۰
دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۵۷

گرايش جهانى به اسلام و نگرانى و اضطراب غرب

گرايش جهانى به اسلام و نگرانى و اضطراب غرب

فریده شریفی
اشاره
در دهه های اخیر توجه بسیاری به موضوع غرب و اسلام جلب شده است و این اهتمام در کشورهای غربی نسبت به کشورهای اسلامی بیشتر است. چرا چنین است؟ علت برتری و امتیاز دین اسلام نسبت به دیگر ادیان چه بوده که تا این حد بر عمق اندیشه و تفکر غربی ها اثر گذاشته است؟ این تأثیرگذاری آنچنان بوده که برخی از نویسندگان و نظریه پردازان با عنوان کردن موضوع برخورد تمدن ها سعی در بازشکافی و تجزیه و تحلیل این مسئله با محوریت اسلام و غرب داشته اند.
«ساموئل هانتینگتون» نخستین بار مسئله برخورد تمدن ها را مطرح کرد و هدف وی از طرح این مسئله برخورد تمدن غرب با تمدن اسلامی قلمداد شد به این معنا که در آینده برخورد اصلی میان این دو تمدن شکل خواهد گرفت درحالی که نظریه پردازان دیگر بر این باورند که این دو تمدن به یکدیگر نیاز دارند و با همکاری و نزدیکی روابط می توانند دنیای جدیدی براساس همزیستی مسالمت آمیز و توأم با صلح و آرامش بسازند. این متفکران در آثار خود بارها مسئله نیاز غرب به اسلام را عنوان کردند و افزودند نگرش ها و باورها نسبت به دین اسلام و مسلمانان باید تغییر کند و راه دوستی، هماهنگی و همکاری را درپیش بگیرند، در غیر این صورت به شکست خود اعتراف کنند و در مقابل اسلام سر تعظیم فرود آورند.
این عظمت دین اسلام در تاریخ هم به ثبت رسیده که به گوشه هایی از آن اشاره می شود.
نقش تمدن ساز اسلام
با وجود آن همه حوادث و مصائب گوناگونی که اسلام پشت سر گذاشته و به رغم مشکلاتی که قدرت های بیگانه در مسیر اسلام ایجاد کرده و می کنند با وجود این، اشتیاق و تمایل مردم به اسلام در همه جوامع اعم از غرب و شرق به چشم می خورد. ضرر و زیان های تهاجم های فرهنگی و تخریب هایی که به وسیله قدرت های خارجی بر پیکر اسلام وارد آمد کمتر از صدمات جنگ های 200 ساله صلیبی نبود، اما مسلمانان با فایق آمدن بر همه مشکلات آنچنان تمدن درخشان و باشکوهی را پایه گذاری کردند که باعث شد خورشید اسلام در کشورهایی طلوع کند که ورود اسلام بدانجا 14 قرن به تأخیر افتاده بود.
تمدن و فرهنگ اسلام توانست در دنیای مسیحی نفوذ کند و تأثیرات مختلفی را برجای بگذارد.
اروپا از مسلمانان انواع غذاها، شربت ها، دارو، اسلحه، نشان های خانوادگی، سلیقه و ذوق هنری، ابزار و رسوم صنعت و تجارت، قوانین و رسوم دریانوردی، علوم ریاضی، نجوم، پزشکی، شیمی و... را فراگرفت و همین مسئله باعث رشد علم و دانش در مغرب زمین شد.
این نفوذ فرهنگی و علمی اسلام در اروپا در پی تماس هایی که بین جهان اسلام و دنیای مسیحیت به وقوع پیوست آغاز شد و به تدریج بر وسعت آن افزوده شد.
روحیه گذشت و تساهل و رأفت مسلمانان آنچنان تأثیری در مردم اروپا و غرب گذاشته بود که بسیاری نویسندگان و مترجمان غربی شروع به ترجمه آثار مسلمانان به زبان های دیگر کردند و از سوی دیگر، دانشمندان اسلامی هم بیکار ننشستند و به ترجمه آثارشان به زبان های فرانسوی، لاتین و... پرداختند که نتیجه آن انتقال علوم اسلامی به اقصی نقاط جهان بود.
دانشمندان مسلمان و مورخان اروپایی در این موضوع اتفاق نظر دارند که درخشش تمدن اسلامی باعث بیداری ملل مغرب زمین و مبدأ تحول و انقلاب علمی و صنعتی کنونی شد.
در قرطبه، تمدن اسلامی چنان به اوج کمال رسید که تا 300 سال قرطبه از حیث علوم تاج افتخاری بر سر تمام شهرهای عالم بود. یکی از خصوصیات تمدن اسلامی در آن وقت، همان شوق مفرطی بود که در مسلمانان به علوم و فنون پیدا شد و در هر جا آموزشگاه ها، کتابخانه ها و بنگاه ها و مجامع علمی و ادبی تأسیس کردند و کتاب های یونانی ترجمه گردید، تحصیل هندسه، هیئت، شیمی و طب بانهایت موفقیت جریان داشت و علمای اسلام در علوم و فنون پیشرفت شایانی کردند و موفق به اکتشافات مهمی گردیدند.
مسلمانان در طول چند سده کشور اندلس را از نظر علمی و مالی به کلی متحول کردند و آن را تاج افتخاری بر سر اروپا که در جهل و جدال و زد و خورد قرون وسطی غوطه می خورد قرار دارند و این انقلاب نه فقط در مسائل علمی و مالی، بلکه در اخلاق نیز بود.
پروفسور سدیلو مورخ فرانسوی در این باره می نویسد: «مسلمانان در آن عصر از حیث اخلاق و علوم و فنون بر مسیحیان مزیت داشته و به مراتب از آنها بالاتر بودند. در تمام حالات و رفتارها دارای آنچنان سخاوت، ایثار و احسانی بودند که در هیچ قوم دیگر یافت نمی شد. از مهمترین ممیزات آنها نسبت به اقدام دیگر که در واقع جزو مفاخر آنها باید شمرد محترم شمردن نوع انسان بوده است...»1
مسلمانان یکی از خصایل ارزشمند انسانی را به مسیحیان آموختند و آن همدردی یا تساهل مذهبی نسبت به دیگر ادیان بود. رفتار آنان با اقوام مغلوب تا این قدر ملایم بود که رؤسای اسقف ها اجازه داشتند برای خود مجالس مذهبی تشکیل دهند. همین مسئله باعث شد که بسیاری از مسیحیان به اسلام روی بیاورند و در حکومت مسلمانان به شغل ها و مقام های بالایی دست یابند چرا که در این اسلام نصارا، یهود در حقوق با مسلمانان شریک و برابر بودند.
این ویژگی های دین اسلام و مسلمانان بود که غربی ها خود مجبور شدند به آنها اعتراف کنند.
اعترافات غربی ها
به رغم همه انحرافاتی که در آثار نویسندگان غربی درباره اسلام وجود دارد برخی از اروپائیان به ویژه خاورشناسان با دلایل اثبات کردند که اکثر آنچه در قرون وسطی درباره اسلام منتشر شده بود غیرقابل قبول است و خودشان در دفاع از اسلام، قرآن و پیامبر (ص) کتاب هایی نوشتند و به اتهامات دیگر اروپائیان پاسخ دادند آنها معتقد بودند این یک حقیقت است که اسلام اگر در تاریخ تمدن عالم درست در زمان و مکان خود در نظر آورده شود می تواند منشاء یک فرهنگ عظیم شود و فرهنگ و تمدن انسانی را مدیون خود کند.
این رویکرد جدید نویسندگان غربی به اسلام، موجب زدوده شدن برخی از انحرافات و تعبیرهای سوء قرون وسطایی در ذهن اروپائیان شده است.
از سوی دیگر، بر اثر رفت و آمدهایی که اروپائیان به ممالک اسلامی داشتند و آشنایی با روحیه مسلمانان و اخلاق و آداب آنان برخی ناگزیر شدند که در آثار خود در ستایش مسلمانان سخن بگویند.
در این ایام آنچه که دانشمندان و شرق شناسان برای اولین بار درباره اسلام متوجه شدند این بود که میان اسلامی که از آثار موجود نویسندگان درک می کنند و آنچه عموم غربیان از اسلام می فهمند تفاوت زیادی وجود دارد.
«آدریان رلاند» خاورشناس هلندی در کتاب خود به نام «دین محمدی» اسلام را براساس مأخذ و آثار نویسندگان مسلمانان شرح داد و از داستان های ساختگی و موهومات درباره اسلام رایج در اروپا انتقاد کرد و به دلیل همین نظر بسیار مساعدی که به اسلام داشت کلیسای کاتولیک، کتاب او را در فهرست کتاب ضاله قرار داد.
یک مترجم فرانسوی نیز با ترجمه کتاب «رلاند» به هم کیشان خود توصیه کرد، «ما بیهوده کوشیده ایم مسلمانان را بدنام کنیم آنان فضایلی دارند که ما باید بر آنان رشک بریم.»
در همین زمان یک خاورشناس انگلیسی به نام «جرج سیل» یک ترجمه از قرآن به زبان انگلیسی منتشر کرد و گروهی از معاصران وی پس از خواندن این کتاب به حدی متأثر شدند که به جانب اسلام متمایل گردیدند و کتاب های زیادی درباره جانبداری از اسلام و پیامبر اسلام(ص) نوشتند.
برخی دیگر از نویسندگان فرانسوی از جمله «بولنویلیه» درباره اسلام کتاب هایی نوشتند که خوانندگان تصور می کردند نویسنده یک مسلمان است چرا که درباره اسلام و وصف پیامبر سخنانی عنوان می کردند که به سخنان یک مسلمان واقعی بیشتر شبیه بود در حالی که این نویسندگان مسیحی بودند.
ولتر نیز ابتدا نظر نادرستی از اسلام داشت اما از نظرات قبلی خویش منصرف شد و دردفاع از اسلام کتاب نوشت. وی درباره برتری علمی مسلمانان در قرون نخستین بعد از هجرت و نیاز مسیحیان به دانش مسلمانان چنین اظهار می کند: «در دوران توحش و نادانی، پس از سقوط امپراتوری روم، مسیحیان همه چیز را مانند شیمی، طب، هیئت و ریاضیات از مسلمانان آموختند و از همان قرون اولیه ناگزیر شدند برای فراگرفتن علوم به مسلمانان روی بیاورند.
ولتر از اقدام مورخان اروپایی که حقایق مسلمانان را کتمان می کنند و از پیشرفتی که آنها مدیون مسلمانان و دین اسلام هستند سخن نمی گویند برآشفته می شود و می گوید: «از مورخان بی مایه ای که واقعیت های تاریخ را دگرگون کرده و نسبت های ناروایی به مسلمانان می دهند سخت برآشفته هستم...»
وی اضافه می کند: «پیامبر اسلام (ص) بی گمان مردی بسیار بزرگ بود و مردان بزرگی نیز در دامن فضل و کمال خود پرورش داد. قانون گذاری خردمند، جهانگشایی توانا، فرمانروایی دادگستر، پیامبری پرهیزگار بود و بزرگ ترین انقلاب های روی زمین را پدید آورد...»
ولتر در جای دیگر می گوید، در هیچ دوره ای هیچ هنر تکامل یافته ای نزد قوم یهود به وجود نیامد، حال آن که مسلمانان از همان نخستین قرون اسلامی در همه علوم و فنون آن روز مربی اروپائیان بودند.»
«گوستاولوبون» فرانسوی، «ادوارد براون» انگلیسی، «ویل دورانت» از تاریخ تمدن نویسان مشهور اروپایی نیز درباره نیروی عظیم اسلام و قدر و منزلت پیامبر گرامی اسلام کتاب ها نوشتند و آثار فراوانی از خود به جای گذاشتند. براون درباره قرآن کریم می نویسد «هر چه بیشتر به مطالعه قرآن می پردازم و هرچه بیشتر برای درک روح قرآن کوشش می کنم بیشتر متوجه قدر و منزلت آن می شوم.
خانم «لورا واگلیری» استاد دانشگاه ناپل نیز در کتابی با عنوان «ندای اسلام از قلب ایتالیا» درباره رمز پیروزی اسلام نکات جالبی را متذکر می شود و خود در برابر عظمت آیین اسلام اظهار عجز و به جاودانه بودن آن اعتراف می کند. وی می نویسد: امروزه بسیاری از نویسندگان روشنفکر که از سرعت ترقی این انقلاب درخشان سیاسی و مذهبی در حیرت مانده اند سؤال می کنند چه عاملی سبب این جهش سریع و پیروزی موفقیت آمیز اسلام شده است؟
وی درباره عظمت اسلام چنین اعتراف می کند که من خود را در برابر آیینی مشاهده می کنم که راستی اسلوب آن شگفت انگیز و حیرت افزاست زیرا این آیین تنها تا سرحد آموزش نظرات خود درباره حیات انسان پیش نرفته و تنها به وضع قوانین برجسته و حیاتبخش که اجتماع راتا کرانه روشن سعادت و خوشبختی جاوید می رساند قناعت نکرده است بلکه فلسفه حیات فرخنده را برای بهتر زیستن به اجتماع تقدیم می کند و این خود بزرگترین برهانی است که باید با قلبی آکنده از اطمینان اقرار کنیم که راستی اسلام دینی است الهی و آسمانی.
با توجه به این سابقه درخشان تمدن اسلامی است که اسلام ستیزان به اشتباهات خود پی برده اند و در تلاشند فضایی را که بعد از حادثه تروریستی 11 سپتامبر زیر پوشش «اسلام هراسی» به وجود آورند، تغییر دهند.
برای نمونه «چارلز» ولیعهد بریتانیا در سخنرانی خود درباره موضوع اسلام و غرب اظهار داشت،»... حدود 10 میلیون مسلمان یا بیشتر در غرب هستند و حدود یک میلیون و نیم از آنها در بریتانیا زندگی می کنند، در بریتانیا حدود 900 مسجد وجود دارد و رویکرد مردمی به فرهنگ اسلامی رشد سریعی دارد. اسلام از همه سو ما را در برگرفته و دور از ذهن است که تصور کنیم میان اسلام و غرب سوءتفاهم وجود داشته باشد چرا که آنچه که دو جهان را به هم پیوند می دهد بسیار نیرومندتر از چیزهایی است که باعث جدایی می شود.
مسلمانان و مسیحیان و یهود همگی اهل کتاب هستند و اسلام و مسیحیت در نگرش وحدانی شریکند. ایمان به خدای واحد و اینکه دنیا فانی است و مسئولیت در کارهایمان و ایمان به جهان آخرت و بسیاری دیگر از ارزش ها در هر دو دین مشترک است. احترام به عدالت، مهربانی به فقرا و محرومین، اهمیت به زندگی خانوادگی و احترام به والدین همان گونه که در قرآن کریم آمده است از اصول مورد قبول ما نیز هست.
اما متأسفانه بسیاری از ما در غرب به اسلام با عینک تندروی و بنیادگرایی اسلامی نگاه می کنیم و با داوری غیرمنصفانه و غیرمنطقی قضاوت می کنیم. در واقع تحریف های زشتی که درباره اسلام صورت گرفته به خود ما باز می گردد نه به اسلام. چرا که برداشت ها و دیدگاه هایی که درباره قوانین دین اسلام وجود دارد غیرمنطقی و با واقعیت تفاوت بسیار دارد.
به عقیده من اگر در غرب سعی نشود که نسبت به اسلام نگرش واقعی به دست آید خود غربی ها ضرر می بینند. در واقع باید از مسلمانان خالصانه قدردانی کرد چرا که الگوی خوبی برای افراد جامعه ما هستند...»2
«رابین کوک» وزیرخارجه سابق بریتانیا نیز در یکی از سخنرانی های خود اظهار داشت: «فرهنگ ما مدیون اسلام است و بر غرب واجب است که آن را فراموش نکند. نباید اجازه داد که سوءتفاهم و بی اعتمادی میان ما جدایی بیندازد و در جهان کنونی ما هیچ گزینه ای نداریم جز اینکه با یکدیگر در صلح و آرامش زندگی کنیم.
همان گونه که در کتاب قرآن مسلمانان به همکاری و تفاهم با یکدیگر دعوت شده اند ما نیز برای بهبود تفاهم بین خودمان باید تلاش کنیم و موانعی را که فضای بین غرب و اسلام را تیره می کند یکی پس از دیگری از میان برداریم.
اکنون زمان آن فرارسیده که شروع به تفاهم و اعتمادسازی کنیم و اتحادیه اروپا و سازمان کنفرانس اسلامی با یکدیگر در بالاترین سطوح گفت وگو کنند. بحران های موجود در دنیای کنونی در عراق، افغانستان، خاورمیانه و... فقط در صورت تفاهم، نزدیکی روابط و گفت وگو و مذاکره حل و فصل خواهد شد. ما به وسیله گفت وگوی سازنده می توانیم بیاموزیم که چگونه همدیگر را بفهمیم و به هم اعتماد کنیم.»3
«دیوید میلیبند» وزیر خارجه انگلیس نیز از تغییر اساسی در سیاست کشورش در همکاری با جهان اسلام دفاع کرد.
وی اظهار داشت: «من می خواهم با جهان اسلام همکاری کنم و سوءتفاهم های موجود را از میان بردارم.»
وزیر خارجه انگلیس افزود: «آمریکا با اسلام جنگ ندارد و هرگز نیز علیه اسلام نخواهد بود و ما هم از ابتدا همین موضع را داشتیم من طی دو سال سمت خود به چندین کشور عربی و اسلامی سفر کرده ام و خیلی چیزها آموختم و معتقدم زمان آن فرارسیده که روابط نزدیکی با کشورهای اسلامی داشته باشم.»
«مایکل هافمن» نویسنده آمریکایی کتاب «یهودیت برملا شده» نیز درباره رابطه غرب با اسلام اظهار داشت: «چرا در غرب هر کتابی علیه اسلام منتشر می شود اما کسی جرئت ندارد کتابی درباره یهودیت منتشر کند.»
وی افزود: «با اینکه ما دروغ های یهودیت را فاش ساختیم اما باز هم درباره تبلیغ یهودیت کتاب های زیادی می نویسند در حالی که درباره اسلام که غرب به آن نیاز دارد کتاب های زیادی وجود ندارد.»
«لیزا لاته» شرق شناس مسلمان دانشگاه وین نیز تأکید کرد اسلام دین جامع و پاسخگو در تمام عرصه های اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی است و به دلیل همین جامعیت و عدالت خواهی آن شاهد افزایش پیروان اسلام در سراسر جهان هستیم.
وی افزود: «زمان آن رسیده که با درک واقعی از دین اسلام زمینه را برای گسترش آن در جوامع غربی فراهم سازیم تا همگان دریابند مسائلی که غربی ها امروزه به عنوان پیشرفت های علم و تکنولوژی عنوان می کنند از ابتدا در اسلام وجود داشته است.»
درخشش اسلام در جوامع غربی آنچنان بوده که حتی پژوهشگران یهودی که سعی در تحریف دین اسلام به نفع آیین خود داشته اند اعتراف کرده اند که سرانجام غرب به اسلام سجده خواهد کرد و اسرائیل از میان خواهد رفت.
«موشه بیجلین» پژوهشگر یهودی در تحلیل وضعیت اجتماعی آمریکا و اروپا گفته است، آمریکا با همه توان نظامی و اقتصادی اش و اروپا با همه سیاست زیرکانه و مرموز خود توان مقابله با موج انتشار اسلام را نداشته و این واقعیت است که اسلام در آینده ای نه چندان دور حرف اول را در جهان غرب خواهد زد.
وی می افزاید: «جبر تاریخی در اروپا موجب شده که اسلام خواهی در این قاره روزبه روز گسترش یافته و آثار این گسترش فرهنگی اسلام را در بسیاری از موارد می توان مشاهده کرد.»
بیجلین تصریح می کند: «گسترش احداث مساجد در آمریکا و اروپا به اندازه ای افزایش یافته که بسیاری از کلیساها تبدیل به موزه شده و در عوض مساجد گنجایش نمازگزاران را ندارند.»
وی همچنین تأکید می کند که امکان دارد همه جهان مسلمان شوند ولی امکان این که یک مسیحی یهودی شود وجود ندارد.
این پژوهشگر اسرائیلی با اشاره به نشانه های زوال رژیم صهیونیستی می گوید اسرائیل به اقداماتی که انجام داده نتوانسته حتی یک نفر را به سوی خود جلب کند و اکثر یهودی های ساکن اسرائیل خواستار مهاجرت و فرار به کشورهای دیگر هستند بنابراین زمانی نمی گذرد که جامعه اسرائیل از هم فرو می پاشد.
ناظران سیاسی اروپا بر این باورند که تبلیغات ضداسلامی بلندگوهای غربی راه به جایی نخواهد برد و غربی ها راهی ندارند جز اینکه مقدمات نزدیک شدن دو تمدن غرب و اسلام را به یکدیگر فراهم سازند. یک شرط این قرابت، دست برداشتن غرب از تبلیغات علیه مسلمانان و «اسلام هراسی» است.
ــــــــــــــــــــــــــ
1-2-3- حمدی زقزوق، محمود، اسلام و غرب
مترجم: حجت الله جودکی

کد مطلب : ۶۳۶۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما