۰
سه شنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۳۰
پرونده مختومه سوریه و کارنامه‌های برنده و بازنده

سوریه؛ ژئوپلتیک وسوسه برانگیز قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای

سوریه؛ ژئوپلتیک وسوسه برانگیز قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای
به گزارش اسلام تایمز، استراتژی آمریکا در منطقه خاورمیانه از مدت‌ها پیش تاکنون مبتنی بر حذف دولت‌های ملی‌گرا بوده است. اتفاقاتی که طی سال‌های گذشته در عراق و سوریه شکل گرفته و افزایش قدرت گروه‌های تروریستی نمونه هایی از این رویکرد برای تغییر حاکمیت ملی کشورهای مذکور است. اما حوادث ماه‌های گذشته نشان ‌داد که ماجراجویی‌های آمریکا به همراه متحدان منطقه‌ای اش یعنی ترکیه و عربستان و قطر با استفاده از ابزار تروریسم تکفیری نظیر داعش و جبهه النصره و امثال آن بار دیگر شکست خورده است.

اقدامات آمریکا و متحدان منطقه‌ای و بین‌المللی آن طی سال‌های گذشته تا حد زیادی در بی‌ثباتی منطقه و گسترش گرایش‌های رادیکال تروریست در منطقه ضد دولت های ملی‌گرا تأثیرگذار بوده، اما نتوانسته معادلات کشورهای مداخله جو را در ترسیم مجدد نقشه منطقه ای را به کرسی بنشاند. مرکز مطالعات خاورمیانه ای بیروت در مقاله ای به بررسی ابعاد مداخله غربی- صهیونیستی در سوریه و شکست توطئه های آنها در این کشور پرداخته است.

2- سوریه و نقش ژئوپلیتیک آن در رقابت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی

بعد از اشغالگری آمریکا در عراق در سال 2003 و بعد از اینکه آمریکا در دوره اول ریاست جمهوری جورج بوش پسر سعی کرد پروژه امپریالیستی خود برای مهندسی مجدد منطقه و تجزیه کشورهای ملی‌گرا را از طریق دخالت مستقیم خود به اجرا بگذارد ، خاورمیانه شاهد تراکمی در موزانه های قدرت فراگیر بین جریان‌های اصلی بود. در نتیجه این تحولات، سوریه به علت هم مرزی با عراق به کانون جدید مقاومت تبدیل شد و نقش محوری در تلاش‌های صورت گرفته برای به فرسایش کشاندن موجودیت آمریکا در این منطقه ایفا کرد. سوریه بهترین نمونه برای افزایش نقش جغرافیای سیاسی در روابط بین‌الملل و تأثیرات آن در ساختار نظام بین‌المللی بود. درنتیجه شکستی که جنگ رژیم صهیونیستی به نیابت از امپریالیست آمریکا در جولای 2006 در لبنان با آن مواجه شد ، پروژه خاورمیانه بزرگ که پیش از این کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا برای سامان‌دهی و مهندسی منطقه از آن پرده‌برداری کرده بود ، با شکست مواجه شد.

سوریه از زمان جنگ جولای 2006 وارد نقشه جغرافیای سیاسی نیروهای متعددی در خاورمیانه شد. این موضوع به ویژه بعد از اشغال عراق و تخریب مؤسسات دولتی و ملی در این کشور و فروپاشی نظام منطقه‌ای عربی در سایه افت گسترده نقش منطقه‌ای مصر و بحران‌های اقتصادی در این کشور و کاهش فعالیت‌های اصلاح گونه در سطوح مختلف کشورهای عربی ، قابل مشاهده بود.

به این ترتیب بود که فقدان نظام منطقه‌ای عربی باعث ایجاد دو پروژه منطقه‌ای شد:

اول: نقش منطقه‌ای ایران که به عنوان یک قدرت در حال توسعه منطقه‌ای جایگاه خود را داشت افزایش پیدا کرد. ایران به دنبال تقویت ائتلاف‌های استراتژیک خود با سوریه برای تأسیس محور مقاومت از تهران تا بغداد و دمشق و بیروت بود تا بتواند در برابر پروژه خاورمیانه بزرگ سیاست مهار آمریکا ایستادگی کند.

دوم: پروژه منطقه‌ای ترکیه بود که در نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به دنبال افزایش نفوذ فرهنگی و اقتصادی و سیاسی در جمهوری‌های تازه استقلال یافته این کشور در آسیای میانه بود و می‌خواست معادلات امنیتی ویژه خود را به مرزهای جنوبی عراق و سوریه تحمیل کند. در راستای تحقق توسعه‌طلبی منطقه‌ای این کشور ، آنکارا نیز به دنبال ایجاد ائتلاف‌هایی با کشورهای نفت خیز حوزه خلیج فارس بود. یکی از این ائتلاف‌ها، ائتلاف با دولت قطر بود که هر دوی آنها با قدرت از خیزش‌های مردمی موسوم به بهار عربی با هدف به قدرت رساندن جریان اخوان‌المسلمین در تعدادی از کشورهای منطقه حمایت می کردند.

هدف از این پروژه تسلط بر سوریه جهت راه اندازی خطوط انتقال نفت و گاز در این کشور و ایجاد شبکه حمل و نقل پیشرفته از خلیج فارس از طریق عراق و سوریه به سمت ترکیه و اروپا بود. آنکارا می خواست نقش‌های مالی در منطقه خلیج فارس را به نحوی توزیع کند که محتاج روابط با آمریکا نباشد، به ‌ویژه که آمریکا طی نیمه دوم دهه اول قرن جدید تلاش داشت پروژه‌های جدی برای توسعه بخش انرژی خود دنبال کند که می‌توانست وابستگی این کشور به نفت وارداتی به ویژه از کشورهای حاشیه خلیج فارس را از بین ببرد.

در سایه عقب‌نشینی دولت باراک اوباما رئیس‌جمهور سابق آمریکا از نفوذ در خاورمیانه و بر اساس موقعیت سوریه و برخی عوامل جغرافیای سیاسی دیگر، سوریه به کانون اصلی درگیری بین قدرت‌های در حال توسعه منطقه‌ای تبدیل شد. آمریکا سعی کرد از این درگیری‌ها برای ایجاد روش جدیدی از موازنه های قدرت منطقه‌ای خود استفاده کند تا دیگر نیازی به مداخله در امور کشورهای منطقه نداشته باشد. ماهیت این استراتژی شامل تجزیه منطقه براساس رویکردهای فرقه‌ای و مذهبی به رژیم‌های واگرا بود که خودشان باعث فرسایش خود شوند و هیچ کدام از آنها نتوانند بر دیگران تسلط یا پیروزی پیدا کنند. این موضوع می‌توانست حجم تهدیدات فراروی اسرائیل را کاهش داده و باعث شود طرف‌های منطقه‌ای به دنبال جلب رضایت آمریکا و حمایت و پشتیبانی این کشور باشد.

3- نقش گروه‌های تروریستی در پروژه آمریکایی - صهیونیستی

بعد از هفت سال از جنگ جهانی تروریستی که در سوریه به راه افتاده بود ، استراتژی آمریکا شکست سختی در ارزیابی ابعاد شکست این دولت ملی گرای عربی دریافت کرد. آمریکا در هیچ یک از تجربه‌های خود در روش‌های متعدد چه ابزار نرم و طرح های پیشنهادی اصلاحات در این کشور یا مداخله نظامی مستقیم و اشغالگری خود در عراق در اجرای این پروژه ها موفق عمل نکرد. چرا که مهندسی تجزیه طلبانه آمریکا در منطقه باعث تضعیف بیشتر دولت‌های ملی گرا در خاورمیانه شد و حتی برخی از آنها را به ورطه فروپاشی کشاند. این موضوع زمینه را برای گسترش گروه‌های تروریستی فراهم کرد. از آنجا که آمریکا به همراه کشورهای قطر و عربستان و ترکیه روی جریان‌های اسلام سیاسی به عنوان جایگزین‌های دولت‌های کنونی حساب کرده بودند، این فضا برای آنها بیشتر مهیا شد. طرف‌های مداخله جو تصور می‌کنند که این جریان‌ها پایگاه مردمی بالایی دارند و به راحتی می‌توانند افکار عمومی را بسیج کنند.

در سوریه اما، استراتژی اروپا و نیروهای ناتو و رژیم صهیونیستی و کشورهای حاشیه خلیج فارس و ترکیه مبتنی بر تجزیه دولت سوریه و ترسیم مجدد نقشه این کشور بر اساس رویکردهای فرقه‌ای و طایفه‌ای و مذهبی قرار گرفت. این اقدام از طریق حمایت بالای مالی و نظامی از گروه‌های تروریستی و تکفیری صورت گرفت که به ‌هیچ‌ وجه اعتقاد به دولت ملی لیبرالیستی در این کشور نداشتند. آمریکا و متحدانش تصور می‌کردند که ارائه کمک‌های گسترده به اخوان‌المسلمین و جریان‌های تروریستی برای براندازی دولت ملی سوریه و تجزیه محور سوریه و ایران که مخالف سیاست‌های آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه و قطر بودند، کفایت می‌کند. آنها به دنبال بازبینی در موازنه‌های منطقه‌ای بودند که بعد از شکست اشغالگری آمریکا در عراق تا حد زیادی به نفع محر مقاومت در جریان بود.

ادامه دارد...
کد مطلب : ۶۶۸۴۴۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما