مستقیم و نقش سیاسی در کنار سوریه و متحدانش داشته است. این ائتلاف سطح گسترده ای از ابتکار عمل در تصمیم‌گیری در رابطه با آینده سوریه و نقشه راه مبتنی بر تحقق منافع خود را به ویژه بعد از دستاوردهای نظامی اخیر در اختیار دارد.

دولت باراک اوباما رئیس‌جمهور سابق آمریکا نتوانست جلوی دستاوردهای این ائتلاف را طی سال‌های گذشته بگیرد و قدرت خود را برای تحمیل اهداف و برنامه‌های خود به سوریه و متحدانش کاهش داد. به این ترتیب دولت ترامپ لغو سیاست‌های خارجی اوباما در قبال روسیه و سوریه را دنبال خواهد کرد.

دیکل در گزارش استراتژیک خود در مورد سوریه سناریوهایی را مطرح می‌کند که ممکن است در نتیجه اوضاع کنونی بعد از چندین سال جنگ در این کشور اتفاق بیفتد. وی سناریوهای مذکور را بر اساس نقشی که شاخص‌های استراتژیک مبتنی بر تحولات داخلی در عرصه سوریه ایفا می‌کند و تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی و پتانسیل‌های آنها مورد مقایسه قرار می‌دهد. به نظر می‌رسد مطالب مطرح شده در سناریوی پنجم با تحولات نشست آستانه هم‌گرایی بیشتر داشته باشد.

البته دیکل معتقد است که سناریوهای شش گانه سکوهایی مرحله ای هستند ، چرا که ابزار حل و فصل نهایی تحولات میدانی از سوی دولت سوریه یا گروه‌های مسلح وجود ندارد. دیکل با شرایط کنونی به گونه‌ای تعامل می‌کند که آن را در برابر تبدیل شدن به درگیری های دیگر طی سال آینده می داند. به همین علت است که این گزارش از گروه‌های مسلح می‌خواهد تا خود را به عواطف مردم نزدیک کرده و هم‌زمان حاکمیت کنونی داعش را محکوم کنند. به همین علت بود که دولت اوباما و متحدانش طی سه سال گذشته از گروه‌های مسلح می‌خواستند تا متحد شوند و اتحاد خود را به عنوان اولویتی برای تحقق اهداف مورد نظر در سال 2017 نیز دنبال کنند.

این گزارش از مقامات رژیم صهیونیستی می‌خواهد نفوذ خود را در منطقه جولان در جنوب سوریه تقویت کرده و به شکل مشترک با اردن به حمایت از ارتش آزاد بپردازند. گزارش مذکور منطقه مورد اشاره را سهمیه ای برای نقش اسرائیل و اردن یا منطقه تحت نفوذ اسرائیل می داند.

از سوی دیگر دیکل در پایان گزارش خود این گونه نتیجه‌گیری می‌کند که سوریه همچنان به عرصه بازی جریان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شده است که منافع متناقضی دارند و اسرائیل نیز باید به یکی از این بازیگران تبدیل شود تا در مشخص کردن ماهیت آینده سوریه ایفای نقش کند.

توصیه‌ها و پیشنهادات

طبیعی است که عرصه مقابله در سوریه در برابر گروه‌های تروریستی و حامیان آن از جمله اسرائیل بعد از دستاوردهای میدانی که دولت سوریه و متحدان آن طی ماه‌های اخیر به دست آورده اند ، تغییر خواهد کرد. لذا انتظار می رود که اسرائیل نیز سعی در افزایش همکاری‌های مخفیانه و علنی خود با گروه‌های مسلح موجود در نزدیکی مرزهای جولان نماید تا بتواند به دستاوردهای ارتش سوریه نفوذ کرده و پاک‌سازی این مناطق از دست تمامی گروه‌های تروریستی مسلح را با مشکل مواجه کند. البته مقامات اسرائیلی می‌دانند که هرگونه تلاشی برای نفوذ در این منطقه نیازمند نقش همگرایانه اردن است و فقدان نقش اردن باعث می شود اسرائیل از این تلاش ها عقب نشینی کرده یا سطح اهداف خود را کاهش دهد.
کد مطلب : ۶۲۸۹۷۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما