۰
سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۲۸

بیداری اسلامی و نیازهای فکری معاصر آن

بیداری اسلامی و نیازهای فکری معاصر آن
بیداری اسلامی پدیده یی اجتماعی است که به معنای بازگشت بیداری و هوشیاری امت اسلامی است تا به خودباوری رسیده و به دین و کرامت و استقلال سیاسی، اقتصادی و فکری خود مباهات کرده، و در راستای ایفای نقش طبیعی خود به عنوان «بهترین امت برای مردم» تلاش کند.

اگر بخواهیمم با نگاهی همه جانبه به چشماندازهای آینده ی امت اسلامی بنگریم، [باید بدانیم که] این چشم اندازهای آینده در گرو بیداری اسلامی معاصر و توسعه و رشد تمدنی آن میباشد.

بنابراین برای اینکه بتوانیم با یک نگاه واقعی و متد علمی سنجیده در مسیر آینده گام برداریم و به نقش بزرگی که مؤسسات دینی، کمیته های علمی و علمای اسلام در این ساختار تمدنی برعهده دارند، پی ببریم، لازم است مفهوم بیداری اسلامی را شناخته و عوامل درونی و بیرونی آن را مورد بررسی قرار ده یم.

بیداری اسلامی پدیده یی اجتماعی است که به معنای بازگشت بیداری و هوشیاری امت اسلامی است تا به خودباوری رسیده و به دین و کرامت و استقلال سیاسی، اقتصادی و فکری خود مباهات کرده، و در راستای ایفای نقش طبیعی خود به عنوان «بهترین امت برای مردم» تلاش کند.
این بیداری فرخنده عوامل و ریشه های تاریخی دارد که بایستی آنها را مورد بررسی قرار ده یم.

۱) عوامل درونی:
منظور از عوامل درونی، برخورداری امت اسلامی از عناصر تمدنی گنجینه های فرهنگی و فکری و آراء اجتهادی تکامل یافته یی است که در قالب دین مبین اسلام تبلور یافته اند. دینی که با دربرگرفتن ارزشها، افکار، عقیده، شریعت و اخلاق در ابعاد دنیوی و اخروی، [از دیگر ادیان] متمایز است.
دین اسلام مشکلات روانی، جسمانی، دنیوی و اخروی انسان را حل کرده است بطوری که انسان مسلمانی که سلوک و نحوه ی زندگی او برگرفته از اسلام است در آرامش و آسایش بسر میبرد. اسلام با تربیت درونی انسان و [ایفای] نقش در حفظ انسان از بیماریهای اخلاقی و رفتاری، و کسب فضائل و صفات نیکو، و تقویت ارتباط با خدا (سبحانه و تعالی) و توکل بر او، و ایجاد انسجام در روابط اجتماعی، چشم اندازهای کلی اخلاق را برای وی ترسیم مینماید.
همچنین اسلام با احیای بعد روحی و معنوی در انسان، از وی فردی اجتماعی میسازد که میتواند در تربیت جامعه مشارکت جوید.

اسلام توانسته تمام نیازهای انسانی را پوشش دهد و نقش طبیعی او را در جانشینی خدا در زمین به وی عطا کند.
این بعد سرنوشت انسان که اسلام برای فرد و جامعه چه در بعد جهان بینی و چه در بعد تشریع و قانونگذاری تکامل یافته، و چه در بعد اخلاق نیک، منادی آن بوده سرآغازی برای بیداری [اسلامی] گردیده است.

۲) عوامل برونی:
امت اسلامی در گرداب تمدن مادی وارد شده از شرق و غرب گرفتار شده و مورد تهاجم فکری قرار گرفته است که فروکش کردن اسلام از صحنه، بر اثر عوامل متعدد و برای مدت زمان طولانی و عدم حضور رهبری امانت دار، پرداختن حاکمان مسلمان به امور شخصی و ضعف روحیه ی امر به معروف و نه ی از منکر، خود در این فرآیند سهیم بوده اند. چرا که این عوامل، و شعارهای فریبنده یی که استعمارگران در مورد آزاد ساختن و پیشرفته کردن مسلمانان سر میدادند، و همزمانی این شعارها با پیشرفت تکنولوژیی که استعمارگران به عنوان دلیلی برای اثبات پیشرفت تمدنی خود بدان استناد می نمودند، همه و همه موجب دوچندان شدن جهل و نادانی امت نسبت به حقیقت اسلام گردیده اند.

