۰
يکشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۰۰

نگاهی به بحران هویت دینی در میان مهاجران مسلمان به غرب

نگاهی به بحران هویت دینی در میان مهاجران مسلمان به غرب
عصر حاضر را با توجه به ویژگی ها و حوادثی که در آن برای نوع بشر رخ داده است را شاید بتوان عصری قلمداد کرد که در طول حیات انسان در کره خاکی بی سابقه است. سرعت شگفت آور علم و به تبع آن توسعه ی شتابناک ارتباطات و ظهور پدیده اینترنت و گوشی ­های هوشمند (Spooner 2014)[1] و نیز حرص و طمع سیری ناپذیر انسان­ها در استثمار و استعمار و به تبع آن بروز جنگ­های متعدد جهانی و منطقه ای در عصر حاضر و ده ها ویژگی دیگر این عصر باعث شده، تا رابطه و تعامل انسان­ها با یکدیگر تغییرات وسیعی را در خود ببیند. از مهمترین نتایج این رویدادها ظهور پدیده­ی مهاجرت است.

گرچه «مهاجرت امری نیست که مختص امروز و دیروز بـاشد، بلکه داسـتانی است که از هبوط آدم‌ ابوالبشر به زمین آغاز شد‌ و این قـصه‌ تـا‌ امـروز‌ ادامه دارد. بشر که همواره در جست‌وجوی کیمیای‌ سعادت‌ بوده، در پی یافتن آن و بدان امید که شاید آسـمان‌ در جـایی‌ دیـگر، به‌ رنگ دیگری باشد، کوچیدن را بارها و بارها آزموده است. هر مهاجرتی، در پی‌ خود، مراوده‌ و ارتباط فرهنگی- نه از جـنس‌ خـویشتن - را‌ می‌طلبد و این جایی است که ارتباط بین فرهنگی آغاز می‌شود. ارتباطات بین فرهنگی هنگامی‌ ظهور‌ می‌کند‌ که مـردمانی بـا فرهنگ یا‌ پاره‌ فرهنگ‌های‌ هویتی متفاوت با‌ یکدیگر‌ ارتباط برقرار کنند.» (یحیائی و کیا 1388: 137) البته این تعامل و ارتباط فرهنگی در انواع مختلف مهاجرت یکسان نیست به عنوان نمونه یک مهاجر که به دلیل تخصص و حرفه ی خود به کشور دیگر مهاجرت کرده با مهاجری که به دلیل فقر یا ناامنی مجبور به مهاجرت شده و بیشتر عنوان پناهنده به آن صدق می­کند، متفاوت است.[2] متاسفانه تقریبا بیشتر افرادی که از کشورهای مسلمان خاورمیانه برای زندگی به کشورهای غربی مهاجرت می­کنند در ذیل عنوان پناهنده وارد آن کشور می شوند. انسان هنگامی که با عنوان پناهنده وارد یک کشور شود به طور طبیعی یک نوع حق برتری به کشور میزبان می­دهد و ناخودآگاه خود را در مقامی فرودستانه می­انگارد، لذا این مساله باعث می­شود در بسیاری از امور حالت تسلیم گونه به خود گرفته و خود را بی دفاع در قبال فرهنگ و هویت جدید –که در تصور او از مقام بالاتری برخوردار است- قلمداد کند.

در این مقام است که دیده شده و می شود که پناهنده گان در مواجهه با فرهنگ متفاوت و غریب، دچار شوک فرهنگی می­ شود به عبارت دیگر وقتی‌ تغییرات فرهنگی حاد‌ باشد‌ و بـر سـاز و کارهای انطباقی‌ و حمایت‌های اجتماعی افراد تسلط‌ پیدا کند، می‌تواند‌ فشار زیادی وارد نموده، شوک‌ فرهنگی‌، ایجاد کند. شوک فرهنگی با اضطراب‌، افسردگی‌، احساس جدا شدن، مسخ شخصیت‌ و مسخ‌ واقعیت‌ همراه اسـت و بـا ایـن‌ عوارض‌ و علائم‌ مشخص است.(آقایی، 1383 به نقل از کاپلان‌، سادوک‌، و گرب‌19948: ج اول، 301) بر اساس همین نظر، شوک فرهنگی عبارت‌ است از انـتقال‌ فرهنگی‌ عمیق‌ و زمانی این شوک روی می‌دهد که‌ شخص ناگهان وارد فرهنگی متفاوت می‌شود، یا وفاداری‌ های او بین دو فرهنگ‌ تقسیم‌ می‌گردد. (آقایی، 1383 : 45)

بر اساس یک گزارش میزان مـراجعین بـه‌ بیمارستان‌ها به‌ علت‌ اختلالات روانی در آمریکا بین مهاجرین، نسبت به‌ خود‌ آمریکایی‌ها‌ بیشتر بوده است. تغییر نامطلوب‌ از هر نوع که باشد، خواه نـاخواه دشـواری‌ تـطابق‌ یا سازگاری اجتماعی را به همراه‌ دارد. یعنی‌ فرد به‌ زحمت‌ می‌تواند‌ خود‌ را با تغییرات تازه همراه کند‌ و ایـن‌ نـاسازگاری، علت بـسیاری از ناراحتی‌های عصبی‌ - اجتماعی معاصر است. (آقایی، 1383: 46 به نقل از ستوده، 1376: 50) بـحران هـویت، تـعارض هویت، تغییر هویت و مشکلات ناشی از آنها، همه از عوارض شوک فرهنگی می تواند باشد. از سوی دیگر هویت مذهبی و به تبع آن دین به عنوان یکی‌ از مؤلفه‌های اساسی تمدن‌ بشری‌ نقش اساسی در تکوین هـویت انسان‌ها دارد. (جوانی 1384: 135) اما وابستگی به این هویت مستلزم رعایت حداقل­هایی است که عنوان مسلمان به عنوان یک هویت بر فرد صدق کند. سوالی که پیش می آید این است که رعایت حداقل­های یک هویت اسلامی در یک محیط غربی و یک کشور غیر اسلامی چگونه است؟ در سطرهای آتی به برخی از مهمترین چالشهایی که یک مسلمان - که در اعتقادات و دین خود مقید و پایبند به شئونات اسلامی است،- ممکن است با آن مواجه ­شود اشاره خواهد شد.

در ابتدا به نظر می رسد می بایست گذری بر مفاهیم نظری نوشتار خود داشته باشیم. لذا در سطور آتی تلاش شده تا نگاهی به مباحث هویت، دین و مولفه های هویت دینی داشته باشیم و پس از آن با ذکر مصادیقی به بحث بحران هویت دینی در میان مهاجران مسلمان ورود پیدا می کنیم.

کمتر مفهومى است که به اندازۀ هویت‌، واجد‌ معانى متعدد باشد. ردپاى‌ این‌ مفهوم را مى‌توان در گـفتگوهاى روزمـره تـا بحث‌هاى علمى و دانشگاهى یافت. وجود مفاهیم مـترادف یا نـزدیک و مـرتبط مـتعدد بـراى هـویت مانند من فاعلى، من مفعولى، ما، درک ما از خود‌، تصور‌ از خود، خودبازنمایى، خودآگاهى، خودانگاره، اگو، سوپراگو و شخصیت نیز از همین‌جا سرچشمه مى‌گیرد. (دوران و محسنى،1382: 81)

منظومۀ‌ واژگان هویت(به معناى هویت و واژه‌هاى مرتبط)در طـیفى از آثـار‌ متفکران‌ رشته‌هاى‌ گوناگون انعکاس یافته است. از فلسفه گرفته تا زبان‌شناسى و ادبیات.رویکرد‌ فلاسفه‌ بـه‌ هـویت،از بن‌مایه‌هاى فلسفه نشأت مى‌گیرد؛زیرا گویا همه اتفاق‌نظر دارند که خودشناسى،والاترین مقصد‌ و منظور تحقیق فلسفى است.از آنجا که امروزه مفهوم هـویت مـورد توجه رشته‌هاى گوناگون واقع شده است، لذا در ادامه به بررسى و تفاوت دیدگاه هریک از رشته‌هاى مختلف‌ علمى‌ نسبت به این مفهوم اشاره مى‌شود:

روان‌شناسى اجتماعى را مى‌توان به لحاظ طرح نظریات مستقل در این‌باره و مـلاحظۀ آن از خـلال بررسى جریان‌هاى گروهى و بین‌گروهى خاستگاه هویت دانست. اما جامعه‌شناسان‌ برخلاف‌ آنچه ممکن است در بادى امر به نظر برسد (فرآیندهاى گروهى و بین‌گروهى بیشتر موضوعاتى جامعه‌شناختى به شمار مى‌آیند تا روان‌شناختى) از طـریق تـأمل بر خـود به هویت پرداخته‌اند و چنان‌ مجذوب‌ ساز و کارهاى شناخت در فرد شده‌اند که از فرآیندهاى جمعى مربوط غافل مانده‌اند. عالمان علوم سـیاسى وعلوم تربیتى، جغرافى‌دانان و دانشمندان علم مدیریت و اقتصاد، هویت- به ویژه هویت‌هاى جـمعى- را ابـزارى‌ سـودمند‌ براى‌ تحلیل مسائل خود یافته‌اند. دانشمندان‌ عرصۀ‌ سیاست‌ به سبب تمرکزشان بر واحدهاى مستقل سیاسى نظیر دولت- مـلت‌ها ‌ ‌بـه هویت‌هاى جمعى پرداخته‌اند(دوران و محسنى،1382: 83-84)

دانشمندان‌ عرصۀ‌ علوم‌ تربیتى، نه تنها بر نـقش بـنیادین هـویت در‌ فرآیند‌ یادگیرى تأکید مى‌کنند بلکه نظر به وضعیت بحرانى آن در جوامع معاصر، برنامه‌هاى آموزشى ویژه را ضرورى دانـسته‌اند. (شایگان‌،1380‌:‌ 90-92)

هر هویت، ناچار در حدود جغرافیایى گروهى شکل‌ مى‌گیرد و با پس‌و پیش شـدن این حدود، دچار قبض و بـسط یا تـکثیر مى‌شود و یا وحدت مى‌یابد و البته به همین‌ ترتیب‌ در‌ قلمرو تاریخ نیز قرار مى‌گیرد. هویت، متضمن تعلق و تعهدى است که‌ مدیران‌ براى ادارۀ سازمان به آن محتاج‌اند. دانشمندان علم اقتصاد هم براین باورند که فروش کالا، درواقـع‌ فروش‌ یک‌ هویت است. (دوران و محسنى،1382: 84)

زبان‌شناسى و ادبیات، چشم‌انداز انتزاعى‌ترى دارند که‌ به‌ رویکرد‌ فلسفى بسیار نزدیک است، با این تفاوت که هویت در حیطۀ ادبیات، به مثابه‌ چیزى‌ سیال‌ که از طریق روایت‌ها و روایت‌هاى بازتابى پیوسته ساخته و بـازساخته مـى‌شود، تأمل‌پذیر است و نه چیزى‌ ثابت‌ و مستمر، آنچنان‌که موضوع بحث فلاسفه بوده است(دوران و محسنى، 1382: 85)

از سوى دیگر،بحث هویت در میان دانشمندان موسوم به«پست-مدرن» نیز‌ جـایگاه‌ مـهمى دارد. از دیدگاه بسیارى از ایشان، هویت برخاستۀ دنیاى مدرن است. هویت‌ روایتى‌ است‌ که شخص یا موضوعى مدرن از خود بیان مى‌کند و وحدتى تصنعى به همراه دارد. در‌ دنیاى‌ پست مدرن،هرگونه تفاوت یا تمایز نـظیر تـقابل‌هاى دوگانۀ هویت- غیریت، وحدت‌- مغایرت‌ و غیره‌ مردود است. (گل محمدى، 1381: 225)

پس‌ از بررسى اجمالى مـعانى مـفهوم هـویت، باتوجه به تفاوت رویکردهاى فلسفى، روان‌شناختى و جامعه‌شناختى نسبت به این مفهوم، به تفاوت معنایى هویت نـزد هـریک از رویکردهاى مذکور اشاره مى‌شود:در‌ فلسفه‌، هویت به معنى کیستى انسان به عـنوان یک نـوع اسـت. انسان همواره به دنبال صفات و ویژگى‌هایى مى‌گردد که او را از سایر پدیده‌هاى‌ جهان‌ متمایز کند.هر پدیده گرایشى‌ بـه‌ سـوى ذات یا گـوهر اصلى خود دارد و متوجه اصل خویش است. این اصل، قدیم و هرآنچه از آن پدید مى‌آید، جدید اسـت؛ تـا آنجا که‌ وى‌ حتى خود را در‌ مقایسه‌ با قدیم و اصل مى‌سنجد و ارزیابى مى‌کند. (مجتهدزاده، 1376: 5)

در روان‌شناسى، هویت و احساس هـویت یکى از مـشخصات شخصیت فرد تلقى مى‌شود. احساس هویت عبارت است از احساسى که انسان نسبت بـه‌ اسـتمرار‌ حیات روانى خود دارد و یگانگى و وحدتى که در مقابل اوضـاع و احـوال مـتغیر خارج، همواره در حالات روانى خود حس مـى‌کند؛ بـنابراین، از منظر روان‌شناسى، هویت انسان از نوعى ثبات برخوردار‌ است. ‌(جوادى یگانه‌ و عزیزى،1387: 187)

در جامعه‌ شناسى، واژۀ هـویت بـه معنى چه کسى بودن اسـت و حـس نیاز بـه شـناساندن‌ خـود است که سلسله‌اى از عناصر فرهنگى و تاریخى را در فـرد‌ یا‌ گـروهى‌ انسانى تحریک مى‌کند. هرنوع وابستگى اجتماعى، نمودار بخشى از ویژگى‌هاى انسان است.این ویژگـى‌ها، مـعرفت و شناخت ابناى ‌‌بشر‌ را تسهیل مى‌کند. (مـجتهدزاده، 1376: 147)

پرسشى که در‌ اینجا‌ مطرح مى‌گردد، این است که مؤلفه‌هاى هویت کدام‌اند؟ به اعتقاد برخى از متفکران، مؤلفه‌هاى‌ هویت‌ را‌ مى‌توان به حوزه‌هاى شناختى(ذهنى) و روان‌شناختى(روانى) تقسیم کرد. حوزه‌هاى شناختى شامل ارزش‌ها، اعـتقادات، هـنجارها‌، نمادها‌، آگـاهى‌ها‌، طرز تلقى‌ها یا رویکردهاست، ولى حوزه‌هاى روان‌شناختى شامل احساسات، نیازها و تمایلات مى‌گردد. براساس‌ آنچه ذکر گردید، در تعریف هویت مى‌توان گـفت: «هویت، معانى ذهنى شامل ارزش‌ها، اعتقادات، هنجارها، نمادها‌، طرز‌ تلقى‌ها و آگـاهى‌هاى مـختص بـه یک «خود» فردى یا اجتماعى و احساس تعلق و تعهد‌ نسبت‌ به آن خود است» (جنکینز،1381: 3)

براى روشن شدن مـفهوم «‌هـویت دینى‌»،همان‌گونه‌ که تعریفى از هویت ارائه شد، باید تعریف دین نیز از لحاظ نظرى‌ روشن‌ شود. دین گـسترۀ وسـیعى از‌ مـسائل‌ و موضوعات را‌ دربرمى‌گیرد‌ تا‌ آنجا که این فراگیرى گسترده، مرزبندى‌ حوزۀ‌ دین را از حوزۀ غیردین دشوار مى‌سازد. شاید این نظر به صواب نزدیک باشد که هرچقدر‌ که‌ پهنۀ امور مذهبى را مشخص کنیم‌، باز هم حوزه‌اى بینابینى‌ بـاقى‌ مى‌ماند و به دشوارى مـى‌توان تـعیین‌ کرد‌ که مرز جداکنندۀ دین و غیردین در کجا واقع شده است. (ایمان‌پور و سروش،1381: 41)

ویژگى منحصربه‌ فرد مفهوم دین، سبب شده اسـت که‌ بسیارى‌ ارائۀ تعریف تفصیلى از دین را‌ امرى‌ دشوار و پیچیده‌ به‌ شمار‌ مى‌آورند. «شاید بتوان گفت‌ تعریف اجمالى دین، براى بسیارى آشکار است، اما بیان تفصیلى اجزاى آن، مورد بحث و اختلاف‌ است‌. به سبب پیچیدگى مـفهوم دین، بـرخى‌ دین‌ را‌ تعریف‌ناپذیر‌ مى‌دانند‌؛ و بر این نظرند که هیچ تعریف واحدى که شامل مجموعه‌هاى متفاوت سنت‌ها، اعمال و عقایدى شود که‌ ادیان‌ مختلف‌ را مى‌سازند، وجود ندارد. از سوى دیگر‌، برخى‌ نـه‌ تـنها‌ تعریف‌ دین‌ را پیچیده نمى‌دانند بلکه به سبب وضوح و بداهت، آن را بى‌نیاز از تعریف مى‌دانند. (حسینى شاهرودى، 1383: 137)

به تعبیر رابرت هیوم «دین از یک منظر، آن‌قدر‌ ساده به نظر مى‌آید که هر بچۀ عاقل و بالغى یا آدم بـزرگى مـى‌تواند یک تجربۀ حقیقى داشته باشد و از منظرى دیگر، به اندازه‌اى جامع و پیچیده است که براى فهم کامل‌ و بهره‌گیرى‌ تام از آن، نیازمند تجزیه و تحلیل مى‌باشد.» (هیوم،1374: 18) در همین راستا میرچا الیاده، ویراستار علمی دایره المعارف دین بر این نظر است که تعاریف ارائه شده از دین آن‌قدر متعدد و متنوع است که حتى در اخـتیار نـهادن فـهرستى ناقص از آن‌ها غیرممکن‌ است. ‌(الیاده،1375: 60)

«شاید‌ هیچ کلمه‌اى مانند دین نباشد که هـمواره و آشـکارا خـیلى صاف و ساده به کار رود، ولى درواقع، نمایانگر نگرش‌هایى باشد که نـه فـقط بسیار متفاوت‌اند‌، بلکه‌ گاه مانعه الجمع‌اند» (ساجدى‌،1384‌: 56)

اما شاید بتوان به گونه ای دیگر به تعریف دین نگریست و آن اینکه گرچه دین‌پژوهان تعاریف فراوانى از دین ارائه داده‌اند اما به‌رغم کثرت، مى‌توان آن‌ها را‌ در‌ سـه دسـته جـاى داد:

1- تعاریفى با محوریت خدا،حقیقت یا ارزش غایى؛

2- تعاریف کارکردى؛

3- تعاریف شهودگرایانه.

دسته نخست تعاریف، اغلب از سوى مـتکلمان مـطرح شده است. ایشان غالبا درصدد بیان‌ تعریفى‌ از «دین بما هو دین» هستند و به تـعاریف «خـدامحور» روى مـى‌آورند. دومین دسته از تعاریف، بیشتر از سوى دانشمندان و پژوهشگران علوم انسانى به ویژه روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان مطرح شـده‌ اسـت‌. آنـان غالبا دین را از این جهت مطالعه مى‌کنند که در رفتار و روان افراد و شکل‌دهى سازمان‌ها و نهادهاى اجتماعى تأثیر مـى‌گذارد. ازاینرو، بیشتر به تعاریف کارکردگرایانه روى آورده و به بررسى‌ کارکردهاى‌ مثبت‌ و منفى دین پرداخته‌اند. تعاریف دستۀ‌ سوم‌، پا‌ را از عرصۀ تعاریف مـفهومى فـراتر نهاده و به تعاریف شهودى روى آورده‌اند. (ساجدى،1384: 57)

این طبقه‌بندى، ما را براى دریافت‌ تصویرى‌ کلى‌ از تـعاریف ارائه شـده از مفهوم دین یارى‌ مى‌رساند. از میان تعاریف مـتنوع و فـراوان ارائه شده از مفهوم دین، به‌ دنبال‌ تعریفى هستیم که از حد متعادلى‌ از‌ جامعیت و مانعیت‌ برخوردار‌ باشد‌. ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که ما در اینجا در‌ پى ارائۀ تعریفى از حقیقت و ماهیت دین نیستیم بلکه منظور ما از تعریف مـختار، بـه‌ کارگیرى‌ تعریف به عنوان یک اسـتراتژى بـراى‌ نیل‌ به‌ مقصد‌ مطالعه‌ است. اینکه مخاطب این نوشتار بداند که منظور از دین در اینجا چیست. از این رو ما در اینجا تعریف‌ ارائه شده توسط پترسون را به‌عنوان تعریف مختار خویش از دین ارائه می­کنیم. پتـرسون دین را این‌گونه تعریف مى‌کند: «مى‌توان دین را با رویکردى کل‌نگر، مجموعه‌اى از اعتقادات، احساسات و اعمال‌ فردى‌- جمعى دانست که حول مفهوم حقیقت غایى (یا امر مقدس) سازمان یافته است. این حقیقت غایى را برحسب تفاوت ادیان یا یکدیگر مى‌توان واحد یا مـتکثر، مـتشخص یا نامتشخص‌، الوهـى‌ یا غیرالوهى و نظیر آن تلقى کرد» (پترسون،1376: 20)

مؤلفه‌هاى هویت دینى

تعریف و تبیین مفاهیم کلیدى بحث شامل مفهوم هویت و مفهوم دین، ما‌ را‌ در جـهت ارائۀ تعریفى از‌ مفهوم‌«هویت دینى» یارى مى‌رسانند. براساس آنچه ذکر گردید، «هویت دینى» را مـى‌توان مـجموعه‌اى شـناختى، اعتقادى و روانى شامل ارزش‌ها، هنجارها، باورها،احساسات، نمادها، طرز تلقى‌ها‌ و آگاهى‌هاى‌ مختص به یک خود‌ فردى‌-اجتماعى دانـست ‌‌که حـول یک محور غایى (مفهوم مقدس) سازمان یافته است و با اثرگذارى بر کنش‌هاى اجتماعى، از یک سـو، سـبب هـمبستگى و انسجام درون گروهى (درون دینى) در میان اعضاى‌ گروه‌(دینداران) مى‌شود و از سوى دیگر موجبات تمایزات «برون‌گروهى» (برون دینـى) را با دیگر افراد و گروه‌ها فراهم مى‌آورد. (رئوفی، 1389)

مؤلفه‌هاى پیشنهادى «هویت دینى‌» در قالب دو بخش‌ ذیل‌ قابل تمیز است: «مؤلفه‌هاى ذاتى هویت دینى»و«مؤلفه‌هاى پیامدى دینی». «مؤلفه‌هاى ذاتى هویت دینى»به مؤلفه‌هایى اطلاق مـى‌گردد که جـزء جداناشدنى «هویت دینى» است و مشتمل بر دو مؤلفۀ «شناختى» و «عاطفى» است‌ که در ادامه به آن‌ها اشاره مى‌شود: مؤلفۀ شناختى شامل ارزش‌ها، هنجارها، باورها(ایمان) و اعتقادات است و مؤلفۀ عاطفى مشتمل بر احـساسات، نیازها و تمایلات. (رئوفی، 1389) البته منظور از‌ احساسى‌ که‌ در اینجا ذکر شده، احساسى است که ریشۀ ‌معرفتى‌ و شناختى‌ دارد، نه احساسى که صرفا ریشۀ بـیولوژیک و فـیزیولوژیک دارد. (زاهـدى، 1385: 333)؛ براى مثال، احساس تعلق فرد دیندار به‌ دین‌، ریشه‌ در شناخت و مـعرفت وى بـه دینش دارد و لذا جنس این‌ احساس، یقینا با جنس احساس تعلق یک طفل خردسال به مادر خویش که ریشه‌اى بـیولوژیک دارد،مـتفاوت است. احساس‌ تعلق‌ به دین معلوم مى‌دارد که فرد تا چه اندازه به آموزه‌هاى‌ یک‌ دین (مـذهب) احـساس تـعلق و دلبستگى مى‌کند. هرچه این علقه و پیوند عاطفى، بیشتر و مستحکم‌تر باشد، نوعى احساس‌ هم‌ذات‌پندارى‌ بین‌ فـرد و دین بـه وجـود مى‌آورد که بر مبناى آن، فرد خود را‌ جزئى‌ از‌ پیکرۀ سازمان‌دهى دین تلقى کرده، بر عضویت خود در دین مزبور مى‌بالد. (طـالبان،1388‌: 28)

بـه‌ مظور سنجش مؤلفۀ عاطفى، معرف‌هایى از قبیل «احساس تعلق به دین»، «احساس‌ آرامـش‌ بـه هـنگام نیایش و عبادت»، «احساس تقرب و نزدیکى به خداوند»، «احساس افتخار به مسلمان‌ بودن، «احـساس غرور و افتخار از موفقیت مسلمانان»، «احساس بیزارى و تنفر از خدشه‌دار شدن اسلام‌» و «احساس‌ همدردى و مـسئولیت در قـبال سـایر مسلمانان» می تواند مد نظر باشد. هویت دینى علاوه بر مؤلفه‌هاى‌ ذاتى‌، داراى‌ مؤلفه‌هاى دیگرى است که گرچه جزء مـؤلفه‌هاى ذاتـى «هویت دینى» نیستند اما بر پیامدها و آثار‌ «هویت‌ دینى» دلالت دارند که از آن‌ها بـه «مـؤلفه‌هاى پیامـدى هویت دینى» تعبیر‌ مى‌شود‌ که‌ مشتمل بر دو مؤلفۀ «اجتماعى» و «فرهنگى» است.(رئوفی، 1389)

مؤلفۀ اجتماعى‌ بـا مـجموعه‌اى از نشانگرهاى اجتماعى سروکار دارد که مرز میان «گروه‌هاى دینى» را تعریف مى‌کند‌ و به‌ شخص اجازه مى‌دهد که مـیان «درون‌ گروه‌» و «برون‌ گروه‌» تمایز‌ قائل شـود. مـؤلفۀ‌ اجتماعى‌ بـا تـعریف رسـمى و عملى تعلق اجتماعى مـرتبط است.به منظور سنجش مؤلفۀ اجتماعى، معرف‌هایى از قبیل‌ «رعایت‌ امانت‌دارى‌»، «دستگیرى از محرومان»، «رعایت حدود شـرعى در‌ روابـط‌ با‌ نامحرم‌»، «مدنظر‌ قرار‌ دادن دین‌مدارى بـه عـنوان یک شـاخص در مـسئلۀ انـتخاب دوست»، «مدنظر قـرار دادن دین‌مدارى به عنوان یک شاخص در مسئلۀ انتخاب همسر»، «لزوم هماهنگى میان ارزش‌هاى شغلى‌ با ارزش‌هاى دینى» و «عدم تخطى از احـکام اقـتصادى دین بـه هنگام دادوستد و معاملات تجارى» پیشنهاد شده است. (رئوفی، 1389)

مـؤلفۀ فـرهنگى حـاوى مـجموعه‌اى از عـناصر نمادین (سمبولیک) است که میراث سنتى‌ خاصى‌ را تشکیل مى‌دهد. آیین‌ها و رموز آیینى، سبک غذا خوردن، لباس پوشیدن و نیز هنر و آفریده‌هاى زیباشناختى و نظایر آن‌که با نظام اعتقادات فرد مـرتبط اند، مجموعا مؤلفۀ فرهنگى را تشکیل مى‌دهند. به‌ مظور‌ سنجش مؤلفۀ فرهنگى، معرف‌هایى از قبیل «التزام به پوشش اسلامى» و «شرکت در مراسم و آیین‌هاى مذهبى» پیشنهاد شده است. (رئوفی، 1389)

در این نوشتار، بنا به ضرورتی که موضوع ایجاب کرده است، بیشتر بر مؤلفه های اجتماعی و فرهنگی هویت دینی، توجه شده و آن مولفه ها مد نظر قرار داشته است.

حجاب زنان مسلمان در محیط غربی

در مقام مقایسه فرهنگی بیش از همه طرز پوشش زنان اروپایی برای بسیاری از پناهندگان تازه وارد جلب توجه می­نماید. در برخورد با این نوع فرهنگ پوشش، زنان مسلمان پناهنده و مهاجر رفتارهای متفاوتی را در پیش می­گیرند. برخی به راحتی و بدون هیچ تشویش و نگرانی حجاب را رها کرده و پوششی همانند جامعه میزبان برای خود انتخاب می­کنند. برخی دیگر تا مدتی با این رویه مقاومت کرده و حجاب خود را حفظ می­کنند اما پس از مدتی که می­تواند چند هفته یا چند ماه باشد، خود را شبیه وضع موجود می­کنند، برخی دیگر از زنان حجاب اسلامی را در حد عرف معمول رعایت می­کنند.

همچنین دیده شده که برخی فقط حجاب را در پوشاندن موی سر خلاصه کرده و حساسیتی نسبت به باقی قسمت ها ندارند و برخی دیگر با یک تعصب خاص و در مواردی افراطی همان پوشش سنتی زنان در کشور خود را به هیچ وجه رها نمی­کنند. از آنجا که حجابهای سنتی -که لزوما اسلامی نیستند و بیشتر در کشورهای عربی و شمال آفریقا و برخی کشورها با بافت سنتی، نظیر افغانستان مرسوم است، - به دلیل مسائل امنیتی، این نوع از پوشش در برخی کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و هلند خلاف قانون بوده و جریمه دارد، دیده شده که برخی از این بانوان حاضرند که حتی جریمه این عمل را پرداخت کنند اما از حجاب خود دست برندارند.[3]

همانگونه که پیش از این اشاره شد در مواردی هم مشاهده شده که زن مسلمان در میان التزام به حجاب و یا عدم التزام به آن دچار بحران می­شود. دختران مسلمان در برخی از خانواده­ها تشویق به حجاب می شوند اما از سوی اجتماع تشویق به برداشتن حجاب و این مساله برای این دختران فشارهای روحی زیادی را به همراه دارد. به عنوان نمونه خانمی مسلمان نقل می­کند که «من مدت 5 سال است که با حجاب از خانه خارج می­شوم اماوقتی از خانه دور می­شوم، حجاب را کنار می­گذارم تا وقتی که به خانه نزدیک می­شوم و دوباره حجاب را رعایت می­کنم و همیشه ترس از رسوا شدن دارم برای همین در این اواخر دین را بدترین دشمن خود می­دانم که باعث این رنج من شده است.» (سلطانی 1395: 41)

به نظر می رسد دستگاه های مذهبی و کسانی که دغدغه دینی مهاجران در کشورهای غیر اسلامی دارند، در این مورد راه کارهایی ارائه کنند که پاسخ های مناسب به این مشکلات داشته باشند.

خوراک حلال

مساله خوراک و مواد غذایی مخصوص مسلمانان از مشکلات دیگری است که پناهندگان و مهاجرین تا مدتها با آن درگیر هستند. این مشکل به خصوص در بسیاری از کمپ­های پناهندگان به طور حاد دیده می شود چه اینکه دیده شده که از سوی مسئولان کمپها به این مساله توجه نمی­شود، و به مهاجرین غذاهای تهیه شده از گوشت حرام داده می­شود. اگرچه آن مسلمان پناهنده شانس و اقبال با او همراهی کند و در یک شهر یا منطقه که مسلمانان زیادی دارد ساکن شود کمتر با این مساله مواجه می­شود اما از آنجا که انتخاب محل زندگی در اختیار پناهنده نیست امکان اینکه در تقسیم محل اقامت به یک شهر یا روستای دورافتاده منتقل شود، فراوان است و اینجا است که تهیه غذاهای حلال برای او دشوارتر می­شود.

حتی در همان شهرهایی که جمعیت مسلمانان فراوان است، بسیاری از مسلمانان به این نکته آگاه نیستند که بعضی از محصولات غذایی حاوی مواد حرام هستند. به عنوان نمونه در مواد خوراکی نظیر شیرینی جات و آب میوه ها که کمتر گمان این می رود که از مواد غیرحلال استفاده شود اما دیده شده که در این دسته از خوراکی ها نیز از موادی نظیر چربی خوک یا شراب استفاده شده و بسیاری از مسلمانان بدون توجه به این نکات از آنها استفاده می کنند و تصور غالب بر این است که بحث خوراک حلال فقط در گوشت خلاصه می­شود.

در دسترس بودن و سهولت انجام کارهای گناه

بیشتر پناهندگان از کشورهای مسلمان را جوانان مجرد تشکیل می­دهند. به علت آزادی که در کشورهای اروپایی حاکم است و عدم علاقه به تشکیل خانواده و ازدواج، دیده شده که برخی از جوانان به مراکز فساد گرایش پیدا می کنند که پس از انجام رفتارهای غیر اسلامی، در تعدادی از این جوانان احساس گناه و اینکه مسلمان خوبی نیستند پیش می آید، که این مساله باعث بروز ناراحتی های روحی و روانی برای آنها می شود.

حضور پزشکان نامحرم برای بیماری های خاص

گرچه در بسیاری از موارد بیماران می­توانند پزشک خود را انتخاب کنند اما در برخی موارد نظیر هنگامه­ی زایمان تقریبا امکان ندارد که مانع ورود پزشک یا پرستار مرد شد و حضور پزشک و پرستار مرد در اتاق زایمان قطعی است. همچنین در دیگر بیماری ها مخصوص زنان این مساله فراوان دیده می شود. این مسأله از دغدغه های برخی خانواده های مسلمان است که در مراکز اسلامی درد دل های خود را با مسئولین و روحانیون مستقر در آن مناطق در میان گذاشته اند.

عدم هماهنگى میان ارزش‌هاى شغلى‌ با ارزش‌هاى دینى

بسیاری از مهاجرین از این مساله گله دارند که نمی توانند به راحتی فرایض دینی خود نظیر نماز را در محل کار یا تحصیل بجا آورند. مواردی پیش آمده است که یک مسلمان به علت تعهد کاری در محضوریت قرار می­گیرد. دیده شده که برخی از مسلمانان در دوراهی باقی ماندن در آن شغل یا انجام فرایض دینی قرار گرفته و می­بایست یکی را انتخاب کنند. آن هم شغلی که پس از مدتها انتظار و مصاحبه وتشریفات اداری فراوان بدست آورده است.

از سوی دیگر با اوج گرفتن حوادث تروریستی توسط گروه های افراطی مسلمان نما در اروپا و اوج گرفتن موج اسلام هراسی در سالهای اخیر، فعالیت و حضور مسلمانان با مدارای کمتری تحمل می شود به عنوان نمونه برخی از دانشگاه­های آلمان نمازخانه ­هایی که به دانشجویان مسلمان اختصاص یافته بود را بستند. (Díaz 2015)

تعامل و رفتار با نامحرم

این مساله نیز برای تعدادی از مسلمانان به یک مشکل تبدیل شده و در مواردی باعث سوء تفاهم شدیدی بین دو طرف می­شود. چه اینکه عدم دست دادن در برخی کشورها نشانه بی احترامی به آن شخص است و حتی در مواردی دیده شده که یک زن غربی که یک مسلمان از دست دادن با او خودداری کرده بوده این رفتار تا حدی باعث ناراحتی او شده که او را روانه بیمارستان کرده است. (سلطانی 1395: 28)

دست دادن در ملاقات های اولیه و در آغوش گرفتن و بوسیدن پس از آشنایی از رفتارهای عادی و پذیرفته شده فرهنگ غربی است و اگر پسر مسلمانی از این کارها دوری کند، در برخی اوقات او را به چشم همجنس باز می نگرند.

رعایت پاکی شرعی لباس و بدن

رعایت پاکی شرعی مخصوصا برای مهاجرین تازه وارد بسیار دشوار است. عدم توجه به این مساله باعث می­شود که فرد از توجه به این نکته غافل شده این مساله به صورت یک عادت برای آن شخص درآمده و حتی در شرایطی که امکان رعایت پاکی شرعی را نیز دارد، آن را رعایت نکند و این امر به تدریج مقدمه ای برای سهل انگاری در برخی دیگر از امور دینی می­شود.

جدا نمودن فرزندان از والدین

در برخی کشورهای اروپایی قوانین سخت گیرانه ای در خصوص نوع رفتار با فرزندان وجود دارد و به راحتی ممکن است که فرزندان را از پدر و مادر جدا کرده و در مراکز حمایت از کودکان بزرگ کنند. این مساله رنج فراوانی را به خانواده ها مخصوصا اگر فرزندشان دختر باشد تحمیل می­کند.

این دختران جدا افتاده از خانواده در معرض خطرات فراوانی هستند، به دلیل نبود خانواده در کنار آنها و نیاز آنها به دوست و همدم وارد گروه های هم سن و سال خود می­شوند. از سوی دیگر اگر آن فرد بخواهد که اعضای آن گروه، او را به عنوان دوست قبول کنند باید ملزم به انجام رفتاری همانند آن گروه شود، رفتارهایی که از نظر شرع و دین اسلام گناه به حساب می­آید. این امر فردی با هویت مسلمان را از نظر روحی آزار می­دهد. به عنوان نمونه یکی از این دختران نوجوان که توسط دولت از والدین خود جدا شده و برای پیدا کردن دوست و همدم وارد یکی از این گروه های هم سن و سال خود شده است. او اینگونه وضعیت خود را توضیح می­دهد که پس از ورود به این گروه «مدتی است که دست از خوردن غذاهای حلال برداشته ام، اما گوشت خوک لب نزده ام، حجابم که رفت حالا ماندم که حضورم در مجالس فساد را چگونه حل کنم، حالا نمی­دانم چکار کنم، عذاب وجدان شدیدی گرفته ­ام» (سلطانی 1395: 38)

هویت دینی کودکان و نوجوانان

مواردی که در سطرهای پیشین ذکر شد به طور کلی شامل جوانان و بزرگسالان می­شود. اما سوالی که مطرح می­شود حضور در یک کشور غربی برای یک کودک ونوجوان مسلمان از منظر دینی چه تبعاتی خواهد داشت؟

یک کودک مسلمان از همان دوران مهد کودک شاهد تفاوت های خود با دیگران است به عنوان نمونه او در جشن­ تولد دوستان خود نمی­ تواند از تمام غذاهایی که سایرین می ­خورند، استفاده کند و این مساله برایش رنج آور و سوال برانگیز است. بسیاری از اعیاد کشورهای غربی ریشه در مسیحیت دارند و این اعیاد به صورت زیبا و خوش آب و رنگ در مدارس و مهد کودک ها برگزار می­شود و به این ترتیب ناخودآگاه کودک به سوی مسیحیت سوق پیدا می­کند. همچنین این جشن­ها فرصت مناسبی است که برخی از رفتارهایی که در اسلام تجویز نشده –مانند رقص مختلط –انجام شود.

در بسیاری از کشورهای غربی مرسوم است که کودک از 3 سالگی وارد مهد کودک شود. به طور طبیعی سیستم این مهدکودک ها به گونه ای طراحی شده که مناسب فرهنگ غربی است و کودک مسلمان از همان دوران تحت تاثیر فرهنگ غالب رشد یافته و بزرگ می­شود. در این دوران کودک در مراسم دینی و جشنهای مذهبی مسیحیان شرکت می­کند و مواقعی هم پیش می­آید که از غذاهایی که برای یک مسلمان ممنوع است برای تغذیه در مهد کودک استفاده می­شود.

به عنوان نمونه در یک مورد مادر مسلمانی ساکن نروژ این خاطره را نقل می­کند که از مهد کودک دخترش با او تماس گرفته شده که سریع خود را به مهد کودک برساند، وقتی مادر خود را به مهد کودک میرساند، دخترش مشغول گریه بوده وقتی علت را جویا می­شود این بوده که در آن روز غذای مهد تهیه شده از گوشت حرام بوده و دختر هم از آن غذا می خواسته اما چون والدین آن دختر مسئولان مهدکودک را از دادن غذای حرام به دخترشان منع کرده بودند، آنها نمی­توانستند که آن غذا را به آن کودک بدهند و او شروع به گریه می­کند و آنها مجبور می­شوند که مادر را برای آرام کردن دختر طلب کنند. دختر از مادر علت اینکه او چرا نمی­تواند از آن غذا استفاده کند را سوال می­کند، مادر در جواب می­گوید چون ما مسلمان هستیم این غذا برای ما حلال نیست. دخترک در جواب می­گوید: «پس بهتر است که دینمان را عوض کنیم تا بتوانیم از همه غذاها بخوریم.» مادر اضافه می­کند که این مساله باعث این شده بود که مدتها دخترش کاملا منزوی شود. (سلطانی 1395: 24)

اردوهای مختلط

یکی از برنامه­های ثابت مدارس در بسیاری از کشورهای اروپایی این است که دانش آموزان را برای سفرهای تفریحی و علمی چند روزه به دیگر نقاط و شهرها می­برند. در این اردوها کودکان و نوجوانان مسلمان معمولا از همان غذای دیگران استفاده کرده و همانند دیگران از خوابگاه ها و حمام های مشترک استفاده می­کنند. در این اردوها برخی اوقات از نظر مسائل جنسی اتفاقاتی رخ می­دهد که با قوانین اسلامی همخوانی ندارد.

از دیگر موارد نگران کننده برای خانواده های مسلمان آموزش شنای اجباری و به صورت مختلط در مدارس است که در برخی از کشورهای غربی مرسوم است.

آموزش مسائل جنسی

از نکات دیگر قابل ذکر اینکه در بخشی از دوران تحصیل در مدارس دروس ویژه آموزش های جنسی برگزار می­شود در این دروس دانش آموزان با موضوعات مرتبط با امور جنسی آشنا می­ شوند. البته این امر باعث بالارفتن سلامت جامعه از نظر بیماریهای جنسی و جلوگیری از بارداری در سنین نوجوانی شده است. ولی برخی اوقات بخشی از این آموزشها –به عنوان نمونه در بحث خود ارضایی- با آموزه­ های اسلام ناسازگار است.

بحران معنویت در غرب و تاثیر آن بر مهاجرین

اگرچه این موضوع خود پژوهش مستقلی را طلب می­کند اما آنچه در این نوشتار کوتاه می­توان گفت این است که به دلیل فضای به اصطلاح باز حاکم بر جوامع غربی، و تحت پوشش عناوین پر زرق و برق تلاش رسانه­ها در بارآوردن انسانهایی کاملا مادی و به دور از معنویات است –که به نظر می­رسد در این هدف خود موفق هم شده­اند-. آنچه در غالب رسانه­های غربی به ذهن و روح مخاطبان تزریق می­شود، تلاشی است برای تلقین این مطلب که در زندگی فقط باید به دنبال لذت جسمانی از هر نوع آن بود. ذیل همین نگاه و هدف است که در دهه های اخیر بحرانی به عنوان بحران معنویت و دین گریزی در جوامع غربی شایع شده است.

برای بررسی وضعیت معنویت و دین باوری نگاهی خواهیم داشت به کشور آلمان که بیشترین آمار پذیرش پناهندگان را در سال 2015 میلادی داشته است. اشپیگل، نشریه صاحب نام آلمانی در وبسایت خود، در یک نظر سنجی از مخاطبان خود گزینه­هایی را در مورد باورهای دینی به نظرسنجی گذاشته بود. از میان بیش از سی هزار شرکت کننده در نظرخواهی بیش از 55 درصد آن گزینه­ی: «من عضو هیچ مجموعه مذهبی نیستم و به هیچ دینی اعتقاد ندارم» را انتخاب کرده بودند. (Spiegel 2015)گزینه­ای که با یک گزارش دیگر با عنوان «آلمان، کشور بی خدا» که در وبسایت Die Weltاز وبسایتهای خبری مطرح در آلمان منتشر شده، همخوانی فراوانی دارد. (Großbölting 2013)

با نگاهی به وضعیت دینی در آلمان از لحاظ آماری حقایق بیشتری در این موضوع بدست می­دهد:[4]



در نمودار ارائه شده وضعیت دینی آلمان در سال 1970 و سال 2005 میلادی مقایسه شده است. در این نمودار رنگهای آبی و قرمز نشان دهنده پیروان دو مذهب عمده مسیحیت یعنی کاتولیک و پروتستان هستند. همانگونه که به وضوح نشان داده شده، فراوانی پیروان دین مسیح از 95 درصد در سال 1970 به کمی بیش از 60 درصد در سال 2005 رسیده است. به همین ترتیب کسانی که به هیچ دینی وابسته نبودند از حدود 4 درصد در سال 1970، گستردگی جمعیتی آنها به بیش از 32 درصد در سال 2005 رسیده است.(Forschungsgruppe Weltanschauungen in Deutschland 2008)

این رشد بی دینی را شاید بتوان در نمودار که مربوط به سال 2015 است بهتر نشان داد. موسسهStatistaیکی از موسسات آمار و اطلاعات در آلمان، آماری را در مورد مومنان به خدا در این کشور ارائه کرده است. این آمار در قالب پاسخ ساده­ی آری یا خیر به این سوال بدست آمده که آیا اعتقادی به خدا دارید؟ نتیجه آمار به طرز جالبی از وضعیت خداناباوری در آلمان پرده بر می­دارد.



58 درصد به سوال مطرح شده پاسخ مثبت داده اند و اعلام کرده اند که به خدا اعتقاد دارند، که از آن میان 67 درصد در آلمان غربی و 25 درصد در آلمان شرقی زندگی می کردند.

38 درصد نیز اعلام کردند که به خدا اعتقادی ندارند که از آن میان 29 درصد ساکنان آلمان غربی و 73 درصد ساکنین آلمان شرقی اعلام کرده اند که به خدا اعتقاد ندارند.

از این مقایسه نکته ای که بدست می­آید این است که آمار خداناباوران در آلمان شرقی بیش از آلمان غربی است. شاید تحقیقی که در سال 2008 توسط موسسه تحقیقاتی NORC[5]به همین منظور و با همین هدف انجام یافته است جزئیات بیشتری از وضعیت خدا ناباوری در آلمان را به تصویر بکشد. این تحقیق نشان می دهد که در میان رده سنی زیر 28 سال در آلمان شرقی حتی یک درصد نیز مومن به خدا وجود نداشته است.

با اتکا به همین آمار و ارقام روزنامه گاردین تیتر یکی از مقاله های خود را این عنوان انتخاب کرده است: «آلمان شرقی: بی خداترین مکان زمین» (Thompson 2012)طبق گزارش NORCحدود 60 درصد پرسش شوندگان در آلمان شرقی صریحا اعلام کرده اند که اعتقادی به خدا نداشته­اند و نخواهند داشت و به این ترتیب آلمان شرقی در صدر جدول ملحدان قرار گرفته است. در حالیکه همین آمار نشان می دهد که در آلمان غربی کمتر از 10 درصد به این سوال پاسخ مثبت داده اند.

نکته جالب توجه این است که با استفاده از فضای آزادی مذهبی که در آلمان وجود دارد انجمن های ملحد –همچون سایر سازمانهای دینی و اجتماعی –اهداف و آرمان­های خود را تبلیغ می کنند به عنوان نمونه یک گروه از مبلغان بی دینی بر روی یک اتوبوس جمله­ی «خدا وجود ندارد» را نوشته و همراه با یک عده از اعضای انجمن خود در نقاط مختلف به تبلیغ الحاد پرداخته اند. (Patalong 2012)علاوه بر این اخیرا در سال 2015 کنفرانس سه روزه بین المللی الحاد در شهر کلن با شعار «فرصتی به صلح بدهید: سکولاریزاسیون و نزاعهای جهانی»[6] برگزار شد. این برنامه های تبلیغاتی همراه با موج فزاینده اعمال خشونت باری که به نام دین انجام می شود سبب بازار گرمی گروه های خدا ناباور شده است.

به طور قطع در این بازار گرم تبلیغ بی ایمانی و بی دینی و خدا ناباوری بخشی از مهاجرین مسلمان هم تحت تاثیر آن قرار گرفته و خودآگاه یا ناخودآگاه به این طرز تفکر گرایش پیدا می­کنند. اما تا کنون در این موضوع تحقیقی انجام نشده که چند درصد از مسلمانان مهاجر پس از مهاجرت از باور به خدا و دین دست برداشته­اند و جای این تحقیق همچنان باقی است.

آنچه از بررسی مطالب پیش گفته بدست می­دهد این است که مهاجرت چه به طور خودآگاه و چه ناخودآگاه منجر به تـغییر در هویت دینی فرد می شود ، چه اینکه فرد در سیستمی زندگی می­کند که ارزشهای دینی و در اینجا - منظور هویت اسلامی –گاه در تقابل و تضاد ارزشهای زندگی غربی قرار می گیرد از دیگر سو فرد مهاجر به طور روزمره شاهد تجربه نمودن الگوهاى کاملا متفاوتى از هویت دینی است، به همین دلیل فردهر اندازه که تلاش نماید تا تحت تاثیر فضای جدید قرار نگیرد، نمی­تواند از این امر گریزی داشته باشد، چه اینکه تمام عوامل و فاکتورهای تاثیر گذار در شکل دهی هویت دینی در جهت تغییر هویت دینی فرد به سوی بی دینی یا یک هویت دینی دیگر –عمدتا مسیحیت –است. لذا فرد مسلمان اگر در تلاش این مطلب باشد که هویت دینی خود را حفظ کند در واقع در حال شناکردن بر خلاف جریان آب است که انرژی و توان فراوانی را می­طلبد.

این نکته به وضوح حداقل در میان بخشی از مهاجرین مسلمان دیده شده که اکثریت قابل ملاحظه ای از مسلمانان مهاجر پس از سالها زندگی در غرب، آداب و رسوم دینی و اعتقادات مذهبی خود را فراموش و ترک کرده­اند و بویژه در نسل نوی آنها –به دلیل تاثیر پذیری مستقیم از محیط مدرسه، اجتماع و رسانه ها - کمتر اثری از پایبندی به احکام اسلام دیده می­شود. گرچه از نظر رفتار و حسن خلق در موارد بسیاری قابل تحسین و احترام هستند اما به هر حال مولفه های اجتماعی و فرهنگی هویت دینی فرد مهاجر در جامعه غربی به طور ناخودآگاه مورد پرسش و سوال قرار دارد.شاید به همین دلیل است که برخی از علمای اسلام سفر و اقامت طولانی مدت در کشورهای غیرمسلمان که باعث ضرر و نقصان در اعتقادات دینی می­شوند را حرام اعلام کرده­اند.[7]

البته برای کاهش اثرات بحران هویت دینی راهکارهایی وجود دارد: از آن جمله اینکه فرد مهاجر هنگامی که مختار به انتخاب محل زندگی گردید، می­تواند در شهرها و مناطقی که جمعیت مسلمانان در آن فراوان است منزل اختیار کند، چه اینکه در این مناطق به علت وجود تعداد قابل توجه مسلمانان مکانهای مذهبی و محصولات غذایی مختص آنها سهل الوصول است. به تجربه ثابت شده است که معمولا خانواده­هایی که ارتباط خود را با مراکز اسلامی و مساجد قطع نکرده اند با استفاده از مشورت با روحانیون و یا مبلغان مستقر در آن اماکن توانسته اند راه کارهایی برای مواجه با برخی از چالش های پیش روی خود بیابند. همچنین به دلیل زندگی در یک اجتماع از مسلمانان امکان انتقال هویت اسلامی به نسل آینده نسبت به مسلمانانی که در مکانی که در آن هیچ مسلمانی وجود ندارد زندگی می کنند، بیشتر می­شود. همچنین با استفاده از فرصتهایی که اینترنت و رسانه های مجازی و دیجیتال دراختیار مجموعه های تبلیغی قرار داده، مسلمانان کشورهای غربی به راحتی امکان پرسش و پاسخ در باب موضوعات و مسائل مذهبی را دارند، اما به هر حال امکان اینکه این شبکه­ها دامی از طرف گروه های افراطی نظیر داعش هم باشد وجود دارد که نیاز است این نکته نیز مدنظر باشد.
غلام احیا حسینی
منابع و مآخذ

آقایی، اصغر. ”آسیب شناسی تغییرات فرهنگی . “ پیوند، شماره 294 و 295 بهار 1383: 44-57.
ایلیاده، میرچا. دین‌پژوهى.ترجمه بهاء الدین خرمشاهی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1375.
ایمان‌پور، محمد تقى و سروش، مریم. ”بررسى و ارزیابى عوامل مؤثر بر هـویت دینى جوانان در شیراز.“ مجله علمى-پژوهشى دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانـشگاه اصـفهان، شماره 30 و 31 پاییز و زمستان 1381: 39-68.
پترسون، مایکل. عقل و اعتقاد دینى: درآمدى بر فلسفه دین.ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی. تهران: طرح نو، 1376.
جـنکینز، ریچارد. هویت اجتماعى.ترجمه تورج یاراحمدی. تهران: شیرازه، 1381.
جوادی یگانه، محمد رضا، و جلیل عزیزی. ”هـویت فـرهنگى و اجتماعى در بین جوانان شهر شیراز با توجه به عامل رسانه.“ فصلنامه تحقیقات فرهنگى، شماره 3 1387: 183-213.
جوانی، حجت الله. ”هویت دینی یا هویت های دینی.“ اسلام پژوهی، شماره پاییز و زمستان 1384: 135-154.
حسینى شـاهرودى، سید مرتضی. تعریف و خاستگاه دین. مشهد: آفتاب دانش، 1383.
دوران، بهزاد، و منوچهر محسنی. ”هویت؛ رویکردها و نظریه‌ها.“ مجله علوم تربیتى و روان‌شناسى(ویژه‌نامه هویت)، دانشگاه‌فردوسى‌مشهد شماره 1 1382.
رئوفی، محمود. ”مؤلفه های هویت دینی.“ دین و ارتباطات، شماره 37 و 38 بهار - تابستان و پاییز - زمستان 1389: 91-112.
زاهدی، مرتضی. نظریه تربیتى اسلام. تهران: موسسه صابره، 1385.
ساجدی، ابوالفضل. ”هویت‌شناسى‌دین در اسلام و غرب.“ نشریه اندیشه‌هاى فلسفى، شماره 3 پاییز 1384: 53-80.
سلطانی، سید مسیح. چالشهای نسل جدید در پذیرش فرهنگ دینی در اسکاندیناوی. قم: جامعه المصطفی: تحقیق پایانی دوره کارشناسی، 1395.
شایگان، داریوش. افسون‌زدگى جدید؛ هویت چهل تکه و تفکر سیار.ترجمه فاطمه ولیانی. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، 1380.
طالبان، محمد رضا. ”چارچوبى مفهومى براى‌پیمایش‌دیندارى‌در ایران.“ مجله اسلام و علوم اجتماعی، شماره 2 پاییز و زمستان 1388: 7-48.
گل محمدى، احمد. جهانى شدن،فرهنگ و هویت‌.جلد 1. تهران: نشر نی، 1381.
مجتهدزاده، پیروز. ”جغرافیا و سـیاست در فـرآیندى نـوین.“ مجله: دانشکده حقوق و علوم سیاسی (دانشگاه تهران) ، شماره 42 زمستان 1377: 123-198.
هیوم، رابرت. ادیان زنده جهان. ترجمه عبدالرحیم گواهی. تهران: دفتر نشر فـرهنگ اسـلامى، 1374.
یحیائی، سبحان، و مـرضیه کیا. ”مطالعه ی ‌‌‌مـوردی‌انگاره ‌های هویت فرهنگی و هویت ملی‌ملت ‌های ایران و افغانستان‌.“ مطالعات ملی، شماره 37 بهار 1388: 135-156.
CNN, Azadeh Ansari. “French burkini ban: Businessman pays women's fines.” CNN.23 8, 2016,8,23. http://edition.cnn.com/2016/08/22/world/france-burkini-fines-paid/ (دستیابی در 9, 25, 2016).
Díaz, Laura. “Kein Platz für Allah.” zeit online.18 11 2015. http://www.zeit.de/2015/46/beten-campus-islam-gebetsraum(دستیابی در 9 ,27, 2016).
Forschungsgruppe Weltanschauungen in Deutschland. “Religionszugehoerigkeit Bevoelkerung 1950-2008.” Fowid.2008. http://fowid.de/fileadmin/datenarchiv/Religionszugehoerigkeit_Bevoelkerung__1950-2008.pdf(دستیابی در 4, 20, 2015).
Großbölting, Thomas. “Deutschland, ein gottloses Land.” Die Welt.27, 3, 2013. http://www.welt.de/114824161 (دستیابی در 12, 2, 2015).
Patalong, Frank. “AtheistenTreffen:Unter Gottlosen.” Spiegel Online.6, 5, 2012. http://www.spiegel.de/panorama/gesellschaft/atheisten-gottlose-fordern-moral-monopol-der-kirche-heraus-a-835692.html(دستیابی در 12, 5, 2015).
Spiegel.20, 12, 2015. http://www.spiegel.de/forum/votes/set/setvote-8492.html(دستیابی در 12, 28, 2015).
Spooner, Jason. “Bring On The Golden Age Of Mobile, Social Media Explorer.” Social Media Explorer.2 ,5, 2014. https://www.socialmediaexplorer.com/mobile-2/bring-on-the-golden-age-of-mobile-infographic/ (دستیابی در 9, 26, 2016).
Thompson, Peter. “Eastern Germany: the most godless place on Earth.” The Guardian.22, 9, 2012. http://www.theguardian.com/commentisfree/belief/2012/sep/22/atheism-east-germany-godless-place(دستیابی در 12, 1, 2015).

پی نوشت:

[1]- به سبب گسترش بسیار سریع گوشی های هوشمند در دوران حاضر، نظریه ای وجود دارد که بر طبق آن دوران معاصر را دوران گوشی های هوشمند نام نهاده اند. طبق برخی از آمارها تعداد گوشی های هوشمند، تبلتها و وسایل مشابه ششصد میلیون بیشتر از جمعیت کره زمین برآورد شده است. رک: (Spooner 2014)

[2]- مرحوم دهخدا در تعریف مهاجرت به این نکته به درستی اشاره کرده است: «ترک کردن دوستان و خویشان و خارج شدن از نزد ایشان یا فرار از ولایتی به ولایت دیگر از ظلم و تعدی»

[3]- نکته جالب اینکه در یک مورد یک تاجر ثروتمند مسلمان فرانسوی حاضر شده که جریمه زنان مسلمانی که از برقع استفاده می کنند و بخاطر آن جریمه می شوند را پرداخت کند. (CNN: 2016,8,23)

[4]-[این آمار برگرفته شده از نتایج تحقیقی یک گروه پژوهشی در آلمان با عنوان «گروه تحقیقاتی جهان بینی در آلمان» است.

[5]- این موسسه در دانشگاه شیکاگو قرار دارد و موسسه ای تحقیقاتی است که اطلاعات آماری و تجزیه و تحلیل داده های این موسسه در برنامه ریزیهای تجاری، سیاسی موسسات راهبردی کاربرد دارد.

[6]- International Atheist Convention 2015 ”Give peace a chance-Secularization and global conflicts” - May 22-24, 2015.

[7]- به عنوان نمونه رک: سایت رسمی آیت الله سیستانی: احکام هجرت به مغرب زمین و زندگی در بلاد غیر اسلامی

http://www.al-sistani.org/persian/archive/439/(دسترسی 5 /7/1395)

مرکز پژوهشی جامعه المصطفی مشهد
کد مطلب : ۶۳۶۵۴۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما