دکتر خیام الزعبی روزنامهنگار و کارشناس دانشگاهی در حوزه مسائل خاورمیانه است. او همچنین از اعضای هیئتعلمی دانشکده علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه قاهره سوریه به شمار میرود. دکتر الزعبی مدرک دکتری سیاسی خود را در گرایش روابط بینالملل از دانشگاه قاهره به دست آورده است. وی همچنین عضویت در انجمن حقوق بینالملل دانشگاه قاهره و کمیته نویسندگی (برنامه درسی) وزارت آموزشوپرورش سوریه و مدیریت دفتر روزنامه «العالم الجدید فی دمشق» را نیز در کارنامه دارد.
دکتر الزعبی در یادداشت اختصاصی خود برای پایگاه علم و دانشپژوهی هادی به تحلیل منازعات خاورمیانه و سوریه پرداخته است که در ادامه متن ترجمه شده یاداشت وی قابل مشاهده است.
مداخله آمریکا در سوریه
موضوع آتشافروزی ایالاتمتحده برای آغاز جنگ و درگیری در سوریه از روز اول برای همگان آشکار بوده است. این آتشافروزی از سوی آمریکا طرحی برنامهریزیشده بود و نهایتاً از طریق ابزاری به نام «داعش» و سایر گروههای مسلح عملیاتی شد.
کشور سوریه دارای یک موقعیت بسیار مهم و استراتژیک در خاورمیانه و جهان است؛ به عبارتی میتوان سوریه را سرزمینی غنی از ثروتهای مختلف و دارای جغرافیای سیاسی بسیار تأثیرگذار به حساب آورد؛ این راز از استعمارگران طمعکار، پوشیده و پنهان نبوده است. درنتیجه آمریکا، صهیونیست و متحدانشان به دنبال تحمیل هژمونی و نفوذ خود در این منطقه هستند. کشورهای استعمارگر معاصر با بهانهجوییهای مختلف و توجیهات متعدد خود به دنبال ایجاد زمینهی مناسبی هستند تا بتوانند هژمونی خود را در سوریه توسعه دهند. به همین خاطر است که داعش را میسازند و کمی بعد ماشینها و تسلیحات نظامی خود را به سوریه گسیل میدارند تا از این طریق بتوانند به بهانه مبارزه با تروریسم و اخراج داعش از سوریه، این سرزمین را تحت کنترل خود درآورند.
حمایت ایالاتمتحده از داعش دلایل مختلفی دارد؛ اما دلیل اصلی بیمیلی اوباما در حمایت دولت بشار، که به طولانی شدن بحران نیز انجامیده است، ایجاد فرصت کافی برای اشغال بزرگترین منطقه ممکن از سوریه برای داعش است. درنتیجه داعش این فرصت را مییابد تا از این طریق منابع لازم را برای بقا خود مهیا کند و ایالاتمتحده این شانس را خواهد داشت تا ایران و روسیه را برای همکاری در این باتلاق متقاعد سازد.
دلیل دیگر این بیمیلیها و عدمحمایت از بشار اسد، تجزیه سوریه است؛ بنابراین، صرفنظر از سازماندهی گروه تروریستی همچون داعش از سوی آمریکا و غرب، گروههای جهادی و شورشیان دیگری از هر منطقه سر برآورده و از سوی غرب حمایت میشوند. هریک از این گروهها نیز خود به دنبال جداسازی قطعهای از سوریه و مبارزه با اسد، حزبالله و ایران هستند. در این صورت، صرفنظر از هر نتیجهای که به دست آید غرب این امکان را مییابد تا سوریه را از درون متلاشی و نابود کند. با توجه به اینکه سوریه این توانایی را دارد تا پرچم رهبری منطقه و مبارزه علیه اسرائیل را در دست بگیرد، پس طبیعی است که غرب و اسرائیل به دنبال از بین بردن و تضعیف این کشور در منطقه باشند تا درنتیجه هیچ کشور عربی دیگری داعیه مبارزه با اسرائیل را نداشته باشد.
اهداف آمریکا از مداخله در سوریه
چشمانداز کنونی خاورمیانه بهوضوح نشان میدهد که ایالاتمتحده و اتحاد بینالمللی آن، برای نابودی ارتش سوریه برنامههای بزرگی را طراحی کردهاند. چراکه ارتش سوریه بهعنوان ستون اصلی دولت سوریه و یکی از قدرتمندترین ارتشهای خاورمیانه به حساب میآید و تنها ارتش عربی است که در مقابل توطئههای آمریکایی که در از بین بردن ارتش عراق و لیبی موفق بود، ایستادگی کرده است. در حال حاضر ایالاتمتحده از گروهها و نیروهای مسلح افراطی بهعنوان یک متحد و نماینده نظامی در منطقه استفاده میکند تا به پیادهسازی طرح خود با عنوان «خاورمیانه بزرگ» بپردازد. آمریکا از پیادهسازی این طرح به دنبال تسلط و کنترل بر منطقه و اطمینان از امنیت اسرائیل است.
دولت آمریکا سعی دارد جهان را مانند بازی شطرنجی اداره کند. این دولت استعمارگر از هر وسیلهای نفرتانگیزی و بازی استفاده میکند؛ این روشها شامل ایجاد درگیریهای فرقهای و دینی، هرجومرج و تقسیم دولتها به دولتهای کوچکتر میشود. از این طریق است که میتواند به غارت و بهرهبرداری از ثروت این کشورها بپردازد و به تقسیم نقش بین برخی از متحدان خود در جهت دستیابی به منافع و اهداف خود در منطقه نائل شود. این دلایل است که باعث میشود ما ایالاتمتحده را بهعنوان یک کشور حامی تروریسم و هرجومرج در جهان بنامیم.
ایالاتمتحده و متحدان غربیاش به دنبال بحران طولانیتری در سوریه هستند؛ چراکه سوریهای یکپارچه منافع استراتژیک آنها را با خطر مواجه میکند؛ بنابراین بهصراحت میتوان ادعا کرد وجود سوریه یکپارچه در خاورمیانه هیچگونه نفع راهبردی برای ایالاتمتحده ندارد. چندی پیش نیویورکتایمز در گزارشی به ذکر ویژگیهای دقیق طرح تقسیم مجدد خاورمیانه و تلاش غرب برای دستیابی به استراتژی جدید در این منطقه پرداخت. در این گزارش، نیویورکتایمز از تجزیه و تقسیم سوریه به سه بخش یا سه ایالت فرقهای صحبت به میان آورده است. لذا اگر چنین برنامهای اجرا شود سیطره آمریکا در خاورمیانه هر روز گسترش مییابد و میتواند در رسیدن به طرح موردنظر خود کامیاب شود. جای تأسف دارد که همهی این طرحها به دست دولتهای عربی در حال وقوع است.
اگر موضوع گسترش تروریسم و ظهور و سازماندهی داعش در خاورمیانه را دنبال کنیم، متوجه این راز مخفی خواهیم شد که شکلگیری و گسترش این جریانات در راستای حمایت از اهداف استراتژیک آمریکا و اسرائیل در منطقه است. داعش به دنبال شکل دادن دولت خود در سوریه و عراق است؛ طرحی که بر روی جغرافیای سیاسی خاورمیانه نقش بسته است از یک عالم عربی تکهتکه شده خبر میدهد. این برنامه در راستای اهداف و منافع بلندمدت ایالاتمتحده آمریکا و اسرائیل طراحیشده است. در تاریخچه این تجزیه به صحبتهای اسحاق شامیر، وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی در سال 1982 نیز برمیخوریم وقتی او پیشنهاد میکند که باید خاورمیانه را به دولتهای فرقهای و کوچکتر تقسیم کرد.
به راه انداختن حمام خون در سوریه بر پایه منافع آمریکایی-اسرائیلی قابلتحلیل است و این منافع تنها در سایه سوریهای تجزیهشده قابل تحقق است. آمریکا از این کشتار برای اضمحلال نقش سوریه در مناقشه اعراب و اسرائیل استفاده میکند تا بتواند طرح خاورمیانه جدید را علیه وجود ایدئولوژی عربی عملیاتی کند و با به تحلیل بردن ایده ناسیونالیسم عربی، هژمونی صهیونیستی-آمریکایی را حفظ کند و در آیندهای نزدیک توسعه بخشد.
حمایت آمریکا از گروههای تروریستی
با آغاز بحران سوریه، پیامدهای و ویژگیهای این بحران هر روز بیشتر نمایان شده است. چشمانداز اسرائیل از بحران سوریه، رهایی از کشور آزاردهندهای به نام سوریه است. ایالاتمتحده آمریکا در جهت طولانیتر شدن جنگ در سایه معادلات پیش رفته است. به این معنی که آمریکا در مقابل نیروهای حامی رژیم سوریه، از سایر گروههای افراطی در منطقه حمایت میکند. در حمایت آمریکا نکته برجستهای وجود دارد. آمریکا سلاحهایی را در اختیار گروههای تروریستی قرار میدهد که تنها آنها را زنده نگه دارد اما این توان را در اختیارشان قرار نمیدهد تا بتوانند بهسوی حلوفصل درگیری حرکت کنند.
اقدامات کنترلی آمریکا در خاورمیانه و بحران سوریه به دلیل مختلفی به درازا انجامیده است. کنترل و ایزوله کردن سوریه، رهایی از پایگاههای نظامی دولت بشار، تضعیف توانایی ارتش عربی سوریه و تلاش برای ایجاد تفرقه و جدایی از اتحاد استراتژیک حول سوریه ازجمله این موارد است. این اتحاد راه ارتباط سوریه با محور مقاومت به شمار میرود که در صورت گسستن آن میتواند متضمن امنیت اسرائیل و تداوم نفوذ غرب در خاورمیانه باشد. شاید لازم باشد از خود بپرسیم چرا اینقدر خشونت برای زمینگیر کردن سوریه ضروری است؟ و یا اینکه چرا برای غرب اهمیت دارد تا مزدورانی را اجیر کند و به سرزمین سوریه ارسال کند؟ پاسخ این است که هدف اصلی از استخدام مزدوران از سراسر جهان و ارسال آنها به سوریه، تضعیف ارتش عربی سوریه است. چراکه با این کار جنگ در خاورمیانه بهجای عملیات آزادسازی قدس شریف به حمایت و استقامت در سوریه خلاصه میشود.
هدف غرب کاملاً روشن است؛ هدفی که به دست دولتهای عربی و سایر مزدوران و جهادگران گمراه در حال انجام است. آمریکا با دامن زدن به بحران سوریه به دنبال تغییر جهت قطبنما عربی و اسلامی از آزادسازی فلسطین بهسوی یک جنگ داخلی است. ایجاد فتنه و توطئه برای تضعیف هر کشور عربی دارای وزنی، مانند سوریه از طرحهای اصلی غرب به حساب میآید که به دنبال تجزیه و تقسیم آن کشور به چند ایالات ضعیف است؛ ایالتهایی که بین خودشان هم جنگ و خونریزی ادامه خواهد یافت. لذا شما میتوانید تجزیه سوریه را در قالب اهمیت این کشور بهعنوان یک بازیگر استراتژیک و نظامی منطقهای ارزیابی کنید.
شکست معادلات آمریکا در سوریه
حقایق میدان نبرد سوریه به ما نشان داده است که ایالاتمتحده آمریکا، رژیم صهیونیستی و دیگر طرفهای غربی به دنبال سوریهای بیثبات و منزوی هستند. کشورهای منطقه از ترکیه گرفته تا گروههای تروریستی ثابت کردند که تنها به عروسکهای خیمهشببازی در دستان سران واشنگتن و تلآویو تبدیلشدهاند. عروسکهایی که این جنگ کثیف را پشتیبانی میکنند و عناصر تکفیری را از هر گوشهای از زمین برای مبارزه با سوریه فراهم میآورند. در صحنه خاورمیانه، ارتش سوریه دوباره پیشرفتهای خود را آغاز کرده است و این معادل بازنویسی معادله امنیت و بازیابی ثبات منطقهای برای سوریه محسوب میشود. این پیشرویها نشان از پیروزی دارد که مردم سوری در همهجا به خود افتخار میکنند. درواقع ارتش سوریه در جنگ جهانی حضور دارد که پیروزی دولت ملی در این جنگ، سوریه را به مترادفی برای نجات مردم از درد و رنج، ثبات و بازیابی وحدت ملی و سرزمینی تبدیل کرده است. این پیروزی ابزار برای حفظ حاکمیت، استقلال و مقاومت عربی است که بر اساس آن سوریه قدرت منطقهای خود را بازمییابد و وزن استراتژیک خاصی را در خاورمیانه پیدا میکند.
طی نبردهای پیش رو، بحران سوریه در برهه حساسی قدم خواهد گذاشت و مسائل مختلفی را که در دورههای بعدی ممکن است رخ دهد، تحت تأثیر قرار خواهد داد. بنا بر احتمالات و پیشبینیهای ممکن، ارتش سوری شانس بیشتری را برای برتری در این بحران دارد. در این میان معادلات غرب و ایالاتمتحده برهمخورده است؛ بنابراین میتوان با اطمینان بر این ادعا تأکید داشت که تشکیل اتحادهای منطقهای در مقابل سوریه، این امکان را برای غرب ایجاد نمیکند تا ارتش سوریه را خضوع در مقابل خود وادار کند. چراکه تنها هدف غرب کمرنگ کردن و نابودی موقعیت و دستاوردهای سوریه برای پایان دادن به نقش محوری آن در خاورمیانه است.