۰
چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۳۳

غلبه بر فتنه در منطقه

غلبه بر فتنه در منطقه
آمریکا، رژیم اسرائیل و عربستان توأمان دو نوع نگرش را بازتاب می‌دهند یک نگرش مبتنی بر ابراز نگرانی عمیق و یک نوع نگرش مبتنی بر توسل به اقدامات جسورانه در مواجهه با مسایل منطقه. در این میان «لحن تند» و «اقدامات غیرمترقبه» نقشه راه این سه دولت را تشکیل می‌دهند، اقدام اخیر ترامپ در اعلام قدس به ‌عنوان پایتخت اسرائیل، راه‌اندازی جنگ سعودی علیه مردم یمن، اقدامات محدود نظامی اسرائيل علیه حزب‌الله در سوریه در این راستا صورت گرفته‌اند. به نظر می‌آید این روش طی ده- دوازده سال آینده در منطقه ما جریان داشته باشد. این موضوع نیاز به تجزیه و تحلیل و نیز ارزیابی دارد:

1- نگرانی از ایران بدون تردید در هر سه پایتخت وجود دارد و این نگرانی هم واقعی است و ابراز آن هم فقط تلاشی «ایران هراسانه» نیست هر چند نمی‌توان کتمان کرد که یک رویه ثابت مبتنی بر تولید هراس از ایران از سوی این کشورها وجود دارد: اما آنچه در این پایتخت‌ها احساس می‌شود، احساسی کاذب نیست. ایران از حیث زیرساخت‌های سیاسی و امنیتی در منطقه و نیز از نظر زیرساخت‌های فرهنگی در سطح جهان، نگرانی‌های بزرگی برای آمریکا، اسرائیل و عربستان پدید آورده است و از قضا در این موارد آنان هیچ بدیل و نیروی مقابلی ندارند تا امیدی به برون رفت از مخمصه سیاسی، امنیتی و فرهنگی که با آن مواجه شده‌اند، داشته باشند و از این رو بحث را به میدان‌های دیگر برده‌اند؛ بحث از موشک، نفوذ منطقه‌ای و نوع رفتار با مخالفان داخلی خود.

بحث از موشک‌های ایران طی ده سال گذشته ترجیع‌بند اظهارات مقامات این سه دولت بوده کما اینکه بحث از نفوذ منطقه‌ای ایران به گونه‌ای که در تضاد با امنیت و منافع دیگران دیده شود، همواره از سوی آنان مطرح بوده و رفتار حکومت ایران با مخالفان داخلی خود نیز یک ضلع غیر قابل چشم‌پوشی از هندسه اتهامات ایران از سوی سران این کشورها بوده است. بحث از نفوذ منطقه‌ای ایران و تهدیدآمیز نشان دادن آن برای آن نیست که از آثار منفی چنین نفوذی علیه منافع ملی خود بکاهند بلکه برای آن است که ایران اساساً چنین قدرتی نداشته باشد و در یک افق بالاتر، اساساً در منطقه چنین نفوذ مستقلی وجود نداشته باشد. اگر دولت سعودی نگران پیامدهای منفی نفوذ ایران در منطقه بود، با ایران وارد گفت‌وگو می‌شد و به فرمولی فکر می‌کرد که در آن ایران قدرت نفوذ دارد ولی بخشی از این قدرت نفوذ در راستای حل مشکلات عربستان در منطقه که کم هم نیستند به کار گرفته شود. اما ریاض که به راحتی با مخرب‌ترین قدرت منطقه یعنی رژیم صهیونیستی کنار می‌آید و همکاری می‌کند، به هیچ وجه به گفت‌وگو با ایران نمی‌اندیشد. چرا؟ برای اینکه مسئله ما در چشم‌انداز منطقه‌ای رفع موانع شکل‌گیری «منطقه‌ای مستقل» و مسئله عربستان در چشم‌انداز منطقه‌ای باز گرداندن منطقه به شرایط پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است کما این که محمد بن سلمان اخیراً از ضرورت بازگشت منطقه به شکلی از اسلام که نقشی در هویت‌دهی به منطقه نداشته باشد، سخن گفت.

در بحث موشک‌ها نیز تبلیغات بر مبنای خطرناک بودن آن استوار است و صد البته برای آمریکا، اسرائیل و عربستان خطرناک نیز هست اما این خطر به خاطر نفس موشک‌ها نیست. اگر این بود، برای آن راه روشنی وجود داشت؛ مذاکره یا دست زدن به اقدام مشابه یعنی تلاش برای دستیابی به فن‌آوری موشک و این درست در حالی است که سال‌هاست جمهوری اسلامی نسبت به خرید حجم گسترده‌ای از جنگ‌افزارهای «بسیار حساس» از سوی عربستان سکوت کرده و هیچ‌گاه آن را تهدیدی برای امنیت ملی خود نخوانده است. پس کاملاً واضح است که بحث از موشک‌های ایران بحث از یک سطح از توانمندی نظامی ایران نیست بحث این است که یک قدرت منطقه‌ای، بر مبنای شکل‌دهی به منطقه‌ای مستقل به یک سلسله تلاش هوشمندانه دست زده است که نتیجه آن به وجود آمدن منطقه‌ای غیر از منطقه قبل است.این موضوعی نیست که از نظر این «مثلث نگران» قابل عبور باشد اما خب به‌طور طبیعی از سرانجام این منازعه گرم کمتر حرف می‌زنند. چرا که پیدایی یک منطقه مستقل و اسلامی چیزی نیست که به غیر از خود این‌ها، کسی از آن بترسد و فعالیت ایران در این مسیر را دخالت در کار دیگران بداند بلکه این چیزی است که حداقل از زمان اشغال فلسطین که با میدان‌داری انگلیس روی داد، به‌صورت یک آرزو، مد نظر مسلمانان منطقه بوده است آرزویی که اخوان و آباء همین ملک سلمان و اسلاف پلید همین نتانیاهو و ترامپ آن را تباه کرده‌اند.

در این میان یک نکته اساسی هم این است که آیا ما می‌توانیم با مذاکره و گفت‌وگو چنین حس و حالی را از سران مثلث واشنگتن، تل‌آویو و ریاض بگیریم و با آنان به نگاهی نزدیک که سایه اقدامات و اظهارات تهدیدآمیز را از سر منطقه رفع کند، برسیم. بعضی‌ها با ساده‌سازی صورت مسئله می‌گویند اگر ما ادبیات خود را از وجه تند و قهرآمیز به ادبیات آرام و احترام‌آمیز اصلاح کنیم و یا اگر به رفت و آمدهای دیپلماتیک خود بیفزاییم و در حوزه دیپلماسی سخن گفتن و مراوده براساس هنجارهای مشترک بین‌المللی را مد نظر قرار دهیم، می‌توانیم شرایط بین خود را دگرگون کرده و به وضعی آرام‌تر دست پیدا کنیم. بعضی هم معتقدند سطحی از تنزل ایران در پرونده‌های منطقه‌ای و سپردن بعضی از امور سیاسی و امنیتی منطقه به آمریکا یا عربستان شرایط بین ما و آنان را دگرگون می‌کند. اما واقعیت چیست؟

واقعیت این است که کسانی که از این سه منظر سخن می‌گویند، از دل خویش خبر می‌دهند نه از دل آمریکا، اسرائیل و عربستان. گیر این سه، ادبیات مسئولین ایرانی نیست چرا که آنچه در تندترین عبارت به کار می‌بریم هنوز با واقعیت پلید آنان و سابقه جنایت‌باری که در منطقه ما دارند، فاصله بسیاری دارد، دیگرانی هم در دنیا با ادبیاتی بسیار تندتر با آنان سخن گفته‌اند. در خصوص رفت و آمد دیپلماتیک و دیپلماتیک لین که هیچ گاه کسی بر ضرورت آن تردید نداشته است هم می‌توان گفت زیر ساخت رسیدن به توافق بین دو یا چند دولت، مذاکره نیست بلکه منافع مشترک و یا تهدیدات مشترکی است که اطراف قضیه روی آن‌ها توافق دارند. در اینجا ما می‌توانیم از «منافع واقعی» و «تهدیدات واقعی» سخن بگوییم و برای آن‌ دهها استدلال منطقی بنماییم و به‌طور واقعی هم آنچه ما از آن به منافع یا تهدیدات سخن می‌گوییم برای طرف یا طرف‌های مقابل منفعت و تهدید باشد، مثل تروریزم و پیامدهای آن. اما زمانی که اسرائیل، آمریکا و عربستان، ایران را بزرگ‌ترین تهدید و از بین بردن آن را بزرگ‌ترین منفعت و ضرورت به حساب می‌آورند، جایی برای نشان دادن منفعت واقعی و یا تهدید واقعی باقی نمی‌ماند.

اما اگر ما بخواهیم از طریق کنار کشیدن از حمایت از بعضی از ملت‌های مظلومی که در زیر فشار نظامی این مثلث شوم هزاران شهید و مجروح و میلیاردها دلار هزینه داده‌اند، به تفاهم با آمریکا، اسرائیل و عربستان برسیم این هم شدنی نیست. چرا که از یک سو ملت‌های منطقه کشورهای خود و سرنوشت آینده‌شان را به ما نفروخته‌اند تا برای ما امکان واگذاری آن فراهم باشد و از سوی دیگر اساساً این مثلث با خود ما کار دارند نه فقط آنچه در آن دارای موقعیت‌هایی هستیم. نشانه آن هم این است که در همان زمان که علی عبدالله صالح بر یمن و صدام حسین بر عراق حکومت می‌کردند و هیچ خبری از انصارالله در یمن، جنبش مردمی اسلامی در بحرین و این حد از روابط استراتژیک بین ایران و سوریه و این حد از قدرت حزب‌الله لبنان وجود نداشت، «عزم تغییر ایران» در این سه دولت به‌طور جدی وجود داشت.

2- اما سرانجام این مناقشه داغ وجودی به کجا خواهد انجامید؟ بعضی می‌گویند همه حرف‌های شما را درباره ذاتی بودن تعارض آمریکا علیه ایران و تلاش آمریکا برای براندازی حکومت ایران را قبول داریم اما از آنجا که روند کنونی به رویارویی گرم نظامی بین ایران و این مثلث منجر می‌شود بنابراین باید فتیله مخالفت با آمریکا، اسرائیل و عربستان را پایین بکشیم و امنیت مرز و درون جغرافیای خود را ترجیح دهیم. در این نظریه ما به جای بر دوش کشیدن «پرچم قدس» می‌توانیم آن را مسئولیت سازمان همکاری‌های اسلامی بدانیم و خود در عداد یکی از اعضای آن کاری را انجام دهیم که دیگران انجام می‌دهند.

واقعیت این است که مناقشه این مثلث با ایران در صحنه عمل به درگیری نظامی منجر نمی‌شود چرا که در تحلیل و ارزیابی انفرادی و اشتراکی آنان امکان پیروزی نظامی بر ایران وجود ندارد. ما به‌خوبی می‌دانیم که آمریکا به هیچ وجه نمی‌خواهد با ایران درگیر شود و این در حالی است که رژیم‌های صهیونیستی و سعودی درگیری نظامی علیه ایران را به آمریکا احاله کرده و خود را ناتوان از آن می‌دانند. اما رها کردن پرونده فلسطین و پنهان شدن دولت ایران پشت عنوان سازمان همکاری‌های اسلامی مشکلی را حل نمی‌کند چرا که در این صورت از یک سو ایران در موضع نامتعارض دیده می‌شود چه اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی، مردم ایران و بخصوص جامعه عظیم مذهبی و نهادهایی مثل سپاه پاسداران چنین کادری را برنمی‌تابند و این به حاشیه رفتن سیاست‌های مبتنی بر تسلیم منجر می‌شود و از سوی دیگر کنار کشیدن ما از مسئولیتی که دست‌کم چهل سال بر آن تأکید کرده‌ایم، نشانه واضحی از ضعف ما خواهد بود و در این صورت قدرت‌های خشمگین و کینه‌توز به رابطه‌ای عادی با کشوری که ضعیف دیده شده است، رضایت نمی‌دهند و تا انهدام کامل آن از پا نمی‌نشینند.

راه ما و منطقه کاملاً روشن است و در سرگذشت آن نیز ابهامی وجود ندارد. مثلث شومی که در حال فریاد زدن است و می‌خواهد توانا دیده شود، بشدت نگران است و این نگرانی ناشی از تحلیل غلط نیست و از این رو هیچ مانور سیاسی او را از موضع مخالفت جدی با جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت خارج نمی‌کند. وضع ما هم روشن است ما در فاصله سالهای 2000 تا امروز در پرونده‌های مختلف به پیروزی‌های پیاپی رسیده‌ایم و چون صحنه تغییر نکرده و دشمنان ما هم نه در تعداد و نه در توانایی فزونی نگرفته‌اند، شکست‌های دیگری خواهند خورد. آمریکا اگر چه وانمود کرده است که در پرونده فلسطین حرف اول را می‌زند اما واقعیت این است که توان تغییر پرونده فلسطین را ندارد. نه ملتی که برای رسیدن به حقوق خود مبارزه می‌کند. به حاشیه می‌رود و نه جبهه مقاومت از اظهارات ترامپ پیروی خواهند کرد. بر این اساس می‌توانیم با قاطعیت زیادی بگوییم روند با شتاب بیشتر در جهت محو نفوذ آمریکا در منطقه و محو دولت‌های اسرائیل و سعودی ادامه می‌یابد.

سعدالله زارعی
کد مطلب : ۶۹۱۲۲۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما