۰
پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۳۵
نگاهی به روابط تجاری پهلوی و ایالات متحده

نفوذ و سلطه اقتصادی آمریکا چگونه «تحقیر بزرگ» را رقم زد؟

نفوذ و سلطه اقتصادی آمریکا چگونه «تحقیر بزرگ» را رقم زد؟
کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ با همکاری انگلیس و آمریکا، تغییرات شگرفی را در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران ایجاد نمود. مهمترین این تغییرات در عرصه اقتصادی صورت گرفت و آمریکا تبدیل به قدرت اقتصادی برتر در ایران شد. این برتری پیامد‌های زیادی را برای اقتصاد ایران در پی داشت که یکی از این پیامدها، تبدیل ایران به بازار مصرف کالا‌های آمریکایی بود؛ بنابراین نوشتار پیش رو به روند تدریجی تبدیل شدن ایران به بازار کالا‌های آمریکایی پس از کودتای ۲۸ مرداد خواهد پرداخت.

کودتای ۲۸ مرداد و نفوذ آمریکا

برنامه‌ریزان کودتای ۲۸ مرداد به دنبال آن بودند تا دولتی را سرنگون کنند که در برابر یکی از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های اروپایی ایستاده بود. این کودتا به جنبشی پایان بخشید که خواهان حق بهره‌برداری عادلانه از منبع ثروت ملی خود بود. با براندازی دولت محمد مصدق، دولتی را بر سر کار آوردند که به همه خواسته‌های آنان تن می‌داد. (۱) این کودتا پایانی بود بر یکه‌تازی انگلیس در ایران و آغازی بود بر نفوذ همه‌جانبه آمریکا در عرصه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که بنابر مقتضیات نوشتار حاضر، چگونگی نفوذ اقتصادی در ادامه خواهد آمد.

برنامه‌ریزی آمریکا برای ایران و نفوذ اقتصادی آن

در تاریخ اقتصاد ایران در سده‌های اخیر، اجرای سه برنامه عمرانی سوم، چهارم و پنجم یعنی از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۹ جایگاه ویژه و ممتازی دارند. در این دوره پانزده ساله، ساختار اقتصادی ـ. اجتماعی و به‌تبع آن سیمای سیاسی ایران دگرگون شد، به طوری که صنعت و نفت به جای کشاورزی همراه با پیوند‌های ژرف اقتصادی و سیاسی با بلوک غرب برقرار شد. (۲) نکته مهم در این برنامه‌ریزی‌ها نقشی است که آمریکا بر عهده می‌گیرد. این نقش باعث شد تا برنامه‌ریزی برای اقتصاد ایران به گونه‌ای پیش رود که ایران را تبدیل به بازار مصرف کالا‌های آمریکایی کند.

خود «تاس. اچ. مک لئود» سرپرست اجرایی گروه مشاوران هاروارد معتقد است که مشاوران برنامه‌ریزان ایران دارای محدودیت‌هایی به لحاظ میزان آگاهی درباره محیط پیرامون خود بودند و این مشاوران حتی نمی‌توانستند به زبان فارسی ارتباط برقرار کنند. وی بیان می‌کند که انگلیسی نوشتن این برنامه‌ها یک ادعا را دامن می‌زد که برنامه سوم اساساً مظهر افکار بیگانه است. (۳) بنابراین در طی سال‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد برنامه‌ریزی‌های اقتصادی با کمک آمریکا جهت اقتصاد ایران را تغییر داد که به سمت تبدیل شدن به بازار مصرف کالا‌های آمریکایی سوق پیدا کرد.

جنگ‌افزار‌های آمریکایی و اقتصاد ایران

پس از قرارداد کنسرسیوم بار دیگر درآمد نفت برقرار شد و شاه و دربار جزء نخستین کسانی بودند که از این درآمد سرشار بهره می‌بردند. قدرت هر روز شخصی‌تر می‌شد؛ به طوری که شرکت ملی نفت ایران محرمانه و به طور مستقیم بخشی از درآمد نفت را به حساب شاه واریز می‌کرد. این مبلغ در سال ۱۳۵۵ دست کم یک میلیارد دلار بوده است. این ثروت زمینه‌ساز آن شد تا شاه با تأسیس نهاد‌های مختلف به ثروت و درآمد خود بیفزاید. در کنار این افزایش ثروت، شاه به دنبال افزایش قدرت ماشین سرکوب افتاد و نیرو‌های مسلح بین ۲۵ تا ۴۰ درصد بودجه کشور را تا سال ۱۳۵۰ جذب کردند. این روند زمینه‌ساز خرید جنگ‌افزار از آمریکا به عنوان کشور قدرتمند در ایران شد و تنها در بین سال‌های ۱۳۵۱- ۱۳۵۵ حدود ۱۰ میلیارد دلار صرف خرید جنگ‌افزار‌ها از آمریکا شد. (۴) بنابراین این هزینه‌ها سهم عمده‌ای از بودجه را به خود اختصاص داده بود که مقدار عظیمی از این پول به خزانه آمریکا وارد می‌شد.

استراتژی صنایع سنگین و نادیده گرفتن توان داخلی

تأثیر ملاحظات سیاسی بر فرآیند سیاست‌گذاری اقتصادی و رؤیا‌های بلند پروازانه شاه در برنامه‌های اقتصادی، منجر به اتخاذ تصمیمی شد که دولت به سرکردگی شاه، استراتژی صنایع سنگین و صنعتی شدن شتابان را در پیش گرفت. این استراتژی نیاز به ادوات و دستگاه‌هایی داشت تا دستیابی به آن امکانپذیر شود. شاه با نادیده گرفتن استعداد و توان داخلی اقداماتی را به انجام رساند که محور آن، نادیده گرفتن توان داخلی و وابستگی اقتصادی به قدرت‌های بزرگ بود، به نحوی که علینقی عالیخانی که در بین سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۸ وزیر اقتصاد ایران بود از آن به «کارخانه خریدن» یاد می‌کند و در خصوص یکی از چیز‌های خریداری شده می‌نویسد: «جزء چیز‌هایی که وارد کرده بودند در‌های بزرگ آهنی بود که در کارگاه را می‌بست... از پیش پا افتاده‌ترین چیز‌هایی که در خیلی از روستا‌ها می‌توانستند آن را بسازند». (۵) همچنین خاطره‌ای را بیان می‌کند که عکسی از شاه منتشر شده بود در حال بازدید از سربازان ایرانی که بر روی کمربند آنان علامت «US army» به چشم می‌خورد که بحث‌هایی را به‌وجود آورد. (۶)

نادیده گرفتن توان داخلی باعث شده بود تا کشور آمریکا نه تنها به صنایع اکتفا نکند بلکه نیروی انسانی زیادی را نیز به سازمان‌های ایرانی وارد سازد، به نحوی که احسان نراقی در ملاقات‌های خود با شاه از قرارداد سه ساله خدمات شرکت آمریکایی بل با ایران، به عنوان یکی از عوامل نارضایتی ایرانی‌ها یاد می‌کند. این شرکت قراردادی سه ساله با ایران منعقد کرده بود که ۱۲۵۰ کارشناس به ایران اعزام داشته و ایران برای هر یک از این کارشناسان باید سالانه ۲۰۰۰۰۰ دلار به شرکت بل پرداخت می‌کرد (۷) منطقی که نگاه کنیم می‌بینیم آنکه برای ساختن تمدن بزرگ خیز برمی‌دارد باید کار خود را از انسان‌ها و با تربیت یک جمع متخصص بومی آغاز کند، همان تفکری که محمدرضا شاه حاضر به پذیرفتنش نبود.
بر همین اساس «ریشارد کاپوشچینسکی» در کتاب «شاهنشاه» تمدن بزرگ شاه را برای ایرانیان یک «تحقیر بزرگ» می‌داند. (۸)

صادرات و واردات غیر نفتی ایران و آمریکا

در سال‌های ریاست جمهوری جانسون در دهه ۴۰ و پس از آن ریاست جمهوری دوست قدیمی شاه، ریچارد نیکسون همکاری ایران و آمریکا بیشتر شد و در این دهه رشته‌های سرسپردگی رژیم ایران به ایالات متحده آمریکا استوارتر گشت. این سرسپردگی در میزان صادرات و واردات غیر نفتی ایران و آمریکا قابل مشاهده است، به نحوی که در سال ۱۳۴۴ واردات ایران ۱۷۰ میلیون دلار و صادرات ایران ۱۹ میلیون دلار و موازنه آن منفی ۱۵۱ میلیون دلار بود. این میزان در سال ۱۳۵۲ به شدت افزایش پیدا می‌کند و واردات از ایالات متحده آمریکا به ۴۸۷ میلیون دلار و صادرات به این کشور ۵۴ میلیون دلار که موازنه صورت گرفته در این سال نیز منفی ۴۳۳ می‌باشد (۹) کمک‌های اقتصادی آمریکا به ایران یکی دیگر از موارد بسیار مهم برای وابستگی ایران و نفوذ کالا‌های آمریکایی در کشور بود، به نحوی که پس از کمک‌های آمریکا واردات مواد غذایی بین سال‌های ۱۳۵۰- ۱۳۵۳ از ۲۰۸ میلیون دلار به ۱۵۵۸ میلیون دلار رسید. (۱۰)

پس از رسوایی واترگیت در تابستان ۱۳۵۳ که منجر به استعفای نیکسون شد، جرالد فورد بر سر کار آمد. در این دوره با ابقای هنری کیسینجر در وزارت امور خارجه، تغییر چندانی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران روی نداد. در این دوره، کیسینجر مسافرت‌های زیادی به ایران انجام داد که منجر به تشکیل کمیسیون مشترک همکاری‌های اقتصادی ایران و آمریکا شد. تداوم مسافرت‌های مکرر هنری کیسینجر که نقش اصلی را در روابط نظامی و اقتصادی دو کشور ایفا کرد و سهم بسزایی در نفوذ اقتصادی ایالات متحده آمریکا در ایران داشت، منجر به آن شد تا در سال ۱۳۵۵ بزرگترین قرارداد منعقده در تاریخ روابط دو کشور به امضا برسد. ایران به صورت یکی از شرکای بزرگ آمریکا درآمد و بر اساس این قرارداد، حجم مبادلات دو کشور تا سال ۱۳۵۹ به چهل میلیارد دلار بالغ می‌شد.

بدین ترتیب ایالات متحده آمریکا موفق شد سلطه اقتصادی خود را در ایران بیش از پیش تحکیم بخشد و در کنار تبدیل ایران به بزرگ‌ترین بازار صادرات برای کالا‌های ساخت آمریکا، توانست دلار‌های حاصل از فروش نفت ایران را جذب اقتصاد خود کند؛ بنابراین تجارت خارجی ایران در دست ایالات متحده آمریکا قرار گرفت و واقعیتی است انکار‌ناپذیر که ایران در مقابل حجم عظیم واردات خود از ایالات متحده آمریکا، مقادیر اندکی کالا به آن کشور صادر می‌کرد. کسری موازنه شدیدی بین واردات و صادرات ایران با آمریکا برقرار بوده است.۱۱ این تفاوت خود به خوبی بیانگر تسلط عمیق امریکا بر اقتصاد و بازار‌های ایران است و این وضعیت تا فروپاشی رژیم محمدرضا شاه ادامه یافت.

نتیجه‌گیری

از خلال ارقام و اعداد مشاهده می‌شود که چگونه جامعه ایران و ساختار اقتصادی آن از شرایط سنتی به سمت صنعتی با سرعت در حال گذار بود. آنچه در این گذار حائز اهمیت می‌باشد، نفوذ اقتصادی آمریکا به عنوان یک قدرت برتر در ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می‌باشد. آمریکا، ایران را کشوری یافته بود که می‌تواند بازار مصرف خوبی را برای کالا‌های این کشور رقم بزند و بنابراین این بازار مصرف برای آمریکا به تدریج رقم خورد.
پی‌نوشت‌ها در دفتر روزنامه موجود است
مرجع : روزنامه کیهان
کد مطلب : ۷۲۸۷۲۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما