۰
چهارشنبه ۸ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۲۹
مدیریت بین الملل اسلامی حج در اندیشه آل احمد - بخش دوم و پایانی

مشاهدات سفر حج جلال آل احمد

مشاهدات سفر حج جلال آل احمد

2 ـ 3. ساخت و سازهای غیر اصولی پیرامون مشاهد شریفه اسلامی

آل احمد درآن برهه خاص از تاریخ معاصر، شاهد ساخت وسازهای غیرمسئولانه نظام سعودی بوده و این ساخت و سازهای غیر اصولی پیرامون خانه کعبه و مسجدالنبی را مولود بی سلیقگی و بی برنامگی سعودی ها می داند. از این رو، تک روی نظام آل سعود و عدم مشورت و هماهنگی آنان با سایر مسلمانان جهان در زمینه ساخت وسازهای پیرامون اماکن شریفه را مورد انتقاد قرار داده، می نویسد:

«در خود بنای مسجدالنبی چنان اهمالی کرده اند که نگو! قطعه های بزرگ سیمانی سیاه خامه ای و خرمایی را لای هم گذاشته اند و رفته اند بالا. به جای این همه سنگ سیاه زیبا که اطراف مدینه است و می توانسته اند به راحتی بتراشند و بگذارند روی بنا... و تو که امروز مأمور ساختمان چنین عظمتی بوده ای در مدینه، آیا به عقلت نرسیده است که از همه ممالک مسلمانان، مهندسان و معماران را به کمک بخواهی؟!» (همان، ص59).

آل احمد در مورد بی سلیقگی دستگاه وهابی در تخریب بناهای تاریخی به بهانه ساخت وسازهای جدید و گسترش فضای پیرامون حرمین شریفین نیز هشدار داده و بیم آن دارد در طی این روند غیرمسئولانه، در آینده ای نه چندان دور، خود خانه کعبه را هم از بتن بسازند:

«این طور که پیداست تا سال دیگر خود کعبه را هم از بتن خواهند ریخت. به همان سبک مسجدالنبی. نه تنها مسعای میان صفا و مروه الآن بدل شده است به یک راهروی عظیم و دو طبقه سیمانی، بلکه دور تا دور خانه دارند از نو یک شبستان چهار گوش و دو طبقه می سازند تا شبستان قبلی دوره عثمانی را خراب کنند... این سنگ خارای نجیب و زیبای دم دست افتاده، و آن وقت مدام سیمان و قالب سیمانی.» (همان، ص87).

مسأله سوء مدیریت سعودی ها در زمینه روشنایی خانه کعبه نیز از نگاه آل احمد پنهان نمانده است.

وی با مشاهده چینش نامتناسب لامپ های پیرامون خانه کعبه، سنخیتی بین پروژکتورهای پیرامون خانه خدا با عظمت و قداست آن پیدا نمی کند. از این رو، مصرف زدگی و بی برنامگی سعودی ها را به باد انتقاد گرفته و از اینکه عالم غیب هم در سایه بی لیاقتی آنها به نفع کمپانی های غربی آلوده شده، می نالد:

«و دور خیابان ها پر از لامپ مهتابی وگلدسته های عظیم خانه خدا هم و خود خانه هم. وقتی خدا به این دل خوش می کند که برگوشه ای از بساط این زمین خانه ای داشته باشد؛ باید بداند که آن زمین روزگاری به دست حکومت سعودی خواهد افتاد و به اجبار صدور نفت در و دیوارش پر از«نئون» خواهد شد. بحث در این نیست که چراغ موشی جای نئون بگذارند، بلکه دراین است که چرا نباید برای چنان عظمتی، نوع خاصی وشکل خاصی با طرح خاص، از لامپ به همان کمپانی ها سفارش بدهند وآخر تشخصی! ونه اینکه حتی خانه خدا یک مصرف کننده عادی «پنسیلوانیا!» این که هست یعنی عوالم غیب را به منافع کمپانی ها آلودن.» (همان، ص90).

2ـ4 . مدیریت نامطلوب، نهادهای ناکارآمد

آل احمد، نهادهای سعودیِ درگیر در امور حج را بیشتر نهادهایی فاسد و منفعت طلب دانسته و آنها را فاقد صلاحیت مدیریت این امر مهم می شمارد. جلال با در کنار هم گذاشتن ظرفیت های سرزمین حجاز، منصفانه به نقد دستگاه وهابی پرداخته و از نبود تشکیلاتی منسجم برای اداره و مدیریت عادلانه امور حج گلایه می کند، تا جایی که وی یک جا که با مشاهده تابلوی «وزارت حج و الأوقاف» دچار حیرت شده از خود می پرسد: اگر این وزارتخانه نمی بود چی می شد!؟

«جای دیگرچشمم افتاد به تابلوی «وزارت الحج والأوقاف» و آن وقت این شلم شوربا! اگر وزارت نداشت چه می شد!؟» (همان، ص25).

وی معتقد بود که حتی اگر در نتیجه ساماندهیِ آنان، اندک نظمی در روند حرکت حجاج در طول روز مشاهده می شود، این برنامه ریزی فرع بر محاسبه ضرر و زیان کمپانی اتوبوسرانی متعلق به خاندان سعودی است تا سلامتی و راحتی حجاج :

«درست است که راه بردن پانصد هزار خارجی در مدتی کمتر از یک ماه برای مملکتی که پنج ـ شش برابر این عده جمعیت دارد، کار ساده ای نیست، اما به هر صورت دیده می شود که برای حج هیچ نوع تشکیلاتی از قبل فراهم نیست. امر حج را رها کرده اند به درمانده ترین، بدوی ترین، تعلیمات ندیده ترین
و فقیرترین لایه های اجتماعی. تنها خبری از تشکیلات، این که اتوبوس ها همه یک جورند و یک رنگ و متعلق به دو شرکت و صاحب سهام اصلی هر دو لابد الملک المعظم! جده تا مدینه چهارصد و خورده ای کیلومتر راه است. اما حتی یک خط تلفن کنار جاده نیست... انتظار کشیدن سه ـ چهار ساعته، برای هر چیز سخت عادی است. حجاج در دسته های بیست تا پنجاه نفری همه جا پلاسند و ما شانس آوردیم که حمله دارمان سابقه دار بوده و می گفت رشوه داده است (وچه منت ها گذارد سرمان) که چهارده نوبت زودتر حرکت مان داده است... حمله دارمان می گوید: مأموران سعودی نمی گذارند هیچ اتوبوسی از ساعت نه صبح به بعد زیر آفتاب حرکت کند. باید صبر کند تا غروب آفتاب. این هم خبر دیگری از نظم؛ اما بیشتـر به خاطـر اتوبوس ها. که زیر آفتاب جوش می آورند وکمپانی لطمه
می بیند!» (همان. ص23 و244).

وی درباره لزوم پهن تر شدن جاده منا به مکه نیز گفته است:

«از منا تا مکه راهی نیست، ولی این بسته شدن راه ها عذابی است. هیچ کاریش هم نمی شود کرد جز گستردن جاده که سعودی ها همتش را ندارند.» (همان، ص147).

آل احمد مشاهده می کند که این تشکیلات حتی تاکنون از تهیه پرده خانه خدا نیز برنیامده و بعد از سال ها آن هم به خاطر درگیری با مصر زمانی که پرده را خودشان ساخته اند، ذوق زدگی و شادی بیش از حد آنان را غیرعادی می داند:

«روزنامه های عربیِ محل، امروز پر بود از پز و افاده، به خاطر این که پرده حرم را امسال خودشان ساخته اند و از مصری ها نپذیرفته!» (همان، ص102).

در زمینه سوء استفاده کاروان دارها و به عبارت بهتر، همان «مطوّف ها» و«صحره های» عرب نیز گلایه کرده و این گونه نهادها را بیشتر تأمین کننده منافع نامشروع مالی خودشان می داند تا راه گشای امور حجاج:

«لابد می شود کاری کرد که حاجی، چنین بنده انحصاری های متعدد نباشد که هر کدام جوری او را می دوشند و در اختیار می گیرند و آزادیش را سلب می کنند. به این طریق حج شده است وسیله ای برای ملیونرسازی. «هواپیمایی ملی» و سهام دارانش در اینجا. «الملک المعظم» با «صحره» و«شجره» و...» (همان، ص50).

3. مدیریت بین المللی اسلامی، راهکار اصلی نجات حج

آل احمد با درکنار هم گذاشتن یافته هایش، ادامه مدیریت ناکارآمد سعودی ها را به هیچ وجه به صلاح امت اسلامی نمی داند. وی چاره کار را تنها در مدیریت بین المللی اسلامی می داند:

«چاره ای نیست جز این که بگویم سعودی ها لیاقت اداره این مشاهد را ندارند. مدینه و مکه را باید از زیر نگین این حضرات بیرون کشید و دو شهر بین المللی ـ اسلامی اعلام کرد...» (همان، ص42).

برای این منظور، او پیشنهاد می دهد مجمعی از نمایندگان تمامی کشورهای اسلامی تشکیل شود و هر یک به فراخور توان خود اداره بخشی از امور حج را بر عهده بگیرند و در سایه این مدیریت نوین رفاه و امنیت اقتصادی و روانی حجاج امت اسلامی تأمین شود:

«چاره ای نیست جز بین المللی کردن این مشاهد. مکه و مدینه و عرفات و منا و اداره آن ها را در اختیار هیأت مشترکی از نمایندگان ملل مسلمان گذاشتن و از اختیار عرب سعودی در آوردن و از محل درآمد حج مخارجش را تأمین کردن
و به جای پلیس و شرطه سعودی راهنما از هر ملتی گذاشتن و جواز دادن به مراسم خاص هریک از مذاهب و باج راه را برداشتن و باغ و بوستان ومنزل و سکونت گاه برای هر دسته ای ساختن.» (همان، ص45).

آل احمد در این سفر جدا از نابسامانی های مربوط به امور رفاهی واجتماعی، در پاره ای موارد با وجود مزاحمت های نظامیان سعودی، امنیت روانی حجاج را نیز مورد تهدید دیده و در این مورد باز هم چاره کار را منحصر در همان مدیریت جهانی امور حج می داند:

«در قهوه خانه نشسته بودم که بوق و سوت ماشین های به سرعت گذران برخاست. خر سگه ای از شیوخ عرب می گذشت؛ با دار و دسته اش و شرطه های موتورسیکلت سوار، جلودارش و رسماً «اطرح! اطرح!» گویان؛ یعنی دور شو. کور شو؛ عین عهد بوق.» (همان، ص156).

«و امان از شرطه ها که همه جا هستند. با کلاه و نشان و هفت تیر. یکی شان سرِ حلقه چاه ایستاده بود که تنها نظارت کننده بود بر گردش قرقره ها. با یک دست هفت تیرش را به کمر می پایید و با دیگری خودش را باد می زد... و چه می شد اگر بر سرچاه زمزم این انگ و نشان و سلاح را نمی دیدی و فراموش می کردی که آنجا هم زیر بلیت حکومتی هستی؟ حتی در حج یک دم فرصت به در رفتن از این واقعیت موهون و الزام آور نیست. بله. جز بین المللی کردن اسلامی حج و الخ...» (همان، ص96).

حج در اندیشه آل احمد، فرصتی گران بها برای اتحاد امت اسلامی و سکوی پرتاب آنها به سمت یک جامعه بزرگ پیشرفته و متمدن است که باید مدیریتی جدید ساز وکار اداره آن را به دست بگیرد:

«اگر غرب با این استعمار نوع جدیدش، این چنین بر ارابه مسیحیت می راند؛ چرا در این حوالی که ماییم، ارابه اسلام را چنین زنگ زده رها کرده ایم؟ و از خود می پرسیدم که برای موضع گرفتن در مقابل غرب، این مراسم حج، خود نوعی سکوی پرش نیست؟» (همان، ص108).

اما متأسفانه می بینید که هیچ گونه تفکر مدیریتی پشت اداره آن نیست و در واقع حج، فرصتی شده برای خرید و فروش مصنوعات کشورهای اجنبی:

«هر چیزی از هر جایی. امتعه سراسر عالم را می آورند این جا. شوخی که نیست. این همه آدم و چنین بازاری! شاید بشود گفت که مراسم حج یک بنجل آب کن است برای تمام کارخانه های عالم.» (همان،ص 108).

از این رو باز هم پیشنهاد مدیریت بین المللی توسط کشورهای اسلامی را مطرح کرده و این مهم را تنها راه حل پیش روی امت اسلامی برای خروج از بحران مدیریت سوء نظام سعودی؛ بحرانی که از آن به بدویت موتوریزه[3] یاد می کند، می داند:

«بحث در این نیست که در حضور این همه انتظار برای بر آمدن کوچک ترین حوایج روزانه، دیگر جایی برای عالم غیب و انتظارش نمی ماند. بحث در این است که سالی یک ملیون نفر آدم در این مراسم شرکت می کنند که اگر نظمی می داشت و تسهیلاتی و آدابی و نوجویی ها، چه قدرتی می توانست باشد... به هر صورت اگر قرار است رسم حج دوام بیاورد و نه همچون ادب برده فروشی به طاق نسیان آداب عهد جاهلیت سپرده شود، باید به دادش رسید و چه جور؟ من دست بالا را می گیرم. بین المللی کردن اسلامی شهرهای زیارتی و اداره شان... هم چنان که اسلام با رسیدن به بغداد و ری و دمشق و اسکندریه و بخارا و آندلس شد؛ حالا هم از تمام این نقاط باید به کمک این بدویت «موتریزه» شتافت.» (همان، صص126ـ 125).

آل احمد در این کتاب نه فقط با قلمی تیز به واکاوی حقیقت های موجود پرداخته، بلکه راه حل های موجود برای برون رفت امت اسلامی از بحران وهابیت و سلطه نامشروعشان
بر سرزمین وحی را نیز خاطر نشان می کند.

وی در هنگام مشاهده وضعیت اسفناک و ناهنجار مربوط به مراسم قربانی انزجار و ناراحتی خویش را از این وضیعت نامطلوب اعلام کرده و در جهت رفع این معضلات نکاتی پیشنهاد می کند که به زعم وی می توان با به کار بستن آنها از دل این چالش، فرصت بزرگی برای مدیریت بین المللی این مراسم فراهم کرد. وی پیشنهاد می کند به جای مدیریت ناصحیح و متکی به نفت آل سعود، با برنامه ریزی و مدیریت تولید و فرآوری گوشت حاصل از مراسم قربانی عید قربان، هزینه اداره قسمتی از امور حج را تأمین کنند، از این رو درباره قربانگاه و وضعیت قربانی کردن حجاج چنین می نگارد:

«تمام خیابان های منتهی شونده به مسلخ، پوشیده است از لاشه های ناقص و آن وقت گور کن تمام این قربانی عظیم هدر شده، یک بلدوزر قرمز رنگ که مدام گودال می کند. آخر چه می شد اگر ده تا کامیون یخچال دار تهیه می کردند و تمام این کشتار را در ساعت به جده می بردند ( از منا تا جده صد کیلومتر راه هم نیست) و همه را در یک کشتی دو سه هزار تنی می انباشتند به پختن وکنسرو کردن و منجمد کردن و نمک سود کردن و برای فقرای عالم هدیه فرستادن... در حالی که دوسوم از مردم سالی یک بار هم گوشت نمی خورند و اصلاً چرا روی قوطی های چنین گوشت پرورده ای یک انگ نزنند، که گوشت قربانی کشتارگاه منا؟

و به صورت تبرک برای تمام مرضای مسلمانان عالم؟ یا برای این همه بیمار که از فقر غذایی می میرند... سعودی گرفتارتر از این ها است که به این چیزها بیندیشد. چاره همه این قضایا را فقط یک بین الملل اسلامی خواهد توانست کردن و اگر نظر تنگی فرنگی را داشته باشید و حسابگریش را، بگذارید برای تان بگویم که تنها از درآمد فروش این گوشت می توان تمام مخارج اداره دو شهر مدینه و مکه را در آورد. در این مراسم، یک میلیون نفر حاجی کشتار کرده اند و هر کدام دست کم یکی.

و فرض کنیم همه گوسفند و بز مردنی کشته باشند. پس هر لاشه ای یعنی بیست تا چهل کیلو گوشت. شترها را رها کنیم. این می شود درحدود بیست هزارتن گوشت و تازه پوستش و روده اش... و چه ثروتی!؟ و چنین خاک خورد! و چنین تعفن زا! و چنین بیمار کننده!... و آیا می شود ترتیبی دادن برای تربیت دام مخصوص برای قربانی؟ و نسبت به تعداد حجاج هر مملکت؟ و نیز به نسبت سادگی حمل و نقل آن؟ و به به این طریق ثروت ممالک اسلامی را به خودشان برگرداندن؟ می بینید که مسایل بسیار است... رها کنم.» (همان، صص 132ـ 131)

آل احمد در پیشنهادی راجع به فاصله منا تا مکه می گوید در سایه یک مدیریت بین المللی ـ اسلامی با حذف ماشین و مشکلات راه بندان آن، پیاده روی منا تا مکه به عنوان نمودی از قدرت عالم اسلام کلید بخورد که متأسفانه این پیشنهاد تاکنون هم جامه عمل نپوشیده است:

«این رفتن و برگشتن به منا و عرفات یک راه روی عظیم است و چه بهتر که ماشینی در کارش نباشد. ساعت مناسبی را در آخر روز انتخاب باید کرد و همه را پیاده راه انداخت. عظمتی خواهد بود. پیرها و علیل ها را می توان آخر دست سواره فرستاد که مزاحمتی ایجاد نکنند. راه درازی نیست و به پیاده رفتنش می ارزد. ماشین را از این راهروی مذهبی باید اخراج کرد و می توان، و کار، کار همان بین الملل اسلامی...» (همان،ص149).

حرف آخر آنکه:

«اگر توانستیم حج را در خور آدم قرن بیستم که نه، در خور آدم قرن چهاردهم بکنیم؛ می توان امیدوار بود که حج مرحله ای باشد و تجربه ای در زندگی افراد ملل مسلمان وگرنه حج به صورت فعلی یک بدویت موتوریزه است.» (همان، ص134)

نتیجه

در این نوشتار با مطالعه دریافت ها و مشاهدات سفر حج جلال آل احمد؛ در قالب کتاب خسی در میقات، مشخص می شود که وی مدیریت نظام آل سعود و دستگاه وهابیت بر اداره امور حج را ناکارآمد دانسته، و مدیریت به صورت فعلی ـ زمان حیات نویسنده، دهه پنجاه شمسی ـ را نوعی چالش برای امت اسلامی قلمداد کرده و از آن به «بدویت موتوریزه» یاد می کند.

او چاره برون رفت از این بحران مدیریتی ناکارآمد را مدیریت نوین تحت نظر تمامی کشورهای اسلامی دانسته و معتقد است که در سایه یک مدیریت نوین بین المللی ـ اسلامی، حج فرصت گران سنگی جهت تحقق آرمان بزرگ وحدت امت اسلامی می باشد. او معتقد است در سایه مدیریت بین المللی ـ اسلامی حج، دست اجانب و بیگانگان از اداره امور اقتصادی و معنوی امت اسلامی قطع شده و مناسبات جهان اسلام توسط خود مسلمین رقم خواهد خورد.

پی نوشت:

[3]. بدوی منسوب به بدو، و بادیه. مردم صحرا نشین، آن که در صحرا زندگی می کند (ستوده، فرهنگ متوسط دهخدا، ص377) و نیز به قبایل عرب ساکن بادیه، بادیه نشین صحرا (عمید، فرهنگ عمید، ص387) ومتوریزه؛ منسوب به موتر و وسیله ای که با موتور کار می کند (معین، فرهنگ فارسی، ص4422).

مراجع

فهرست منابع

ـ قرآن کریم، ترجمه الهی قمشه ای

1. آل احمد، جلال، سفربه ولایت عزرائیل،تهران: انتشارات مجید،تهران1372ش.

2. آل احمد، جلال، خسی در میقات، تهران: انتشارات مجید،1381ش.

3. ستوده ، غلامرضا، فرهنگ متوسط دهخدا، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران: دانشگاه تهران موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران،1385ش.

4. عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر، 1379ش.

5 . قدیانی، حسین، نه ده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389ش.

6 . معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران: انتشارات امیر کبیر1379ش.

7. مجلسی، محمد تقی، بحار الأنوار الجامعه لدر أخبار الأطهار:، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوّم،1403ق.

8 . المسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، به کوشش اسعد داغر، قم: دارالهجره، 1409ق.

9. الموسوی، سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه علی شیروانی؛ قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها،1390ش.

10 . النهروالی، محمد ابن احمد، الاعلام بأعلام بیت الحرام، به کوشش علی محمد ، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه،1425ق.

نویسندگان:

سید محسن / کیومرث موسوی / رجبی

فصلنامه میقات حج شماره 95

انتهای متن/
کد مطلب : ۶۶۵۴۱۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما