۰
يکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۴۶

جهانی سازی برده داری مدرن

جهانی سازی برده داری مدرن
من در ابتدا باید مراتب سپاس خود را از مؤسسه دورنمای آفریقا برای دعوت جهت حضور در این رویداد دوست‌ داشتنی ابراز کنم. همراهی با آنان که دل در گروی ساخت دنیای متفاوتی دارند و گرد هم می‌آیند تا فرهنگ‌ها و آداب و سنن مختلف را پاس بدارند، اتفاقی به یاد ماندنی خواهد بود. عنوان سخنرانی من این است: «جهانی ‌سازی؛ برده‌ داری مدرن».

من مطمئن هستم که تعدادی از شما با تحلیل‌های من موافق نخواهید بود و به منافع جهانی ‌سازی اشاره خواهید کرد. موضوعاتی نظیر دسترسی به اینترنت، جریان آزاد اطلاعات و یا بهبود استانداردهای زندگی در کشورهای در حال توسعه به دلیل گسترش مبادلات تجاری.

البته هیچ‌ کس قادر به مخالفت با این حقایق نخواهد بود. ما باید پرسش‌های بسیار بزرگ‌تری را مطرح کنیم، فراتر از ظواهر را مورد بررسی قرار دهیم و در یک جمله، آن روی این سکه خوش آب و رنگ را ببینیم که نام آن «جهانی‌ سازی» است.

اجازه دهید که در ابتدا این پرسش را مطرح کنم: جهانی ‌سازی چیست؟ چه کسی آن را کنترل می‌کند؟ چه کسانی از آن پشتیبانی می‌کنند؟ چه منافعی خواهد داشت؟ چه آسیب‌هایی را به وجود خواهد آورد؟ آیا دنیای غرب از رویدادهای به وجود آمده در سایر نقاط دنیا به دلیل پیدایش این موج نو ظهور آگاه است؟ و مهم تر از همه اینکه، آیا یک جهانی ‌سازی حقیقی که در آن همه از حقوق برابر و فرصت‌های یکسان برخوردارند و اصول اخلاقی تعیین شده‌ای نیز وجود خواهد داشت تا همه به منافعی عادلانه دست پیدا کنند، مورد پذیرش غرب قرار خواهد گرفت؟ اینها سؤالاتی مقدماتی هستند که باید از مبلغان جهانی‌ سازی پرسیده شود؛ اما سؤال مهمی را نیز ما باید از خودمان بپرسیم: «ما شهروندان کشورهای درحال توسعه، آفریقایی‌ها و آسیایی‌ها و تبعه‌های آمریکای لاتین ساکن اروپا، برای کمک به درک، تحلیل و اقدام در جهت اصلاح شرایط اسفبار کنونی حاکم بر زادگاه‌هایمان، چه گام‌هایی می‌توانیم برداریم؟»

از آغاز دهه نود میلادی، روزنامه‌نگاران، پژوهشگران، بازرگانان و سیاست مداران شروع به استفاده از این واژه کردند. همه در مورد آن صحبت می‌کنند ولی عده‌ای اندک قادر به توضیح و تبیین آن هستند. عده‌ای بسیار اندک نیز قادر به درک این مفهوم نوظهور می‌باشند. البته اغلب گفته می‌شود که با نزدیک‌تر شدن ملت‌ها به یکدیگر، اقدامات یک کشور تأثیرات زیادی بر ساکنان کشورهای دور خواهد داشت. همچنین اکثر تحلیل گران معتقدند که جریان آزاد اطلاعات و سرمایه، همراه با صدور ارزش‌های فرهنگی دنیای غرب، جزء مبانی جهانی‌ سازی هستند. از سوی دیگر فعالیت‌های تجاری و مبادلات مالی تسهیل شده است و به صورت خلاصه، ما شاهد آزادی سرمایه، نیروی کار، خدمات و مواد اولیه هستیم.

برای من که از آن سوی دنیا به اینجا آمده‌ام و کشورم از آثار مخرب و تلخ جهانی‌ سازی آسیب‌های زیادی دیده، جهانی ‌سازی بیش از هر چیز به معنای آمریکایی‌ سازی سیاره زیبای ماست. ما در مورد بحران‌ها و پیشرفت‌های فراروی خود، پیروزی لیبرالیسم، گسترش فن آوری اطلاعات و انتشار ارزش‌های دموکراتیک و حقوق بشری غرب، بارها و بارها از این کلمه بهره می‌بریم. البته من مخالف پیشرفت نیستم. من می‌خواهم دروازه‌های جدیدی را برای اندیشیدن بگشایم. همه آنچه که برای بشریت منافعی دارد، باید مورد استقبال قرار گیرد؛ اما سؤال مهم فراروی ما این است که آیا یک مرد فقیر بنگلادشی که تمام روز را برای به دست آوردن نیم کیلو برنج تأمین کننده غذای هفت عضو خانواده‌اش، تلاش می‌کند، باید جهانی ‌سازی را دوست داشته باشد و یا یک پدر تایلندی که مجبور است با فروش دخترش به کاباره ها و روسپی خانه ها و هتل ها و مراکز فحشای ویژه توریست های عمدتا غربی و ژاپنی وعرب ، مخارج زندگی چند سال آینده‌اش را تأمین کند، ممکن است با ایده دهکده جهانی احساس نزدیکی کند؟ به علاوه، با توجه به جریان یک طرفه اطلاعات از غرب به شرق، ما چگونه می‌توانیم تنها منافع آن را ببینیم؟ ابر شرکت‌های چند ملیتی نیز تنها برای بهره‌گیری از کارگران ارزان راهی این کشورهای فقیر می‌شوند. شبکه‌های رسانه‌ای حاکم بر دنیای ما نظیر CNN، BBC و یا صدای آمریکا، همواره سنت‌های مذهبی، ارزش‌ها و فرهنگ غربی را تبلیغ می‌کنند. نتیجه این اقدامات چیست؟ ریخته ‌شدن لایه‌ای نازک از گرد و غبار فرهنگ غرب بر روی همه دنیا. فیلم‌های‌هالیوود نیز بدون هیچ شرمی، سکس و خشونت و عشوه‌گری و لوندی و زرق و برق را به همه خانه‌ها می‌آورند. سیگارهای آمریکایی مارلبورو و پال‌مال، آبجوهای «کارلزبرگ» و «هینکن» و مجلاتی نظیر «پنت هوس» و «پلی‌بوی»، با دست ‌اندازی به حلقوم جوانان فقیر سراسر دنیا، خود را به عنوان سمبل‌های مدرنیته عرضه می‌کنند.

بمباران بی‌وقفه سبک زندگی دل فریب آمریکایی و غربی که منوط به داشتن خودروهای گران ‌قیمت، حضور در دیسکوهای شبانه، آپارتمان‌های زیبا، زنان بلوند و نورهای رنگارنگ چراغ‌های نئون است، تصویری از بهشت جاودان را برای همه مردم دنیا عرضه می‌کند. و البته هنگامی که جوانان کشورهای فقیر و در حال توسعه، این سبک زندگی را در شبکه اینترنت و یا CNN می‌بینند، خواهان دستیابی به آن هستند. نتیجه این آرزوهای دور و دراز در اغلب موارد، تراژیک و غم‌انگیز است که اصرار آنها به فروش ثروت خانواده جهت خرید بلیت پروازی یک طرفه به غرب و رویارویی با حقیقتی کاملاً متفاوت، بخشی از نتایج آن می‌باشد. زندگی جهنمی در سرزمینی بدون لبخند و کار و فرصت‌های پیشرفت، همراه با تبعیض و نژاد پرستی و بی عدالتی و رنج، تجربه فراروی اکثر این جوانان مهاجر است. از نگاه من، اشاعه ارزش‌های غربی، یک شیوه جدید استعمارگری بوده و جهانی ‌سازی، یک روش برده ‌داری در جهان سوم است. من با انتقال فرهنگ‌ها و صنایع و اطلاعات و ارزش‌ها از غرب به شرق مخالف نیستم، اما چرا از شرق به غرب تقریباً هیچ ارزشی منتقل نمی‌شود؟ از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، دنیای غرب به ویژه ایالات متحده ادعا می‌کند که پس از حمله به مرکز تجارت جهانی، دنیای ما تغییر یافته و دیگر هرگز به شرایط گذشته‌اش باز نمی‌گردد. البته این گفته شاید برای غربی‌ها صحیح باشد، اما برای ۸۰ % بقیه مردم دنیا که در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند، شرایط تغییری نکرده است. آنان باید با مشکلات بیشتری دست و پنجه نرم کنند.

▪ چند مثال در مورد ماهیت حقیقی جهانی ‌سازی

۱) بر اساس گزارش ۱۹۹۸ میلادی برنامه توسعه سازمان ملل متحد، دنیا به سوی یک دهکده جهانی حرکت نمی‌کند. در مقابل، کشورهای غربی، ۸۶ % منابع زمین را مصرف می‌کنند. این منابع در هر سال ۰۰۰/۱۶۵ میلیارد دلار است؛ در حالی که کشورهای فقیر با مصرف ۳/۱ درصد منابع زمین، تنها ۲۰۰/۵ میلیارد دلار ، سهم دارند.

۲) براساس آخرین گزارش انتشار یافته در روزنامه دانمارکی Politiken، بزرگ‌ترین قربانی‌های جهانی ‌سازی، مردم فقیر دنیا هستند. بین ۰۰۰/۷۰۰ تا ۰۰۰/۰۰۰/۲ نفر از آنان قربانی تجارت انسان می‌شوند تا در مشاغلی نظیر روسپی‌گری، کارگری و کار در مزرعه و یا کارخانه به بردگی گرفته شوند. و البته همه آنان باید در خدمت کشورهای آمریکا و ژاپن و اتحادیه اروپا باشند.

۳) بیش از ۲۰ میلیون نفر از مردم دنیای امروز که قربانیان باز پرداخت بدهی در آسیا و آمریکای لاتین هستند، باید به کارهایی برده‌ وار تن دهند.

۴) همه ساله در آفریقا میلیون‌ها انسان به دلیل ابتلا به ایدز جان می‌بازند و بسیاری دیگر نیز به ویروس HIV مبتلا می‌شوند، اما ابر شرکت‌های دارو سازی از فروش داروهایشان با قیمت‌های مناسب به آنان، خودداری می‌کنند. مثلاً اگرچه درمان یک بیمار غربی ناقل ویروس ۵۰۰/۱ دلار در هر سال هزینه دارد، اما دولت‌های برزیل و آفریقای جنوبی توانسته‌اند تنها با پرداخت ۲۵۰ دلار این داروها را بسازند. بدین ترتیب، ابر شرکت‌های چند ملیتی حاضرند به بهای عدم فروش داروهای خود با قیمت‌هایی پایین، شاهد مرگ آنان باشند. از سوی دیگر در ۵۰ سال اخیر، این شرکت‌ها ۱۲۳۳ داروی جدید را در غرب عرضه کرده‌اند، اما آنان تنها ۱۳ داروی جدید را برای بیماری‌های مناطق گرمسیری ساخته‌اند. همچنین هیچ یک از این شرکت‌ها در مورد بیماری خواب ‌آلودگی آفریقایی که همه ساله حدود ۰۰۰/۳۰۰ انسان را به کام خود می‌کشد، کاری انجام نداده است.

۵) در سایه بدهکاری‌های گسترده کشورهای در حال توسعه، امروزه همه آنها به بانک‌های بین‌المللی، بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سایر مؤسسات مالی بدهکارند و باید نرخ‌های بهره سنگینی را پرداخت کنند. این کشورهای فقیر باید برای بدست آوردن ارزهای خارجی، به فروش منابع ارزشمند طبیعی خام خود نظیر کاکائو، ماهی، مواد معدنی، فلزات، نفت خام، چوب، اورانیوم و هر نوع ماده قابل فروش دیگر دست بزنند. از سوی دیگر، آنان در حالی مجبور به حراج این منابع خود با قیمت‌هایی ارزان می‌شوند که باید کالاهای ساخته شده در دنیای پیشرفته را با قیمت‌هایی بسیار گران تهیه کنند. ما در دنیای امروز با برده‌ داری مالی کشورهای فقیر رو به رو هستیم. پس از بازپرداخت اصل و بهره این وام‌های خارجی، پول بسیار اندکی برای حوزه‌های آموزش، توسعه اجتماعی، مدیریت کشاورزی و یا پیشرفت صنعتی باقی می‌ماند.

همچنین ما بارها می‌شنویم که رهبران کشورهای در حال توسعه، فاقد صلاحیت هستند و کمک‌های خارجی را در جیب خود می‌ریزند. این ادعای عجیبی است. چرا این رهبران فاسد باید جیب‌های بزرگی برای مخفی کردن این کمک‌های چند میلیارد دلاری داشته باشند. البته آنان چنین جیب‌هایی ندارند، چرا که این پول‌ها را در بانک‌های غربی و در ژاپن و آمریکا و سوئیس و فرانسه و انگلستان نگه داری می‌کنند. اگر شما به لیست این رهبران فاسد بنگرید، متوجه می‌شوید که اکثر آنها از دوستان غرب هستند. آنان ده‌ها میلیارد دلار از ثروت‌ مردم کشورشان را در بانک‌های آمریکایی و اروپایی واریز کرده‌اند و پس از سرنگونی دولت‌هایشان، به پاریس و لندن و میامی پناهنده شده و در کاخ‌هایی بزرگ با حفاظت سیا و FBI و سایر سازمان‌های اطلاعاتی غربی، بقیه عمر خود را می‌گذرانند. مثلاً تونی بلر و کلینتون در برابر درخواست رهبران پاکستان برای بازگرداندن وجوه به سرقت رفته از کشورشان، اعلام کردند که قادر به دخالت در فعالیت‌های بانک‌های خصوصی نیستند. چرا نباید این پول‌های به سرقت رفته در بخش‌های آموزش و توسعه مردم فقیر این کشورها هزینه شود؟ و آیا این کار باعث خسارت سنگینی به این بانک‌ها نمی‌شود؟ البته پس از ۱۱ سپتامبر، بسیاری از دارایی‌های مؤسسات خیریه پاکستانی و سومالیایی و یمنی در غرب توقیف شد. آیا این کار یک استاندارد دوگانه اخلاقی و نوعی ریاکاری و تزویر نیست؟

۶) پس از تصرف افغانستان، از اولین موضوعات مورد توجه رسانه‌های آمریکایی، فروش قوطی‌های کوکاکولا در مغازه‌ها و فروش لباس‌های جین، فیلم‌ها و کنسرت‌های موسیقی پاپ، دیش‌های ماهواره، ‌فریزرها و تلویزیون‌های رنگی بود. آنان هیچ اشاره‌ای به کمبود نان و دارو و جاده و آب بهداشتی نکردند. بدین ترتیب، احتمالاً منطق زندگی آمریکایی این است: «چه کسی به آب بهداشتی نیازمند است، در حالی ‌که می‌توان کوکاکولا نوشید؟»

۷) چندی پیش در شهر مونتوری مکزیک، وزاری خارجه و اقتصاد ۱۷۱ کشور، در اجلاس «کمک به کشورهای فقیر» شرکت کردند. بسیاری از رهبران غربی در سخنرانی‌های خود، اعطای این کمک‌ها را منوط به اصلاحات اقتصادی و سیاسی توسعه دموکراسی و مبارزه با تروریسم کردند.

آیا این خواسته‌ها بدین معنی نیست که برنامه‌های اقتصادی و سیاسی مورد نیاز مردم این کشورها نیز باید با توجه به خواست رهبران غربی طراحی شود؟ و عملکرد مغایر با این اصلاحات غربی، مورد مجازات قرار می‌گیرد؟ در بخش دیگری از این اجلاس، دبیر کل سازمان ملل با اشاره به دنیای امروز، یادآوری کرد که ما در یک دنیا و نه دو دنیا زندگی می‌کنیم. لذا هیچ ‌کس نمی‌تواند در دنیایی که بسیاری با فقر و محرومیت زندگی می‌کنند، احساس امنیت و راحتی کند. البته جورج بوش در سخنرانی خود فراموش کرد به این نکته اشاره کند که کشورش با صادرات ۴۸ میلیارد دلاری اسلحه در هر سال به کشورهای فقیری که اکثر مردم آن درآمد سرانه‌ای کمتر از ۲ دلار در روز دارند، عملاً در جهت مجازات مردم آنها گام برمی‌دارد. چه جلوه زیبایی از جهانی ‌سازی!

فیدل کاسترو در سخنرانی پرشور خود در این اجلاس، از سیستم کنونی حاکم بر بازارهای مالی به عنوان یک کازینوی بزرگ یاد کرد. او با اشاره به شکاف گسترده موجود بین استانداردهای زندگی مردم کشورهای فقیر و ثروتمند، از این وضعیت اسفبار به عنوان «نسل‌ کشی واقعی» نام برد. وی افزود: «این کشورهای فقیر نه سابقه استعمارگری و سرقت منابع کشورهای دیگر را دارند و نه به برده ‌داری و گسترش دامنه امپریالیسم پرداخته‌اند.آنها همواره قربانی سیاست‌های دنیای غرب بوده‌اند.»

۸) برنامه محیط زیست سازمان ملل (UNEP) در گزارش اخیر خود اعلام کرد که ۲۵۰ کشتی غول ‌پیکر صید صنعتی ماهی کشورهای غربی در گرداگرد قاره آفریقا به صید انواع ماهی مشغولند و سهم اندکی را برای مردم بومی‌ای باقی می‌گذارند که به درآمد صید این ماهی‌ها برای گذران زندگی، بسیار محتاج هستند. اتحادیه اروپا همه ساله ۵/۱ میلیارد دلار یارانه در اختیار ناوگان صید صنعتی ماهی این اتحادیه قرار می‌دهد تا صید بیشتری را روانه بازارهای اروپایی کنند. همان‌طور که فیلم مستند پخش شده در کانال ۴ انگلستان نشان داد، آنها از نابود کردن لنج‌ها و قایق‌های کوچک صیادان آفریقایی و از بین بردن تورهای کوچک آنان هیچ ابایی ندارند. اقدامی که زندگی فقیرانه آنها را با چالش‌های بیشتری رو به ‌رو می‌کند.

۹) صنعت جهانی تجارت اسلحه، یکی دیگر از ابزارهای برده‌ داری نوین است. این کار نه با هدف صلح ‌طلبی که برای حمایت و بقای سردمداران فاسد کشورهای فقیر و سرنگونی دولت‌های مستقل و مردمی غیر وابسته صورت می‌گیرد. با افشای طرح محرمانه پنتاگون برای حمله به کشورهای متخاصم با استفاده از بمب‌های کوچک هسته‌ای، می‌توان همچنان به ادعاهای غرب در مورد حقوق بشر و دموکراسی و آزادی‌های مدنی اطمینان کرد؟

۱۰) دولت آمریکا از دولت هند به دلیل عدم اجازه ورود به شرکت‌هایی نظیر «کوکاکولا»، «آی‌بی‌ام»، «مایکروسافت»، «مک دونالد» و غیره شکایت کرده است. پس از مذاکرات متعدد، هندی‌ها پذیرفتند که در صورت اجازه به آنها جهت فروش نرم‌افزارهای تولیدی در خاک این کشور به آمریکا، به شرکت‌های آمریکایی اجازه فعالیت خواهند داد؛ اما تنها پس از گذشت ۳ ماه، به دلیل عدم امکان رقابت شرکت‌های آمریکایی با تولیدات هندی‌ها در بخش‌های قیمت و کیفیت، این موافقت ‌نامه لغو شد. گامی دیگر در جهت توسعه تجارت آزاد!

در مجموع، بیشترین منافع جهانی ‌سازی نصیب کشورهای ثروتمند و بخشی اندک به کشورهای فقیر می‌رسد. در چند دهه اخیر، شکاف درآمدی بین کشورهای ثروتمند و کشورهای فقیر، همواره رو به افزایش بوده و نگرانی‌های زیادی را به دنبال داشته است. کشورهای در حال توسعه نمی‌توانند به سرعت خود را مهیای رقابت در عرصه‌های تجاری بین‌المللی کنند، چرا که همه عوامل در کنترل آنها نیست. باید با اعطای کمک‌های لازم، زمینه رشد اقتصادی و فقر زدایی فراهم شود. بدین ترتیب می‌توان امیدوار بود که همه کشورها از منافع جهانی ‌سازی بهره‌مند شوند. آیا شما تاکنون به دلایل اصلی آوارگی و مهاجرت ما به اروپا به دقت اندیشیده‌اید؟ و آیا این وضعیت دلیلی جز حمایت اروپایی‌ها و غربی‌ها از دولت‌های خودکامه کشورهای ما دارد؟ همچنین غارت منابع ملی ما از سوی شرکت‌های چند ملیتی، یکی دیگر از این دلایل است. ما به این دلیل اینجاییم که اروپایی‌ها برای انجام کارهای پست و کثیف خود، نیازمند افرادی مثل ما هستند. درست همان ‌طور که اروپایی‌ها پس از جنگ جهانی دوم مجبور شدند برای بازسازی کشورهایشان، مهاجران کشورهای فقیر را بپذیرند. مطمئناً آنها چندان دل خوشی از ما ندارند، به جز اینکه با وجود کارگرانی آزاد و فاقد حقوق انسانی و صنفی، می‌توانند در همه بخش‌های خدماتی، به منافع مالی سودآوری دست پیدا کنند.

در گذشته غربی‌ها با تحقیر سیاهان، زمینه برده‌ داری و از سوی دیگر با تحقیر رنگین ‌پوستان، زمینه استعمارگری را فراهم آوردند و امروزه با تحقیر پناه جویان، در صدد رسمیت بخشیدن به جهانی‌ سازی هستند. آنان همه ما را در قالب‌هایی نظیر تروریست و قاچاقچی مواد مخدر تقسیم ‌بندی می‌کنند تا به یک مکانیسم کنترل اجتماعی برای استثمار و محرومیت ما از حقوق اجتماعی خود، دست یابند. مقامات اتحادیه اروپا با تشویق کشورهای عضو به یکسان کردن قوانین مهاجرت و پناهندگی در بیست سال گذشته، زمینه تثبیت نظام نژاد پرستی را در جهت تأمین منافع اقتصادهای نولیبرال فراهم کرده‌اند. همچنین با تعیین مرزهای این اتحادیه، راه جهت استثمار کارگران مهاجر و پناهنده در همه نقاط آن فراهم شده است. همان چیزی که از آن به عنوان «مدیریت جهانی مهاجران» و یا GMM یاد می‌شود. البته فراموش نکنیم که این مفهوم علاوه بر اتحادیه اروپا، ایالات متحده، کانادا و استرالیا را نیز در برمی‌گیرد. همه ساله نیز در اجلاس جهانی مهاجرت که با حضور ۳۰ دولت غربی و ۳۴ دولت ناظر برپا می‌شود، موج‌های نوین مهاجرت و دامنه این فرآیند به دقت مورد بررسی و تحلیل قرار می‌گیرد و پیشنهادهای مناسب به دولت‌های عضو ارائه می‌شود.

فراموش نکنیم که پس از حملات ۱۱ سپتامبر، ما شاهد تهدیدات جدیدی هستیم که براساس آن، هیچ مقاومتی در برابر هژمونی نظام سرمایه ‌سالاری جهانی و سیستم اقتصادی آن تحمل نمی‌شود. فرهنگی سیاسی که هرگونه مقابله با آن را به دیده فعالیت‌های تروریستی می‌نگرد و همه راه‌های دیگر فرارو را به شدت سرکوب می‌کند. آیا این موضع‌گیری‌ها به منزله پایان دادن به جامعه مدنی نخواهد بود؟ آزادی، یک ویژگی انسانی است و ما مهاجران باید بیش از همیشه برای دستیابی به حقوق خود، متحد شویم. البته برای دستیابی به موفقیت، باید با انجمن‌های زنان، کلیسا، اتحادیه‌های تجاری، مخالفان جهانی ‌سازی، جنبش‌های سبز و گروه‌های صلح ‌طلب، دست اتحاد بدهیم. اولین نکته مورد توجه نیز این است که بدون مبارزه، ما به هیچ دستاوردی نخواهیم رسید. اتحاد رمز پیروزی ماست. ما خواهان به رسمیت شناخته شدن تنوع فرهنگ‌ها هستیم و معتقدیم که همه آنها باید به یکدیگر احترام بگذارند. در چنین دنیایی، هیچ جنگی وجود نخواهد داشت و همان‌طور که مارتین لوترلینگ آرزو می‌کرد، در این دنیای موعود، تنها معیار ارزیابی و قضاوت، شخصیت انسان‌ها و نه رنگ پوست آنها خواهد بود.

نویسنده: باشی قریشی

مترجم:محسن داوری

منبع:

ماهنامه سیاحت غرب،شماره۶۴
کد مطلب : ۶۶۲۷۴۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما