بعد از دومین تحلیف «جورج دبلیو بوش»، رئیسجمهور اسبق آمریکا در سال 2005 در شورای امنیت ملی این کشور مباحثات فشردهای پیرامون ایران انجام شد.
محور این مباحثات نه بر این سؤال که آیا باید در ایران تغییر حکومت انجام شود یا خیر، بلکه بر انتخاب روش تحقق این هدف، از میان دو گزینه جنگ نرم یا جنگ سخت استوار بود.
پیروزی طرفداران جنگ نرم با ایران
در آن زمان، «دیک چنی»، معاون وقت رئیسجمهور و «دونالد رامسفلد»، وزیر دفاع وقت حامیان تشدید درگیریهای نظامی با ایران و «کاندولیزا رایس»، وزیر خارجه وقت آمریکا و در میان متحدان این کشور، «تونی بلر»، نخستوزیر اسبق انگلیس به عنوان طرفداران به کارگیری جنگ نرم برای ساقط کردن حکومت ایران دیده میشدند.
کشمکشها در این باره در سایه هشدارهای مشاوران نظامی جورج دبلیو بوش درباره خطرات درگیری نظامی با ایران، سرانجام به سود طرفداران براندازی نرم پایان یافت.
بر همین اساس، دولت بوش توسعه برنامههای موسوم به «ارتقا دموکراسی»، با هدف کمکرسانی به مخالفان ایران و تحقق آنچه رسانههای آمریکایی از آن به عنوان «تغییر حکومت از درون» تعبیر میکردند را آغاز کرد.
بیش از 400 میلیون دلار برای جنگ نرم
مطابق برخی آمارها، کنگره آمریکا تنها بین سالهای 2005 تا 2009 (1384 تا 1388) بیش از 400 میلیون دلار بودجه برای برنامههای جنگ نرم وزارت خارجه آمریکا در قبال ایران اختصاص داد [1].
علاوه بر این، «سیمور هرش»، روزنامهنگار تحقیقی آمریکا 7 جولای 2008، حدود یک سال قبل از انتخابات ریاستجمهوری ایران گزارش داد دولت بوش دستور آغاز «عملیاتهای مخفیانه در ایران» با هدف ثباتزدایی از این کشور را صادر کرده و کنگره با درخواست بودجه 400 میلیون دلاری او در این راستا موافقت کرده است. [2] این عملیاتهای مخفیانه، دامن زدن به اختلافهای قومیتی در ایران و حمایت از «سازمانهای مخالف» با حکومت ایران را شامل میشد.
ادامه جنگ نرم بوش در دولت اوباما
هر چند «باراک اوباما»، رئیسجمهور بعدی آمریکا با شعاری متفاوت از دولت قبل و با ژست عدم دخالت در امور داخلی ایران در 20 ژانویه 2009 چند ماه قبل از انتخابات 1388 پای به کاخ سفید گذاشت، اما گزارشهای رسانههای آمریکایی اندکی بعدتر فاش کرد او در حال ادامه دادن برنامههای جنگ نرم دولت قبلی، اگرچه در قالبهایی مخفیانه و کمتر قابل شناسایی است. [3]
اوباما در زمان انتخابات ایران و در اغتشاشات پس از آن، بر اساس این تحلیل که علنی کردن حمایتهایش از جریانهای برانداز به اثبات گفتمان حاکمیت ایران کمک میکند تلاش کرد سیاست پشتیبانیهای پشتپرده و غیرآشکار از معارضان ایران را در دستور کار قرار دهد.
در سالهای گذشته، اما، شواهد بیشتر و بیشتری از همگرایی او با بوش برای ادامه سیاست براندازی نرم و نفوذ در ایران آشکار شده و انتظار میرود گذشت زمان، از فضای غبارآلود در این باره بکاهد.
افشاگریهای اخیر در آمریکا درباره فتنه
افشاگری «مایکل لدین»، مشاور اسبق شورای امنیت ملی آمریکا و از چهرههای برجسته محافظهکار درباره نامهنگاری میان مقامهای دولت اوباما با سران فتنه [4]* اعتراف «جان کری»، وزیر خارجه سابق آمریکا به حمایت اوباما از «سبزها» در انتخابات 88 [5]، خاطرات «هیلاری کلینتون»، وزیر خارجه اسبق آمریکا در کتاب «انتخابهای دشوار» در این باره [6] و انتشار دهها سند در وبسایت افشاگر ویکلیلیکس از تردیدها درباره نقشآفرینی دولتهای اوباما و بوش در حوادث سال 1388 در ایران کاستهاند.
این گزارش نگاهی است به مستندات منتشر شده در رسانهها و اسناد غربی درباره مهمترین بنیادها و موسسات نهادهای حکومتی آمریکا که در سال 1388 برای اجرای پروژه براندازی نرم در ایران نقشآفرینی کردند.
هر چند اعترافات دستگیرشدگان اغتشاشات 88، گزارش کمیسیون اصل 90 مجلس [7] و گزارش معاون خارجی وزارت اطلاعات [8] هر کدام حاوی اطلاعات مهمی درباره نقش بنیادهای برانداز آمریکایی در حوادث آن زمان هستند، اما بررسی مستندات مربوط به این موضوع در رسانههای موثق و اسناد خارجی منتشرشده میتواند شواهدی تازه از دریچهای دیگر در اختیار مخاطبان و پژوهشگران قرار دهد.
دفتر امور ایرانیان: پایگاه ریگا
اواسط سال 2005 رسانههای آمریکایی از تحرکاتی بیسر و صدا در داخل دولت «جورج دبلیو بوش»، رئیسجمهور وقت آمریکا خبر میدادند که هدف از آنها ارتباطگیری با مخالفان سیاسی در داخل ایران با هدف اثرگذاری بر تحولات سیاسی این کشور در سالهای آینده بود. [9]
دموکراسی براندازانه
حدود یک سال بعد بود که اولین گزارشها خبر از تشکیل دفتری مرموز به نام «دفتر امور ایرانیان» در طبقه دوم وزارت خارجه آمریکا میداد. اولین منابع خبری که این اخبار را گزارش میدهند ادعا میکنند حمایت از «دموکراسی و آزادیهای مدنی» قرار است هدف این دفتر باشد.
«آدام ارلی»، معاون وقت سخنگوی وزارت خارجه آمریکا روز 3 مارس سال 2006 تشکیل این دفتر را تأیید کرد، اما درباره مقاصد آن به گفتن اینکه دولت بوش قصد دارد کارشناسان مسائل خارجی را برای کار درباره مسائل مربوط به ایران به خدمت بگیرد، بسنده کرد. [10]
اما یک ماه بعد روزنامه نیویورکتایمز اقدام جدید را بخشی از رویکرد تقابلجویانه دولت آمریکا با ایران دانست که قرار است بر «فرایندهای سیاسی در داخل ایران» اثرگذاشته و آن را متحول کند. [11]
«لورا روزن»، خبرنگار وقت روزنامه لسآنجلستایمز هم در آن زمان در خبری اختصاصی به نقل از منابع آگاه نوشت واشنگتن با تأسیس دفتر جدید، سیاست «تغییر حکومت ایران از طریق برنامههای دموکراسی» را دنبال میکند. [12]
روزنامه «کریستینساینسمانیتور» به نقل از منابع آگاه، «تغییر حکومت از درون» را سیاست جدید آمریکا دانست و نوشت بودجههای دفتر امور ایرانیان صرف تبلیغات رسانهای علیه ایران، تجدید ساختار و تقویت رسانههایی مانند «صدای آمریکا»، رادیو فردا و غیره، حمایت از گروههای معارض و برنامههای تبادل دانشجویی خواهد شد. [13]
افزایش بودجه براندازی علیه ایران
بودجهای که «کاندولیزا رایس»، وزیر خارجه وقت آمریکا برای «دفتر امور ایرانیان» درخواست کرد هم تفاوتی قابل توجه با بودجههایی داشت که دولت آمریکا سالهای قبلتر برای «دیپلماسی عمومی» (یا براندازی نرم) در قبال ایران اختصاص داده بود. این بودجه برای سال مالی 2005 نزدیک به 3 میلیون دلار بود، اما «کاندولیزا رایس» برای فعالیتهای دفتر جدید از کنگره 85 میلیون دلار بودجه درخواست کرد. [14]
در همان زمان، گزارش شد که مقامهای دولت «جورج بوش» در راستای اهداف این دفتر به لسآنجلس سفر کرده و با برخی از «سازمانهای تبعیدی ایرانی» که برخی از آنها هواداران رژیم پهلوی هستند دیدار کردهاند. [همان منبع]
اما مستندترین اطلاعات درباره اهداف دفتر کار جدید در سندی از وزارت خارجه آمریکا آمده بود که تنها سالها بعد وبگاه ویکیلیکس آن را منتشر کرد.
این سند نشان میداد آمریکا در واقع انجام فعالیتهایی برای جذب نخبگان ایرانی و تأثیرگذاری بر اندیشهها و برداشتهای آنان به منظور ترغیب آنها به اقدام علیه منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار قرار داده است. [15]
وزارت خارجه آمریکا در آن سند ایران را «یکی از بزرگترین اولویتهای سیاست خارجی» دولت بوش توصیف و تصریح کرده که تشکیل این دفتر «توان ما را برای پاسخدهی به طیف کاملی از تهدیدهای ناشی از ایران و ارتباطگیری با مردم این کشور تقویت میکند.»
الگوگیری از پایگاه ریگا
در جای دیگری از سند اذعان شده که «دفتر امور ایرانیان» با الگوگیری از «پایگاه ریگا» که در دوران جنگ سرد برای فروپاشی شوروی در لتونی مستقر شده بود ایجاد شده: «الگوی ما، پایگاه ریگا است که ایالات متحده در جریان دهه 1920 در حوزه بالتیک ایجاد کرده بود. ریگا، رویدادهای شوروی را رصد میکرد و برای دیپلماتهایی مانند 'جورج کنان' تجربیات روزانه از زبان و فرهنگ روسیه فراهم میکرد.»
بعد از روی کار آمدن دولت اوباما در سال 2008، مخفیکاریها پیرامون فعالیتهای «دفتر امور ایرانیان» و در کل پیرامون برنامههای جنگ نرم آمریکا علیه ایران افزایش یافت.
اما افزایش مخفیکاریها به هیچ عنوان به معنی تعطیلی این برنامهها نبود و در همان زمان رسانهها گزارش دادند اوباما در حال ادامه برنامههای دولت قبلی، گرچه در قالبی پنهانتر است.
شبکه خبری ایبیسی نیوز، سال 2009 نوشت: «دولت اوباما برنامههای حمایت مالی از گروههای حامی مخالفان ایران را متوقف نکرده و در حال ادامه دادن پروژههایی است که توسعه آن توسط بوش، جنجالی شد.» [16]
اسناد ویکیلیکس که در سالهای بعد منتشر شد نشان داد دولت اوباما در سال 2009، همزمان با انتخابات ایران و ناآرامیهای پس از آن از شعبه دبی دفتر امور ایرانیان برای رصد اتفاقات داخل ایران و ارتباطگیری با معارضان این کشور استفاده کرده است. [17] (به عنوان مثال اینجا را ببینید.)
نگرانی امارات از فعالیتهای دفتر براندازی آمریکا
یک سند ویکیلیکس نشان میدهد در سال 2009 (1388) همزمان با ناآرامیهای انتخاباتی در تهران میزان فعالیتهای این دفتر به اندازهای رسید که اعتراض «انور قرقاش»، وزیر خارجه امارات به سفیر آمریکا را همراه داشت.
در آن زمان، یک مقام آمریکایی به وزیر خارجه کشورش نوشته امارات از واکنش ایران به فعالیت «دفتر منطقهای رصد ایران» در دبی نگران است و سفیر آمریکا اطمینان خاطر داده که فعالیتهای دفتر پنهان نگاه داشته خواهد شد. [18]
گروه عملیاتهای ایران و سوریه
اوایل سال 2006 سازمانی در داخل دولت آمریکا زیر نظر «الیزابت چنی»، دختر معاون وقت رئیسجمهور آمریکا برای «تغییر حکومتهای ایران و سوریه» تشکیل شد.[19]
دفتر همکاری آمریکا و انگلیس برای براندازی
فعالیتهای این سازمان در قالب پنج کارگروه پیگیری میشد:
کارگروه نظامی که مأمور فروش سلاح به کشورهای همسایه ایران و سوریه برای ایجاد ناآرامی در این کشورها بود
کارگروه «ارتباطات دموکراسی» که تأمین کمکهای مالی برای گروههای معارض در داخل ایران و سوریه را هماهنگی میکرد
کارگروه اقتصادی که قصد قطع دسترسی ایران به بانکها و موسسات مالی بینالمللی را داشت.
کارگروه «ارتباطات ویژه» که بر تعاملات ایران با کشورهای لبنان، سوریه و افغانستان نظارت میکرد، و
کارگروه نفوذ رسانهای که وظیفه خبرپراکنی و تبلیغات رسانهای درباره دیدگاههای معارضان ایران و سوریه را بر عهده داشت.
گزارش روزنامه «فایننشالتایمز» آشکار کرد که دولت انگلیس هم در قالب همین دفتر با آمریکا در راستای هدف براندازی نظام ایران همکاری کرده است [20]. این رسانه نوشت:
«با توجه به نبود کارشناسان مسائل ایران در دولت بوش به دلیل قطع روابط دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن از 25 سال پیش، مقامهای آمریکایی همکاری انگلیسیهای را مهم میدانند.»
در همان زمان، «جک استراو»، وزیر خارجه وقت انگلیس در اظهاراتی که به عنوان همراهی این کشور با آمریکا برای حمایت از مخالفان ایران تعبیر شد گفته بود که از «خواستههای دموکراتیک مردم ایران» حمایت میکند [منبع قبلی].
کمکرسانی به تروریستهای جندالله
روزنامه «بوستونگلوب» سال 2007 بودجه این دفتر آمریکایی-انگلیسی را 80 میلیون دلار گزارش داد و نوشت به ارتشهای عربستان سعودی، امارات و بحرین و همچنین مخالفان سیاسی در ایران کمکرسانی کرده است.[21] گزارشها همچنین حاکی است دولت آمریکا در قالب فعالیتهای این دفتر به گروهک تروریستی جندالله کمکهای مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی رسانده است. [22]
یک سال بعد، برخی رسانهها مدعی شدند «گروه عملیاتهای ایران و سوریه» منحل شده، اما مقامهای وزارت خارجه آمریکا و کاخ سفید با رد این گزارشها گفتند که تنها در فعالیتهای آن یک «تجدید ساختار اداری» صورت گرفته است. [23]
مدت کوتاهی بعد، بوش با امضای یک «دستور ریاستجمهوری» اجازه آغاز هجمههای تبلیغاتی و خبرپراکنی علیه حکومت ایران توسط سیا را صادر کرد. این طرح، همچنین به سیا اجازه میداد اقدام به تأمین تجهیزات ارتباطی برای مخالفان ایران کند. [22]
اقدامات آمریکا برای براندازی انتخاباتی سوریه
این کارگروه فعالیتهایی را هم برای براندازی دولت بشار اسد، رئیسجمهور سوریه انجام داد. یک سند از وزارت خارجه آمریکا در اواخر سال 2006 به شرح اقداماتی پرداخته که دولت بوش بایستی برای سرنگون کردن حکومت بشار اسد انجام دهد.
این سند، ضمن اذعان به اینکه دولت آمریکا در حال حاضر در حال هماهنگ کردن نشستهایی میان مخالفان سوریه در اروپا است تصریح کرده انتخابات مارس 2007 سوریه فرصت خوبی برای حمایت از مخالفان بشار اسد و براندازی دولت او است.
طرح پیشنهادی مخفیانه وزارت خارجه آمریکا بر حمایت مالی از یکی از کاندیدهای مخالف بشار اسد، انتشار گسترده اطلاعات در سطح اینترنت و به صورت چاپی علیه وی در داخل سوریه، برگزاری کمپینهای آموزشی برای رأیدهندگان و برگزاری نظرسنجیهای آنلاین استوار بود.
مقرر شده بود کمکهای مالی به مخالفان دولت سوریه از کانال «موسسه بینالمللی جمهوریخواهان» و یکی از برنامههای وزارت خارجه آمریکا موسوم به «ابتکار مشارکت خاورمیانه» به دست آنها رسانده شود. [24]
صندوق اعانه ملی برای دموکراسی
بنیاد «اعانه ملی دموکراسی» (NED) با شعار «آنچه برای آمریکا خوب است برای جهانیان هم خوب است» یکی از بزرگترین تأمینکنندههای مالی برای فعالیت گروههای معارض در کشورهای غیرهمسو با منافع آمریکا است.
هدف این صندوق، اشاعه نظام حکومتی همسو با آمریکا اعطای کمکهای مالی به احزاب، رسانهها و مخالفین در کشورهای مخالف آمریکا نقشآفرینی در انقلابهای رنگی در میباشد. بودجه این صندوق از کنگره آمریکا تأمین میشود.
«ویلیام بلوم»، تاریخدان و نویسنده سرشناس آمریکایی در کتاب خود با عنوان «حکومت سرکش، حکومت زور در جهان» در سال 2000 درباره فعالیتهای این بنیاد آمریکایی اینطور توضیح میدهد:
«NED سال 1990 در انتخابات نیکاراگوئه و سال 1996 در انتخابات مغولستان دخالت کرد و در سرنگونی دولتهای منتخب بلغارستان در سال 1990 و آلبانی در 1991 و 1992 نقش ایفا کرد. در هائیتی در اواخر دهه 1990 مشغول حمایت از گروههای راستگرایی بود که برای مخالفت با «ژان-برتران آریستید» و دیدگاههای ترقیخواهانه او متحد شده بودند. NED تأثیرگذاری خودش را در انتخابات چندین کشور دیگر به رخ کشیده است.
NED میخواهد دنیا باور کند در حال تعلیم الفبای دموکراسی و انتخابات به کسانی است که از آن سر در نمیآورند اما در تمام پنج کشوری که در بالا از آنها نام برده شد، انتخابات آزاد و منصفانه برگزار شده بود. مشکل از دید NED این بود که در آن انتخاباتها احزابی برنده شده بودند که در فهرست احزاب مورد دلخواه این سازمان نبودند.» [25]
غیر از کشورهایی که بلوم از آنها نام برده، NED یکی از سازمانهای آمریکایی بوده که در کودتای 2004 هائیتی، کودتای 2009 هندوراس، انقلاب بولدوزور صربستان 2000، انقلاب رز گرجستان 2004، انقلاب نارنجی اوکراین 2004 و انقلاب گل لاله قزقیزستان 2005 نقش ایفا کرده است. [26]
الگوی فعالیت NED همانند دیگر مؤسسات جنگ نرم، رساندن منابع مالی به گروههای مخالف در قالب برنامههای ظاهراً غیرسیاسی، راهاندازی پروپاگانداهای رسانهای، تشکیک در نتایج انتخابات، تحریک گروههای مخالف به زورآزماییهای خیابانی با تظاهرات بدون خشونت و در نهایت براندازی دولت حاکم است.
حمایت NED از براندازان ایران
قبل از انتخابات سال 1388 NED یکی از بنیادهایی بود که با گروههای حامی براندازی در ایران همکاری داشت و به آنها کمک مالی رسانده بود.[27]
NED در همان زمان در وبسایت خود اعلام کرده با افرادی از جمله هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو، سیامک نمازی، شیرین عبادی و منوچهر محمدی ارتباط دارد. مطابق اسناد این بنیاد بین سالهای 2005 تا 2007 مبلغ 345 هزار دلار را به یکی از گروههای ضدانقلاب بهنام «بنیاد عبدالرحمن برومند» اختصاص داده است.[19] گروه دیگری به نام نایاک (NIAC) یا شورای ملی ایرانی ـ آمریکایی نیز یکی از موسساتی است که از NED پول دریافت میکند.
درست یک روز پیش ازبرگزاری انتخابات ریاستجمهوری ایران در سال 1388، «کنث تیمرمن»، نویسنده محافظهکار و مدیر عامل «بنیاد دموکراسی برای ایران» (یکی از بنیادهای جنگ نرم آمریکایی که از NED تأمین مالی میشود) مطالبی نوشت که شائبهها درباره حمایت غیرمستقیم NED از برخی جریانهای سیاسی در ایران را تقویت میکرد.
وی نوشت:
«صحبت از انقلاب سبز در ایران است. NED در دهه گذشته میلیونها دلار برای پیشبرد انقلابهای رنگی در کشورهایی مانند اوکراین و صربستان هزینه کرده و فعالان سیاسی را در زمینههای ارتباطات مدرن و تکنیکهای سازمانی آموزش داده است. بخشی از این پول ظاهراً به دستان گروههای حامی موسوی رسیده که ارتباطهایی با سازمانهای غیردولتی در خارج از ایران دارند و صندوق اعانه ملی دموکراسی بودجه آنها را تأمین میکند.»
NED در ادامه سیاستهای براندازانه خود در سال 2010، جایزه سالانه «دموکراسی» خود را به جریان موسوم به «جنبش سبز» اختصاص داد. [28]
موسسه بینالمللی جمهوریخواهان
موسسه بینالمللی جمهوریخواهان خودش را یک سازمان «غیرانتفاعی و غیرحزبی»، با مأموریت توسعه «آزادی و دموکراسی» از طریق کمک به مشارکت شهروندان در برنامهریزیهای دولتی و افزایش نقش زنان و جوانان در فرایندهای سیاسی عنوان میکند.[29]
بازوی سیا برای حاکم کردن دیکتاتوری
علیرغم این، منتقدان میگویند این سازمان یکی از بازوهای سیا برای براندازی دولتهای روی کارآمده از طریق انتخابات دموکراتیک و جایگزین کردن آنها با حکومتهای دیکتاتوری است. [30]
سرنگونی دولت هندوراس در سال 2004، کودتای نظامی ونزوئلا در سال 2002، دخالت در انتخابات پارلمانی برزیل در سال 2005 و کودتای نظامی علیه دولت هندرواس در سال 2009 برخی از رویدادهایی هستند که موسسه بینالمللی جمهوریخواهان به عنوان یکی از بنیادهای جنگ نرم آمریکایی در آنها ایفای نقش کرده است [31].
ارتباط با گروههای داخل ایران
«لورن کارنر»، یکی از اعضای هیئت رئیسه موسسه بینالمللی جمهوریخواهان در مصاحبهای در سال 2006 تأیید کرد این موسسه با «گروهها و افرادی در داخل ایران» مرتبط است و برای آنها در خارج از این کشور کارگاههای آموزشی برگزار کرده است. او گفت به دلیل ترس از ایمنی این گروهها از صحبت کردن درباره هویت آنها معذور است. [11]
در همین راستا، گزارشهای رسانههای مختلف از جمله «راو استوری» [32] و «آسیاتایمز» [33] حاکی است اعضای جنبش دانشجویی موسوم به «آتپور» صربستان که قبلاً با حمایت «موسسه بینالمللی جمهوریخواهان» توانسته بودند دولت کشورشان را در سال 2000 سرنگون کنند کارگاههایی با هدف براندازی نظام ایران در دبی برگزار کردهاند. در قسمت بعد، به فعالیتهای این گروه که در قالب یکی از زیرمجموعههای موسسه بینالمللی جمهوریخواهان انجام میشد، خواهیم پرداخت.
روزنامه والاستریتژورنال در اکتبر سال 2009 گزارش داد وزارت خارجه آمریکا چندین سال با حمایت مالی از موسسه بینالمللی جمهوریخواهان، به این نهاد آمریکایی برای وصل کردن مخالفان ایران در اروپا و سایر نقاط دنیا کمک کرده است.
«مرکز بینالمللی مبارزه غیرخشونتآمیز»
این مرکز توسط یکی از شاگردان «جین شارپ»، نظریهپرداز انقلابهای رنگی به نام «پیتر آکرمن» در سال 2002 با هدف تغییر حکومتهای کشورها از طریق کودتاهای مخملی راهاندازی شد.
«مرکز بینالمللی مبارزه غیرخشونتآمیز» با دیگر بنیادهای جنگ نرم آمریکایی مانند «موسسه آلبرت انیشتین» و «مرکز اقدامات و راهبردهای غیرخشونتآمیز کاربری» (کانواس) برای براندازیهای نرم در برخی کشورها از جمله صربستان همکاری دارد.
صادرات کودتا
«استفان گوانز»، نویسنده و فعال کانادایی که از افراد صاحبنظر در جنگهای نرم آمریکا است میگوید «آکرمن» با تأمین مالی دولت آمریکا و سازمانهای مردمنهاد (NGO) برای آموزش روشهای براندازیهای نرم به اقصینقاط دنیا سفر میکنند.[34] این روش به گفته این تحلیلگر، نسخه جدید کودتاهایی است که سازمان سیا در گذشته در کشورهای مختلف با روشهای سخت انجام میداد.
«گوانز» درباره راهبردهای نرم مورد استفاده «آکرمن» و مرکز او این توضیحات را ارائه میدهد:
«بیثباتکنندگان دولتها، برای اینکه بتوانند صلاحیت اخلاقی دولتهای هدف را زیر سوال ببرند وابستگی مبرمی به لغتهای "دیکتاتور" (برای اشاره به دولتی که میخواهند ساقطش کنند) و "دموکرات" (برای اشاره به مخالفان آن دولتها) دارند. اینکه آیا دولتهای هدف واقعاً دیکتاتور هستند یا اینکه مخالفان آنها واقعا دموکرات هستند، اهمیتی ندارد.
چیزی که اهمیت دارد این است که آنچه گفته میشود، حقیقت به نظر برسد. خوراندن این باور به مردم که دولتهای هدف دیکتاتور هستند به این صورت انجام میشود که این اتهام آنقدر تکرار میشود که در نهایت به صورت دانش جمعی در میآید و دیگر نیازی به اثبات آن نیست.
اما اگر آن "دیکتاتور" در انتخابات پیروز شود چه میشود؟ راه حل گروههای بیثباتکننده این است که ادعا شود که فرد انتخاب شده به صورت غیرقانونی و از طریق تقلب روی کار آمده است.» [همان منبع]
یکی از محورهای فعالیت مرکز مبارزه غیرخشونتآمیز، کشور ایران است و آکرمن نظریات بخصوصی در این باره دارد. او در مقالهای همراه با رامین احمدی، از معارضان ایران و یکی از موسسان مرکز مستندسازی حقوق بشر ایران مدلی برای براندازی در ایران پیشنهاد کرده بودند:
«سازمانهای غیردولتی در سراسر جهان، بایستی تلاشهای خودشان برای برقراری ارتباط با جامعه مدنی، گروههای زنان، اتحادیهها و روزنامهنگاران ایران را توسعه دهند. رسانههای خبری جهان هم بایستی جریان مداوم اعتصابها، تظاهراتها و سایر مخالفتهای داخلی در ایران را پوشش دهند... همانند مردم سایر کشورها -نظیر لهستان، آفریقای جنوبی، فیلیپین، شیلی، اوکراین و لبنان- ایرانیها خودشان میتوانند ارادهشان را به کار بگیرند و با استفاده از راهبردهای مسالمتآمیز نظام کشورشان را تغییر دهند. »[35]
برگزاری کارگاه برای مخالفان ایران در دبی
«آکرمن» و «رامین احمدی» با این دیدگاه بود که سال 2006 اقدام به برگزاری کارگاههایی در شهر دوبی برای آموزش «نافرمانی مدنی» و ایجاد «شورشهای مسالمتآمیز» در ایران کردند. [36]
ویگاه «آسیاتایمز» در توضیح بیشتر درباره این کارگاهها نوشته وظیفه آموزش در این کارگاهها را سه نفر از اعضای جنبش دانشجویی «آتپور» صربستان که به سرنگونی حکومت رئیسجمهور «اسلوبودان میلوشوویچ» در سال 2000 منجر شد، بر عهده داشتهاند. گروهی از آمریکاییها که وابستگی سازمانی آنها مشخص نبود هم بر برگزاری این دورهها نظارت میکردند. [33]
«نینی گوگوبریدزه»، از شهروندان گرجستان که در انقلاب رنگی موسوم به رز گرجستان در سال 2003 شرکت کرده بود، یکی از مدرسان این کارگاهها بود. [37]
«ایوان ماروویچ»، از رهبران جنبش آتپور و از دیگر مدرسان این دورههای ضدایرانی در مصاحبهای با روزنامه «نیویورکسان» درباره محتوای این دورهها این توضیحات را فراهم کرده است:
«محتوای این کارگاهها ارائه توضیحاتی درباره اصول بسیج جمعیت در موقعیتهایی که ترس زیادی وجود دارد و جامعه دچار تنش است را شامل میشد. در این کارگاهها توضیح دادیم چطور میتوان بدون تخریب اموال عمومی و دادن کشته بر این بحرانها غلبه کرد. این کارگاه، یک کارگاه استاندارد، مبتنی بر مثالهایی از جنبش آتپور یا مبارزه ما علیه ملیوشویچ بود.»[38]
در حوادث پس از انتخابات ایران نشان مشت گرهکردهای که در برخی از سایتهای جریان موسوم به «جنبش سبز» به عنوان نماد اعتراض مورد استفاده قرار میگرفت، در واقع همان نشانی بود که جنبش «آتپور» اولین بار از آن استفاده کرد. سازمانهای جنگ نرم آمریکایی، بعداً این نشان را در بسیاری از دیگر کشورهای غیرهمسو با آمریکا به عنوان نماد اعتراض مورد استفاده قرار دادند.
بنیاد سوروس یا جامعه باز
«بنیاد جامعه باز» یا «موسسه جامعه باز» در سال 1993 توسط سیاستمدار و سرمایهدار صهیونیست آمریکایی «جورج سوروس» راهاندازی شد.
موسسه سوروس که در نیویورک مستقر است هدفش را ارتقاء عدالت، آموزش، سلامت عمومی و رسانههای مستقل عنوان میکند اما نقش این سازمان در ایجاد شورشهای خیابانی و دخالت در سیاستهای داخلی کشورهای گرجستان، اوکراین، آذربایجان، ارمنستان، تاجیکستان، قزاقستان، قزقیزستان و برزیل تأیید شده است.
بنیاد «جامعه باز» هم جزو سازمانهایی بود که در حوادث پس از انتخابات ایران ایفای نقش کرد. وبگاه «فارنپالیسیژورنال» در مطلبی درباره نقش بنیاد سوروس در اعتشاشات سال 88 ایران این توضیحات را داده است:
«یکی از کسانی که پس از تظاهراتهای تهران دستگیر شد، کیان تاجبخش بود که در حال حاضر به تحمل دوازده سال حبس محکوم شده است. رسانهها در آن زمان در گزارش اینکه کیان تاجبخش نه تنها مشاور موسسه جامعه باز سوروس بود، بلکه از مشترکان پروژه پروژه خلیج/2000 بود، منفعل عمل کردند. پروژه خلیج/2000 که به عنوان «یک پروه بینالمللی درباره تحولات سیاسی، اقتصادی و امنیتی در خلیج فارس» توصیف شده، توسط "گری سیگ"، معاون امور بینالملل بنیاد فورد و رئیس دیدهبان حقوق بشر ایجاد شد. این پروژه از طریق دانشگاه کلمبیا فعالیت میکند و از دستگاههایی مانند بنیاد فورد، بنیاد راکفلر و موسسه جامعه آزاد تأمین مالی میشود.
ردپاهای مبهم دیگری از نقش موسسه جامعه باز در ناآرامیهای ایران وجود دارند. همزمان با تشدید تظاهراتهای سال 2009 و برخوردهای خشن متعاقب آن، مخالفان 3478 نسخه از ترجمه فارسی جزوه "از دیکتاتوری به دموکراسی" را از اینترنت دانلود کردند. این جزوه توسط استاد دانشگاه هاروارد جین شارپ، نوشته شده و معترضان در انقلابهای رز و انقلاب نارنج از دستورالعملهای کاربردی آن برای راهاندازی کودتاهای بدون خشونت و موثر استفاده کرده بودند. جین شارپ اعتراف کرده که موسسه تحت امر او برای ترجمه این جزوه به زبانهای متعدد از بنیاد جامعه باز کمکهای مالی دریافت کرده است.
آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده آمریکا
این سازمان که با نام «اداره توسعه بینالمللی آمریکا» زیر نظر دولت آمریکا فعالیت میکند و بهگفته «ویلیام بلوم» سازمان پوششی سیا برای نفوذ در سیاستهای کشورها و براندازی دولتهای معارض با آمریکا است.
با آنکه «آژانس آمریکا برای توسعه بینالمللی» مأموریت خود را «ریشهکن کردن فقر و تقویت جوامع مستحکم دموکراتیک» اعلام میکند، منتقدان اهداف آن را کاملاً سیاسی دانسته و معتقدند دولت آمریکا از طریق این سازمان بهجای پیشبرد نهضتهای واقعی اجتماعی یا بشردوستانه در حال پیشبرد اهداف سیاسی خود است.
ویلیام بلوم، در کتابی بهنام «کشتار امید» با ارائه مستنداتی نوشته است: «این سازمان بین دهه 1960 تا اوائل 1970 ارتباط فعال نزدیکی با سیا داشته و مأموران سیا اغلب در خارج از کشور زیر پوشش اداره توسعه بینالمللی آمریکا فعالیت کردهاند».
در دوران انتخابات ایران، دولت اوباما 20 میلیون دلار به این سازمان برای ارتباطگیری با مخالفان ایران اختصاص داد.
انتهای پیام
منابع:
1- کانترپانچ، 30 ژوئن 2009،
2- نیویورکر، 7 جولای 2008،
3- روزنامه یواسای تودی، 28 ژوئن 2009،
4- خبرگزاری فارس، یادداشت مایکل لدین درباره نامهنگاری سران فتنه و دولت اوباما، آگوست 2015،
* * مدتها قبل از افشاگری «مایکل لدین» درباره ارتباط مقامهای دولت آمریکا با ستاد تبلیغاتی میر حسین موسوی، «سعید بهبهانی»، از عناصر ضد انقلاب و بنیانگذار «میهنتیوی» در روایتی بسیار مشابه گفته بود دولت اوباما اوائل ژوئن 2009 پیامهایی را با ستاد میرحسین موسوی رد و بدل کرد. بهبانی گفته در آن زمان، یک تاجر ایرانی-آمریکایی نزدیک به هیلاری کلینتون در دبی با مهدی خزعلی، از افراد نزدیک به مهندس موسوی دیدار کرد. روز بعد از این اتفاق، صدای آمریکا با خزعلی مصاحبه کرد. (منبع)
5- خبرگزاری فارس، اظهارات جان کری در کنگره، اسفند 1394،
6- گزارش خبرگزاری فارس از خاطرات کلینتون با موضوع ایران در سال 88، دیماه 1393،
7- خبرگزاری فارس، متن کامل گزارش کمیسیون اصل 90 مجلس درباره فتنه 88، دیماه 1390،
8- خبرگزاری فارس، اسامی 60 موسسه خارجی فعال در اغتشاشات اخیر ایران، دیماه 88،
9-نیویورکتایمز، 29 مه 2005،
10-وزارت خارجه آمریکا، 3 مارس 2006،
11- روزنامه نیویورکتایمز، 15 آوریل 2006،
12- لسانجلستایمز، 19 مه 2006،
13- روزنامه کریستینساینسمانیتور، 17 فوریه 2006،
14- گزارش مرکز تحقیقات کنگره آمریکا، 2014، ص 63،
15- سند وزارت خارجه آمریکا،
16- ایبیسی نیوز، 28 ژوئن 2009،
17- لسآنجلستایمز، 1 دسامبر 2010،
18- ویکیلیکس،
19- واشنگتنمانتلی، 10 آوریل 2006،
20- فایننشالتایمز، 22 آوریل 2006،
21- بوستونگلوب، 2 ژانویه 2007،
22- تلگراف، 27 مه 2007،
23- نیویورکتایمز، 26 مه 2007،
24- مجله تایم، نقلشده در سایت هیستوریکامانز،
25- گزیدههایی از کتاب ویلیام بلوم،
26-
27- فارنپالیسیژورنال، 23 ژوئن 2009،
28- وبسایت صندوق اعانه ملی دموکراسی،
29- وبسایت صندوق اعانه ملی دموکراسی،
30- وبسایت موسسه بینالمللی جمهوریخواهان،
31- گاردین، 31 ژانویه 2012،
32- راو استوری، 9 ژوئن 2006،
33- آسیاتایمز، 14 مارس 2006،
34- فورثمدیا، 1 نوامبر 2015،
35- مقاله پیتر آکرمن و رامین احمدی درباره براندازی نرم در ایران، 4 ژانویه 2006،
36- نیویورکتایمز، 20 اکتبر 2006،
37- رادیو آزاد اروپا، 21 فوریه 2011،
38- نیویورکسان، 14 مارس 2006،
39- فارنپالیسیزورنال، 4 مه 2011،
لینک منابع در سایت منبع موجود است