صهیونیسم و رژیم جعلی برآمده از این ایده شوم، نهتنها دشمن شماره یک مردم فلسطین و مسلمانان جهان بوده است، بلکه اقدامات ضد بشری صهیونیست در سراسر جهان، خطری برای کل بشریت به شمار میرود. تهدیدی که امروز خطر آن حتی بنیانگذاران و طراحان اولیه ایده صهیونیسم را تهدید میکند و به دردسری خودساخته برای آنها تبدیلشده است. پس از گذشت بیش از یک قرن از ظهور صهیونیسم، جنایات صهیونیستها دیگر محدود به کشتار مردم بیدفاع و اشغال سرزمین آنها نیست. عرصه فرهنگ، اقتصاد، اجتماع، رسانه نیز امروز بانفوذ قدرت و ثروت اندک صهیونیستها اکنون به ابزاری برای پیشبرد اهداف صهیونیستها و شکلدهی به جهان امروز بر اساس نظریات برآمده از صهیونیسم است.
با اشاره ظریف و هوشمندانه مقام معظم رهبری بر "تهدید بودن صهیونیسم برای کل بشریت"، در این گزارش به مصادیق تهدید صهیونیسم برای تمام بشریت و در سطح جهانی خواهیم پرداخت.
شکلگیری غده سرطانی صهیونیسم
نظریه صهیونیسم را اولین بار تئودور هرتصل روزنامهنگار یهودی اتریشی الاصل، با پشتیبانی پنهان مایر روچیلد، مطرح ساخت و آن حمایت از تشکیل یک دولت یهودی در سرزمین فلسطین بود. وی با نگارش کتابی به نام "دولت یهود" با سرمایهگذاری روچیلد، نظریه جمع شدن یهودیان جهان تحت حاکمیت یک دولت را مطرح کرد.
هرتصل با استفاده از نام یکی از بلندیهای بیتالمقدس به نام "صهیون"، ایده خود را صهیونیسم نام گذارد. یکی از ابهامات اصلی طرح نظریه سرزمین مقدس یهود، آتئیست بودن هرتصل و تضاد آشکار اعتقادی و نظری است. پس از انتشار این کتاب، اولین کنگره آژانس یهود در سال 1897 در شهر بال سوئیس برگزار میشود. هرتصل در همین سالها پیشبینی میکند که 50 سال دیگر دولت یهودی تأسیس شود! و تقریب 50 سال پس از اجلاس بال، پیشبینی بینظیر تاریخی! هرتصل روزنامهنگار به واقعیت تبدیل میشود و اعلامیه تشکیل اسرائیل در 14 مه 1948 توسط بن گورین رئیس آژانس یهود خوانده میشود. شایعه خرید زمین از فلسطینیان
پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و تجزیه آن، بخشهایی از سرزمین فلسطین تحت کنترل نیروهای انگلستان که متشکل از برخی ساختمانهای اداری بناشده بود، به صهیونیستها واگذار شد. سرمایهداران صهیونیست با خرید این زمینها و نقلمکان به فلسطین، برای فریب زمینداران بزرگ عرب دستبهکار شدند که در همین زمان مجمع علمای فلسطین فتوای حرام بودن فروش زمین به یهودیان را صادر کرد.
سیر اشغال سرزمین فلسطین از سال 1946 تا 2007
مجموع زمینهای واگذارشده از سوی انگلستان به یهودیان 5 تا 7 درصد سرزمین فلسطین بود که در اختیار یهودیان قرار گرفت؛ اما در سالهای پسازآن، با پیشروی و غصب زمینهای اطراف با حمایت انگلستان، روند اشغال تدریجی فلسطین آغاز شد.
صهیونیسم؛ یک قرن جنگافروزی، اشغال و کشتار
استفاده اسرائیل از بمبهای حاوی فسفر سفید در حمله به غزه
جنایات صهیونیستها و کشتارهای انجامشده درراه رسیدن به دولت یهودی حتی بر سرسختترین حامیان صهیونیسم نیز پوشیده نیست. از زمان ورود یهودیان به سرزمین فلسطین، روند تدریجی اشغال آغاز شد. در ابتدا شکل اشغال بهگونهای دیگر بود. مهاجران اولیه به سرزمینهای تحت کنترل انگلستان تلاش کردند زمینهای اطراف خود را با پیشنهاد قیمتهای گزاف خریداری کنند؛ اما با مخالفت و فتوای علمای فلسطینی این توطئه چندان توفیقی نداشت. پسازآن، با حمایت نیروی نظامی انگلستان، اشغال زمینها و بیرون راندن صاحبان آن با توسل بهزور، آغاز شد و رفتهرفته شکل سازمانیافتهتر و آشکارتری به خود گرفت.
رژیم صهیونیستی از زمان شکلگیری تا به امروز 13 جنگ بزرگ با همسایگان و با ساکنان سرزمین اشغالشده فلسطین به راه انداخته است. علاوه بر این 13 جنگ که از جنگ 1948 اعراب و اسرائیل تا جنگ 33 روزه و 22 روزه را شامل میشود، اسرائیل جنگی دائمی را علیه فلسطینیان آغاز کرده که تا به امروز ادامه داشته است. دهها هزار کشته و صدها هزار مجروح و آواره حاصل 60 سال اشغال و تجاوز این رژیم بوده است.
اقتصادی جهانی در سیطره صهیونیسم
ازآنجاکه ایده صهیونیسم، حمایت از یهودیان برای تشکیل دولتی مستقل است، صهیونیستها با عملکردی هوشمندانه، طی یک قرن گذشته، جایگاه خود را در مراکز ثروت و قدرت جهانی تثبیت کردهاند و از این طریق سعی دارند ضمانتی برای بقای دولت صهیونیستی باشند.
بدون شک بزرگترین سرمایهداران جهان صهیونیستها هستند. نام مایر روچیلد بهعنوان اولین سرمایهدار یهودی قرن 18 به چشم میخورد. خاندان روچیلد، خانوادهای اصالتاً یهودی و از حامیان اصلی تشکیل دولت اسرائیل بودهاند و سیطره آنها بر سیستم اقتصادی جهان تا امروز ادامه داشته است. بسیاری از بانکها معتبر اروپایی و آمریکایی، در گروه بانکهای خاندان روچیلد قرار دارند که همگی درنهایت
با تعهد به حمایت از صهیونیسم و دولت برآمده از آن در حال فعالیت هستند و ازجمله تأمینکنندگان مالی این رژیم از ابتدا تاکنون بودهاند. بانکهای گروه روچیلد در کشورهای مختلف اما باهدفی مشترک در حال فعالیت هستند.
بر اساس گزارشهای منتشرشده، خانواده روچیلد بهطور مستقیم و غیرمستقیم، نیمی از سیستم مالی بین المللی را در اختیاردارند و یا به بیان سادهتر، نیمی از ثروت جهانی متعلق به این خاندان است اما هیچگاه نامی از هیچ یک از روچیلدها بهعنوان ثروتمندترین افراد جهان برده نشده است. بهجز خانواده روچیلد، افراد سرشناس صهیونیست دیگری نیز در رأس مراکز مهم تصمیمگیری و اقتصادی آمریکا و جهان قرار دارند. نام و سمت برخی از سرشناسترین این صهیونیستها در ادامه ذکرشده است:
پل وولفویتز: رئیس بانک جهانی
از پل وولفویتز با عنوان "معمار جنگ عراق" یاد میشود. او پیش از حملات 11 سپتامبر و در دولت بوش به سمت معاونت وزارت دفاع منصوب شد و یکی از طراحان اصلی حمله آمریکا به عراق بود. خانواده وولفویتز از یهودیان مهاجر لهستانی الاصل بودند که پس از جنگ جهانی اول از لهستان گریخته و به آمریکا مهاجرت کرده بودند. پدر پل وولفویتز، جاکوب (یعقوب) وولفویتز، مدعی است که بقیه اعضای خانواده وی در هولوکاست یهودیان در جنگ جهانی دوم کشتهشدهاند.
پل وولفویتز معمار جنگ عراق
وولفویتز در سال 1986 به سمت سفیر ایالاتمتحده در اندونزی منصوب شد. در آن زمان به دلیل انتصاب یک سفیر یهودی در بزرگترین کشور اسلامی، بسیاری وی را نماینده یهودیان در بزرگترین کشور اسلامی نامیدند. وی در سال 2002 در جمع صهیونیستها در گردهمایی "همبستگی ملی برای اسرائیل" در واشنگتن به نمایندگی از جورج بوش سخنرانی کرده و به آنها اطمینان داد آمریکا در هر شرایطی و حتی بهتنهایی در کنار اسرائیل خواهد بود.پل ولفویتز در دوران بازنشستگی به حمایت از اسرائیل و کمک مالی به این رژیم پرداخت
بن برنانکی در خانوادهای یهودی متولد شد و در رشته اقتصاد دانشگاه هاروارد تحصیلکرده است. خانواده برنانکی پیش از ورود فرزندشان به دانشگاه هاروارد نسبت به اینکه او هویت یهودی خود و آرمانهای یهودیان را فراموش کند بسیار نگران بودند.
فدرال رزرو همان بانک مرکزی آمریکاست که تمام سیاستهای پولی و اقتصادی این کشور را تدوین و کنترل میکند. در حقیقت شاهرگ نظام بانکی و اقتصاد آمریکا در دست یک یهودی صهیونیست قرار دارد.
لری میشل – رئیس موسسه سیاستهای اقتصادی آمریکا – معاون: راس آیزنبری یکی از موسسههای مهم و تأثیرگذار و تصمیمساز در جهتدهی بهنظام بانکی و اقتصاد آمریکا که به همراه بانک مرکزی، اقتصاد آمریکا را هدایت میکنند.
ریچارد دنزیگ: مرکز ارزیابیهای راهبردی و بودجه، مرکز امنیت نوین آمریکا دنزیگ در دولت کلینتون بهعنوان هفتاد و یکمین وزیر نیروی دریایی این کشور منصوب شد. در دولت اوباما نیز ریاست مرکز امنیت نوین آمریکا نیز به دنزیگ سپرده شد.
رام اسرائیل امانوئل - رئیس کارکنان کاخ سفید (2010-2008): امانوئل یهودی الاصل مقیم آمریکا ازجمله مقامات آمریکایی دارای تابعیت دوگانه آمریکایی - اسرائیلی است. در زمان جنگ اول خلیجفارس وی از خدمت در ارتش آمریکا سرباز زد و در جایگاه یک نظامی ارتش اسرائیل خدمت کرد. پدر وی بنجامین امانوئل ازجمله صهیونیستهایی بود که در بیتالمقدس اشغالی علیه فلسطینیان عملیات تروریستی اجرا میکردند. وی و گروه تروریستی موسوم به "ابرگون" یکی از عوامل اصلی در پاکسازی نژادی مناطق فلسطینی نشین در سرزمینهای اشغالی بودند. "رام" یکی از اعضای لابی صهیونیستها - آیپک - در آمریکاست.
برای مشاهده لیست کامل این افراد به لینک زیر مراجعه کنید.
پیتر شوایزر رئیس موسسه "مسئولیت های دولت" و ویلیام جی کیسی از پژوهشگران دانشگاه استنفورد و اندیشکده هوور در ارتباط با فساد مالی وال استریت که عمدتاً متشکل از بانکها و مؤسسات مالی وابسته به صهیونیستهاست معتقدند این بانکها با پرداخت میلیونها دلار کمک بلاعوض به دولت اوباما، مصونیت قضایی را برای خود خریدهاند.
بهطور مثال، بانک گلدمن ساکس، از بزرگترین بانکهای آمریکایی، تاکنون از پیگیریها و رسیدگی به اتهام فساد مالی و تشدید بحران اقتصادی در امان مانده است. درحالیکه آمریکا شدیدترین بحران اقتصادی تاریخ خود را تجربه کرده و میکند، تاکنون هیچیک از مؤسسات مالی، بانکها و مراکز بزرگ اقتصادی این کشور در ارتباط با این بحران موردتحقیق قرار نگرفتهاند. در سال 2008 مقامات ارشد گلدمن ساکس از مهمترین هواداران اوباما برای پیروزی در رقابتهای انتخاباتی بودند و بیش از یکمیلیون دلار به مبارزات انتخاباتی اوباما کمک مالی کردند. در سال 2011 کمیته تحقیق
سنای آمریکا در گزارشی از فعالیتهای مشکوک گلدمن ساکس و تأثیر آن بر بحران اقتصادی پرده برداشت. با انتشار این گزارش، مدیران این بانک دستبهکار شده و میلیون ها دلار به کمپین انتخاباتی 2012 اوباما کمک کردند.
پس از آن وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرد تحقیق و پیجویی پرونده گلدمن ساکس را متوقف کرده است. کارشناسان اقتصادی و رسانههای آمریکا معتقدند گلدمن ساکس با هزینه کردن میلیونها دلار در دولت اوباما، ریاست جمهوری اوباما و اختیارات وی را خریداری کرده است!
بانک گلدمن ساکس را دو یهودی آلمانی الاصل به نامهای مارکوس گلدمن و دامادش ساموئل ساکس در سال 1869 در نیویورک تشکیل دادند و در همان سال وارد بازار بورس نیویورک شدند.
امروزه رسانههای آمریکایی در مورد نفوذ گلدمن ساکس در اقتصاد آمریکا، بهطور کنایهآمیزی وزارت خزانهداری ایالاتمتحده را "وزارت خزانهداری گلدمن ساکس" مینامند.
صهیونیسم؛ فحشاء و قاچاق انسان
بر اساس گزارشهای منتشرشده از سوی سازمان ملل، اسرائیل یکی از اصلیترین و بزرگترین مراکز قاچاق انسان و بردگی جنسی زنان است. صهیونیستها در قاچاق زنان جویای کار به اسرائیل رکورددار هستند و سالانه تا 5 هزار زن در دام آگهیهای استخدام و کار صهیونیستها افتاده و قربانی تجارت فحشاء میشوند. فاحشگی در سرزمینهای اشغالی موردحمایت قانون است. زنان از کشورهای چین، رومانی، ترکیه، اوکراین، کشورهای آفریقایی و شرق آسیا معمولاً با مشاهده تبلیغات ادامه تحصیل و کار و به امید شرایط بهتر زندگی، گرفتار باندهای صهیونیستی قاچاق انسان میشوند.
دهها هزار زن هماکنون در سرزمینهای اشغالی قربانی بردگی جنسی صهیونیستها هستند پاسپورت این زنان بهمحض ورود گرفتهشده و دیگر اجازه بازگشت به کشورشان را ندارند
مارینا، اوکراینی الاصل یکی از زنانی است که در سال 1999 و با مشاهده یکی از همین تبلیغات و به امید یافتن کار وزندگی بهتر راهی اسرائیل شد؛ اما بهمحض رسیدن به اسرائیل تحویل گروههای فحشاء شد. مارینا در "اشکلون" به خانهای منتقل شد که دهها زن دیگر با وضعیتی مشابه او به اسرائیل آمده بودند. مارینا پس از امتناع از تن دادن به فحشاء در اتاقی زندانی شد و بهشدت از سوی کسانی که مقدمات مهاجرت او را به اسرائیل فراهم کرده بودند مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بهطور دستهجمعی به وی تجاوز شد. پسازاین اتفاق وی تسلیم و به یکی از خانههای فساد فروخته شد!
مارینا پس از 12 سال به اتهام مهاجرت غیرقانونی تحت تعقیب پلیس اسرائیل قرارگرفته است. علاوه بر قاچاق زنان به اسرائیل، در جدیدترین گزارشها، موارد متعددی از قاچاق زنان اسرائیلی (که عمدتاً زنان مهاجری هستند که چند سال در اسرائیل قربانی تجارت فحشاء بودهاند) به کشورهای کانادا و انگلستان گزارششده است. زنان مهاجر منتقلشده به اسرائیل بین 8 تا 10 هزار دلار به فروش میرسند. به دلیل حاشیه امنیت قاچاقچیان انسان و تاجران فحشاء در اسرائیل، این تجارت حتی از قاچاق مواد مخدر و سلاح نیز پرسودتر بوده است.
صهیونیسم و تبعیض نژادی - مذهبی
ایده و نظریه صهیونیسم، نظریهای مبتنی بر نژادپرستی وبرتری یک نژاد و گروه اقلیت بر سایر گروههای نژادی و مذهبی جهان است. صهیونیست که خود را قربانی نژادپرستی نازیها در جنگ جهانی میدانند، خود دولتی جعلی و سرزمین غصبی بر پایه نژادپرستی و پاکسازی نژادی بنانهادهاند. بر این اساس، قوم یهود خود را قومی برگزیده و موردعنایت خاص الهی میپندارند که اجازه هرگونه تعرض و تعدی به حقوق سایر اقوام و ملل به آنها دادهشده است!
اما اکنون این تبعیض نژادی به درون این رژیم و خود یهودیان نیز رخنه کرده و یهودیان را به چند دسته تقسیم کرده که هریک خود را از دیگری برتر میدانند. یکی از بنیانهای ایده تشکیل دولت یهودی، زندگی عادلانه همه یهودیان در سایه یک دولت یهودی و بدون تبعیض بود اما اکنون بنیانهای این رژِیم از درون متزلزل شده است.
یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی را میتوان به سه درجه شهروندی تقسیم کرد. یهودیان اشکنازی در اسرائیل شهروندان درجهیک محسوب میشوند از امکانات بهتری برخوردار هستند و موردحمایت ویژه اسرائیل هستند. یهودیان سفاردی گروه دیگری از یهودیان مهاجر به سرزمینهای اشغالی هستند که باهدف گسترش زادوولد یهودیان و افزایش جمعیت به سرزمینهای اشغالی مهاجرت کردند اما از سوی اشکنازی ها همواره تحت آزار و اذیت بودند. گروه سوم از ساکنان سرزمینهای اشغالی مهاجران آفریقایی جویای کار بودند که به امید شرایط کار بهتر و با تبلیغات صهیونیستها به فلسطین آمدند. این دسته از مهاجران همواره مورد آزار و اذیت دیگر ساکنان سرزمینهای اشغالی بوده و از حقوق و حمایت چندانی از سوی مقامات اسرائیل برخوردار نیستند. بسیاری از این سیاهپوستان علاوه بر تبعیض مذهبی، قربانی تبعیض
نژادی سیاهوسفید نیز میشوند.
دریکی از این موارد تبعیض، حدود 100 هزار یهودی اشکنازی افراطی (هاردیم) به تظاهرات گستردهای برای نشان دادن حمایت خود از والدین اجتماع خودشان که به دو هفته حبس محکوم شدند دست زدند. این والدین اشکنازی حاضر به فرستادن فرزندانشان به مدارس سفاردی ها نشدند. این اشکنازیها از سوی دادگاه عالی اسرائیل به نژادپرستی محکوم شدند. والدین اشکنازی میگویند که باید کلاسهای فرزندانشان از سفاردی ها مجزا باشد زیرا خانوادههای دختران سفاردی "بهقدر کافی مذهبی نیستند".
پس از اعلام حکم دادگاه مبنی بر عدم جداسازی مدارس، والدین دانشآموزان اشکنازی درصدد برآمدند با تحریم رأی دادگاه کودکان خود را به مدرسه نفرستند.
یهودیان هاردیم برای جداسازی دانشآموزان اشکنازی از دانشآموزان سفاردی در حیاط مدرسه بین این دو گروه حصار کشیدهاند و حتی زمان زنگ تفریحشان را متفاوت قرار دادهاند تا باهم تماسی نداشته باشند. همچنین بر روی دیوار مدرسه علائمی مبنی بر عدم تماس بین این دو گروه وجود دارد.
بهتازگی یک روزنامهنگار یهودی دگراندیش که از حملات اخیر اسرائیل به اعراب در بیتالمقدس گزارش میدهد به نفرت یهودیان از غیرشهودیان پرداخته است. روسی کورویتس در مقالهای نوشته است "این اراذل یهودی که هفته گذشته به اعراب بیتالمقدس حمله کردند تحت تأخیر آموختههای خود از دولت اسرائیل هستند." تعدادی یهودی در این رابطه دستگیر شدند. بااینکه خبر این واقعه در اسرائیل پخششده است، اما رسانههای غربی تحت کنترل صهیونیسم این موضوع را مسکوت نگاه داشتهاند تاکسی خارج از اسرائیل از مجازاتشان بویی نبرد.
آموزش نژادپرستی و شکنجه به کودکان رژیم صهیونیستی
کورویتس در مقاله خود تحت عنوان "دولت اسرائیل عمداً تروریسم یهودی را پایهگذاری میکند" مینویسد: "وقتی جنایتکاران بیتالمقدس به دادگاه احضار شوند، دفاعیه محکمی دارند و میگویند فقط کاری را کردند که ازشان خواسته بودند... چندین ساعت پسازاین حمله به اعراب گروهی از اراذل یهودی باافتخار سعی میکردند سه فلسطینی را در بیتالمقدس بکشند. حملهکنندگان که بیشترشان کم سن و سال بودند، فریاد سرمیدادند"یهودی انسان است، اما عرب حرامزاده است" و شعار همیشگی"مرگ بر اعراب ". این چاقوکشان حتی میکوشیدند مانع از معالجه زخمیها توسط نیروهای امداد شوند."
کمیته صهیونیستی و برتریگرای روابط عمومی اسرائیل و آمریکا (AIPAC) نه تنها اعضای کنگره، بلکه حتی روزنامهنگاران غیریهودی را نیز تحت کنترل خود درآورده است.
صهیونیسم در آفریقا؛ جنگ داخلی و تجزیه کشورها
در مورد نفوذ صهیونیسم در آفریقا و بهویژه سودان و اتیوپی ذکر جملهای از "آوی دیچر" وزیر پیشین امنیت داخلی این رژیم رمزگشای بسیاری از تحرکات اسرائیل در آفریقاست. دیچر در سخنرانی خود در موسسه امنیت ملی اسرائیل گفت: "از زمان استقلال سودان در اواسط دهه 50 میلادی، بسیاری از کارشناسان اسرائیلی این بحث را مطرح کردند که نباید به سودان اجازه داد تا به دشمن جدید اسرائیل در جهان عرب تبدیل شود."
مثلث اریتره، اتیوپی و سودان ازجمله کشورهایی هستند که همواره چشم طمع اسرائیل به منابع آنها بوده است. نفوذ اسرائیل در سودان جنوبی و در میان سران قبایل عمدتاً لائیک و مسیحی آن و دامن زدن به اختلافات و جنگ داخلی از طریق تحریک و تجهیز شورشیان، درنهایت به تجزیه سودان انجامید. اسرائیل و آمریکا جزء اولین کشورهایی بودند که اعلام استقلال سودان جنوبی را به رسمیت شناخته و از آن حمایت کردند. بر اساس آمارهای رسمی ارائهشده از سوی سازمان ملل، در جریان جنگهای داخلی سودان نزدیک به یکمیلیون نفر کشته و بیش از چهار میلیون نفر نیز آواره شدند.
در حال حاضر دهها هزار تبعه سودان و اتیوپی در اسرائیل و در شرایط بد اقتصادی - اجتماعی روزگار میگذرانند. سیاهپوستان این کشورها با مهاجرت به اسرائیل برای کار، اکنون قربانی بدترین تبعیضهای نژادی در سرزمینهای اشغالی هستند و پس از یهودیان اشکنازی و سفاردی، بهعنوان شهروند درجه سه با آنان رفتار میشود.
از سوی دیگر اسرائیل چشم به منابع و ثروتهای این دو کشور آفریقایی دوخته است. بسیاری از بخشهای کشاورزی، آبیاری و صنعت و معدن این دو کشور توسط پیمانکاران اسرائیلی اداره میشود و سهم مردم عمدتاً فقیر این دو کشور از ثروتهای ملی خود تاکنون به دست صهیونیستها به یغما رفته و میرود.
پس از تشکیل سودان جنوبی "الون لئیل" از مقامات پیشین وزارت خارجه اسرائیل هدف از تلاش صهیونیستها برای تجزیه سودان را اینگونه بیان کرد: "کشور سودان دشمن ما بود و در این راستا با حمایت از سودان جنوبی به تجزیه آن کمک کردیم و امروز نتیجه آن را با حمایت کشور جدید التاسیس از خود می بینیم. هدف اسرائیل نفوذ در قاره سیاه و استفاده
از این برگ برنده در روابط با مصر بود که رود نیل را بهعنوان موضوعی استراتژیک برای خود تصور میکرد."
آفریقا همواره یکی از قطبهای ثابت حمایت از ملت فلسطین بوده که همواره در محکومیت جنایات و تجاوز اسرائیل پیشگام بوده و خاری در چشم اسرائیل شده بود؛ اما با تجزیه سودان در سکوت دیگر کشورهای عربی - اسلامی این منطقه، پردههایی از نقشه شوم اسرائیل برای کشورهای این قاره نمایان شد. توطئهای که پیشازاین در مورد کشور اریتره نیز به اجرا درآمد و اتیوپی نیز هماکنون به زمینبازی صهیونیستها تبدیلشده است.
در سال 1965 موشه دایان با سفر به سودان و اریتره، به توافق اولیه برای ایجاد پایگاه نظامی در مرز این دو کشور دستیافت. یکی از دلایل عمده نفوذ اسرائیل در مثلث اریتره، اتیوپی و سودان، گرفتن اهمیت استراتژیک نیل از مصر و ایجاد عمق استراتژیک و حیاطخلوت در قاره آفریقا و استفاده از ظرفیتهای این قاره در پیش برد اهداف شوم جهانی خود است.
روند روبهزوال صهیونیسم باوجود نفوذ صهیونیسم در ارکان قدرت و ثروت جهان، اما وعده الهی بر نابودی ظالمان و رسیدن قدرت به مستضعفان جهان در حال تحقق است. بررسی روند وقایع در نظام بینالملل و کنار هم قرار دادن قطعات این پازل، تصویری از جهان را نمایان میسازد که اثری از صهیونیسم و رژیم اشغالگر آن باقی نخواهد ماند.
علائم فروپاشی اسرائیل و صهیونیسم از درون
روند زوال و تضعیف اسرائیل پس از شکستهای سال 1982، 1996 و 2000 از حزبالله و برنامهریزی برای حمله همهجانبه و نابودی مقاومت لبنان آغاز شد. طرح جامعی که قرار بود با حملات گسترده زمینی و حمایت نیروی هوایی و دریایی، ظرف چند روزبه خیال خودمحور مقاومت لبنان و یکی از اضلاع اصلی جبهه مقاومت علیه اسرائیل را در هم بشکند. اما تهاجم سال 2006 اسرائیل به لبنان ستونهای این رژیم جعلی را به لرزه درآورد و شکستی را برای صهیونیسم رقم زد که سرعت آن را در پیمودن سراشیبی سقوط دوچندان کرد. پس از شکست در جنگ 33 روزه، اختلاف داخلی کابینه رژیم صهیونیستی را به جان هم انداخت و هریک دیگری را مقصر شکست از حزبالله میدانستند. شکستی که در آن افسانه شکستناپذیری ارتش مجهز اسرائیل شکسته شد و درنهایت با پذیرش قطعنامه آتشبس سازمان ملل مفتضحانه به تهاجم خود پایان داد و ننگی دیگر در جنایات جنگی و کشتار غیرنظامیان را برای خود برجای گذاشت.
پس از شکست در جنگ 33 روزه، در کمتر دو سال اسرائیل بار دیگر برای از بین بردن یکی دیگر از اضلاع مقاومت خیز برداشت. در سال 2008 جنگی تمامعیار را به ساکنان نوار غزه تحمیل کرد و طی 22 روز این باریکه را زیر سنگینترین آتش توپخانه و جنگندههایش گرفت. هدف این حمله نابودی حماس مهمترین جبهه مقاومت در سرزمینهای اشغالی بود. عملیات "سرب گداخته" که پیشبینی میکردند ظرف 48 ساعت کار حماس را یکسره کند، 22 روزبه طول انجامید و درنهایت این بار نیز اسرائیل بدون دستیابی به کوچکترین هدف استراتژیکی، با جنایات جنگی تازه ازجمله کشتار کودکان در مدرسه سازمان ملل، آتشبس اعلام کرد.
فروپاشی اسرائیل از درون
شاید بررسی شرایط اجتماعی حال حاضر ساکنان و مهاجران به سرزمینهای اشغالی یکی از نویدبخشترین قسمتها در مورد سرنوشت این رژیم باشد. شرایط اجتماعی درون اسرائیل به نحوی در حال وخامت است که بحران اقتصادی - اجتماعی به درون کابینه این رژیم نیز راهیافته و هرکدام از مقامات ساز خود را میزنند و یکدیگر را به کمکاری متهم میکنند و درنهایت اختلافات به حدی میرسد که برای تشکیل کابینه مجبور به ائتلاف میشوند. ائتلافی که در اوج اختلافات شکلگرفته تا کابینه این رژیم ازهمپاشیده نشود.
خودسوزی و ناآرامیهای اجتماعی پایههای سست رژیم اسرائیل را به لرزه درآورده است
شکلگیری اعتراضات اجتماعی در اسرائیل نیز از دیگر معضلات جدی تهدیدکننده حیات این رژیم است. جامعه چندتکه اسرائیل که هر قسمت آن از یکی از مناطق دنیا با وعده زندگی رویایی کوچ دادهشدهاند اکنون به واقعیت اسرائیل بیشتر پی برده و صدای اعتراضشان بلند شده است. مشکلات اقتصادی، مالیاتهای سنگین و سیاستهای ریاضتی اسرائیل جامعه این رژیم را که همانند توپی چهلتکه به یکدیگر وصله و پینه شدهاند رو به گسستن سوق داده است. خودسوزی 7 اسرائیلی در ناآرامیهای اجتماعی در سرزمینهای اشغالی، معضلات این رژیم را که روزی تنها مقابله با فلسطینیان و جبهه مقاومت بود، اکنون به داخل مرزهای آن رسانده است.
حتی در مورد رویارویی با ایران که پیشتر از نقاط مشترک در اظهارنظرهای مقامات اسرائیلی بود، امروز تناقض فاحشی در میان آنها دیده میشود. نخستوزیر و وزیر جنگ این رژیم بر طبل جنگ با ایران میکوبند و افسران اطلاعاتی سابق و فعلی آن، جنگ با ایران و حتی تهدید ایران را احمقانه میخوانند و یکدیگر به سکوت کردن و لفاظی نکردن در مورد ایران سفارش
میکنند.
سارکوزی از بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی با عنوان دروغگویی یاد میکند که قابلتحمل نیست! باراک اوباما نیز در واکنش به این درد دل سارکوزی میگوید: تو خسته شدی اما من مجبورم هرروز با او سروکله زده و تحملش کنم!
آمریکا متحد شماره یک اسرائیل نیز اسرائیل را دردسری بزرگ برای خود میبیند که هزینههای بسیاری را به این کشور تاکنون تحمیل کرده است. پسازآنکه صحبتهای درگوشی اوباما و سارکوزی رسانهای شد، مقامات اسرائیل از اینکه در میان متحدان خود نیز منفور هستند به خشم آمده و مانند گذشته بر حمایتهای همهجانبه آمریکا حتی در صورت حمله به ایران، حسابی باز نمیکنند؛ مطلبی که مقامات آمریکا نیز تلویحاً و گاه صراحتاً آن را اعلام کردهاند.
اعتراف صهیونیستها به فروپاشی اسرائیل
اما صحبت از فروپاشی اسرائیل تنها محدود به مخالفان با این رژیم نیست. بسیاری از یهودیان و صهیونیستهای آمریکایی و اسرائیلی معترف به زوال اسرائیل و نزدیک شدن این رژیم به سقوط و نابودی این رژیم هستند.
متیو گلد (Matthew Steven Gould) سفیر انگلیس در فلسطین اشغالی اذعان میکند که تلآویو سعی میکند همهچیز را در داخل اسرائیل خوب نشان دهد، اما نظام اسرائیل در حال فروپاشی است.
سفیر انگلیس در اسرائیل: جایگاه اسرائیل روزبهروز در حال ضعیف شدن است
گلد که خود یکی از صهیونیستهای افراطی است معتقد است: "اسرائیل سرمایهگذاری بسیاری در رسانهها میکند اما مردم اعتنا و اعتمادی به آنها ندارند و رسانههای اسرائیلی جایگاه و اهمیتی برای مردم ندارند. مردم بهراحتی خوب را از بد تشخیص میدهند و تبلیغات اسرائیل را باور نمیکنند. آنها شاهد شهرکسازیهای غیرقانونی هستند و وقایع غزه را میبینند. کسانی که نگران جایگاه اسرائیل هستند باید بدانند که جایگاه آن روزبهروز در حال ضعیف شدند است و لحظهبهلحظه از تأیید آن نزد جهانیان کاسته میشود. روند ضعف اسرائیل سرعت بیشتری به خود گرفته است. نمایندگان مجلس و شخیصت های مهم جهانی یکبهیک از تأیید اسرائیل منصرف میشوند."
صبر جهانیان از رفتارهای اسرائیل به سر آمده است
گلد ادامه می دهد: اسرائیل با تلاشهای بسیاری پس از سالها توانست مواضع جهانیان را نسبت به خود تغییر دهد اما اکنون شاهد است که صبر جهانیان از رفتارهای او به سر آمده است. وی بهعنوان نمونه میگوید: شبکه تلویزیونی بیبیسی برای هر کشوری که در بازیهای المپیک لندن شرکت کرده است صفحه جدیدی در وبسایت خود بازکرده و ضمن نام بردن از پایتخت آن کشور توضیحاتی درباره آن نوشته است، اما درباره اسرائیل هیچ تصویر و توضیحی داده نشده است و تنها عکسی منتشرشده است که در آنیک سرباز اسرائیلی با یک جوان فلسطینی درگیر میشود.
مقامات اسرائیلی اکنون بهمثابه فردی که در حال غرق شدن در باتلاق هستند، تلاش میکنند با چنگاندازی به هرچه که دستشان میرسد خود را نجات دهند. باوجود تمام معضلات داخلی که گریبان اسرائیل را فشرده است، مقامات آن ایران و لبنان و حتی حماس را به جنگی جدید تهدید میکنند. اما به اذعان افسران اطلاعاتی این رژیم، هرگونه تهاجم جدید به لبنان و یا ایران، نتیجهای جز نابودی این رژیم نخواهد داشت.
نصرالله: تمام نقاط سرزمینهای اشغالی در تیر رس موشکهای مقاومت هستند
سید حسن نصرالله نیز در سخنان خود با اشاره به تهدیدات اسرائیل، نوید نابودی این رژیم در صورت هرگونه تجاوز به لبنان را داده است؛ و نتیجه حمله به ایران نیز تبدیلشدن شهرکهای اسرائیل به تلی از خاکستر و محو آن از نقشه جهان خواهد بود. همانطور که سید حسن نصرالله به زیبایی اشاره کرد، حمله اسرائیل به ایران، تعبیر شدن رویای 32 ساله ایران برای نابودی این رژیم است.