۰
چهارشنبه ۲۰ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۲۳

مسئولیت اخلاقی در جامعه ای به سرعت رو به زوال

مسئولیت اخلاقی در جامعه ای به سرعت رو به زوال
از ابتدای پیدایش زمان،  نظام نامه های اخلاقی جزئی از جوامع و تمدن های مختلف بوده اند. یونانیان خدایان کوه المپ را پرستش می کردند، درحالی که انگلیس قرن ها تحت حاکمیت خانواده های سلطنتی مذهبی مختلف قرار داشت و آفریقاییان از سنت های قبیله ای غنی برخوردار بودند که آداب و رسوم  نقش منحصر به فردی در آنها داشت. با وجود نظام نامه های اخلاقی، مشکلات اکثریت این جوامع بدوا برخورد با گروه های بیرونی ای بود که در پی تهاجم به این کشورها به منظور کسب قدرت بودند اما این وضعیت در آمریکا متفاوت است. آمریکا با نیروهای رقیب بیرونی که در پی به چالش کشیدن و آوردن جنگ به درون سرزمین های ما باشند سرو کار ندارد.

به جای آن ایالات متحده عموما از درون و از فقدان باور اخلاقی قدرتمند از هر نوعی رنج می برد. رفتارها و اعمال اخلاقی درکلیت خود به شدت در حال از دست دادن ارزش خود هستند و درحالی که تبلیغات تجاری حضوری ملموس تر پیدا می کنند، بی اخلاقی در حال تبدیل شدن به یک هنجار است و ارزش هایی چون صداقت و سلامت اخلاقی دیگر نقش مهمی درزندگی روزمره ما ایفا نمی کنند. هر چند که عده زیادی از مردم از جامعه ای که در آن اخلاقیات به سرعت  رو به زوال دارد روی برمی گردانند،  ولی این مشکل را باید به رسمیت شناخت و با اقدامی عاجل به مقابله با آن برخاست.

یکی از نخستین راه های مقابله با این مشکل انجام اصلاحاتی در فلسفه دولت است. امروز باور شایع این است که دولت باید کاملا از صحه گذاشتن بر هر جنبه مذهب دور بماند. چند سال پیش  گزارش هایی در این باره مطرح شد که اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا دولت را به خلط مرزهای بین دین و دولت متهم می کرد. اتهامات آنها از این واقعیت نشات می گرفت که اعضای پلیس و خانواده آنها، صلیب های سفیدی را که آرم گشت بزرگراه روی آنها نقش بسته شده بود، در امتداد بزرگراه یا دیگر مکان هایی نصب کرده بودند که قبلا پلیس هایی حین انجام وظیفه در آنها کشته شده بودند. از نظر اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا این کار نشان دهنده تایید مذهب مسیحیت از سوی دولت بود. خوشبختانه قاضی که متوجه مفهوم مهمی شده بود که بیشتر آمریکاییان از تشخیص آن قاصرند، این اتهامات را رد کرد. اگر به دولت اجازه داده شود که در مکان های عمومی دست به هیچ عمل مذهبی نزند، در واقع دولت در حال اعمال به عنف یک مذهب بر مردم است؛ مذهبی به نام بی خدایی. نمی توان دولت را از مسائل اخلاقی جدا دانست.

گفته شده است که «رئیس جمهور نقشی اخلاقی دارد، چه دوست داشته باشد چه نداشته باشد.» به این دلیل که تمام قوانینی که رئیس جمهور وضع می کند، این معنا را در خود دارد که چیزی درست یا غلط است. به عبارت دیگر هر قانونی که تصویب می شود یک اخلاق ملی را وضع می کند. دولت می تواند از این روند به نفع خود استفاده کند، همانطور که ما می کوشیم به عنوان جامعه ای خوب به سمت جلو حرکت کنیم. سناتور جو لیبرمن گفته است: «برای ایجاد تفاوت دراوضاع، ما باید باروها و ارزش های مذهبی مان را - حس عدالت، حس درست و خطایمان- را وارد حیات فرهنگی و ارتباطی آمریکا کنیم.» اگر دولت بر اساس این فرهنگ ها، مذاهب و سنت های خاص عمل کند، نوعی احساس ایستادن در دژی محکم را در مردم به وجود می آورد که ما به عنوان یک جامعه می توانیم از آن برای رشد و پیشرفت استفاده کنیم.

گام دیگری که ما می توانیم در شکل دهی جامعه ای اخلاقی برداریم  واداشتن بازیگران، خوانندگان و دیگر چهره های معروف به پرچمداری مسئله تغییر اخلاقی است. ثابت شده است که وقتی افراد معروف بر مسئله ای صحه می گذارند، آن موضوع به طور گسترده ای از طرف مردم مورد شناسایی قرار می گیرد. این مسئله نباید تعجب برانگیز باشد. خیلی از جوانان برای تنظیم معیارهایی که بر اساس آنها زندگی می کنند، چشم به این گونه افراد دارند.

یک مطالعه فاش می کند که در 98 درصد خانه های آمریکاییان دارای دست کم یک دستگاه تلویزیون و در دو سوم خانه ها دست کم دو دستگاه تلویزیون وجود دارد. با حضور چنین فراگیررسانه ها در پیرامون جوانان، آنها معیاری را در چشم انداز خود می بینند و سعی می کنند آن را تقلید کنند. مطالعات بیشتر معلوم کرده اند که نوجوانان آمریکایی در هر سال تخمینا 14 هزار اشاره جنسی در تلویزیون می بینند و تنها حدود 150 مورد از این ارجاعات با مقوله مسئولیت جنسی سروکار دارند.

این آمار به همراه دیگر آمار و ارقام نشان می دهد که آمریکا در یک افول اخلاقی به سر می برد و به ما می گوید چه چیزی در حال اثرگذاری بر ذهن نسل آینده ماست. اگر قرار است به جوانان و رهبران آینده جامعه  دسترسی لازم پیدا شود، یک نفر باید از کسانی که بر اعمال روزمره شان اثر می گذارد،  شروع کند و آنها را به سمت تغییر سوق دهد. اگر چنین کاری انجام شود، جوانان نیز آن را دنبال خواهند کرد.

آنها که بیشتر از چهره های معروف و سایرین بر جوانان نفوذ دارند، والدین و آموزگاران هستند. کار خردمندانه ای خواهد بود که والدین و آموزگاران به کودکان رفتار اخلاقی را هم در زبان و هم در عمل بیاموزند. اشمولی بوتیچ گفته است: «اولین و مقدم ترین کسی که برمن اثر گذاشت مادرم بود...او نخستین کسی بود که بر من اثر گذار بود.» او بعدتر می گوید که بعد از مادرش، پدرش و آموزگارانش بیشترین اثرگذاری را بر او داشته اند.

سومین و مهم تریم پرچمداران اصلاحات اخلاقی خود افراد هستند. آنطور که نقل شده «این میل در بخش عمده ای از مردم وجود دارد...میل نه فقط به کاشتن باغچه خودتان و زیستن در یک زندگی خانوادگی راحت، بلکه مشارکت در شکل دادن به مسیرهایی که بر تفکر جمعی ما و می توان گفت بر سرنوشت جمعی ما حاکمیت داشته باشند.»

مردم می خواهند خوب باشند و در اقداماتی که جامعه ای بهتررا در کلیت خود شکل می دهد عاملیت داشته باشند. برای داشتن اثرگذاری کافی به منظور ایجاد تغییری اخلاقی، ما به افرادی نیاز داریم که محرک داشته باشند. این محرک را گاه نمی توان به اجبار در هیچ فردی ایجاد کرد. اصلاحات اخلاقی کشور حرکتی بزرگ است. اگر فرد عمیقا خود را در این مسئله متعهد نبیند، این کار نه دوام پیدا می کند و نه انگیزه ای برای فشار جهت تغییرات اخلاقی لازم به وجود خواهد آمد.

چنانچه مراقب نباشیم، جامعه ما از درون چند پاره خواهد شد. ما هر روزه زیر حمله قرار داریم، در حالی که اخلاقیات و و شیوه های زندگی ما از فقدان رهبری اخلاقی خوب به چالش کشیده می شود. اگر نسل آتی بتواند سرمشق مناسب را در رهبران صاحب نفوذ  بیابد و بر اساس آن زندگی کند، می توانیم زندگی خوبی برای نسل های آتی خود فراهم کنیم.


نویسنده: آستین برانسون (Austin  Brunson) پژوهشگر و  روزنامه نگار  مستقل
منبع: yon.ir/Sa1Io
انتهای پیام.    
کد مطلب : ۷۳۷۱۱۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما