۰
سه شنبه ۷ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۵

شکست دو صفر آمریکا از ایران در غرب آسیا

شکست دو صفر آمریکا از ایران در غرب آسیا
طی روزهای اخیر آمریکایی ها دو شکست از ایران را تجربه کرده اندکه نشان دهنده آشفتگی آن ها در برابر ایران است، هر دو هم در منطقه غرب آسیا اتفاق افتاده است. بین جغرافیدانان سیاسی در این خصوص که چه منطقه ای هارتلند یا قلب جهان است، اختلافاتی وجود دارد، اما اگر معیار خصلت گذاری را بر وقوع حوادث در مناطق قرار دهیم، آن هم حوادثی که هر یک به تنهایی برای ناآرام کردن یک منطقه در یک دوره یک ساله کافی هستند و در منطقه غرب آسیا به صورت هفتگی یا ماهانه شاهد آن هستیم، احتمالا منطقه غرب آسیا را می توان قلب جهان نامید، در همین چند روز اخیر اتفاقاتی افتاده و سبب شده موازنه قدرت در این منطقه دست کم در ائتلاف سازی دچار تغییراتی شود، نشست سوچی و بی توجهی به آمریکا و ناکام ماندن تلاش ائتلاف سعودی برای کشاندن ناآرامی به لبنان و از میدان به در کردن حزب الله از جمله این شکست ها بوده است.

نخست؛ سوچی؛ آمریکا هیچ نقشی در معادلات ندارد

نشست سه جانبه سوچی که با ابتکار عمل سه کشور روسیه، ایران و ترکیه برگزار شد، با بی توجهی کامل نسبت به آمریکا به بیانیه ای منتهی شد که در آن آمریکا هیچ نقشی در معادلات ندارد. این نشست و بی توجهی به آمریکا تا حدی بوده است که ترامپ در تلاش برای اظهار وجود آمریکا مجبور به برقراری تماس تلفنی با رئیس جمهور ترکیه شد، تماسی که گفته شده در آن ترامپ متعهد شده آمریکا به شبه نظامیان کرد سلاحی نفرستد. شاید بی دلیل نیست که «رابرت فیسک» خبرنگار و تحلیلگر شناخته‌شده نشریه «ایندیپندنت» انگلستان در یادداشت جدید خود به تضعیف اثرگذاری آمریکا در خاورمیانه پرداخته و نوشته است که دورانی که هر موضع‌گیری رئیس‌جمهور آمریکا اثرات گسترده‌ای بر وضعیت خاورمیانه داشت، گذشته است.

فیسک بیان می دارد «یک زمانی بود که صرفاً صدور یک بیانیه از سوری وزارت خارجه آمریکا - و نه حتی رئیس‌جمهور این کشور - زنگ‌‌ها را در خاورمیانه به صدا درمی‌آورد. آن دوره‌ای که آمریکا این چنین بود، ریگان، کلینتون، بوش و اوباما افرادی تأثیرگذار در منطقه بودند هر چند این تأثیر اغلب مواقع، مخرب بود. رهبران آمریکا البته همیشه اطلاعات ناقصی از وقایع داشتند و همیشه هم (گذشته از قدرتی که اسرائیل در تخریب حیات سیاسی هر کسی در واشنگتن می‌تواند داشته باشد) از اسرائیل بیمناک بودند. اما امروز این چه کسی است که ابتکار عمل را در حوزه امپراطوری عثمانی به دست گرفته و حرف آخر را در این منطقه می‌زند. نگاه کنید؛ این روزها این اسم‌هاست که سرتیترها را اشغال کرده: پوتین، اسد، اردوغان، سیسی، ماکرون و روحانی. اسم آنها یا با اعلام خبر نابودی یا ضربه خوردن داعش، یا با نجات سوریه، یا با تروریست خواندن کردها یا نجات نخست‌وزیر سعد حریری از بند گروگانگیران سعودی به سرتیترها نفوذ کرده است. جالب‌تر اینجاست که حالا روز به روز نفوذ «محمد بن سلمان» کم و کم‌تر می‌شود؛ همان شاهزاده خلیج (فارس) که برای نابودی یمن، بشار اسد، قطر، (شبکه خبری) الجزیره و حتی لبنان بیچاره تلاش خود را کرد و این تلاشش بیشتر شبیه کارهای بچه بدخلقی است که برای ترساندن همسایگان خود، اسباب‌بازی‌هایش را به سمت خانه‌هایشان پرتاب می‌کند. یکی از این همسایه‌ها ایران است که البته شاهزاده هیچ وقت وارد جنگ با آن نخواهد شد.»

غرب، آشفته از وضعیت قدرت ایران و ائتلاف سازی جدید

در خصوص اتحاد و ائتلاف های جدید شکل گرفته پیرامون تحولات منطقه ای، سخنان بسیاری گفته شده است. نگاهی به خروجی اندیشکده ها و رسانه های غربی موید یک گزینه است و آن نیز آشفتگی از قدرت در حال فزونی ایران و نگرانی از وضعیت بغرنج ائتلاف غربی در برابر ائتلاف سازی های جدید است که در آن ایران یکی از قطب های اصلی و تاثیر گذار است. برای مثال ییگال کارمون (Yigal Carmon)در موسسه تحقیقات رسانه ای خاورمیانه (MEMRI) در یادداشتی بر آن است که تهدید واقعی برای اسرائیل اتحاد بین ایران – روسیه – حزب الله است. وی در این یادداشت که تحت عنوان «محور روسیه و ایران: یک تهدید موجودیتی برای امنیت اسرائیل، بیدارباش» منتشر شده، بیان می دارد در حالی اتحاد ایران – روسیه – سوریه را مستحکم خوانده است که اتحاد اسرائیل – آمریکا را اینگونه تلقی نکرده است. وی با انتقاد از آمریکا در خصوص توافق 10 نوامبر با روسیه، بیان داشته ایالات متحده حتی در سوریه خود را حفظ نمی کند - فقط چند روز پیش، روسیه، مانند یک دولت سرکش، موافقتنامه منطقه ای که با ایالات متحده امضا شده بود را نقض کرد؛ بنابراین گسترش ایران در تمامی سوریه تا مرز اسرائیل به زودی با حمایت کامل روسیه و با خروج همه نیروهای آمریکایی از سوریه به پایان خواهد رسید. مقامات ارشد ایرانی و فرماندهان نظامی قبلا توضیح دادند که بعد از سوریه، اسرائیل بعدی است.

در جایی دیگر فرانس میلبورن در تفصیلی 13 صفحه ای از یکی از گزارش هایی که اندیشکده مطالعات امنیت ملی اسرائیل در ماه اکتبر آن را منتشر کرده با عنوان «پل های زمینی ایران به دریای مدیترانه: راه های ممکن، چالش ها و محدودیت ها» نوشته است «بازگشایی پل یا کریدور زمینی ایران با سوریه و حزب الله یک تهدید بالقوه موجود برای اسرائیل و یک منبع افزایش نگرانی از سوی ایالات متحده و دیگر بازیگران منطقه ای است. در حالی که این به خوبی مشخص است، کمتر روشن است که ایران چطور قصد دارد به این هدف استراتژیک دست یابد یا عوامل و محدودیت های طولانی مدت که مانع پیشرفت و موانع می شوند، کدامند.» در قسمت خلاصه ها و توصیه ها نویسنده گزارش به مواردی برای «مقابله با نفوذ ایران» اشاره می کند و بر آن است بطور کلی دولت ترامپ به یک استراتژی جامع منطقه ای نسبت به ایران نیاز دارد. ایالات متحده بایستی: «حملاتی را به کارکنان و متحدان ایران که تمایل به حمله به آمریکا و متحدانش در منطقه را دارند ترتیب دهد. اسرائیل / ایالات متحده / کشورهای خلیج فارس باید به حمایت پنهانی از پیشمرگها و دیگر نیروهای مخالف تهران بپردازند. در اینجا توصیه می شود تهران با مسائل امنیتی داخلی و بقاء مواجه شود. همان منطق را می توان از طریق حمایت مجدد از گروه های مخالف سوریه و افزایش فشار بر اسد در مورد جنایات جنگی و سلاح های کشتار جمعی و همچنین فشار بر روسیه، تهران و دمشق در مورد حمل و نقل سلاح به حزب الله ادامه داد. اگر ایالات متحده در نظر دارد حمایت از واحدهای (YPG) را متوقف کند، اسرئیل باید این حمایت را ادامه دهد. پشتیبانی از العبادی در بغداد باید در برابر عناصر و اهرمهای طرفدار ایرانی توسعه یابد. مقامات عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس باید به سراغ رهبران شیعه و سنی هایی که با ایران مخالفند ، بروند. با تلاش ها برای بازسازی عراق و سوریه می توان به عنوان یک ابزار برای مقابله با نفوذ ایران استفاده کرد. ایالات متحده و متحدان آن باید بر امنیت ایران تأکید کنند که باعث تضعیف ثبات، توزیع سلاح و حمایت از تروریسم در سراسر منطقه و در جهان می شود.»

دوم؛ بازداشت های بن سلمان با هدف تسلط و با نتیجه عکس

یکی دیگر از مسائلی که در روزهای اخیر برای ائتلاف آمریکا در منطقه بسیار دردسرساز شد، تلاش محمد بن سلمان برای تثبیت جایگاه خود با از بین بردن منتقدان داخلی و تلاش برای فشار بر حزب الله از طریق اعمال طرح استعفای اجباری سعد الحریری بوده است. بازداشت های محمد بن سلمان که با هدف تسلط بر قدرت و نشان دادن وجهه قدرت بلامنازع وی ترتیب داده شده بود، حالا با نتیجه عکسی که داشته، تبدیل به یکی از عوامل ناامنی در عربستان شده است. بسیاری از کارشناسان بر آنند که هدف محمد بن سلمان از این بازداشت ها مبارزه با فساد نبوده و وی صرفا به دنبال در اختیار گرفتن قدرت مطلق در عربستان بوده است، در حالی که وی به هدف اصلی خود نرسیده و همین موضوع سبب رسوایی استعفای تحمیلی و پس گرفتن آن شد. رویترز در خصوص نتیجه عکس اقدامات بن سلمان می نویسد «مجبور کردن حریری به استعفا و تشدید تنش‌ها با ایران بر سر یمن، برای این شاهزاده و مشاورانش، نتایج عکس به بار آورد.»

اندیشکده آمریکن اینترپرایز در یادداشتی به قلم دانیله پلیتکا بیان داشت «محمد بن سلمان مقامات عالی رتبه دولتی عربستان سعودی از جمله ولید بن طلال، همچنین دیگرانی که ممکن است تهدیدی برای پادشاه جوان و قدرت مطلق او باشد را دستگیر کرد. فرودگاه­های ریاض را تعطیل کرد تا مطمئن شود که هواپیماهای خصوصی قادر به فرار نیستند. در همان زمان، وی سعد حریری نخست وزیر لبنان را که به ریاض وارد شده بود، احضار کرد و او به سرعت از عنوان نخست وزیری لبنان استعفا داد. جرد کوشنر در عربستان سعودی بود و با محمد بن سلمان ملاقات کرد.» دانیله پلیتکا با بر شمردن سه سناریو در خصوص اتفاقاتی که توسط بن سلمان افتاده است ، بیان می کند: 1- بن سلمان واقعا قصد مبارزه با فساد را دارد، 2- بن سلمان خواستار به دست آوردن میلیون ها دلار با مصادره اموال است3- او می خواهد زمینه اصلاحات گسترده را فراهم کند تا به تخت بنشیند، سپس با بیان اینکه ایران بزرگترین مورد است، عنوان می کند : «یک چیز بزرگ وجود دارد: همه چیز درباره ایران است. این بدان معنی است که هر فردی که ایده های دیگری درباره نحوه قرار گرفتن عربستان سعودی در منطقه را داشته باشد، هر کسی که نمی خواهد عربستان سعودی را به قرن 21 برساند (روحانیون، محافظه کاران و غیره) و هر کسی که معتقد است که باید با ایران سازش شود، خارج از دایره است.»

این اندیشکده سپس با اشتباه قلمداد کردن قرار دادن بن سلمان در نوک پیکان حملات علیه ایران، بیان می کند «محمد بن سلمان 32 ساله است و ایده های زیادی دارد. او همچنین ساده لوح، جوان و تشویق شده به وسیله دولت ترامپ است. ایران یک نیروی خطرناک در منطقه است و این در منافع ما و متحدان ما است که نیرویی را که به عقب بازگشته است، رها کند. اما من مطمئن نیستم که قرار دادن عربستان سعودی در نوک پیکان، (درست یا غلط) استراتژی موفقی باشد و شکست این استراتژی هم بهای بسیار بسیار سنگینی خواهد داشت و باید به آن توجه داشت.»

شکست دو بر صفر آمریکا در برابر ایران آن هم تنها در کمتر از دو هفته موضوع عادی نیست و باید آن را در اشتباه محاسباتی آمریکایی ها و دقت محاسباتی جمهوری اسلامی و رهبرانش جستجو کرد. آمریکایی ها در برابر قدرت ایران دچار آشفتگی شده اند و روند اشتباهات آن ها نیز بیشتر خواهد شد. آینده منطقه غرب آسیا بی شک غیر از آن چیزی که آمریکایی ها در خصوص آن در ذهن دارند رقم خواهد خورد.


مصطفی اسلامی
کد مطلب : ۶۸۶۲۸۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما