در حالی که مذاکرات ایران با اروپا هیچ افق روشنی ندارد و شرکتهای اروپایی از ایران خارج شدهاند؛ مردم بیش از پیش در اتحادی بی سابقه بر غیر قابل اعتماد بودن غرب منسجماند، در این شرایط دولت دوازدهم در آزمونی بزرگ قرار گرفته است که هم بتواند ذهنیّت دشمن را در مورد خود اصلاح کند و هم حقوق رفتهی ایرانیان را بازستاند. رهبر معظم انقلاب اسلامی با شناخت دقیق از طراحی دشمن در حرم امام خمینی (ره) در توضیح "فشار روانی" دشمن به جمهوری اسلامی خطاب به مردم فرمودند:
«دشمن در این بخش از طراحی خود درصدد است نقاط قوت نظام اسلامی و عناصر اقتدار ملی را به نقاط ضعف و چالشبرانگیز تبدیل کند تا ملت ایران نسبت به این نقاط قوت بدبین و دلسرد شوند.» و در این باره توان هستهای، مسئلهی موشکی و حضور منطقهای ایران را به عنوان شاهد مثال ذکر کردند. در این باره ذکر سه نکته ضروری به نظر میرسد:
نکته اوّل: نبرد تغییر محاسبات در فضای درگیری سیاسی و روانی ایران و غرب به اوج خود رسیده است. در حالی که مدیریّت حکیمانهی رهبر انقلاب اسلامی در ماجرای برجام، محیط سیاست عمومی ایران واکسینه کرد و فضای جامعهی ایرانی را به این نتیجهی از پیش گفته رساند که آمریکا به شدت غیر قابل اعتماد است، به نظر میرسد که دشمن هجمهی روانی خود را بر روی برخی تصمیم گیران نظام متمرکز کرده تا از طریق آنها بتواند مردم را تحت تأثیر قرار داده و تسلیم خواست طرف مقابل کند.
به بیان دیگر اگر تا پیش از حصول توافق برجام، سیاست آمریکا فشار به مردم برای تسلیم نظام در برابر خواست طرف مقابل بود، پس از ره آورد تجربهی برجام برای مردم، طرف غربی پروژهی فشار به مسئولین برای تسلیم مردم را در پیش گرفته است. چرا که با وجود جنگ نرمِ غرب علیه ایران، امّا تفاوت مفهومی روشنی میان دو فاکتور قدرت "انرژی هستهای" و "توان موشکی" برای ایرانیان وجود دارد. یعنی ممکن است بخشی از بدنهی عمومی از توان هستهای به خاطر ارتقاء وضعیت معیشتی و اقتصادی چشم پوشی نمایند، امّا هرگز ممکن نیست حتی به قیمت بهبود قطعی سطح رفاهی زندگی، از توان دفاعی و موشکی (امنیّت جانی) خود صرفنظر نماید. از این رو مخاطب هدف برای اروپا و آمریکا در پروسهی برجام 2 بی تردید مسئولین خواهند بود. مسئولی که با ایجاد شبهه، یأس یا ترس در ذهن مردم اثر گذاشته و آنها را در دست کشیدن از قدرت موشکی و منطقهای (امنیّت) متقاعد نماید. این به معنای فاز ابتدایی یک نبرد محاسباتی است.
نکته دوم: از سوی دیگر حقیقت آن است که آمریکا از برجام خارج نشد به این دلیل که آن را توافقی غیر متوازن میدانست؛ بلکه ایالات متحده در حال کلاف کردن تمام مؤلّفه های قدرت جمهوری اسلامی به هم برای نابودی یکجای آن است. به بیان دیگر دشمن با تخمین فضای ذهنی برخی مسئولین در باب امکان گفتگو دربارهی فاکتورهای قدرت نظام، به این نتیجه رسیده است که با تشدید جنگ روانی به خصوص علیه برخی مسئولین میتواند امتیاز مورد نظر را با استفاده از خطای محاسباتی او بگیرد. این خطا و اشتباه راهبردی آن جاست که فرد مسئول تصوّر کند میتواند با دادن امتیاز بیشتر به غرب، سایهی جنگ (نظامی، اقتصادی یا سیاسی) را از سر کشور دور نماید؛ این امتیاز سیاسی گاهی خود برجام است، گاهی پذیرش برجام معیوب و منقوض است و گاهی پذیرش برجام در عین وجود تحریمهاست!
سیاست "یکپارچه سازی مؤلّفه های قدرت ایران" از سوی غرب به این معناست که مسئولین و مردم را به این نتیجه برسانند که هم انرژی هستهای مانع بهبود معیشتی است و هم توان موشکی و هم قدرت منطقهای. در این میان با وجود اختلافات ظاهری سیاستمداران اروپایی و آمریکایی در مسئلهی برجام، امّا آنچه در عمل در حال وقوع است یک تقسیم کار بین المللی است. اروپا مسئولیّت حفظ محدودیّت های هستهای ایران را بر عهده گرفته و حقوق ملّت ایران را مشمول مرور زمان میکند تا اندک اندک از حساسیّت عمومی نسبت به حقوق هستهای کاسته شود، و ایالات متحده به یک کاسه کردن فاکتورهای قدرت ایران برای دور بعدی نبرد محاسباتی مشغول است.
آنچه که بر وقوع این تقسیم کار صحه میگذارد این است که هیچ تردیدی وجود ندارد که مقامات اروپایی از حامیان قطعی کاهش توان موشکی و نفوذ ایران در منطقه هستند؛ بنابراین دلیلی برای مخالفت یا تعارض میان اهداف آمریکا و اروپا در باب ایران نیست. هر چند در این میان متن سخنرانی مقامات اروپایی با متن سخنرانی مقامات آمریکایی دربارهی برجام متفاوت باشد؛ نشانه اینکه در زمین بی تفاوتی مقامات اروپایی اکنون تمام شرکتهای بزرگ اروپایی از ایران خارج و قراردادهای خود را فسخ کردهاند.
نکته سوم: وقت کشی اروپایی و خروج آمریکایی مضرّترین گزینههایی بودند که در تمام فرضهای محتمل ممکن بود به ایران وارد کرد. در واقع طرف مقابل در حال وارد کردن حداکثر فشار بر ایران است. از این سو امّا همچنان اغلب گزینههای پاسخ جمهوری اسلامی رونمایی نشدهاند. به عبارت دیگر هشدارهای سیاسی و هستهای رهبر معظم انقلاب، تنها بخشی از توان ایران در پاسخ به طراحی جدید غرب است. تعلّل سیاسی و عملی برخی در حصول شروط رهبر معظم انقلاب برای اروپاییها میتواند کشور را به همان بیماری برجام مبتلا کند. عدم دریافت تضمینهای عملی و قطعی و عدم توازن در اجرای توافق عیناً در مذاکرات با اروپاییها در حال وقوع است.
دولت باید منطبق بر الگوی رهبری با "معتبر سازی توان هستهای" ایران، اجازهی کلاف شدن و یکپارچه شدن مؤلّفه های قدرت خود را را نداده تا طرف مقابل در برابر خواستههایش تمکین نماید.
به عبارت دیگر دولت باید منطبق بر الگوی رهبری با "معتبر سازی توان هستهای" ایران، اجازهی کلاف شدن و یکپارچه شدن مؤلّفه های قدرت خود را را نداده تا طرف مقابل در برابر خواستههایش تمکین نماید. بخش مهم این جنگ این بار نه در میز مذاکره که در ذهن مسئولین و طیّ یک نبرد محاسباتی رخ خواهد داد. دولت و آقای روحانی نباید هرگز فراموش کنند که آن طرفی که این بار باید متقاعد شود ایران است نه اروپا!
فرهاد اسدی
مرجع : پایگاه تحلیلی برهان