۰
دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۱۹

افغانستان و برنامه اقتصادی چین و هند در منطقه

افغانستان و برنامه اقتصادی چین و هند در منطقه
سیاست امری سیال و متغییر است و این امر در همه نقاط جهان به صورتی کاملا آشکار در حال وقوع و شکل گیری است. به موازات افزایش رشد اقتصادی چین و تلاش همه جانبه این کشور برای سیطره بر بازارهای جهانی، برخی رقبا در تلاشند تا با ایجاد موانعی آمال چینی ها را با مانع رو به رو کنند. به نظر می رسد دو رویداد مهم می تواند آینده بازی ها در منطقه آسیا کند. نخست شکل گیری کریدور اقتصادی چین - پاکستان است که به مثابه یک رویداد مهم در عرصه ژئوپلیتیک منطقه محسوب می شود. این کریدور بخشی از پروژه بزرگ «یک کمربند یک جاده» و یا همان راه جدید ابریشم است که موجب جلب توجه اساسی کشورهای آسیای میانه نیز شده است. مسئله دوم طرح کریدور ترانزیتی شمال به جنوب است که بنا دارد کشورهای شمال اروپا و روسیه از طریق ایران و دریای خزر به کشورهای حوزه اقیانوس هند، خلیج فارس و جنوب آسیا متصل ‌سازد. در کنار این دو طرح مهم که پایه‌ریزی آنها بر مبنای مشارکت افغانستان انجام شده است، رویداد جانبی دیگر انتشار استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا است که اخیرا از سوی دولت دونالد ترامپ اعلام شده است.

در این استراتژی که از چین به عنوان قدرتی تجدید نظر طلب یاد شده، پاکستان تا حدود زیادی به حاشیه رانده شده و در عوض هند (به عنوان دشمن پاکستان) به واشنگتن نزدیک شده است. در این استراتژی با انتقاد شدید از رویکردهای اسلام آباد در افغانستان از دهلی نو خواسته شده تا نفوذ بیشتری در کابل داشته باشد. علاوه بر این هندی ها نیز در بندر چابهار ایران سرمایه گذرای هایی را انجام داده اند و نکته جالب این که مقامات آمریکایی اعلام کرده اند که نیاز هند به چابهار را درک می کنند. حال مساله این است که با توجه به رقابت چین و پاکستان با هند، سیاست خارجی افغانستان تمایل به همگرای با کدام طرف را دارد؟

بدون شک در جهان سیال کنونی که تحولات آن مکررا دچار تغییر می شود، کشوری نظیر افغانستان نمی تواند به رویکردهای منطقه ای نگاه صفر تا صدی داشته باشد. از یک طرف افغان ها به دلیل وابستگی به آمریکا تمایل دارند تا با نقش دادن بیشتر به هند (به عنوان متحد واشنگتن) از مزایای این امر بهره مند شوند و از طرف دیگر این موضوع را در نظر می‌گیرند که نزدیکی بیش از حد به هند می تواند موجبات نگرانی و خشم پاکستانی ها را فراهم کند، به خصوص اینکه نفوذ اسلام آباد بر گروه های افغان به طور قابل ملاحظه ای بالا است. در واقع کابل این امیدواری را دارد که با اعمال نفوذ چین، حمایت‌های پاکستان از گروه‌های شبه نظامی برای ناامن کردن این کشور ممانعت به عمل آورد.

نکته نخست این که به نظر می رسد این دو پروژه نه تنها در مقابل هم نیستند بلکه در صورتی که به هم متصل شوند، می‌تواند تکمیل کننده یکدیگر بوده و همچنین راه جدید ابریشم را برای توسعه مناسبات کشورهای منطقه بوجود آورند.

در رابطه با پروژه چابهار و سود آن برای افغانستان باید توجه داشت که افغانستان یک کشور محدود به خشکی است که برای رشد اقتصادی خود باید تلاش کند تا به آبهای منطقه دسترسی سریع و آسانی پیدا کند و در این مهم چابهار می تواند نقش بالایی را به خود اختصاص دهد. این بندر از یک طرف می تواند وابستگی مطلق افغانستان از مسیر پاکستان را کم کند و جایگزینی می‌شود برای رسیدن به آب‌ها و بازارهای جهانی، از طرف دیگر از نظر فاصله و مسافت، این بندر در مقایسه با بندر کراچی به افغانستان نزدیکتر است.

کریدور اقتصادی چین-پاکستان تنها به این دو کشور محدود نمی شود بلکه می‌تواند تمام منطقه از جمله آسیای مرکزی را نیز در بر گیرد. نکته مشخص این است که چین در عرصه شطرنج جهانی هوشمندانه عمل می کند و دارای چشم انداز بلندمدت است. چینی ها تلاش دارند تا با نفوذ اقتصادی و حل بحران از طریق دیپلماسی اقتصادی به منافع خود دست یابند. این امر از این جهت دارای اهمیت است که به نظر می رسد افغانستان در حوزه سیاست خارجی بیشتر نگاه اقتصادی دارد و برای این کشور فرقی نمی کند که چه کشوری در افغانستان سرمایه گذاری کند تا از این طریق به افغان‌ها سود برساند. با این حال رویکردهای جدید افغانستان نشان می دهد که دولت این کشور به دنبال توازن مثبت در سیاست خارجی است و بر اساس این طرح نمی تواند هیچ کدام از طرف های چینی و هندی را در نظر نگیرد.

در پایان باید گفت چین با طرح خود به دنبال احیای جاده ابریشم در شکل مدرن خود است و افغانستان یکی از کشورهای مدنظر چین برای احیای این پروژه است. طرح‌های اقتصادی چین از کشورهای آسیای مرکزی شروع و به اروپا ختم می‌شود. به همین منظور پکن سعی دارد تا تنش‌ها را در کشورهای آسیای مرکزی بکاهد. از طرف دیگر همکاری هند و افغانستان در چابهار با ایران بیشتر منشا اقتصادی و همکاری منطقه ای دارد و نه تنها عامل واگرایی نیست بلکه می تواند به حلقه اتصال کشورهای حوزه خلیج فارس- اروپا- خاورمیانه و قفقاز و آسیای میانه تبدیل شود
مرجع : الوقت
کد مطلب : ۶۹۳۹۰۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما