در حالی که اغلب سیاستمداران و کارشناسان جهانی به دلایل واهی آمریکا در بدعهدی صورت گرفته تاکید دارند علت اصلی این اقدام آمریکاییها را باید در تخاصم و دشمنی با ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در این کشور در اواخر دهه 70 میلادی (1979- 1357) دانست. ایران تا پیش از انقلاب 57 و در دوران پهلوی دوم مهمترین متحد آمریکا در منطقه نفتخیز و استراتژیک خاورمیانه محسوب میشد که نقش ژاندارم و پیش برنده اهداف، سیاستها و منافع ایالات متحده بویژه در سرکوب جنبشها و حرکتهای استقلالطلبانه را عهدهدار بود. اهمیت حفظ منافع در خاورمیانه و جایگاه مهم ایران در تحقق این مهم به حدی برای دولت های ایالات متحده- دموکرات و جمهوریخواه- اساسی و راهبردی بود که واشنگتن پس از جنگ جهانی دوم و تبدیل شدن به قدرت بین المللی برتر در منطقه، در برهههای مختلف تا پیش از انقلاب57 به دخالت در اوضاع سیاسی ایران میپرداختند که از جمله میتوان به انجام کودتای 28 مرداد 1332 با همکاری دولت انگلیس بر علیه دولت مصدق یاد کرد.
با پیروزی انقلاب 57 و چرخش استراتژیک در سیاست خارجی ایران، از همان آغاز دولتهای مختلف ایالات متحده برای سرنگونی نظام مردمسالاری دینی در ایران به دلیل وحشت از تسری این مدل جدید حکومتداری به دیگر کشورهای منطقه- که عمدتاً توسط دولتهای دیکتاتوری وابسته به غرب اداره میشدند- و به خطر افتادن بیشتر منافع آمریکا در خاورمیانه، از تمامی ابزارهای ممکن استفاده کردهاند. تلاش برای انجام کودتا، حمایت از شورشهای مسلحانه داخلی در اوایل انقلاب ایران، تحریم اقتصادی، حمایت نظامی از عراق برای حمله به ایران، تهدید به حمله مستقیم نظامی علیه تهران، تلاش برای منزوی کردن ایران در منطقه و سطح بینالمللی و ... تنها گوشهای از دشمنی چندین دههای سردمداران کاخ سفید با ملت ایران میباشد. لذا در شرایط کنونی نیز علت اصلی لغو برجام را میتوان در تداوم تخاصم راهبردی آمریکا با ایران در طول 4 دهه گذشته تفسیر کرد، اگرچه میان دولتهای مختلف ایالات متحده در اتخاذ روش مقابله با ایران تفاوت تاکتیکی مشاهده میشود. در شرایط کنونی منطقه نیز آمریکا در کانونهای اصلی رقابت با مقاومت در منطقه از جمله در عراق، سوریه، یمن و افغانستان دچار شکستهای پی در پی شده و با گسترش عمق استراتژیک مقاومت در غرب آسیا منافع خودخوانده و نامشروع آمریکا بیشتر در معرض تهدید قرار گرفته است.
ترامپ از همان دوران رقابتهای انتخاباتی در راستای کسب حمایت لابیهای قدرتمند صهیونیستها (آیپک) و شرکتهای اسلحهسازی بر سیاست افزایش فشار بر ایران تاکید کرده و منتقد سرسخت توافق هستهای با ایران بود.
بر این اساس وی پس از راهیابی به کاخ سفید سیاست کارشکنی و شانه خالی کردن از انجام تعهدات آمریکا در توافق را در پیش گرفت. سیاست اصلی ترامپ آن بود تا با اعمال تحریمهای جدید، ایران را ترغیب به خروج از توافق کرده و هزینههای خروج از توافق مورد حمایت بینالمللی را متوجه ایران کند. این تحریمها با بهانههای حقوق بشری و حمایت از تروریسم چندین مرحله، که آخرین آن طرح موسوم به ۴۷۴۴ (27 آوریل 2018) بود، علیه ایران اعمال شد. با این وجود سیاست ایران در انجام تعهدات خود منجر گردید تا نقشه مقامات آمریکایی شکست خورده و ترامپ در نهایت اقدام به لغو یکطرفه توافق کند.
فشار اقتصادی بر ایران از طریق تحریمها به عنوان مهمترین روش سرنگونی نظام سیاسی این کشور در نظر گرفته شده است. تحریمهای ایالات متحده رویدادی تجربه نشده برای ایران نیست. اعمال تحریمها اگرچه در کوتاه مدت میتواند برای اقتصاد ایران زیانبار باشد اما آنگونه که تجربه 4 دهه گذشته نشان داده است تحریمها اتکای ایران به تولید دانش بومی برای رفع نیازمندیها در عرصههای مختلف نظامی، صنعتی، پزشکی، کشاورزی، تکنولوژی و ... را موجب میشود.
با اعلام خروج آمریکا از برجام مسلماً در وهله نخست ماهیت عهدشکنانه و غیرقابل اعتماد آمریکا در پذیرش مسئولیتهای بینالمللی، برای دولتها و ملتهای جهان بیش از گذشته نمایان میشود و این اقدام اثبات میکند که آمریکا بازیگری است که هرجا منافع این کشور اقتضا کند از انجام تعهدات بینالمللی خود سر باز خواهد زد. در حال حاضر و به طور همزمان مذاکرات کره شمالی و آمریکا برای خلع سلاح هستهای پیونگ یانگ مراحل آمادهسازی خود را طی میکند. به طور حتم کره شمالی و متحدین آن همچون چین با مشاهده خروج یکباره آمریکا از توافق هسته ای با ایران و عدم انجام تعهدات خود، نسبت به رویکرد صادقانه آمریکا در مذاکرات احتمالی پیش رو ابراز تردید کرده و با موضع بسیار سختگیرانهتری وارد فاز مذاکره با واشنگتن خواهند شد.
در بعدی دیگر ایالات متحده متحدان زیادی در مناطق مختلف اروپا، قاره آمریکا، شرق و جنوب آسیا و بویژه خاورمیانه دارد که با مشاهده عهدشکنی و یکجانبهگرایی کاخ سفید بویژه پس از آنکه ترامپ خوستار دریافت تمام و کمال هزینههای حفظ اتحاد با این دولتها شده است، نسبت به اتکا صرف به حمایتهای آمریکا برای مقابله با تهدیدات و مخاطرات دچار تردید میشوند. ترکیه یکی از کشورهایی است که سالها از جمله متحدان اصلی غرب در منطقه و عضو ناتو میباشد اما بحران سوریه به خوبی به آنکارا اثبات کرد که ایالات متحده همواره منافع خود را به منافع متحدین خود ترجیح میدهد. در این شرایط این کشورها برای رفع خلاءهای امنیتی به سوی گسترش همکاری با دیگر قدرتهای بینالمللی رقیب آمریکا همچون روسیه و چین سوق خواهند یافت.
افزایش بی اعتمادی به مقامات واشنگتن در عرصه جهانی به دلیل عهد شکنی های مکرر آنها، بی اعتباری بیشتر نهادها و قواعد بین المللی ، کاهش گرایشات و تمایلات به راه حلهای مسالمت آمیز از طریق مذاکره و توافق، تشدید گرایشات به قدرت و استفاده از زور در روابط بین الملل و در نتیجه، افزایش هرج و مرج ، بی ثباتی ، درگیری و ناامنی در عرصه جهانی از جمله آثار این اقدام آمریکا می باشد.