این ضعف، نادانی و آمیختگی بین تمدن، فرهنگ و علم منجر شد به این که امت اسلامی تحت سیطره ی تمدن جدید قرار گیرد. تا جایی که نویسندگان و روشنفکران [مسلمان] نیز فریفته ی آن شده و برای آن به نظریه پردازی پرداختند. بعد از مدتی نه چندان کوتاه سرپوشها کنار رفته و چهره ی دروغین تمدن معاصر و کذب داعیان آن برملا شد و بعد از مصیبتها و بحرانهایی که دامنگیر امت اسلامی شده بود [تازه به خود آمد] و احساس کرد مغلوب و مورد استثمار قدرتهایی قرار گرفته که ثروتها و امکانات آن را به غارت برده اند. و برای امت اسلامی روشن شد که همگان میخواهند منافع آن را ربوده، و آن را استعمار کنند و آن را به ذلت بکشانند، و از ارزشها، عقیده و فکر اسلامی اش دور سازند.

همانطور که روشن شد برخورد تمدنی کنونی، درگیری بر سر منافع است که مسلمانان به جز شکست و پس رفت نصیبی از آن نبرده اند. این حقایق چشم [بصیرت] بسیاری از قربانیان مغلوب این قدرتها را گشوده و آنان را به سوی یافتن یک نجات دهنده داده است. در نتیجه بعضی از علما و اندیشمندان اصلاحگر به مقابله با این تهدید و برخورد تمدنی معاصر پرداختند.

پی آمد عکس العمل های ناشی از برخورد تمدنی و درگیری شدید میان اسلام و تمدن ماتریالیستی در مقابله با سلطه ی فکری و سیطره ی بیگانگان به نام اسلام و احساس مسئولیت امربه معروف و نه ی از منکر و جهاد در راه خدا، سرآغاز دیگری برای بیداری اسلامی در عصر حاضر شده است. و از عوامل بیرونی بیداری اسلامی میتوان به برخورد تمدن های نوین جهت سیطره بر جهان سوم و نتایج تلخی که از این درگیریها عاید بشریت شده و ستم آشکارا و صریحی که از آن رنج برده است، اشاره کرد.

دراین شرایط ملتها به این فکر افتادند که انتقام کرامت از دست رفته ی خود را گرفته، و وحدت فکری، سیاسی و اقتصادی خود را حفظ کنند. باشد که بتوانند جایگزینی بیابند تا ایشان را از تجارب [تلخ و] تاریکی که زیر سلطه ی قدرت های مستکبری که شعار تمدن و پیشرفت سر میدادند، برهاند.

پس ملتهای مسلمان، اسلام را بزرگترین نجات دهنده و آرمان خود یافتند و بر آن شدند که انتقام اسلام را [از دشمنانش] بگیرند، و به دفاع از آن و مطالبه ی آن برخیزند. و نیز انتقام کرامت از دسته رفته ی خود تحت سلطه ی بیگانه را بگیرند. از این روی در جای جای قلمرو اسلامی شاهد انقلاب هایی هستیم که خواستار آزادی، استقلال و بنای تمدن اسلامی در سرزمینهای اسلامی هستند. این بود فرآیند شکل گیری بیداری اسلامی و برخی از عوامل پیدایش آن. بیداری اسلامی پدیدهای ناگهانی نبوده بلکه بیانی است از رنج و آلام ملتهای اسلامی، از آن روزی که کشورهایشان تحت سلطه ی بیگانگان قرار گرفت و فرامین غیراسلامی و حاکمان ناتوان به منظور پاشیدن بذر زهرآگین تمدن وارداتی در جوامع اسلامی، بر آنها تحمیل شدند.

بدین صورت ملتهای مسلمان بین ایمان به رسالت و عقیده ی خود که نوعی حیات دینی و التزامات شرعی ناشی از شریعت اسلامی را به آنان القاء میکند از یک سو، و رشد فزاینده ی تمدنی جدید که در تلاش است آنها را از هویت، عقیده و التزام به شریعت جدا کند، از دیگر سو، نوعی تناقض و دوگانگی بزرگ احساس کردند. در نتیجه، تمدن غربی در مقابل بیداری اسلامی که در درون امت جای گرفته بود، در لایه های سطحی جامعه [اسلامی] باقی ماند و هرگز نتوانست به اعماق آن نفوذ کند.

فرزندان بیدار و مخلص و دعوتگرا است اسلامی در مقابل هرآنچه از پیکره ی امت، اندیشه و ارزشهای تمدنی جاویدانش بیگانه بود، در جای جای جهان اسلام ندای مخالفت سردادند.

جامعه شناسان، سیاستمداران، مصلحان و اندیشمندان، این بیداری را پیش بینی کرده بودند. به عنوان نمونه، اندیشمند شه ید سیدقطب در کتاب خود تحت عنوان «المستقبل لهذا الدین»([۱]) و نیز حامد ربیع، استاد علوم سیاسی بشارت این بیداری را داده اند. بلکه تمام رهبران فکری و سیاسی جهان، از شصت سال پیش انتظار چنین بیداری را میکشیدند.

اسمیت، استاد دانشگاه مونتریال، کتابی با عنوان «اسلام امروزین» دارد که در دهه ی پنجاه میلادی به چاپ رسیده و در آن توجه مسئولان کشور متبوعش را به این بیداری جلب کرده است.

همچنین خاورشناس انگلیسی «مونتوکوملی وات» در سال ۱۹۶۴م کتابی را منتشر کرد و در آن اسلام قرون وسطی را مورد کنکاش قرار داده و انتظار بیداری اسلامی را داشته است و در توصیف آن میگوید: «بیداری اسلامی ایدئولوژی چهارمی خواهد شد که در پایان قرن بیستم بر جهان معاصر حاکم میشود.»
البته مهمترین مدرک در این زمینه مربوط به دانشمند روسی «ژوگانوفسکی» است که به دنبال انقلاب سوسیالیستی کتابی را نوشت و به ارزیابی آن پرداخت و با اشاره به دو انقلاب فرانسه و سوسیالیستی شوروی و شکست آن دو از یک جهت مشخص و نیاز جهان به انقلاب دیگری که بتواند اشتباهات مسیر حرکتی انسان را تصحیح کند، این سؤال را مطرح میکند که انقلاب جهانی سوم کی و از کجا میآید؟ سپس پیش بینی کرده که خیزش این انقلاب [سومی] تنها از جهان اسلام خواهد بود. این پیش بینی متعلق به سال ۱۹۱۹ میباشد.

بعد از ارائه این شرح کوتاه درباره ی عوامل بیداری اسلامی، محافظت از این بیداری و هدایت رشد آن لازم است تا ضمن ایفای نقش آتی خود دستاوردهای خود را در نشر تمدن اسلامی در اقصی نقاط جهان بدور از ترور، خشونت و تندروی ارائه دهد. تا از این راه، به آینده ی درخشانی برای اسلام و ملتهای محروم از کمترین حقوق انسانی، آزادی و استقلال، بشارت دهد.

بنابراین باید مشکلات و موانعی که بر سر راه این بیداری نوین و مهد تمدن اسلامی وجود دارند، به درستی شناسایی شوند تا از آنها حذر کرده و آنها را از ریشه بخشکانیم و تا عناصری باقی نماند که مانع تأثیرگذاری این بیداری و رشد آن و در نتیجه رکود امت اسلامی گردد.
از این رو میتوان موانع بیداری اسلامی را در دو بخش عوامل درونی و برونی مطرح کرد.

اما موانع درونی فکری را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد.
۱) عدم فهم و درکی عمیق معتدل و متوازن مسلمانان از اندیشه ی اسلامی؛
۲) ظروف و شرایطی که قبلاً بدانها اشاره شد؛
۳) عدم حضور رهبران ربانی در تطبیق صحیح اسلام و فهم درست از شرایط و تحولات عصر حاضر و عواملی که آنها را به اتخاذ مواضع استثنائی واداشته و مکتب اسلام را از لحاظ تطبیقی، سیاسی و اجتماعی در هاله یی از ابهام قرار داده است.

مطالعه و بررسی این موضوع به تلاش و تأمل نیاز دارد. این وضعیت، برای مدتی طولانی، باعث عدم فهم و درک حقیقی و درست [از اسلام] گردید. در نتیجه نظریه اسلامی در بعد تطبیقی اجتماعی- سیاسی در ذهن بسیاری از علمای مسلمان، به جز اندکی از ایشان، به صورت مبهم باقی ماند و [این ابهام] در آراء اجتهادی آنان منعکس گردید. و این عدم فهم درست، در قالب توجه زیاد آنان به مسائل عبادی و امور فردی و نادیده گرفتن مسائل مهم امت اسلامی نمایان شد. علاوه بر این، اقدام برخی توطئه گران به تشویش چهره ی واقعی اسلام و تأثیرپذیری بعضی از ساده لوحان [مسلمان] از افکار انحرافی، همه و همه منجر به تندروی در فهم اسلام و عقاید آن مانند ترور، غلو و رفتار افراط گرایانه مثل کناره گیری از جامعه بمنظور حفظ هویت شخصیت اسلامی گردید.

همچنان که فهم نادرست برخورد با دشمنان اسلام، و اینکه همگی ایشان را در زمره ی [کفار] دارالحرب به حساب آوریم و برخورد خود را با آنها برخوردی مسلحانه قلمداد کنیم، در طول تاریخ، نه تنها فرصتهای زیادی را در راستای نزدیک کردن بسیاری از ملتها به اسلام و ملحق نمودن آنها به صف مسلمانان، از ما سلب کرده، بلکه فرصت استفاده از بسیاری از افکار و اندیشه های متسامح اسلام را نیز از ما گرفته است.

بنابراین برای رسیدن به یک برنامه ی متکامل، باید اسلام را به صورت موضوعی مورد مداقه و بررسی قرار ده یم تا به کمک آن یک تمدن اسلامی متسامح پایه ریزی کنیم که با نیازهای روز و دستاوردهای دنیای واقع معاصر، همگام و هماهنگ بوده و از سطحی نگری بدور باشد و در عین حال با در برگرفتن روح شریعت و تکیه بر متون صحیح، بر جوهر دین حریص باشد تا ضمن برداشتن گامهای زیر، به راه حلهای موفقیت آمیز دست یابیم.
۱) اهتمام به عقل و نقش و تأثیر آن در تعیین بعد شرعی در پرتو مقاصد و اهداف احکام و به وسیله ی عقل و اجتهاد می توان وضعیت رو به رشد و میزان انطباق آن در قواعد کلی با شریعت عزا را با در نظر گرفتن عناصر متغیر موجود در عالم واقع، مورد بررسی قرار داد تا با استفاده از سنتهای تغییر، متدهای خود را دگرگون سازیم و در نتیجه با دنیای واقع منسجم و هماهنگ شویم. همانگونه که خدای متعال میفرماید:

«ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم»([۲])
«بی گمان خدا وضعیت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه درونهای خود را دگرگون سازند».
۲) علمای مسلمان باید با توجه به نصوص صحیح و قابل اعتماد و بعد از مطالعه ی موضوعی ظروف و شرایط نص و مقتضیات مرحله ی جاری، حقیقت و احکام را در شریعت جستجو نمایند.
۳) مطالعه و بررسی افکار و اندیشهها به دور از اختلافات انباشته شده در ذهن و افکار گذشتگان و جستجوی دلیل برای اثبات آنها بدون تقلید از آراء فقهای گذشته، تقلیدی که راه نتیجه گیری سالم و درست را بر ما می بندد. مانند استناد به روایات ضعیف و استدلال به دلیلی که در قوت دیگر ادله ی قطعی نباشد یا چشم پوشی از دلیلی که باید در صدر ادله قرار گیرد که به منظور تحمیل نظر شخصی بر اسلام انجام میگیرند. در فقه اسلامی نمونه های زیادی از این قبیل وجود دارند. بنابراین، باید اجتهاد شکل تخصصی به خود بگیرد، چرا که اجتهاد مطلق موضوعی، در شرایط فعلی نزدیک به محال است.
۴) گذر از حالت روتینی فقه فردی مثل بخش عبادات که بحث در آن تقریباً به تکامل رسیده است، و تأکید بر بررسی فقه اولویات یعنی فقه زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهت ترسیم متدی متکامل در تمام این زمینه ها.

۵) تلاش در جهت بررسی تطبیقی موضوعات [فقه ی] بدور از تعصب و تقلید کورکورانه ای که روحیه ی ابداع و نوآوری را به تعطیلی میکشاند و با حرکت به سوی چشمان دازهای گسترده و همه جانبه، چرا که پژوهشهای اسلامی مبتنی بر یک مذهب معین و نادیده گرفتن مذاهب دیگر ما را از نتایج عقلی، اجتهادات و نوآوریهای مجتهدین در عرصه های مهم زندگی محروم میگرداند.

۶) بررسی موضوعی وضعیت موجود و تلاش جهت تفکیک مسائل علمی و متدهایی که میتوان آنها را به مصلحت اسلام به کار گرفت از مسائلی که دارای ریشه های تمدنی مخالف اسلام میباشند.

۷) تأکید بر متد عقلی و تجربی و پذیرش نقد در برنامه و روش، و دوری از توجیه غیبی مواضع و روشهای نادرستی که ارتباطی با غیب ندارند. و این بدان خاطر است که غیب در اذهان مردم از قداست برخوردار است و از طریق ایجاد امیدواری، ارتقای زندگی انسانی و مرتبط ساختن آن با روز قیامت و تعمیق رضایت از قضا و قدرالهی در درون انسان، در مداوای بسیاری از مشکلات روانی فرد و جامعه تأثیر بسزایی دارد. پس غیب منبع قدرت انسان در پیمودن درست مسیر پر پیچ وخم زندگی به شمار میرود.

آنچه ما منکر آن هستیم دور کردن انسان از سنتهای اجتماعی که خداوند آنها را ترسیم نموده، و نیندیشیدن در مورد آنهاست که با آنچه خدا برای روند زندگی انسان در نظر گرفته مخالفت دارد.
با این وصف، شناخت سنتها و قوانین الهی ما را از موضعگیری های نادرست زیادی در پیمودن مسیر زندگی، وا میدارد و با استفاده از تجارت موفقیت آمیز و منسجم با سنتهای الهی، راه رسیدن به آرمانها برای ما کوتاه میشود.

۸) بررسی مثبتگرایانه و هوشیارانه تاریخ تا سنتهای زندگی را از آن استخراج نموده، و آن را میدانی برای بررسی طرحهای اسلامی و عوامل موفقیت و شکست آنها قرار دهیم و از نقاط منفی و عوامل شکست، در برخی از برنامه ها و نقشه های مسلمانان در این مسیر دوری جوییم.

● بیماریهای بیداری اسلامی
امراض و گرفتاریهایی که مانع سرزندگی و نشاط بیداری اسلامی بوده، و لازم است که کارگزاران (امور) از آثار منفی آن دوری جسته و بپرهیز اند، عبارت اند از:

۱) اختلاف:
مرضی است که به درازای سیر زندگی انسان بر روی زمین وجود داشته و ناشی از فهم نادرست، خودخواهی، پیروی از هوای نفس، سطحی نگری و یا عدم تفکیک امور مهم و مهمتر از یکدیگر و… میباشد.
پدیده ی اختلاف در این دوران به اوج خود رسیده است تا جایی که اختلافات فکری به درگیریهای خونینی تبدیل شده که پیکره ی امت را از هم متلاشی نمود و مسلمانان را به تکفیر همدیگر وا داشته است.
همه ی این اختلافات در چارچوب مسائل جزئی و سطحی روی میدهد حال آنکه مسائل حیاتی مرتبط با سرنوشت و آینده ی امت اسلامی به حاشیه رانده شده اند.

به دیگر سخن، تعدد مکاتب و مذاهب فکری که باید وسیله یی برای پیشرفت فکر انسانی، نوآوری در دنیای اندیشه، کار کردن در زمینه های مشترک، و پذیرش عذر دیگران در مسائل اختلافی و منحصر کردن اختلاف در زمینه های مشخصی باشد همانطور که قرآن بدان تصریح کرده است:
«قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمهٔ سواء بیننا و بینکم أن لا نعبد إلا الله»([۳]) «بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخن دادگرانه ای که میان ما و شما مشترک است، که جز خدای یگانه را نپرستیم».

با این وجود، این مکاتب و مذاهب فکری وسیلهای برای اختلاف و فتنه انگیزی در محافل اسلامی و حتی در اسالیب و روشهای کاری گردیده است. هنوز هم امت اسلامی، علیرغم شعارها و فریادهایی که مصلحان از قرنها پیش برای وحدت سر داده اند، ناتوان است از اینکه اختلاف بین مذاهب اسلامی و مکاتب فکری را کاهش دهد.

همه ی اینها از جهل و نادانی، پیروی از هوای نفس، عدم اخلاص و نبود فرهنگ برخورد با اختلاف و به ویژه سیاست فتنه انگیزی دشمنان اسلام، نشأت گرفته است. ما خواهان بستن باب اختلاف نیستیم، چرا که اختلاف از لوازم طبیعت بشری انسان است بلکه میخواهیم بدانیم چگونه با اختلاف آراء برخورد کرده و نتایجی به سود امت اسلامی از آن بدست آوریم.

۲) غرور و خودخواهی:
و این گذرگاه شیطان به درون انسان است که کارهای وی را برایش آراسته و کار دیگران را در نگاه او ناچیز جلوه میدهد. در نتیجه به یک نوع خودپسندی میرسد تا جایی که دیگر هیچ نقد و نصیحتی را از دیگران نمی پذیرد و با توجیه عملکرد خود از نقد و مواظبت بر نفس خود خودداری میکند.

غرور، مسأله ای است که گاهی افراد، جماعتها و گروهها بدان مبتلا گشته و موجب انزوای آنها و بی توجه ی به دیگران میشود. و در نتیجه پذیرای هیچگونه انتقادی نخواهند بود، چرا که نقد را متوجه اندیشه، ارزشها و اصول خود میداند.

موضوعیت قضیه میطلبد که انسان مسلمانی که خواستار اصلاح است و نیز جماعتها و گروه هایی که میخواهند در مسیر تکامل عملی و میدانی روند خدمت رسانی به اسلام گام بردارند، زندگی را عرصه ی کسب تجارب قلمداد کنند تا از تجربه ها و اشتباهات و آموخته های دیگران استفاده نمایند. گروهها باید در تعامل با افراد خود صریح بوده و به طور واضح پیروزیها و شکست هایشان را بدانها اعلان کنند و به منظور علاج شکستها و برطرف نمودن آنها توسط گروه و اعضای آن، عوامل شکست را تشریح نمایند. و این کار با شروط زیر شدنی است:

۱) هوشیاری گروه و ناامید نشدن آن به سبب صراحت گویی؛
۲ - افراد، خود، مسئولیت علاج را برعهده بگیرند و مسئولیت را به گردن دیگران نیندازند و تنها به صورت منتقد باقی نمانند. چون ماندن در سطح زندگی منتقدانه نوعی بیماری و توجیه ی برای بازماندگان از کار و تلاش میباشد. به این ترتیب، پیروان گروه موضوعیت قضیه را درک کرده و شخصیت آنها براساس این تفکر و به دور از مغالطه و اصرار بر خطا شکل میگیرد. و این از بارزترین نمادهای جامعه یی اسلامی است که به دور از نخوت و غرور و برای خدا زندگی میکند. نخوت و غروری که از خطرناکترین بیماریهای اخلاقی فرا روی دعوتگران اسلامی به حساب می آیند. تشکل اسلامی که از مواجه با اشتباهات خود واصلاح آنها سرباز میزند با خطر رکود و انزوا از امت اسلامی و رضایت دادن به آنچه که در اختیار دارد، دچار میشود، در نتیجه از نوآوری و توسعه باز مانده و در جا میزند و بدنبال آن اعضایش ریزش کرده و دشمنان بر آن چیره میشوند. برخی تلاش کرده اند تا با فهمی نادرست این شکست و درجازنی را بنام قضا و قدر، محنت و راه پر مخاطره و دشوار پیامبران توجیه کنند. چرا که قضا و قدر مستلزم تسلیم در برابر شرایط و شانه خالی کردن از مسئولیت نبوده و محنت نتیجه ی طبیعی تلاش و جهاد مؤمنان برضد ظلم و فساد است نه رضایت دادن به ستم موجود و وضعیت منفی کارگزاران و عدم بررسی اشتباهات و استفاده نکردن از تجارب دیگران، و عدم شناخت شرایط موضوعی محیط کار و کارگزاران و حتی عدم برداشت درست از سنتها و اسباب طبیعی کار.

۳) سطحی نگری:
فهم سطحی و کورکورانه ی بسیاری از مسلمانان امروزی از اسلام، و عکس العملهای هیجانی و ارتجالی که مسلمانان در قبال وضعیت أسفبار و تحت فشار بسیاری از ملت های مسلمان در فلسطین، قدس، چچن، فیلیپین، کشمیر وافغانستان گرفته تا عراق و… یکی دیگر از بیماریهای بیداری اسلامی است. اگر چه نوع مقاومت و عملیات شهادت طلبانه عامل مهمی برای حفظ آبرو و بقای بیداری اسلامی و برانگیختن روحیه ی جهاد در آنها و پیدایش ندای بازگشت به اسلام است، لکن بدون برنامه ریزی عمیق و انجام بررسی های متناسب با دستاوردهای روز و نیازمندیهای دنیای واقع، برای ایجاد پروسه ی تغییر و رهایی از جمود فکری و اجتماعی فراگیر، کافی نیست.

مشکل ما این است که از نیاز شدید خود به این مطالعات و هر چند بررسیهای مدرن آگاه ی نداریم و متکی به اصول و ثوابتی هستیم که آنها را در اختیار داریم، ولی نمیتوانیم آنها را در ظروف و شرایطی که جامعه ی اسلامی امروزه در آن به سر میبرد جامه ی عمل بپوشانیم.

قرآن، سنت نبوی و دیگر منابع قانون گذاری اسلامی خطوطی کلی فراروی ما قرار میدهند که میتوان به وسیله آنها برنامه ای را ترسیم نمود که موتور جامعه ی اسلامی را در پرتو اسلام و مطابق با نیازهای نوین و پیشرفته ی جامعه ی امروزی به حرکت در آورد. لازمه ی این امر فهم عمیق و درک صحیح این نیازها و استقبال از آنها با آغوش باز می باشد. و این چیزی است که امروز بدان نیازمند هستیم. ما امروز، نیازمند یک برنامه ی اخلاقی هستیم که با زبانی قابل فهم برای همه، حرکت فرد و جامعه ی امروزین را پوشش دهد. باید مفاه یم خویش را در قالبی متناسب با ذهنیت مسلمان امروزی ارائه دهیم. و تمام تلاش خود را به خرج دهیم تا اندیشه ی اسلامی و کتابهای عقیدتی را از بدعت ها، کجروی و غلو پاکسازی کنیم. و بر پژوهشگران عقیدتی و فقه ی است که بدانند که باید با برنامه یی جدید و زبانی متناسب با ذهنیت انسان معاصر و چالشهای فرا روی آن به ارزیابی مسائل فکری بپردازند.

این برنامه ی پیشرفته ی نوین باید در چارچوب قانونگذاری اسلامی تدوین شود و باید مفاهیم و موضوعات متنوعی که نسل امروزی جامعه ی اسلامی در جوانب مختلف زندگی دینی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به آنها نیاز دارد، همراه با احکام شرعی آنها که نمایانگر دیدگاه و قوانین اسلامی است و میتوانند جامعه را اداره و تمام نیازهای قانونگذاری آنرا بخوبی پوشش دهند، مشخص گردند.

از نشانه های سطحی نگری این است که اموری که در هرم اولویات فعالیت اصلاح اجتماعی و فکری قرار دارند مشخص نگردند و به امور بی اهمیت و حاشیه یی که فرصتهای زیادی را در راه رسیدن به اهداف و حاکم کردن اسلام از ما میگیرند، بپردازیم.

۴) ارتجالی و بی برنامه بودن:
مقصود از آن نداشتن برنامه ریزی و عدم بررسی مسائل، حوادث و موضعگیریها و برخورد واکنشی و عاطفی، نه برخورد معتدل و برنامه ریزی شده با آنها است، چون اقدامات ارتجالی و هیجانی در هدر دادن تلاشها، نیروها و فرصتها و نیز ضایع کردن عمر و مال و بدنبال آن نابودی امت اسلامی تأثیر بسزایی دارند. و همه ی این آفات، ناشی از موضعگیریهای خام و خودسرانه است. ارتجالی بودن، آفت بزرگی است که ریشه ی آن جهل، عقب ماندگی، عدم تعقل و نبود حکمت و دوراندیشی در امور میباشد.

دشمن با انجام تحقیقات و ارائه ی راهکارهای علمی و تدوین نقشه ها در صدد مبارزه با اسلام و مسلمانان است. پس ما نیز باید با تحقیقات و شگردهای مبتنی بر برنامه ریزی عقلی، عملی و موضوعی به مقابله با توطئه های آنان بپردازیم.

«أدع إلی سبیل ربّک بالحکمهٔ والموعظهٔ الحسنهٔ وجادلهم بالتی هی أحسن»([۴])
«مردم را با حکمت و موعظه ی نیکو به راه پروردگارت بخوان و با آنچه بهتر است با آنها مجادله کن.»

● راه های معالجه
اولاً: خروج از این بحران بزرگی که امت اسلامی در آن بسر میبرد، جز با اعاده ی عقل به حوزه ی پژوهش و تحقیق و استنتاج افکار و دیدگاه های عملی درست و متناسب با نیازهای فرآیند اصلاحی، پیشبردی و مدرنیته ی امروزی و بدور از تقلید کورکورانه و پیروی از افکار دیگران و بدون دقت نظر و پالایش عملی آنها امکانپذیر نیست. بنابراین، برای انجام پژوهشهای علمی و مطالعات نوین اسلامی نیازمند ایجاد مؤسسات و بکارگیری تکنولوژی مدرن در خدمت دعوت اسلامی، هستیم.

مسلمانان ثروتمند و دارای توان مالی میتوانند با مشارکت و حمایت از این پروژه های سازنده، به اسلام، دعوت اسلامی، محافظت بر آینده ی امت اسلامی، تلاش علما جهت تبلور اندیشه ی اسلامی و تربیت نخبگان علمی خدمت کنند تا از این راه به بهره ی دنیا و آخرت دست یابند و آینده ی تمدنی شکوفایی را برای جامعه ی خودتضمین کنند.

ثانیاً: بر علمای اسلام، دعوتگران و مصلحان روشنفکر است که با طرح موضوعات مفید و بررسی مسائل مربوط به انسان مسلمان امروزی با ساختاری نو و جذاب و روشی تشویق کننده نه ترساننده و متناسب با وضعیت متحول اجتماعی، مسئولیت خود را ادا کنند.

ثالثاً: مسئولیت گروهها و مذاهب اسلامی اقتضا میکند که با هم متحد و یکپارچه شوند و بر آنهاست که مطابق با وضعیت موجود امت اسلامی و با روحیه ی تفاهم فکری و گفتگوی موضوعی زندگی مسالمت آمیز با هم داشته باشند. همچنین باید روشهای جذاب و گیرای مبتنی بر فهم عمیق اسلامی بکار گیرند و همواره در راستای به روز کردن این متدها، تعمیق افکار، تربیت نسل نوین اسلامی و نجات دادن مسلمانان از چنگال تفرقه، جهل و فساد تلاش کنند.

فِرَق اسلامی باید با در نظر گرفتن آرمانهای بزرگ، آمادگی برای تفاهم، گفتگو با دیگران و هماهنگی با یکدیگر، بطور جدی، از تفرقه و جدایی دوری جویند. و با این کار میتوانند یک استراتژی پیشرفته را ترسیم کنند که با تقسیم وظایف در آن، زمینه ی وحدت امت اسلامی، شکوفایی و حفظ آن از تفرقه و نابودی، فراهم میگردد.

دشمن در تلاش است که تمام فرصتها را جهت نابودی جامعه ی اسلامی بکارگیرد. گاهی از اختلافات ما سود میجوید و تاریخ این کار را برای ما ثابت کرده است، چرا که استکبار درصدد بوده با بهره برداری از اختلافات مذهبی و سیاسی بین گروه های اسلامی، مسلمانان را از هم جدا کرده و آنها را به جوامعی کوچکتر تبدیل کند تا به آسانی بتواند ایشان را شکار کرده و بر آنها چیره شود.

مسئولیت ما در مواظبت از وحدت امت اسلامی از طریق ایجاد وحدت فکری و تفاهم بین کارگزاران و حفظ اهداف با روشهای متناسب با روز، خلاصه میشود. و با این کار، از آینده ی امت اسلامی پاسداری میکنیم. در غیر اینصورت نمیتوان انتظار خیر و نیکی کشید و همه باید مسئولیت نابودی، هدر رفتن تلاشها و توانمندیها و سودجویی دشمن از ضعف و تفرقه ی ما را برعهده بگیرند.

بنابراین، جا دارد که مسئولیت خطیر علما، اندیشمندان، دعوتگران و اصلاحگران در قبال ایفای بجا و مقتدرانه، نقشی که از آنها انتظار میرود، یادآور شویم، تا امت اسلامی را از وضعیت تلخ موجود نجات دهند و در مقابل چالشهای خطرناکی که فراروی آن قرار دارد، از آن محافظت نمایند.

نویسنده: عدنان بن عبدالله - القحطان

پی نوشت:
([۱]) این کتاب توسط آیهٔ الله سیدعلی خامنه ای تحت عنوان «آینده در قلمرو اسلام» به فارسی ترجمه شده و بارها به چاپ رسیده است.(مترجم)
([۲]) الرعد: ۱۱.
([۳]) آل عمران: ۶۴.
([۴]) النحل: ۱۲۵.
مرجع : پیام آفتاب
کد مطلب : ۶۸۰۳۹۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما