۰
شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۴

رنسانس بن سلمان و آینده روابط با وهابیت

رنسانس بن سلمان و آینده روابط با وهابیت
علمای وهابی به خوبی می دانند که هرگونه تقابل با آل سعود در شرایط فعلی ممکن است بهای گزافی برای آن ها به همراه داشته باشد و از این رو به نظر می رسد که سیاست مصلحت اندیشی را در برابر این اصلاحات در پیش بگیرند اما چنین امری به این معنا نخواهد بود که وهابیت اصلاحات بن سلمان را به رسمیت بشناسد و احتمالا در درازمدت علمای وهابی به دنبال مقابله و سد کردن این اصلاحات خواهند بود.

***
محمد بن سلمان ولیعهد جوان سعودی از سال 2016 قدم در مسیر اجرای اصلاحات در عربستان گذاشته است. نقطه شروع این اصلاحات نیز سند چشم انداز 2030 است. طبق این سند، وابستگی اقتصادی عربستان به نفت باید کاهش پیدا کند و برخی اصلاحات در حوزه اجتماعی نیز صورت بگیرد. در واقع در حوزه اجتماعی سه موضوع زنان، جوانان و اسلام در کانون اصلاحات بن سلمان قرار دارند. در حوزه زنان، بن سلمان در ماه های اخیر بسیاری از موانع در مسیر مشارکت زنان در اجتماع را حذف کرده است. جوانان سعودی نیز در ادامه این اصلاحات، محدودیت‌های کمتری را نسبت به قبل پیش روی خود می بینند، و به نوعی بن سلمان را به عنوان نوعی مصلح می‌شناسند. البته در مورد علت این اصلاحات و چشم انداز آن تحلیل های متفاوتی وجود دارد. برخی از کارشناسان هنوز این اصلاحات را تنها یک نمایش از سوی ولیعهد سعودی با هدف کسب مشروعیت برای کسب مقام پادشاهی پیش از مرگ پدر بر می‌شمرند چرا که این روند در میان قشر جوان عربستان طرفداران زیادی یافته است و این در حالی است که بیش از 70 درصد جامعه سعودی را افراد زیر 30 سال تشکیل می دهند. اما اصلاحات بن سلمان در حوزه دین بسیار با اهمیت تر است. بن سلمان بارها به صراحت اعلام کرده است که به دنبال حاکم کردن اسلام میانه رو در عربستان بوده و در اظهاراتی در تلقی از نوع نگاه اسلام‌گرایان داخلی نسبت به اصلاحات صورت گرفته مدعی شد که اسلام دینی "سازش پذیر" بوده و با اقدامات وی همراهی خواهد کرد. این مسئله را می توان از دو زاویه بررسی کرد:

پایبندی آل سعود به اسلام

بررسی تاریخ آل سعود به خوبی نشان دهنده این مسئله است که این خاندان هیچ گاه تابع دستورات اسلام نبوده اند و از دین تنها به عنوان ابزاری در جهت پیشبرد منافع و طرح های خود بهره برده اند. البته آل سعود همواره خود را به عنوان مجریان احکام اسلام معرفی کرده اند اما رفتار و سیاست های عربستان کاملا بر خلاف این ادعا است. به عنوان مثال در دهه 40 میلادی ملک عبدالعزیز بنیان گذار عربستان با وجود آنکه خود را حامی مسلمانان و اسلام می‌دانستند در مورد تشکیل رژیم صهیوینستی در سرزمین فلسطین به نوعی با مقامات آمریکا رایزنی کرد و حتی موافق این امر بود. علاوه بر این در طول دهه‌های بعد سیاست‌های عربستان کاملا از اسلام فاصله گرفته است و اکنون شاهد نزدیکی کامل عربستان و اسرائیل به یکدیگر هستیم. حتی در ماه آوریل ۱۸۰۲، ارتش سعود بن محمد (جد عبدالعزیز) به کربلا یورش برد و ۴ هزار مسلمانِ شیعه را از دم تیغ گذراند و بارگاه های مقدس این شهر از جمله بارگاه امام حسین (ع) نوادۀ رسول اکرم (ص) را غارت کرد.

«نیکلاس کریستف»،نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی در سال 95 در مقاله ای در روزنامه «نیویورک تایمز» از نقش «عربستان سعودی» در رواج هرج و مرج و تحریف تصویر اسلام در سراسر جهان صحبت کرد و رهبران سعودی را عامل وارد آمدن آسیب های زیادی به اسلام حتی بیش از «ترامپ» و یا «کروز» دو نامزد جمهوری خواه ریاست جمهوری «آمریکا» برشمرده بود.

این مسائل همه نشانه هایی برای شناخت و میزان پایبندی شاهان سعودی به اسلام است. بنابراین در شرایط فعلی ادعای شاهزاده جوان سعودی مبنی بر بازگشت به اسلام راستین را نیز نمی توان چندان جدی گرفت. اما بدون شک طرح این مسئله نیز برای وی پیامدهایی در دراز مدت به همراه خواهد داشت.

چالش های پیش روی آل سعود

در طول عمر سیاسی آل سعود همواره چالش هایی بین نهاد دینی و نهاد سیاست وجود داشته است که البته همواره با پیروزی نهاد سیاسی همراه بوده است. ملک عبدالعزیز از مفتی ها و علمای وهابی در ابتدای تلاش برای تشکیل پادشاهی سعودی استفاده کرد و همراهی آل شیخ با عبدالعزیز در همراه کردن سایر قبایل عربستان تاثیر بسیار زیادی داشت. از این رو به نوعی می توان پیروزی عبدالعزیز در سیطره کامل بر نجد و حجاز را به دلیل همراه شدن وهابیت با وی دانست. اما پس از تشکیل پادشاهی سعودی در سال 1932 اخوانی ها علیه عبدالعزیز شورش کردند. در واقع عبدالعزیز پس از مدتی دریافت که نمی تواند با آموزه های وهابیت به تداوم قدرت خود امیدوار باشد از این رو بسیاری از مظاهر دنیای مدرن را پذیرفت و همین مسئله با واکنش شدید علمای وهابی همراه شد. عبدالعزیز البته اخوانی ها را شکست داد و حتی 30 تن از علمای وهابی را بینی برید. این مسئله را می توان آغاز تقابل نهاد سیاسی در برابر نهاد دینی دانست.

این تقابل در دهه های بعد نیز تداوم پیدا کرد. در نوامبر 1979 جهیمان العتیبی رهبری تیمی 300 نفره را بر عهده گرفت و کعبه را به مدت 22 روز در اشغال خود قرار دادند. آل سعود تنها به لطف نیروهای ویژه فرانسه موفق به سرکوب این شورش شد. از این مقطع به بعد سعودی‌ها بر اساس مصلت‌طلبی آزادی‌های اجتماعی را محدودتر و دست وهابیت را برای جولان دادن در عربستان باز گذاشتند. در واقع یکی از دلایل اصلی قیام مکه از بین بردن مظاهر فرهنگ و سنت های غربی و انتشار فرهنگ ارزش های اسلامی بود. جهیمان العتیبی نیز یکی از روسای الاخوان بود که در پیروزی عبدالعزیز نقش مهمی داشت. این مسائل نشان دهنده این واقعیت است که هر زمان آل سعود به دنبال محدود کردن وهابیت اقدام کرده است با چالش ها و تنش هایی همراه بوده است.

البته وهابیت کنونی با وهابیت 8 دهه پیش بسیار تفاوت دارد و در واقع در شرایط فعلی شاهد نوعی وهابیت دولتی و تلطیف شده نیز هستیم. علمای وهابی به خوبی می دانند که هرگونه تقابل با آل سعود در شرایط فعلی ممکن است بهای گزافی برای آن ها به همراه داشته باشد و از این رو به نظر می رسد که سیاست مصلحت اندیشی را در برابر این اصلاحات در پیش بگیرند اما چنین امری به این معنا نخواهد بود که وهابیت اصلاحات بن سلمان را به رسمیت بشناسد و احتمالا در درازمدت علمای وهابی به دنبال مقابله و سد کردن این اصلاحات خواهند بود.

از بعدی دیگر تلاش بن سلمان برای ایجاد تغییر در بافتار فرهنگی اجتماعی جامعه عربستان در حالی است که سنت‌های حاکم بر جامعه عربستان به عنوان مهمترین سد پیش روی وی خواهد بود و این مسئله به معنای آن است که رنسانس و یا اصلاحات انقلابی وی بدون تنش و چالش پیش نخواهد رفت و در دراز مدت جبهه بندی هایی علیه بن سلمان ایجاد خواهد شد.

محمدرضا مرادی، پژوهشگر حوزه خاورمیانه
مرجع : الوقت
کد مطلب : ۷۱۰۳۲۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما