با آغاز تجاوز نظامی عربستان به یمن بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند که این نبرد کمتر از یک ماه و با پیروزی نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان به پایان میرسد، اما استقامت مردم یمن و گروههای مقاومت باعث شد تا ائتلاف عربستان و امارات تا به امروز نتواند به اهداف کلان از پیش تعیین شده مانند بازگرداندن عبدربه منصورهادی به قدرت و پاکسازی صنعا از نیروهای مقاومت و انصارالله برسد. اما هرچه این جنگ به سمت فرسایشی شدن پیش میرود اختلافات میان عربستان و امارات بیشتر نمایان میشود. با شعله ور شدن آتش درگیری شبه نظامیان مورد حمایت امارات و عربستان در عدن گسل میان امارات و عربستان عمیقتر شده است. امروز در حالی ما به صحنه بحران یمن مینگریم که این کشور اکثر زیر ساختهای خود را از دست داده و عملا این جنگ به بن بست خورده و عربستان و امارات هرکدام به دنبال سهم خود از جنگ یمن هستند.
ما در این نوشتار سعی خواهیم کرد تا با توجه به آنچه در پیش روی این بحران وجود دارد به مهمترین عوامل و محورهای اختلافات میان عربستان و امارات بپردازیم.
۱-محورهای اختلافات میان عربستان و امارات در یمن
تلاش های امارات و عربستان برای مدیریت تنشها در بحران عدن توانست تاحد بسیار زیادی از اوجگیری این بحران بکاهد اما ریشه اصلی اختلافات عربستان و امارات در یمن، عدم همپوشانی منافع این دو کشور در این بحران است که با فرسایشی شدن و به بن بست رسیدن جنگ این عدم همپوشانی هرچند با تلاشهای دو طرف برای جلوگیری از گسترش آن، خود را بیشتر نمایان میکند. دولت عبدربه منصور هادی، مسئله تمامیت ارضی یمن، اخوان المسلمین و نحوه پایان یافتن جنگ مهمترین محورهایی است که باعث شده تا میان عربستان و امارات اختلاف ایجاد شود.
تجارت دریایی
امارات به عنوان یک کشور تجاری نقش مهمی در تجارت جنوب غرب آسیا دارد، از این منظر می کوشد با استفاده از نفوذ خود در منطقه از طرحهای توسعه دیگر بنادر کشورهای حاشیه خلیج فارس و اقیانوس هند جلوگیری کند. امارات سعی دارد تا بندرهای یمن از بندر عدن تا بندر المکلا و المخا را زیر سلطه خود داشته باشد . ابوظبی با این کار به دنبال آن است که بندرهای یمن را تحت مدیریت و سلطه خود داشته باشد تا این بندرها در آینده هیچ خطر و تهدیدی برای بندر دبی بهعنوان بندر ترانزیتی در خلیج فارس ایجاد نکند. اکنون سلطه بر بنادر مهم یمن تقریباً در دست امارات است و حتی بنادر روبروی سواحل یمن مانند بندرهای سومالی، جیبوتی و اریتره و خیلی از این کشور ها نیز زیر نظر شرکت های اماراتی عمل میکنند[۱]. این در حالی است که سلطه بر بنادر یمن از منظر عربستان از اهمیت کمتری برخوردار است. این کشور بیشتر به نفت یمن چشم طمع دوخته است و در تلاش است تا میدان نفتی «واعد» را که در استان الجوف واقع شده به کنترل خود در آورد. ریاض در صورتی که بتواند به این خواسته ها دست یابد افزون بر افزایش تولید نفت می تواند به جای استفاده از تنگه هرمز در خلیج فارس از دریای عرب نفت صادر کرده و از اهمیت تنگه هرمز تا حدی بکاهد.
پایان مطلوب جنگ
جنگ در یمن به نوعی به بن بست کشیده شده است. هرچند حذف انصارالله به عنوان دشمن مشترک توانستهاست تا حدی از گسترش اختلافات جلوگیری کند اما زمینههای اختلاف و عدم هم پوشانی منافع میان عربستان و امارات در نحوه پایان بخشیدن جنگ دیده میشود. اما آنچه در این میان باید به آن اشاره کرد تفاوت نتایجی است که عربستان و امارات از این بحران به دست آورده اند. ریاض امروز خود را درگیر در بحرانی میداند که نتیجه آن برای این کشور هزینههای گزاف، کسری بودجه و از همه مهمتر گسترش تهدید نظامی انصارالله و شکننده شدن امنیت جنوب عربستان است. این موضوع باعث شده است که در واقع حل مطلوب بحران یمن برای عربستان بیش از همه در حفظ تمامیت ارضی یمن، شکست انصارالله، راندن آنها از صنعا و مهار قدرت آنها در شمال یمن است تا مرزهای جنوبی عربستان امن باشد و یمن همچنان حیاط خلوت این کشور باقی بماند و هم هرگونه تلاش رقیبی همچون ایران برای حضور و نفوذ در یمن به واسطه نیروهای مقاومت به شکست بیانجامد[۲].
در این میان جایگاه امارات در بحران یمن به گونهای است که، امارات عملا جنوب یمن و مناطق حساسی مانند تنگه باب المندب و عدن را که از مهمترین مراکز راهبردی به شمار میرود را در اختیار دارد و با خرید شیوخ قبائل، سیاستمداران و دادن پول و سلاح به آنان توانسته است یک نیروی نظامی از مزدوران را برای حفاظت از منافع خود در یمن به وجود آورد، در این راستا پایان مطلوب بحران یمن برای امارات تجزیه جنوب یمن، گسترش نفوذ خود در میان قبائل جنوبی این کشور، افزایش قدرت حراک جنوب و حذف دولت عبدربه منصور هادی است. در واقع این عدم همپوشانی منافع باعث شده است تا اختلافات در میان امارات و عربستان در جنوب یمن نیز نمود بیشتری داشته باشد.
دولت عبدربه منصور هادی
یکی از محورهای اختلافات میان امارات و عربستان، اختلاف بر سر مقامات دولت عبدربه هادی است. این اختلافات در ژوئن سال ۲۰۱۶(خرداد۱۳۹۵) با برکناری خالد بحاح نخستوزیر دولت مستعفی که مورد حمایت مقامات امارات بود، نمود پیدا کرد و با انتخاب ژنرال الأحمر مهره عربستان به جای بحاح در پست نخستوزیری تعمیق یافت. این موضوع باعث شد تا مقامات ابوظبی به سهم خواهی از نقش آفرینی خود در بحران یمن بپردازند[۳]. از سوی دیگر امارات به دنبال به قدرت رساندن احمد صالح فرزند علی صالح است و عربستان هنوز بر گزینه منصور هادی اصرار میورزد. شکست عربستان در دستیابی به بخش عمده اهدافش در شمال یمن و سهم خواهی امارات از مناطق جنوبی باعث شد تا مدتها امارات از حضور رئیس جمهور مستعفی یمن در عدن جلوگیری کند و این اختلافات منجر شد تا نیروهای مورد حمایت امارات در جنوب یمن در قالب شورای انتقالی جنوب با رهبری عیدروس الزبیدی در برابر تصمیمات دولت مستعفی ایستادگی کنند و حتی در بحران جدید که از آغاز سال ۲۰۱۸(دی و بهمن ماه ۱۳۹۶) آغاز شده است برای استعفای دولت بن دغر _نخست وزیر دولت مستعفی یمن _ ضربالعجل تعیین کند[۴].
تجزیه یمن
تجزیه یمن دومین مسئلهای است که اختلافات میان امارات و عربستان را گسترش داده است. اهمیت اقتصادی جنوب یمن برای امارات باعث شده است که این کشور تجزیه منطقه را دنبال میکند. در همین راستا نیز به حمایت تمام قد از شورای انتقالی جنوب یمن به ریاست عیدروس الزبیدی میپردازد. در واقع برای امارات در بحران یمن بیش از هر چیز، دسترسی به ثبات در جنوب این کشور حائز اهمیت است تا جریان حرکت آزاد تجاری از باب المندب و حوزه اطراف عدن مختل نشود. از همین رو برای ابوظبی تجزیه یمن به شرطی که نیروهای هوادارش که در شورای انتقالی جنوب گردآمدهاند دست بالا را پیدا کنند گزینه مورد ترجیحی است. سرمایهگذاری و دخالت وسیع امارات در جنوب یمن که دولت منصور هادی آن را به رفتار یک دولت اشغالگر تشبیه میکند عمدتا با همین انگیزه همراه است[۵]. اما از سوی دیگر عربستان مانند امارات ملاحظات اقتصادی را ندارد زیرا دسترسی این کشور به دریای سرخ و اقیانوس هند از طرف سواحل خود باعث شده تا تنگه باب المندب برای ریاض مانند دوبی و ابوظبی از اهمیت برخوردار نباشد. اما اعمال نفوذ بر دولت یمن و حفظ تمامیت ارضی این کشور که باعث خواهد شد تا نفوذ سیاسی عربستان در جهان عرب افزایش پیدا کند برای محمد بن سلمان از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. لذا این مسئله یکی از مهمترین مسائلی است که اختلاف میان ابوظبی و ریاض را در پی داشته است.
اخوان المسلمین
نیروهای اخوانالمسلمین و نوع مشارکت آنها در جنوب یمن همواره به عنوان یکی از زمینههای اصلی اختلاف میان عربستان و امارات مطرح میشود و بارها عربستان تلاش کرده است که این موضوع را از طرق مختلف حل کند اما امارات هنوز اخوان المسلمین را به عنوان یکی از معظلات خود در جنوب یمن بر میشمارد. این را میتوان از اقدامات مزدوران این کشور در یمن در تحت فشار قرار دادن رهبران حزب الاصلاح درک کرد. هرچند دیدار میان محمد بن سلمان و محمد بن زائد با مقامات اخوان المسلمین در دسامبر۲۰۱۷(آذر۱۳۹۶) باعث شد تا گمانه زنی ها برای رفع اختلافات میان اخوان المسلمین یمن و ابوظبی افزایش پیدا کند[۶] اما مواضع رسانههای اماراتی باعث شد تا این گمانهزنی ها کم رنگ شود.
روزنامه «العرب» با انتشار گزارشی حزب الاصلاح را مورد حمله قرار داده و آن را متهم به مدیریت بازار سیاه برای مبادله اسرا کرد که اشاره به عملیات مبادله اسرا دارد که با نیروهای ارتش و انصارلله انجام میشود. این برای اولین بار از زمان ملاقات الیدومی _رئیس حزب الاصلاح_ با بن زاید است که یک رسانه اماراتی حزب الاصلاح را مورد حمله قرار میدهد و این امر نشانه بروز مجدد اختلافات بین آنهاست و به گفته منابع عربی، حزب اصلاح به گونهای که امارات از آن خواسته کار نکرده است چون جناح مهمی در این حزب وجود دارد که با قطر ارتباط مستحکمی دارد[۷]. در واقع اختلاف دیدگاه عربستان و امارات نسبت به این موضوع خاص متاثر از موضع متناقض دو طرف نسبت به حزب اسلامگرای سنی «التجمع الیمنی للإصلاح»، شاخه اخوان المسلمین در یمن است، اگرچه در اتخاذ مواضع این حزب، گرایشهای نزدیک به رویکرد کلی اخوان، کمتر دیده میشود.
جمع بندی
با فرسایشی شدن بحران یمن، اختلافات میان امارات و عربستان در چارچوب ائتلاف شرکت کننده در جنگ آشکار شد. تفاوت میان دیدگاهها به تعارض میان منافع بدل شد و عربستان و امارات منطقه نفوذ خود در یمن را مشخص کردند اما بعد از برکناری عیدالروس الزبیدی توسط دولت مستعفی یمن، قفل شدن جنگ، کشته شدن علی عبدالله صالح و تشکیل شورای انتقالی جنوب این اختلافات بیشتر نمایان شد. در واقع ناکامی نسبی عربستان در بحران یمن در کنار مطلوبیتها و منافعی که امارات از این بحران در دسترسی پیدا کردن به تنگه باب المندب و افزایش نفوذ خود در جنوب یمن در پی آن است، مهمترین دلیلی است که باعث شده تا اختلافات میان عربستان و امارات در بحران عدن خودنمایی کند. اما برخی دلایل وجود دارد که نشان میدهد این زمینههای اختلاف تاکنون نتوانستهاست میان امارات و عربستان شکاف جدی و مهمی ایجاد کند. دشمنی مشترک امارات و عربستان با انصارالله، وجود برخی منافع مشترک در یمن و گسترش روابط اقتصادی و نظامی میان ریاض و ابوظبی نشان از حرکتی جدی برای مدیریت تنشها و تعارضات دارد.
منابع:
[۱] عبدالرحمن راجع، علل توجه امارات به جزایر و بندرها مختلف یمن، مؤسسه آینده پژوهی جهان اسلام، ۴تیر ۱۳۹۶، قابل بازیابی در:
http://www.iiwfs.com/islam-world/islam-world-notes-and-papers/802
[۲] حبیب حسینی فرد، مناقشه عربستان و امارات در جنوب یمن، خبرگزاری BBc، ۲ فوریه ۲۰۱۸، قابل بازیابی در:
http://www.bbc.com/persian/world-42919153
[۳] تشدید اختلافات امارات و عربستان درپی شکست های میدانی در یمن، خبرگزاری iuvmpress.، ژانویه ۱۹, ۲۰۱۸، قابل بازیابی در:
http://iuvmpress.com/fa/27290
[۴] جدایی طلبان در یمن ‘بیشتر شهر بندری عدن را گرفته اند’، خبرگزاری BBC، ۳۱ ژانویه ۲۰۱۸، قابل بازیابی در:
http://www.bbc.com/persian/world-42882928
[۵] حبیب حسینی فرد، مناقشه عربستان و امارات در جنوب یمن، خبرگزاری BBc، ۲ فوریه ۲۰۱۸، قابل بازیابی در:
http://www.bbc.com/persian/world-42919153
[۶] “محمد بن سلمان” و”محمد بن زاید” یلتقیان رئیس حزب “الإصلاح” الیمنی فی الریاض، الاسلامیون، ۱۳/۱۲/۲۰۱۷، قابل بازیابی در:
http://islamion.com/news/ محمد-بن-سلمان-ومحمد-بن-زاید-یلتقیان-رئیس-حزب-الإصلاح-الیمنی-فی-الریاض
[۷] وتوی تازه امارات برای بازگشت «هادی» به جنوب یمن، خبرگزاری فارس، ۱۳۹۶/۱۰/۲۷، قابل بازیابی در: