۰
چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۳۸

لحظه تاریخی در غرب آسیا

لحظه تاریخی در غرب آسیا
طی هفته های اخیر اتفاقاتی افتاده است که از برخی از آن ها می توان با عنوان «نقاط عطف تاریخی» یا «لحظه های تاریخی» یاد کرد. برخی از این اتفاقات عبارتند از «شکست غرب و مرتجعین منطقه ای از محور ایران در نبرد با داعش»، «شکست غرب در بقای داعش»، «ناکامی در آتش افروزی جدید در غرب آسیا خصوصا در لبنان»، «اقرار به بقای اسد در قدرت» و ... . اما چرا این لحظات تاریخی اتفاق افتاده است؟

1. غرب ناتوان از پیروزی بر محور ایران

یکی از دلایل اصلی که می توان برای این موضوع بر شمرد، «ناتوانی غرب» است، نه اینکه غرب نخواهد که وضعیت غرب آسیا باب میل و مطابق با استراتژی های نهادهای امنیتی و دانشگاهی آن پیش رود، غرب ناتوان از اعمال استراتژی خود در منطقه است. اظهارات اخیر «امانوئل ماکرون»، رئیس‌جمهور فرانسه گویای این مسئله است. وی در مصاحبه ای گفته است «بشار اسد، [در قدرت] خواهد ماند، او پابرجا خواهد بود چون تحت محافظت کسانی است که در میدان جنگ پیروز شده‌اند، خواه منظور ایران باشد یا روسیه.» اقرار به پیروزی ایران در جنگ اخیر چیزی نیست که غرب تمایلی به آن داشته باشد، اما ناگزیر از چنین اقراری است. ناگزیر به بیان این موضوع است، چون ناتوان از پیروزی بر محور ایران است. در کمتر دوره تاریخی بوده که غرب این چنین از ناتوانی در برابر ایران رنج برده است .

2. شکست های پی در پی

یکی دیگر از دلایلی که سبب وقوع لحظات تاریخی در غرب آسیا شده است ، شکست های پی در پی غرب در منطقه غرب آسیا است. در همین چند هفته اخیر غرب متحمل برخی از شکست ها شده است که به تنهایی برای یک دهه کافی است. شکست های آمریکایی ها و متحدانش در سوریه و عراق، در یمن ، در لبنان و ... . این شکست ها بی دلیل نیست، راهبرد ایجاد ناآرامی غرب که معمولا بدون دخالت هیچ قدرت منطقه ای به موفقیت می رسیده، حالا با حضور یک نیروی قدرتمند منطقه ای به ناکامی رسیده است. عکس این معادله را می توان در لحظات موفقیت برای محور ایران جستجو کرد. «فواز جرجیس» تحلیلگر مسائل خاورمیانه در انگلیس می گوید: از لحاظ شرایط تاریخی، ایران تاکنون هرگز چنین وضعیت قدرتمندی نداشته است.

3. حمایت های چشم بسته غرب از دیوانه ای به نام بن سلمان

حمایت های غرب از سیاست های محمد بن سلمان که دست بر قضا پشت سر هم سبب از بین رفتن وجاهت سیاست گذاری در عربستان شده است، سبب شده تا اعتبار غرب نیز از بین برود. نیویورک‌تایمز در مطلبی اشاره می کند جاه‌طلبی‌های ظالمانه محمد بن سلمان ولیعهد عربستان که در داخل عربستان در قالب سخت‌گیری بر تجار و اعضای خانواده سلطنتی نمودی کامل یافته، به موجب ضرورت مهار نفوذ ایران، در امتداد خاورمیانه نیز گسترده شده است. اما اکنون سیاست خارجی و امنیتی عربستان سعودی فرا محرک شده است. به جای این که ایران به روشی حساب شده به عقب رانده و حمایت گسترده‌ای برای این اقدام جلب شود، رویکردی که دراین‌باره اتخاذ شده، بی‌حساب و کتاب، مغشوش و بی‌نتیجه بوده و ایران همچنان یک گام فراتر است. در واقع به‌نظر می‌رسد ترامپ، کوشنر و شاهزاده سلمان و توافق دو‌جانبه و ترجیحات خود به‌عنوان رئیس‌جمهور و شاهزاده یک مملکت را با کشورداری اشتباه گرفته‌اند. ایران شبکه‌ها، تخصص، تجربه و صبر راهبردی برای پیروزی در جنگ‌های نیابتی را با هزینه کم دراختیار دارد. اما این امر در مورد عربستان صدق نمی‌کند و به همین دلیل است که تلاش این کشور برای شکست دادن ایران در این بازی، خطرناک و پرهزینه است. [1]

4. عدم ارائه راهبردی شفاف برای امنیت منطقه ای

منطق غرب، برای غرب آسیا منطق آشوب و ناامنی منطقه ای بوده است، خصوصا طی یک دهه گذشته اصل بر این بوده که هر جا که ناامنی باشد منافع امنیت اقتصادی غرب تامین می شود، البته غرب برای نیل به این موضوع از نایبانی نیز بهره برده است. عربستان خصوصا در دوره سلمان توانسته نیابت خوبی برای غرب در این زمینه باشد. این را در کنار راهبردها یا بی راهبردی عربستان در منطقه قرار دهید که سبب تشدید بیشتر و مضائف آشوب در منطقه شده است. اندیشکده آمریکایی بروکینگز در یادداشتی می نویسد «ورشکستگی عربستانی‌ها در برنامه‌ریزی، نفسگیر است. مرگ صالح تنها به این برداشت قوت خواهد بخشید که ائتلاف عربستان ، راهبردی در جنگ [یمن] غیر از ایجاد بیماری و گرسنگی ندارد.»

در همین چند هفته اخیر می توان اشتباهات غرب و نایبان آن در منطقه را به وضوح مشاهده کرد. هافینگتون پست در گزارش بیان می دارد «بعید نیست سیاست‌های جدید سلمان بن عبدالعزیز شاه و محمد بن سلمان ولیعهد سعودی به فروپاشی سیاسی، اقتصادی و نظامی عربستان منجر شود.» بنابراین قمار غرب بر سر کسانی که شبکه های فکری غرب نیز بر وجود و حضور آینده آن ها مردد هستند، یکی از نتایج عدم راهبرد دقیق منطقه ای غرب بوده است.

5. غرب قدرت تاثیرگذاری خود را از دست داده است

بسیاری از اندیشمندان بر آنند که غرب نه تنها قدرت تمام کننده در منطقه غرب آسیا نیست، بلکه دیگر غرب به رهبری آمریکا حتی نمی تواند برنامه و طرحی برای آینده این منطقه داشته باشد. ایندیپندنت در مطلبی می نویسد «دیگر آمریکا نیست که وضعیت را در خاورمیانه مشخص می‌کند. زمانی بود که صرفاً صدور یک بیانیه از سوی وزارت خارجه آمریکا - و نه حتی رئیس‌جمهور این کشور - زنگ‌‌ها را در خاورمیانه به صدا درمی‌آورد. آن دوره‌ای که آمریکا این چنین بود، ریگان، کلینتون، بوش و اوباما افرادی تأثیرگذار در منطقه بودند هر چند این تأثیر در اغلب مواقع، مخرب بود. اما امروز این چه کسی است که ابتکار عمل را به دست گرفته؟»

نتایج نظر سنجی ها و نگرش سنجی هایی (که حتی توسط موسسات غربی) انجام می شود نشان دهنده تغییر نگاه ها نسبت به غرب خصوصا در سال های اخیر بوده است. یک نظرسنجی جدید موسسه مشهور پیو نشان داده است «بنیامین نتانیاهو» منفورترین رهبر سیاسی در خاورمیانه شناخته شده و نفوذ ایران و روسیه نسبت به یک دهه گذشته افزایش یافته است. این نظرسنجی که برای سنجش دیدگاه‌ها درباره ژئوپلتیک منطقه‌ای در تونس، لبنان، اردن، ترکیه و فلسطین اشغالی انجام شده است نشان می‌دهد 53 درصد از نظردهندگان نیز معتقدند طی 10 سال گذشته، نفوذ منطقه‌ای ایران افزایش یافته است.

همچنین به جهت وجاهت منطقه ای نیز غرب تاثیر و نفوذ خود را در غرب آسیا از دست داده است. فرانسوا فیون نخست وزیر پیشین فرانسه پیشتر گفته بود اوضاع خاورمیانه (غرب آسیا) در حال خارج شدن از کنترل فرانسه و دیگر کشورهای غربی است و نفوذ روسیه، ترکیه و ایران بر اوضاع این منطقه به شدت زیاد شده و این وضع در سایه سیاست های شرم آور فرانسه حاصل شده است. فرانسه در این منطقه سیاست های اشتباه زیادی داشته است و باید تدابیر فوری برای احیای نقش خود در این منطقه اتخاذ کند. صرف نظر از مباحثی که فیون در خصوص فرانسه مطرح کرده است، رویکرد منطقه ای نسبت به غرب رو به وخامت بوده است. تلاش های ثبات زدای غرب در حالی در منطقه انجام می شود که غرب به کلی وجاهت خود را در منطقه از دست داده است.

احمد صدیقی

پی نوشت:

[1] http://kayhan.ir/fa/news/120727

انتهای متن/
کد مطلب : ۶۹۱۲۰۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما